📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان» (ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»)
🖌 احمد کسروی
🔸۱ـ پوزش (دو از چهار)
نیز بارها در دفترها و نوشتارهایش دربارهی اسلام بحث کرده است و از سخنان اوست که اسلام دو تاست : اول ، آنچه پیامبر عربی هزاروسیصدوپنجاه سال پیش بنیاد نهاد و قرنها ادامه یافت. دوم ، آنچه امروز میان مسلمانان رایج است و نزد هر تیرهای به رنگی دیگر درآمده است.
هر دوی اینها اسلام نامیده میشوند ، در حالی که راستی آنست که این جز از آن است ، بلکه این با آن در تناقض است.
زیرا اسلام یکم ، دینی پاک و خدایی بود که مردم را به یگانگی خدا و ترک پرستش بتها دعوت میکرد و مردم را به اندیشیدن و خرد را داور گرفتن و شناخت آیین خدا در آفرینش تشویق مینمود ، و این اسلام (اگر خواستی بگو : این کیشهای پراکنده) مردم را به پرستش مردگان و زیارت گنبدها و پیروی از پندارها (اوهام) برانگیخته و آنان را از داوری خرد و اندیشیدن و شناخت آیین خدا بازداشته است.
اسلامِ یکم میان عربها دوستی پدید آورد و آنان را تودهای یگانه گردانید و به اوج شکوه و بلندی رسانید ، و این اسلام مردم را به تیرههایی پراکنده گردانیده و میانشان دشمنی و کینه پدید آورده و آنان را به بدترین پستی و خواری فروکشانده است.
از نظرات او در دین اینست که مردم همانگونه که باید به [هستی] خدا آگاهی داشته باشند ، باید به آیین او در آفرینش نیز آگاه بوده و در زندگی و کارهایشان از آن پیروی کنند و از هر آنچه با آیین خدا مخالف است ، رویگردان شوند.
این گفتهی خود را به تفصیل شرح داده و از جمله گفته است : برخی مردم هنگامی که بیمار میشوند ، با دعا یا با قرآن درمان میجویند. اینست میبینی که دعا یا آیهای را مینویسند و بر خود میآویزند یا دعا یا آیهای را میخوانند و بر آنان میدمند و این کار را از نشانههای استواری باور میشمارند.
در حالی که این ، نافرمانی با خدا و خروج از فرمان اوست. زیرا خدا برای هر دردی ، دوایی قرار داده و چارهی بیماریها را در درمان [پزشکی] نهاده و هرگز درمان بیماری با دعا نبوده و نخواهد بود و هر آنچه از حکایات در این باره روایت میکنند ، از جعلیات است. راستی آن است که این گمراهی ، انبوهی از مردم را که جز خدا کسی شمارشان را نداند ، به نابودی کشانده است.
مانندهای این بسیار است. اینست اگر مردم آیین خدا را در زندگی بشناسند ، از این گرفتاریها رها میگردند.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸۱ـ پوزش (دو از چهار)
نیز بارها در دفترها و نوشتارهایش دربارهی اسلام بحث کرده است و از سخنان اوست که اسلام دو تاست : اول ، آنچه پیامبر عربی هزاروسیصدوپنجاه سال پیش بنیاد نهاد و قرنها ادامه یافت. دوم ، آنچه امروز میان مسلمانان رایج است و نزد هر تیرهای به رنگی دیگر درآمده است.
هر دوی اینها اسلام نامیده میشوند ، در حالی که راستی آنست که این جز از آن است ، بلکه این با آن در تناقض است.
زیرا اسلام یکم ، دینی پاک و خدایی بود که مردم را به یگانگی خدا و ترک پرستش بتها دعوت میکرد و مردم را به اندیشیدن و خرد را داور گرفتن و شناخت آیین خدا در آفرینش تشویق مینمود ، و این اسلام (اگر خواستی بگو : این کیشهای پراکنده) مردم را به پرستش مردگان و زیارت گنبدها و پیروی از پندارها (اوهام) برانگیخته و آنان را از داوری خرد و اندیشیدن و شناخت آیین خدا بازداشته است.
اسلامِ یکم میان عربها دوستی پدید آورد و آنان را تودهای یگانه گردانید و به اوج شکوه و بلندی رسانید ، و این اسلام مردم را به تیرههایی پراکنده گردانیده و میانشان دشمنی و کینه پدید آورده و آنان را به بدترین پستی و خواری فروکشانده است.
از نظرات او در دین اینست که مردم همانگونه که باید به [هستی] خدا آگاهی داشته باشند ، باید به آیین او در آفرینش نیز آگاه بوده و در زندگی و کارهایشان از آن پیروی کنند و از هر آنچه با آیین خدا مخالف است ، رویگردان شوند.
این گفتهی خود را به تفصیل شرح داده و از جمله گفته است : برخی مردم هنگامی که بیمار میشوند ، با دعا یا با قرآن درمان میجویند. اینست میبینی که دعا یا آیهای را مینویسند و بر خود میآویزند یا دعا یا آیهای را میخوانند و بر آنان میدمند و این کار را از نشانههای استواری باور میشمارند.
در حالی که این ، نافرمانی با خدا و خروج از فرمان اوست. زیرا خدا برای هر دردی ، دوایی قرار داده و چارهی بیماریها را در درمان [پزشکی] نهاده و هرگز درمان بیماری با دعا نبوده و نخواهد بود و هر آنچه از حکایات در این باره روایت میکنند ، از جعلیات است. راستی آن است که این گمراهی ، انبوهی از مردم را که جز خدا کسی شمارشان را نداند ، به نابودی کشانده است.
