کانال محمدکاظم کاظمی
2.67K subscribers
1.96K photos
286 videos
96 files
876 links
کانال‌های مرتبط:
آثار (شعرها و نوشته‌های آموزشی)
@asarkazemi
پادکست شعر پارسی
https://castbox.fm/va/5426223
صفحۀ اینستاگرام:
instagram.com/mkazemkazemi
سایت:
www.mkkazemi.com
Download Telegram
Forwarded from کانال مهدی نصیری (مهدی نصیری)
✳️ گزیده هایی از گفتگوی مهدی نصیری با حجت الاسلام دکتر رفیعی

🔸رفیعی: بحث منبر و جایگاه آن از گذشته که یک جایگاه رفیع و بلندی بوده به تدریج تنزل پیدا کرده است.

🔸به نظر من برای مدّاحان باید یک دوره ی کارشناسی گذاشته شود در حد لیسانس نباید تاریخ را بشناسد؟ نباید کتاب های معتبر را بشناسند؟

🔸کرامت داشتن برخی از اشخاص دال بر حقانیت نیست. توی مسیحیت هم ممکن است باشد. در پیروان بودا و مرتاض ها هم هست.

🔻نصیری: گفتگوی شما با آقای آقا میری در فضای مجازی بازتاب خیلی خوبی داشت از این جهت که کسی را که حرفهایی متفاوت زده بود، تکفیر و تفسیق نکردید بلکه با او به گفتگو نشستید.
رفیعی: گفتگو باید باز هم ادامه پیدا کند. ما نباید با تفسیق و تکفیر برخورد کنیم. باید حرف بزنیم. خدا به مشرکان هم می گوید قُلْ‌ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ‌؛ امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) با ابن ابی العوجا که زندیق بود گفتگو می کردند

🔸 این خیلی بد است اگر آمدیم یک عالمی، یک مرجعی، یک شخصیتی که حالا توی یک قصه یک نظری دارد برچسب خواص بی بصیرت بزنیم و حتی در خانه اش بریزیم. این کار غلط است. تحمل در بین ما کم شده است لذا بعضی ها می گویند چرا فلانی فلان جا منبر می رود؟ چرا با فلانی اصلا حرف می زند؟!

🔸ما الگوی تکثر و تحمل عقاید مختلف را در زمان امام صادق علیه السلام داریم. از زندیق بگیرید تا مذاهب فقهی و تا مذهب کلامی مرجئه و البته همه برای امام صادق که اهل گفتگو با همه بود احترام قائل بودند. ابن ابی العوجای زندیق می گفت این آدم با بقیه فرق می کند، اگر یک انسان کامل و واقعی وجود داشته باشد ایشان است.

🔸باید گفتگوهای چالشی را صدا و سیما هم دنبال کند. من در محضر مقام معظم رهبری روی منبر خطاب به صدا و سیما گفتم چرا نمی آیید برنامه های چالشی بگذارید. یک شب شبهات تاریخی را به گفتگو بگذارید، یک شب اعتقادی، یک شب اجتماعی و ...

🔻نصیری: آیا اساسا در عصر غیبت فردی غیر معصوم می تواند نمایندگی از اسلام ناب داشته باشد که همه باید دیدگاه های کلامی و اعتقادی و سیاسی فرهنگی خودشان را با او تنظیم کنند و اگر غیر از او باشد از اسلام ناب فاصله گرفته اند؟
رفیعی: اسلام ناب، اسلام نبوی و علوی است. شخص غیر معصوم نمی تواند نماینده اسلام ناب باشد. اسلام ناب یک جریانی است که باید با معیار سنجیده شود . البته فصل الخطاب در امر حکومت و مدیریت بحث دیگری است.

