✳️ نگذاریم که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود.
خاطراتم را مرور میکنم: نشستهام که یکی از دوستان تماس میگیرد.
_ مشهد آمدهام. میخواستیم از نزدیک همدیگر را ببینیم؟
_ کجا؟
_ کافه کتاب آفتاب.
یکی از دوستان میخواهد غزلی از بیدل را با هم شرح کنیم. کجا؟ کافه کتاب.
استاد کلاهی اهری مجموعه شعر منتشر کرده است. جلسهٔ رونمایی برای کتابشان گرفتهاند. کجا؟ کافه کتاب آفتاب.
گروهی از دوستان از افغانستان آمدهاند. میخواهند دربارهٔ مسائل فرهنگی صحبت کنیم. کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون به این وسیله با فضای کتاب در مشهد هم آشنا میشوند. یک تیر به دو نشان است و بلکه هزار نشان، که هر کتاب نشانی است.
دایی گرامیام از آلمان آمده است. اهل فضل و ادب است. با ایشان در کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون میدانم که آنجا دو چیز دیگر هم هست علاوه بر دیدار. یکی کتاب، دیگری آشنایی با جناب عابس قدسی. و داییام عکسهای گردهماییهای کافه کتاب را میبیند. آرزو دارد که باری در این جلسات هم شرکت کند و امیدوار است که سفر بعدیاش با یکی از این جلسات برخورد داشته باشد.
شبهای عاشوراست و من یک عزاداری به شیوهٔ دلخواه خودم دوست دارم. این که با وقایع آشنا شویم و شناخت و آگاهیمان از واقعهٔ کربلا بیشتر شود. جلسات متنخوانی دربارهٔ عاشورا برقرار است. کجا؟ کافه کتاب.
و به این ترتیب کافه کتاب آفتاب نه فقط کافه است، نه فقط کتابفروشی، بلکه پاتوق اهالی ادب و هنر و دانش است. تو میتوانی حتی کاملاً اتفاقی آنجا بروی و شماری از آشنایانی را ببینی که میتوانند حالت را خوش بسازند و به آگاهی تو بیفزایند.
صفحهٔ اینستاگرام را باز میکنم. آقای عابس قدسی از تعطیلی عنقریب کافه خبر داده است، خبری که باورناپذیر مینماید. مگر میشود همه این خاطرات، همه این رخدادها و همه این دیدارها را نادیده گرفت و بر روی همه یک ضربدر درشت کشید؟ این بخشی از هویت فرهنگی شهر است. شهر مشهد شهری است با جلوهها و مجموعههای مختلف که در کنار هم این تصویر جامع از این شهر را میسازند. این تصویر را نباید ناقص کرد. خالیگاهی را که ایجاد میشود با چه پر میکنیم؟ شاید بگوییم خالیگاه را با مصالحی «مطلوب» پر میکنیم. ولی دیدهایم و بارها تجربه شده است که هیچچیز و هیچکس جای یکی دیگر را نمیگیرد، که آدمها متلون و متنوعاند و زیبایی و کمال زندگی نیز در همین تنوع و تلون است.
نگذارید که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. همه زیان خواهند دید، حتی کسی که به ظاهر تصور میکند سود کرده است.
خاطراتم را مرور میکنم: نشستهام که یکی از دوستان تماس میگیرد.
_ مشهد آمدهام. میخواستیم از نزدیک همدیگر را ببینیم؟
_ کجا؟
_ کافه کتاب آفتاب.
یکی از دوستان میخواهد غزلی از بیدل را با هم شرح کنیم. کجا؟ کافه کتاب.
استاد کلاهی اهری مجموعه شعر منتشر کرده است. جلسهٔ رونمایی برای کتابشان گرفتهاند. کجا؟ کافه کتاب آفتاب.
گروهی از دوستان از افغانستان آمدهاند. میخواهند دربارهٔ مسائل فرهنگی صحبت کنیم. کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون به این وسیله با فضای کتاب در مشهد هم آشنا میشوند. یک تیر به دو نشان است و بلکه هزار نشان، که هر کتاب نشانی است.
