🌹🌹یک رج #عشق، یک رج #علم؛ دستان آقامعلم #محبت میبافند
✅ «معلمی» که برای درس خواندن دانشآموزان «چوپانی» میکند
🔹 «عبدالمالک» سرباز معلم جوان در نیک شهر سیستان و بلوچستان با حصیر بافی و فروش در فضای مجازی و جذب کمکهای مردمی، نیاز ۷۰۰ دانشآموز مناطق محروم منطقه را به لوازمالتحریر تأمین کرده است و برای ترغیب خانوادها به تحصیل فرزندانشان، حاضر به چوپانی میشود!
🔹لینک خبر 👇
http://hatefsb.ir/تجلیل-از-عبدالمالک-زینالدینی-سرباز-م/
✨✨کانال #اخبارمعلم
✒️ @moalempress
✅ «معلمی» که برای درس خواندن دانشآموزان «چوپانی» میکند
🔹 «عبدالمالک» سرباز معلم جوان در نیک شهر سیستان و بلوچستان با حصیر بافی و فروش در فضای مجازی و جذب کمکهای مردمی، نیاز ۷۰۰ دانشآموز مناطق محروم منطقه را به لوازمالتحریر تأمین کرده است و برای ترغیب خانوادها به تحصیل فرزندانشان، حاضر به چوپانی میشود!
🔹لینک خبر 👇
http://hatefsb.ir/تجلیل-از-عبدالمالک-زینالدینی-سرباز-م/
✨✨کانال #اخبارمعلم
✒️ @moalempress
💢 حال #ناخوش آموزش وپرورش #لرستان وخوشحالی #وزیراز حفظ صندلی وزارت با قیمت #برون سپاری مدیریت منابع انسانی !
✍🏻امیر اسماعیلی /فعال فرهنگی
🔺 #آشفتگی نظام آموزشی کشوروبه تبع آن حال ناخوش آموزش وپرورش لرستان موضوع تازه ای نیست ویادآوری آن صرفا تکرار مکررات است ،شاید تلنگری باشد بربیدار شدن وجدان فرادستان ، اما بیش از آن ،تبدیل شدن حوزه آموزش وپرورش به میدانی وسیع وحیاط خلوتی برای جولان افراد ونهادهای بیرن از دستگاه اجرا با هدف دخالت صفر تا صدی در مدیریت منابع انسانی آموزش وپرورش که عمده ترین آن تصمیم گیری در عزل و نصب های آموزش وپرورش در سطوح مختلف است، برای معلمان ودلسوزان به آینده کشور آزاردهنده است بطوری که تقریبا این سئوال مشترک اذهان عموم فرهنگیان است که ، مگر آموزش وپرورش وزیر ندارد که هرکسی الا معلم ومتخصصین تعلیم وتربیت در تعیین سرنوشت آن ذی حقند و به سان گوشت قربانی با آن برخورد می کنند ؟
📢جناب آقای #وزیر:
🔹به نظر نمی رسد از اخبار آموزش و پرورش لرستان بی خبر باشید ،اگر هم احیانا به دلیل صرف وقت شریفتان به #توئیت نویسی از حوزه تحت امرتان درلرستان بی اطلاع هستید بنده بعنوان یک فرهنگی از دیار محروم لرستان خدمتتان عرض می کنم دراینجا دیگر معلمی نه #عشق است ،نه #هنر ونه #افتخار ....چرا که دراینجا دانش آموز ومعلم وجه #المصالحه بقای صندلی #جنابعالی قرار گرفته اند ومصداق عینی آن را می توان تغییر 5مدیر کل وسرپرست در طول کمی بیش از دوسال عنوان کرد که ،نشان از آشفتگی دراین وزارت خانه پهن پیکر وبی برنامه است ،که همه چیزآن برمدار حفظ صندلی وزیر می چرخد ودیگر هیچ!
🔳به قول شاعری آلمانی که سالها پیش سرود : "آنکه #می خندد هنوز خبر هولناک را #نشنیده است. " ، اما آقای بطحایی اتفاقا جنابعالی خبرهای #هولناک آموزش و پرورش لرستان رابه خوبی شنیده اید،ولی به دلیل #تثبیت ظاهری صندلی تان خوشحال از این معامله سود آور خود را به کوچه علی چپ #زده ایدو چنین وانمود می کنید که همه چیز آرام است ومن چه قدر خوشبختم !!!
