کانال محمدکاظم کاظمی
2.67K subscribers
1.95K photos
284 videos
96 files
874 links
کانال‌های مرتبط:
آثار (شعرها و نوشته‌های آموزشی)
@asarkazemi
پادکست شعر پارسی
https://castbox.fm/va/5426223
صفحۀ اینستاگرام:
instagram.com/mkazemkazemi
سایت:
www.mkkazemi.com
Download Telegram
✳️ کشور خورشید
🔷 آشنایی با افغانستان
🔻 سلسله برنامه‌های زندهٔ اینستاگرامی
🔹 محمدکاظم کاظمی و زینب بیات

🔻نشست ۴۴، پنج‌شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۱
🔻 ساعت ۲۲ به وقت ایران
🔸 از اینستاگرام محمدکاظم کاظمی
instagram.com/mkazemkazemi

✳️ موضوع این نشست
🔻 شعر افغانستان
🔻 یادکرد ویژه از واصف باختری، شاعر و پژوهشگر

🔸 مهمان برنامه: مهتاب ساحل

🔹تصویرها:
۲. خلیل‌الله خلیلی
۳. واصف باختری
۴. قهار عاصی
۵. حمیرا نکهت دستگیرزاده
۶. سید ابوطالب مظفری
۷. محمدشریف سعیدی
۸. محبوبه ابراهیمی
۹. سید رضا محمدی
۱۰. مهتاب ساحل، مهمان برنامه

#کشور_خورشید
@mkazemkazemi
✳️ غدیر
🔹 نعمت میرزازاده
🔻 قسمت اول
قصیده‌ای است مفصل، استادانه و پرمعنی از نعمت میرزازاده (م. آزرم). این شاعر چند قصیدهٔ عالی دربارهٔ حضرت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا دارد و این‌ها در کتاب «لیلةالقدر» او چاپ شده است. دریغ که گذشت ایام و فاصله‌ای که شاعرِ این سروده‌ها با نظام حاکم در ایران پیدا کرد، این شعرها را مهجور نهاده است. انتشار این قصیده‌های نعمت میرزازاده همیشه از آرزوهایم بوده است ولی در این فراوانی مشغله‌ها، کمتر به آن‌ها دست یافته‌ام. امروز به شکرانهٔ روز عید غدیر، این قصیده را از کتاب شاعر تایپ کردم و تقدیم شما می‌کنم. با درود به روان حاج محمود اکبرزاده یزدی که در دههٔ شصت، ما را با قصیده‌های نعمت میرزازاده آشنا کرد و خود از دوستداران این شعرها بود.

غدیر
(به سیدعلی حسینی خامنه‌ای)
_ «تمام قافله گیرد به جای خویش قرار...!»
منادیان همه کردند حکم را تکرار

کویر بود، افق تا افق، گداخته مس
بر آن گداخته مس، کاروان، خطی ز غبار

دمیده مجمر خورشید، بر فراز کویر
وز آن، شراره فروتافته هزار هزار

به نیمروز تو گفتی که کورهٔ خورشید
تمام هستی خود، زی کویر، کرده نثار

هوا ستاده که در سینه‌اش گرفته نفس
نفس نمانده که خود باد، مانده از رفتار

شتاب قافله افزون، که زودتر برسد
به منزلی، که مگر سایه باشد و جوبار

به دوردست، نه پیدا، مگر درختی چند
در آن کویر، به مانند قامت زنهار

فراخنای بیابان چو پیکری خفته
که پاش در افق و سر به سینهٔ کهسار

به نیمروز به «جُحفه» قرار ممکن نیست
فتاد همهمه در کاروان، که چیست قرار،

نه کاروان، که ز حج بازگشته انبوهی
فزون ز دیدن و افزون‌تر از حدود شمار

نه کاروان، که به فرسنگ‌ها خطی ممتد
_ نود هزار نفر از پیادگان و سوار _

قبیله‌های عرب در کنار یکدیگر
رکاب‌دار نبی، چون مهاجر و انصار

نبی ستاد و بفرمود تا که گردآیند
تمام قافله، از پیش و پس، کران و کنار

کنار راه، یکی کوه بود و در پایش
بمانده برکهٔ بارانِ ابرهایِ بهار

کنار برکه، درختان سالخوردی چند
که سایبان شده در آن کویر آتشبار

بگفت تا که برآرند از جهاز شتر
فراز دامنهٔ کوه، منبری سُتْوار

از آن‌که لحظهٔ پیشین رسیده بود سروش
که در رسیده زمانی، که حق شود اظهار

ملازمان همه دیدند _ بر نشانهٔ وحی _
عرق نشسته نبی را به جبهه و رخسار

شکفته چهرهٔ پاکش ز التهاب پیام
زدوده جلوهٔ وحیَش ز روی خسته غبار

فراز دامنهٔ کوه، بر شد و نگریست
در آن قبایل بسیار، از یمین و یسار

در آن فراز چه می‌دید، کس نمی‌دانست
کنون بگویمت از آن مناظر و اسرار:

