😢4
گفتار اجتماعی
ارزش های محافظه کارانه
محمدامین مروتی
راجر اسکروتن به عنوان یک محافظه کار نقش مطلوب دولت را بیشتر از نقش مورد نظر لیبرالیسم و کمتر از نقش مورد نظر سوسیالیسم می داند. برغم نظر نوزیک، نقش دولت نباید به "نگهبان شب" تقلیل یابد. در عین حال نباید دولت در اقتصاد دخالت نماید اما باید حامی "جامعه مدنی" باشد و این حمایت، حمایت از نقش نهادهای فرهنگی مانند مذهب و خانواده است که مشخصاً سوسیالیستها منتقد آنند.
اسکروتن این نهادها را حامی و حاوی ارزش هایی می داند که "با پول نمی توان خرید". ارزش هایی که نقش مهمی در همبستگی اجتماعی دارند. ارزش هایی که نه وسیله، بلکه غایت اند. این ارزش ها- بدون داشتن منافع مادی و شخصی- تعهد و مسئولیت را در انسان ها نهادینه می کنند. در اینجا اسکروتن به سبک مارکس مفهوم "ارزش" را از مفهوم "قیمت" جدا می کند. اولی محتوایی معنوی و انسانی دارد و دومی مابه ازایی مادی. به قول اسکاروایلد کسی که قیمت همه چیز را می داند، ارزش هیچ چیز را نمی داند.
عشق به فرزند و والدین و همسر و حتی رابطه جنسی با او، اخلاص و اخلاق مذهبی و احوال عرفانی و تجارب زیباشناختی و در مجموع احوال معنوی برخاسته از تعلقات دینی و خانوادگی، ارزش هایی هستند که نمی توان با پول خرید.
تمام انقلابات و انقلابیون از انقلاب فرانسه تا بعد با نهاد مذهب دشمنی داشته اند. اما اسکروتن می گوید مذهبی که با مخالفان خود به مدارا رفتار می کند و قائل به اطاعت اجباری نیز نیست، بخشی از جامعه مدنی است و این فرهنگ در مسیحیت وجود دارد و حتی می توان گفت واضع قانون سکولار، خداست آنجا که می گوید سهم قیصر را به قیصر و سهم خدا را به خدا واگذار کنید. این رویکرد دینی، سکولار است و به جای اطاعت اجتماعی و اجباری، احساس تکلیف و تعهد اخلاقی و فردی و اختیاری می نشیند.
دین به مثابه فرهنگ، معطوف به نوعی سبک زندگی اخلاقی و اجتماعی است.
خانواده هم یکی از نهادهای جامعه مدنی است که سنتاً و از پایین در جامعه مدنی ساخته شده است. از همین جا و به خاطر حفظ همین ارزش هاست که محافظه کاران با زنای محارم و چندهمسری و ازدواج کودکان و ازدواج همجنسگرایان مرزبندی دارند. ازدواج بیشتر از آن که یک قرارداد موقت روی کاغذ باشد، یک تعهد است به همسر و فرزندان. لذا فرزندآوری نقش مهمی در انتقال این سنت دارد و یک ارزش محسوب می شود. فداکاری و ایثار و مفاهیمی از این قبیل در محدوده ازدواج معتبرند ولی در روابط آزاد تعهدی وجود ندارد.
گفته می شود پورنوگرافی بدون داشتن هزینه می تواند هیجانات جنسی ایجاد کند، اما بیشترین هزینه این رویکرد، از دست دادن رابطه جنسی عاشقانه و عاطفی است. شبکه های مجازی این امکان را برای شما فراهم می کنند که بدون شناخته شدن و بدون پاسخگویی و تعهد، با روح و روان دیگران بازی کنید و با خروج از قلمروهای ارزشی و سنتی، دیگران را نه به چشم سوژه هایی آگاه، بلکه به چشم ابزار بنگرید.
هنر و زیبایی شناسی نیز یکی دیگر از میراث های سنت است که زیبایی غایت آن است نه وسیله و ابزارش. ولی در هنر مدرن این غایات، پس زده شده اند. زیبایی ما را به خارج از عرصه مادیات این جهانی می برد.
گوهر محافظه کاری، خوش بینی نسبت به وضع موجود و تلاش برای حفظ دستاوردها و توسعه بیشتر آنهاست.
گوهر ارتجاع، بدبینی نسبت به وضع موجود و نوستالژی بازگشت به گذشته است.