دایی گرامیام از آلمان آمده است. اهل فضل و ادب است. با ایشان در کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون میدانم که آنجا دو چیز دیگر هم هست علاوه بر دیدار. یکی کتاب، دیگری آشنایی با جناب عابس قدسی. و داییام عکسهای گردهماییهای کافه کتاب را میبیند. آرزو دارد که باری در این جلسات هم شرکت کند و امیدوار است که سفر بعدیاش با یکی از این جلسات برخورد داشته باشد.
شبهای عاشوراست و من یک عزاداری به شیوهٔ دلخواه خودم دوست دارم. این که با وقایع آشنا شویم و شناخت و آگاهیمان از واقعهٔ کربلا بیشتر شود. جلسات متنخوانی دربارهٔ عاشورا برقرار است. کجا؟ کافه کتاب.
و به این ترتیب کافه کتاب آفتاب نه فقط کافه است، نه فقط کتابفروشی، بلکه پاتوق اهالی ادب و هنر و دانش است. تو میتوانی حتی کاملاً اتفاقی آنجا بروی و شماری از آشنایانی را ببینی که میتوانند حالت را خوش بسازند و به آگاهی تو بیفزایند.
صفحهٔ اینستاگرام را باز میکنم. آقای عابس قدسی از تعطیلی عنقریب کافه خبر داده است، خبری که باورناپذیر مینماید. مگر میشود همه این خاطرات، همه این رخدادها و همه این دیدارها را نادیده گرفت و بر روی همه یک ضربدر درشت کشید؟ این بخشی از هویت فرهنگی شهر است. شهر مشهد شهری است با جلوهها و مجموعههای مختلف که در کنار هم این تصویر جامع از این شهر را میسازند. این تصویر را نباید ناقص کرد. خالیگاهی را که ایجاد میشود با چه پر میکنیم؟ شاید بگوییم خالیگاه را با مصالحی «مطلوب» پر میکنیم. ولی دیدهایم و بارها تجربه شده است که هیچچیز و هیچکس جای یکی دیگر را نمیگیرد، که آدمها متلون و متنوعاند و زیبایی و کمال زندگی نیز در همین تنوع و تلون است.
نگذارید که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. همه زیان خواهند دید، حتی کسی که به ظاهر تصور میکند سود کرده است.
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ نگذاریم که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. خاطراتم را مرور میکنم: نشستهام که یکی از دوستان تماس میگیرد. _ مشهد آمدهام. میخواستیم از نزدیک همدیگر را ببینیم؟ _ کجا؟ _ کافه کتاب آفتاب. یکی از دوستان میخواهد غزلی از بیدل را با هم شرح کنیم. کجا؟ کافه کتاب.…
تصویرهایی در ارتباط با پست قبل
Forwarded from دِلِ لَــعْلْ
داد چشمان تو در کشتن من دست بههم
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم؟
شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست بههم
مرغ دل زیرک و آزادی ازین دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم
دست بردم که كشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست بههم😔
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست بههم
#وصال_شیرازی
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم...
@delelaal
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم؟
شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست بههم
مرغ دل زیرک و آزادی ازین دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم
دست بردم که كشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست بههم😔
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست بههم
#وصال_شیرازی
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم...
@delelaal
کانال محمدکاظم کاظمی
داد چشمان تو در کشتن من دست بههم فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم؟ شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت زلف…
👆 شعری از کانال تلگرامی «دل لعل» که حاوی شعرهای منتخب به انتخاب مدیر کانال است. دوستان علاقهمند به شعر میتوانند در این کانال عضو شوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای دختر همسایه
✳️ برای دختر همسایه
🔻 این کلیپ در این روزها دستبهدست میشود و بازتاب نسبتاً وسیعی هم پیدا کرده است. سازندگان آن گویا میخواهند مردم ایران را از سرنوشتی که بر سر مردم افغانستان آمد برحذر دارند. من نکاتی در این مورد دارم که مینویسم به امید این که به گوش سازندگان بینام و نشان آن برسد.
