آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
88%
آری
8%
نه
4%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (7 از 21)
سوم : یک زیان شیعیگری که میباید جداگانه شمارم ، گستاخی پیروان آن کیش بدروغگوییست. دروغگویی که از بدترین گناهانست اینان در راه کیش خود پرهیز ندارند و آن را گناه نشمارند. از نخست چنین میبوده و اکنون نیز چنانست.
مثلاً دربارهی امام ناپیدا گذشته از دروغهای دیگر ، چنین گفتهاند : «دو شهری هست به نام جابُلقا و جابُلسا ، یکی در مشرق و دیگری در مغرب ، و امام ناپیدا در آن دو شهر میباشد». اکنون که همه جای کرهی زمین شناخته شده شما از ملایان بپرسید جابُلقا و جابُلسا کجاست؟!.. از شهرهای کدام کشورهاست؟!.
امام ناپیدا که میدانیم داستانش چیست ، کسان بسیاری گفتهاند که او را دیدهاند و هر یکی داستانی سرودهاند. یکی از ملایان نیز (حاجیمیرزا حسین نوری) آنها را گرد آورده و کتابی ساخته ـ کتابی که سراپا دروغست.
از گنبدهای امامان در کربلا و نجف و مشهد بارها دعوای «معجزه» کردهاند. پیش از زمان مشروطه در هر چند سال یک بار ، از کربلا یا نجف آگاهی رسیدی : فلان شب نورباران شده ، فلان کور بینا گردیده ، فلان لنگ پا گرفته. اینها را با تلگراف آگاهی دادندی و در شهرهای ایران چراغان رفتی. باید از جنبش مشروطهخواهی در ایران و عثمانی خشنود بود که جلو این «معجزه»سازیها را گرفت.
هر کسی که از ایرانیان یا از دیگران بکربلا رود و بیاید کمتر رخ دهد که دروغهایی همراه نیاورد. زمانی که خردسال میبودم بارها شنیده بودم : در کربلا مرغی هست آشکاره گوید : «کشته شد حسین». دروغی باین آشکاری بسر زبانها بود و کنون هم هست.
در مشهد بارها دیده شده دو سه تن خودشان سنگی را غلتانیده بصحن آورده و آنگاه گفتهاند :
«سنگ بزیارت آمده» این بازی را بارها بمیان آورند و کسی از ملایان و دیگران ایراد نگیرد. زیرا چنین گویند : «باعث استحکام عقیدهی عوامست».
در سال 1307 (خورشیدی) که یک ماه در مشهد میزیستم بارها این بازی را با دیده دیدم. روزی پرسیدم : «این سنگ خودش آمده است؟..» پاسخ دادند : «آری خودش بزیارت آمده. خیلی سنگها میآیند». گفتم : از کدام در آمد؟!. آیا بزمین میغلتید یا در هوا میپرید؟!. در اینجا درماندند و یکی از ایشان چنین گفت : «ما آنهاش ندیدیم. اینجا دیدیم بزیارت آمده». چون ژاندارمی پشت سرم میایستاد چنین پاسخی دادند ، وگرنه رفتار دیگری کردندی.
این شیوهی ایشانست که «معجزه» سازند و اگر کسی نپذیرفت و بچون و چرا پرداخت ، «ایمان» او را سست دانند و یا نام «بابی» برویش گزارند و بآزارش کوشند. در اندیشهی آنان هرچه دربارهی امامان گفته شود باید پذیرفت. بایای شیعیگری درست ، همینست.
در سال١٣٣٠[ق] که روسیان توپ بگنبد مشهد بستند و جاهای گلوله تا دیرگاهی میمانْد که من خود آنها را دیدم در بسیاری از شهرها چنین میگفتند : «گلولهها بازگشته بمیان خودشان افتاده است». هنوز این دروغ از میان نرفته است و باز هم توان شنید.
تاکنون بارها این دروغ را بمیان انداختهاند : «روز عاشورا یا فلان شب قتل ، فلان مرد که با بَهمان زن درآمیخته بود بهم چسبیدهاند و جدا نمیتوانند شد. این را کوششی در راه کیش خود میپندارند که چنین دروغهایی را بسازند و بپراکنند. آنچه من بیاد میدارم یک بار این دروغ را ، در محرم در باکو بمیان انداختند. من خردسال میبودم ، داستانش را در تبریز شنیدم : «حاجیرضا نامی با یک زن روسی روز عاشورا درآمیخته و هر دو بهم چسبیدهاند». شیعیان بیکدیگر مژده میدادند و داستان را با پر و بال بیشتری بازمیگفتند. شکوهی مراغهای همین داستان را بشعر کشیده و چاپ کرده است. یک بار نیز امسال در رمضان در تهران آن را بمیان آوردند : «یک سرباز هندی یا آمریکایی در شهرِنو با یک زن بدکاره شب بیستویکم رمضان درآمیخته و بامداد که بیدار شدهاند هر دو بهم چسبیده بودهاند که ناچار به بیمارستان بردهاند».
این دروغ را چندان پراکندند که در روزنامهها نوشته شد و گروه انبوهی در برابر بیمارستان گرد آمدند و هرچه گفته میشد دروغست و چنان چیزی نبوده باور نمیکردند. بدتر از همه این میبود که بیشتر کسانی که از جلو بیمارستان بازمیگشتند اگر کسی میپرسید ، میگفتند : «آری بوده است. من خودم دیدم». دروغی باین آشکاری را میگفتند و شرمنده نمیشدند.
————————————
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (7 از 21)
سوم : یک زیان شیعیگری که میباید جداگانه شمارم ، گستاخی پیروان آن کیش بدروغگوییست. دروغگویی که از بدترین گناهانست اینان در راه کیش خود پرهیز ندارند و آن را گناه نشمارند. از نخست چنین میبوده و اکنون نیز چنانست.
مثلاً دربارهی امام ناپیدا گذشته از دروغهای دیگر ، چنین گفتهاند : «دو شهری هست به نام جابُلقا و جابُلسا ، یکی در مشرق و دیگری در مغرب ، و امام ناپیدا در آن دو شهر میباشد». اکنون که همه جای کرهی زمین شناخته شده شما از ملایان بپرسید جابُلقا و جابُلسا کجاست؟!.. از شهرهای کدام کشورهاست؟!.