گوهر انقلابی گری، بدبینی نسبت به وضع موجود و نفی دستاوردهای موجود و تلاش برای زیر و رو کردن اوضاع و شروع از صفر است.
منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر
30 تیر 1404
❤2
نکته:
اگر در خود خشم و نفرت یافتیم و به فکر انتقام افتادیم، یکی از بهترین شکلهای انتقام این است که مانند آنها نشویم. (ویلیام بی اروين)
#فلسفه™️
شما به عنوان یک انسان بخشی از نوع بشرید، و از این رو است که شما سهمی در کل نوع بشر دارید، انگار کل نوع بشر هستید.
اگر همنوع را که ضد شما است مغلوب سازید و بکشید، پس آن شخص درون خودتان را نیز کشته اید و بخشی از زندگی خود را به قتل رسانده اید.
روح این مرده، شما را دنبال میکند و نمیگذارد زندگیتان شاد بماند.
"شما برای زندگی رو به جلو نیازمند کلیت خود هستید"
📚 #کتاب_سرخ
👤 #کارل_گوستاو_یونگ
@phiilosophiy
شما به عنوان یک انسان بخشی از نوع بشرید، و از این رو است که شما سهمی در کل نوع بشر دارید، انگار کل نوع بشر هستید.
اگر همنوع را که ضد شما است مغلوب سازید و بکشید، پس آن شخص درون خودتان را نیز کشته اید و بخشی از زندگی خود را به قتل رسانده اید.
روح این مرده، شما را دنبال میکند و نمیگذارد زندگیتان شاد بماند.
"شما برای زندگی رو به جلو نیازمند کلیت خود هستید"
📚 #کتاب_سرخ
👤 #کارل_گوستاو_یونگ
@phiilosophiy
❤1
گفتار عرفانی
شرح غزل شمارهٔ ۴۶۰ (در دو جهان جای ماست)
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
محمدامین مروتی
ظاهراً غزل خطاب به شمس است.
عاشق آن قند تو، جان شکرخای ماست
سایهی زلفین تو، در دو جهان جای ماست
جان شکردوست و شکرخوار من، عاشق سخن های شیرین توست.
از قد و بالای اوست عشق که بالا گرفت
و آنک بشد غرق عشق، قامت و بالای ماست
اوج گرفتن و بالا رفتن و برشدن عشق، از برکت قدو بالای اوست. یعنی شمس، قد عشق را بلندتر کرد و بدان رفعت بیشتری داد به گونه ای که آب عشق از سر ما گذشت و ما را در خود غرق کرد.
هر گل سرخی که هست، از مدد خون ماست
هر گل زردی که رُست، رُسته ز صفرای ماست
گل های عالم، متاثر از این عشق می رویند. کل سرخ با خون ما آبیاری می شود و گل زرد از زردی روی ما رنگ می گیرد.
هر چه تصور کنی خواجه، که همتاش نیست
عاشق و مسکین آن، بیضد و همتای ماست
ای خواجه همان چیزی را که تو بی مانند تصور کنی، عاشق معشوق بی مانند ماست.
از سبب هجر اوست شب که سیهپوش گشت
توی به تو، دودِ شب، ز آتش سودای ماست
شب از هجران اوست که سیاه پوشیده و تارک شده است. این دود تو در تو لایه در لایه ی شبانگاهان، حاصل آتش عشق ماست.
نیست ز من باورت؟ این سخن از شب بپرس
تا بدهد شرحِ آنک، فتنه ی فردای ماست
اگر باورت نمی شود از خود شب بپرس تا به تو بگوید فردا چه کسی قرار است بیاید و فتنه برانگیزد. منظور مولانا این است که امیدوارم شمس فردا روزی برگردد و فتنه ای دیگر در عالم دراندازد.
شب چه بود روز نیز شهره و رسوای اوست
کاهش مه از غمِ ماه دلافزای ماست
نه تنها شب، بلکه روز هم از عشق او مشهور شده و اگر ماه کم کم باریک و هلالی می شود، به سبب غمی است که از فراق معشوق ماه وش و دلبر ماست.
آه! که از هر دو کون، تا چه نهان بودهای
خه! که نهانی چنین، شهره و پیدای ماست
چطور تو از هر دو جهان پنهانی و خوشا که بر ما آشکار شدی. یعنی بدا که جهانیان تو را نمی شناسند و قدر نمی دانند و خوشا که من تو را می شناسم.