🔻 ۱. به نظر من اصل این کار یعنی باز کردن دریچهٔ گفتگو و ارتباط میان دو ملت ارزشمند است. به جای بیانیههای رسمی، یک کار هنری صورت گرفته است. تجربهٔ افغانستان میتواند برای مردم هر دو کشور سودمند باشد، البته اگر درست نگریسته شود و درست تحلیل شود.
🔻 ۲. دوقطبی یا وفاق؟
مردم افغانستان دوستدار مردم ایراناند. و بارها این دوستداری را در سخن و در عمل تصویر کردهاند. ما آرزومند رفع این بحران هستیم. ولی به باور من، رفع این بحران با تقویت یک قطب از این دوقطبی صورت نمیگیرد، بلکه راه نهایی آن رفع دوقطبی و ایجاد وفاق میان ملت است. به نظرم این کلیپ دوقطبی را تشدید میکند و بلکه آن را به داخل جامعهٔ افغانستان هم سرایت میدهد.
🔻 ۳. تصویر یکجانبه از زنان افغانستان
جامعهٔ افغانستان از نظر پوشش و زیست اجتماعی بسیار متلون و متنوع است. کاش این کلیپ هم این تنوع در پوشش را به نمایش میگذاشت تا هم این قدر «سفارشی» به نظر نمیرسید و هم نشان میداد که در افغانستان، مسئلهٔ پوشش نتوانسته است به یک دوقطبی و بحران بدل شود، چیزی که متأسفانه تا حدودی در ایران رخ داده است و عواملی هم دارد.
🔻 ۴. امریکا یا طالبان؟
کلیپ از همان ثانیهٔ اول، آشکارا ضدامریکایی است و چنین وانمود میکند که همه مصیبتهای افغانستان به خاطر حضور خارجیها بوده است، که البته تا حدودی درست است. ولی بهراستی چه عواملی باعث حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان شد و چه کسانی این حضور و تبعات سنگین آن برای مردم افغانستان را سبب شدند و تداوم دادند؟
بسیاری از مردم افغانستان در ابتدا از عملیات نظامی نیروهای چندملیتی برای نابودی طالبان استقبال کردند و آنان را را منجی خود میدانستند، تصوری که اشتباه بود. ولی به این باید اندیشید که طالبان چه کردند با مردم افغانستان که این مردم، ولو به اشتباه، غرب را منجی خود دانستند؟
چیزی که در این کلیپ نادیده گرفته میشود، مسئولیت طالبان در این وضعیت است، در حالی که در جایهایی از این کلیپ صحنههایی از عملیاتهای انتحاری به عنوان مصیبتهای افغانستان گنجانده شده است، عملیاتهایی که عمدتاً این گروه و اقرانشان انجام دادند و بارها به این رویه افتخار کردند.
✳️ ای کاش سازندگان این کلیپ، میتوانستند آن را یک ابزار وفاق و مدارا و همدلی بسازند، نه این که یک قرائت خاص را بر آن تحمیل کنند. بسیاری از مصائبی که داریم، حاصل تحمیل قرائتهای یکجانبه است.
https://t.me/mkazemkazemi/4740
@mkazemkazemi
🔻 این کلیپ در این روزها دستبهدست میشود و بازتاب نسبتاً وسیعی هم پیدا کرده است. سازندگان آن گویا میخواهند مردم ایران را از سرنوشتی که بر سر مردم افغانستان آمد برحذر دارند. من نکاتی در این مورد دارم که مینویسم به امید این که به گوش سازندگان بینام و نشان آن برسد.
🔻 ۱. به نظر من اصل این کار یعنی باز کردن دریچهٔ گفتگو و ارتباط میان دو ملت ارزشمند است. به جای بیانیههای رسمی، یک کار هنری صورت گرفته است. تجربهٔ افغانستان میتواند برای مردم هر دو کشور سودمند باشد، البته اگر درست نگریسته شود و درست تحلیل شود.
🔻 ۲. دوقطبی یا وفاق؟
مردم افغانستان دوستدار مردم ایراناند. و بارها این دوستداری را در سخن و در عمل تصویر کردهاند. ما آرزومند رفع این بحران هستیم. ولی به باور من، رفع این بحران با تقویت یک قطب از این دوقطبی صورت نمیگیرد، بلکه راه نهایی آن رفع دوقطبی و ایجاد وفاق میان ملت است. به نظرم این کلیپ دوقطبی را تشدید میکند و بلکه آن را به داخل جامعهٔ افغانستان هم سرایت میدهد.