📢جناب آقای محمد بطحایی وزیر محترم
🔺احتمالا همانند دیگر مدیران کل قبلی که مورد بی مهری جنابعالی واسلافتان قرار گرفته وبرکنار شدند ،دکتر رضا زینی وند که هنوز مجالی برای ارزیابی عملکرد ایشان فراهم نشده است توسط جنابعالی،آن هم نه به دلیل ضعیف بودن در اجرای برنامه های مورد نظر نظام تعلیم وتربیت،که مجال این قضاوت فراهم نشده است ،بلکه تحت فشاراکثریتی از نمایندگانی که نشان دادند دل در گرو اعتلای نظام آموزشی کشور نداشته وندارند، برکنار خواهند شد
🔺آنگونه که ازخروجی بودجه و کلیات آن که مورد تصویب نمایندگان مجلس قرار گرفته بر می آید ، نشان می دهد ،نه تنها برای کیفیت بخشی آموزش در مدارس تحولی صورت نگرفته است بلکه همان مقدار 2هزار میلیارد تومانمربوط به رتبه بندی معلمان در سال 98 که جناب نوبخت وجنابعالی قولش را داده بودند وکمی آن طرف تر دکتر محمد بیرانوندی رئیس کمیته آموزش وپرورش ،کمیسیون آموزش وتحقیقات مجلس ،در تارنمای شخصی اش با افتخار از افزودن 1000میلیارد تومان دیگر برآن خبر داده بود در سقف بودجه دیده نشده است ، واین یعنی جذابیت آموزش وپرورش ناشی از دور نمای جذاب آن متاثر از سبد رای پرو پیمان آن می باشد که به دنبال عزل ونصب های گسترده مورد اعتناست نه ناکارآمدی یا ضعف عملکرد مدیران کل ومناطق
🔚سخن پایانی با دکتر #محمد بیرانوندی:
🔹نماینده مردم شریف خرم آباد وچگنی ،رئیس ستادانتخاباتی روحانی در لرستان ،رئیس کمیته آموزش وپرورش کمیسیون آموزش وتحقیقات مجلس شورای اسلامی وتنها نماینده اصلاح طلب لرستان وعضو لیست امید
🔹جناب دکتراز جنابعالی انتظار رفته ومی رود به اظهارات #امیدوار کننده تان درمورد آموزش وپرورش که در نشست #رسانه ای به درستی بدان اشاره نمودید به صورت عملی اقدام ،ودراین راستا با استفاده از موقعیت ممتازتان در کمیسیون آموزش وتحقیقات واستفاده از ظرفیت آن به دفاع از حیثیت آموزش وپرورش برخیزید
🔺فراموش نکنید نوع برخورد ونگاه نمایندگان محترم به اوضاع فعلی آموزش وپرورش در کمک برای سرپا نگه داشتن یا تیر خلاص زدن به آن در تغییر نگاه مثبت یا منفی معلمان فرهیخته به نمایندگان محترم فعلی و انتخابات پیش رو سرنوشت ساز خواهد بود.
🔹 #اخبار_معلم👇🏻🍃
💠 @moalempress1
✍🏻امیر اسماعیلی /فعال فرهنگی
🔺 #آشفتگی نظام آموزشی کشوروبه تبع آن حال ناخوش آموزش وپرورش لرستان موضوع تازه ای نیست ویادآوری آن صرفا تکرار مکررات است ،شاید تلنگری باشد بربیدار شدن وجدان فرادستان ، اما بیش از آن ،تبدیل شدن حوزه آموزش وپرورش به میدانی وسیع وحیاط خلوتی برای جولان افراد ونهادهای بیرن از دستگاه اجرا با هدف دخالت صفر تا صدی در مدیریت منابع انسانی آموزش وپرورش که عمده ترین آن تصمیم گیری در عزل و نصب های آموزش وپرورش در سطوح مختلف است، برای معلمان ودلسوزان به آینده کشور آزاردهنده است بطوری که تقریبا این سئوال مشترک اذهان عموم فرهنگیان است که ، مگر آموزش وپرورش وزیر ندارد که هرکسی الا معلم ومتخصصین تعلیم وتربیت در تعیین سرنوشت آن ذی حقند و به سان گوشت قربانی با آن برخورد می کنند ؟
📢جناب آقای #وزیر:
🔹به نظر نمی رسد از اخبار آموزش و پرورش لرستان بی خبر باشید ،اگر هم احیانا به دلیل صرف وقت شریفتان به #توئیت نویسی از حوزه تحت امرتان درلرستان بی اطلاع هستید بنده بعنوان یک فرهنگی از دیار محروم لرستان خدمتتان عرض می کنم دراینجا دیگر معلمی نه #عشق است ،نه #هنر ونه #افتخار ....چرا که دراینجا دانش آموز ومعلم وجه #المصالحه بقای صندلی #جنابعالی قرار گرفته اند ومصداق عینی آن را می توان تغییر 5مدیر کل وسرپرست در طول کمی بیش از دوسال عنوان کرد که ،نشان از آشفتگی دراین وزارت خانه پهن پیکر وبی برنامه است ،که همه چیزآن برمدار حفظ صندلی وزیر می چرخد ودیگر هیچ!