زان سوی لوح وجود، مکتب عشاق بود
و آنچ ز لوحش نمود، آن همه اسمای ماست
لوح وجود یعنی دنیا، آن سوی دنیا مکتب عشق برقرار است و بر لوح عشق اسامی ما عاشقان یا اسمای الهی نوشته شده است.
اول و پایان راه، از اثر پای ماست
ناطقه و نفس کل، ناله ی سرنای ماست
جای پای ما و سلوک ما در همه مسیر پیداست. عقل کل و نفس کل، حاصل نوایی است که ما در سرنا یا نی می دمیم. یعنی عقل و نفس کل هم آفریده عشق اند.
گر نه کژی همچو چنگ، واسطه نای چیست؟
در هوس آن سری، اوست که هم پای ماست
مولانا به خود و عاشقان خطاب می کند می گوید اگر ریگی در کفش ندارید و مانند چنگ، کج و کوله نیستید، چرا باید بین خود و معشوق واسطه ای مثل نی یا هر آلت موسیقی دیگری بطلبید. عاشق نیاز به واسطه ندارد. اگر هوس آن سر یعنی اگر سر عشق داشته باشی، خود عشق به پای ما تبدیل می شود و بی واسطه و سریع ما را به معشوق می رساند.
گرچه که ما هم کژیم در صفت جسم خویش
بر سر منشور عشق، جسمِ چو طغرای ماست
هر چند ما هم به واسطه داشتن جسم و اسارت در جسم، کژی هایی داریم اما وقتی فرمان عشق دررسد، جسم ما حکم مهر دارد بر منشور عشق. یعنی جسممان فدای دستور عشق می شود.
رخت به تبریز برد، مفخر جان شمس دین
باز بیاریم زود، کان همه کالای ماست
شمس که افتخار جان ماست، به تبریز سفر کرد. اما ما او را -که همه چیزمان است- باز می گردانیم.
28 تیر 1404
❤2
نکته:
مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند. وقتی توفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از توفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت…! (هاروکی موراکامی)
❤3
⚜️محافظهکاری⚜️
محافظهکاری واکنشی است به این اعتقاد که از طریق درانداختن طرحی نو در مقیاس بزرگ، میتوان جوامع را از خرافات و سلطهٔ گذشته رهاند. خوشبینی دنیای نوین در روشنگری و در این فرض بیان میشد که هر فردی از نظر اصولی میتواند سر از کار جهان در بیاورد، قواعد نظم اجتماعی عادلانه را بفهمد و در راه ساختن نهادهایی که بتوانند در پیشگاه عقل جوابگو باشند با دیگران همکاری کند. ازاینرو جانِ كلام رديهٔ ادموند برک بر نظرات ژاکوبنهای فرانسوی و مؤتلفان انگلیسیِشان این ادعای او بود که برای اداره امور عمومی، تجربۀ تاریخی قابل اتکاتر از گمانپردازیهای انتزاعی است. به نظر او جامعه محصول رشد اندامواره است و اندوختهای پدید میآورد از حکمت نسل بعد از نسل آدمیانی که تدبیر امور را بیشتر با آزمایش و خطا آموختهاند تا با حضور در سمینارهای فلسفی برای بحث در حقوق انسان! برک عليه خطرهای کنار گذاشتن اقتدار تجویزی راه و رسم مرسوم زندگی و رفتن در پی این توهم که پیشرفت اجتماعی را میتوان عامدانه طرحریزی کرد هشدار میداد و پیشبینی میکرد که رفتن انقلابیون به دنبال آزادی و برابری، به شکلهایی از استبداد و خودکامگی يك دارودسته منجـر خواهد شد که بسیار ظالمانهتر از هر عیب و ایرادی در رژیم سابق است.
