کانال محمدکاظم کاظمی
🔹 شیوع افراطیگری در غیاب اصلاحگری 🔸 محمدکاظم کاظمی شاید سه چهار سال پیش بود که با دوستی که او هم دغدغۀ حفظ اصالت و تعادل تشیع را داشت، صحبت میکردیم. من از شیوع آنچه «شیعۀ انگلیسی» خوانده میشود و در میان پیروان بعضی از مراجع نیز رسوخ کرده است، اظهار نگرانی…
🔹تنوع قرائتهای دینی
🔸 محمدکاظم کاظمی
پیوسته به یادداشت «شیوع افراطیگری در غیاب اصلاحگری» نکتهای دیگر هم به نظر میرسد که دوستی به آن اشاره کردند. این که خالی ساختن عرصه از قرائتهای نواندیشانۀ دینی، علاوه بر این که به افراطگری دینی میدانداد، به گسترش بیدینی هم افزود. این گسترش از دو جهت بود. یکی این که مذهبیهای افراطی (در همه مذاهب اسلامی) که در غیاب اندیشهورزی دینی ظهور کردند، چهرهای منفور از دین به نمایش گذاشتند. اینان مدعی دینداری و آن هم دینداری اصیل هستند و به ظواهر و مناسک هم بسیار پایبند. از این روی تصویری که اینان از دین در اذهان بسیاری از مردم ارائه میکنند، یک تصویر نامطلوب است، آن هم برای بسیاری از جوانان که با تجهیز به دانش و آگاهی روز، نمیتوانند خیلی از این باورها را بپذیرند.
این را همینجا بیفزایم که منظور ما تصویری نیست که در ذهن اهالی دیگر مذاهب ایجاد میشود. نه دیگر ادیان و دیگر نحلههای فکری جهان پیشکش. ما باید نگران همین جوانان مسلمانزادۀ خودمان باشیم که بر اثر همین تصویر باژگونه از دین، نسبت به این معتقدات بیباور یا حداقل کمباور میشوند.
قضیۀ دیگر این است که وقتی ما یک قرائت از دین را در جامعه حاکم میکنیم، لاجرم راه را بر کسانی که با قرائتی دیگر از دین میتوانستند وارد آن شوند، بستهایم. وقتی میگوییم معتقدات اسلامی و یا به طور خاص شیعی همین است و جز این نیست، و بعد هم یک مجموعۀ اعتقادی فربه را به جامعه ارائه میکنیم که شخص میباید با پذیرفتن آن مجموعۀ وسیع به چیزهایی که لازمۀ دین هم نیست باورمند شود، باید این را هم انتظار داشته باشیم که شخص همه مجموعۀ ما را به کنار نهد، چون قرائتی دیگر و مجموعهای دیگر نمیبیند که برایش پذیرفتنی باشد. مجموعههای دیگر را قبلاً از دایره بیرون کردهایم.
میدانم که این سخنان بسیاری از دینداران متعصب ما را برمیآشوبد. میگویند معتقدات دلبخواهی نیست تا ما بخواهیم انتخاب کنیم. ولی حقیقت این است که چه شما بخواهید و چه نخواهید، جامعه و به خصوص نسل جوان انتخاب میکند. شما را تأیید یا رد میکند و این جرئت و شهامت را هم دارد که همۀ «بستۀ اعتقادی» شما را به کنار نهد. به همین لحاظ به نظر من اکنون دوران فروتنی و همدیگرپذیری دینداران ما رسیده است. بگذاریم که افراد با قرائتهای گوناگونی دیندار باشند. شما که افراطیون را از دایره بیرون نراندید، چرا مصلحان را بیرون برانید؟
گذشته از اینها، مگر قرائتهای دینی در بین خود علمای دینی و مجتهدان متفاوت نیست؟ چرا این تفاوت را در میان دیگر دینپژوهان به رسمیت نشناسیم؟
@mkazemkazemi
🔸 محمدکاظم کاظمی
پیوسته به یادداشت «شیوع افراطیگری در غیاب اصلاحگری» نکتهای دیگر هم به نظر میرسد که دوستی به آن اشاره کردند. این که خالی ساختن عرصه از قرائتهای نواندیشانۀ دینی، علاوه بر این که به افراطگری دینی میدانداد، به گسترش بیدینی هم افزود. این گسترش از دو جهت بود. یکی این که مذهبیهای افراطی (در همه مذاهب اسلامی) که در غیاب اندیشهورزی دینی ظهور کردند، چهرهای منفور از دین به نمایش گذاشتند. اینان مدعی دینداری و آن هم دینداری اصیل هستند و به ظواهر و مناسک هم بسیار پایبند. از این روی تصویری که اینان از دین در اذهان بسیاری از مردم ارائه میکنند، یک تصویر نامطلوب است، آن هم برای بسیاری از جوانان که با تجهیز به دانش و آگاهی روز، نمیتوانند خیلی از این باورها را بپذیرند.
این را همینجا بیفزایم که منظور ما تصویری نیست که در ذهن اهالی دیگر مذاهب ایجاد میشود. نه دیگر ادیان و دیگر نحلههای فکری جهان پیشکش. ما باید نگران همین جوانان مسلمانزادۀ خودمان باشیم که بر اثر همین تصویر باژگونه از دین، نسبت به این معتقدات بیباور یا حداقل کمباور میشوند.
قضیۀ دیگر این است که وقتی ما یک قرائت از دین را در جامعه حاکم میکنیم، لاجرم راه را بر کسانی که با قرائتی دیگر از دین میتوانستند وارد آن شوند، بستهایم. وقتی میگوییم معتقدات اسلامی و یا به طور خاص شیعی همین است و جز این نیست، و بعد هم یک مجموعۀ اعتقادی فربه را به جامعه ارائه میکنیم که شخص میباید با پذیرفتن آن مجموعۀ وسیع به چیزهایی که لازمۀ دین هم نیست باورمند شود، باید این را هم انتظار داشته باشیم که شخص همه مجموعۀ ما را به کنار نهد، چون قرائتی دیگر و مجموعهای دیگر نمیبیند که برایش پذیرفتنی باشد. مجموعههای دیگر را قبلاً از دایره بیرون کردهایم.
میدانم که این سخنان بسیاری از دینداران متعصب ما را برمیآشوبد. میگویند معتقدات دلبخواهی نیست تا ما بخواهیم انتخاب کنیم. ولی حقیقت این است که چه شما بخواهید و چه نخواهید، جامعه و به خصوص نسل جوان انتخاب میکند. شما را تأیید یا رد میکند و این جرئت و شهامت را هم دارد که همۀ «بستۀ اعتقادی» شما را به کنار نهد. به همین لحاظ به نظر من اکنون دوران فروتنی و همدیگرپذیری دینداران ما رسیده است. بگذاریم که افراد با قرائتهای گوناگونی دیندار باشند. شما که افراطیون را از دایره بیرون نراندید، چرا مصلحان را بیرون برانید؟
گذشته از اینها، مگر قرائتهای دینی در بین خود علمای دینی و مجتهدان متفاوت نیست؟ چرا این تفاوت را در میان دیگر دینپژوهان به رسمیت نشناسیم؟
@mkazemkazemi
Forwarded from امید مهدینژاد
📣
سهنقطه را [با تخفیف ویژه] مشترک شوید
🔸
مجله #سه_نقطه را مشترک شوید، تا:
📌مجله را با بهای کمتری تهیه کنید.
📌ارتباطتان با سهنقطه و ارتباط سهنقطه با شما به ارتباطی مستقیم تبدیل شود.
📌مجله را همزمان با توزیع در کتابفروشیها و روزنامهفروشیها با پست رایگان دریافت کنید.
📌عضو باشگاه مخاطبان سهنقطه شوید، تا محصولات جانبی و هدایای سهنقطه را دریافت کنید، از اولویت در رویدادها و دورهمیها و تخفیف ویژه کارگاهها و دورههای آموزشی برخوردار شوید.
🔸
ـ اشتراک سه شماره: [۱۰۲هزار تومان/ با ۲۱.۵ درصد تخفیف]: ۸۰هزار تومان
ـ اشتراک شش شماره: [۲۰۴هزار تومان/ با ۳۱.۵ درصد تخفیف]: ۱۴۰هزار تومان
ـ اشتراک ده شماره: [۳۴۰هزار تومان/ با ۴۰ درصد تخفیف]: ۲۰۰هزار تومان
🔸
برای استفاده از تخفیف ویژه اشتراک سهنقطه تا پانزدهم فروردینماه فرصت دارید.
🔻
https://3noghtemag.ir/اشتراک-مجله-طنز-سهنقطه/
👁🗨
@SeNoghteMag
سهنقطه را [با تخفیف ویژه] مشترک شوید
🔸
مجله #سه_نقطه را مشترک شوید، تا:
📌مجله را با بهای کمتری تهیه کنید.
📌ارتباطتان با سهنقطه و ارتباط سهنقطه با شما به ارتباطی مستقیم تبدیل شود.
📌مجله را همزمان با توزیع در کتابفروشیها و روزنامهفروشیها با پست رایگان دریافت کنید.
📌عضو باشگاه مخاطبان سهنقطه شوید، تا محصولات جانبی و هدایای سهنقطه را دریافت کنید، از اولویت در رویدادها و دورهمیها و تخفیف ویژه کارگاهها و دورههای آموزشی برخوردار شوید.
🔸
ـ اشتراک سه شماره: [۱۰۲هزار تومان/ با ۲۱.۵ درصد تخفیف]: ۸۰هزار تومان
ـ اشتراک شش شماره: [۲۰۴هزار تومان/ با ۳۱.۵ درصد تخفیف]: ۱۴۰هزار تومان
ـ اشتراک ده شماره: [۳۴۰هزار تومان/ با ۴۰ درصد تخفیف]: ۲۰۰هزار تومان
🔸
برای استفاده از تخفیف ویژه اشتراک سهنقطه تا پانزدهم فروردینماه فرصت دارید.