مانندهای این بسیار است. اینست اگر مردم آیین خدا را در زندگی بشناسند ، از این گرفتاریها رها میگردند.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان» (ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»)
🖌 احمد کسروی
🔸 ۱ـ پوزش (سه از چهار)
از گفتههای او یکی اینست که کیشهای امروزی ، دین شمرده میشوند ، در حالی که حقیقت این است که آنها بیدینی و گمراهیاند و دین جز برای آن نیامده که مردم را از گمراهیهایی از اینگونه نگاه دارد.
میگوید : مسیحیان را برای خود مثال بزن ، آنان خود را پیروان دین میشمارند ، در حالی که راستی این است که آنان پیروان بیدینی و گمراهیاند. زیرا دین برای آن بود که حقایق را به مردم بیاموزد و آنان را از پیروی پندارها بازدارد ، از جمله : خدا را دارندهی فرزندی شناختن ، یا باور به برخاستن مردی از میان مردگان و به آسمانها رفتنش ، و چشم دوختن به بازآمدنش به جهان. از اینرو ما با گمراهیهایی از اینگونه ، بر بایستگی (لزوم) دین و نیاز مردم به آن استدلال میکنیم. آری ، ما بر بایستگی دین استدلال میکنیم و به خوارشمارندگان آن چنین پاسخ میدهیم : اگر مردم دینی نداشته باشند که آنان را راه نماید و گرد هم آورد ، گمراه و پراکنده میشوند و هر گروهی پیرو پندارهای دیگری میگردد ؛ گروهی عیسا را فرزند خدا و شریک او قرار دادند و گروهی دیگر امور جهان را به دست امامان مردهشان سپردند و گروهی دیگر پنداشت که خدا از اینجهان بیزار است و مردم را به ترک آن و زهد ورزیدن فراخواند.
میگوید : شگفتآور است که این گمراهیها دین شمرده شوند ، در حالی که دین جز برای نگاهداشت مردم از آنها و مانندهایش نیست.
میگوید : این کیشها ، دین را نزد دانشمندان خوار کرده و مادیان را بر انکار هستی خدا و باور نداشتن به پیامبران و دشمنی با دین دلیر کرده. بر ما واجب است که با این گمراهیها دشمنی کنیم و با پیروانشان نبرد نماییم.
این اندیشهها او را به مخالفت با کیشها و گمراهیها که در ایران بسیارند برانگیخت. اینبود نخست نوشتارهای پیاپی در مهنامهاش «پیمان» نوشت که هفت سال پیاپی منتشر شد تا آنکه تعطیل گشت ، و در روزنامهاش «پرچم» که یازده ماه منتشر شد تا آنکه بازداشت گردید. سپس به چاپ کتابها پرداخت و به هر کیش یا گمراهی یک یا دو کتاب اختصاص داد.
کوتاهسخن اینکه او برای دفاع از دین و زدودن گمراهیها و وارد کردن مردم به یک دین یگانه ، یک دم نیاسوده تلاش کرد و تلاشهایش میوه داد. زیرا گروههایی از مردم ـ از هر توده و کیشی ـ بهویژه جوانان فارغالتحصیل مدارس و غیر آنان ، به او روی آوردند. بدینسان هزاران نفر از آنان گرد او جمع شدند و به یاریاش برخاستند و به نشر آراء و انتشار کتابهایش پرداختند و نگاهبانی از او را در برابر نیرنگ دشمنانش بعهده گرفتند. اینست این جنبش امروز در ایران نیرومندانه به پیش میرود.
آری ، مخالفانش بسیار بیشترند. زیرا شیعیان ، بهائیان ، صوفیان ، مادیان ، سرمایهداران ، متعصبان به سعدی و خیام و حافظ ، و کسانی که با جادوگری و استخاره و دعانویسی نان میخورند ، همگی بدخواهان او هستند که با او دشمنی و مخالفت میکنند. اما راستی چیرگی مییابد و چیزی بر آن چیرگی نمییابد و خدا جز آن نمیپذیرد که نور خود را کامل کند ، هرچند کافران ناخوش بدارند. [1]
🔹 پانوشت :
1ـ اشاره است به سورهی توبه ، آیهی 32 : وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ. ـ و
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 ۱ـ پوزش (سه از چهار)
از گفتههای او یکی اینست که کیشهای امروزی ، دین شمرده میشوند ، در حالی که حقیقت این است که آنها بیدینی و گمراهیاند و دین جز برای آن نیامده که مردم را از گمراهیهایی از اینگونه نگاه دارد.
میگوید : مسیحیان را برای خود مثال بزن ، آنان خود را پیروان دین میشمارند ، در حالی که راستی این است که آنان پیروان بیدینی و گمراهیاند. زیرا دین برای آن بود که حقایق را به مردم بیاموزد و آنان را از پیروی پندارها بازدارد ، از جمله : خدا را دارندهی فرزندی شناختن ، یا باور به برخاستن مردی از میان مردگان و به آسمانها رفتنش ، و چشم دوختن به بازآمدنش به جهان. از اینرو ما با گمراهیهایی از اینگونه ، بر بایستگی (لزوم) دین و نیاز مردم به آن استدلال میکنیم. آری ، ما بر بایستگی دین استدلال میکنیم و به خوارشمارندگان آن چنین پاسخ میدهیم : اگر مردم دینی نداشته باشند که آنان را راه نماید و گرد هم آورد ، گمراه و پراکنده میشوند و هر گروهی پیرو پندارهای دیگری میگردد ؛ گروهی عیسا را فرزند خدا و شریک او قرار دادند و گروهی دیگر امور جهان را به دست امامان مردهشان سپردند و گروهی دیگر پنداشت که خدا از اینجهان بیزار است و مردم را به ترک آن و زهد ورزیدن فراخواند.