🔳به قول شاعری آلمانی که سالها پیش سرود : "آنکه #می خندد هنوز خبر هولناک را #نشنیده است. " ، اما آقای بطحایی اتفاقا جنابعالی خبرهای #هولناک آموزش و پرورش لرستان رابه خوبی شنیده اید،ولی به دلیل #تثبیت ظاهری صندلی تان خوشحال از این معامله سود آور خود را به کوچه علی چپ #زده ایدو چنین وانمود می کنید که همه چیز آرام است ومن چه قدر خوشبختم !!!
📢جناب آقای محمد بطحایی وزیر محترم
🔺احتمالا همانند دیگر مدیران کل قبلی که مورد بی مهری جنابعالی واسلافتان قرار گرفته وبرکنار شدند ،دکتر رضا زینی وند که هنوز مجالی برای ارزیابی عملکرد ایشان فراهم نشده است توسط جنابعالی،آن هم نه به دلیل ضعیف بودن در اجرای برنامه های مورد نظر نظام تعلیم وتربیت،که مجال این قضاوت فراهم نشده است ،بلکه تحت فشاراکثریتی از نمایندگانی که نشان دادند دل در گرو اعتلای نظام آموزشی کشور نداشته وندارند، برکنار خواهند شد
🔺آنگونه که ازخروجی بودجه و کلیات آن که مورد تصویب نمایندگان مجلس قرار گرفته بر می آید ، نشان می دهد ،نه تنها برای کیفیت بخشی آموزش در مدارس تحولی صورت نگرفته است بلکه همان مقدار 2هزار میلیارد تومانمربوط به رتبه بندی معلمان در سال 98 که جناب نوبخت وجنابعالی قولش را داده بودند وکمی آن طرف تر دکتر محمد بیرانوندی رئیس کمیته آموزش وپرورش ،کمیسیون آموزش وتحقیقات مجلس ،در تارنمای شخصی اش با افتخار از افزودن 1000میلیارد تومان دیگر برآن خبر داده بود در سقف بودجه دیده نشده است ، واین یعنی جذابیت آموزش وپرورش ناشی از دور نمای جذاب آن متاثر از سبد رای پرو پیمان آن می باشد که به دنبال عزل ونصب های گسترده مورد اعتناست نه ناکارآمدی یا ضعف عملکرد مدیران کل ومناطق
🔚سخن پایانی با دکتر #محمد بیرانوندی:
🔹نماینده مردم شریف خرم آباد وچگنی ،رئیس ستادانتخاباتی روحانی در لرستان ،رئیس کمیته آموزش وپرورش کمیسیون آموزش وتحقیقات مجلس شورای اسلامی وتنها نماینده اصلاح طلب لرستان وعضو لیست امید
🔹جناب دکتراز جنابعالی انتظار رفته ومی رود به اظهارات #امیدوار کننده تان درمورد آموزش وپرورش که در نشست #رسانه ای به درستی بدان اشاره نمودید به صورت عملی اقدام ،ودراین راستا با استفاده از موقعیت ممتازتان در کمیسیون آموزش وتحقیقات واستفاده از ظرفیت آن به دفاع از حیثیت آموزش وپرورش برخیزید
🔺فراموش نکنید نوع برخورد ونگاه نمایندگان محترم به اوضاع فعلی آموزش وپرورش در کمک برای سرپا نگه داشتن یا تیر خلاص زدن به آن در تغییر نگاه مثبت یا منفی معلمان فرهیخته به نمایندگان محترم فعلی و انتخابات پیش رو سرنوشت ساز خواهد بود.