🔻
https://3noghtemag.ir/اشتراک-مجله-طنز-سهنقطه/
👁🗨
@SeNoghteMag
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 سال آغازها و پایانها
🔸 محمدکاظم کاظمی
سال ۱۳۹۸ برای من سال شروع بعضی چیزها و پایان بعضی چیزها بود. در بهار ۹۸ زندگینامۀ خودنوشت و مفصلی را که قریب به سیصد صفحه میشود به پایان رساندم. اما تنها این نبود که تمام شد. بعضی چیزهای دیگر هم برایم تمام شد؛ خیلی از باورها به خیلی چیزها که هنوز خردک شرری از آنها باقی مانده بود. شرحش بماند برای آینده و آیندگانی که اگر برایشان مهم بود، بشوند، در فایلهای صوتیای که به عنوان گفتنیهای شخصی ضبط کردم و آنها هم قریب به ۱۵۰ صفحه میشود. اینها در واقع نوعی گفتگو با خویش است، در حاشیۀ آن زندگینامه، و بیشتر حاوی اعتقادات و تأملاتی که نسبت به اطرافم دارم و البته فعلاً ضرورتی به انتشارشان نیست.
کتاب هشت نقد را (که فعلاً نامی ندارد و با همین نام میشناسمش) تمام کردم و بازنگری «گزیدۀ غزلیات بیدل» را شروع کردم. اگر عمری باشد، کاری دلخواه و دلپسند بر روی این کتاب انجام دهم در چاپ دوم آن. و طبیعتاً بیش از هر زمانی به پایانرساندن کارهای ناتمام میاندیشم. پس لاجرم باید قدری منضبطتر و منظم تر بود.
من تصور میکنم بعد از پایان این بحران بیولوژیکی که جهان را در بر گرفته است، ما باید زیستی دیگر را شروع کنیم. میگویند که بیماری گناهان را میریزد. به نظر من نه تنها گناهان، که گاهی باورها و عادات غلط را هم میریزد. انسانها به نوعی خانهتکانی جسمی و روحی میکنند و البته جامعه و جهان نیز تکانده میشود.
امیدوارم که در زیست جدید ما، ایمان و اخلاق نیرومندتر باشد؛ انساندوستی و محبت پررنگتر باشد؛ مدارا و عقلانیت بیشتر باشد و جزماندیشی، خودمحوری، خودخواهی و کینورزی را همچون اشیائی که بعد از خانهتکانی دم در میگذاریم، به بیرون بگذاریم، بلکه حتی دفن کنیم.
از خداوند مهربان میخواهم که این مصیبتها را اسباب خانهتکانی ما بسازد.
@asarkazemi
🔸 محمدکاظم کاظمی
سال ۱۳۹۸ برای من سال شروع بعضی چیزها و پایان بعضی چیزها بود. در بهار ۹۸ زندگینامۀ خودنوشت و مفصلی را که قریب به سیصد صفحه میشود به پایان رساندم. اما تنها این نبود که تمام شد. بعضی چیزهای دیگر هم برایم تمام شد؛ خیلی از باورها به خیلی چیزها که هنوز خردک شرری از آنها باقی مانده بود. شرحش بماند برای آینده و آیندگانی که اگر برایشان مهم بود، بشوند، در فایلهای صوتیای که به عنوان گفتنیهای شخصی ضبط کردم و آنها هم قریب به ۱۵۰ صفحه میشود. اینها در واقع نوعی گفتگو با خویش است، در حاشیۀ آن زندگینامه، و بیشتر حاوی اعتقادات و تأملاتی که نسبت به اطرافم دارم و البته فعلاً ضرورتی به انتشارشان نیست.
کتاب هشت نقد را (که فعلاً نامی ندارد و با همین نام میشناسمش) تمام کردم و بازنگری «گزیدۀ غزلیات بیدل» را شروع کردم. اگر عمری باشد، کاری دلخواه و دلپسند بر روی این کتاب انجام دهم در چاپ دوم آن. و طبیعتاً بیش از هر زمانی به پایانرساندن کارهای ناتمام میاندیشم. پس لاجرم باید قدری منضبطتر و منظم تر بود.
من تصور میکنم بعد از پایان این بحران بیولوژیکی که جهان را در بر گرفته است، ما باید زیستی دیگر را شروع کنیم. میگویند که بیماری گناهان را میریزد. به نظر من نه تنها گناهان، که گاهی باورها و عادات غلط را هم میریزد. انسانها به نوعی خانهتکانی جسمی و روحی میکنند و البته جامعه و جهان نیز تکانده میشود.
امیدوارم که در زیست جدید ما، ایمان و اخلاق نیرومندتر باشد؛ انساندوستی و محبت پررنگتر باشد؛ مدارا و عقلانیت بیشتر باشد و جزماندیشی، خودمحوری، خودخواهی و کینورزی را همچون اشیائی که بعد از خانهتکانی دم در میگذاریم، به بیرون بگذاریم، بلکه حتی دفن کنیم.
از خداوند مهربان میخواهم که این مصیبتها را اسباب خانهتکانی ما بسازد.
@asarkazemi
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 تقلیل افراطیگری به تشیع انگلیسی
🔸 محمدکاظم کاظمی
در یادداشتی که چند روز پیش با عنوان « شیوع افراطیگری در غیاب اصلاحگری» نوشتم، از تعبیر «شیعۀ انگلیسی» به عنوان افراطیگری دینی استفاده کردم. حالا میخواهم این را تصحیح کنم. این تعبیر توأم با تسامح بود و به نظرم باید از این اطلاق پرهیز کرد، چون وقتی افراطیگری را به «تشیع انگلیسی» تقلیل میدهیم ناخواسته دو اتفاق میافتد. یکی این که همۀ بار این قضیه بر دوش گروه نه چندان بزرگی میافتد که به این صفت موسوماند. در حالی که دایرۀ این رفتارهای افراطی گسترده است و البته میزان اینها هم نزد اشخاص و گروههای مختلف فرق دارد. آنچه به نام شیعۀ انگلیسی میشناسیم فقط در بخشی از این طیف قرار دارد.
قضیۀ دیگر این است که این نامگذاری بسیار شباهت دارد به دیگر انتسابهایی که در جامعه وجود دارد که غالباً ناهنجاریها و دگراندیشیها و هنجارشکنیها به شکلی به بیگانگان منسوب میشود. این رسم شده است که بسیاری از صورت قضیهها در عرصههای فکری، اجتماعی و سیاسی، با انتساب به بیگانگان پاک میشود و اطمینانی کاذب ایجاد میکند.
به واقع وقتی افراطیگری را به تشیع انگلیسی تقلیل میدهیم، خاطر بسیاری از ما جمع میشود که «ما که الحمدلله از این گروه نیستیم.» و همین خطرناک است، در حالی که چه بسا بسیاری از ما، در سلوک و اندیشههای خود همان رویّه را داریم. و با این تقلیل و محدود ساختن، این رویههای گاه افراطی را نادیده میگیریم. نادیده گرفتن، خود زمینهساز گسترش آسیبهاست.
@asarkazemi
🔸 محمدکاظم کاظمی
در یادداشتی که چند روز پیش با عنوان « شیوع افراطیگری در غیاب اصلاحگری» نوشتم، از تعبیر «شیعۀ انگلیسی» به عنوان افراطیگری دینی استفاده کردم. حالا میخواهم این را تصحیح کنم. این تعبیر توأم با تسامح بود و به نظرم باید از این اطلاق پرهیز کرد، چون وقتی افراطیگری را به «تشیع انگلیسی» تقلیل میدهیم ناخواسته دو اتفاق میافتد. یکی این که همۀ بار این قضیه بر دوش گروه نه چندان بزرگی میافتد که به این صفت موسوماند. در حالی که دایرۀ این رفتارهای افراطی گسترده است و البته میزان اینها هم نزد اشخاص و گروههای مختلف فرق دارد. آنچه به نام شیعۀ انگلیسی میشناسیم فقط در بخشی از این طیف قرار دارد.
قضیۀ دیگر این است که این نامگذاری بسیار شباهت دارد به دیگر انتسابهایی که در جامعه وجود دارد که غالباً ناهنجاریها و دگراندیشیها و هنجارشکنیها به شکلی به بیگانگان منسوب میشود. این رسم شده است که بسیاری از صورت قضیهها در عرصههای فکری، اجتماعی و سیاسی، با انتساب به بیگانگان پاک میشود و اطمینانی کاذب ایجاد میکند.
به واقع وقتی افراطیگری را به تشیع انگلیسی تقلیل میدهیم، خاطر بسیاری از ما جمع میشود که «ما که الحمدلله از این گروه نیستیم.» و همین خطرناک است، در حالی که چه بسا بسیاری از ما، در سلوک و اندیشههای خود همان رویّه را داریم. و با این تقلیل و محدود ساختن، این رویههای گاه افراطی را نادیده میگیریم. نادیده گرفتن، خود زمینهساز گسترش آسیبهاست.
@asarkazemi
امروز نوبهار است
محمدحسین سرآهنگ
امروز نوبهار است، ساغرکشان بیایید
شعر: بیدل ـ آواز: محمدحسین سرآهنگ
🔻
این آهنگ آرام و طولانی را با حوصله و در وقت فراغت گوش کنید. از آثار ماندگار استاد است. همه چیز در آن عالی است؛ هم شعر، هم طرز و اجرا و هم بیتهایی که در میانهی شعر اصلی خوانده شده است. در این میان بیتهای پایانی آهنگ جالب است که آنها را به تناسب پایانیافتن وقت برنامه انتخاب کرده است (چه کنم، وقت تنگ میبینم).