امام ناپیدا که میدانیم داستانش چیست ، کسان بسیاری گفتهاند که او را دیدهاند و هر یکی داستانی سرودهاند. یکی از ملایان نیز (حاجیمیرزا حسین نوری) آنها را گرد آورده و کتابی ساخته ـ کتابی که سراپا دروغست.
از گنبدهای امامان در کربلا و نجف و مشهد بارها دعوای «معجزه» کردهاند. پیش از زمان مشروطه در هر چند سال یک بار ، از کربلا یا نجف آگاهی رسیدی : فلان شب نورباران شده ، فلان کور بینا گردیده ، فلان لنگ پا گرفته. اینها را با تلگراف آگاهی دادندی و در شهرهای ایران چراغان رفتی. باید از جنبش مشروطهخواهی در ایران و عثمانی خشنود بود که جلو این «معجزه»سازیها را گرفت.
هر کسی که از ایرانیان یا از دیگران بکربلا رود و بیاید کمتر رخ دهد که دروغهایی همراه نیاورد. زمانی که خردسال میبودم بارها شنیده بودم : در کربلا مرغی هست آشکاره گوید : «کشته شد حسین». دروغی باین آشکاری بسر زبانها بود و کنون هم هست.
در مشهد بارها دیده شده دو سه تن خودشان سنگی را غلتانیده بصحن آورده و آنگاه گفتهاند :
«سنگ بزیارت آمده» این بازی را بارها بمیان آورند و کسی از ملایان و دیگران ایراد نگیرد. زیرا چنین گویند : «باعث استحکام عقیدهی عوامست».
در سال 1307 (خورشیدی) که یک ماه در مشهد میزیستم بارها این بازی را با دیده دیدم. روزی پرسیدم : «این سنگ خودش آمده است؟..» پاسخ دادند : «آری خودش بزیارت آمده. خیلی سنگها میآیند». گفتم : از کدام در آمد؟!. آیا بزمین میغلتید یا در هوا میپرید؟!. در اینجا درماندند و یکی از ایشان چنین گفت : «ما آنهاش ندیدیم. اینجا دیدیم بزیارت آمده». چون ژاندارمی پشت سرم میایستاد چنین پاسخی دادند ، وگرنه رفتار دیگری کردندی.
این شیوهی ایشانست که «معجزه» سازند و اگر کسی نپذیرفت و بچون و چرا پرداخت ، «ایمان» او را سست دانند و یا نام «بابی» برویش گزارند و بآزارش کوشند. در اندیشهی آنان هرچه دربارهی امامان گفته شود باید پذیرفت. بایای شیعیگری درست ، همینست.
در سال١٣٣٠[ق] که روسیان توپ بگنبد مشهد بستند و جاهای گلوله تا دیرگاهی میمانْد که من خود آنها را دیدم در بسیاری از شهرها چنین میگفتند : «گلولهها بازگشته بمیان خودشان افتاده است». هنوز این دروغ از میان نرفته است و باز هم توان شنید.
تاکنون بارها این دروغ را بمیان انداختهاند : «روز عاشورا یا فلان شب قتل ، فلان مرد که با بَهمان زن درآمیخته بود بهم چسبیدهاند و جدا نمیتوانند شد. این را کوششی در راه کیش خود میپندارند که چنین دروغهایی را بسازند و بپراکنند. آنچه من بیاد میدارم یک بار این دروغ را ، در محرم در باکو بمیان انداختند. من خردسال میبودم ، داستانش را در تبریز شنیدم : «حاجیرضا نامی با یک زن روسی روز عاشورا درآمیخته و هر دو بهم چسبیدهاند». شیعیان بیکدیگر مژده میدادند و داستان را با پر و بال بیشتری بازمیگفتند. شکوهی مراغهای همین داستان را بشعر کشیده و چاپ کرده است. یک بار نیز امسال در رمضان در تهران آن را بمیان آوردند : «یک سرباز هندی یا آمریکایی در شهرِنو با یک زن بدکاره شب بیستویکم رمضان درآمیخته و بامداد که بیدار شدهاند هر دو بهم چسبیده بودهاند که ناچار به بیمارستان بردهاند».
این دروغ را چندان پراکندند که در روزنامهها نوشته شد و گروه انبوهی در برابر بیمارستان گرد آمدند و هرچه گفته میشد دروغست و چنان چیزی نبوده باور نمیکردند. بدتر از همه این میبود که بیشتر کسانی که از جلو بیمارستان بازمیگشتند اگر کسی میپرسید ، میگفتند : «آری بوده است. من خودم دیدم». دروغی باین آشکاری را میگفتند و شرمنده نمیشدند.
————————————
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
بر پایهی نوشتار بالا ، آیا پیروان کیش شیعی بدروغگویی گستاخند؟
Anonymous Poll
92%
آری.
6%
نه.
2%
نه ، دلیلش را برایتان مینویسم؟
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»
🖌 احمد کسروی
🔸 در پیرامون شعر و صوفیگری ـ 1 (نه از نه)
به هر حال موضوع وحدت وجود که صوفیان آن را بنیاد کار خود گرفتهاند نیز مانندهی آن مثل میباشد. زیرا موضوعی است که بفهم درنیاید و کسی آن را درنیابد و با آنکه مولوی در مثنوی و شیخ عطار در منطقالطیر سخن خود را بر روی آن بنیاد گزاردهاند ما یقین داریم که کسی آن را نفهمیده و نخواهد فهمید. آن مثلهایی که برای روشن ساختن آن آوردهاند از قبیل مثل دریا و موجهای آن و مثل آفتاب و شعاعهای آن و مثل حرکت دست و حرکت سایهی آن و مثلی که سید احمد هاتف زده و میگوید :
چشم بگشا بگلستان و ببین
جلوهی آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صدهزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
هیچ یک از اینها با مقصود درست نمیآید و از اینجاست که بسیاری از صوفیان مدعی شدهاند که وحدت وجود را باید از راه ریاضت دریافت.
اینکه میگویید : «یک موضوعی که علمی است شما نباید وسیلهی قدح صوفیه قرار بدهید» ، میگوییم : صوفیان چرا باید یک موضوعی را که بگفتهی شما علمی است و حال ناروشنی دارد و بگفتهی من پنداری بیش نیست دستاویز هرزهکاریهای خود سازند و در همهی شعرهای خود آن را بکار ببرند تا ما ناگزیر باشیم بر آنان ایراد بگیریم.
زیرا موضوع «رسیدن بخدا» که صوفیان مدعی هستند و بدستاویز آن خود را از هر کار و رنجی آسوده ساخته در خانقاهی بتنپروری میپرداختند بنیاد آن همانا این داستان وحدت بوده. داستان عشقبازی صوفیان با آن درازا و پهنا که میدانیم نیز بنیادش این داستان بود. رسوایی ننگین بچهبازی که پارهای صوفیان داشتهاند نیز بدستاویز همین موضوع بوده. جامی میگوید :
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کردهای
پس بچشم عاشقان در وی تماشا کردهای
شیخ عطار میگوید :
ای روی درکشیده ببازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
در پایان سخن آنچه را که در آغاز مقاله در زمینهی شعرا گفتیم در اینجا دربارهی صوفیان تکرار میکنیم. و آن اینکه ما از دشمنی با هر کس سخت پرهیز داریم و این هنری برای ما نیست که از مردگانی که از اینجهان دررفتهاند و کارشان با خدا افتاده بدگویی نماییم. این گفتههای ما از راه ناچاری و جز بنام دلسوزی نیست. زیرا در جایی که میبینیم امروز همهی دستههایی از مردم پایبند آن پندارهای بیسر و بن صوفیان هستند و بدینسان خود را از دیگران جدا میدارند ناگزیریم که خطاهای صوفیان را بازنماییم تا اینان را از این راه بازگردانیم.
اینست که دوباره بسخن برگشته برادرانه میگوییم : شما اگر در جستجوی خدایید راستترین و سادهترین راه خداشناسی همان است که پیغمبران نشان دادهاند و هرگز نیاز باین راههای پرپیچ و خم صوفیان که سرانجام هم به بیابان سرگردانی خواهد انجامید ندارید. این راه را برای جُنِیدها و حسین حلاجها و بایزیدها و عطارها بگزارید و بگذرید.
اما دربارهی دل از جهان کندن و از خود گذشتن و با دلخواه و هوسهای خود نبرد کردن و اینگونه کارها که دارید چنانکه گفتیم ما نه تنها خرده بر شما نمیگیریم بلکه بر شما در این کار نیک آفرین سروده فیروزمندی شما را از خدا خواستار میباشیم.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 در پیرامون شعر و صوفیگری ـ 1 (نه از نه)
به هر حال موضوع وحدت وجود که صوفیان آن را بنیاد کار خود گرفتهاند نیز مانندهی آن مثل میباشد. زیرا موضوعی است که بفهم درنیاید و کسی آن را درنیابد و با آنکه مولوی در مثنوی و شیخ عطار در منطقالطیر سخن خود را بر روی آن بنیاد گزاردهاند ما یقین داریم که کسی آن را نفهمیده و نخواهد فهمید. آن مثلهایی که برای روشن ساختن آن آوردهاند از قبیل مثل دریا و موجهای آن و مثل آفتاب و شعاعهای آن و مثل حرکت دست و حرکت سایهی آن و مثلی که سید احمد هاتف زده و میگوید :
چشم بگشا بگلستان و ببین
جلوهی آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صدهزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
هیچ یک از اینها با مقصود درست نمیآید و از اینجاست که بسیاری از صوفیان مدعی شدهاند که وحدت وجود را باید از راه ریاضت دریافت.
اینکه میگویید : «یک موضوعی که علمی است شما نباید وسیلهی قدح صوفیه قرار بدهید» ، میگوییم : صوفیان چرا باید یک موضوعی را که بگفتهی شما علمی است و حال ناروشنی دارد و بگفتهی من پنداری بیش نیست دستاویز هرزهکاریهای خود سازند و در همهی شعرهای خود آن را بکار ببرند تا ما ناگزیر باشیم بر آنان ایراد بگیریم.
زیرا موضوع «رسیدن بخدا» که صوفیان مدعی هستند و بدستاویز آن خود را از هر کار و رنجی آسوده ساخته در خانقاهی بتنپروری میپرداختند بنیاد آن همانا این داستان وحدت بوده. داستان عشقبازی صوفیان با آن درازا و پهنا که میدانیم نیز بنیادش این داستان بود. رسوایی ننگین بچهبازی که پارهای صوفیان داشتهاند نیز بدستاویز همین موضوع بوده. جامی میگوید :
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کردهای
پس بچشم عاشقان در وی تماشا کردهای
شیخ عطار میگوید :
ای روی درکشیده ببازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
در پایان سخن آنچه را که در آغاز مقاله در زمینهی شعرا گفتیم در اینجا دربارهی صوفیان تکرار میکنیم. و آن اینکه ما از دشمنی با هر کس سخت پرهیز داریم و این هنری برای ما نیست که از مردگانی که از اینجهان دررفتهاند و کارشان با خدا افتاده بدگویی نماییم. این گفتههای ما از راه ناچاری و جز بنام دلسوزی نیست. زیرا در جایی که میبینیم امروز همهی دستههایی از مردم پایبند آن پندارهای بیسر و بن صوفیان هستند و بدینسان خود را از دیگران جدا میدارند ناگزیریم که خطاهای صوفیان را بازنماییم تا اینان را از این راه بازگردانیم.
اینست که دوباره بسخن برگشته برادرانه میگوییم : شما اگر در جستجوی خدایید راستترین و سادهترین راه خداشناسی همان است که پیغمبران نشان دادهاند و هرگز نیاز باین راههای پرپیچ و خم صوفیان که سرانجام هم به بیابان سرگردانی خواهد انجامید ندارید. این راه را برای جُنِیدها و حسین حلاجها و بایزیدها و عطارها بگزارید و بگذرید.
اما دربارهی دل از جهان کندن و از خود گذشتن و با دلخواه و هوسهای خود نبرد کردن و اینگونه کارها که دارید چنانکه گفتیم ما نه تنها خرده بر شما نمیگیریم بلکه بر شما در این کار نیک آفرین سروده فیروزمندی شما را از خدا خواستار میباشیم.
🌸
📊 بر پایهی نوشتار «در پیرامون شعر و صوفیگری» که در 9 تکه آوردیم ، آیا اندیشهی شما دربارهی «وحدت وجود» که صوفیان مدعی آنند چیست؟
Anonymous Poll
73%
راست نیست.
27%
راست است.
0%
راست است و دلیلش را بریتان مینویسم.