🔻 ۳. تصویر یکجانبه از زنان افغانستان
جامعهٔ افغانستان از نظر پوشش و زیست اجتماعی بسیار متلون و متنوع است. کاش این کلیپ هم این تنوع در پوشش را به نمایش میگذاشت تا هم این قدر «سفارشی» به نظر نمیرسید و هم نشان میداد که در افغانستان، مسئلهٔ پوشش نتوانسته است به یک دوقطبی و بحران بدل شود، چیزی که متأسفانه تا حدودی در ایران رخ داده است و عواملی هم دارد.
🔻 ۴. امریکا یا طالبان؟
کلیپ از همان ثانیهٔ اول، آشکارا ضدامریکایی است و چنین وانمود میکند که همه مصیبتهای افغانستان به خاطر حضور خارجیها بوده است، که البته تا حدودی درست است. ولی بهراستی چه عواملی باعث حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان شد و چه کسانی این حضور و تبعات سنگین آن برای مردم افغانستان را سبب شدند و تداوم دادند؟
بسیاری از مردم افغانستان در ابتدا از عملیات نظامی نیروهای چندملیتی برای نابودی طالبان استقبال کردند و آنان را را منجی خود میدانستند، تصوری که اشتباه بود. ولی به این باید اندیشید که طالبان چه کردند با مردم افغانستان که این مردم، ولو به اشتباه، غرب را منجی خود دانستند؟
چیزی که در این کلیپ نادیده گرفته میشود، مسئولیت طالبان در این وضعیت است، در حالی که در جایهایی از این کلیپ صحنههایی از عملیاتهای انتحاری به عنوان مصیبتهای افغانستان گنجانده شده است، عملیاتهایی که عمدتاً این گروه و اقرانشان انجام دادند و بارها به این رویه افتخار کردند.
✳️ ای کاش سازندگان این کلیپ، میتوانستند آن را یک ابزار وفاق و مدارا و همدلی بسازند، نه این که یک قرائت خاص را بر آن تحمیل کنند. بسیاری از مصائبی که داریم، حاصل تحمیل قرائتهای یکجانبه است.
https://t.me/mkazemkazemi/4740
@mkazemkazemi
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
برای دختر همسایه
Forwarded from انتشارات حس هفتم
پرهیب - نشریه فرهنگی ادبی -شماره 1.pdf
2.9 MB
✳️ انتشار کتاب گیسوان کابلی
🔻 «گیسوان کابلی» مجموعه شعری تازه است از شاعر توانا، محمدحسین انصارینژاد. این کتاب مجموعه آثاری است که این شاعر دربارهٔ افغانستان سروده است. امری است بیسابقه انتشار یک مجموعه شعر کامل از یک شاعر ایران، همهاش دربارهٔ افغانستان. و انگیزهٔ این کار هم نمیتواند باشد جز علاقه به این سرزمین و این مردم از سوی این شاعر.
🔻 انصارینژاد سالهاست که با افغانستان و شاعران آن حشر و نشر دارد. پیش از این نیز یک گزیده از آثار علامه سید اسماعیل بلخی را منتشر کرده است.
🔻 کتاب گیسوان کابلی او در دو فصل شکل یافته است، یکی «از جادهٔ هرات» و دیگری «چکامههای کابلی» و در مجموع پانزده شعر بلند و کوتاه از این شاعر را در خود جای داده است.
🔻 کتاب با مقدمهای از دکتر غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی شروع میشود. در مقدمهٔ کتاب میخوانیم «این شعرها... نشانهٔ همزبانی و برخاسته از همدلی شاعر با مردم افغانستان است و بهتر بگوییم حرف دل مردم ایران است که به زبان شعر به قلم انصارینژاد آمده است. این همدلیها و همزبانیها، این بستگیها و دلبستگیها که چکامههای کابلی نمونهای از آن است، حکایت زنده بودن ملتهای ماست.»