این آهنگ در یکی از برنامههای «د آهنگونو محفل» (محفل آهنگها) با گردانندگی جناب عبدالوهاب مددی خوانده شده است.
شعر: بیدل ـ آواز: محمدحسین سرآهنگ
🔻
این آهنگ آرام و طولانی را با حوصله و در وقت فراغت گوش کنید. از آثار ماندگار استاد است. همه چیز در آن عالی است؛ هم شعر، هم طرز و اجرا و هم بیتهایی که در میانهی شعر اصلی خوانده شده است. در این میان بیتهای پایانی آهنگ جالب است که آنها را به تناسب پایانیافتن وقت برنامه انتخاب کرده است (چه کنم، وقت تنگ میبینم).
این آهنگ در یکی از برنامههای «د آهنگونو محفل» (محفل آهنگها) با گردانندگی جناب عبدالوهاب مددی خوانده شده است.
کانال محمدکاظم کاظمی
محمدحسین سرآهنگ – امروز نوبهار است
🔺 متن شعر آهنگ «امروز نوبهار است» استاد سرآهنگ
(این بهاریهی حضرت ابوالمعانی بیدل را به راگ پیلو میخوانم)
(ای نسیم از کوی جانان میرسی، آهسته باش
همرهت بوی بهاری هست و من دیوانهام)
امروز نوبهار است، ساغرکشان بیایید
گُل، جوشِ باده دارد، تا گلستان بیایید
(موج گل از در و دیوار چمن لبریز است
کشتی باده بیارید که گل طوفان کرد)
(یار شد بیپرده، دیگر تاب خودداری که راست؟
ای رفیقان! نوبهار آمد، کنون دیوانهام)
(بهار، نامهی یاران رفته میآرد
گُلی که وا کند آغوش، در برش گیرید)
(از گِل و خاک برویند همه نخل و نهال
ای محبت! تو چه نخلی که ز دل میرویی)
(جیب و دامان خیال من چمن میپرورد
بس که چیدم از بهار جلوهات گلهای ناز)
(در جوانی به خزان غم دل پیر شدم
چون گُل زرد، بهارم به خزان میماند)
جز شوق راهبر نیست، اندیشهی خطر نیست
خاری در این گذر نیست، دامنکشان بیایید
(بیطراوت بود بیدل، کوچهباغ انتظار
گریهی نومیدی آخر چشم ما را آب داد)
آغوش آرزوها از خود تهی است اینجا
در قالب تمنّا خوشتر ز جان بیایید
امروز آمدنها چندین بهار دارد
فردا که راست امّید تا خود چهسان بیایید؟
بیدل به هر تب و تاب ممنون التفاتی است
نامهربان بیایید یا مهربان بیایید
(اندکی پیش تو گفتم غم دل، ترسیدم
که دل آزرده شوی، ورنه سخن بسیار است)
(صلح کردم به بوسهی دهنش
چه کنم؟ وقت تنگ میبینم)
#استاد_سرآهنگ
#امروز_نوبهار_است
(این بهاریهی حضرت ابوالمعانی بیدل را به راگ پیلو میخوانم)
(ای نسیم از کوی جانان میرسی، آهسته باش
همرهت بوی بهاری هست و من دیوانهام)
امروز نوبهار است، ساغرکشان بیایید
گُل، جوشِ باده دارد، تا گلستان بیایید
(موج گل از در و دیوار چمن لبریز است
کشتی باده بیارید که گل طوفان کرد)
(یار شد بیپرده، دیگر تاب خودداری که راست؟
ای رفیقان! نوبهار آمد، کنون دیوانهام)
(بهار، نامهی یاران رفته میآرد
گُلی که وا کند آغوش، در برش گیرید)
(از گِل و خاک برویند همه نخل و نهال
ای محبت! تو چه نخلی که ز دل میرویی)
(جیب و دامان خیال من چمن میپرورد
بس که چیدم از بهار جلوهات گلهای ناز)
(در جوانی به خزان غم دل پیر شدم
چون گُل زرد، بهارم به خزان میماند)
جز شوق راهبر نیست، اندیشهی خطر نیست
خاری در این گذر نیست، دامنکشان بیایید
(بیطراوت بود بیدل، کوچهباغ انتظار
گریهی نومیدی آخر چشم ما را آب داد)
آغوش آرزوها از خود تهی است اینجا
در قالب تمنّا خوشتر ز جان بیایید
امروز آمدنها چندین بهار دارد
فردا که راست امّید تا خود چهسان بیایید؟
بیدل به هر تب و تاب ممنون التفاتی است
نامهربان بیایید یا مهربان بیایید
(اندکی پیش تو گفتم غم دل، ترسیدم
که دل آزرده شوی، ورنه سخن بسیار است)
(صلح کردم به بوسهی دهنش
چه کنم؟ وقت تنگ میبینم)
#استاد_سرآهنگ
#امروز_نوبهار_است
🔹 بیدلخوانی زنده در اینستاگرام
حدود ده روزی است که هر شب، یک غزل بیدل را در پخش زندۀ اینستاگرام (لایو) به خوانش میگیریم، با شرح و توضیح.
🔻ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۰۰
🔻 آی دی اینستاگرام
@mkazemkazemi
🔻در ضمن نسخۀ صوتی این بیدلخوانیها هم به فاصلۀ چند روز در کانال تلگرامی خانۀ آینه با این نشانی منتشر میشود.
@khanehayeneh
حدود ده روزی است که هر شب، یک غزل بیدل را در پخش زندۀ اینستاگرام (لایو) به خوانش میگیریم، با شرح و توضیح.
🔻ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۰۰
🔻 آی دی اینستاگرام
@mkazemkazemi
🔻در ضمن نسخۀ صوتی این بیدلخوانیها هم به فاصلۀ چند روز در کانال تلگرامی خانۀ آینه با این نشانی منتشر میشود.
@khanehayeneh
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 من چرا مسلمانم؟
محمدکاظم کاظمی
🔻
قسمت اول
این نوشته یک برداشت شخصی است، نه یک تحلیل جامع از حقانیت دین اسلام. حقانیت دین میتواند جوانب و وجوه مختلفی داشته باشد و هر کسی که به دین اسلام ایمان دارد میتواند بنا بر یکی از این وجوه ایمان آورده باشد، یا حتی شاید دلیل مسلمانیاش همین باشد که مسلمان به دنیا آمده است. من میدانم که بیان این جلوههای گوناگون و دلایل بیشمار حقانیت این دین، در حوزۀ اطلاعات اندک من نیست، ولی نمیشود گفت که چون من بر همه ابعاد قضیه وقوف ندارم، نمیتوانم برداشت شخصی خود را هم بیان کنم.
انسان در اولین تأمل در این موضوع، شاید بگوید که من مسلمانم چون دین اسلام بر حق است؛ چون این دین بر پیامبر گرامی اسلام، محمد (درود خدا بر او باد) نازل شده است. اما اگر بپرسند که از کجا میدانی که این دین بر محمد نازل شده است، شاید بگوید «خوب نازل شد دیگر. ما شنیدهام و خواندهایم که نازل شده است.» ولی این شنیدن به راستی کافی است؟ اگر این شنیدن کافی بود، همه مردم دنیا باید مسلمان میشدند، چون آنها هم شنیدهاند که 1400 سال پیش کسی به نام محمد ادعای پیامبری کرده است. پس چرا با این وصف، بسیاری از انسانهای این دنیا، اسلام را به عنوان یک دین نمیپذیرند؟ به نظر میرسد که باید چیزی قویتر از آن شنیدن در کار باشد تا انسان را به حقانیت این دین قانع سازد.
به نظر من بهترین کار این است که ما یک بار با خود فرض کنیم که اصلاً مسلمان نیستیم و اکنون با خبر رسالت پیامبر مواجه شدهایم. برخورد ما با این قضیه چیست؟ آیا معقولتر این است که محمد بن عبدالله را پیامبر مبعوث از سوی خداوند بدانیم؟ یا نه، بر این باور باشیم که دینی بر پیغمبر اسلام نازل نشده است و او با این حال، ادعای پیامبری است.
بیاییم به تاریخ سفر کنیم و به جایی برسیم که مردی چهلساله امّی مکتبندیده بناگاه ادعای پیامبری میکند. اگر ما این پیامبری را نپذیریم و این ادعا را بیاساس بدانیم، چه فرضی میتوانیم کرد؟ گاهی برای ردّ یک قضیه، بیایید جهت خلاف آن را بررسی کنید. ببینید که پذیرفتن آن عقلانیتر است یا نپذیرفتنش.
اگر ما رسالت محمد را نپذیریم، لاجرم باید بگوییم که او دروغ گفته است و 23 سال تمام، با همه دشواریهایی که این دروغ برایش ایجاد کرد، بر آن پای فشرده است. به راستی محمد چه انگیزهای برای دروغ داشت؟ آن هم دروغی که هر روز دایره گستردهتری بیابد. اگر به دروغ بگوید من پیامبر شمایم، باید همه آیات قرآن را هم به دروغ به خداوند نسبت داده باشد. باید همیشه سخنانی از خود بسازد و آن را به خداوند نسبت دهد. به راستی چنین روشی، به طول 23 سال، با آن آرامش خاطری که پیامبر ما داشت، ممکن است؟ ممکن است کسی نه یک روز، بلکه 23 سال تمام خلقی را بر سر کار بگذارد، در حالی که تا چهلسالگی کسی از او دروغی نشنیده است؟
و از آن مهمتر، بهایی است که شخص برای این ادعایش میپردازد. آنچه یک پیغمبر دروغین را به کارش دلبسته میکند و او را ثابتقدم میدارد، وفور پیروان و جمع شدن خلایق به گرد اوست، به ویژه هیاهوگرانی که ممکن است خودشان این توهم را تشدید کنند. ولی پیامبر ما در چند سال اول رسالتش حتی ده نفر پیرو نداشت. اگر با معیارهای ملموس و معمول بنگریم، در آن اوایل هیچکس نمیبایست به تداوم و پیروزی این نهضت امید داشته باشد. به همین دلیل هم مشرکان در آن سالها او را جدی نگرفتند. فقط مسخرهاش کردند و به او خندیدند.
