کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرنخ طبیعت: دنیا از آگاهی ساخته شده؟

طبیعت یه جورایی بهمون سرنخ داده؛ وقتی شب‌ها خوابت می‌بره، فعالیت‌های ذهنت به شکل یه دنیای فیزیکی ظاهر می‌شن، از دید یه موجود جداگونه که داره اون دنیا رو تجربه می‌کنه. 🌌🧠

حالا فقط یه لول بیا بالاتر و در نظر بگیر که چیزی که ما به عنوان یه دنیای فیزیکی می‌بینیم، در واقع فعالیت‌های یه ذهن یا آگاهی جهانیه — که ماهیتش آگاهیه نه ماده. فقط وقتی از طریق حس‌های ادراکی یه موجود جداگونه توی اون دنیا درک بشه، به شکل ماده فیزیکی به نظر می‌رسه. 💫

این نگاه پیامدهای جالبی داره: مرز بین خیال و واقعیت تار میشه، و نقش ادراک در «ساختن» جهان پررنگ می‌شه. تو چطور این ایده رو می‌بینی؟ آیا آگاهی جهانی می‌تونه توضیح‌دهندهٔ تجربه‌های درونی و رازِ احساسِ «واقعی» بودن دنیا باشه؟
نظر و مثال‌هات رو بنویس و بفرست برای کسی که باید این بحث رو ببینه و منشن کن. 👇🗣

#آگاهی #فلسفه ...

@rupertspira1
2
اگر شما هم از بلوای افراطی‌گری خسته‌اید، تنها نیستید. اگر شما هم از تماشای هیاهو‌گرانی که هر روز بر طبل واگرایی می‌کوبند مستاصل شده‌اید، تنها نیستید.
اگر شما هم از خواندن هجویاتی که تنها شعار‌های تو خالی را تکرار می‌کند، از شنیدن جملاتی که وطن شدن وطن را منوط به کفن شدن دیگران می‌دانند، از تماشای آدم‌هایی که به دنبال تبدیل هر اتفاق ساده به دوگانه دوست و دشمن هستند شگفت زده‌اید، تنها نیستید.

سال‌ها پیش یادگرفتم که راه خاموش کردن نفرت هر چه باشد، هیزم ریختن داخل آتش آن نیست، بنزین ریختن روی آتش نیست، دمیدن به آتش نیست. نفرت دیر یا زود خاموش می‌شود، اهل نفرت فراموش می‌شوند. فاشیست‌های اسپانیا می‌گفتند زنده‌باد مرگ. فاشیست‌ها مردند، زندگی ادامه پیدا کرد. زندگی قدبلندتر از فاشیست‌ها، پرزورتر از مرگ پرستان، ماندنی‌تر از هیجانات زودگذر است.
زندگی قلدرتر از این حرف‌هاست… (امیرعلی بنی اسدی)
👍2
گفتار فلسفی


تری ایگلتون (زاده ۱۹۴۳)

محمد امین مروتی


تری ایگلتون نظریه‌پرداز ادبی مارکسیست و اهل بریتانیاست. وی همزمان منتقد سرمایه داری و منتقد سوسیالیسم ارتدوکس و استالینی است.
به نظر ایگلتون کار مارکس همسنگ عمل نیوتن در کشف گرانش یا کشف ناخودآگاه توسط فروید است. مارکس هم نقاب از ماهیت پنهان شیوه تولید سرمایه‌داری برداشت.