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (8 از 21)
چون در پندار شیعیان ، امامان همهکارهی دستگاه خدایند ، هر گونه گزافهگویی و گزافاندیشی دربارهی آنان سزاست. هر کاری از آنان شدنیست. (بگفتهی ملایان ممکنالوقوع است). اینست اگرهم رخ نداده باشد دروغ شمرده نخواهد شد. این شدنیست که امام کوری را بینا گرداند. اینست اگر چنان معجزهای ساختند و پراکندند دروغ نخواهد بود. بلکه چون «نشر فضایل ائمه است و باعث استحکام عقیدهی عوام باشد مستحسن است». ⁽¹⁾
در عالمآرای عباسی دربارهی شاهتهماسب یکم مینویسد : «مولانا محتشم کاشانی قصیده در مدح آن حضرت ... به نظم آورده از کاشان فرستاده بود ... فرمودند که من راضی نیستم شعرا زبان به مدح من آلایند. قصاید در شأن حضرت شاه ولایتپناه و ائمهی معصومین علیهمالسلام بگویند ، صلهی اول را از ارواح مقدسهی حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند. زیرا که به فکر دقیق و معانی بلند و استعارههای دور از کار در رشتهی بلاغت درآورده به ملوک نسبت میدهند که به مضمون «از احسن اوست اکذب او» اکثر در موضع خود نیست. اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمایند شأن معالینشان ایشان بالاتر از آنست و محتملالوقوع است».
اینست راز آن دروغگوییها و معجزهسازیها. از آنسوی کیشی که بیپاست پیروان آن ناچارند که با دروغها آن را نگه دارند. در این باره بهائیگری و صوفیگری با شیعیگری همراه است. بهائیان و صوفیان نیز بدروغسازی گستاخ باشند. دیواری که بیبنیاد است باید آن را با ستونهایی از اینور و آنور سرپا نگاه دارند.
شما اگر با یک شیعی (یک شیعی که عامی نباشد) بگفتگو پردازید ، خواهید دید همه بآن میکوشد که شکست نخورد و پشتش بزمین نیاید ، و اینست پیاپی دروغها میگوید. مثلاً شما اگر بگویید : علی با ابوبکر و عمر راه رفت و بدشمنی برنخاست ، گوید : «تقیه میکرد». اگر گویید با عمر خویشاوندی کرد و دختر خود را باو داد ، گوید : «جنیه فرستاد». اگر گویید : ابوبکر و عمر در زمان ناتوانی اسلام بآن گرویدند و این دلیلست که از روی پاکدلی مسلمان بودند ، گوید : آنان پیش کاهنی رفته و ازو شنیده بودند که اسلام پیشرفت خواهد داشت و بآن امید باسلام گروش نشان دادند. اگر گویید حسنبنعلی با داشتن نیرو خلافت را از دست داد و حسینبنعلی با نداشتن نیرو به طلب آن برخاست ، گوید : «به هر یکی از امامان لوحی از آسمان آمده بود که بایستی از روی آن رفتار کنند». هرچه گویی پاسخ دهد و در هیچ جا نایستد. یک شیعی باید پافشارد و نگزارد به ایمانش رخنهای رسد. باید پافشارد و کیش خود را نگه دارد.
روزی با یکی میگفتم : داستان رفتن عمر بدر خانهی علی و گزاردن او دختر پیغمبر را میانهی در و دیوار که روضهخوانها میسرایند و مردم را میگریانند از ریشه دروغست ، و دلیل آورده میگفتم : بچهای که در شکم مادر میبوده چه نیاز بنام میداشته؟!. آنگاه که دانسته بود پسر است تا «محسن» نام دهد؟!. سخنم بپایان نرسیده پاسخ داد و چنین گفت : «پیغمبر خبر داده بود و خود او نامش را محسن نهاده بود». گفتم : این در هیچ کتابی نیست ، شما از کجا میگویید؟!. گفت : «در کتاب نباشد ، من از عقل خودم میگویم».
🔹 پانوشت (از ویراینده) :
1ـ این روزها که فضای مجازی پر شده از کلیپهایی از دروغگوییها و گزافهبافیهای ملایان که مردم برای شناسانیدن آنان و یاوهگوییهاشان به یکدیگر میفرستند ، این پرسش پیش میآید که آیا اینها شرم نمیکنند چنین دروغهای«شاخداری» را به مردم میگویند؟!.. شرح بالا راز چنان دروغبافیهایی را روشن میگرداند. میفهمیم که چون برای چنان دروغهایی ثواب و نیکیهایی بدیده دارند ، اینست نه تنها شرم نمیکنند چهبسا به بازنمودن آنها سرفرازی هم میکنند. همینست رفتار دستهای از پیشروان شیعی که دروغسازی و تهمتزنی را برای پیش بردن خواستهای خود مجاز دانستهاند ، چیزی که هست آن را در پردهی پیشرفت دین و اسلام پیچیدهاند. مثالهای آن بسیار است و ما تنها یکی را در اینجا از زبان خمینی میآوریم :
https://t.me/kasravi_ahmad/753
————————————
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (8 از 21)
چون در پندار شیعیان ، امامان همهکارهی دستگاه خدایند ، هر گونه گزافهگویی و گزافاندیشی دربارهی آنان سزاست. هر کاری از آنان شدنیست. (بگفتهی ملایان ممکنالوقوع است). اینست اگرهم رخ نداده باشد دروغ شمرده نخواهد شد. این شدنیست که امام کوری را بینا گرداند. اینست اگر چنان معجزهای ساختند و پراکندند دروغ نخواهد بود. بلکه چون «نشر فضایل ائمه است و باعث استحکام عقیدهی عوام باشد مستحسن است». ⁽¹⁾
در عالمآرای عباسی دربارهی شاهتهماسب یکم مینویسد : «مولانا محتشم کاشانی قصیده در مدح آن حضرت ... به نظم آورده از کاشان فرستاده بود ... فرمودند که من راضی نیستم شعرا زبان به مدح من آلایند. قصاید در شأن حضرت شاه ولایتپناه و ائمهی معصومین علیهمالسلام بگویند ، صلهی اول را از ارواح مقدسهی حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند. زیرا که به فکر دقیق و معانی بلند و استعارههای دور از کار در رشتهی بلاغت درآورده به ملوک نسبت میدهند که به مضمون «از احسن اوست اکذب او» اکثر در موضع خود نیست. اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمایند شأن معالینشان ایشان بالاتر از آنست و محتملالوقوع است».
اینست راز آن دروغگوییها و معجزهسازیها. از آنسوی کیشی که بیپاست پیروان آن ناچارند که با دروغها آن را نگه دارند. در این باره بهائیگری و صوفیگری با شیعیگری همراه است. بهائیان و صوفیان نیز بدروغسازی گستاخ باشند. دیواری که بیبنیاد است باید آن را با ستونهایی از اینور و آنور سرپا نگاه دارند.
شما اگر با یک شیعی (یک شیعی که عامی نباشد) بگفتگو پردازید ، خواهید دید همه بآن میکوشد که شکست نخورد و پشتش بزمین نیاید ، و اینست پیاپی دروغها میگوید. مثلاً شما اگر بگویید : علی با ابوبکر و عمر راه رفت و بدشمنی برنخاست ، گوید : «تقیه میکرد». اگر گویید با عمر خویشاوندی کرد و دختر خود را باو داد ، گوید : «جنیه فرستاد». اگر گویید : ابوبکر و عمر در زمان ناتوانی اسلام بآن گرویدند و این دلیلست که از روی پاکدلی مسلمان بودند ، گوید : آنان پیش کاهنی رفته و ازو شنیده بودند که اسلام پیشرفت خواهد داشت و بآن امید باسلام گروش نشان دادند. اگر گویید حسنبنعلی با داشتن نیرو خلافت را از دست داد و حسینبنعلی با نداشتن نیرو به طلب آن برخاست ، گوید : «به هر یکی از امامان لوحی از آسمان آمده بود که بایستی از روی آن رفتار کنند». هرچه گویی پاسخ دهد و در هیچ جا نایستد. یک شیعی باید پافشارد و نگزارد به ایمانش رخنهای رسد. باید پافشارد و کیش خود را نگه دارد.
روزی با یکی میگفتم : داستان رفتن عمر بدر خانهی علی و گزاردن او دختر پیغمبر را میانهی در و دیوار که روضهخوانها میسرایند و مردم را میگریانند از ریشه دروغست ، و دلیل آورده میگفتم : بچهای که در شکم مادر میبوده چه نیاز بنام میداشته؟!. آنگاه که دانسته بود پسر است تا «محسن» نام دهد؟!. سخنم بپایان نرسیده پاسخ داد و چنین گفت : «پیغمبر خبر داده بود و خود او نامش را محسن نهاده بود». گفتم : این در هیچ کتابی نیست ، شما از کجا میگویید؟!. گفت : «در کتاب نباشد ، من از عقل خودم میگویم».
🔹 پانوشت (از ویراینده) :
1ـ این روزها که فضای مجازی پر شده از کلیپهایی از دروغگوییها و گزافهبافیهای ملایان که مردم برای شناسانیدن آنان و یاوهگوییهاشان به یکدیگر میفرستند ، این پرسش پیش میآید که آیا اینها شرم نمیکنند چنین دروغهای«شاخداری» را به مردم میگویند؟!.. شرح بالا راز چنان دروغبافیهایی را روشن میگرداند. میفهمیم که چون برای چنان دروغهایی ثواب و نیکیهایی بدیده دارند ، اینست نه تنها شرم نمیکنند چهبسا به بازنمودن آنها سرفرازی هم میکنند. همینست رفتار دستهای از پیشروان شیعی که دروغسازی و تهمتزنی را برای پیش بردن خواستهای خود مجاز دانستهاند ، چیزی که هست آن را در پردهی پیشرفت دین و اسلام پیچیدهاند. مثالهای آن بسیار است و ما تنها یکی را در اینجا از زبان خمینی میآوریم :
https://t.me/kasravi_ahmad/753
————————————
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
Telegram
کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
🔹 خمینی : جاهایی که تهمت و دروغ جایز و واجب است.
🔹این یکی از درسهاییست که خمینی در نجف به شاگردانش میداده و آنها از ضبط صوت بروی کاغذ آورده و بچاپ میرسانیدهاند. عنوان آنها «حکومت اسلامی یا ولایت فقیه» بوده است. جستار این فایل (درس) تهمت زدن و دروغ ساختن…
🔹این یکی از درسهاییست که خمینی در نجف به شاگردانش میداده و آنها از ضبط صوت بروی کاغذ آورده و بچاپ میرسانیدهاند. عنوان آنها «حکومت اسلامی یا ولایت فقیه» بوده است. جستار این فایل (درس) تهمت زدن و دروغ ساختن…
آیا نقد نویسنده را دربارهی دروغبافی و گزافاندیشی شیعیان چگونه یافتید؟
Anonymous Poll
98%
راست
2%
ناراست
0%
ناراست. دلیلش را برایتان مینویسم.
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»
🖌 احمد کسروی
🔸 در پیرامون شعر ـ نگارشهای دیگران (یک از پنج)
گفتگوهایی را که در زمینهی شعر در دو شمارهی آخر سال یکم عنوان کردیم چون تاکنون در ایران چنان گفتگوهایی نشده از این جهت اثر بسیاری کرده و از نگارشهایی که از دور و نزدیک میرسد پیداست که خوانندگان پیمان خواستار دامنه دادن بآن موضوع میباشند.
ما آنچه را که بایستی بگوییم در آن دو شمارهی سال یکم گفتهایم و کنون باز کردن این در ، در شمارهای سال دوم تنها برای نگارشهای دیگران است که میخواهیم هر آنچه رسیده و از این پس برسد چاپ کرده اگر پاسخی هم از جانب ما نیازمند است بدهیم. ولی برای آنکه اشتباهی در کار نباشد در اینجا دوباره تکرار مینماییم که ما دشمنی با شعرا نداریم و هرگز خواستار آن نیستیم که کسی در ایران شعر نگوید بلکه چنانکه در جای دیگری گفتهایم ما باین نکته نیک پی بردهایم که شعر در ایران ریشه دوانیده و پیشرفت بیاندازه کرده و با اینحال برافتادن بنیاد شعر در ایران کاری است نشدنی و از آنسوی شعر به هر حال هنری بشمار است و این هنر که در ایران پیشرفت نموده چرا باید بکندن بنیاد آن کوشید؟!.
چیزی که هست بیشتر شعرای ایران در زمینههای ناسودمند بلکه زیانآور شعر میسرایند که نه تنها سودی از هنر خود بمردم نمیرسانند بلکه مردم را بیزیان هم نمیگزارند. شعر در ایران بیشتر در دربارها و میخانهها پرورش یافته و اینست که یک رشته آلودگیهای چرکینی پیدا کرده. همهی مقصود ما آنست که این آلودگیها برکنار شود و شعر ساده و پاکیزه رخ نماید.