🔹 #اخبار_معلم👇🏻🍃
💠 @moalempress1
.♦️صفحه دوم
🔸آقای وزیر ! چیزی که #عیان است حاجتی به بیان آشکار آن نیست .
#میزان_رضایت_مندی جامعه فرهیخته فرهنگی ازعملکرد جنابعالی و تیم همراه، آنچنان #پایین است که به نظر می رسد تا کنون از این حیث ،تنها رکود دار میدان رقابت باشید.
برخی از منصوب شدگان شما در حوزه ستادی ،درک آنها از مجموعه پر پیچ و خم آموزش و پرورش ، محدود به همان دوران 12 ساله تحصیل در مدرسه است البته اگر همان دیپلم را نیز از طریق #مراکز_آموزش_از_راه_دور اخذ نکرده باشند!
جای شگفتی است که چگونه این #نردبان_ترقی را بدون داشتن کوچکترین رابطه استخدامی با آموزش و پرورش یک شبه طی کرده ،این چنین مقرب درگاه گشته به جایگاه قائم مقامی نیز رسیده اند که با دل و جراتی وافر در محفل اصحاب حل و عقد به #نیابت از جنابعالی به #تمشیت_امور می پردازند؟
🔸 دلسوز مادری بود که وقتی دید فرزندش برای راستی آزمایی مدعیان، زیر تیغ شمشیر محکمه در آستانه دو نیم شدن است در دفاع از فرزند راستین خود حاضر شد از خود بگذرد تا طفل ره به سلامت برد.
یاد سخنی از #حلاج افتادم که #عشق_و_وصال را در دو قدم خلاصه کرده،گفت :قدم اول از #خود بردار ،قدم دوم #به_سوی_او بردار!
🔸ای کاش زمانه به سمت و سویی میل می کرد که به #مسوولیت به عنوان #غنیمت و #طعمه نگاه نمی شد و هرکه توان و استطاعت اداره امور را در خود نمی دید #اسب_سرکش_نفس_اژدرها گونه خود را چنان #عقالی می زد که جرات جنبیدن نداشت و در عوض ،عنان مسوولیت را چنان رها می ساخت تا به #چابک_سواری برسد که می تواند آنرا تا سر منزل مقصود ، مشایعت کند!
🔸 ای کاش به جای #تعامل _محدود با چند تشکل و مجمع ایام انتخاباتی ،در زمینی به وسعت #یک_میلیون_معلم ،بهترین ها را برای بازی در تیم خود برمی گزیدید!
اجازه دهید به صراحت اعلام کنم شما نسبت به #اسلاف خویش حتی در دولت روحانی نیز ،#ضعیف_ترین ها را به عنوان همکار و همراه انتخاب کردید.
✨✨کانال #اخبارمعلم
✒️ @moalempress1
🔸آقای وزیر ! چیزی که #عیان است حاجتی به بیان آشکار آن نیست .
#میزان_رضایت_مندی جامعه فرهیخته فرهنگی ازعملکرد جنابعالی و تیم همراه، آنچنان #پایین است که به نظر می رسد تا کنون از این حیث ،تنها رکود دار میدان رقابت باشید.
برخی از منصوب شدگان شما در حوزه ستادی ،درک آنها از مجموعه پر پیچ و خم آموزش و پرورش ، محدود به همان دوران 12 ساله تحصیل در مدرسه است البته اگر همان دیپلم را نیز از طریق #مراکز_آموزش_از_راه_دور اخذ نکرده باشند!
جای شگفتی است که چگونه این #نردبان_ترقی را بدون داشتن کوچکترین رابطه استخدامی با آموزش و پرورش یک شبه طی کرده ،این چنین مقرب درگاه گشته به جایگاه قائم مقامی نیز رسیده اند که با دل و جراتی وافر در محفل اصحاب حل و عقد به #نیابت از جنابعالی به #تمشیت_امور می پردازند؟
🔸 دلسوز مادری بود که وقتی دید فرزندش برای راستی آزمایی مدعیان، زیر تیغ شمشیر محکمه در آستانه دو نیم شدن است در دفاع از فرزند راستین خود حاضر شد از خود بگذرد تا طفل ره به سلامت برد.
یاد سخنی از #حلاج افتادم که #عشق_و_وصال را در دو قدم خلاصه کرده،گفت :قدم اول از #خود بردار ،قدم دوم #به_سوی_او بردار!
🔸ای کاش زمانه به سمت و سویی میل می کرد که به #مسوولیت به عنوان #غنیمت و #طعمه نگاه نمی شد و هرکه توان و استطاعت اداره امور را در خود نمی دید #اسب_سرکش_نفس_اژدرها گونه خود را چنان #عقالی می زد که جرات جنبیدن نداشت و در عوض ،عنان مسوولیت را چنان رها می ساخت تا به #چابک_سواری برسد که می تواند آنرا تا سر منزل مقصود ، مشایعت کند!
🔸 ای کاش به جای #تعامل _محدود با چند تشکل و مجمع ایام انتخاباتی ،در زمینی به وسعت #یک_میلیون_معلم ،بهترین ها را برای بازی در تیم خود برمی گزیدید!
اجازه دهید به صراحت اعلام کنم شما نسبت به #اسلاف خویش حتی در دولت روحانی نیز ،#ضعیف_ترین ها را به عنوان همکار و همراه انتخاب کردید.
✨✨کانال #اخبارمعلم
✒️ @moalempress1
#عشق_علي
دلخوش انروز که مست از می و مستانه شوم یاعلی
بر سر پيمانه روم، مست به ميخانه شوم يا علي
جان ، به هواي سر كوي تو رود از تنم
جان دهم و ، از پي جانانه شوم يا علي
مست تمناي وصال تو شوم دم به دم
محو جمالت فر و فرزانه شوم یا علی
در طلبت روز و شب ، مست و خرابت شوم
از دل خود بي خبر ، از همه بيگانه شوم ياعلي
ديده گان ، مست مي عشق ز جهان پر بكشم
و ز شرار تو بسوزم ، پر پروانه شوم يا علي
سر خوش از ساغر جان بخش نگاهت شوم
ز شراب و مي نابت ، پر و پيمانه شوم يا علي
عاشق و سر مستم و زان مي نابت خوشم
باده ننوشم ز سر عشق تو، ديوانه شوم يا علي
#عباس_زرين_كفش
🎙دکلمه های عندلیب
🌹🌹عاشقان ، آزادگان، وارستگان ، دارندگان وجدانهای بیدار عیدتان مبارک باد
✨✨کانال #اخبارمعلم
✒️ @moalempress1
#عشق_علي
دلخوش انروز که مست از می و مستانه شوم یاعلی
بر سر پيمانه روم، مست به ميخانه شوم يا علي
جان ، به هواي سر كوي تو رود از تنم
جان دهم و ، از پي جانانه شوم يا علي
مست تمناي وصال تو شوم دم به دم
محو جمالت فر و فرزانه شوم یا علی
در طلبت روز و شب ، مست و خرابت شوم
از دل خود بي خبر ، از همه بيگانه شوم ياعلي
ديده گان ، مست مي عشق ز جهان پر بكشم
و ز شرار تو بسوزم ، پر پروانه شوم يا علي
سر خوش از ساغر جان بخش نگاهت شوم
ز شراب و مي نابت ، پر و پيمانه شوم يا علي
عاشق و سر مستم و زان مي نابت خوشم
باده ننوشم ز سر عشق تو، ديوانه شوم يا علي
#عباس_زرين_كفش
🎙دکلمه های عندلیب
🌹🌹عاشقان ، آزادگان، وارستگان ، دارندگان وجدانهای بیدار عیدتان مبارک باد
✨✨کانال #اخبارمعلم
✒️ @moalempress1
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🔹کانال کمپین پیگیری خواسته های صنفی فرهنگیان کشور🔹
🔹🔷🔹
😔 #لبخندمانغمدارد_امروز😔
🔴 #دلنوشتههمسری به #قاضیپرونده
هرگز خواب هم نمیدیدم که یک روز محمدرضا همسرم را #مجرمبخوانند!
باورنکردنیست که او؛
#حکمزندان بگیرد،
#شلاق برایش بریده شود،
#بازنشستهاجباری گردد،
بخاطر نیکوکاری #جریمه شود و بخاطر نقد بر آموزش بیمار کشورم #محروم از فعالیت گردد!
اما امروز، این کابوس وحشتبار و انسانخوار را در #واقعیت میبینم!
سخت است به خدای واحد سخت است!
این روزها، لبخند زدن هم برایمان سخت است!
#منهمسریکمعلمدلسوزوطنهستم.