🔻 شعری از این کتاب را میخوانیم:
این شاهراه قونیه است، یا جادهٔ هرات شماست؟
اینجا سماع حضرت شمس، در شور و در بیات شماست
این بانگ «شاه کابلی» است، از شامگاه بلخ مگر
محو قمارخانهٔ ما، مبهوت کیش و مات شماست
گرسیوَزی کشیده کمان، تیرش کمانه کرده دریغ
تیرش به روی نقشه دوید، این مرز بیثبات شماست
میخواند از مزار سخی، شیراز را و قونیه را
این جلوهٔ حیات من است، این جذبهٔ حیات شماست
یلدای من بلندتر است از گیسوان کابلیات
چای و پنیر و پستهٔ ما، دلتنگ سور و سات شماست
هر شیعه است سنی شرع، هر سنی است شیعهٔ عشق
این سنت هزارهٔ ما این صافی از صفات شماست
شور شهید بلخیمان از خاک کربلاست، ببین
هلمند را که هر نفساش شبخوانی فرات شماست
کو حاجتی به قبلهنما، هر دو اذان به اذن رسول
ساعت به وقت شرعی ما، حی علیالصلات شماست
گرداب و بیم موج کجاست با بادبان نام حسین
تا کشتی نجات من است، تا کشتی نجات شماست
پیر هرات و حافظ شهر، از یک بهار رد شدهاند
این شاخهٔ دعای من است، آن شاخهٔ نبات شماست
تاریخِ درد و رنج من است تاریخِ درد و رنج شما
اندوه دومان من است رنگی که در دوات شماست
این ابرهای جامهدران باران گریههای مناند
ابر دیار مادریام در کوه و در فلات شماست
اینجا نشستهام که غروب، نم نم غزل قدم بزنیم
این شعر، یک بغل گل سرخ در باغ خاطرات شماست
#گیسوان_کابلی
#شعر_معاصر_ایران
#محمدحسین_انصاری_نژاد
@mkazemkazemi
https://t.me/mkazemkazemi/4746
🔻 «گیسوان کابلی» مجموعه شعری تازه است از شاعر توانا، محمدحسین انصارینژاد. این کتاب مجموعه آثاری است که این شاعر دربارهٔ افغانستان سروده است. امری است بیسابقه انتشار یک مجموعه شعر کامل از یک شاعر ایران، همهاش دربارهٔ افغانستان. و انگیزهٔ این کار هم نمیتواند باشد جز علاقه به این سرزمین و این مردم از سوی این شاعر.
🔻 انصارینژاد سالهاست که با افغانستان و شاعران آن حشر و نشر دارد. پیش از این نیز یک گزیده از آثار علامه سید اسماعیل بلخی را منتشر کرده است.
🔻 کتاب گیسوان کابلی او در دو فصل شکل یافته است، یکی «از جادهٔ هرات» و دیگری «چکامههای کابلی» و در مجموع پانزده شعر بلند و کوتاه از این شاعر را در خود جای داده است.
🔻 کتاب با مقدمهای از دکتر غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی شروع میشود. در مقدمهٔ کتاب میخوانیم «این شعرها... نشانهٔ همزبانی و برخاسته از همدلی شاعر با مردم افغانستان است و بهتر بگوییم حرف دل مردم ایران است که به زبان شعر به قلم انصارینژاد آمده است. این همدلیها و همزبانیها، این بستگیها و دلبستگیها که چکامههای کابلی نمونهای از آن است، حکایت زنده بودن ملتهای ماست.»