در این وضعیت خیلی طبیعی است که اگر شخصی ادعای دروغینی برای رسالت دارد، وقتی بعد از چند سال ببیند که حتی ده دوازده نفر پیرو هم ندارد، از آن ادعا دست بکشد، یا قدری از آن مواضع اولیهاش کوتاه بیاید تا مخاطبان بیشتری جلب کند.
ولی پیامبر با همه بیتوجهیها، با همه تمسخرها و سپس آزار و اذیتها، با همه نومیدی از دعوت بعضی از نزدیکان همچون عموهایش، با نهایت شکیبایی به کارش ادامه میدهد. در وضعیتی که هیچ چشمانداز روشنی نیست، با قاطعیت مواضع خود را حفظ میکند و حتی در بهای ریاست بر شهر مکه هم به کوچکترین معاملهای راضی نمیشود. این میتواند سلوک کسی باشد که به دروغ، مدعی رسالتی شده است؟
▫ ادامه دارد
محمدکاظم کاظمی
🔻
قسمت اول
این نوشته یک برداشت شخصی است، نه یک تحلیل جامع از حقانیت دین اسلام. حقانیت دین میتواند جوانب و وجوه مختلفی داشته باشد و هر کسی که به دین اسلام ایمان دارد میتواند بنا بر یکی از این وجوه ایمان آورده باشد، یا حتی شاید دلیل مسلمانیاش همین باشد که مسلمان به دنیا آمده است. من میدانم که بیان این جلوههای گوناگون و دلایل بیشمار حقانیت این دین، در حوزۀ اطلاعات اندک من نیست، ولی نمیشود گفت که چون من بر همه ابعاد قضیه وقوف ندارم، نمیتوانم برداشت شخصی خود را هم بیان کنم.
انسان در اولین تأمل در این موضوع، شاید بگوید که من مسلمانم چون دین اسلام بر حق است؛ چون این دین بر پیامبر گرامی اسلام، محمد (درود خدا بر او باد) نازل شده است. اما اگر بپرسند که از کجا میدانی که این دین بر محمد نازل شده است، شاید بگوید «خوب نازل شد دیگر. ما شنیدهام و خواندهایم که نازل شده است.» ولی این شنیدن به راستی کافی است؟ اگر این شنیدن کافی بود، همه مردم دنیا باید مسلمان میشدند، چون آنها هم شنیدهاند که 1400 سال پیش کسی به نام محمد ادعای پیامبری کرده است. پس چرا با این وصف، بسیاری از انسانهای این دنیا، اسلام را به عنوان یک دین نمیپذیرند؟ به نظر میرسد که باید چیزی قویتر از آن شنیدن در کار باشد تا انسان را به حقانیت این دین قانع سازد.
به نظر من بهترین کار این است که ما یک بار با خود فرض کنیم که اصلاً مسلمان نیستیم و اکنون با خبر رسالت پیامبر مواجه شدهایم. برخورد ما با این قضیه چیست؟ آیا معقولتر این است که محمد بن عبدالله را پیامبر مبعوث از سوی خداوند بدانیم؟ یا نه، بر این باور باشیم که دینی بر پیغمبر اسلام نازل نشده است و او با این حال، ادعای پیامبری است.
بیاییم به تاریخ سفر کنیم و به جایی برسیم که مردی چهلساله امّی مکتبندیده بناگاه ادعای پیامبری میکند. اگر ما این پیامبری را نپذیریم و این ادعا را بیاساس بدانیم، چه فرضی میتوانیم کرد؟ گاهی برای ردّ یک قضیه، بیایید جهت خلاف آن را بررسی کنید. ببینید که پذیرفتن آن عقلانیتر است یا نپذیرفتنش.
اگر ما رسالت محمد را نپذیریم، لاجرم باید بگوییم که او دروغ گفته است و 23 سال تمام، با همه دشواریهایی که این دروغ برایش ایجاد کرد، بر آن پای فشرده است. به راستی محمد چه انگیزهای برای دروغ داشت؟ آن هم دروغی که هر روز دایره گستردهتری بیابد. اگر به دروغ بگوید من پیامبر شمایم، باید همه آیات قرآن را هم به دروغ به خداوند نسبت داده باشد. باید همیشه سخنانی از خود بسازد و آن را به خداوند نسبت دهد. به راستی چنین روشی، به طول 23 سال، با آن آرامش خاطری که پیامبر ما داشت، ممکن است؟ ممکن است کسی نه یک روز، بلکه 23 سال تمام خلقی را بر سر کار بگذارد، در حالی که تا چهلسالگی کسی از او دروغی نشنیده است؟
و از آن مهمتر، بهایی است که شخص برای این ادعایش میپردازد. آنچه یک پیغمبر دروغین را به کارش دلبسته میکند و او را ثابتقدم میدارد، وفور پیروان و جمع شدن خلایق به گرد اوست، به ویژه هیاهوگرانی که ممکن است خودشان این توهم را تشدید کنند. ولی پیامبر ما در چند سال اول رسالتش حتی ده نفر پیرو نداشت. اگر با معیارهای ملموس و معمول بنگریم، در آن اوایل هیچکس نمیبایست به تداوم و پیروزی این نهضت امید داشته باشد. به همین دلیل هم مشرکان در آن سالها او را جدی نگرفتند. فقط مسخرهاش کردند و به او خندیدند.
در این وضعیت خیلی طبیعی است که اگر شخصی ادعای دروغینی برای رسالت دارد، وقتی بعد از چند سال ببیند که حتی ده دوازده نفر پیرو هم ندارد، از آن ادعا دست بکشد، یا قدری از آن مواضع اولیهاش کوتاه بیاید تا مخاطبان بیشتری جلب کند.
ولی پیامبر با همه بیتوجهیها، با همه تمسخرها و سپس آزار و اذیتها، با همه نومیدی از دعوت بعضی از نزدیکان همچون عموهایش، با نهایت شکیبایی به کارش ادامه میدهد. در وضعیتی که هیچ چشمانداز روشنی نیست، با قاطعیت مواضع خود را حفظ میکند و حتی در بهای ریاست بر شهر مکه هم به کوچکترین معاملهای راضی نمیشود. این میتواند سلوک کسی باشد که به دروغ، مدعی رسالتی شده است؟
▫ ادامه دارد
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
من چرا مسلمانم؟
محمدکاظم کاظمی
🔻
قسمت دوم
یک موضوع دیگر این است که انسانهای متفاوت، انسانهای معترض، انسانهای نوآور و اصلاحگر، معمولاً این رفتار خود را در جوانی نشان میدهند، در آن زمان که اهل شر و شور و ماجراجوییاند.
اگر محمد کسی بود که در سنین جوانی علم مخالفت با بتها را بالا میکرد؛ اگر با آدمهای نسبتاً معترض و ماجراجو در مکه رفت و آمد و سر و سری داشت؛ شاید میشد گفت که این نهضت او رنگ انسانی دارد نه الهی.
در عصر پیامبر در مکه بسیاری از جوانان روشنفکر بودند که به دین مردم مکه اعتراض داشتند. بعضی از آنها بتها را نمیپرستیدند و رسماً به آنها توهین میکردند. بعضیشان وقتی دیدند که این مذهب شرک پاسخگوی نیاز روحی آنان نیست، به مذاهب دیگر گرویدند. از آن جمله است ورقه بن نوفل پسر عموی خدیجه که به مسیحیت میگرود.
اگر محمد هم کسی از این جنس میبود، از آنانی میبود که در جوانی ندای یک رسالت جدید میداد، این قابل تصور بود که این ندا، یک توهم یا رسالت دروغین باشد. ولی او در تمام سنین جوانی و میانسالی، شخصی معمولی به نظر میرسیده است؛ نه از تیپ انقلابیون و معترضان به حساب میآید، نه از تیپ ادبا و نویسندگان است؛ نه از تیپ دانشمندان و فضلای رسمی است که بتواند به اتکای تواناییهای شخصی و مادی خود یک نهضت نو را ساماندهی کند.
مردم در مکه محمد را به امانتداری، راستگویی، درستکاری و پاکنهادی میشناختند و او برایشان شخصی محبوب و قابل احترام بود. ولی او در همان زمان یک لیدر اجتماعی نبود، یک ادیب نبود؛ یک انقلابی نبود؛ یک دانشمند نبود. به راستی میشود پذیرفت که شخصی مدعی رسالتی دروغین شود، ولی در تمام طول جوانی هیچ نشانی از آن بروز ندهد و در چهلسالگی، در سنی که آدمها معمولاً از شر و شور میافتند؛ صاحب خانه و خانوادهاند؛ محافظهکارند، اهل خطر کردن و ریسک نیستند، یکباره ادعای رسالت کند و تا آخر عمر هم با جدیتی عجیب، آن را ادامه دهد.
موضوع دیگر، این است که با فرض دروغین بودن رسالت محمد، چه انگیزهای برایش متصور میشویم؟ او انگیزۀ شهرت و ریاست داشت؟ امکان ندارد چنین باشد، چون در سالهای اول، حتی چشماندازی برای تداوم این نهضت متصور نبود. او در چند سال اول حتی نتوانست یک گروه قابل توجه از مردم گرد خود جمع کند. بارها در طول نهضت، وضعیت به طوری پیش رفت که بیم نابودی کامل آن میرفت. یک بار در آستانهی هجرت، یک بار در جنگ بدر، یک بار در جنگ احد، از آن شدیدتر در جنگ احزاب که دیگر نابودی مسلمانان قطعی به نظر میرسید. این نهضت حتی تا جنگ حنین هم از خطر نابودی ایمن نبود.