میگوید : شگفتآور است که این گمراهیها دین شمرده شوند ، در حالی که دین جز برای نگاهداشت مردم از آنها و مانندهایش نیست.
میگوید : این کیشها ، دین را نزد دانشمندان خوار کرده و مادیان را بر انکار هستی خدا و باور نداشتن به پیامبران و دشمنی با دین دلیر کرده. بر ما واجب است که با این گمراهیها دشمنی کنیم و با پیروانشان نبرد نماییم.
این اندیشهها او را به مخالفت با کیشها و گمراهیها که در ایران بسیارند برانگیخت. اینبود نخست نوشتارهای پیاپی در مهنامهاش «پیمان» نوشت که هفت سال پیاپی منتشر شد تا آنکه تعطیل گشت ، و در روزنامهاش «پرچم» که یازده ماه منتشر شد تا آنکه بازداشت گردید. سپس به چاپ کتابها پرداخت و به هر کیش یا گمراهی یک یا دو کتاب اختصاص داد.
کوتاهسخن اینکه او برای دفاع از دین و زدودن گمراهیها و وارد کردن مردم به یک دین یگانه ، یک دم نیاسوده تلاش کرد و تلاشهایش میوه داد. زیرا گروههایی از مردم ـ از هر توده و کیشی ـ بهویژه جوانان فارغالتحصیل مدارس و غیر آنان ، به او روی آوردند. بدینسان هزاران نفر از آنان گرد او جمع شدند و به یاریاش برخاستند و به نشر آراء و انتشار کتابهایش پرداختند و نگاهبانی از او را در برابر نیرنگ دشمنانش بعهده گرفتند. اینست این جنبش امروز در ایران نیرومندانه به پیش میرود.
آری ، مخالفانش بسیار بیشترند. زیرا شیعیان ، بهائیان ، صوفیان ، مادیان ، سرمایهداران ، متعصبان به سعدی و خیام و حافظ ، و کسانی که با جادوگری و استخاره و دعانویسی نان میخورند ، همگی بدخواهان او هستند که با او دشمنی و مخالفت میکنند. اما راستی چیرگی مییابد و چیزی بر آن چیرگی نمییابد و خدا جز آن نمیپذیرد که نور خود را کامل کند ، هرچند کافران ناخوش بدارند. [1]
🔹 پانوشت :
1ـ اشاره است به سورهی توبه ، آیهی 32 : وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ. ـ و
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
Forwarded from کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
🔸 امروز چاره چیست؟
🖌 احمد کسروی
🔍 نیازمندیهای ایران ، تغییراتی که باید بکار بست و راه رسیدن به این آرمان.
📊 شمار ساتها : ۷۳
بازپسین پراکنش : شهریور ۱۴۰۱
🔷 کتابخانهی پاکدینی
🔸 این کتاب از سوی «باهَمادِ پاکدینان» و بدست «کوشادِ تلگرام» پراکنده میگردد.
کتاب را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔍 نیازمندیهای ایران ، تغییراتی که باید بکار بست و راه رسیدن به این آرمان.
📊 شمار ساتها : ۷۳
بازپسین پراکنش : شهریور ۱۴۰۱
🔷 کتابخانهی پاکدینی
🔸 این کتاب از سوی «باهَمادِ پاکدینان» و بدست «کوشادِ تلگرام» پراکنده میگردد.
کتاب را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
🌸
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان» (ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»)
🖌 احمد کسروی
🔸 ۱ـ پوزش (چهار از چهار)
اما سبب نوشتن کتاب این بود که جوانی از خانوادهای ایرانی در کویت به او پیوست و به نشر این اندیشه در میان کویتیها پرداخت. از اینجا نیاز به کتابهای عربی احساس شد و برخی کویتیها از او درخواست تألیف کتابهایی به زبان عربی برای استفادهی خود کردند. او درخواستشان را پذیرفت و از آنجا که تشیع از مذاهب رایج در کویت و عراق است ، تصمیم گرفت اولین کتاب به زبان عربی در این باره باشد ، اینبود این کتاب را نوشت و در دو هفته به پایان رساند ، و میخواست در آن بازنگرد و جز پس از انجام اصلاحاتی در آن ، چاپش نکند.
اما حادثهای میان او و خواستهاش فاصله انداخت. او در روز پانزدهم جمادیالاولی (سال جاری) [1] هنگامی که در یکی از خیابانها به همراه دو جوان برای محافظتش راه میرفت ، گروهی از اراذل و اوباش از متعصبان شیعه برای ترور او ، محاصرهاش کردند. یکی از آنان دو گلوله از پشت به او شلیک کرد. سپس با چاقو و سنگ بر او یورش بردند و از ناحیهی سر ، صورت و سینه ، سیزده زخم بر او وارد کردند.
در این حادثه عبرتی برای عبرتگیرندگان بود. زیرا تعداد اراذل بیش از سی نفر بود ، گذشته از کسانی از رهگذران که به آنان پیوستند. او در حالی که غرق در زخمها بود ، بیش از نیم ساعت با آنان ایستادگی کرد تا اینکه افسران پلیس به محل رسیدند و او و دو جوان را نجات داده و به مرکز پلیس رساندند.