از این سپس هر آنچه نوشته در این زمینه برسد چاپ خواهیم کرد و اینک در این شماره نگارشی را که دوست دانشور ما آقای روایی از تبریز فرستاده چاپ میکنیم و پاسخ کوتاهی هم از خود بر آن میافزاییم.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 در پیرامون شعر ـ نگارشهای دیگران (یک از پنج)
گفتگوهایی را که در زمینهی شعر در دو شمارهی آخر سال یکم عنوان کردیم چون تاکنون در ایران چنان گفتگوهایی نشده از این جهت اثر بسیاری کرده و از نگارشهایی که از دور و نزدیک میرسد پیداست که خوانندگان پیمان خواستار دامنه دادن بآن موضوع میباشند.
ما آنچه را که بایستی بگوییم در آن دو شمارهی سال یکم گفتهایم و کنون باز کردن این در ، در شمارهای سال دوم تنها برای نگارشهای دیگران است که میخواهیم هر آنچه رسیده و از این پس برسد چاپ کرده اگر پاسخی هم از جانب ما نیازمند است بدهیم. ولی برای آنکه اشتباهی در کار نباشد در اینجا دوباره تکرار مینماییم که ما دشمنی با شعرا نداریم و هرگز خواستار آن نیستیم که کسی در ایران شعر نگوید بلکه چنانکه در جای دیگری گفتهایم ما باین نکته نیک پی بردهایم که شعر در ایران ریشه دوانیده و پیشرفت بیاندازه کرده و با اینحال برافتادن بنیاد شعر در ایران کاری است نشدنی و از آنسوی شعر به هر حال هنری بشمار است و این هنر که در ایران پیشرفت نموده چرا باید بکندن بنیاد آن کوشید؟!.
چیزی که هست بیشتر شعرای ایران در زمینههای ناسودمند بلکه زیانآور شعر میسرایند که نه تنها سودی از هنر خود بمردم نمیرسانند بلکه مردم را بیزیان هم نمیگزارند. شعر در ایران بیشتر در دربارها و میخانهها پرورش یافته و اینست که یک رشته آلودگیهای چرکینی پیدا کرده. همهی مقصود ما آنست که این آلودگیها برکنار شود و شعر ساده و پاکیزه رخ نماید.
از این سپس هر آنچه نوشته در این زمینه برسد چاپ خواهیم کرد و اینک در این شماره نگارشی را که دوست دانشور ما آقای روایی از تبریز فرستاده چاپ میکنیم و پاسخ کوتاهی هم از خود بر آن میافزاییم.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
96%
آری
1%
نه
3%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (9 از 21)
چهارم : میباید از داستان گریه و روضهخوانی نیز جداگانه سخن رانیم. این نیز زیانهای بسیاری را درپی دارد.
چنانکه گفتیم نخست از این راه سودجویی سیاسی میکردهاند ، بکسی که ستم رسیده مردم دلهاشان سوزد و خواهان و ناخواهان هواداری ازو نمایند. از اینرو سران شیعه از ستمدیدگی حسینبنعلی به پیشرفت کار خود میافزودهاند.
چیزی که هست در آن زمانها کار تنها «شعرهایی خواندن و گریستن» میبوده که سالی یک بار و دو بار بآن میپرداختهاند. در زمان خود امامان بیش از این سراغ نمیداریم. سپس در تاریخها میبینیم که در زمان خاندان بویه در بغداد روزهای عاشورا تکانی هم در شیعیان پدید میآمده و نمایشی میرفته.
پس از آن یادی در کتابها در این باره نمیبینیم تا از زمان صفویان دوباره آغاز یافته است. ملاحسین کاشفی کتابی دربارهی داستان کربلا بنام «روضةالشهداء» نوشته بوده ، و کسانی در نشستها از آن خوانده مردم را میگریانیدهاند و همانا نام «روضهخوان» از همانجا پیدا شده است.
گویا نخست نشستهای سادهای از سوی مردم برپا میشده. ولی سپس شاه و پیرامونیان او بکار برخاستهاند و توان گفت که در روزهای عاشورا برخی نمایشها از جمله شبیهسازی میرفته است.
از آن زمان آگاهی کمتر است. ولی چون بزمان قاجاریان میرسیم که نوشتههای جهانگردان اروپایی در دستست میبینیم دستگاه بزرگی درمیان میبوده و در ایران و هندوستان و قفقاز و دیگر جاها در دوازده روزِ محرم روضهخوانیهای بسیار میشده و سینهزنی و قمهزنی و شاهحسینی از همان زمانها شناخته میبوده.
هرچه هست در زمان ما روضهخوانی و نمایشهای محرمی یک گرفتاری بزرگی برای ایرانیان گردیده و این میدانْ بیاندازه پهناور شده بود. در شهرهای بزرگ شمارهی روضهخوانها از دویست و سیصد گذشتی ، و بسیاری از آنان از آن راه ، داراک اندوخته توانگر بودندی. برخی نیز بدربار بستگی داشته لقبهایی ـ از سلطانالذاکرین ، ملکالذاکرین و مانند اینها ـ یافتندی. در سراسر سال روضهخوانیها رفتی. اگر کسی درگذشتی ، و یا از سفر آمدی ، و یا عروسی کردی ، و یا خانهی تازه خریدی ، و یا فرزندی پیدا کردی ، در خانهی خود روضه خوانانیدی. هر توانگری سالانه ده روز یا بیشتر نشست برپا کردی و درِ خانهاش را بروی مردم گشادی. کمتر نشست بودی که روضهای خوانده نشود.
شیعی بافهم و باور ، کسی بودی که اگر پدرش مرده بحسین گرید ، اگر برادرش درگذشته یاد عباس برادر حسین کند ، اگر پسر جوانی از دستش رفته علیاکبر را بیاد آورد ، اگر عروسی کند روضه از عروسی قاسم خواناند. یک زن شیعی بایستی همیشه یاد از زینب و امکلثوم کند و هر اندوهی که رخ دهد آن را بکنار گزارده باندوه خواهران و زنان حسین گرید. این دستوری میبود که پیشوایانشان داده بودند : «و على الحسین فلیبک الباکون لیندب النادبون». ⁽¹⁾
از آنسوی چون محرم رسیدی بسیاری از مردم رخت سیاه پوشیدندی ، و از همان روزِ نخستین در تیمچهها و کاروانسراها و در خانههای مجتهدان و بزرگان دستگاه سوگواری درچیده شدی. در همه جا روضهخوانیها آغاز یافتی. بازار روضهخوانان بسیار گرم شده هر یکی سوار اسب یا خر از اینجا درآمده بآنجا شتافتی. در هر جایی روضهخوانان همینکه یکی از منبر پایین آمدی آن دیگری بالا رفتی.
در همان هنگام از هر کویی دستهای راه افتادی. سینهزنها ، عربها ، زنجیرزنان ، هر گروهی دنبال دیگری را گرفته ، درفشهای بسیار جلو انداخته ، با طبل و شیپور (و یا بیآنها) نالان و مویان ⁽²⁾ براه افتادندی. در بازارها گردیده و به تیمچهها و خانههای مجتهدان و بزرگان رفته بدینسان روز را بپایان رسانیدندی.
هنگام شام در هر کویی و کوچهای دستهی شاهحسینی راه افتادی. سپس نیز در هر مسجدی روضهخوانی رفتی.
از روزهای هشتم یا نهم «شبیه» نیز درآمدی. شمر و یزید و حسین و عباس و علیاکبر و قاسم و زینالعابدین بیمار و زینب و امکلثوم و سکینه بروی اسبها در بازارها گردیدندی. در تبریز روز نهم «شیر» آوردندی که خود داستانی داشتی.
👇
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (9 از 21)
چهارم : میباید از داستان گریه و روضهخوانی نیز جداگانه سخن رانیم. این نیز زیانهای بسیاری را درپی دارد.
چنانکه گفتیم نخست از این راه سودجویی سیاسی میکردهاند ، بکسی که ستم رسیده مردم دلهاشان سوزد و خواهان و ناخواهان هواداری ازو نمایند. از اینرو سران شیعه از ستمدیدگی حسینبنعلی به پیشرفت کار خود میافزودهاند.
چیزی که هست در آن زمانها کار تنها «شعرهایی خواندن و گریستن» میبوده که سالی یک بار و دو بار بآن میپرداختهاند. در زمان خود امامان بیش از این سراغ نمیداریم. سپس در تاریخها میبینیم که در زمان خاندان بویه در بغداد روزهای عاشورا تکانی هم در شیعیان پدید میآمده و نمایشی میرفته.
پس از آن یادی در کتابها در این باره نمیبینیم تا از زمان صفویان دوباره آغاز یافته است. ملاحسین کاشفی کتابی دربارهی داستان کربلا بنام «روضةالشهداء» نوشته بوده ، و کسانی در نشستها از آن خوانده مردم را میگریانیدهاند و همانا نام «روضهخوان» از همانجا پیدا شده است.
گویا نخست نشستهای سادهای از سوی مردم برپا میشده. ولی سپس شاه و پیرامونیان او بکار برخاستهاند و توان گفت که در روزهای عاشورا برخی نمایشها از جمله شبیهسازی میرفته است.
از آن زمان آگاهی کمتر است. ولی چون بزمان قاجاریان میرسیم که نوشتههای جهانگردان اروپایی در دستست میبینیم دستگاه بزرگی درمیان میبوده و در ایران و هندوستان و قفقاز و دیگر جاها در دوازده روزِ محرم روضهخوانیهای بسیار میشده و سینهزنی و قمهزنی و شاهحسینی از همان زمانها شناخته میبوده.
هرچه هست در زمان ما روضهخوانی و نمایشهای محرمی یک گرفتاری بزرگی برای ایرانیان گردیده و این میدانْ بیاندازه پهناور شده بود. در شهرهای بزرگ شمارهی روضهخوانها از دویست و سیصد گذشتی ، و بسیاری از آنان از آن راه ، داراک اندوخته توانگر بودندی. برخی نیز بدربار بستگی داشته لقبهایی ـ از سلطانالذاکرین ، ملکالذاکرین و مانند اینها ـ یافتندی. در سراسر سال روضهخوانیها رفتی. اگر کسی درگذشتی ، و یا از سفر آمدی ، و یا عروسی کردی ، و یا خانهی تازه خریدی ، و یا فرزندی پیدا کردی ، در خانهی خود روضه خوانانیدی. هر توانگری سالانه ده روز یا بیشتر نشست برپا کردی و درِ خانهاش را بروی مردم گشادی. کمتر نشست بودی که روضهای خوانده نشود.
شیعی بافهم و باور ، کسی بودی که اگر پدرش مرده بحسین گرید ، اگر برادرش درگذشته یاد عباس برادر حسین کند ، اگر پسر جوانی از دستش رفته علیاکبر را بیاد آورد ، اگر عروسی کند روضه از عروسی قاسم خواناند. یک زن شیعی بایستی همیشه یاد از زینب و امکلثوم کند و هر اندوهی که رخ دهد آن را بکنار گزارده باندوه خواهران و زنان حسین گرید. این دستوری میبود که پیشوایانشان داده بودند : «و على الحسین فلیبک الباکون لیندب النادبون». ⁽¹⁾
از آنسوی چون محرم رسیدی بسیاری از مردم رخت سیاه پوشیدندی ، و از همان روزِ نخستین در تیمچهها و کاروانسراها و در خانههای مجتهدان و بزرگان دستگاه سوگواری درچیده شدی. در همه جا روضهخوانیها آغاز یافتی. بازار روضهخوانان بسیار گرم شده هر یکی سوار اسب یا خر از اینجا درآمده بآنجا شتافتی. در هر جایی روضهخوانان همینکه یکی از منبر پایین آمدی آن دیگری بالا رفتی.
در همان هنگام از هر کویی دستهای راه افتادی. سینهزنها ، عربها ، زنجیرزنان ، هر گروهی دنبال دیگری را گرفته ، درفشهای بسیار جلو انداخته ، با طبل و شیپور (و یا بیآنها) نالان و مویان ⁽²⁾ براه افتادندی. در بازارها گردیده و به تیمچهها و خانههای مجتهدان و بزرگان رفته بدینسان روز را بپایان رسانیدندی.
هنگام شام در هر کویی و کوچهای دستهی شاهحسینی راه افتادی. سپس نیز در هر مسجدی روضهخوانی رفتی.
