🌱 @kettab 🌱
متی گفت داشتن عیب مهم نیست، حتی اگر به رفع آن هم نکوشند.
اما پوشاندن عیب بد است.
کسی که نتواند خودش را آنطور که هست نشان دهد به خود ضرر زده .اما کسی که خود را آن طور که نیست نشان دهد به دیگران آسیب میرساند.
📙 #اندیشه های_متی
👤 #برتولت_برشت
متی گفت داشتن عیب مهم نیست، حتی اگر به رفع آن هم نکوشند.
اما پوشاندن عیب بد است.
کسی که نتواند خودش را آنطور که هست نشان دهد به خود ضرر زده .اما کسی که خود را آن طور که نیست نشان دهد به دیگران آسیب میرساند.
📙 #اندیشه های_متی
👤 #برتولت_برشت
Forwarded from مرورگر | Moroorgar
سیمای فروغ، بیروتوش
از میان شاعران مهم نیمایی معاصرمان شاید هیچیک به اندازهی فروغ فرخزاد در یک دههی اخیر موضوع تحقیقات و کتابهای بحثبرانگیز نبودهاند. جز اهمیت شاعریِ فروغ، زن بودن او (در یک سنت شعری عموما مردانه)، زندگی پرعصیانش، روابط جنجالیاش با روشنفکران مهم همعصرش و مرگ ناگهانی و زودهنگامش یحتمل در اقبال مستمر منتقدان و مورخان به او نقش داشته است. کتاب پنج آبتنی و مقالات دیگر دربارهی فروغ فرخزاد نوشتهی سایه اقتصادینیا یکی از آخرین کتابهایی است که هم به شعر فروغ پرداخته و هم به وجوه دیگر جذابیت فروغ که ذکرش رفت. مقالهی اصلی کتاب مقالهی «پنج آبتنی» است که مسالهاش مقایسهی کهنالگوی آبتنی است در شعر فروغ با صحنههای مشابه در خسرو و شیرین نظامی، شعر «مریم» فریدون توللی، شعر «زنی از حافظه»ی منوچهر آتشی و شعر «شبانه»ی شاملو. نویسنده در این مقایسه برآنست که تمام نمونههای آبتنی که در این مقاله بررسی شده بر گرتهی صحنهی آبتنی خسرو و شیرین نوشته شده و به آبتنی همچون معاشقهی زن و مرد نگریسته شده اما صحنهی آبتنی در شعر فروغ در تنهایی مطلق زن صورت میپذیرد و نه مردی در صحنه حاضر است و نه قرار است باشد و نه فروغ در شعرش آب را عنصری مردانه میبیند (که زن را در برگرفته) بلکه این صحنه در واقع زن را در حال لذت بردن از خود تصویر میکند و این نقطهی افتراق جهانبینی فروغ از جهانبینی سنتیترِ شاملو و دولتآبادی و توللی است و زمینهساز سرایش دو دفتر درخشان بعدی فروغ یعنی تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد. اقتصادینیا در مقالهی دیگرش، «فروغ فرخزاد، اسطورهای سترون»، این جهانبینی پیشرو را از عوامل جریانساز بودن فروغ برمیشمرد اما معتقد است که فروغ علیرغم اینکه جریانساز بود دورانساز نبود زیرا رهروانی در طریقت شعریاش نیافت که خود تبدیل به شاعرانی نخبه و متشخص و نامآور شوند.از این گذشته آنچه فروغ را غیر قابل تقلید میکرد از نظر اقتصادینیا برکشیده شدن او به قامت یک اسطوره بود، اسطورهای که نویسندهی پنج آبتنی آنرا را اسطورهای سترون میداند. وجه اسطورهوار فروغ که سیمای جذاب یک زن عاصی و روشنفکر و شاعر را بازتولید میکرد سبب شده است که بسیاری جریانهای فعال در حقوق زنان و در کل فمینیستهای ایرانی او را همچون سمبل مطالبهگری اجتماعی زنان بنگرند و الگو قرار دهند اما سایه اقتصادینیا در مقالهی «چند کلمه دربارهی فروغ فرخزاد با فعالان حقوق زنان» با بررسی کنشها و منش و سرگذشت شخصی فروغ این انگاره را که فروغ باید سمبل حرکتهای مطالبهگرانهی فعالان حقوق زنان قرار گیرد، به دیدهی تردید مینگرد زیرا «اگر مدافعان حقوق زنان در ایران همچنان معتقدند میتوانند به تمثال فروغ به مثابهی حبلی متین چنگ اندازند... به نظر من در اشتباهند. فروغ نه در آن روزها نمایندهی خوبی برای مطالبات برابریطلبانهی زنان بود، نه امروز میتوان چنان نقشی برای او و چنین کارکردی برای جایگاه تاریخی او قائل شد. تجاهر، و به تعبیر حافظ، مباهات او به فسق با آنچه ما امروز از مبارزهی مدنی برای حقوق زنان مراد میکنیم، فرسنگها فاصله دارد.» (ص. ۱۳) اقتصادینیا بیتوجهی فروغ به مسالهی حضانت فرزندش و بیمیلی او به استقلال مالی از مردانی که با آنها در دورههای مختلف در رابطه بود و بیاعتناییاش به رنجی که رابطهاش با ابراهیم گلستان برای همسر گلستان به بار میآورد را سه کنش معنادار فروغ در این رابطه میداند و نتیجه میگیرد که فارغ از جایگاه رفیع ادبی و روشنفکری فروغ، او نمیتواند الگو و سمبلی برای زنان برابریطلب ایران باشد. سایه اقتصادینیا در مقالات دیگر کتاب پنج آبتنی به وجوه روانشناختی و زندگینامهای دیگر فروغ میپردازد و در مجموع میتوان گفت اقتصادینیا در هر مقاله از کتابش آینهای متفاوت در برابر سیمای فروغ میگذارد. هم به سیمای شاعری او میپردازد، هم به سیمای مادریاش؛ هم شعرش را بررسی میکند و هم روانش را؛ هم تاثیر او بر نسلهای پس از خود را وامیکاود و هم تاثیری که او از پیشینیان گرفته بازمینمایاند. کتاب پنج آبتنی سیمایی به نسبت جامع و چندوجهی از فروغ ترسیم میکند و هرچند در برخی مقالات کتاب مثل «فروغ فرخزاد: شخصیتی دو قطبی؟» نیاز به استدلالهای محکمتری از سوی نویسنده حس میشود اما نویسندهی پنج آبتنی در مجموع موفق میشود هوایی تازه در مطالعات ادبی معطوف به فروغ بدمد و فارغ از تعصبات مالوف جامعهی ادبی ایرانی، زندگی و آثار یکی از محبوبترین چهرههای ادبی معاصر را در پرتو یافتههای جدید تاریخی و ادبی از نو بکاود.
• این مطلب پیشتر در #اندیشه_پویا ۵۹ منتشر شده است
@moroor_gar
https://bit.ly/2OHxg1N
از میان شاعران مهم نیمایی معاصرمان شاید هیچیک به اندازهی فروغ فرخزاد در یک دههی اخیر موضوع تحقیقات و کتابهای بحثبرانگیز نبودهاند. جز اهمیت شاعریِ فروغ، زن بودن او (در یک سنت شعری عموما مردانه)، زندگی پرعصیانش، روابط جنجالیاش با روشنفکران مهم همعصرش و مرگ ناگهانی و زودهنگامش یحتمل در اقبال مستمر منتقدان و مورخان به او نقش داشته است. کتاب پنج آبتنی و مقالات دیگر دربارهی فروغ فرخزاد نوشتهی سایه اقتصادینیا یکی از آخرین کتابهایی است که هم به شعر فروغ پرداخته و هم به وجوه دیگر جذابیت فروغ که ذکرش رفت. مقالهی اصلی کتاب مقالهی «پنج آبتنی» است که مسالهاش مقایسهی کهنالگوی آبتنی است در شعر فروغ با صحنههای مشابه در خسرو و شیرین نظامی، شعر «مریم» فریدون توللی، شعر «زنی از حافظه»ی منوچهر آتشی و شعر «شبانه»ی شاملو. نویسنده در این مقایسه برآنست که تمام نمونههای آبتنی که در این مقاله بررسی شده بر گرتهی صحنهی آبتنی خسرو و شیرین نوشته شده و به آبتنی همچون معاشقهی زن و مرد نگریسته شده اما صحنهی آبتنی در شعر فروغ در تنهایی مطلق زن صورت میپذیرد و نه مردی در صحنه حاضر است و نه قرار است باشد و نه فروغ در شعرش آب را عنصری مردانه میبیند (که زن را در برگرفته) بلکه این صحنه در واقع زن را در حال لذت بردن از خود تصویر میکند و این نقطهی افتراق جهانبینی فروغ از جهانبینی سنتیترِ شاملو و دولتآبادی و توللی است و زمینهساز سرایش دو دفتر درخشان بعدی فروغ یعنی تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد. اقتصادینیا در مقالهی دیگرش، «فروغ فرخزاد، اسطورهای سترون»، این جهانبینی پیشرو را از عوامل جریانساز بودن فروغ برمیشمرد اما معتقد است که فروغ علیرغم اینکه جریانساز بود دورانساز نبود زیرا رهروانی در طریقت شعریاش نیافت که خود تبدیل به شاعرانی نخبه و متشخص و نامآور شوند.