🔸ما باید تعامل با صاحبان ادیان، صاحبان اندیشه های فکری و صاحبان اندیشه های سیاسی را داشته باشیم. من الان توی منزل خودمان بچه ها با خودم هم نظر نیستند. دیدگاه های آنها متفاوت است و در مقام تحمیل عقیده خودم هم هیچوقت بر نمی آیم

🔸دینداری نسبت به دو دهه قبل کاهش پیدا کرده. من یادم است یک قطار که توی مسیر مشهد می ایستاد مثلا 60 درصد برای نماز پیاده می شدند اخیرا با یک اتوبوس می رفتم. راننده سوال کرد کسی نماز می خواند بایستیم؟ با اینکه وظیفه ی او است که بایستد. دو نفر که یکیش من بودم گفتیم بله!

🔸ما متولی بهشت و جهنم مردم نیستیم. نمی توانیم بگوییم فقط شیعه 12 امامی سینه زن امام حسین ع بهشت می رود. این که علی و حوضش می ماند. چه کسی فکر می کرد حر اهل نجات باشد؟

👈مشروح گفتگو را در لینک زیر ببینید:

https://youtu.be/ghuXR9eetlo
@nasiri42
کانال محمدکاظم کاظمی
مشروح گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی را در لینک زیر بببینید: https://youtu.be/ghuXR9eetlo @hairatmedia
🔹 «عصر حیرت» مجموعه گفتگوهای خوبی از مهدی نصیری با شخصیت‌های علمی و سیاسی امروز است. پیشنهاد می‌کنم این مجموعه را ببینید.
@mkazemkazemi
Forwarded from عکس نگار
💠 عمه‌جان، عمه‌شیرین و عمه‌گل
🔻زینب بیات

عجب رسم قشنگی دارند مردم کابل، این لقب‌های زیبا و دوست داشتنی. و چه ابتکار خوبی که با این کلمات زیبا، نسبت‌های یکسان فامیلی را متمایز می‌سازند. البته که در شرایط امروزجامعه به سمتی پیش می‌رویم که بسیاری از نسبت‌های فامیلی عملا در حال حذف شدن است.
اما «عمه‌جان و عمه شیرین و عمه گل»، این سه عمه‌ی دوست‌داشتنی استاد کاظمی؛ یادم می ‌آید از اولین روزهای نامزدی من و استاد، عمه جان از آن سر دنیا از کانادا تماس گرفت و صدایش مهربانانه در گوشم پیچید که؛ «خوش آمدی به فامیل ما، صفا آوردی و ... ». و چقدر این خوشامدگویی مهربانانه برای من که عضو جدید خانواده بودم دلگرم کننده بود. عمه جان (مریم خانم) و عمه شیرین (فخری خانم) و عمه گل (افتخار خانم) را سالها بعد در سفری که به مشهد آمدند دیدار کردم. مهربان و خوش تیپ و با شخصیت. برایم جالب بودند هر سه عمه.
عبارتی داشت عمه‌جان که با لحن شیرین هراتی_کابلی می‌گفت: «خودخو از دست نده» و این را در زندگی خودش هم پیاده کرده بود که خود را از پای نینداخته بود که خوب، حالا من مثلا هشتاد ساله‌ام و باید بشینم در خانه و از دنیا روی‌گردان شوم.
شاد می‌پوشید و کیف خود را مثل یک جوان کاکه، کج به شانه می‌انداخت و همراه ما بازار می‌رفت و خرید و دید و بازدید.
ویژگی جالب دیگری که داشتند این بود که اگر از چیزی از وسایل‌شان خوش‌ات می‌آمد؛ مثلا می گفتی:«عمه گل، عمه شیرین، چه عطری خوش بویی زدین یا چه خوب انگشتری دارین چقدر قشنگه» فورا می‌گفتند: «خوشت آمد بیا مال تو» و بلافاصله میگذاشتند کف دستت و تقدیم می کردند. و این گونه یک انگشتری زیبا از عمه‌ها هدیه شد به خواهرم صفیه جان، یک یادگار عزیزی و ماندگار.
وقتی که ساره و مریم به دنیا آمدند. بازهم فاصله‌ها نتوانست حریف مهربانی‌ عمه‌ها شود. از همان راه دور برای بچه‌ها هدیه فرستادند.
چقدر خوب است که بزرگان یک فامیل پر از مهر باشند و گستراننده‌ی مهر و دوستی و اخلاق و ادب و آداب در بستر فامیل، با کوله باری از خرد و دانش و تجربه.
سررشته پیوستگی و یا برعکس گسستگی در بین اقوام و فامیل و جامعه را هم باید در اعمال و رفتار بزرگان آنها جستجو کرد.
حالا عمه‌گل، تنها یادگار مانده از این حلقه‌ی دوست داشتنی است. عمه گل یعنی بانو افتخار کاظمی، شاعر توانایی است که کتاب شعرشان به نام «قطره‌ای از بحر» چند سال پیش منتشر شد. و چه شعرهای خوبی هم دارند. اگر شرایط مهیا می‌بود، یقین دارم که بانو افتخار کاظمی، صاحب نام و نشان بیشتری در مملکت می‌بود.
عکس چهارنفره مادر استادکاظمی با عمه‌های نازنین، عجب عکسی است. دلت می‌خواهد نگاه‌شان کنی و دلت ازشان کنده نمی‌شود.
عمه گل نازنین، تن‌تان سالم و روح مریم خانم و فخری خانم شاد