نقد سوسیالیسم توتالیتر:
به نظر ایگلتون، مارکس قائل به موفقیت سوسیالیسم در فقدان رشد نیروهای مولده نبود و در «ایدئولوژی آلمانی» می گوید نتیجه‌ی یک انقلاب در چنین شرایطی نه ابزار و تولیدِ اجتماعی‌شده بلکه «کمبود» و فلاکتِ اجتماعی شده است.
به همین دلیل مارکس و انگلس، لنین و تروتسکی، برغم استالین قائل به پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور نبودند و معتقد به انقلاب های مکمل و مداوم در کشورهای مختلف برای پشتیبانی از یکدیگر بودند. در حالت محاصره اقتصادی و جنگی، سوسیالیسم قابل تحقق نیست. به نظر ایگلتون، در فقدان منابع مادی، سوسیالیسم به کاریکاتوری نظیر استالینیسم ختم می شود.
« اگر ملت شما تحت هجوم قدرت‌های خصمانه سرمایه‌داری باشد،‌ همانطور که روسیه در زمان پیدایش انقلاب بلشویکی بود، وجود یک دولت مطلقه گریزناپذیر است. بریتانیا در دوره جنگ دوم جهانی، نه تنها یک دولت مطلقه بود بلکه به هیچ وجه یک کشور آزاد نبود و نمی‌توان چنین توقع داشت.»
وی می گوید:
از آنجا که مارکس نیک می‌دانست سوسیالیسم نمی‌تواند در کشورهای فقرزده شکوفا شود، اگر زنده می ماند به خوبی درک می کرد که از چه رو کار انقلاب روسیه به شکست انجامید.
به واقع به معنایی متناقض نما می توان گفت استالینیسم نه فقط کار مارکس را از اعتبار نمی‌اندازد، بلکه خود گواهی است بر صحت و اعتبار آن.
ایگلتون به دو بدیل "سوسیالیسم بازار" و "مدل مشارکتی" اشاره می‌کند که جریان‌های مارکسیستی به آنها اعتقاد داشتند. هر دوی اینها با وجود اختلافات، دارای یک وجه تشابه هستند: آنها به دور از دولت‌ها و بخش‌های خصوصی سرمایه‌داری هستند و تکیه آنها بر نوعی مشارکت جمعی در بازار و تولید است.

معنای زندگی:
تری ايگلتون، در کتاب «معنای زندگی»، می گوید معنای زندگی منشاء خارجی ندارد و ماییم که بدان معنای مورد نظرمان را می بخشیم:
«اگر زندگی های ما معنايی داشته باشد،آن معنا همان است که ما به زندگی می بخشيم.»
به نظر او معنای زندگی آدمی را بيش از هرچه در «عشق» است و عشق هم «فراهم آوردن فضا برای شکوفائی ديگری» است.

چگونه ادبیات بخوانیم:
ایگلتون در کتاب «چگونه ادبیات بخوانیم» ضمن تاکید بر «آهسته‌خوانی»،کوشیده مفاهیمی مثل روایت، پی‌رنگ، شخصیت، زبان ادبی، ماهیت ادبیات داستانی، تفسیر انتقادی، نقش خواننده و مسئله ارزش- داوری و برخی جریان‌های ادبی مثل کلاسی‌سیسم، رمانتیسم، مدرنیسم و رئالیسم را تا حدودی روشن کند.

آثار:
ایگلتون آثار متعددی دارند که بسیاری از آن ها به فارسی هم ترجمه شده اند. من جمله:
شکسپیر و جامعه، ۱۹۶۷.
معنای زندگی، تری ایگلتون، عباس مخبر (مترجم)، تهران: آگه
پیش‌درآمدی بر نظریه ادبی، تری ایگلتون، عباس مخبر (مترجم)، تهران: نشر مرکز
اسطوره‌های قدرت: پژوهشی در خواهران برونته، ۱۹۷۵.
انتقاد و ایدئولوژی: پژوهشی در نظریه ادبی مارکسیستی،۱۹۷۶.
مارکسیسم و نقد ادبی،۱۹۷۶.
والتر بنیامین یا به سوی نقدی انقلابی، 1981. محسن ملکی، مهدی امیرخانلو (مترجم)، تهران: نشر مرکز، سال ۱۳۹۷.
کارکرد نقد، ۱۹۸۴.
درآمدی بر نظریه ادبی،۱۹۸۶.
ویلیام شکسپیر، تری ایگلتون، محسن ملکی، مهدی امیرخانلو (مترجم)، تهران: نشر مرکز، سال ۱۳۹۵
ایدئولوژی زیبایی‌شناسی،۱۹۹۰.
درآمدی بر ایدئولوژی،۱۹۹۱.
هیت کلیف و گرسنگی بزرگ، ۱۹۹۵.
نظریه ادبی مارکسیستی،۱۹۹۶.
اسکار وایلد و دیگر نمایشنامه‌ها،۱۹۹۷.
پژوهندگان و شورشیان در ایرلند سده نوزدهم،۱۹۹۹.
ایده فرهنگ، ۲۰۰۰.
آثار ادبی را چگونه باید خواند، تری ایگلتون، محسن ملکی، بهزاد صادقی (مترجم)، تهران: نشر هرمس، سال ۱۳۹۵
چگونه شعر بخوانیم، تری ایگلتون، پیمان چهرازی (مترجم)، تهران: نشرآگه،سال ۱۳۹۶، ۲۸۱ صفحه
چرا مارکس حق داشت؟
«چگونه ادبیات بخوانیم» ترجمه مشیت علایی ، نشر لاهیتا

منبع:
چرا مارکس حق داشت، نگاهی به کتاب تری ایگلتون، حشمت حکمت
نکته:

وقتی ببینم واقعیات تغییر کرده اند، من هم نظرم را تغییر می دهم. شما چطور؟ (منسوب به جان مینارد کینز)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
افسانه‌ای ژاپنی می‌گوید:

اگر سوار قطار اشتباهی شدی، در نزدیک‌ترین ایستگاه پیاده شو.
هرچه دیرتر پیاده شوی، هزینه‌ی بازگشت گران‌تر خواهد بود.

اشکالی ندارد اگر وقتی فهمیدی در مسیر دلخواهت نیستی، راهت را عوض کنی.
خرد در این است که زودتر بازایستی، دوباره بیندیشی و مسیرت را اصلاح کنی.

توقف یا تغییر جهت نشانه‌ی شکست نیست،
بلکه راهی است برای پاسداری از انرژی، زمان و آرامشت.

به یاد داشته باش: شجاعت در تغییر مسیر، نخستین گام به‌سوی جایی است که واقعاً باید باشی.

@HONARBARTTAR💎
2👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.

ترانه لری «سیت بیارم»(هِیوله)

خواننده و نوازنده کمانچه: #محمد_باجلاوند
=========================


یکی از مقام‌های معروف خطه‌ی لرستان به نام «هِيوله»(heivele) است که در شادی‌ها و مراسم عروسی به صورت دسته‌جمعی و بعضی مواقع بدون همراهی ساز خوانده می‌شود.
اگرچه ملودی و حال و هوای این مقام مخصوص عروسی خلق شده، اما در ژرفای ابیات و موسیقی آن حزن و اندوهی نهفته است.حزنی که گمان می‌رود ریشه در جدایی دختر از خانواده پدری داشته باشد.
در «هيوله»، مردم پاک‌ترين احساسات و زلال‌ترین عاشقانه‌ها را برای عروس و داماد می‌خوانند که با ترجمه اشعار می‌توان به آمیختگی شگفت‌انگیز و هنرمندانه واژه‌هایی مانند کوه،سرنا،دهل،اسب،طلا، مخمل،انار و....در اشعارشان پی برد.

کانال ترانه های ماندگار

🆔@mosighiasilvaclasiic
خودشناسی و سبک زندگی


اضطراب و هنر


اضطراب و اختلال:

اضطراب کارکرد طبیعی روان ما برای احتراز از خطراتی است که ممکن است تهدیدکننده باشند. اما همین اضطراب اگر از حدی بگذرد، می تواند به اختلال و تروما تبدیل شود. به این معنی که روند عادی زندگی فرد را مختل کند.
در زندگی هر انسانی خاطرات بدی وجود دارد که می تواند تبدیل به ترومایی روانی گردد. به این معنی که تاثیری منفی و کلی بر روند زندگی او بگذارد.

انواع اضطراب:
این تروماها می توانند حاد یا مزمن و همچنین فردی یا جمعی باشند. تروماهای حاد طی حوادث ناگهانی به وجود می آیند مثل ترومای ناشی از سوء استفاده جنسی یا کتک خوردن شدید در کودکی.
تروماهای مزمن در طی زمان ایجاد می شوند. مثل ترومای ناشی از زندگی در یک محیط متشنج خانوادگی که علاوه بر کودکان بی گناه و بی تقصیر، خود والدین را هم درگیر می کند. کودکان از همه جهت از بزرگسالان آسیب پذیرترند چرا که توقع دارند بزرگترها و به خصوص والدین، پشت و پناه شان باشند نه عامل اذیت و آزارشان.
تروماهای سیاسی هم جمعی اند و هم مزمن. این تروما ناشی از زندگی تحقیر آمیز تحت دیکتاتوری ها هستند که با اعمال زور فرد و جامعه را تحقیر می کنند یا اختلال ناشی از زندانی بودن و زیر حکم های سنگین بودن که سالها بعد از آزادی هم در خواب و بیداری، دست از سر انسان برنمی دارد. یا ترومای ناشی از جنگ های طولانی که با از دست دادن نزدیکان و تخریب خانه و اموال همراه باشد.
از دیگر اختلالات سیاسی و اجتماعی، زیستن در کشورهایی با نرخ بیکاری و فقر بالاست که زندگی را از همان دوران نوجوانی تحت تاثیر قرار می دهد. بدترین نتیجه روحی زندگی در یک دیکتاتوری، احساس زورگیری و تحقیر شدن و بی پناهی است. مثل کودکی که گرفتار یک بزرگسال دیوانه و قلدر افتاده و می ترسد و می لرزد و تنها دشنام می دهد. در واقع خشم و عصبیت آن سوی سکه ترس و ناامنی است. انسان نسبت به چیزی که از آن می ترسد، خشم می گیرد.

ترس از جمع و ترس از دیده شدن و قضاوت شدن، هم اختلالی است که هم در کودکان و هم در بزرگسالان وجود دارد. راه چاره اش مواجهه با جمع و شکستن تابوی آن است.
تروماهای فردی ناشی از حوادث هم مدتها در زندگی انسان نقش بازی می کنند. مثل ترومای ناشی از تصادف سخت رانندگی یا حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله.

تحقیر بچه توسط همسن و سالان، ترومایی است که سال های طولانی و تا بزرگسالی در روح و روان او می ماند.
اضطراب شدید در کودکان معمولا به شکل شب ادراری و در بزرگسالان به شکل بی خوابی و بدخوابی و خودخوری تظاهر می کند.

هنردرمانی:
سخن گفتن و درد دل کردن می تواند به آرامش و کاهش اضطراب کمک کند ولی کودکان که قدرت بیان کمتری دارند، معمولا با نقاشی یا مجسمه سازی یعنی هنرهای غیر کلامی خود را بیان می کنند. بزرگترها با مراجعه با روانشناس و سخن گفتن می توانند آرام شوند. به علاوه با قرار گرفتن در محیط های سالم هنری و فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی و مشارکت در انجمن ها و ان جی او ها می توانند بر اضطراب خود فائق آیند.
هنردرمانی از طریق خواندن رمان و دیدن فیلم، می تواند به کسانی که در بیان خود ضعیفند کمک کند تا با افراد قصه و فیلم همذات پنداری کنند و حرف دلشان را از زبان نویسنده بشنوند و بزنند. مولانا این ویژگی هنردرمانی را چنین بیان کرده است:
بهتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
یعنی تو در سرگذشت شخصیت های قصه و فیلم خودت را پیدا و بیان می کنی.
هنر می تواند به بیمار کمک کند خود را بیان کند. با محیط ارتباط برقرار نماید. ذهنش را از دردی که در آن لانه کرده تخلیه و تصفیه و والایش و پالایش نماید و اعتماد به نفسش را تقویت کند.

منبع:
هنردرمانی در درمان اضطراب و تروما/ یلدا زندگندمی/ نشر منظومه خردپژوهان

7 شهریور 1404
1
نکته:

تنها کسی که نمی شود به او کمک کرد، فردی است که دیگران را مقصر اشتباهاتش می داند. (کارل راجرز)
👌7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سوال
از کجا استعلام کنیم یا بفهمیم هوش مصنوعی هست یا واقعی؟

#پاسخ
معمولا تارنماهایی هستند که برای تصاویر کمک می‌کنند.
اما بطور کلی اصل در شبکه‌های اجتماعی بخصوص برای مطالب مهیج یا ترسناک یا غیرمتعارف باید مبنی بر بدبینی و حقه باشد. لذا منطقی‌تر آنست؛ تا از منبع تهیه و انتشار آن اطمینان نیافتید باید فرض را بر نادرستی بگذارید.