نتیجه آنکه این حادثه او را از آنچه برای اصلاح و بهبود کتاب میخواست ، بازداشت. زیرا او به درمان نیاز پیدا کرد و کار نوشتن را تا مدتی رها نمود ، و چون برادران کویتی ما درخواست خود را بارها تکرار کردند ، تصمیم گرفتیم کتاب را همانگونه که بود چاپ کنیم ، و این را شرح میدهیم تا خوانندگان از چگونگی آگاه باشند و اگر در عبارات کتاب چیزی یافتند که نمیپسندند ، با ما با چشمپوشی رفتار کنند. و امید استوار داریم که آنچه را از اصلاح و بهبود از دست ما بدر رفته است در چاپ دوم جبران کنیم. [2]
🔹 پانوشتها :
1ـ هشتم اردیبهشت 1324
2ـ ما نیز بیگمانیم در ترجمه کمیهایی هست. اگر کسانی ایرادهای آن را به ما یادآور شوند منت به گردن ما خواهند داشت. کوشاد تلگرام
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 ۱ـ پوزش (چهار از چهار)
اما سبب نوشتن کتاب این بود که جوانی از خانوادهای ایرانی در کویت به او پیوست و به نشر این اندیشه در میان کویتیها پرداخت. از اینجا نیاز به کتابهای عربی احساس شد و برخی کویتیها از او درخواست تألیف کتابهایی به زبان عربی برای استفادهی خود کردند. او درخواستشان را پذیرفت و از آنجا که تشیع از مذاهب رایج در کویت و عراق است ، تصمیم گرفت اولین کتاب به زبان عربی در این باره باشد ، اینبود این کتاب را نوشت و در دو هفته به پایان رساند ، و میخواست در آن بازنگرد و جز پس از انجام اصلاحاتی در آن ، چاپش نکند.
اما حادثهای میان او و خواستهاش فاصله انداخت. او در روز پانزدهم جمادیالاولی (سال جاری) [1] هنگامی که در یکی از خیابانها به همراه دو جوان برای محافظتش راه میرفت ، گروهی از اراذل و اوباش از متعصبان شیعه برای ترور او ، محاصرهاش کردند. یکی از آنان دو گلوله از پشت به او شلیک کرد. سپس با چاقو و سنگ بر او یورش بردند و از ناحیهی سر ، صورت و سینه ، سیزده زخم بر او وارد کردند.
در این حادثه عبرتی برای عبرتگیرندگان بود. زیرا تعداد اراذل بیش از سی نفر بود ، گذشته از کسانی از رهگذران که به آنان پیوستند. او در حالی که غرق در زخمها بود ، بیش از نیم ساعت با آنان ایستادگی کرد تا اینکه افسران پلیس به محل رسیدند و او و دو جوان را نجات داده و به مرکز پلیس رساندند.
نتیجه آنکه این حادثه او را از آنچه برای اصلاح و بهبود کتاب میخواست ، بازداشت. زیرا او به درمان نیاز پیدا کرد و کار نوشتن را تا مدتی رها نمود ، و چون برادران کویتی ما درخواست خود را بارها تکرار کردند ، تصمیم گرفتیم کتاب را همانگونه که بود چاپ کنیم ، و این را شرح میدهیم تا خوانندگان از چگونگی آگاه باشند و اگر در عبارات کتاب چیزی یافتند که نمیپسندند ، با ما با چشمپوشی رفتار کنند. و امید استوار داریم که آنچه را از اصلاح و بهبود از دست ما بدر رفته است در چاپ دوم جبران کنیم. [2]
🔹 پانوشتها :
1ـ هشتم اردیبهشت 1324
2ـ ما نیز بیگمانیم در ترجمه کمیهایی هست. اگر کسانی ایرادهای آن را به ما یادآور شوند منت به گردن ما خواهند داشت. کوشاد تلگرام
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 «مفاخر ملی» ، لات و هبل امروزی ایرانیان (سه از چهار)
چنانکه دیده میشود ، حکمت از زورِ وزارت خود سودجویی نامردانه کرده تا راه خیانتی که وزارت فرهنگ پیش گرفته بود مانعی در جلو خود نبیند. کسروی پیش از آن در دادگستری داور ، در داستان اوین و رایی که او به زیان دربار رضاشاهی داد (1) ، از رهگذر آن پیشآمد زیانهای فراوانی کشید. چند سالی پس از آن به علت یک بدگمانی زندانی شد و یکایک نوشتهها و کتابهایش را بشهربانی بردند و به بررسی پرداختند که آسیبهایی نیز از آن یافت ، اینها همه نشان میداد که کسروی بیدی نبود که با چنان بادهایی بلرزد.
وزارت فرهنگ نیز نمیخواست گامی به پس بردارد. این بود یک مشت شاعر بیادب به پشتیبانی او در برابر مهنامه به زشتگوییها برخاستند. انجمن ادبی نیز کسروی را «دشمن ادبیات» میشناسانید. از اینرو کسروی به آن انجمن رفته و سخنرانی سَهانندهای (2) در زمینهی ادبیات کرد که بخش یکم آن در پیمان چاپ شد و نخستوزیر فروغی ، یار و همدست حکمت از چاپ بخش دوم آن بدستیاری ادارهی سیاسی (سانسور) جلو گرفت. این سخنرانی نیز در دفتری گرد آمده که در کتابخانهی ما میباشد.