🥀🥀🥀
تصویر از راست به چپ:
مرضیه رضازاده، فخری کاظمی، مریم کاظمی، افتخار کاظمی
#تسلیت

@zaynabbayat
🌸انگشتر یادگاری
آن روزهای رفته، برایم بهار بود
بودن کنارتان، چقدر افتخار بود
هر لحظه، خنده‌های تو در خاطر من است
انگشترت، قشنگ‌ترین یادگار بود
صفیه بیات
@zaynabbayat
🔹 من چرا مسلمانم؟
محمدکاظم کاظمی

🔻
قسمت اول
این نوشته یک برداشت شخصی است، نه یک تحلیل جامع از حقانیت دین اسلام. حقانیت دین می‌تواند جوانب و وجوه مختلفی داشته باشد و هر کسی که به دین اسلام ایمان دارد می‌تواند بنا بر یکی از این وجوه ایمان آورده باشد، یا حتی شاید دلیل مسلمانی‌اش همین باشد که مسلمان به دنیا آمده است. من می‌دانم که بیان این جلوه‌های گوناگون و دلایل بی‌شمار حقانیت این دین، در حوزۀ‌ اطلاعات اندک من نیست، ولی نمی‌شود گفت که چون من بر همه ابعاد قضیه وقوف ندارم، نمی‌توانم برداشت شخصی خود را هم بیان کنم.
انسان در اولین تأمل در این موضوع، شاید بگوید که من مسلمانم چون دین اسلام بر حق است؛ چون این دین بر پیامبر گرامی اسلام، محمد (درود خدا بر او باد) نازل شده است. اما اگر بپرسند که از کجا می‌دانی که این دین بر محمد نازل شده است، شاید بگوید «خوب نازل شد دیگر. ما شنیده‌ام و خوانده‌ایم که نازل شده است.» ولی این شنیدن به راستی کافی است؟ اگر این شنیدن کافی بود، همه مردم دنیا باید مسلمان می‌شدند، چون آن‌ها هم شنیده‌اند که 1400 سال پیش کسی به نام محمد ادعای پیامبری کرده است. پس چرا با این وصف، بسیاری از انسان‌های این دنیا، اسلام را به عنوان یک دین نمی‌پذیرند؟ به نظر می‌رسد که باید چیزی قوی‌تر از آن شنیدن در کار باشد تا انسان را به حقانیت این دین قانع سازد.
به نظر من بهترین کار این است که ما یک بار با خود فرض کنیم که اصلاً مسلمان نیستیم و اکنون با خبر رسالت پیامبر مواجه شده‌ایم. برخورد ما با این قضیه چیست؟ آیا معقول‌تر این است که محمد بن عبدالله را پیامبر مبعوث از سوی خداوند بدانیم؟ یا نه، بر این باور باشیم که دینی بر پیغمبر اسلام نازل نشده است و او با این حال، ادعای پیامبری است.