از این گذشته آنچه فروغ را غیر قابل تقلید میکرد از نظر اقتصادینیا برکشیده شدن او به قامت یک اسطوره بود، اسطورهای که نویسندهی پنج آبتنی آنرا را اسطورهای سترون میداند. وجه اسطورهوار فروغ که سیمای جذاب یک زن عاصی و روشنفکر و شاعر را بازتولید میکرد سبب شده است که بسیاری جریانهای فعال در حقوق زنان و در کل فمینیستهای ایرانی او را همچون سمبل مطالبهگری اجتماعی زنان بنگرند و الگو قرار دهند اما سایه اقتصادینیا در مقالهی «چند کلمه دربارهی فروغ فرخزاد با فعالان حقوق زنان» با بررسی کنشها و منش و سرگذشت شخصی فروغ این انگاره را که فروغ باید سمبل حرکتهای مطالبهگرانهی فعالان حقوق زنان قرار گیرد، به دیدهی تردید مینگرد زیرا «اگر مدافعان حقوق زنان در ایران همچنان معتقدند میتوانند به تمثال فروغ به مثابهی حبلی متین چنگ اندازند... به نظر من در اشتباهند. فروغ نه در آن روزها نمایندهی خوبی برای مطالبات برابریطلبانهی زنان بود، نه امروز میتوان چنان نقشی برای او و چنین کارکردی برای جایگاه تاریخی او قائل شد. تجاهر، و به تعبیر حافظ، مباهات او به فسق با آنچه ما امروز از مبارزهی مدنی برای حقوق زنان مراد میکنیم، فرسنگها فاصله دارد.» (ص. ۱۳) اقتصادینیا بیتوجهی فروغ به مسالهی حضانت فرزندش و بیمیلی او به استقلال مالی از مردانی که با آنها در دورههای مختلف در رابطه بود و بیاعتناییاش به رنجی که رابطهاش با ابراهیم گلستان برای همسر گلستان به بار میآورد را سه کنش معنادار فروغ در این رابطه میداند و نتیجه میگیرد که فارغ از جایگاه رفیع ادبی و روشنفکری فروغ، او نمیتواند الگو و سمبلی برای زنان برابریطلب ایران باشد. سایه اقتصادینیا در مقالات دیگر کتاب پنج آبتنی به وجوه روانشناختی و زندگینامهای دیگر فروغ میپردازد و در مجموع میتوان گفت اقتصادینیا در هر مقاله از کتابش آینهای متفاوت در برابر سیمای فروغ میگذارد. هم به سیمای شاعری او میپردازد، هم به سیمای مادریاش؛ هم شعرش را بررسی میکند و هم روانش را؛ هم تاثیر او بر نسلهای پس از خود را وامیکاود و هم تاثیری که او از پیشینیان گرفته بازمینمایاند. کتاب پنج آبتنی سیمایی به نسبت جامع و چندوجهی از فروغ ترسیم میکند و هرچند در برخی مقالات کتاب مثل «فروغ فرخزاد: شخصیتی دو قطبی؟» نیاز به استدلالهای محکمتری از سوی نویسنده حس میشود اما نویسندهی پنج آبتنی در مجموع موفق میشود هوایی تازه در مطالعات ادبی معطوف به فروغ بدمد و فارغ از تعصبات مالوف جامعهی ادبی ایرانی، زندگی و آثار یکی از محبوبترین چهرههای ادبی معاصر را در پرتو یافتههای جدید تاریخی و ادبی از نو بکاود.
• این مطلب پیشتر در #اندیشه_پویا ۵۹ منتشر شده است
@moroor_gar
https://bit.ly/2OHxg1N
Forwarded from Farideh Marzock
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی فوق العاده از فیلم بسیار زیبای PK محصول ۲۰۱۴، پر فروش ترین فیلم تاریخ هندوستان👌
دو چیز بی نهایت است:
جهان و حماقت بشر ....
ولی من خیلی درباره ی
جهان مطمئن نیستم!!