اینها را شرح دادیم تا خوانندگان دربارهی معنی شعر و «ادبیات» و راه آن در ایران که کسروی در نوشتههایش بازنموده بینش بهتری پیدا کنند. به نقشهای که پشت سر «مفاخر ملی» بوده آگاه شوند و رازش را دریابند. خوانندگان برای آگاهیهای بیشتر و دانستن کامل چنین نقشهی خائنانهای باید کتاب «در پیرامون ادبیات» را بخوانند.
🔹 پانوشتها :
1ـ کتاب «ده سال در عدلیه» دیده شود.
2ـ سهیدن (همچون جهیدن) = برانگیخته شدن احساسات. سهانیدن = برانگیختن احساسات.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 «مفاخر ملی» ، لات و هبل امروزی ایرانیان (سه از چهار)
چنانکه دیده میشود ، حکمت از زورِ وزارت خود سودجویی نامردانه کرده تا راه خیانتی که وزارت فرهنگ پیش گرفته بود مانعی در جلو خود نبیند. کسروی پیش از آن در دادگستری داور ، در داستان اوین و رایی که او به زیان دربار رضاشاهی داد (1) ، از رهگذر آن پیشآمد زیانهای فراوانی کشید. چند سالی پس از آن به علت یک بدگمانی زندانی شد و یکایک نوشتهها و کتابهایش را بشهربانی بردند و به بررسی پرداختند که آسیبهایی نیز از آن یافت ، اینها همه نشان میداد که کسروی بیدی نبود که با چنان بادهایی بلرزد.
وزارت فرهنگ نیز نمیخواست گامی به پس بردارد. این بود یک مشت شاعر بیادب به پشتیبانی او در برابر مهنامه به زشتگوییها برخاستند. انجمن ادبی نیز کسروی را «دشمن ادبیات» میشناسانید. از اینرو کسروی به آن انجمن رفته و سخنرانی سَهانندهای (2) در زمینهی ادبیات کرد که بخش یکم آن در پیمان چاپ شد و نخستوزیر فروغی ، یار و همدست حکمت از چاپ بخش دوم آن بدستیاری ادارهی سیاسی (سانسور) جلو گرفت. این سخنرانی نیز در دفتری گرد آمده که در کتابخانهی ما میباشد.
اینها را شرح دادیم تا خوانندگان دربارهی معنی شعر و «ادبیات» و راه آن در ایران که کسروی در نوشتههایش بازنموده بینش بهتری پیدا کنند. به نقشهای که پشت سر «مفاخر ملی» بوده آگاه شوند و رازش را دریابند. خوانندگان برای آگاهیهای بیشتر و دانستن کامل چنین نقشهی خائنانهای باید کتاب «در پیرامون ادبیات» را بخوانند.
🔹 پانوشتها :
1ـ کتاب «ده سال در عدلیه» دیده شود.
2ـ سهیدن (همچون جهیدن) = برانگیخته شدن احساسات. سهانیدن = برانگیختن احساسات.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان» (ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»)
🖌 احمد کسروی
🔸یادداشتها : ۲ـ متمم (یک از یک)
نویسندهی کتاب از آنچه نوشته است ، خواستی [=مقصودی] جز بازنمودن [=بیان] راستی نداشته است ، وگرنه میان او و شیعیان چیزی که موجب کینهتوزی متقابل شود ، وجود نداشته است ، و او از کسانی نیست که به دنبال اغراض[شخصی] باشد ، و خوانندگان خواهند دید که او شیعیانِ نخستین را ستوده و جهادشان در راه راستی و خیزششان برای یاری علویان به رسمیت شناخته است ، و این از روشنترین دلایل بر دوری او از هرگونه غرضی است.
آنگاه او سخنان خود را به دلایلْ مستند کرده است. این شیوهی او در نوشتن است. خواننده میتواند در هر سخن و دلیل او تأمل کند و خرد خود را داور قرار دهد تا به آنچه حقیقت میبیند حُکم کند ، و علمای شیعه میتوانند از کیش خود دفاع کنند و اگر دلایل را استوار نمیبینند ، آنها را رد کنند.
کوتاهسخن اینکه نویسنده جز بازنمودن راستی خواستی نداشته است. او چنانکه گفتیم آرزوی درآوردن مردم به یک دین واحد را دارد و برای تحقق آن آرزوی بزرگ از دو راه تلاش میکند :
۱) پرده برداشتن از معنای راست دین ، که سازگار با دانشها و خرد است.
۲) روشن ساختن گمراهی کیشهای پراکنده که مردم را از یکدیگر جدا میکنند.
آنچه باید به آن توجه کرد اینست که او از کلمات یا جملاتش قصد هیچگونه توهین یا ابراز کینه و دشمنی نداشته و جز فهماندن معنا خواستی نداشته است. مثلاً از کلمهی «گمراهی» خواستی جز «بیرون رفتن از راه حقیقت» نداشته است ، و همچنین دیگر کلمات.
از جمله کلماتی که ممکن است توهمِ توهین ایجاد کند ، کلمهی «رافضیان» است. در حالی که مؤلف آن را هر جا آورده ، جز برای فهماندن معنا و بازنمودن خواست نیاورده است. زیرا شیعیان تیرههای پرشماری دارند و این تیره در تاریخ به «رافضیان» شناخته شدهاند. و نویسنده بازنموده که این کلمه را زیدبنعلی شهید بر آنان اطلاق کرده است ، و «رَفْض» در لغت به معنای ترک کردن است و چیزی در آن نیست که موجب توهین شود. به هر حال نویسنده در بکار بردن آن ، راه تاریخنویسان را پیموده است.