بیاییم به تاریخ سفر کنیم و به جایی برسیم که مردی چهل‌ساله امّی مکتب‌ندیده بناگاه ادعای پیامبری می‌کند. اگر ما این پیامبری را نپذیریم و این ادعا را بی‌اساس بدانیم، چه فرضی می‌توانیم کرد؟ گاهی برای ردّ یک قضیه، بیایید جهت خلاف آن را بررسی کنید. ببینید که پذیرفتن آن عقلانی‌تر است یا نپذیرفتنش.
اگر ما رسالت محمد را نپذیریم، لاجرم باید بگوییم که او دروغ گفته است و 23 سال تمام، با همه دشواری‌هایی که این دروغ برایش ایجاد کرد، بر آن پای فشرده است. به راستی محمد چه انگیزه‌ای برای دروغ داشت؟ آن هم دروغی که هر روز دایره گسترده‌تری بیابد. اگر به دروغ بگوید من پیامبر شمایم، باید همه آیات قرآن را هم به دروغ به خداوند نسبت داده باشد. باید همیشه سخنانی از خود بسازد و آن را به خداوند نسبت دهد. به راستی چنین روشی، به طول 23 سال، با آن آرامش خاطری که پیامبر ما داشت، ممکن است؟ ممکن است کسی نه یک روز، بلکه 23 سال تمام خلقی را بر سر کار بگذارد، در حالی که تا چهل‌سالگی کسی از او دروغی نشنیده است؟
و از آن مهم‌تر، بهایی است که شخص برای این ادعایش می‌پردازد. آنچه یک پیغمبر دروغین را به کارش دلبسته می‌کند و او را ثابت‌قدم می‌دارد، وفور پیروان و جمع شدن خلایق به گرد اوست، به ویژه هیاهوگرانی که ممکن است خودشان این توهم را تشدید کنند. ولی پیامبر ما در چند سال اول رسالتش حتی ده نفر پیرو نداشت. اگر با معیارهای ملموس و معمول بنگریم، در آن اوایل هیچ‌کس نمی‌بایست به تداوم و پیروزی این نهضت امید داشته باشد. به همین دلیل هم مشرکان در آن سال‌ها او را جدی نگرفتند. فقط مسخره‌اش کردند و به او خندیدند.
در این وضعیت خیلی طبیعی است که اگر شخصی ادعای دروغینی برای رسالت دارد، وقتی بعد از چند سال ببیند که حتی ده دوازده نفر پیرو هم ندارد، از آن ادعا دست بکشد، یا قدری از آن مواضع اولیه‌اش کوتاه بیاید تا مخاطبان بیشتری جلب کند.
ولی پیامبر با همه بی‌توجهی‌ها، با همه تمسخرها و سپس آزار و اذیت‌ها، با همه نومیدی از دعوت بعضی از نزدیکان همچون عموهایش، با نهایت شکیبایی به کارش ادامه می‌دهد. در وضعیتی که هیچ چشم‌انداز روشنی نیست، با قاطعیت مواضع خود را حفظ می‌کند و حتی در بهای ریاست بر شهر مکه هم به کوچک‌ترین معامله‌ای راضی نمی‌شود. این می‌تواند سلوک کسی باشد که به دروغ، مدعی رسالتی شده است؟