«گذشته»ها و «کنون» و فضای «آینده»
همه معاینه می‌دید اندر آن دیدار

«گذشته»، بود ره رفته، مبدأش «مکه»
که تا «مدینه» همی گشته بود ره هموار

«کنون» تجمع خلق است اندر این منزل
که‌شان به مقصد «آینده»، بست باید بار

و لیک حوزهٔ «آینده» هست جمله جهان:
رهی به طول ابد، رهنوردی‌اش دشوار

هر‌آنچه طی شده زین پیشتر، رهی اندک
هرآنچه مانده از این پس، مسافتی بسیار

چنان رهی است فراپیش و وقتِ رهبر تنگ
که را سزاست که بر کاروان شود سالار؟

چنین، «گذشته» و «آینده» و «کنون»‌ می‌دید
به چشمِ روشنِ دل، نقش‌های روشن و تار

به بیست سال و سه، کوشیده بود تا اسلام
رسیده بود به «اکنون» به یُمنِ بس پیکار

وز آن‌که شارع اسلام بود، می‌دانست
که هست نهضت او تازه پای در رفتار

ز «جاهلیت» پیشین، هنوز آثاری است
که گاه جلوه کند آشکار، آن آثار

هنوز دورهٔ تعلیم، خود نگشته تمام
که تا پدید شود راه و چاه و گلبن و خار

اگرچه هست در اسلام، اصل، آزادی
و در «امور» به شَورند مردمان مختار

ولیک قاعده را نیز هست استثنا
کز این خلاف، شود قاعده بسی ستوار

به‌ویژه آن که کمین کرده‌اند در ره خلق
بسا به چهره شبان و به سیرتِ کفتار

که هست نهضت اسلام، چون نهالی خُرد
که باغبان طلبد تا نهال آرد بار

نهال، نهضت اسلام و باغبان، رهبر
و بار، مردم آزاد و چشم و دل بیدار

وز آن‌که مرحلهٔ رهبری هنوز به‌جاست
تمام نیست هدایت، در این زمان ناچار

به یُمن تربیت آنگه که ریشه کرد درخت
به بار آید و نقصان نیابد از آزار

میان «رهبر» و «حاکم» تفاوتی است عظیم
چنان که هست تفاوت میان «راه» و «سوار»

نخست راه بباید به سوی مقصد خلق
وز آن سپس به سر کاروان، یکی سالار

(ادامه در پست بعدی)

@mkazemkazemi
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غدیر 🔹 نعمت میرزازاده 🔻 قسمت اول قصیده‌ای است مفصل، استادانه و پرمعنی از نعمت میرزازاده (م. آزرم). این شاعر چند قصیدهٔ عالی دربارهٔ حضرت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا دارد و این‌ها در کتاب «لیلةالقدر» او چاپ شده است. دریغ که گذشت ایام و فاصله‌ای…
✳️ غدیر
🔹 نعمت میرزازاده
🔻 قسمت دوم
از آن فراز، در این گونه پرده‌ها می‌دید
هزار نقش که نآرم سرود، در گفتار

کنون سزاست یکی راهبر بود حاکم
کنون رواست همان راه‌دان بود سردار

کسی که نهضت اسلام را شناسد نیک
کسی که در ره حق بگذرد ز خویش و تبار

کسی که در دل و جانش ز جاهلیت نیست
نه هیچ شعلهٔ آز و نه هیچ لکهٔ تار

کسی که دانش و آزادگی از او روید
چنان که از دل آتش شود پدید، شرار

کسی که در نظرش هیچ نیست جز انسان
کسی که در دل او نیست هیچ، جز دادار

کسی که هست ستمدیده را بِهین یاور
کسی که هست ستم‌باره را مِهین قهّار

کسی که قلعهٔ «خیبر» گشوده است به دست
به جنگ «بدر»، ز اهریمنان کشیده دمار

کسی که روی نگردانده هیچ‌گه از رزم
کسی که در «اُحُد» از دشمنان نکرده فرار

کسی که هست چو دریا و می‌کند طوفان
ز اشک چشم یتیم؛ این شگرف دریابار!