🖋 رابرت اِکِلْشال
📚 مقدمهای بر ایدئولوژیهای سیاسی
محافظهکاری واکنشی است به این اعتقاد که از طریق درانداختن طرحی نو در مقیاس بزرگ، میتوان جوامع را از خرافات و سلطهٔ گذشته رهاند. خوشبینی دنیای نوین در روشنگری و در این فرض بیان میشد که هر فردی از نظر اصولی میتواند سر از کار جهان در بیاورد، قواعد نظم اجتماعی عادلانه را بفهمد و در راه ساختن نهادهایی که بتوانند در پیشگاه عقل جوابگو باشند با دیگران همکاری کند. ازاینرو جانِ كلام رديهٔ ادموند برک بر نظرات ژاکوبنهای فرانسوی و مؤتلفان انگلیسیِشان این ادعای او بود که برای اداره امور عمومی، تجربۀ تاریخی قابل اتکاتر از گمانپردازیهای انتزاعی است. به نظر او جامعه محصول رشد اندامواره است و اندوختهای پدید میآورد از حکمت نسل بعد از نسل آدمیانی که تدبیر امور را بیشتر با آزمایش و خطا آموختهاند تا با حضور در سمینارهای فلسفی برای بحث در حقوق انسان! برک عليه خطرهای کنار گذاشتن اقتدار تجویزی راه و رسم مرسوم زندگی و رفتن در پی این توهم که پیشرفت اجتماعی را میتوان عامدانه طرحریزی کرد هشدار میداد و پیشبینی میکرد که رفتن انقلابیون به دنبال آزادی و برابری، به شکلهایی از استبداد و خودکامگی يك دارودسته منجـر خواهد شد که بسیار ظالمانهتر از هر عیب و ایرادی در رژیم سابق است.
🖋 رابرت اِکِلْشال
📚 مقدمهای بر ایدئولوژیهای سیاسی
لغت «وحشی»
در تخلص وحشیِ بافقی
عنوانِ «وحشی» برای افرادی که به آن برخورد میکنند، تعجبآور است و جای سؤال دارد. در زبان، کلماتی هستند که معنای برخی از آنها در طول زمان تغییر مییابد؛ مانند لغت «جـانـْـدار» که در زمان حافظ، بهمعنای «نگهدارندهٔ جان، مأمورِ محافظ (بادیگارد)» بوده و هماکنوی بهمعنای «موجود زنده (حیوان)» است. ازجمله کلماتی که معنی آن با گذشت زمان تغییر یافته، لغت «وحشت» است. در کتب لغت معتبر، اولین معنایی که برای این کلمه نوشته شده، «تنهــایی» است. «ترس» معنای ثانویهٔ کلمهٔ وحشت است که امروز از آن برداشت میشود. صفت نسبیِ کلمهٔ «وحشت» میشود: «وحشی» که دقیقاً بهمعنای «عزلتنشـین، گوشهگیـر و مردمگریـز» است که با واقعیت زندگی وحشی بافقی نیز کاملاً مطابقت دارد.
استاد مهدی نوریان
ــــــــــــــــــــــــــــ
همایش ملی گرامیداشت وحشی بافقی
مهرماه ۱۳۹۲ | بافق | یزد
@mosighi_andishe
در تخلص وحشیِ بافقی
عنوانِ «وحشی» برای افرادی که به آن برخورد میکنند، تعجبآور است و جای سؤال دارد. در زبان، کلماتی هستند که معنای برخی از آنها در طول زمان تغییر مییابد؛ مانند لغت «جـانـْـدار» که در زمان حافظ، بهمعنای «نگهدارندهٔ جان، مأمورِ محافظ (بادیگارد)» بوده و هماکنوی بهمعنای «موجود زنده (حیوان)» است. ازجمله کلماتی که معنی آن با گذشت زمان تغییر یافته، لغت «وحشت» است. در کتب لغت معتبر، اولین معنایی که برای این کلمه نوشته شده، «تنهــایی» است. «ترس» معنای ثانویهٔ کلمهٔ وحشت است که امروز از آن برداشت میشود. صفت نسبیِ کلمهٔ «وحشت» میشود: «وحشی» که دقیقاً بهمعنای «عزلتنشـین، گوشهگیـر و مردمگریـز» است که با واقعیت زندگی وحشی بافقی نیز کاملاً مطابقت دارد.
استاد مهدی نوریان
ــــــــــــــــــــــــــــ
همایش ملی گرامیداشت وحشی بافقی
مهرماه ۱۳۹۲ | بافق | یزد
@mosighi_andishe
❤3
صدایی که شنیده نشد!
در سال ۱۳۵۳، ۴سال پیش از انقلاب ۵۷، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرشها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریانِ طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور: آقایان دکتر "مجید تهرانیان"، دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر "علی اسدی" از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود، که دوسال بطول انجامید.
"رضا قطبی"، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر "تهرانیان"، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی (CNRS) فرانسه بود.
پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
نتایج، حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
در همان سالها، "محمدرضا پهلوی" از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
فقط ۳۴٪ خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ میدانستند؛ نه مادر. جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی.