ادامه دارد
من چرا مسلمانم؟
محمدکاظم کاظمی

🔻
قسمت دوم
یک موضوع دیگر این است که انسان‌های متفاوت، انسان‌های معترض، انسان‌های نوآور و اصلاح‌گر، معمولاً این رفتار خود را در جوانی نشان می‌دهند، در آن زمان که اهل شر و شور و ماجراجویی‌اند.
اگر محمد کسی بود که در سنین جوانی علم مخالفت با بت‌ها را بالا می‌کرد؛ اگر با آدم‌های نسبتاً معترض و ماجراجو در مکه رفت و آمد و سر و سری داشت؛ شاید می‌شد گفت که این نهضت او رنگ انسانی دارد نه الهی.
در عصر پیامبر در مکه بسیاری از جوانان روشنفکر بودند که به دین مردم مکه اعتراض داشتند. بعضی از آن‌ها بت‌ها را نمی‌پرستیدند و رسماً به آن‌ها توهین می‌کردند. بعضی‌شان وقتی دیدند که این مذهب شرک پاسخگوی نیاز روحی آنان نیست، به مذاهب دیگر گرویدند. از آن جمله است ورقه بن نوفل پسر عموی خدیجه که به مسیحیت می‌گرود.
اگر محمد هم کسی از این جنس می‌بود، از آنانی می‌بود که در جوانی ندای یک رسالت جدید می‌داد، این قابل تصور بود که این ندا، یک توهم یا رسالت دروغین باشد. ولی او در تمام سنین جوانی و میانسالی، شخصی معمولی به نظر می‌رسیده است؛ نه از تیپ انقلابیون و معترضان به حساب می‌آید، نه از تیپ ادبا و نویسندگان است؛ نه از تیپ دانشمندان و فضلای رسمی است که بتواند به اتکای توانایی‌های شخصی و مادی خود یک نهضت نو را سامان‌دهی کند.
مردم در مکه محمد را به امانت‌داری، راستگویی، درستکاری و پاک‌نهادی می‌شناختند و او برایشان شخصی محبوب و قابل احترام بود. ولی او در همان زمان یک لیدر اجتماعی نبود، یک ادیب نبود؛ یک انقلابی نبود؛ یک دانشمند نبود. به راستی می‌شود پذیرفت که شخصی مدعی رسالتی دروغین شود، ولی در تمام طول جوانی هیچ نشانی از آن بروز ندهد و در چهل‌سالگی، در سنی که آدم‌ها معمولاً از شر و شور می‌افتند؛ صاحب خانه و خانواده‌اند؛ محافظه‌کارند، اهل خطر کردن و ریسک نیستند، یکباره ادعای رسالت کند و تا آخر عمر هم با جدیتی عجیب، آن را ادامه دهد.
موضوع دیگر، این است که با فرض دروغین بودن رسالت محمد، چه انگیزه‌ای برایش متصور می‌شویم؟ او انگیزۀ شهرت و ریاست داشت؟ امکان ندارد چنین باشد، چون در سال‌های اول، حتی چشم‌اندازی برای تداوم این نهضت متصور نبود. او در چند سال اول حتی نتوانست یک گروه قابل توجه از مردم گرد خود جمع کند. بارها در طول نهضت، وضعیت به طوری پیش رفت که بیم نابودی کامل آن می‌رفت. یک بار در آستانه‌ی هجرت، یک بار در جنگ بدر، یک بار در جنگ احد، از آن شدیدتر در جنگ احزاب که دیگر نابودی مسلمانان قطعی به نظر می‌رسید. این نهضت حتی تا جنگ حنین هم از خطر نابودی ایمن نبود.
واقعاً چه می‌شود تصور کرد؟ می‌شود تصور کرد که محمد بن عبدالله با ادعای یک رسالت دروغین، در پی ریاست بود؟ در پی پادشاهی بود؟ در پی محبوبیت در بین گروه وسیعی از مردم بود؟ می‌خواست یک رهبر بزرگ معنوی باشد؟ در آن سال‌های سخت آغازین که او با جدیت بر مواضع خود پای افشرده بود، فراگیر شدن این نهضت قابل پیش‌بینی نبود، مگر برای کسانی که از روی وعده‌های الهی به این فراگیری و موفقیت ایمان داشتند. پیروان محمد را در آن سال‌ها فقط یک چیز می‌توانست در کنار این مردِ تنها جمع کند، یک ایمان قوی. ولی به راستی یک پیامبری دروغین، می‌تواند این ایمان و اراده‌ی قوی را در او و پیروانش ایجاد کند که سخت‌ترین شکنجه‌ها و دشواری‌ها را تحمل کنند؟
ادامه دارد
🔹 من چرا مسلمانم؟
محمدکاظم کاظمی