امید استوار داریم که کتاب مورد پذیرش و پسند برادران عرب ما قرار گیرد و از میان آنان مردانی باهمت برخیزند و دست یاری به سوی ما دراز کنند.
دفترِ نامهی «پرچم»
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸یادداشتها : ۲ـ متمم (یک از یک)
نویسندهی کتاب از آنچه نوشته است ، خواستی [=مقصودی] جز بازنمودن [=بیان] راستی نداشته است ، وگرنه میان او و شیعیان چیزی که موجب کینهتوزی متقابل شود ، وجود نداشته است ، و او از کسانی نیست که به دنبال اغراض[شخصی] باشد ، و خوانندگان خواهند دید که او شیعیانِ نخستین را ستوده و جهادشان در راه راستی و خیزششان برای یاری علویان به رسمیت شناخته است ، و این از روشنترین دلایل بر دوری او از هرگونه غرضی است.
آنگاه او سخنان خود را به دلایلْ مستند کرده است. این شیوهی او در نوشتن است. خواننده میتواند در هر سخن و دلیل او تأمل کند و خرد خود را داور قرار دهد تا به آنچه حقیقت میبیند حُکم کند ، و علمای شیعه میتوانند از کیش خود دفاع کنند و اگر دلایل را استوار نمیبینند ، آنها را رد کنند.
کوتاهسخن اینکه نویسنده جز بازنمودن راستی خواستی نداشته است. او چنانکه گفتیم آرزوی درآوردن مردم به یک دین واحد را دارد و برای تحقق آن آرزوی بزرگ از دو راه تلاش میکند :
۱) پرده برداشتن از معنای راست دین ، که سازگار با دانشها و خرد است.
۲) روشن ساختن گمراهی کیشهای پراکنده که مردم را از یکدیگر جدا میکنند.
آنچه باید به آن توجه کرد اینست که او از کلمات یا جملاتش قصد هیچگونه توهین یا ابراز کینه و دشمنی نداشته و جز فهماندن معنا خواستی نداشته است. مثلاً از کلمهی «گمراهی» خواستی جز «بیرون رفتن از راه حقیقت» نداشته است ، و همچنین دیگر کلمات.
از جمله کلماتی که ممکن است توهمِ توهین ایجاد کند ، کلمهی «رافضیان» است. در حالی که مؤلف آن را هر جا آورده ، جز برای فهماندن معنا و بازنمودن خواست نیاورده است. زیرا شیعیان تیرههای پرشماری دارند و این تیره در تاریخ به «رافضیان» شناخته شدهاند. و نویسنده بازنموده که این کلمه را زیدبنعلی شهید بر آنان اطلاق کرده است ، و «رَفْض» در لغت به معنای ترک کردن است و چیزی در آن نیست که موجب توهین شود. به هر حال نویسنده در بکار بردن آن ، راه تاریخنویسان را پیموده است.
امید استوار داریم که کتاب مورد پذیرش و پسند برادران عرب ما قرار گیرد و از میان آنان مردانی باهمت برخیزند و دست یاری به سوی ما دراز کنند.
دفترِ نامهی «پرچم»
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🔹 پانوشتها :
1ـ فروغی و حکمت هر دو دشمنیها نشان دادند. فروغی همان سال (21) درگذشت ولی حکمت تا سال 59 زنده بود و بارها جایگاههای بلندی گرفت.
2ـ این سخن جای اندیشهی فراوان دارد و به آسانی نمیتوان از رویش گذشت. زمانی که این گفتار نوشته شده اینان (فروغی و حکمت) هر دو زنده بودند. فروغی که سالها در حکومت رضاشاه وزیر و نخستوزیر بود ، تا یک ماه و نیم پیش از این گفتار نیز نخستوزیر محمدرضاشاه میبود. از یک ماه پیش از این گفتار نیز وزیر دربار گردیده بود. حکمت نیز پس از این بارها وزارت و جایگاههای بالایی داشت تا در سال 59 درگذشت. اکنون باید اندیشید : اینان هر دو کسروی را نیک میشناختند و کسروی نیز آنها را. در یک گفتاری در یکی از روزنامههای پرتیراژ آن زمان ، کسروی هر دو را در پرده «خائن» و با چنین سخنانی ایشان را به دفاع از خود و رفع آن اتهام میخواند. ولی آنها چه میکنند؟ آیا از اینکه کسروی به ایشان «اتهام» بسته شکایت میکنند؟! آیا خواهان تشکیل دادگاهی در این باره میشوند؟! آیا در روزنامهها و یا در کتابی از خود دفاع میکنند؟!. نه! هیچ یک نبوده است. پس نتیجه چیست؟! چگونه وزیر بانفوذی همچون حکمت و کسی مانند فروغی که در دو حکومت پهلوی و پیش از آن روی همرفته نزدیک به بیست مقام از ریاست مجلس تا نخستوزیری را داشته و در زمان این گفتار نیز بتازگی از نخستوزیری خود دست کشیده و وزیر دربار شده بود درپی دفاع از خود برنیامده؟!
باید دانست این نخستین حملهی مستقیم کسروی به اعضای «کمپانی خیانت» است. کمابیش دو سال و نیم پس از این کسروی در کتاب «دادگاه» نیمی از دانستههای خود را به آشکار درآورده و از «کمپانی خیانت» آشکاره سخن میراند و خیانتهای ایشان را تا آنجا که در بررسیهای تاریخی دانسته و در پیشامدهای شهریور 1320 نیز برایش روشنتر گردیده بود برشتهی نوشتن میکشد.