از روزهای هشتم یا نهم «شبیه» نیز درآمدی. شمر و یزید و حسین و عباس و علیاکبر و قاسم و زینالعابدین بیمار و زینب و امکلثوم و سکینه بروی اسبها در بازارها گردیدندی. در تبریز روز نهم «شیر» آوردندی که خود داستانی داشتی.
👇
روز دهم یا عاشورا «دیوانگی» بالا گرفتی. از آغاز روز صد دستهی شاهحسینی راه افتادی. از هر کوی و کویچه قمهزنان با سرهای شکافته و کفنهای سفیدِ خونآلود بیرون آمدندی. مردم قرهباغ در تبریز و تهران «قفل بتنان» آوردندی. در این روز ملایان و بازرگانان و توانگران نیز خودداری ننموده با پاهای برهنه و سرهای باز ، گِل بِرو مالیده بجلو دستهها افتادندی ، بسرهاشان خاکستر و کاه ریختندی ، کسانی چندان گریستندی و بسر کوفتندی که از خود رفته افتادندی. بدینسان دستههای گوناگون از اینسو و از آنسو راه افتادندی و در بازارها بهم رسیدندی. انبوه زنان و مردان بتماشا ایستاده گریه کردندی. بسیاری از قمهزنان بخودنمایی چندان زدندی که افتاده از خود رفتندی و سالانه چند کس با این آسیب درگذشتندی.
در بسیاری از شهرها روز عاشورا «نخل» گردانیدندی. یک چیز بسیار بزرگ و سنگینی از چوب ساخته «نخل» نامیدندی. هر کویی نخلی داشتی و در آن روز بیست و سی تن یا بیشتر بزیرش رفته آن را برداشتندی و در کوچهها گردانیدندی و چون دو نخل بهم رسیدی بیکدیگر راه نداده به پیکار برخاستندی و سر و روی همدیگر را خستندی. گاهی نیز خون ریختندی.
در شهرهایی که دوتیرگی حیدری و نعمتی از میان نرفته بود ، هر ساله در روز عاشورا پیکار بمیان افتادی و سرها شکسته و تنها کوفته شدی.
از این نادانیها چندان بودی که اگر کسی بشمارد و داستان همه را بنویسد یک کتاب بزرگی باشد. این نادانیها در ایران رواج میداشت تا رضاشاه پهلوی جلو گرفت که ده سال بیشتر ، کم نشانی از این نمایشها دیده شدی. ولی چنانکه میدانیم پس از رفتن او دولت بجلوگیری نمیکوشد و ملایان میکوشند که بار دیگر آنها را رواج دهند و چنانکه میشنویم در بسیاری از شهرها آغاز یافته در محرم همان نمایشها بمیان میآید. ⁽³⁾
🔹 پانوشت (از ویراینده) :
1ـ بر حسین گریند گریهکنندگان و شیون کنند شیونکنندگان.
2ـ مویه = گریه با آواز بلند ؛ موییدن فعل آن و مویان (= مویهکنان) اسم فاعلِ «همانزمانی» است.
3ـ جای افسوس فراوانست که محمدرضاشاه پهلوی نتوانست همچون پدرش به جلوگیری از ارتجاع پردازد. بزرگا دردا که به ملایان پر و بال هم میداد و باید گفت مار در آستین پرورد. درین باره کتاب «دولت بما پاسخ دهد؟» دیده شود.
————————————
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
در بسیاری از شهرها روز عاشورا «نخل» گردانیدندی. یک چیز بسیار بزرگ و سنگینی از چوب ساخته «نخل» نامیدندی. هر کویی نخلی داشتی و در آن روز بیست و سی تن یا بیشتر بزیرش رفته آن را برداشتندی و در کوچهها گردانیدندی و چون دو نخل بهم رسیدی بیکدیگر راه نداده به پیکار برخاستندی و سر و روی همدیگر را خستندی. گاهی نیز خون ریختندی.
در شهرهایی که دوتیرگی حیدری و نعمتی از میان نرفته بود ، هر ساله در روز عاشورا پیکار بمیان افتادی و سرها شکسته و تنها کوفته شدی.
از این نادانیها چندان بودی که اگر کسی بشمارد و داستان همه را بنویسد یک کتاب بزرگی باشد. این نادانیها در ایران رواج میداشت تا رضاشاه پهلوی جلو گرفت که ده سال بیشتر ، کم نشانی از این نمایشها دیده شدی. ولی چنانکه میدانیم پس از رفتن او دولت بجلوگیری نمیکوشد و ملایان میکوشند که بار دیگر آنها را رواج دهند و چنانکه میشنویم در بسیاری از شهرها آغاز یافته در محرم همان نمایشها بمیان میآید. ⁽³⁾
🔹 پانوشت (از ویراینده) :
1ـ بر حسین گریند گریهکنندگان و شیون کنند شیونکنندگان.
2ـ مویه = گریه با آواز بلند ؛ موییدن فعل آن و مویان (= مویهکنان) اسم فاعلِ «همانزمانی» است.
3ـ جای افسوس فراوانست که محمدرضاشاه پهلوی نتوانست همچون پدرش به جلوگیری از ارتجاع پردازد. بزرگا دردا که به ملایان پر و بال هم میداد و باید گفت مار در آستین پرورد. درین باره کتاب «دولت بما پاسخ دهد؟» دیده شود.
————————————
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
Telegram
کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
🔶 دولت بما پاسخ دهد
🖌 احمد کسروی
🔍 جُستار : دعوای حکومت نمودن ملایان و درخواست از دولت برای اقدام جدی و تعیین تکلیف خود با آنان در این زمینه
📊 شمار ساتها : ۴۴
🔸 بازپسین پراکنش : مهرماه ۱۴۰۱
کتابخانهی پاکدینی
🔸 این کتاب از سوی «باهَمادِ پاکدینان»…
🖌 احمد کسروی
🔍 جُستار : دعوای حکومت نمودن ملایان و درخواست از دولت برای اقدام جدی و تعیین تکلیف خود با آنان در این زمینه
📊 شمار ساتها : ۴۴
🔸 بازپسین پراکنش : مهرماه ۱۴۰۱
کتابخانهی پاکدینی
🔸 این کتاب از سوی «باهَمادِ پاکدینان»…
📊 آیا با نقد نویسنده دربارهی زیانهای بسیار گریه و روضهخوانی همداستانید؟
Anonymous Poll
95%
آری
4%
نه
1%
نه ، دلیلش را برایتان (با فشردن دکمهی شیشهای پایین) مینویسم.