🔻 قسمت سوم و پایانی
موضوع دیگر، توان مدیریت و ادامۀ نهضت است. پیامبر ما در طول این نهضت، توان بالایی در مدیریت آن از خود نشان داده است. تاکتیک‌های مبارزه، تاکتیک‌های جنگ و صلح، حسابگری‌های دقیق در مقابل دشمن، این‌ها چیزهای اندکی نبوده است. چه کسی می‌توانست با دست خالی و با یاران اندک همه شبه جزیره عربستان را در دایره نفوذ دیانتی که خود آورده است درآورد، بدون این مهارت‌ها، شجاعت‌ها، تدبیرها و حسابگری‌ها؟
بله، ما در تاریخ نوابغ سیاسی، نظامی و تشکیلاتی داشته‌ایم. ولی آنها از همان جوانی این نبوغ را نشان داده‌اند. ولی محمد تا چهل‌سالگی جزء آدم‌های نخبه و معروف مکه به شمار نمی‌رفت. بزرگان عرصه‌ی سیاست و جنگ در مکه کسان دیگری بودند، کسانی از جنس ابوسفیان و ابوجهل و عثمان بن طلحه و خالد بن ولید و سهیل بن عمرو و در مجموع کسانی که می‌شد تصور کرد که اگر بخواهند و گرد هم جمع شوند، بتوانند حرکتی جدی پی‌ریزی کنند، که البته دیدیم همه در برابر محمد شکست خوردند.
اگر بگوییم او نابغه‌ای بود که این استعداد او در چهل‌سالگی به کمال و ظهور کامل رسید، این پرسش قابل طرح است که او در چه مکتبی، در چه خانواده‌ای، در چه تشکیلاتی پخته و آزموده شد. بسیاری از نوابغ سیاسی در خانواد‌هایشان و در حوزه‌ی مدیریتی آن خانواده‌ها آزموده می‌شوند. معاویه یکی از نوابغ سیاسی عرب است، ولی او در زیر دست پدری همچون ابوسفیان آزموده شده است. عمرو بن عاص از نوابغ است، ولی او فرزند یکی از اشراف مهم مکه است، یعنی عاص بن وائل. عبیدالله بن زیاد که به راستی نابغه‌ای در سیا
ست بود، فرزند زیاد بن ابیه است که خودش از نوابغ مکه به شمار می‌رود. عمر سعد، پسر سعد بن وقاص است. این‌ها غالباً در سایه خانواده‌هایشان توانستند این نبوغ و استعداد را به کمال برسانند، هرچند در مسیر نادرست.
ولی محمد، حتی اگر بارقه‌هایی قوی از نبوغ داشت، در کدام خانوادۀ صاحب‌نفوذ، در سایۀ کدام تشکیلات، زیر دست کدام مربی و معلم به این مرتبه از توانایی رسید که 23 سال تمام، نهضتی را با چنان مدیریت خارق‌العاده‌ای پیش ببرد که همه آن دُهّات مکه را شکست دهد؟
در باره‌ی این «دهات مکه» توضیحی بدهم. در مکه چهار نفر بودند که هوشمندان و زیرکان فوق‌العاده این شهر به شمار می‌آمدند: معاویه بن ابوسفیان، عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه. همین‌ها بودند که که دیدیم چطور نیم قرن بعد، جامعۀ مسلمین را چنان فریفتند که از کسی مثل علی بن ابوطالب رویگران کردند. بله، از این دهات اربعه، سه تن در برابر علی قرار گرفتند. معاویه، عمرو عاص و مغیره بن شعبه. و به اتکا به هوش، درایت و حیله‌گری خویش، حتی لشکریان علی را علیه خود او شوراندند. حتی کاری کردند که نماینده‌ی علی (ابوموسی اشعری) خودش به دست خود علی را از خلافت عزل کرد.
درست است که شرایط اجتماعی هم در آن زمان به نفع اینان بود و بسترهای لازم برای پیشرفت آنان فراهم شده بود، ولی نمی‌توان منکر شد که اگر قرار بود مبنای کار فقط هوش و درایت و نبوغ طبیعی انسان‌ها باشد، محال بود که پیامبر ما بدون بهره‌گیری از نیروی رسالت خویش، بتواند حریف چنین کسانی شود.
به راستی چه چیزی یک کودک یتیم چوپان، و سپس یک جوان بازرگان تعلیم‌ندیده و مدرسه نرفته را که تا چهل‌سالگی حتی یک حرکت سیاسی یا نظامی یا مدیریتی بزرگ از او بروز نکرده است، بناگاه رهبر نهضتی می‌سازد که در ظرف بیست سال، همه آن نوابغ عرب را به تسلیم وامی‌دارد و همه آن «دهات اربعه» را منکوب خود می‌سازد؟ این توانایی، این قابلیت می‌تواند منشأ انسانی صرف داشته باشد؟‌
این چیزی است که مرا به اعجاب و تسلیم وامی‌دارد و می‌بینم که اگر همه آن اعتقادات سنتی و موروثی خود را هم به کنار نهم و بخواهم از یک منظر کاملاً خشک تاریخی و اجتماعی به موضوع نگاه کنم، نمی‌توانم به رسالت الهی محمد مصطفی (درود بر او و خاندان او) ایمان نیاورم. این شاید مهم‌ترین دلیل من برای مسلمان بودن باشد.