پایان
————————————
📣خوانندگانی را که میخواهند در این زمینه بیشتر بخوانند بدفتر «سخنرانی کسروی در انجمن ادبی» راه مینماییم.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
1ـ فروغی و حکمت هر دو دشمنیها نشان دادند. فروغی همان سال (21) درگذشت ولی حکمت تا سال 59 زنده بود و بارها جایگاههای بلندی گرفت.
2ـ این سخن جای اندیشهی فراوان دارد و به آسانی نمیتوان از رویش گذشت. زمانی که این گفتار نوشته شده اینان (فروغی و حکمت) هر دو زنده بودند. فروغی که سالها در حکومت رضاشاه وزیر و نخستوزیر بود ، تا یک ماه و نیم پیش از این گفتار نیز نخستوزیر محمدرضاشاه میبود. از یک ماه پیش از این گفتار نیز وزیر دربار گردیده بود. حکمت نیز پس از این بارها وزارت و جایگاههای بالایی داشت تا در سال 59 درگذشت. اکنون باید اندیشید : اینان هر دو کسروی را نیک میشناختند و کسروی نیز آنها را. در یک گفتاری در یکی از روزنامههای پرتیراژ آن زمان ، کسروی هر دو را در پرده «خائن» و با چنین سخنانی ایشان را به دفاع از خود و رفع آن اتهام میخواند. ولی آنها چه میکنند؟ آیا از اینکه کسروی به ایشان «اتهام» بسته شکایت میکنند؟! آیا خواهان تشکیل دادگاهی در این باره میشوند؟! آیا در روزنامهها و یا در کتابی از خود دفاع میکنند؟!. نه! هیچ یک نبوده است. پس نتیجه چیست؟! چگونه وزیر بانفوذی همچون حکمت و کسی مانند فروغی که در دو حکومت پهلوی و پیش از آن روی همرفته نزدیک به بیست مقام از ریاست مجلس تا نخستوزیری را داشته و در زمان این گفتار نیز بتازگی از نخستوزیری خود دست کشیده و وزیر دربار شده بود درپی دفاع از خود برنیامده؟!
باید دانست این نخستین حملهی مستقیم کسروی به اعضای «کمپانی خیانت» است. کمابیش دو سال و نیم پس از این کسروی در کتاب «دادگاه» نیمی از دانستههای خود را به آشکار درآورده و از «کمپانی خیانت» آشکاره سخن میراند و خیانتهای ایشان را تا آنجا که در بررسیهای تاریخی دانسته و در پیشامدهای شهریور 1320 نیز برایش روشنتر گردیده بود برشتهی نوشتن میکشد.
پایان
————————————
📣خوانندگانی را که میخواهند در این زمینه بیشتر بخوانند بدفتر «سخنرانی کسروی در انجمن ادبی» راه مینماییم.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
Telegram
کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
🔸 سخنرانی کسروی در انجمن ادبی
✍️ احمد کسروی
📊 شمار ساتها : ۳۵ (اصلی) + 9
🔹 بازپسین پراکنش : بهمن ۱۴۰۰
🔷 کتابخانهی پاکدینی
🔸 این دفتر از سوی «باهَمادِ پاکدینان» و بدست «کوشادِ تلگرام» پراکنده میگردد.
✍️ احمد کسروی
📊 شمار ساتها : ۳۵ (اصلی) + 9
🔹 بازپسین پراکنش : بهمن ۱۴۰۰
🔷 کتابخانهی پاکدینی
🔸 این دفتر از سوی «باهَمادِ پاکدینان» و بدست «کوشادِ تلگرام» پراکنده میگردد.
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار یکم : پیدایش شیعیگری ، (14 تکه)
🔸1ـ خلفای سهگانه
چون پیامبر برخاست و عربهای اهل مکه و مدینه را از بتپرستی نجات داد و تودهای گرد آورد که آنان را مسلمان نامید ، هم او بود که بر آنان حکومت میکرد ، پراکندگیشان را به یگانگی میآورد و آنان را به جنگها رهبری میکرد و امیری جز او نداشتند. هنگامی که در سال ۱۱ هجری درگذشت ، از آنجا که مردی را برای جانشینی خود نگمارده بود ، یارانش از مهاجران و انصار در سقیفهی بنیساعده گرد هم آمدند و ابوبکر صدیق را که شیخی بزرگوار بود ، به امیری خود برگزیدند. اینبود با او بیعت کردند و او را خلیفه یا جانشین رسولالله محمد نامیدند.
به نظر میرسد که علی ، پسرعمو و داماد پیامبر ، خود را به دلیل خویشاوندی نزدیک با پیامبر و جهاد پیشینش در راه اسلام ، سزاوارتر و لایقتر به خلافت میدانست. اما چیزی از این را آشکار نکرد و نمیتوانست هم آشکار کند. زیرا پیامبر کار مسلمانان را به صورت شورا میانشان قرار داده بود و مهاجران و انصار در انتخاب کسی که بر آنان فرمانروایی کند ، مختار بودند و امیری یا خلافت ، میراثی نبود که کسی بدستیاری خویشاوندی به آن برسد.