🔻 شعری از این کتاب را میخوانیم:
این شاهراه قونیه است، یا جادهٔ هرات شماست؟
اینجا سماع حضرت شمس، در شور و در بیات شماست
این بانگ «شاه کابلی» است، از شامگاه بلخ مگر
محو قمارخانهٔ ما، مبهوت کیش و مات شماست
گرسیوَزی کشیده کمان، تیرش کمانه کرده دریغ
تیرش به روی نقشه دوید، این مرز بیثبات شماست
میخواند از مزار سخی، شیراز را و قونیه را
این جلوهٔ حیات من است، این جذبهٔ حیات شماست
یلدای من بلندتر است از گیسوان کابلیات
چای و پنیر و پستهٔ ما، دلتنگ سور و سات شماست
هر شیعه است سنی شرع، هر سنی است شیعهٔ عشق
این سنت هزارهٔ ما این صافی از صفات شماست
شور شهید بلخیمان از خاک کربلاست، ببین
هلمند را که هر نفساش شبخوانی فرات شماست
کو حاجتی به قبلهنما، هر دو اذان به اذن رسول
ساعت به وقت شرعی ما، حی علیالصلات شماست
گرداب و بیم موج کجاست با بادبان نام حسین
تا کشتی نجات من است، تا کشتی نجات شماست
پیر هرات و حافظ شهر، از یک بهار رد شدهاند
این شاخهٔ دعای من است، آن شاخهٔ نبات شماست
تاریخِ درد و رنج من است تاریخِ درد و رنج شما
اندوه دومان من است رنگی که در دوات شماست
این ابرهای جامهدران باران گریههای مناند
ابر دیار مادریام در کوه و در فلات شماست
اینجا نشستهام که غروب، نم نم غزل قدم بزنیم
این شعر، یک بغل گل سرخ در باغ خاطرات شماست
#گیسوان_کابلی
#شعر_معاصر_ایران
#محمدحسین_انصاری_نژاد
@mkazemkazemi
https://t.me/mkazemkazemi/4746
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ همه با هم، در خرید کتاب از «کافه کتاب آفتاب»
🔻 گویا متأسفانه تعطیلی کافه کتاب آفتاب، ولو به صورت موقت، قطعی شده است و این مجموعه تا چند روز دیگر برای مدتی نامعلوم تعطیل میشود.
🔻 ما میتوانیم در این روزها کتابهایی را که نیاز داریم از آنجا تهیه کنیم تا هم بار انتقال و نگهداری کتابها برای مجموعه سبک شود و هم همراهی و همدلی خود را با یک مجموعهٔ سودمند و کارآمد فرهنگی نشان داده باشیم.
🔻 عزیزانی که خرید کتاب به صورت حضوری برایشان مقدور نیست، میتوانند از این نشانی خرید اینترنتی کنند.
abook.ir
🔻 این کتابها از من نیز در کافه کتاب عرضه شده است.
روزنه
شعر پارسی
گزیدهٔ رباعیات بیدل
شمشیر و جغرافیا
هشت رود
✳️ چهارشنبه ۲ آذر، از ساعت ۱۹ تا ۲۲ من خود نیز برای امضای کتابهایی که دوستان تهیه میکنند در کافه کتاب خواهم بود.
🔸 نشانی: مشهد، خیابان دانشگاه، چهارراه گلستان، بازار کتاب گلستان.
@mkazemkazemi
🔻 گویا متأسفانه تعطیلی کافه کتاب آفتاب، ولو به صورت موقت، قطعی شده است و این مجموعه تا چند روز دیگر برای مدتی نامعلوم تعطیل میشود.
🔻 ما میتوانیم در این روزها کتابهایی را که نیاز داریم از آنجا تهیه کنیم تا هم بار انتقال و نگهداری کتابها برای مجموعه سبک شود و هم همراهی و همدلی خود را با یک مجموعهٔ سودمند و کارآمد فرهنگی نشان داده باشیم.
🔻 عزیزانی که خرید کتاب به صورت حضوری برایشان مقدور نیست، میتوانند از این نشانی خرید اینترنتی کنند.
abook.ir
🔻 این کتابها از من نیز در کافه کتاب عرضه شده است.
روزنه
شعر پارسی
گزیدهٔ رباعیات بیدل
شمشیر و جغرافیا
هشت رود
✳️ چهارشنبه ۲ آذر، از ساعت ۱۹ تا ۲۲ من خود نیز برای امضای کتابهایی که دوستان تهیه میکنند در کافه کتاب خواهم بود.
🔸 نشانی: مشهد، خیابان دانشگاه، چهارراه گلستان، بازار کتاب گلستان.
@mkazemkazemi