#آلبرت_انیشتین
#اندیشه
کانال باران
@baraan_ir
@marzockacademy
دو چیز بی نهایت است:
جهان و حماقت بشر ....
ولی من خیلی درباره ی
جهان مطمئن نیستم!!
#آلبرت_انیشتین
#اندیشه
کانال باران
@baraan_ir
@marzockacademy
⭕️آسایش و آرامش
آسایش، مجموعه عمل و اثر ابزارها و وسایلی است که در خدمت انسان و راحتی جسم وی را فراهم می کنند.
در حالی که آرامش، حالات روانی است که موجب انبساط خاطر، رهایی ذهن و راحتی روان می گردد.
عصر سنت؛ دوره ای است که وسایل امروزین عصر مدرنیسم هنوز در اختیار انسان قرار نگرفته است.
در عصر مدرنبسم که ابنای بشر در پرتو علم و دانش به اختراعاتی برای راحتی زندگی دست یافته، مدرنیته خاستگاه پارادیم تحول گرایی بوده است.
مدرنیته روح حاکم و نظام فکری و اندیشه ای مدرنیزم است.
ماکس وبر می نویسد:
« در دوره سنت انسان آرامش داشت، آسایش نداشت. در حالی که در عصر مدرنبسم انسان آسایش دارد اما آرامش ندارد.»
اگر آسایش و آرامش مجموع شوند نتیجه خوشبختی است.
آرامش+ آسایش= خوشبختی
مترتب بر این معنا، در این شعر لسان الغیب؛
''آسایش دو گیتی اساس این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا''
اگر آسایش راحتی جسم و هم آرامش جان باشد.
مدارا روش آرامش و عنصر احترام به آزادی و عدم اجبار انسان هایی است که با هم تفاوت دیدگاه؛ اصولی و یا تاکتیکی دارند.
🔸مرحله گذار یک اجتماع از عصر سنت به جامعه مدرن مرحله ای با بازه زمانی طولانی است. گستره ای بسیار سخت که بعضا موجب فنا شدن نسل هایی از اجتماع سنتی می گردد.
🔸شقاوت و خودکشی
متضاد سعادت و خوشبختی، شقاوت و بدبختی است.
آن که خود را هلاک می کند سعادتمند نیست.
در انتحار یک انسان همانند دیگر اعمالش یک علت کافی نیست. بلکه مجموع عواملی برای این شرط لازمند.
فقر و فلاکت، تبعیض، ناعدالتی و بی هنجاری
بی هنجاری متغیری است که سبب افسردگی انسان هایی می شود که گرفتار حفره تحول سنت به مدرنیسم اند.
در بی هنحاری با احتمال آسایش، آرامشی نیست.
در انگلستان در دوره گذار از سنت به مدرنیسم آمار خودکشی ها به یک باره سیر صعودی یافت. حکومت انگلستان بر آن شد که علل اصلی این پدیده شوم را بیابد.
برای این مقصود «امیل دورکیم» دانشمند جامعه شناس را برای این پروژه به یاری طلبید.
نتیجه تخقیفات امیل دورکیم، این شد که در گذار اجتماع از عصر سنت به جامعه گرایی عصر مدرن سبب بی هنجاری انسان های سنتی می گردد. انسانی که یک پایش در عصر سنت و پای دیگرش بر روی پرتگاهی قرار گرفته که نمی تواند از پرتگاه گذر کرده و تعادلش به دست آورد. لذا به انتحار و نابود کردن خود مبادرت می کند.
🔸سنت و مدرنیسم بر مبنای چارچوب نظری هرم آبراهام مزلو؛
در این هرم پنج سطح نیازهای انسان برای داشتن آسایش و آرامش به ترتیب عبارتند از:
١- نیازهای فیزیولوژیکی؛ هوا، غذا، آب، خواب، و سلامت
٢- امنیت؛ بدن، شغل،منابع، اخلاق، سلامت، مالکیت
٣-وابستگی؛ دوستی، خانواده، تعامل های تفاهمی اجتماعی
۴-عزت نفس؛ اعتماد به نفس، احترام به خود و دیگران
۵-فراشکوفایی؛ خلاقیت، آزادی، عدالت
مزلو با ابداع این هرم اذعان دارد که باید نیازهای یک سطح برآورده شود تا انسان بتواند به نیازهای سطح بالاتر برسد.
از این پنج سطح دو سطح اول و دوم، مرتبط با آسایش و سه سطح بالایی متغیرهایی هستند که موجب آرامش می گردند.