کسی که هست چنانچون نبی به قول و عمل
کسی که جان گرامی به حق کند ایثار

کسی که خُفت به جای نبی در آن شب خوف،
درون مهلکه، تا جان کند به دوست نثار

کسی که نیست جدا از فروغ علم نبی
چنان که نیست ز آتش جدا، شرارهٔ نار

به‌ویژه آن که سروش آمده است لحظهٔ پیش
که بیش از این بنشاید درنگ، در این کار

از آن فراز، علی را بخواند در بر خویش
«وصی» کنار «نبی» آمد و گرفت قرار

فرازِ دستِ نبی شد علی، که تا بینند
به دستِ قائد اسلام، مظهری ز شعار

گرفت دست علی و نمود بر همه خلق
که اینک آن‌که شما راست رهبر و سردار

هر آنکه را که بُدم مقتدا و پیغمبر
علی است زین سپس او را امیر و حکم‌گذار

ودیعت است شما را ز من دو شیء گران
که هست ارزش‌شان بیشتر ز هر مقدار

یکی کلام خدا و دگر حریم رسول
که نیستند جدا این دو، تا به روز شمار

وگر ز دست نهید این دو را، یقین دانم
که نیست بهره شما را به غیر رنج و مرار

علی است آن که شما راست زین سپس رهبر
علی است آن که شما راست زین سپس سردار

گذشته است از آن روز، روزگار دراز
گذشته است بسی ماه و سال و لیل و نهار

و لیک بیعت آن روز، همچنان برجاست
چو آفتاب که نارد کسَش کند انکار

«غدیر»، چشمهٔ پاکی است در دل تاریخ
روان به بستر آینده، نی به وادی پار

هماره تا که بوَد حق برابر باطل
هماره تا که تحرّک بوَد بری ز قرار

پیام صحنۀ آن روز، بانگ آزادی است
طنین فکنده در آفاق هستی و اعصار
مشهد، بهمن ۱۳۴۷

منبع: لیلةالقدر، نعمت میرزازاده (م. آزرم)، انتشارات روشنان، اردیبهشت ۱۳۵۷، صفحات ۶۷ تا ۷۶.
✳️ کشور خورشید
🔷 آشنایی با افغانستان
🔻 سلسله برنامه‌های زندهٔ اینستاگرامی
🔹 محمدکاظم کاظمی و زینب بیات

🔻نشست ۴۵، پنج‌شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۱
🔻 ساعت ۲۲ به وقت ایران
🔸 از اینستاگرام محمدکاظم کاظمی
instagram.com/mkazemkazemi

✳️ موضوع این نشست
🔻 آداب و رسوم
🔻 غذاهای محلی
🔻 بازی‌های محلی

✳️ مهمان این برنامه: بصیراحمد حسین‌زاده

تصویرها
۲. مراسم نوروزی در زیارتگاه حضرت علی در مزارشریف
۳. مراسم نوروزی در زیارتگاه حضرت علی در کابل
۴. هفت‌میوه، یک خوردنی نوروزی
۵. قابلی، یک غذای محلی
۶. آشک، یک غذای محلی
۷. بولانی، یک غذای محلی
۸. بازی بزکشی
۹. کاغذپران یا گدی‌پران
۱۰. بصیراحمد حسین‌زاده، مهمان برنامه

#کشور_خورشید
@mkazemkazemi
کانال محمدکاظم کاظمی
نصرت فتح‌علی خان – یا حسین
🔴 یا حسین، یا حسین
یک قوالی مذهبی از نصرت فتح‌علی خان

از احمد شهریار، شاعر گرانقدر پاکستانی به خاطر این ترجمه سپاسگزارم.

شہیدِ کربلا کی مومنو جب یاد آتی ہے
تڑپ جاتی ہے دنیا خون کے آنسو بہاتی ہے
(ای مومنان! هنگامی که به یاد شهید کربلا می افتد
دنیا مضطرب شده و خون گریه می کند)

شاه است حسین، پادشاه است حسین
دین است حسین، دین‌پناه است حسین
سر داد و نداد دست در دست یزید
حقا که بنای لااله است حسین

سجدے میں سر کٹانے کو آخر کٹا دیا
لیکن خدا کے نام کا ڈنکا بجا دیا
(هرچند اجازه داد سرش در سجده بریده شود
اما نامِ خدا را (در دنیا) عام کرد.)