#من_چرا_مسلمانم
@asarkazemi
✳️ بزرگِ «مکتب آذربایجان»
🔻 یادداشتی از من در روزنامۀ قدس به مناسبت بزرگداشت نظامی گنجوی
http://www.qudsonline.ir/news/743482/
✳️ نگاهی به شعر بیدل دهلوی از دریچهٔ «بیدل و «انشای تحیّر» نوشته دکتر کاووس حسنلی
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز

🔸 به میزبانی
گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خلیج فارس
🔹 سخنرانان:
🔻 سیّدمهدی طباطبایی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی
🔻 محمّدکاظم کاظمی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی و شاعر

🔻 میزبان نشست: دکتر سیّدناصر جابری، رییس دانشکده ادبیات و علوم انسانی و دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خلیج فارس

شنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۹۹ ساعت ۳۰: ۱۸
لینک شرکت در جلسه:
https://meet.pgu.ac.ir/b/per-jem-auh
⚫️ و اینک کوچ یحیی جواهری
یحیی جواهری شاعر و نویسندۀ دیرین رادیو دری برون‌مرزی به رفتگان خاک پیوست.
روحش شاد.
ان شاءالله در یادداشتی، دربارۀ او بیشتر خواهم نوشت.
🔹 امروز شبکه جام جم
آن یکی شاعر به کشتی در نشست...
این کشتی‌ای است که قرار است امروز سوار ایشان باشیم و شبکهٔ جام جم ما را نشان بدهد و امت اسلام در سراسر دنیا نگاه کنند.
جمعی دیگر از اهالی هنر و ادب هم در این کشتی درنشسته‌اند.
باز از کم و کیف برنامه خبر می‌دهم البته اگر در دریا خط داد و کوسه‌ها کابل اینترنت را گاز نگرفته بودند.
🔻انتشار فیلم برنامه نوروزی امروز در سایت تلوبیون. لینک برنامه در بالای تصویر است.
هر قسمت از برنامه بر اساس ساعت در پایین همان صفحه بارگذاری شده است.
🔻 قسمت مربوط به افغانستان در انتهای فیلم اول و ابتدی فیلم دوم است. (ورق بزنید)
سپاس از همه دست‌اندرکاران این برنامه.
هدیهٔ نوروزی
کتاب شعر شاعر و پژوهشگر گرانقدر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با امضای خود ایشان همراه با کارت تبریک به امضای دکتر سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، هدیهٔ نوروزی خانهٔ کتاب و ادبیات ایران به جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان. هدیه‌ای خوشایند و نشانی از پیوندهای فرهنگی دو ملت.
⚫️ شهریور ۱۳۸۷ بود، اولین حضور من در یک شبکۀ سراسری صدا و سیمای ایران، با یک گفتگوی نیم‌ساعته به مناسبت روز ملی شعر و ادب.
▪️ او مجری برنامه بود. قبل از برنامه قرار شد دربارۀ پرسش‌هایی که مطرح می‌کند صحبت کنیم. پرسش‌هایی که در نظر او بود، چیزهای بود که معمولاً از هر شاعری می‌پرسند از این قبیل که «شعر را چه زمانی شروع کرده‌ای» و «چه کسانی مشوق تو بوده‌اند».