زندگی را با عشق شروع کردیم، در فصل سرد زمستان، و سالهاست که دل سپرده ام به دنیای گرم پاکی هاش...!
خانه ما رفاه نداشت و خالی از تجملات بود
اما #آرامش داشت.
سفر که میرفتیم، دستمان خالی بود اما در کوله بارمان#شادی موج میزد.
سفرهمان رنگین نبود، اما تا دلتان بخواهد #برکت داشت.
محمدرضا، همواره سخت تلاش میکرد او عاشق جامعه و میهن بوده و هست.
من میدیدم که خسته می شود اما #عشق می ورزد،
#عشق به بیابانهای داغ و سوزان.
#عشق به کوههای سربلند و استوار.
#عشق به دریاهای مواج و خروشان.
#عشق به #ایران، سرزمین پدریمان.
محمدرضا در طول خدمت معلمی، به دانش آموزانش، عشق بسیار ورزیده و کماکان مهر میورزد.
#محمدرضارمضانزاده دلدادهی #معلمی بود و من همیشه غبطه میخوردم و میگفتم: ای کاش من هم #معلم بودم.
اما امروز که #آینهتقدیر، تصویری کدر از عشق و عاشقی یک معلم نمایان ساخته است، کمتر کسی حال ما را درمییابد!
امروز که همسفر روزها و شبهای من و فرزندانم غم و غربت و تنهاییست، امروز که از عشق ورزیدن، جز نفرت، ارمغانی نصیبمان نشده است،
امروز که هر ثانیه از اوقاتمان، در انتظار خبر جدیدی از توبیخ و تهدید برای ناکرده های همسر عزیزم هستم، امروز که درد تلنبار شده از غصهی محکومیت #هفتمعلمخراسانی، بار دوشم را سنگینتر و طپش قلبم را بی نظم میکند، امروز که چشمانِ نگرانِ #همسرانهفتمعلم خراسانی، مثل زغالی سوزان، به آتش میکشد کورهی جانم را!
امروز که بزرگیِ غم نشسته بر #دلهایکوچکفرزندانِ هفت معلم خراسانی تا مرز دیوانگی پیش میبردم، از شما میپرسم:
آقایان #قاضیجوان و #قاضیجوهری!
چگونه توانستید اینسان بیمحابا و بدون اندیشیدن به ما و همسرانمان و ظرافت و طراوت کودکانهی دنیای بچه هایمان، چنین احکام سنگین و ناعادلانهای را رقم بزنید؟!
به کدام جرم محرز غیرانسانی، چنین قهرآمیز ما را از میان #معلمهایآزاده و عاشق و ایراندوست، مجازات میکنید؟
آیا میتوان معلمی را، صرفا به #جرممعلمبودن، به جرم آموزش میهن پرستی و حقطلبی و عدالتخواهی، محاکمه و محکوم کرد؟!
#نه!
#نه!
لابد من اشتباه میکنم و #خطایی رخ داده است!
من به احساس خودم ایمان دارم.
من به معلمانی که زیر بار ستم و بیعدالتی نمیروند، باور دارم و افتخار میکنم و سکوت را ضعفی رسالت معلمی میدانم.
من امروز هم به محمدرضای عزیزم و رسالتش غبطه میخورم و با خودم می گویم:
#کاشمنهممعلمبودم!
#زندهبادعدالت
#زندهبادمعلم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✍️✍️ #مریمباقری
همسر #محمدرضارمضانزاده
https://b2n.ir/280801
#انجمنصنفیفرهنگیان_خراسانشمالی قدردان حمایتهای بیدریغ شما عزیزان میباشد.
🔖 @Anjoman_senfi_farhangian_kh_sh
✅ کمپین پیگیری فرهنگیان سراسر کشور
🆔 @Peygirii
🔹🔷🔹
😔 #لبخندمانغمدارد_امروز😔
🔴 #دلنوشتههمسری به #قاضیپرونده
هرگز خواب هم نمیدیدم که یک روز محمدرضا همسرم را #مجرمبخوانند!
باورنکردنیست که او؛
#حکمزندان بگیرد،
#شلاق برایش بریده شود،
#بازنشستهاجباری گردد،
بخاطر نیکوکاری #جریمه شود و بخاطر نقد بر آموزش بیمار کشورم #محروم از فعالیت گردد!
اما امروز، این کابوس وحشتبار و انسانخوار را در #واقعیت میبینم!