واقعاً چه میشود تصور کرد؟ میشود تصور کرد که محمد بن عبدالله با ادعای یک رسالت دروغین، در پی ریاست بود؟ در پی پادشاهی بود؟ در پی محبوبیت در بین گروه وسیعی از مردم بود؟ میخواست یک رهبر بزرگ معنوی باشد؟ در آن سالهای سخت آغازین که او با جدیت بر مواضع خود پای افشرده بود، فراگیر شدن این نهضت قابل پیشبینی نبود، مگر برای کسانی که از روی وعدههای الهی به این فراگیری و موفقیت ایمان داشتند. پیروان محمد را در آن سالها فقط یک چیز میتوانست در کنار این مردِ تنها جمع کند، یک ایمان قوی. ولی به راستی یک پیامبری دروغین، میتواند این ایمان و ارادهی قوی را در او و پیروانش ایجاد کند که سختترین شکنجهها و دشواریها را تحمل کنند؟
▫ ادامه دارد
محمدکاظم کاظمی
🔻
قسمت دوم
یک موضوع دیگر این است که انسانهای متفاوت، انسانهای معترض، انسانهای نوآور و اصلاحگر، معمولاً این رفتار خود را در جوانی نشان میدهند، در آن زمان که اهل شر و شور و ماجراجوییاند.
اگر محمد کسی بود که در سنین جوانی علم مخالفت با بتها را بالا میکرد؛ اگر با آدمهای نسبتاً معترض و ماجراجو در مکه رفت و آمد و سر و سری داشت؛ شاید میشد گفت که این نهضت او رنگ انسانی دارد نه الهی.
در عصر پیامبر در مکه بسیاری از جوانان روشنفکر بودند که به دین مردم مکه اعتراض داشتند. بعضی از آنها بتها را نمیپرستیدند و رسماً به آنها توهین میکردند. بعضیشان وقتی دیدند که این مذهب شرک پاسخگوی نیاز روحی آنان نیست، به مذاهب دیگر گرویدند. از آن جمله است ورقه بن نوفل پسر عموی خدیجه که به مسیحیت میگرود.
اگر محمد هم کسی از این جنس میبود، از آنانی میبود که در جوانی ندای یک رسالت جدید میداد، این قابل تصور بود که این ندا، یک توهم یا رسالت دروغین باشد. ولی او در تمام سنین جوانی و میانسالی، شخصی معمولی به نظر میرسیده است؛ نه از تیپ انقلابیون و معترضان به حساب میآید، نه از تیپ ادبا و نویسندگان است؛ نه از تیپ دانشمندان و فضلای رسمی است که بتواند به اتکای تواناییهای شخصی و مادی خود یک نهضت نو را ساماندهی کند.
مردم در مکه محمد را به امانتداری، راستگویی، درستکاری و پاکنهادی میشناختند و او برایشان شخصی محبوب و قابل احترام بود. ولی او در همان زمان یک لیدر اجتماعی نبود، یک ادیب نبود؛ یک انقلابی نبود؛ یک دانشمند نبود. به راستی میشود پذیرفت که شخصی مدعی رسالتی دروغین شود، ولی در تمام طول جوانی هیچ نشانی از آن بروز ندهد و در چهلسالگی، در سنی که آدمها معمولاً از شر و شور میافتند؛ صاحب خانه و خانوادهاند؛ محافظهکارند، اهل خطر کردن و ریسک نیستند، یکباره ادعای رسالت کند و تا آخر عمر هم با جدیتی عجیب، آن را ادامه دهد.
موضوع دیگر، این است که با فرض دروغین بودن رسالت محمد، چه انگیزهای برایش متصور میشویم؟ او انگیزۀ شهرت و ریاست داشت؟ امکان ندارد چنین باشد، چون در سالهای اول، حتی چشماندازی برای تداوم این نهضت متصور نبود. او در چند سال اول حتی نتوانست یک گروه قابل توجه از مردم گرد خود جمع کند. بارها در طول نهضت، وضعیت به طوری پیش رفت که بیم نابودی کامل آن میرفت. یک بار در آستانهی هجرت، یک بار در جنگ بدر، یک بار در جنگ احد، از آن شدیدتر در جنگ احزاب که دیگر نابودی مسلمانان قطعی به نظر میرسید. این نهضت حتی تا جنگ حنین هم از خطر نابودی ایمن نبود.
واقعاً چه میشود تصور کرد؟ میشود تصور کرد که محمد بن عبدالله با ادعای یک رسالت دروغین، در پی ریاست بود؟ در پی پادشاهی بود؟ در پی محبوبیت در بین گروه وسیعی از مردم بود؟ میخواست یک رهبر بزرگ معنوی باشد؟ در آن سالهای سخت آغازین که او با جدیت بر مواضع خود پای افشرده بود، فراگیر شدن این نهضت قابل پیشبینی نبود، مگر برای کسانی که از روی وعدههای الهی به این فراگیری و موفقیت ایمان داشتند. پیروان محمد را در آن سالها فقط یک چیز میتوانست در کنار این مردِ تنها جمع کند، یک ایمان قوی. ولی به راستی یک پیامبری دروغین، میتواند این ایمان و ارادهی قوی را در او و پیروانش ایجاد کند که سختترین شکنجهها و دشواریها را تحمل کنند؟
▫ ادامه دارد
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 من چرا مسلمانم؟
محمدکاظم کاظمی
🔻 قسمت سوم و پایانی
موضوع دیگر، توان مدیریت و ادامۀ نهضت است. پیامبر ما در طول این نهضت، توان بالایی در مدیریت آن از خود نشان داده است. تاکتیکهای مبارزه، تاکتیکهای جنگ و صلح، حسابگریهای دقیق در مقابل دشمن، اینها چیزهای اندکی نبوده است. چه کسی میتوانست با دست خالی و با یاران اندک همه شبه جزیره عربستان را در دایره نفوذ دیانتی که خود آورده است درآورد، بدون این مهارتها، شجاعتها، تدبیرها و حسابگریها؟
بله، ما در تاریخ نوابغ سیاسی، نظامی و تشکیلاتی داشتهایم. ولی آنها از همان جوانی این نبوغ را نشان دادهاند. ولی محمد تا چهلسالگی جزء آدمهای نخبه و معروف مکه به شمار نمیرفت. بزرگان عرصهی سیاست و جنگ در مکه کسان دیگری بودند، کسانی از جنس ابوسفیان و ابوجهل و عثمان بن طلحه و خالد بن ولید و سهیل بن عمرو و در مجموع کسانی که میشد تصور کرد که اگر بخواهند و گرد هم جمع شوند، بتوانند حرکتی جدی پیریزی کنند، که البته دیدیم همه در برابر محمد شکست خوردند.
اگر بگوییم او نابغهای بود که این استعداد او در چهلسالگی به کمال و ظهور کامل رسید، این پرسش قابل طرح است که او در چه مکتبی، در چه خانوادهای، در چه تشکیلاتی پخته و آزموده شد. بسیاری از نوابغ سیاسی در خانوادهایشان و در حوزهی مدیریتی آن خانوادهها آزموده میشوند. معاویه یکی از نوابغ سیاسی عرب است، ولی او در زیر دست پدری همچون ابوسفیان آزموده شده است. عمرو بن عاص از نوابغ است، ولی او فرزند یکی از اشراف مهم مکه است، یعنی عاص بن وائل. عبیدالله بن زیاد که به راستی نابغهای در سیا
ست بود، فرزند زیاد بن ابیه است که خودش از نوابغ مکه به شمار میرود. عمر سعد، پسر سعد بن وقاص است. اینها غالباً در سایه خانوادههایشان توانستند این نبوغ و استعداد را به کمال برسانند، هرچند در مسیر نادرست.
ولی محمد، حتی اگر بارقههایی قوی از نبوغ داشت، در کدام خانوادۀ صاحبنفوذ، در سایۀ کدام تشکیلات، زیر دست کدام مربی و معلم به این مرتبه از توانایی رسید که 23 سال تمام، نهضتی را با چنان مدیریت خارقالعادهای پیش ببرد که همه آن دُهّات مکه را شکست دهد؟
در بارهی این «دهات مکه» توضیحی بدهم. در مکه چهار نفر بودند که هوشمندان و زیرکان فوقالعاده این شهر به شمار میآمدند: معاویه بن ابوسفیان، عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه. همینها بودند که که دیدیم چطور نیم قرن بعد، جامعۀ مسلمین را چنان فریفتند که از کسی مثل علی بن ابوطالب رویگران کردند. بله، از این دهات اربعه، سه تن در برابر علی قرار گرفتند. معاویه، عمرو عاص و مغیره بن شعبه. و به اتکا به هوش، درایت و حیلهگری خویش، حتی لشکریان علی را علیه خود او شوراندند. حتی کاری کردند که نمایندهی علی (ابوموسی اشعری) خودش به دست خود علی را از خلافت عزل کرد.
درست است که شرایط اجتماعی هم در آن زمان به نفع اینان بود و بسترهای لازم برای پیشرفت آنان فراهم شده بود، ولی نمیتوان منکر شد که اگر قرار بود مبنای کار فقط هوش و درایت و نبوغ طبیعی انسانها باشد، محال بود که پیامبر ما بدون بهرهگیری از نیروی رسالت خویش، بتواند حریف چنین کسانی شود.
به راستی چه چیزی یک کودک یتیم چوپان، و سپس یک جوان بازرگان تعلیمندیده و مدرسه نرفته را که تا چهلسالگی حتی یک حرکت سیاسی یا نظامی یا مدیریتی بزرگ از او بروز نکرده است، بناگاه رهبر نهضتی میسازد که در ظرف بیست سال، همه آن نوابغ عرب را به تسلیم وامیدارد و همه آن «دهات اربعه» را منکوب خود میسازد؟ این توانایی، این قابلیت میتواند منشأ انسانی صرف داشته باشد؟
این چیزی است که مرا به اعجاب و تسلیم وامیدارد و میبینم که اگر همه آن اعتقادات سنتی و موروثی خود را هم به کنار نهم و بخواهم از یک منظر کاملاً خشک تاریخی و اجتماعی به موضوع نگاه کنم، نمیتوانم به رسالت الهی محمد مصطفی (درود بر او و خاندان او) ایمان نیاورم. این شاید مهمترین دلیل من برای مسلمان بودن باشد.
#من_چرا_مسلمانم
@asarkazemi
محمدکاظم کاظمی
🔻 قسمت سوم و پایانی
موضوع دیگر، توان مدیریت و ادامۀ نهضت است. پیامبر ما در طول این نهضت، توان بالایی در مدیریت آن از خود نشان داده است. تاکتیکهای مبارزه، تاکتیکهای جنگ و صلح، حسابگریهای دقیق در مقابل دشمن، اینها چیزهای اندکی نبوده است. چه کسی میتوانست با دست خالی و با یاران اندک همه شبه جزیره عربستان را در دایره نفوذ دیانتی که خود آورده است درآورد، بدون این مهارتها، شجاعتها، تدبیرها و حسابگریها؟
بله، ما در تاریخ نوابغ سیاسی، نظامی و تشکیلاتی داشتهایم. ولی آنها از همان جوانی این نبوغ را نشان دادهاند. ولی محمد تا چهلسالگی جزء آدمهای نخبه و معروف مکه به شمار نمیرفت. بزرگان عرصهی سیاست و جنگ در مکه کسان دیگری بودند، کسانی از جنس ابوسفیان و ابوجهل و عثمان بن طلحه و خالد بن ولید و سهیل بن عمرو و در مجموع کسانی که میشد تصور کرد که اگر بخواهند و گرد هم جمع شوند، بتوانند حرکتی جدی پیریزی کنند، که البته دیدیم همه در برابر محمد شکست خوردند.
اگر بگوییم او نابغهای بود که این استعداد او در چهلسالگی به کمال و ظهور کامل رسید، این پرسش قابل طرح است که او در چه مکتبی، در چه خانوادهای، در چه تشکیلاتی پخته و آزموده شد. بسیاری از نوابغ سیاسی در خانوادهایشان و در حوزهی مدیریتی آن خانوادهها آزموده میشوند. معاویه یکی از نوابغ سیاسی عرب است، ولی او در زیر دست پدری همچون ابوسفیان آزموده شده است. عمرو بن عاص از نوابغ است، ولی او فرزند یکی از اشراف مهم مکه است، یعنی عاص بن وائل. عبیدالله بن زیاد که به راستی نابغهای در سیا
ست بود، فرزند زیاد بن ابیه است که خودش از نوابغ مکه به شمار میرود. عمر سعد، پسر سعد بن وقاص است. اینها غالباً در سایه خانوادههایشان توانستند این نبوغ و استعداد را به کمال برسانند، هرچند در مسیر نادرست.
ولی محمد، حتی اگر بارقههایی قوی از نبوغ داشت، در کدام خانوادۀ صاحبنفوذ، در سایۀ کدام تشکیلات، زیر دست کدام مربی و معلم به این مرتبه از توانایی رسید که 23 سال تمام، نهضتی را با چنان مدیریت خارقالعادهای پیش ببرد که همه آن دُهّات مکه را شکست دهد؟
در بارهی این «دهات مکه» توضیحی بدهم. در مکه چهار نفر بودند که هوشمندان و زیرکان فوقالعاده این شهر به شمار میآمدند: معاویه بن ابوسفیان، عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه. همینها بودند که که دیدیم چطور نیم قرن بعد، جامعۀ مسلمین را چنان فریفتند که از کسی مثل علی بن ابوطالب رویگران کردند. بله، از این دهات اربعه، سه تن در برابر علی قرار گرفتند. معاویه، عمرو عاص و مغیره بن شعبه. و به اتکا به هوش، درایت و حیلهگری خویش، حتی لشکریان علی را علیه خود او شوراندند. حتی کاری کردند که نمایندهی علی (ابوموسی اشعری) خودش به دست خود علی را از خلافت عزل کرد.
درست است که شرایط اجتماعی هم در آن زمان به نفع اینان بود و بسترهای لازم برای پیشرفت آنان فراهم شده بود، ولی نمیتوان منکر شد که اگر قرار بود مبنای کار فقط هوش و درایت و نبوغ طبیعی انسانها باشد، محال بود که پیامبر ما بدون بهرهگیری از نیروی رسالت خویش، بتواند حریف چنین کسانی شود.
به راستی چه چیزی یک کودک یتیم چوپان، و سپس یک جوان بازرگان تعلیمندیده و مدرسه نرفته را که تا چهلسالگی حتی یک حرکت سیاسی یا نظامی یا مدیریتی بزرگ از او بروز نکرده است، بناگاه رهبر نهضتی میسازد که در ظرف بیست سال، همه آن نوابغ عرب را به تسلیم وامیدارد و همه آن «دهات اربعه» را منکوب خود میسازد؟ این توانایی، این قابلیت میتواند منشأ انسانی صرف داشته باشد؟
این چیزی است که مرا به اعجاب و تسلیم وامیدارد و میبینم که اگر همه آن اعتقادات سنتی و موروثی خود را هم به کنار نهم و بخواهم از یک منظر کاملاً خشک تاریخی و اجتماعی به موضوع نگاه کنم، نمیتوانم به رسالت الهی محمد مصطفی (درود بر او و خاندان او) ایمان نیاورم. این شاید مهمترین دلیل من برای مسلمان بودن باشد.
#من_چرا_مسلمانم
@asarkazemi
کانال محمدکاظم کاظمی
🔹 من چرا مسلمانم؟ محمدکاظم کاظمی 🔻 قسمت اول این نوشته یک برداشت شخصی است، نه یک تحلیل جامع از حقانیت دین اسلام. حقانیت دین میتواند جوانب و وجوه مختلفی داشته باشد و هر کسی که به دین اسلام ایمان دارد میتواند بنا بر یکی از این وجوه ایمان آورده باشد، یا حتی…
✳️ بازنشر یادداشت بلند «من چرا مسلمانم» در سه قسمت، به مناسبت بعثت حضرت پیامبر اسلام.
Forwarded from ویراستاران
تو نیا! ما میآییم پیشَت،
هرجای دنیا که هستی.
کارگاههای برخط (#آنلاین و زنده)
در مؤسسۀ «ویراستاران» راه افتاد:
ده سال تجربهٔ پیوسته و ممتاز آموزشیِ ما
بهسادگی در چشمرس و گوشرسِ شما.
کارگاه آنلاین ویرایش و درستنویسی
یادگیریِ درستنویسی را سرسری نگیریم.
خواننده اگر نوشتههای ما را روان بفهمد،
به ما وفادار میماند. پاکیزهتر بنویسیم.
۱۱ مزیت، ۱۲ جلسه، ۱۶ مبحث:
حشو، خطای منطقی، کژتابی،
کلیشه، گرتهبرداری، لغزش دستوری،
دستورخط، سجاوندی، ارجاع،
کتابنامه، عددنویسی و...
ــــــــــــــــــــــــــــ
گفتنیهای «کامل و دقیق» اینجاست:
virastaran.net/von
حتی اگر نمیخواهی نامنویسی کنی،
از خواندن محتوای این صفحه نگذر.
ــــــــــــــــــــــــــــ
جلسۀ نخست: چهارشنبه ۶فروردین۱۳۹۹
با کمترین بهای ممکن که دیگر تکرار نمیشود.
@virastaran
راستی، این کارگاه به دردِ یکی از دوستان نزدیکت هم میخورَد. نه؟ خب، خبرش کن. ممنونَت میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
همین الان
سه نکتهٔ کوچکِ رایگان:
t.me/virastaran/1395
t.me/virastaran/1180
t.me/virastaran/2839
هرجای دنیا که هستی.
کارگاههای برخط (#آنلاین و زنده)
در مؤسسۀ «ویراستاران» راه افتاد:
ده سال تجربهٔ پیوسته و ممتاز آموزشیِ ما
بهسادگی در چشمرس و گوشرسِ شما.
کارگاه آنلاین ویرایش و درستنویسی
یادگیریِ درستنویسی را سرسری نگیریم.
خواننده اگر نوشتههای ما را روان بفهمد،
به ما وفادار میماند. پاکیزهتر بنویسیم.
۱۱ مزیت، ۱۲ جلسه، ۱۶ مبحث:
حشو، خطای منطقی، کژتابی،
کلیشه، گرتهبرداری، لغزش دستوری،
دستورخط، سجاوندی، ارجاع،
کتابنامه، عددنویسی و...
ــــــــــــــــــــــــــــ
گفتنیهای «کامل و دقیق» اینجاست:
virastaran.net/von
حتی اگر نمیخواهی نامنویسی کنی،
از خواندن محتوای این صفحه نگذر.
ــــــــــــــــــــــــــــ
جلسۀ نخست: چهارشنبه ۶فروردین۱۳۹۹
با کمترین بهای ممکن که دیگر تکرار نمیشود.
@virastaran
راستی، این کارگاه به دردِ یکی از دوستان نزدیکت هم میخورَد. نه؟ خب، خبرش کن. ممنونَت میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
همین الان
سه نکتهٔ کوچکِ رایگان:
t.me/virastaran/1395
t.me/virastaran/1180
t.me/virastaran/2839
Forwarded from سخنرانیها
✍️ سیمین کاظمی
🖊با تبعیض نمی توان کرونا را شکست داد
🔸از قرار اطلاع، مهاجران افغانستانی در ایران که به علت ابتلا به بیماری کروناویروس بستری شده اند، مجبور به پرداخت تمام هزینه های بیمارستانی شامل هزینه تشخیص، درمان و بستری هستند.