در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر "علی اسدی" می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند.
درحالیکه بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام میدانستند.
آمار تکاندهنده بود: ۴۲٪ حتی هفتهای یکبار هم حمام نمیرفتند، تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب میخواندند و ۳۲٪ میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی بود.
در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه میگفتند که نماز میخواندند، و ۷۹٪ روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت میدادند.
تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید. فروش کتابهای مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
"پرویز نیکخواه"، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.»
او و "هرمز مهرداد" نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخدهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم، بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند.
حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰٪ آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمیداد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
"کنستانتین مژلومیان"؛ اقتصاددان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا درمیآورند و به خیابان میآیند.»
شاه پاسخ داد: «درِ سازمانِ تو را گِل میگیرم!» و این کار را کرد.
"تهرانیان" و "اسدی" هشدار دادند: «ما گرفتار توسعهی نامتوازنایم.»
توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی، بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود.
اما در جلسهای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: "همایش شیراز در سال ۵۴" برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بیمحتوا تلقی کرد.
در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد.
تمام.
#صدایی_که_شنیدهنشد
#دکتر_مجید_تهرانیان
@mosighi_andishe
در سال ۱۳۵۳، ۴سال پیش از انقلاب ۵۷، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرشها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریانِ طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور: آقایان دکتر "مجید تهرانیان"، دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر "علی اسدی" از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود، که دوسال بطول انجامید.
"رضا قطبی"، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر "تهرانیان"، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی (CNRS) فرانسه بود.
پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
نتایج، حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
در همان سالها، "محمدرضا پهلوی" از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
فقط ۳۴٪ خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ میدانستند؛ نه مادر. جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی.
در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر "علی اسدی" می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند.
درحالیکه بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام میدانستند.
آمار تکاندهنده بود: ۴۲٪ حتی هفتهای یکبار هم حمام نمیرفتند، تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب میخواندند و ۳۲٪ میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی بود.
در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه میگفتند که نماز میخواندند، و ۷۹٪ روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت میدادند.
تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید. فروش کتابهای مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
"پرویز نیکخواه"، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.»
او و "هرمز مهرداد" نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخدهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم، بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند.
حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰٪ آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمیداد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
"کنستانتین مژلومیان"؛ اقتصاددان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا درمیآورند و به خیابان میآیند.»
شاه پاسخ داد: «درِ سازمانِ تو را گِل میگیرم!» و این کار را کرد.
"تهرانیان" و "اسدی" هشدار دادند: «ما گرفتار توسعهی نامتوازنایم.»
توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی، بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود.
اما در جلسهای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: "همایش شیراز در سال ۵۴" برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بیمحتوا تلقی کرد.
در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد.
تمام.
#صدایی_که_شنیدهنشد
#دکتر_مجید_تهرانیان
@mosighi_andishe
👏4👍2
Forwarded from موسیقی و اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظشناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب"، لسآنجلس دانشگاه برکلی آمریکا
#بخش_نخست
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
#بخش_نخست
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
❤1
Forwarded from موسیقی و اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظشناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب"، لسآنجلس دانشگاه برکلی آمریکا
#بخش_دوم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
#بخش_دوم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
Forwarded from موسیقی و اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظشناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب"
آمریکا
#بخش_سوم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
آمریکا
#بخش_سوم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
Forwarded from موسیقی و اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظشناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب" لسآنجلس، دانشگاه برکلی
#بخش_چهارم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
#بخش_چهارم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ
@mosighi_andishe
محمدعلی فروغی:
"امروز که درس تاریخ اروپا را تدریس کردم، یکی از شاگردان پرسید چرا اروپا اینقدر پیشرفت کرده و ما عقب ماندهایم؟
پاسخ دادم که اروپا از تجربههای شکست خود درس گرفت، اما ما هنوز شکستهایمان را انکار میکنیم."
"امروز که درس تاریخ اروپا را تدریس کردم، یکی از شاگردان پرسید چرا اروپا اینقدر پیشرفت کرده و ما عقب ماندهایم؟
پاسخ دادم که اروپا از تجربههای شکست خود درس گرفت، اما ما هنوز شکستهایمان را انکار میکنیم."