سخت است به خدای واحد سخت است!
این روزها، لبخند زدن هم برایمان سخت است!
#منهمسریکمعلمدلسوزوطنهستم.
زندگی را با عشق شروع کردیم، در فصل سرد زمستان، و سالهاست که دل سپرده ام به دنیای گرم پاکی هاش...!
خانه ما رفاه نداشت و خالی از تجملات بود
اما #آرامش داشت.
سفر که میرفتیم، دستمان خالی بود اما در کوله بارمان#شادی موج میزد.
سفرهمان رنگین نبود، اما تا دلتان بخواهد #برکت داشت.
محمدرضا، همواره سخت تلاش میکرد او عاشق جامعه و میهن بوده و هست.
من میدیدم که خسته می شود اما #عشق می ورزد،
#عشق به بیابانهای داغ و سوزان.
#عشق به کوههای سربلند و استوار.
#عشق به دریاهای مواج و خروشان.
#عشق به #ایران، سرزمین پدریمان.
محمدرضا در طول خدمت معلمی، به دانش آموزانش، عشق بسیار ورزیده و کماکان مهر میورزد.
#محمدرضارمضانزاده دلدادهی #معلمی بود و من همیشه غبطه میخوردم و میگفتم: ای کاش من هم #معلم بودم.
اما امروز که #آینهتقدیر، تصویری کدر از عشق و عاشقی یک معلم نمایان ساخته است، کمتر کسی حال ما را درمییابد!
امروز که همسفر روزها و شبهای من و فرزندانم غم و غربت و تنهاییست، امروز که از عشق ورزیدن، جز نفرت، ارمغانی نصیبمان نشده است،
امروز که هر ثانیه از اوقاتمان، در انتظار خبر جدیدی از توبیخ و تهدید برای ناکرده های همسر عزیزم هستم، امروز که درد تلنبار شده از غصهی محکومیت #هفتمعلمخراسانی، بار دوشم را سنگینتر و طپش قلبم را بی نظم میکند، امروز که چشمانِ نگرانِ #همسرانهفتمعلم خراسانی، مثل زغالی سوزان، به آتش میکشد کورهی جانم را!
امروز که بزرگیِ غم نشسته بر #دلهایکوچکفرزندانِ هفت معلم خراسانی تا مرز دیوانگی پیش میبردم، از شما میپرسم:
آقایان #قاضیجوان و #قاضیجوهری!
چگونه توانستید اینسان بیمحابا و بدون اندیشیدن به ما و همسرانمان و ظرافت و طراوت کودکانهی دنیای بچه هایمان، چنین احکام سنگین و ناعادلانهای را رقم بزنید؟!
به کدام جرم محرز غیرانسانی، چنین قهرآمیز ما را از میان #معلمهایآزاده و عاشق و ایراندوست، مجازات میکنید؟
آیا میتوان معلمی را، صرفا به #جرممعلمبودن، به جرم آموزش میهن پرستی و حقطلبی و عدالتخواهی، محاکمه و محکوم کرد؟!
#نه!
#نه!
لابد من اشتباه میکنم و #خطایی رخ داده است!
من به احساس خودم ایمان دارم.
من به معلمانی که زیر بار ستم و بیعدالتی نمیروند، باور دارم و افتخار میکنم و سکوت را ضعفی رسالت معلمی میدانم.
من امروز هم به محمدرضای عزیزم و رسالتش غبطه میخورم و با خودم می گویم:
#کاشمنهممعلمبودم!
#زندهبادعدالت
#زندهبادمعلم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✍️✍️ #مریمباقری
همسر #محمدرضارمضانزاده
https://b2n.ir/280801
#انجمنصنفیفرهنگیان_خراسانشمالی قدردان حمایتهای بیدریغ شما عزیزان میباشد.
🔖 @Anjoman_senfi_farhangian_kh_sh
✅ کمپین پیگیری فرهنگیان سراسر کشور
🆔 @Peygirii
🔹🔷🔹
#عشق_حقیقی
#مکالمه_شوهر_روستایی با #تلفن_ثابت_بیمارستان و حکایتی واقعی و بسیار آموزنده:
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر میشود. به زودی بر میگردیم.»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد. روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد.
#مکالمه_شوهر_روستایی با #تلفن_ثابت_بیمارستان و حکایتی واقعی و بسیار آموزنده:
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر میشود. به زودی بر میگردیم.»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد. روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM