پاکدینی ـ احمد کسروی
7.79K subscribers
8.07K photos
451 videos
2.28K files
1.69K links
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini

پیام بما
@PakdiniHambastegibot

farhixt@gmail.com
Download Telegram
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمی‌خیزد (10 از 21)


چنانکه گفتیم این کارها [گریه و روضه‌خوانی] زیانهایی را درپی می‌داشت و اینک آنها را فهرست‌وار بکوتاهی می‌شماریم :

1ـ داستانی که هزاروسیصد سال پیش رخ داده بآن پرداختن و بگریه و سوگواری برخاستن ، از خرد رو گردانیدن و آن را لگدمال ساختنست. اینکه پنداشته‌اند که خدا از این گریه و زاری خشنود گردد و پاداشها دهد نادانی دیگری از آنان می‌باشد. خدا از کاری خشنود گردد که بخردانه باشد و سود از آن برخیزد. گریه و مویه به یک داستان کهن هزار ساله چه سودی تواند داد؟!.. چرا خدا بآن پاداش دهد؟!..

شگفتست که بازماندگان حسین ، خودشان پس از یکی دو سال ، پیشامد را فراموش ساختند و بزندگی پرداختند. چنانکه گفتیم علی‌بن‌الحسین با یزید آشتی کرد و با او دوستی نمود. سکینه دختر حسین که بگفته‌ی روضه‌خوانان در ویرانه‌ی شام مرده است ، و باشد که شیعیان باین مرگ او خروارها اشک ریخته‌اند ، سالها پس از آن زیسته و زن مصعب‌بن‌زبیر شده بود که سپس نیز زن عبدالملک‌بن‌مروان گردید و با خوشیها زندگی بسر داد.

ولی شیعیان پس از هزاروسیصد سال آن داستان را فراموش نمی‌کنند و آیا این دلیل روشنی به سبکمغزی و بیخردی یک مردمی شمرده نخواهد بود؟!..

2ـ بسینه زدن ، زنجیر بتن کوفتن ، گل بِرو مالیدن ، خاک بسر ریختن ، سر خود شکافتن ، جَستن و افتادن ، نعره‌ها کشیدن و اینگونه کارها جز نشان دُژخویی ⁽¹⁾ و بیابانیگری[=وحشیگری] نیست. شیعیان اینها را هنری پنداشتندی و اگر درمیان تماشاچیان یک یا چند تن اروپایی بودی بنام خودنمایی بیشتر کوفتندی و زدندی و بلندتر نعره‌ها کشیدندی. ولی راستی آنست که همین نادانیها و مانندهای آن دستاویز بدست اروپاییان داده که ایرانیان و دیگر شرقیان را «نیمه‌وحشی» شمارند و بزندگانی آزاد شاینده ندانند.

اروپاییان از سالها کوشیده‌اند که شرقیان را در نادانیها و دُژخویی‌هایی که می‌داشته‌اند و می‌دارند پایدار گردانند و از این رفتار دو نتیجه خواسته‌اند : یکی ‌آنکه شرقیان در سایه‌ی همین نادانیها ، ناتوان و درمانده باشند و بآسانی گردن به یوغ چیرگی آنان گزارند. دیگری اینکه بهانه در دست باشد و به «نیکخواهان جهان» که در اروپا نیز فراوانند پاسخی توانند داد.

اینکه از صد سال باز اروپاییان که به ایران و هند آمده‌اند داستانها از این نمایشها و نادانیهای شیعیان در کتابهاشان نوشته‌اند و پیکره‌ها برداشته بچاپ رسانیده‌اند ⁽²⁾ ، اینکه برخی از شرقشناسان بستایشهایی از شیعیگری و از این نمایشها پرداخته‌اند ، همه از این راه بوده است.


دو تن از شرقشناسان که یکی مسیو ماربین آلمانی و دیگری دکتر جوزف فرانسه‌ای بوده ، در کتابهای خود از کیش شیعی و از این نمایشهای شیعیان‌ ستایشها نوشته‌اند ، و اینها عنوانی بدست ملایان داده که آن دو نوشته را که بفارسی ترجمه شده در دفتری بنام «سیاست‌الحسینیه» بچاپ رسانیده‌اند. ولی ما نیک می‌دانیم که این شرقشناسان از کارکنان سیاسی می‌باشند و نوشته‌هاشان جز از راه فریبکاری نیست.