@sokhanranihaa
🔸از آنجا که این بخش از جمعیت فاقد پوشش بیمه هستند و از طرفی اکثرا کارگران روزمزدند و در این روزها شغل خود را از دست داده اند، توان پرداخت هزینه های بیمارستانی را ندارند.
🔸تحمیل هزینه های بیمارستانی به این دسته از بیماران و خانواده های شان اولاً با حق دسترسی همگان به سلامت مغایرت دارد و آنها را از خدمات سلامت محروم می کند. ثانیاً چنین وضعیتی باعث می شود این افراد در صورت بیماری به بیمارستان مراجعه نکنند، که ممکن است حیات آنها به خطر بیفتد و نیز باعث گسترش بیشتر بیماری در بین اطرافیان شان شود. از طرفی درصورتی که بستری شوند، بعلت هزینه های بالای بستری، فقیرتر می شوند چنانکه حتی در تامین غذا در می مانند.
🔸نظام سلامت که "شعار کرونا را شکست می دهیم"، را برای مقابله با این بیماری برگزیده است، ظاهراً این واقعیت را نادیده گرفته که با تبعیض علیه بخشی از جمعیت، نمی توان بر این اپیدمی فایق شد. اپیدمی در صورتی قابل کنترل است که امکانات پیشگیری و درمان در دسترس همه افراد و اقشار جامعه باشد.
🔸نظام سلامت دست کم برای مقابله با یک بیماری واگیردار علاوه بر اینکه باید مشی انسانی تری داشته باشد، لازم است به آن سطح از عقلانیت رسیده باشد که تبعیض و انتخاب بین بیماران، به ماندگاری و اشاعه بیشتر بیماری می انجامد.
🔸 برای رعایت حقوق انسانی مهاجران و نیز برای آنکه سلامت به جامعه بازگردد، لازم است تبعیض علیه مهاجران افغانستانی متوقف شود و وزارت بهداشت، بیمارستان ها را مکلف کند مهاجرانی را که نیازمند بستری هستند، بدون قید و شرط و بدون آنکه مرتکب تبعیض شوند، بپذیرند و از فشار بر بیماران برای پرداخت هزینه بستری بپرهیزند.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊با تبعیض نمی توان کرونا را شکست داد
🔸از قرار اطلاع، مهاجران افغانستانی در ایران که به علت ابتلا به بیماری کروناویروس بستری شده اند، مجبور به پرداخت تمام هزینه های بیمارستانی شامل هزینه تشخیص، درمان و بستری هستند.
@sokhanranihaa
🔸از آنجا که این بخش از جمعیت فاقد پوشش بیمه هستند و از طرفی اکثرا کارگران روزمزدند و در این روزها شغل خود را از دست داده اند، توان پرداخت هزینه های بیمارستانی را ندارند.
🔸تحمیل هزینه های بیمارستانی به این دسته از بیماران و خانواده های شان اولاً با حق دسترسی همگان به سلامت مغایرت دارد و آنها را از خدمات سلامت محروم می کند. ثانیاً چنین وضعیتی باعث می شود این افراد در صورت بیماری به بیمارستان مراجعه نکنند، که ممکن است حیات آنها به خطر بیفتد و نیز باعث گسترش بیشتر بیماری در بین اطرافیان شان شود. از طرفی درصورتی که بستری شوند، بعلت هزینه های بالای بستری، فقیرتر می شوند چنانکه حتی در تامین غذا در می مانند.
🔸نظام سلامت که "شعار کرونا را شکست می دهیم"، را برای مقابله با این بیماری برگزیده است، ظاهراً این واقعیت را نادیده گرفته که با تبعیض علیه بخشی از جمعیت، نمی توان بر این اپیدمی فایق شد. اپیدمی در صورتی قابل کنترل است که امکانات پیشگیری و درمان در دسترس همه افراد و اقشار جامعه باشد.
🔸نظام سلامت دست کم برای مقابله با یک بیماری واگیردار علاوه بر اینکه باید مشی انسانی تری داشته باشد، لازم است به آن سطح از عقلانیت رسیده باشد که تبعیض و انتخاب بین بیماران، به ماندگاری و اشاعه بیشتر بیماری می انجامد.
🔸 برای رعایت حقوق انسانی مهاجران و نیز برای آنکه سلامت به جامعه بازگردد، لازم است تبعیض علیه مهاجران افغانستانی متوقف شود و وزارت بهداشت، بیمارستان ها را مکلف کند مهاجرانی را که نیازمند بستری هستند، بدون قید و شرط و بدون آنکه مرتکب تبعیض شوند، بپذیرند و از فشار بر بیماران برای پرداخت هزینه بستری بپرهیزند.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from ravasi
پذیرش رایگان بیماران کرونایی اتباع خارجی
استاندار تهران:
🔹طبق مصوبه ستاد ملی همه اتباع خارجی که در کشور زندگی می کنند چنانچه دچار بیماری کرونا شوند، پذیرش آنها در بیمارستان های دولتی رایگان خواهد بود.
🔹طرح جمع آوری معتادان متجاهر و همچنین طرح جمعآوری کودکان کار جهت جلوگیری از شیوع کرونا متوقف شده است.
fna.ir/ewi531
@Farsna
استاندار تهران:
🔹طبق مصوبه ستاد ملی همه اتباع خارجی که در کشور زندگی می کنند چنانچه دچار بیماری کرونا شوند، پذیرش آنها در بیمارستان های دولتی رایگان خواهد بود.
🔹طرح جمع آوری معتادان متجاهر و همچنین طرح جمعآوری کودکان کار جهت جلوگیری از شیوع کرونا متوقف شده است.
fna.ir/ewi531
@Farsna
کانال محمدکاظم کاظمی
پذیرش رایگان بیماران کرونایی اتباع خارجی استاندار تهران: 🔹طبق مصوبه ستاد ملی همه اتباع خارجی که در کشور زندگی می کنند چنانچه دچار بیماری کرونا شوند، پذیرش آنها در بیمارستان های دولتی رایگان خواهد بود. 🔹طرح جمع آوری معتادان متجاهر و همچنین طرح جمعآوری کودکان…
در پست قبلی مطلبی دربارۀ ضرورت پذیرش مهاجران بیمار کرونا را منتشر کردم و اینک با این خبر مواجه شدم که بر یک اقدام نیک و انسانی گواهی میدهد. چه خوب است که چنین خبرهایی میشنویم. باید از همه کسانی که در این مسیر تلاش کردند سپاسگزار بود و امیدوار بود که مانعی در مسیر اجرای آن پیش نیاید.
🌑 دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند
شاعر و مداح گرانقدر، حاج محمود اکبرزاده در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
بعداً بیشتر مینویسم.
شاعر و مداح گرانقدر، حاج محمود اکبرزاده در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
بعداً بیشتر مینویسم.
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 پدرِ معنوی شعر مذهبی خراسان
🔻 محمدکاظم کاظمی
حاج محمود اکبرزاده یزدی را میشد «بزرگِ مداحان خراسان» دانست؛ کسی که پیوند نیکویی میان سه عنصر «شعر»، «مذهب» و «مبارزه» برقرار کرده بود. او از کسانی بود که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایجاد حلقههای شعر مذهبی با رویکرد انقلابی و مبارزاتی سهم داشت. و در همان سالها بود که او کتاب «حسین پیشوای انسانها» را که مجموعهای از شعرهای عاشورایی با رویکرد انقلابی است، گردآوری کرده بود.
اما چنان که مداحان اهل بیت او را مربی و پدر معنوی خود میدانند، ما شاعرانی که در دهههای شصت و هفتاد در جریان شعر جوان مشهد بالیدیم هم این حس را نسبت به او داشتیم...
🔻 متن کامل یادداشت در پست بعدی
@asarkazemi
🔻 محمدکاظم کاظمی
حاج محمود اکبرزاده یزدی را میشد «بزرگِ مداحان خراسان» دانست؛ کسی که پیوند نیکویی میان سه عنصر «شعر»، «مذهب» و «مبارزه» برقرار کرده بود. او از کسانی بود که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایجاد حلقههای شعر مذهبی با رویکرد انقلابی و مبارزاتی سهم داشت. و در همان سالها بود که او کتاب «حسین پیشوای انسانها» را که مجموعهای از شعرهای عاشورایی با رویکرد انقلابی است، گردآوری کرده بود.
اما چنان که مداحان اهل بیت او را مربی و پدر معنوی خود میدانند، ما شاعرانی که در دهههای شصت و هفتاد در جریان شعر جوان مشهد بالیدیم هم این حس را نسبت به او داشتیم...
🔻 متن کامل یادداشت در پست بعدی
@asarkazemi
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 پدرِ معنوی شعر مذهبی خراسان
🔻 محمدکاظم کاظمی
شادروان حاج محمود اکبرزاده یزدی را میشد «بزرگِ مداحان خراسان» دانست؛ کسی که پیوند نیکویی میان سه عنصر «شعر»، «مذهب» و «مبارزه» برقرار کرده بود. او از کسانی بود که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایجاد حلقههای شعر مذهبی با رویکرد انقلابی و مبارزاتی سهم داشت. و در همان سالها بود که او کتاب «حسین پیشوای انسانها» را که مجموعهای از شعرهای عاشورایی با رویکرد انقلابی است، گردآوری کرده بود.
اما چنان که مداحان اهل بیت او را مربی و پدر معنوی خود میدانند، ما شاعرانی که در دهههای شصت و هفتاد در جریان شعر جوان مشهد بالیدیم هم این حس را نسبت به او داشتیم و این به دلیل جنبۀ شاعری و شعرشناسی ایشان بود. او با شعر دیروز و امروز فارسی نیک آشنا بود و صاحبنظر در نقد و ارزیابی شعر، به خصوص شعر مذهبی. از این روی حضور او در جمع شاعران هم، آنقدر مغتنم بود که در جلسات مداحی.