دین کی گر تلاش ہے سر کو جھکا نماز میں
دل سے خودی کو دور کر، خود کو مٹا نماز میں
آئے گا تجھ کو تب نظر روئے خدا نماز میں
پہلے حسین کی طرح سر کو کٹا نماز میں
(اگر دنبال دین هستی، سرت را در نماز خم کن
خودبینی را از دلت دور کن و خودت را در نماز فنا کن
آن وقت است که در نمازت لقای خدا را خواهی دید
(پس) اول مانند حسین باید سرت در نماز بریده شود.)

کس کی مجال اے حسین، کس کی ہو تجھ سے ہمسری
باپ اگر امام تھے، نانا کے گھر پیمبری
شکل حسین دیکھ کر حق بھی کہے گا حشر میں
اے مرے مصطفی کے لال امت مصطفی بری
(ای حسین! چه کسی جرائت همانندی تو را دارد
اگر پدرت امام بود، خانۀ جدت پیغبری داشت
در روز حشر با دیدن روی حسین خدا خواهد گفت:
ای نورِ دیدۀ مصطفی! (به خاطر تو) امتِ مصطفی آزاد است.)

سلامی کربلا میں کیا قیامت کی گھڑی ہوگی
چھری شبیر کی گردن پہ جس دم چل رہی ہوگی
(ای سلامی! در کربلا چه محشری برپا بوده باشد
هنگامی که بر گردن حسین خنجر کشیده می شد)

کلیجا تھام کر پیرِ فلک بھی رہ گیا ہوگا
کلیجے پر علی اکبر کے برچھی جب لگی ہوگی
(شاید پیرِ فلک نیز دستش را بر جگر گذاشته باشد
زمانی که دشنه بر جگر علی اکبر خورده باشد)

مجھے جانے دو پانی بھر کے یہ عباس کہتے تھے
کئی دن کی پیاسی ہے سکینہ رو رہی ہوگی
(هنگام پر کردن (مشک) آب، عباس می‌گفت: «بگذار برویم»
سکینه چند روز است که تشنه است، شاید دارد گریه می کند)

لٹی ہے جیسے دنیا کربلا میں ابن حیدر کی
کسی مظلوم کی دنیا نہ دنیا میں لٹی ہوگی
(آن گونه که دنیای ابن حیدر در کربلا به غارت رفت
دنیای هیچ مظلومی در این دنیا به آن صورت برباد نشده است)

(در اینجا قدری راگ‌خوانی دارد. دقیقۀ ۹)

محمد کے نواسے نے جو کی تیغوں کے سائے میں
بشر تو کیا فرشتوں سے نہ ایسی بندگی ہوگی
(آن گونه بندگی‌ای که نوۀ محمد در زیر تیغ انجام داد
بشر که بماند، فرشته ها از عهدۀ آن برنخواهند آمد)

ہمارے خون کے بدلے میں امت بخش دے یارب
خدا سے حشر میں یہ التجا شبیر کی ہوگی
(خدایا! به حق خون ما، این امت را ببخش!
در روز جزا، حسین از خدا این التجا را خواهد کرد)
@mkazemkazemi
✳️ شب شعر آیینی «مکتب سیدالشهدا»
🔻 شعرخوانی شاعران جوان و پیشگام افغانستان
🔻 منقبت‌خوانی
🔻 سخنرانی علی‌رضا قزوه، محمدکاظم کاظمی و سید عبدالله حسینی
دوشنبه ۱۰ مرداد (اسد) ۱۴۰۱، ساعت ۱۷ تا ۱۹
📪 تهران، یوسف‌آباد، خیابان سید جمال‌الدین اسدآبادی، خیابان ۲۱، بوستان شفق، فرهنگ‌سرای خانواده

💢حضور علاقه‌مندان آزاد است.

🔸 برگزارکننده: خانهٔ ادبیات افغانستان با همکاری معاونت هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران و فرهنگسرای خانواده

🆔 @khaneadabiat
🌐 www.khane-adabiat.com
Forwarded from خبرهای شعر خراسان (محمدکاظم کاظمی)
✳️ جلسۀ نقد کتاب «دقایق» از سعید تاج‌محمدی
🔻 یک‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۱
🔺 ساعت ۱۸
🔸 بولوار هاشمیه، بین هاشمیه ۲۰ و ۲۲
حوزۀ هنری خراسان رضوی