بگفته‌ی مسیو ماربین ، نصیرالدین توسی کار بسیار نیکی کرده که در زمان تاخت مغولان و در چنان هنگام گرفتاری ، کینه‌ی شیعی و سنّی را فراموش نساخته و مغولان را بسر بغداد برده و کینه از دشمنان خاندان علی جسته است. این بوده آرزویش که شیعیان همیشه چنان باشند و هیچگاه کینه‌ی سنّیان را از دل بیرون نکرده بکارهای دیگری نپردازند.

بگفته‌ی دکتر جوزف ، شیعیگری در نتیجه‌ی روضه‌خوانی پیشرفت بسیاری کرده ، و او آرزومند می‌بوده که شیعیان در این راه ، پیشرفت را از دست ندهند و بشماره‌ی شیعیان (که بکار سیاست اروپایی نیک می‌خورند) بیفزایند.

3ـ گذشته از آنکه گریه و ناله سَهِشها را فرونشاند و آتش غیرت را خاموش گرداند ، آنهمه روضه‌خوانیها و دسته‌بندیها که مردم را سرگرم می‌ساخت بیگفتگوست که از پرداختن بکار زندگانی بازمی‌داشت. بدبختیهایی که گریبانگیر ایرانیان شده و بدینسان درمانده و زبونشان گردانیده شُوَندهای بسیار داشته و بیگمان یکی از آنها این بوده. مردم بجای آنکه از پیشامدهای جهان و از پیشرفتهایی که در دانشها و دیگر زمینه‌ها رخ داده بود آگاه باشند و یا باندیشه‌ی کشور و توده پردازند بآن نمایشهای بیهوده پرداخته‌اند. این نتیجه‌ی آن سرگرمیست که می‌بینیم از دست آزمندان اروپا مشت می‌خورند و از ستم یزید می‌نالند.

زنان ایران که از همه جا ناآگاهند ⁽³⁾ و کمترین دلبستگی بکشور و زندگانی توده‌ای نمی‌دارند ، و از درسخواندگان نیز هوش و فهمی در این باره دیده نمی‌شود ، شُوَندش جز این نبوده که بیشتر زمان را در روضه‌خوانیها بسر برده و هوش و جُربُزه‌ی[استعداد] ‌خود را در آن راهها بکار انداخته‌اند.


👇
🔹 پانوشتها :

1ـ دژخوی = دارای عادت بد توأم با درشتی. ـ و

2ـ پیکره‌هایی را که ما در این کتاب از قمه‌زنان و قفل بتنان و از جنازه‌ی قاسم و عروس قاسم آورده‌ایم از مهنامه‌ی «توردوموند» فرانسه است که هشتاد سال پیش در پاریس بنیاد یافته بود و سالها پراکنده می‌شد. و آن نیز از کتاب یکی از جهانگردان روسی برداشته. این جهانگرد در قفقاز گردیده و برای آنکه بیابانیگری قفقازیان را نشان دهد از اینگونه پیکره‌ها برداشته و در کتاب خود بچاپ رسانیده است.

[این سخن درباره‌ی پیکره‌های شماره‌های 4 ، 6 ، 10 ، 12 و 13 می‌باشد که در اصل کتاب بوده. دیگر پیکره‌ها را ما افزوده‌ایم.]

3ـ باآنکه از برداشتن چادر تا نوشتن این کتاب هشت سال می‌گذشته و زنان بسیاری بمیان توده درآمده بودند لیکن پیداست از ایشان تا آن هنگام شور و دلبستگی‌ای بکشور پدیدار نگردیده بوده. بیگفتگو اکنون جز از آن سالهاست. ـ و


————————————

📣 (خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

یک نظرپرسی هم در زیر آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید).


🌸
15ـ رضاشاه

«رضاشاه با جلوگیری از نمایشهای محرمی و از دیگر نادانیها ، جایی در تاریخ شیعیگری برای خود باز کرده»
16ـ یکی از قمه‌زنان
17ـ علی‌اصغر و گهواره‌ی او
آیا با دلیلهای نویسنده‌ درباره‌ی زیانهای گریه و روضه‌خوانی همداستانید؟
Anonymous Poll
96%
آری
2%
نه
2%
نه ، دلیلش را (با فشردن دکمه‌ی شیشه‌ای پایین) برایتان می‌نویسم.
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»

🖌 احمد کسروی

🔸 در پیرامون شعر ـ نگارشهای دیگران (سه از پنج)


تا اینجا سخن آقای روایی بود. می‌گوییم : ما از عشق بیزاری نداریم و هرگز نمی‌گوییم که کسانی دل نبازند یا چون دل باختند بچامه‌سرایی نپردازند. آقای روایی بهتر می‌داند که در آذربایجان رسم بود که همینکه جوانی گرفتار عشق می‌گردید و راز او از پرده بیرون می‌افتاد یا مردی قهرمانیها از خود نموده یا بانجام کار بزرگی برمی‌خاست یا یک حادثه‌ی اندوهگین یا شادی‌آمیزی روی می‌داد کسانی بیدرنگ شعرهای عامیانه ساخته و بر زبانها می‌انداختند که گدایان دریوزه‌گرد آن را دم درها خوانده و بچه‌ها ازبر کرده در کوچه‌ها زمزمه می‌نمودند. شعر طبیعی اینهاست و هر کسی اینها را دوست می‌دارد.

در زمان شورش آذربایجان در یازده ماه که تبریز در محاصره‌ی سپاهیان محمدعلی‌میرزا بود هفته‌ای نمی‌گذشت که شعرهای تازه نسازند و بر زبانها نیندازند تا آنجا که مجاهدان آنها را در سنگرهای خود می‌خواندند.

در حادثه‌ی ویرانی ارومی بدست آسوریان تا دیرزمانی در کوچه‌های تبریز جز شعرهای عامیانه که در آن باره ساخته بودند شنیده نمی‌شد و دریوزه‌گردان و گدایان آنها را دم درها می‌خواندند.

اینهاست شعرهای طبیعی! آن دهقان‌بچه‌ی مازندرانی که در باغ خود گیاه می‌چیند و با آواز بلند مناسب حال و جایگاه خود می‌خواند :

از آن بالا میاد یک گله حوری
همه چادر سفید سینه بلوری

شعر طبیعی این شعرهای اوست.

همه‌ی ایراد من آنست که شعرای ایران چرا آنهمه از حال ساده و طبیعی دور افتاده‌اند و چرا هرگز نگاهی به پیرامون خود نمی‌کنند؟! چرا شعری که شایسته‌ی زمان و جای خودشان باشد نمی‌سرایند؟!

اگر شعرای ایران سخن از زبان طبیعت می‌گویند آن فشارهایی که در سالهای پیشین روس و انگلیس به ایران دادند که دل هر ایرانی را داغدار کرد چرا کسی از شعرا زبان بشکایت و بدگویی باز نکرد؟!

در ایران حادثه‌ی دلگدازی همچون داستان عاشورای 1330 [ق] روی داد و جز یکی دو تن از سخنوران زبان بسوگواری نگشادند؟!

از گذشته چشم می‌پوشیم. در همین زمان نزدیک کدام حادثه‌ای را شعرای ما بنظم کشیدند؟! از داستان گرفتاری شیخ‌ خزعل خوانندگان پیمان آگاهی درستی دارند. آیا کدام شاعر ایرانی درباره‌ی آن فیروزی گرانبهای تاریخی قصیده سروده؟!

پس از نشر شماره‌ی هفدهم روزی دسته‌ای از دانشمندان : آقای سرورخان گویا و آقای محمدطاهر رضوی و مسیو ریپکا نمایندگان افغان و هند و چک‌اسلواک در کنگره‌ی فردوسی و آقای میرزا مایل تویسرکانی و آقای صفی‌نیا و آقای میرزا علی‌اصغرخان خازنی در خانه‌ی نگارنده‌ی این مقاله فراهم نشسته بودیم. آقای میرزا مایل که خویشتن از شعرا نیز می‌باشند نگارشهای مرا در زمینه‌ی شعر عنوان نموده شرحی راندند و مقصود ایشان هم آن بود که شعر زبان طبیعت است و ما نباید و نخواهیم توانست زبان طبیعت را ببندیم. گفتم : «من با شعری که زبان طبیعت باشد دشمنی ندارم. چیزی که هست کمتر کسی از شعرای ایران با زبان طبیعت سخن می‌گوید. با اینهمه من با شعرا کاری نداشتم اگر زیانکاری آنان نبود».


🌸
بدار رفتگان عاشورای 1290 خورشیدی (1330 قمری) :

1) قدیر (پسر علی‌مسیو) 2) ضیاء‌العلماء 3) محمدقلیخان (دایی ضیاءالعلما) 4) صادق‌الملک 5) ثقة‌الاسلام 6) آقا محمدابراهیم قفقایچی 7) حسن (پسر دیگر علی‌مسیو) 8) شیخ ‌سلیم.
آیا سخنان بالا را درباره‌ی شعر راست و آگاه‌کننده یافتید؟
Anonymous Poll
96%
آری
0%
نه
4%
نه ، (دلیلش را برایتان می‌نویسم.)