این فیلم حرفه‌ای ساخته شده است. نمونه‌های ساخته شده دیگر از این کانال یوتیوب کره جنوبی اینجاست.
youtube.com/@battlewilds


@FarazTed
آیه هفته:
فَلَا تَقُلْ لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا: به آنان [پدر و مادر] اُف مگو و آنان را از خود مران (مایوس شان مکن). (اسراء/٢٣)

شعر هفته:
صاف چون آئينه مي‌بايد شدن با نيك و بد
هيچ چيز از هيچ‌كس دردل نمي‌بايد گرفت (صائب تبریزی)

کلام هفته:
تا این پادشاهان به بدتر و قوی تر از خود مبتلا نشوند، عبرت نمی گیرند. (عطار نیشابوری)

داستانک:
هزارپایی بود وقتی می‌رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می‌شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت: یک لاک پشت حسود... او یک نامه به هزارپا نوشت: ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین‌کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می‌خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می‌کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک‌پشت.
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می‌کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می‌کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد. (کتاب دنیای سوفی)

طنز هفته:
شخصي به هنگام نماز، زياد با ريشش ورمي‌رفت. ندا آمد كه مشغول ريشت هستي نه خدا. پس آن شخص به خود مي‌گويد اين ريش حجاب من و خدايم شده و مي‌نشيند و دانه دانه ريش‌هاي خود را مي‌كند. باز ندا درمي آيد دوباره كه مشغول ريشت هستي! (حاج ملا هادي سبزواري)
2😁1
فیلم هفته: "اتاق"(2015)

محمدامین مروتی

اتاق یک فیلم کانادایی-ایرلندی و ملهم از یک قصه واقعی است. بری لارسون در نقش جوی نیوسام (مادر)، جیکوب ترمبلی در نقش جک نیوسام(پسر او)، بازی می کنند. رمان اتاق را متاثر از ماجرای مردی اتریشی نوشت که دخترش را به مدت 24 سال در یک اتاق حبس کرد و از او صاحب هفت فرزند شد. اتاق موفق به دریافت جایزه اسکار و نیز جایزة گلدن گلوبِ بهترین بازیگر زن نقش اول زن برای بری لارسون شد.
جوی و پسرش هیچ ارتباطی با دنیای خارج ندارند. جوی بارها قصد فرار داشته اما موفق نشده است. بالاخره مادر و فرزند موفق به فرار می شوند و روند تطبیق با دنیای جدید خود در بردارندة مسائلِ غامض جدیدی می شود.
جک 5 ساله هیچ عنوان اطلاعاتی از دنیای واقعی ندارد و گمان دارد که آنچه در تلویزیون می بیند، نوعی دنیای مجازی است.
«اتاق» علاوه بر تصویر خشونت های بی رحمانه دنیای ما، به ما می گوید چگونه می توان دنیای آدم ها را کوچک و محدود کرد. و چگونه دیکتاتورها و زورگویان در این عالم، از گسترش دنیایِ دیگران وحشت دارند و سعی می کنند فهمشان از چارچوب مورد نظر آنان فراتر نرود. وسعتِ دنیای آدم ها بستگی به وسعتِ افق دیدشان دارد.
👍2💔1
صفحات نویسنده در فضای مجازی


روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.

تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از بهترین ویدئوهای محصول AI که بُعد زمان و مکان را درنوردیده و چهره‌ها و پرتره‌های نقاشان مشهور جهان را زنده کرده و به زمان فعلی آورده است!!
گفتار ادبی


رستم و اسفندیار(قسمت دوازدهم)

محمدامین مروتی


رستم هم در پاسخ اسفندیار از افـتخارات نیاکـانش سخن می گوید و از سام که فرزند نريمان و او فرزند گرشاسب بوده و دلیری ها کرده و هم او یعنی سام، دیوی را کشته است که دریا تا کمرش می رسیده و از دریا ماهی می گرفته و جلوی خورشید کباب می کرده است:
بـدو گـفت رسـتـم کــه آرام گـیـر
چـه گـویـی سـخـن های نادلپذیـر
دلـت بـیش کژّی، بـپـالـد هـمـی
روانـــت زِ دیــوان بـیـالـد هـمـی
تــو آن گوی کز پـادشاهان سزاست
نگوید سـخـن پادشا، جـز که راست
جـهـاندار دانـد که دسـتانِ ســام
بـزرگ است و بـا دانـش و نـیـکـنام
هـمـانـا شـنـیـدستـی آواز ســام
نَبُد در زمـانه چــون او نـیـکـنـام
اُ دیگر یـکی دیو بــود بـدگـمـان
تنـش بر زمین و سـرش باسـمــان
کـه دریــای چـین تا میانش بُـدی
ز تــابـیدنِ خــور، زیانــش بُـدی
همـی مــاهـی از آب بـرداشـتــی
ســر از گـنـبـدِ مــاه، بـگذاشتـی
به خـورشید، ماهیش بـریان شدی
ازو چــرخِ گـردنده گریان شــدی

در روایات اسلامی هم آمده است که در زمان نوح نبی (ع) شخصی بود به نام" اوج بن عُنَق" که دریا تا کمرش بود و جلوی خورشید ماهی کباب می کرد و حضرت نوح (ع) به فرمان خداوند با او درافتاد و او را کشت.

بعد هم می گوید بیا کمتر حرف بزنیم و با میگساری قدری بی خیال و بی اندیشه شویم:
چو بسیار شد گفت ها، می خوریم
به می، جانِ اندیشه را بشکـنیـم

اسفندیار هم پس از قدری لاف زدن از پهلوانی هایش، پیشنهاد میگساری می کند:
چــو از رسـتم، اسـفـندیـار، این شــنید
بـخـندید و شــادان دلــش بـردمـیــد
کــنون کـارهـایــی که مــن کــرده ام
زِ گــردن کـشـــان، ســر بـــرآورده ام
نـخـستین، کــمـر بسـتم از بـهرِ دیــن
تــهی کــردم از بت پـرستـان، زمـیــن
نــژاد مـن از تـخم گـشـتـاسـب اســت
کـه گشتاسب از تــخـمِ لهراسب اســت
هــمی رَو چـنـین تــا فـریــدونِ شـاه
کـه شـاه جـهان بــود و زیـبـایِ گـاه
هـمی مــادرم، دخـتــرِ قـیـصـر اسـت
کـجـا بـر سـرِ رومــیـان، افـسـر است
هــمـان قـیـصــر، از سـلـم دارد نــژاد
زِ تـخـــمِ فـــریـــدونِ بــا فــرّ و داد
سـخـن ها به مــا بر، شـد اکنـون دراز
اگــر تـشـنـه ای، جـام مـی را فــراز

رستم می گوید پس دیگر به نیاکانت نناز و از بند نهادن بر دست رستم سخن مگو و از این مدارا و نرم گفتن من، خیال برت ندارد:
چـه نــازی بـدین تــاجِ گـشتاسبی
بــدیــن تــازه آیـیـنِ لهراسـبـی؟
کــه گـوید برو دسـتِ رسـتـم بـبند؟
نـبنـدد مــرا دسـت، چــرخِ بـلـنـد
که گر چرخ گوید مــرا کین نـیـوش
بـه گـرزِ گـرانش، بـمالم دو گــوش
مــن از کودکی تا شـدستـم کـهن
بـدین گونه از کـس نبردم سـخـن
مرا خواری از پوزش و خواهش است
وزین نرم گـفتن مـرا کاهش اسـت

اسفندیار باز می خندد و دست رستم را می گیرد و ضمن این شکل از دلـجویی، دست او را در دست خود می فشارد تا زور بازوی خود را به رخ بکشد طوری که آب زرد از ناخن رستم مي چکد، ولی رستم خم به ابرو نمی آورد و این بار او دست اسفندیار را می فشارد که اسفندیار آشکارا رنگ می بازد:
زِ تیزیش، خـنـدان شـد اسـفـنـدیار
بـیـازید و دسـتش گــرفت، اسـتـوار
بـیـفشارد چـنگش، مـیـانِ سـخــن
زِ بــرنـا، بـخـنـدیـد مــردِ کـهـن
زِ نــاخـن، فــرو ریـخـتـش آبِ زرد
هـمـانـا نـجـنبـیـد، زان درد، مــرد
گرفت آن زمان، دستِ مهتر، به دست
چنین گفت که ای شاهِ یـزدان پرست
خُـنک شـاه گـشتاسب ، آن نـامــدار
هــمـی فـرِّ گـیـتـی بـیـفـزایــد او
هـمی گفت چنگش به چنگ اندرون
هـمی داشت، تا چهرِ او شـد چـو خون
هـمان نـاخنـش، پر زِ خوناب کــرد
سـپـهبد، بَـروها ، پـُر از تــاب کـرد




. بیالاید: می سازد
. جهاندار: خداوند
. آواز: شهرت، آوازه
. اُدیگر: و دیگر
. زیبا : زیبنده
. کجا: که
. مقصود از برنا اسفندیار است
. بَروها: ابروها


ادامه دارد....
نکته:

عاقل پر است از پرسش. ابله پر است از جواب! (پائولو_کوئلیو)
2