اگر این پنج سطح در یک جامعه برای انسان های آن جامعه فراهم گردد، در آن صورت آن جامعه سعادتمند است.
🖌دکترع پرویزی
#اندیشه
آسایش، مجموعه عمل و اثر ابزارها و وسایلی است که در خدمت انسان و راحتی جسم وی را فراهم می کنند.
در حالی که آرامش، حالات روانی است که موجب انبساط خاطر، رهایی ذهن و راحتی روان می گردد.
عصر سنت؛ دوره ای است که وسایل امروزین عصر مدرنیسم هنوز در اختیار انسان قرار نگرفته است.
در عصر مدرنبسم که ابنای بشر در پرتو علم و دانش به اختراعاتی برای راحتی زندگی دست یافته، مدرنیته خاستگاه پارادیم تحول گرایی بوده است.
مدرنیته روح حاکم و نظام فکری و اندیشه ای مدرنیزم است.
ماکس وبر می نویسد:
« در دوره سنت انسان آرامش داشت، آسایش نداشت. در حالی که در عصر مدرنبسم انسان آسایش دارد اما آرامش ندارد.»
اگر آسایش و آرامش مجموع شوند نتیجه خوشبختی است.
آرامش+ آسایش= خوشبختی
مترتب بر این معنا، در این شعر لسان الغیب؛
''آسایش دو گیتی اساس این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا''
اگر آسایش راحتی جسم و هم آرامش جان باشد.
مدارا روش آرامش و عنصر احترام به آزادی و عدم اجبار انسان هایی است که با هم تفاوت دیدگاه؛ اصولی و یا تاکتیکی دارند.
🔸مرحله گذار یک اجتماع از عصر سنت به جامعه مدرن مرحله ای با بازه زمانی طولانی است. گستره ای بسیار سخت که بعضا موجب فنا شدن نسل هایی از اجتماع سنتی می گردد.
🔸شقاوت و خودکشی
متضاد سعادت و خوشبختی، شقاوت و بدبختی است.
آن که خود را هلاک می کند سعادتمند نیست.
در انتحار یک انسان همانند دیگر اعمالش یک علت کافی نیست. بلکه مجموع عواملی برای این شرط لازمند.
فقر و فلاکت، تبعیض، ناعدالتی و بی هنجاری
بی هنجاری متغیری است که سبب افسردگی انسان هایی می شود که گرفتار حفره تحول سنت به مدرنیسم اند.
در بی هنحاری با احتمال آسایش، آرامشی نیست.
در انگلستان در دوره گذار از سنت به مدرنیسم آمار خودکشی ها به یک باره سیر صعودی یافت. حکومت انگلستان بر آن شد که علل اصلی این پدیده شوم را بیابد.
برای این مقصود «امیل دورکیم» دانشمند جامعه شناس را برای این پروژه به یاری طلبید.
نتیجه تخقیفات امیل دورکیم، این شد که در گذار اجتماع از عصر سنت به جامعه گرایی عصر مدرن سبب بی هنجاری انسان های سنتی می گردد. انسانی که یک پایش در عصر سنت و پای دیگرش بر روی پرتگاهی قرار گرفته که نمی تواند از پرتگاه گذر کرده و تعادلش به دست آورد. لذا به انتحار و نابود کردن خود مبادرت می کند.
🔸سنت و مدرنیسم بر مبنای چارچوب نظری هرم آبراهام مزلو؛
در این هرم پنج سطح نیازهای انسان برای داشتن آسایش و آرامش به ترتیب عبارتند از:
١- نیازهای فیزیولوژیکی؛ هوا، غذا، آب، خواب، و سلامت
٢- امنیت؛ بدن، شغل،منابع، اخلاق، سلامت، مالکیت
٣-وابستگی؛ دوستی، خانواده، تعامل های تفاهمی اجتماعی
۴-عزت نفس؛ اعتماد به نفس، احترام به خود و دیگران
۵-فراشکوفایی؛ خلاقیت، آزادی، عدالت
مزلو با ابداع این هرم اذعان دارد که باید نیازهای یک سطح برآورده شود تا انسان بتواند به نیازهای سطح بالاتر برسد.
از این پنج سطح دو سطح اول و دوم، مرتبط با آسایش و سه سطح بالایی متغیرهایی هستند که موجب آرامش می گردند.
اگر این پنج سطح در یک جامعه برای انسان های آن جامعه فراهم گردد، در آن صورت آن جامعه سعادتمند است.
🖌دکترع پرویزی
#اندیشه