در نتیجه علی با رضایت و رغبت خود با ابوبکر بیعت کرد. بلکه گفته شده است هنگامی که ابوبکر بر منبر بالا رفت و گفت : «مرا رها کنید که بهترینِ [شما] نیستم» ، علی به او پاسخ داد : «نه تو را رها میکنیم و نه خواهان رها کردن تو هستیم». (1)
ابوبکر کارها را همچون مردی دادگر و کارآزموده به دست گرفت و دو سال و چهار ماه حکومت کرد و از او جز آنچه مایهی ستایش و سپاس است ، سر نزد.
سپس مهاجران و انصار ، و علی در میانشان ، با عمر فاروق بیعت کردند. او نیز راه ابوبکر را پیمود و چنان قاطعیت و نیکنهادی از خود نشان داد که مردم ، از مسلمان و غیرمسلمان ، را به شگفتی واداشت. و نیز او با امکلثوم ، دختر علی ، ازدواج کرده بود. پس به علی احترام میگذاشت و بزرگ میداشت و در امور با او مشورت میکرد و گفتهی معروفش دربارهی اوست که : «اگر علی نبود ، عمر هلاک میشد». او ده سال و شش ماه حکومت کرد تا آنکه با ضربهی ابولؤلؤ کشته شد.
سپس کار [خلافت] میان علی و عثمان ، دو داماد پیامبر ، سرگردان بود و سرانجام بسود عثمان پایان پذیرفت و مسلمانان با او بیعت کردند. اما او بسیار سالخورده ، دلبسته به خویشاوندانش و سسترأی بود. از اینرو خویشاوندانش از بنیامیه بر او چیره شدند و او را از راه روشن دادگری منحرف کردند. سپس کارهایی [از او سر زد] که مسلمانان را خشمگین کرد و آنان را [بضد او] برانگیخت. اینبود گروهی از آنان خیزش کردند و او را در خانهاش محاصره نمودند و او را پس از دوازده سال حکومت کشتند. این نخستین فتنه در میان مسلمانان بود.
🔹 پانوشتها :
1ـ تاریخ ابنالعبری. (کسروی)
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار یکم : پیدایش شیعیگری ، (14 تکه)
🔸1ـ خلفای سهگانه
چون پیامبر برخاست و عربهای اهل مکه و مدینه را از بتپرستی نجات داد و تودهای گرد آورد که آنان را مسلمان نامید ، هم او بود که بر آنان حکومت میکرد ، پراکندگیشان را به یگانگی میآورد و آنان را به جنگها رهبری میکرد و امیری جز او نداشتند. هنگامی که در سال ۱۱ هجری درگذشت ، از آنجا که مردی را برای جانشینی خود نگمارده بود ، یارانش از مهاجران و انصار در سقیفهی بنیساعده گرد هم آمدند و ابوبکر صدیق را که شیخی بزرگوار بود ، به امیری خود برگزیدند. اینبود با او بیعت کردند و او را خلیفه یا جانشین رسولالله محمد نامیدند.
به نظر میرسد که علی ، پسرعمو و داماد پیامبر ، خود را به دلیل خویشاوندی نزدیک با پیامبر و جهاد پیشینش در راه اسلام ، سزاوارتر و لایقتر به خلافت میدانست. اما چیزی از این را آشکار نکرد و نمیتوانست هم آشکار کند. زیرا پیامبر کار مسلمانان را به صورت شورا میانشان قرار داده بود و مهاجران و انصار در انتخاب کسی که بر آنان فرمانروایی کند ، مختار بودند و امیری یا خلافت ، میراثی نبود که کسی بدستیاری خویشاوندی به آن برسد.
در نتیجه علی با رضایت و رغبت خود با ابوبکر بیعت کرد. بلکه گفته شده است هنگامی که ابوبکر بر منبر بالا رفت و گفت : «مرا رها کنید که بهترینِ [شما] نیستم» ، علی به او پاسخ داد : «نه تو را رها میکنیم و نه خواهان رها کردن تو هستیم». (1)
ابوبکر کارها را همچون مردی دادگر و کارآزموده به دست گرفت و دو سال و چهار ماه حکومت کرد و از او جز آنچه مایهی ستایش و سپاس است ، سر نزد.
سپس مهاجران و انصار ، و علی در میانشان ، با عمر فاروق بیعت کردند. او نیز راه ابوبکر را پیمود و چنان قاطعیت و نیکنهادی از خود نشان داد که مردم ، از مسلمان و غیرمسلمان ، را به شگفتی واداشت. و نیز او با امکلثوم ، دختر علی ، ازدواج کرده بود. پس به علی احترام میگذاشت و بزرگ میداشت و در امور با او مشورت میکرد و گفتهی معروفش دربارهی اوست که : «اگر علی نبود ، عمر هلاک میشد». او ده سال و شش ماه حکومت کرد تا آنکه با ضربهی ابولؤلؤ کشته شد.
سپس کار [خلافت] میان علی و عثمان ، دو داماد پیامبر ، سرگردان بود و سرانجام بسود عثمان پایان پذیرفت و مسلمانان با او بیعت کردند. اما او بسیار سالخورده ، دلبسته به خویشاوندانش و سسترأی بود. از اینرو خویشاوندانش از بنیامیه بر او چیره شدند و او را از راه روشن دادگری منحرف کردند. سپس کارهایی [از او سر زد] که مسلمانان را خشمگین کرد و آنان را [بضد او] برانگیخت. اینبود گروهی از آنان خیزش کردند و او را در خانهاش محاصره نمودند و او را پس از دوازده سال حکومت کشتند. این نخستین فتنه در میان مسلمانان بود.
🔹 پانوشتها :
1ـ تاریخ ابنالعبری. (کسروی)
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