▪️ من پیشنهاد کردم که بیاییم یک سلسله مسائل در حوزۀ مشترکات زبانی و ادبی دو کشور و جایگاه زبان فارسی در افغانستان بیان کنیم. می‌خواستم از این فرصتی که در یک برنامۀ پربیننده فراهم شده است استفادۀ بهتری شود.
▪️ خیلی استقبال کرد و مطالبی را که در چند دقیقه به صورت فهرست‌وار بیان کردم گرفت و به خوبی در مصاحبه تعبیه کرد. مشخص بود که هوش و فراست بالایی دارد و خیلی سریع گفتگو را به همان مسیر مطلوب انداخت.
▪️ این سه قسمت یک‌دقیقه‌ای، برش‌هایی کوتاه از آن گفتگوی نیم‌ساعته است که در آن خیلی گفتنی‌هایم را بیان کردم.
▪️ این مقدور نمی‌شد مگر با هوشمندی و مهارت مجری برنامه یعنی #آزاده_نامداری. کسی که اکنون دیگر در جهان ما نیست. روحش شاد.
@mkazemkazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⚫️ آهنگی از شادروان اکبر نیک‌زاد
آوازخوان نامور افغانستان، اکبر نیک‌زاد در ۵۵ سالگی بر اثر بیماری کرونا در آلمان درگذشت.
آنچه در اینجا می‌بینید آهنگی از اوست که با شعر «دارکوب» من اجرا کرده است.
روحش شاد.
@mkazemkazemi
Forwarded from Arts for Mohammed (PBUH)
فراخوان های کنگره جهانی محمد (ص)، پیامبر رحمت، در آیینه ادب و هنر

🇮🇷 بخش ملی

فراخوان های بخش ادبی
🎁 جایزه ویژه 200 میلیون ریال

🔸 فراخوان شعر
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=75
🔸 فراخوان داستان کوتاه
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=88

فراخوان های بخش هنرهای تجسمی
🎁 جایزه ویژه 500 میلیون ریال

🔸 فراخوان خوشنویسی
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=78
🔸 فراخوان نقاشی خط
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=231
🔸 فراخوان پوستر
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=79
🔸 فراخوان حروف نگاری
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=81
🔸 فراخوان هنر دیجیتال
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=80
🔸 فراخوان نقاشی
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=82
🔸 فراخوان عکس
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=85
🔸 فراخوان فیلم کوتاه
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=86
🔸 فراخوان نماهنگ
http://www.wcam.ir/fa/page.php?rid=87

🔹 سایت کنگره www.wcam.ir
🔹 اینستاگرام
https://www.instagram.com/ArtsforMuhammad
🔹 تلگرام
http://t.me/ArtsforMuhammad
🔸فایل باکیفیت پوستر
http://www.wcam.ir/fa/poster.php

@ArtsForMuhammad