او از زمان پیدایش جلسات شعر حوزۀ هنری مشهد از اواسط دهۀ شصت، تا اواسط دهۀ هفتاد از کسانی بود که همواره سایهاش بر سر جلسات برقرار بود. گویا تعهدی در خود احساس میکرد برای جهتبخشی معنوی و مذهبی به این جمع جوانانی که همین سه عنصر، یعنی مذهب، شعر و آرمانهای انقلابی آنان را گرد هم آورده بود. در بسیاری از شعرهایی که ما شاعران آن حلقهها در آن سالها سرودیم، اثر مستقیم یا غیرمستقیم حاج محمود اکبرزاده آشکار است. مثلاً از این جمله است مثنوی «روایت» من به آن بزرگوار. تقدیم شد و در کتاب «پیاده آمده بودم» ثبت است.
صدای خوش، نفس گرم، خُلق نیکو، حسن معاشرت، حافظۀ نیرومند، موقعشناسی و مقامدانی در ارائۀ شعر، بزرگمنشی و بزرگواری و متکی نبودن زندگی و معیشت بر شعر و مذهب، بخشی کوچک از خصایل ارجمندی است که حاج محمود اکبرزاده یزدی بدانها آراسته بود و اینها، وجود او را وجودی منحصر به فرد و یگانه ساخته بود. از این روی هیچ اغراق نیست اگر او را مؤثرترین شخص بر جریان شعر مذهبی خراسان و حتی کشور در چند دهۀ اخیر بدانیم، آن هم تأثیری سازنده، نیکو و دوامدار.
این تصویر، عکس یادگاری پایانی مراسم نکوداشت حاج محمود اکبرزاده در آذرماه ۱۳۸۹ در مشهد است.
@asarkazemi
🔻 محمدکاظم کاظمی
شادروان حاج محمود اکبرزاده یزدی را میشد «بزرگِ مداحان خراسان» دانست؛ کسی که پیوند نیکویی میان سه عنصر «شعر»، «مذهب» و «مبارزه» برقرار کرده بود. او از کسانی بود که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایجاد حلقههای شعر مذهبی با رویکرد انقلابی و مبارزاتی سهم داشت. و در همان سالها بود که او کتاب «حسین پیشوای انسانها» را که مجموعهای از شعرهای عاشورایی با رویکرد انقلابی است، گردآوری کرده بود.
اما چنان که مداحان اهل بیت او را مربی و پدر معنوی خود میدانند، ما شاعرانی که در دهههای شصت و هفتاد در جریان شعر جوان مشهد بالیدیم هم این حس را نسبت به او داشتیم و این به دلیل جنبۀ شاعری و شعرشناسی ایشان بود. او با شعر دیروز و امروز فارسی نیک آشنا بود و صاحبنظر در نقد و ارزیابی شعر، به خصوص شعر مذهبی. از این روی حضور او در جمع شاعران هم، آنقدر مغتنم بود که در جلسات مداحی.
او از زمان پیدایش جلسات شعر حوزۀ هنری مشهد از اواسط دهۀ شصت، تا اواسط دهۀ هفتاد از کسانی بود که همواره سایهاش بر سر جلسات برقرار بود. گویا تعهدی در خود احساس میکرد برای جهتبخشی معنوی و مذهبی به این جمع جوانانی که همین سه عنصر، یعنی مذهب، شعر و آرمانهای انقلابی آنان را گرد هم آورده بود. در بسیاری از شعرهایی که ما شاعران آن حلقهها در آن سالها سرودیم، اثر مستقیم یا غیرمستقیم حاج محمود اکبرزاده آشکار است. مثلاً از این جمله است مثنوی «روایت» من به آن بزرگوار. تقدیم شد و در کتاب «پیاده آمده بودم» ثبت است.
صدای خوش، نفس گرم، خُلق نیکو، حسن معاشرت، حافظۀ نیرومند، موقعشناسی و مقامدانی در ارائۀ شعر، بزرگمنشی و بزرگواری و متکی نبودن زندگی و معیشت بر شعر و مذهب، بخشی کوچک از خصایل ارجمندی است که حاج محمود اکبرزاده یزدی بدانها آراسته بود و اینها، وجود او را وجودی منحصر به فرد و یگانه ساخته بود. از این روی هیچ اغراق نیست اگر او را مؤثرترین شخص بر جریان شعر مذهبی خراسان و حتی کشور در چند دهۀ اخیر بدانیم، آن هم تأثیری سازنده، نیکو و دوامدار.
این تصویر، عکس یادگاری پایانی مراسم نکوداشت حاج محمود اکبرزاده در آذرماه ۱۳۸۹ در مشهد است.
@asarkazemi
🏠 پویش مردمی صاحبخونۀ همدل در کرونا
وضعیت کنونی کشور، عرصه را از نظر اقتصادی بر بسیاری از مردم تنگ کرده است، به خصوص آنانی که هم کسب و کارشان راکد شده است و هم مستأجر هستند و ناچار به پرداخت ماهانۀ اجارۀ خانه. این بار به خصوص برای جامعۀ مهاجر که غالباً مشاغل سخت و کمدرآمد دارند و در عین حال مستأجر هم هستند، بیشتر سنگینی میكند.
البته در این میان صاحبخانههای نیکوکار بسیاری هم هستند که با درک این وضعیت، بر مستأجران خویش سهل گرفتهاند و اجارۀ خانهها را به تعویق انداختهاند یا بخشیدهاند. و چه بسا کسانی که پرداخت اجارۀ منزل شخصی را به عهده گرفتهاند
شما هم با پیوستن به پویش مردمی «صاحبخونۀ همدل» میتوانید یکی از این نیکوکاران باشید. میتوانید اجارۀ خانۀ مستأجر خویش را ببخشید یا به تعویق بیندازید یا در پرداخت اجارۀ خانوادههای کمدرآمد سهم گیرید یا خیرین و نیکوکاران دیگر را به این کار تشویق کنید.
#صاحبخونه_همدل_در_کرونا
راه ارتباطی در اینستاگرام
@roya_sm99
و لینک گروه تلگرامی
https://t.me/joinchat/B7TY7Bt9rE9Bw2zlXfi33w
وضعیت کنونی کشور، عرصه را از نظر اقتصادی بر بسیاری از مردم تنگ کرده است، به خصوص آنانی که هم کسب و کارشان راکد شده است و هم مستأجر هستند و ناچار به پرداخت ماهانۀ اجارۀ خانه. این بار به خصوص برای جامعۀ مهاجر که غالباً مشاغل سخت و کمدرآمد دارند و در عین حال مستأجر هم هستند، بیشتر سنگینی میكند.
البته در این میان صاحبخانههای نیکوکار بسیاری هم هستند که با درک این وضعیت، بر مستأجران خویش سهل گرفتهاند و اجارۀ خانهها را به تعویق انداختهاند یا بخشیدهاند. و چه بسا کسانی که پرداخت اجارۀ منزل شخصی را به عهده گرفتهاند
شما هم با پیوستن به پویش مردمی «صاحبخونۀ همدل» میتوانید یکی از این نیکوکاران باشید. میتوانید اجارۀ خانۀ مستأجر خویش را ببخشید یا به تعویق بیندازید یا در پرداخت اجارۀ خانوادههای کمدرآمد سهم گیرید یا خیرین و نیکوکاران دیگر را به این کار تشویق کنید.
#صاحبخونه_همدل_در_کرونا
راه ارتباطی در اینستاگرام
@roya_sm99
و لینک گروه تلگرامی
https://t.me/joinchat/B7TY7Bt9rE9Bw2zlXfi33w
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
Powerpoint-Film 04.pdf
246.4 KB
🔹 آموزش ساختن فیلم توأم با صوت، به وسیلۀ پاورپوینت
🔻با رونقگرفتن آموزشهای مجازی، ساختن فیلمهای آموزشی به وسیلۀ پاورپوینت بسیار لازم شده است، به خصوص فیلمهایی در قالب mp4 که روی گوشی همراه یا دیگر وسایل قابل استفاده باشد.
🔻 در این فایل پیدیاف، درج صوت بر روی فایل پاورپوینت و خروجی گرفتن از کل کار به صورت فیلم mp4 آموزش داده شده است.
🔻 من برای این قضیه باری به کاوش مفصلی در اینترنت ناچار شدم و مطالبی را که در اینجا آمده است، با زحمت پیدا کردم و با سعی و خطاهای بسیار بر آن مسلط شدم. اکنون حاصل این تلاش را تقدیم همه کسانی میکنم که در این ایام ناچار به ساختن فیلم آموزشی به وسیلۀ پاورپوینت هستند.
#پاورپوینت
#فیلم_پاورپوینت
#صوت_پاورپوینت
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔻با رونقگرفتن آموزشهای مجازی، ساختن فیلمهای آموزشی به وسیلۀ پاورپوینت بسیار لازم شده است، به خصوص فیلمهایی در قالب mp4 که روی گوشی همراه یا دیگر وسایل قابل استفاده باشد.
🔻 در این فایل پیدیاف، درج صوت بر روی فایل پاورپوینت و خروجی گرفتن از کل کار به صورت فیلم mp4 آموزش داده شده است.
🔻 من برای این قضیه باری به کاوش مفصلی در اینترنت ناچار شدم و مطالبی را که در اینجا آمده است، با زحمت پیدا کردم و با سعی و خطاهای بسیار بر آن مسلط شدم. اکنون حاصل این تلاش را تقدیم همه کسانی میکنم که در این ایام ناچار به ساختن فیلم آموزشی به وسیلۀ پاورپوینت هستند.
#پاورپوینت
#فیلم_پاورپوینت
#صوت_پاورپوینت
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi