آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
96%
آری
0%
نه
4%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 خردهگیری [دربارهی اتحاد] و پاسخ آن (چهار از هفت)
آیا شما میپندارید اگر ما یا دیگری آواز بلند کنیم : «ای ایرانیان متحد شوید ، دست بهم دهید ..» نتیجه خواهد داد؟!... مگر ایرانیان با دلخواه و اختیار خود باین پراکندگی افتادهاند که با دلخواه و اختیار خود نیز از آن دست بردارند؟!. چنان کاری مانند آنست که شما یک بیماری را بینید و باو اندرز دهید که «تندرست شو! دست از بیماری بردار!» و شرحی از سودهای تندرستی برای او بسرایید ، و چنین پندارید که نتیجه بدست خواهد آمد ، و این ندانید که او با میل و دلخواه خود بیمار نگردیده که با میل و دلخواه از آن بازگردد. اگر اینگونه آوازها سودی داشت پس چه شده که آنهمه گفتارها و داد و فریادها که از آغاز مشروطه در روزنامهها در همان زمینهی یگانگی نوشته شده کمترین سودی ندارد؟!.
آقای ارجمند در این توده (اگر آزادگان را بکنار گزارید) ده تن که دارای یک اندیشه باشند پیدا نمیشوند ، با اینحال «دعوت باتحاد» چه نتیجه تواند داد؟!. اگر ما راستی [را] در آرزوی یگانگی هستیم باید بکوشیم و اندیشهها را یکی گردانیم. یگانگی جز در نتیجهی یکی بودن اندیشهها نتواند بود. در اینجاست که میگوییم : شما نام یگانگی را شنیدهاید و ما معنی آن را میدانیم و راهش را میشناسیم و بهترین دلیل آن یگانگیایست که امروز درمیان آزادگان پدیدار است. اینها کسانیند که هر چند تنی در جای دیگری میباشند و بیشترشان همدیگر را نمیشناسند ولی همگی یک راه را دنبال میکنند چرا که اندیشههاشان یکی میباشد.
شما اگر تاریخ خواندهاید ، چه برانگیختگان خدا و چه دیگر پیشوایان ، هیچ کدام این نکرده که چون برخاست به آواز بلند بگوید : «مردم یگانگی نمایید» یا ستایش از یگانگی سراید ، یا از ایستادگی برخی از نادانان ترسیده از سخن خود بازایستد ، بلکه هر یکی راهشان این بوده که با گمراهیها و نادانیها که مایهی پراکندگی و بیپروایی مردم بوده به نبرد پرداخته آنها را برانداخته و راستیها را در دلها جا داده و در نتیجهی همین کار یک دسته بگفتههای او گردن گزارده و خواه و ناخواه همدست و یگانه گردیدهاند و آن برانگیخته با دست همین دسته کار خود را پیش برده.[1] پیغمبر اسلام چه کرد؟!. آیا آواز بلند کرد «اتحدوا ایها العرب»؟! آیا بستایشهای خشکی از «اتحاد» پرداخت؟!.. آیا نه آنست که با بتپرستی و دیگر گمراهیها نبرد آغازید و از دشمنیهای بوجهل و بوسفیان و بولهب نترسید؟!. [2]
آقای ارجمند شما بسیار دورید و بمن نیز اندرز مینویسید. در ایران تا کیشهای شیعی و سنی و شیخی و متشرع و کریمخانی و بهائی و مسیحی و زردشتی و صوفیگری و فلسفه و خراباتیگری و مادّیگری [3] و مانند اینهاست یگانگی نشدنیست. تا بهائی بهائیست و شیعی شیعی یگانگی درمیان نخواهد بود. بهائی خواهد گفت : امام زمان آمده ، شیعی خواهد گفت نیامده. بهائی باین ریشخند نموده و شیعی بآن دشنام خواهد داد. بهائی نابودی این را خواهد خواست و شیعی بآزار او خواهد کوشید. [4] تنها این دو تا نیست دیگران نیز چنینند.
اینست باید باین پراکندگیها چاره کرده شود و ما نیز بآن میکوشیم. شما از اندککشاکشی که دربارهی شاعران رخ داده و در یک نشستی دیدهاید دو تن باهم بمجادله پرداختند ، بترس افتاده این نامه را مینویسید و نمیدانید که کشاکشهای بسیار بزرگتر دیگری درپی خواهد بود و ما تا همه را به یک راه نیاوریم از پا نخواهیم نشست. میدان کوششهای ما تنها ایران نیست. ولی این ناگزیریست که نخست از ایران آغاز کنیم.
👇
🖌 احمد کسروی
🔸 خردهگیری [دربارهی اتحاد] و پاسخ آن (چهار از هفت)
آیا شما میپندارید اگر ما یا دیگری آواز بلند کنیم : «ای ایرانیان متحد شوید ، دست بهم دهید ..» نتیجه خواهد داد؟!... مگر ایرانیان با دلخواه و اختیار خود باین پراکندگی افتادهاند که با دلخواه و اختیار خود نیز از آن دست بردارند؟!. چنان کاری مانند آنست که شما یک بیماری را بینید و باو اندرز دهید که «تندرست شو! دست از بیماری بردار!» و شرحی از سودهای تندرستی برای او بسرایید ، و چنین پندارید که نتیجه بدست خواهد آمد ، و این ندانید که او با میل و دلخواه خود بیمار نگردیده که با میل و دلخواه از آن بازگردد. اگر اینگونه آوازها سودی داشت پس چه شده که آنهمه گفتارها و داد و فریادها که از آغاز مشروطه در روزنامهها در همان زمینهی یگانگی نوشته شده کمترین سودی ندارد؟!.
آقای ارجمند در این توده (اگر آزادگان را بکنار گزارید) ده تن که دارای یک اندیشه باشند پیدا نمیشوند ، با اینحال «دعوت باتحاد» چه نتیجه تواند داد؟!. اگر ما راستی [را] در آرزوی یگانگی هستیم باید بکوشیم و اندیشهها را یکی گردانیم. یگانگی جز در نتیجهی یکی بودن اندیشهها نتواند بود. در اینجاست که میگوییم : شما نام یگانگی را شنیدهاید و ما معنی آن را میدانیم و راهش را میشناسیم و بهترین دلیل آن یگانگیایست که امروز درمیان آزادگان پدیدار است. اینها کسانیند که هر چند تنی در جای دیگری میباشند و بیشترشان همدیگر را نمیشناسند ولی همگی یک راه را دنبال میکنند چرا که اندیشههاشان یکی میباشد.
شما اگر تاریخ خواندهاید ، چه برانگیختگان خدا و چه دیگر پیشوایان ، هیچ کدام این نکرده که چون برخاست به آواز بلند بگوید : «مردم یگانگی نمایید» یا ستایش از یگانگی سراید ، یا از ایستادگی برخی از نادانان ترسیده از سخن خود بازایستد ، بلکه هر یکی راهشان این بوده که با گمراهیها و نادانیها که مایهی پراکندگی و بیپروایی مردم بوده به نبرد پرداخته آنها را برانداخته و راستیها را در دلها جا داده و در نتیجهی همین کار یک دسته بگفتههای او گردن گزارده و خواه و ناخواه همدست و یگانه گردیدهاند و آن برانگیخته با دست همین دسته کار خود را پیش برده.[1] پیغمبر اسلام چه کرد؟!. آیا آواز بلند کرد «اتحدوا ایها العرب»؟! آیا بستایشهای خشکی از «اتحاد» پرداخت؟!.. آیا نه آنست که با بتپرستی و دیگر گمراهیها نبرد آغازید و از دشمنیهای بوجهل و بوسفیان و بولهب نترسید؟!. [2]
آقای ارجمند شما بسیار دورید و بمن نیز اندرز مینویسید. در ایران تا کیشهای شیعی و سنی و شیخی و متشرع و کریمخانی و بهائی و مسیحی و زردشتی و صوفیگری و فلسفه و خراباتیگری و مادّیگری [3] و مانند اینهاست یگانگی نشدنیست. تا بهائی بهائیست و شیعی شیعی یگانگی درمیان نخواهد بود. بهائی خواهد گفت : امام زمان آمده ، شیعی خواهد گفت نیامده. بهائی باین ریشخند نموده و شیعی بآن دشنام خواهد داد. بهائی نابودی این را خواهد خواست و شیعی بآزار او خواهد کوشید. [4] تنها این دو تا نیست دیگران نیز چنینند.
اینست باید باین پراکندگیها چاره کرده شود و ما نیز بآن میکوشیم. شما از اندککشاکشی که دربارهی شاعران رخ داده و در یک نشستی دیدهاید دو تن باهم بمجادله پرداختند ، بترس افتاده این نامه را مینویسید و نمیدانید که کشاکشهای بسیار بزرگتر دیگری درپی خواهد بود و ما تا همه را به یک راه نیاوریم از پا نخواهیم نشست. میدان کوششهای ما تنها ایران نیست. ولی این ناگزیریست که نخست از ایران آغاز کنیم.
👇
🔹 پانوشت :
1ـ یکی از این پیشوایانِ بزرگ مهاتما گاندی است. او چه در «مزرعهی تولستوی» و «فونیکس» در آفریقای جنوبی ، چه در «اشرامِ ساتیاگراها» در هند ، چه بدستیاری روزنامههای «باور هندی» ، «هند جوان» ، «هاریجان» و دیگر روزنامهها رفتار و اخلاقی بنام «ساتیاگراها» (پایبندی به حقیقت) را پیش کشید و با نکوهش نادانیها و بازنمودن حقایقی از تاریخ هند و بازنمودن بدبختیها و ریشهی گرفتاریهایی که از پراکندگی (تفرقه) هندیان برمیخاست ، ایشان را بر سر باورهای ساتیاگراها گرد آورد و یگانه (متحد) گردانید و سپس با همدستی حزب کنگرهی هند و راه انداختن «جنبش ناخونریزانه» توانست استقلال را به آن کشور بازگرداند.
2ـ در سالهای اخیر نیز گواهی برای این هست : سالها شعار «وحدت کلمه را حفظ کنید» بگوش دستههای مسلمان که در دولت جا گرفته بودند خوانده شد ولی آیا تنها با یک همچون شعاری وحدت بدست آمد؟! همه از دودستگی بلکه چنددستگیهاشان آگاهیم.
3ـ یک مردمی باید بکوشند تا میتوان از پراکندگیها رها گردند. زیر بیرق هر یک از این مسلکها ، تیرهها و زبانها یک آرمان جدا خوابیده. تودهای با دهها آرمان ، راه بکجا تواند برد؟!
اینکه کسانی زبانهای گوناگون و تیرهها و مسلکهای رنگارنگ در ایران را از برتریهای این مردم میدانند نشان پرت بودن ایشان از حقایق است. اینکه شنیدهاید : «فلانی یک چیزی هم بستانکار شده» داستان ایشان است. از بس این نادانیها را برخشان نکشیدهاند نشسته برای آن فلسفه هم تراشیدهاند. تو گویی این چنددستگیها هیچ زیانی ندارد و تاکنون از رهگذر آن ، مردم هرگز نامهربانی بهم نکرده و رشتهی برادری نگسستهاند و خونی بزمین نریخته و بیگناهانی بخاک نغلتیدهاند و کشور در سایهی این «تکثرگرایی» پلههای پیشرفت را یکایک پیموده و خواهد پیمود.
4ـ از همان برخاستن سیدعلیمحمد باب در زمان محمدشاه ، این دودستگی به پیشامدهای خونریزانهای راه گشاده. در آغاز جنبش مشروطه نیز این خونریزیها همچنان بوده. با گوشهنشینی ملایان در حکومت رضاشاه ما گزارشی از بهائیکشی در آن دوره نمیبینیم. لیکن ملایان که پس از شهریور20 میدان یافته به جست و خیزهایی آغاز کردند در 1323 ، دو سال پس از این گفتار ، پیشامد ننگین شاهرود را که در آن بهائیانی کشته شدند پیش آوردند. بهائیکشی و بآتش کشیدن خانهی بهائیها سپس در تهران ، یزد ، اراک ، کاشان و دیگر شهرها همچنان ادامه داشته که شناخته شدهترین آنها در سالهای 1334 ، 1343 و نیز در آستانهی شورش مردم در سال 57 بوده.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
1ـ یکی از این پیشوایانِ بزرگ مهاتما گاندی است. او چه در «مزرعهی تولستوی» و «فونیکس» در آفریقای جنوبی ، چه در «اشرامِ ساتیاگراها» در هند ، چه بدستیاری روزنامههای «باور هندی» ، «هند جوان» ، «هاریجان» و دیگر روزنامهها رفتار و اخلاقی بنام «ساتیاگراها» (پایبندی به حقیقت) را پیش کشید و با نکوهش نادانیها و بازنمودن حقایقی از تاریخ هند و بازنمودن بدبختیها و ریشهی گرفتاریهایی که از پراکندگی (تفرقه) هندیان برمیخاست ، ایشان را بر سر باورهای ساتیاگراها گرد آورد و یگانه (متحد) گردانید و سپس با همدستی حزب کنگرهی هند و راه انداختن «جنبش ناخونریزانه» توانست استقلال را به آن کشور بازگرداند.
2ـ در سالهای اخیر نیز گواهی برای این هست : سالها شعار «وحدت کلمه را حفظ کنید» بگوش دستههای مسلمان که در دولت جا گرفته بودند خوانده شد ولی آیا تنها با یک همچون شعاری وحدت بدست آمد؟! همه از دودستگی بلکه چنددستگیهاشان آگاهیم.
3ـ یک مردمی باید بکوشند تا میتوان از پراکندگیها رها گردند. زیر بیرق هر یک از این مسلکها ، تیرهها و زبانها یک آرمان جدا خوابیده. تودهای با دهها آرمان ، راه بکجا تواند برد؟!
اینکه کسانی زبانهای گوناگون و تیرهها و مسلکهای رنگارنگ در ایران را از برتریهای این مردم میدانند نشان پرت بودن ایشان از حقایق است. اینکه شنیدهاید : «فلانی یک چیزی هم بستانکار شده» داستان ایشان است. از بس این نادانیها را برخشان نکشیدهاند نشسته برای آن فلسفه هم تراشیدهاند. تو گویی این چنددستگیها هیچ زیانی ندارد و تاکنون از رهگذر آن ، مردم هرگز نامهربانی بهم نکرده و رشتهی برادری نگسستهاند و خونی بزمین نریخته و بیگناهانی بخاک نغلتیدهاند و کشور در سایهی این «تکثرگرایی» پلههای پیشرفت را یکایک پیموده و خواهد پیمود.
4ـ از همان برخاستن سیدعلیمحمد باب در زمان محمدشاه ، این دودستگی به پیشامدهای خونریزانهای راه گشاده. در آغاز جنبش مشروطه نیز این خونریزیها همچنان بوده. با گوشهنشینی ملایان در حکومت رضاشاه ما گزارشی از بهائیکشی در آن دوره نمیبینیم. لیکن ملایان که پس از شهریور20 میدان یافته به جست و خیزهایی آغاز کردند در 1323 ، دو سال پس از این گفتار ، پیشامد ننگین شاهرود را که در آن بهائیانی کشته شدند پیش آوردند. بهائیکشی و بآتش کشیدن خانهی بهائیها سپس در تهران ، یزد ، اراک ، کاشان و دیگر شهرها همچنان ادامه داشته که شناخته شدهترین آنها در سالهای 1334 ، 1343 و نیز در آستانهی شورش مردم در سال 57 بوده.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش دوم ، گفتار یکم : بیپایی شیعیگری ، (8 تکه)
🔸2ـ خلافت و حقیقت آن
۲) خلافت : گفتیم که آنان بر خلافت با دلایلی استدلال کردند. اما آنها دلایل سست و بیاساساند.
از جملهی آنها آیهی : «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ» (خدا را اطاعت کنید و رسول را اطاعت کنید و اولی الامر [فرمانداران] از خودتان را). این آیه دلیلی علیه آنان است نه به نفعشان. زیرا از آن آشکار است که اسلام به مردم اجازه داده بود که مردانی «از خودشان» را ، مردانی که از میان خود انتخاب میکنند ، بر امورشان بگمارند. این کجا و آنچه آنان بدان استدلال کردهاند کجا؟!..
گفتهاند : این آیه دربارهی علی و فرزندانش پس از او نازل شده است. میگویم : دلیل راستی [سخن] شما چیست؟! اگر کسی بگوید این آیه دربارهی ابوبکر و عمر و عثمان نازل شده ، یا دربارهی عباس و فرزندانش پس از او نازل شده ، چه پاسخی میدهید؟! آنگاه چرا خدا نام علی را نبرده تا آیه صریح باشد و احتمال خلاف ندهد؟! آیا خدا قصد گمراه کردن مسلمانان و ایجاد اختلاف میانشان را داشت؟! خدا بسی برتر از آنست که میگویید.
گفتهاند : پیامبر آیه را با این گفتهی خود تفسیر کرده است : «شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش میکنم ، زیرا از خدای عزوجل خواستم که میان آن دو جدایی نیندازد تا هر دو بسوی حوض [کوثر] بیایند ، و او خواستهام را به من عطا کرد» و با مانندهای این سخن. میگویم : در اخبار حرف و حدیث بسیار است. وآنگاه چرا پیامبر خواستِ خود را آشکاره نگفت تا روشنتر باشد و مایهی اختلاف نشود؟!.. آیا این استدلال شما سستتر از لانهی عنکبوت نیست؟!.
دیگری آیهی : «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». [1]
در حالی که در این آیه چیزی نیست که بر خواست آنان دلالت کند.
گفتهاند : دربارهی علی نازل شد ، زیرا او در نماز در حال رکوع ، رخت نوی را که هزار دینار ارزش داشت ، به گدایی صدقه داد ، اینبود خدا آیه را نازل کرد.
میگوییم : نخست ، دلیل راستگویی شما چیست؟!.. دوم ، آیه به صیغهی جمع است. آشکار است که دربارهی یک مرد نازل نشده است. سوم ، صدقه دادن رختی به گدایی ، پرداخت زکات شمرده نمیشد. زیرا زکات از اموال خاصی داده میشد و عاملانی داشت که آن را برای بیتالمال جمعآوری میکردند. چهارم ، چرا خدا خواستش را آشکار نگفت تا روشنتر باشد؟!..
همچنین باید توجه کرد که آنان «واو» در «وَهُمْ رَاكِعُونَ» را برای حالت [فاعلی] گرفتهاند. حال آنکه این دلیلی ندارد و ظاهرش آن است که برای عطف [2] است ، چنانکه در مانندهای این آیه آمده است.
مشهور نزد ایرانیان این است که علی همانا انگشتری را به گدا بخشید و آنان روز واقعه را عید خود قرار دادهاند و آن را «خاتمبخشی» مینامند. و معتقدند که گدا جز جبرئیل نبود که خدا او را فرستاده بود تا علی را بیازماید. از جمله چیزهایی که دربارهی آن میپرسند این است : «آیا امام جبرئیل را شناخت یا نشناخت؟! اگر گفته شود : "شناخت" ، میگویند پس چگونه امتحان تمام شد [موفق بود]؟! اگر گفته شود : "نشناخت" ، میگویند : "چگونه میشود ، در حالی که او امام است؟!"».
همچنانست جملهی : «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». [3] آن را امری بسیار بزرگ شمردهاند و در ایران روز غدیر را که هجدهم ذیالحجه است ، عید خود قرار دادهاند ، به دیدار هم میروند و به هم دست میدهند در حالی که زمزمه میکنند : «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب». [4]
براستی این از شگفتیهای مغالطههایشان است. زیرا «ولاء» امری شناخته شده میان عرب بود و بابی در فقه اسلامی دارد. مردی اگر بردهاش را آزاد میکرد ، هر یک مولای دیگری میشد و همچنین اگر دو مرد با هم پیمان میبستند. پس این جمله اگر درست باشد که از پیامبر است ، بیشک مقصودش توصیه به ولاء (دوستی و همپیمانی) بوده است و این چیزی است که از عبارت پیداست.
آری ، کلمهی «مولا» در معانی مختلفی به کار میرفت. اما آنچه در اینجا فهمیده میشود ، جز آنچه گفتیم نیست. اما آنچه شیعه ادعا کرده که این به معنای «صاحب امر» است و پیامبر با آن قصد سخن آشکار (نص) بر ولایت (حکومت) علی را داشته ، چیزی است که احتمال نمیرود. زیرا اگر خواست این بود ، بر پیامبر بود که نخست ضرورت اینکه صاحب امر باید منتخب خدا باشد را بیان کند و جز پس از آماده کردن این زمینه علی را نام نمیبرد. سرانجام ، بر او بود که خواست خود را با عبارتی آشکار بیان کند که معنای دیگری را احتمال ندهد.
👇
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش دوم ، گفتار یکم : بیپایی شیعیگری ، (8 تکه)
🔸2ـ خلافت و حقیقت آن
۲) خلافت : گفتیم که آنان بر خلافت با دلایلی استدلال کردند. اما آنها دلایل سست و بیاساساند.
از جملهی آنها آیهی : «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ» (خدا را اطاعت کنید و رسول را اطاعت کنید و اولی الامر [فرمانداران] از خودتان را). این آیه دلیلی علیه آنان است نه به نفعشان. زیرا از آن آشکار است که اسلام به مردم اجازه داده بود که مردانی «از خودشان» را ، مردانی که از میان خود انتخاب میکنند ، بر امورشان بگمارند. این کجا و آنچه آنان بدان استدلال کردهاند کجا؟!..
گفتهاند : این آیه دربارهی علی و فرزندانش پس از او نازل شده است. میگویم : دلیل راستی [سخن] شما چیست؟! اگر کسی بگوید این آیه دربارهی ابوبکر و عمر و عثمان نازل شده ، یا دربارهی عباس و فرزندانش پس از او نازل شده ، چه پاسخی میدهید؟! آنگاه چرا خدا نام علی را نبرده تا آیه صریح باشد و احتمال خلاف ندهد؟! آیا خدا قصد گمراه کردن مسلمانان و ایجاد اختلاف میانشان را داشت؟! خدا بسی برتر از آنست که میگویید.
گفتهاند : پیامبر آیه را با این گفتهی خود تفسیر کرده است : «شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش میکنم ، زیرا از خدای عزوجل خواستم که میان آن دو جدایی نیندازد تا هر دو بسوی حوض [کوثر] بیایند ، و او خواستهام را به من عطا کرد» و با مانندهای این سخن. میگویم : در اخبار حرف و حدیث بسیار است. وآنگاه چرا پیامبر خواستِ خود را آشکاره نگفت تا روشنتر باشد و مایهی اختلاف نشود؟!.. آیا این استدلال شما سستتر از لانهی عنکبوت نیست؟!.
دیگری آیهی : «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». [1]
در حالی که در این آیه چیزی نیست که بر خواست آنان دلالت کند.
گفتهاند : دربارهی علی نازل شد ، زیرا او در نماز در حال رکوع ، رخت نوی را که هزار دینار ارزش داشت ، به گدایی صدقه داد ، اینبود خدا آیه را نازل کرد.
میگوییم : نخست ، دلیل راستگویی شما چیست؟!.. دوم ، آیه به صیغهی جمع است. آشکار است که دربارهی یک مرد نازل نشده است. سوم ، صدقه دادن رختی به گدایی ، پرداخت زکات شمرده نمیشد. زیرا زکات از اموال خاصی داده میشد و عاملانی داشت که آن را برای بیتالمال جمعآوری میکردند. چهارم ، چرا خدا خواستش را آشکار نگفت تا روشنتر باشد؟!..
همچنین باید توجه کرد که آنان «واو» در «وَهُمْ رَاكِعُونَ» را برای حالت [فاعلی] گرفتهاند. حال آنکه این دلیلی ندارد و ظاهرش آن است که برای عطف [2] است ، چنانکه در مانندهای این آیه آمده است.
مشهور نزد ایرانیان این است که علی همانا انگشتری را به گدا بخشید و آنان روز واقعه را عید خود قرار دادهاند و آن را «خاتمبخشی» مینامند. و معتقدند که گدا جز جبرئیل نبود که خدا او را فرستاده بود تا علی را بیازماید. از جمله چیزهایی که دربارهی آن میپرسند این است : «آیا امام جبرئیل را شناخت یا نشناخت؟! اگر گفته شود : "شناخت" ، میگویند پس چگونه امتحان تمام شد [موفق بود]؟! اگر گفته شود : "نشناخت" ، میگویند : "چگونه میشود ، در حالی که او امام است؟!"».
همچنانست جملهی : «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». [3] آن را امری بسیار بزرگ شمردهاند و در ایران روز غدیر را که هجدهم ذیالحجه است ، عید خود قرار دادهاند ، به دیدار هم میروند و به هم دست میدهند در حالی که زمزمه میکنند : «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب». [4]
براستی این از شگفتیهای مغالطههایشان است. زیرا «ولاء» امری شناخته شده میان عرب بود و بابی در فقه اسلامی دارد. مردی اگر بردهاش را آزاد میکرد ، هر یک مولای دیگری میشد و همچنین اگر دو مرد با هم پیمان میبستند. پس این جمله اگر درست باشد که از پیامبر است ، بیشک مقصودش توصیه به ولاء (دوستی و همپیمانی) بوده است و این چیزی است که از عبارت پیداست.
آری ، کلمهی «مولا» در معانی مختلفی به کار میرفت. اما آنچه در اینجا فهمیده میشود ، جز آنچه گفتیم نیست. اما آنچه شیعه ادعا کرده که این به معنای «صاحب امر» است و پیامبر با آن قصد سخن آشکار (نص) بر ولایت (حکومت) علی را داشته ، چیزی است که احتمال نمیرود. زیرا اگر خواست این بود ، بر پیامبر بود که نخست ضرورت اینکه صاحب امر باید منتخب خدا باشد را بیان کند و جز پس از آماده کردن این زمینه علی را نام نمیبرد. سرانجام ، بر او بود که خواست خود را با عبارتی آشکار بیان کند که معنای دیگری را احتمال ندهد.
👇
شگفتآورتر ، چیزهاییست که از نزول آیهی : «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ ... تا پایان» [5] در این زمینه یاد کردهاند. آن آیه کامل نیست ، بلکه بخشی از آیهای طولانی است و من تمام آن را میآورم :
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ». [6]
میبینید که آیه دربارهی محرمات از گوشتها و غیره است و احتمال ندارد که دربارهی آنچه گفتهاند باشد. آری ، چهبسا آیهای در قرآن باشد که اولش دربارهی امری و آخرش دربارهی امری دیگر باشد. اما این آیه اول و آخرش جز امری واحد نیست.
🔹 پانوشتها :
1ـ معنی : ولىّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند ؛ همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات میدهند.
2ـ واو عطف برای اتصال دو جمله یا عبارت به یکدیگر استفاده میشود.
3ـ معنی : هر کس من مولای اویم ، پس این علی مولای اوست.
4ـ معنی : سپاس خدا را که ما را از پایبندان به ولایت علیبنابیطالب قرار داد.
5ـ معنی : امروز [دینتان] را برایتان کامل کردم ...
6ـ معنی : حرام شد بشما مردار (میته) و خون و گوشت خوک و هرچه بینام خدا سر بریده شود و آنچه خفه شده یا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره کردهاند. مگر آنهایی که پاک گردانید (نمرده باشد و سرش ببرید) و آنچه برای بتها سر بریده شده. همچنان استخاره با اَزلام (تکهچوبها). امروز کافران دربارهی شما نومید شدند. دیگر از آنان نترسید و از من ترسید. امروز دین شما را درست گردانیدم و نیکیهای خود دربارهی شما بپایان رسانیدم و اسلام را برای شما دین برگزیدم مگر کسی که بگرسنگی افتد و ناچار باشد و قصد گناه نکند (که میتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ». [6]
میبینید که آیه دربارهی محرمات از گوشتها و غیره است و احتمال ندارد که دربارهی آنچه گفتهاند باشد. آری ، چهبسا آیهای در قرآن باشد که اولش دربارهی امری و آخرش دربارهی امری دیگر باشد. اما این آیه اول و آخرش جز امری واحد نیست.
🔹 پانوشتها :
1ـ معنی : ولىّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند ؛ همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات میدهند.
2ـ واو عطف برای اتصال دو جمله یا عبارت به یکدیگر استفاده میشود.
3ـ معنی : هر کس من مولای اویم ، پس این علی مولای اوست.
4ـ معنی : سپاس خدا را که ما را از پایبندان به ولایت علیبنابیطالب قرار داد.
5ـ معنی : امروز [دینتان] را برایتان کامل کردم ...
6ـ معنی : حرام شد بشما مردار (میته) و خون و گوشت خوک و هرچه بینام خدا سر بریده شود و آنچه خفه شده یا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره کردهاند. مگر آنهایی که پاک گردانید (نمرده باشد و سرش ببرید) و آنچه برای بتها سر بریده شده. همچنان استخاره با اَزلام (تکهچوبها). امروز کافران دربارهی شما نومید شدند. دیگر از آنان نترسید و از من ترسید. امروز دین شما را درست گردانیدم و نیکیهای خود دربارهی شما بپایان رسانیدم و اسلام را برای شما دین برگزیدم مگر کسی که بگرسنگی افتد و ناچار باشد و قصد گناه نکند (که میتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 خردهگیری [دربارهی اتحاد] و پاسخ آن (پنج از هفت)
افسوسآورتر از همه آن جملههاییست که مینویسید : «از این راه دل هموطنان خود را که جریحهدار و طاقت نمک پاشیدن بعوض مرهم را ندارد شاد و خرّم فرمایید» من نمیدانم در برابر آن چه بنویسم. معنای این سخن آنست که ما با نکوهشی که از شاعران میکنیم نمک بزخم دلهای ایرانیان میپاشیم. دریغ و صد دریغ! ما در کجاییم و هممیهنان ما در کجایند؟!.
خوب آقای حقیقی یک دسته از شاعرانی که صدها شعر در جبریگری سروده و با صد اصرار بمردم میگویند : «کوشش نتیجه ندارد» ، «اختیار در دست شما نیست» ، «باده بخورید و همیشه مست باشید» ، «این جهان هیچ و پوچست نکوشید» ، این زهرهای کشنده را در لفافهی شعرهای شیوای خود در دلها جا میدهند و خونها را از جوشش میاندازند و عزمها را میکشند آیا ما ایراد نگیریم چرا که کسانی هوادار آنهایند؟!. نگوییم این دسته شاعران خود مردان پستنهاد بودهاند که به این بدآموزیها زبان گشادهاند ، چرا که بکسانی گران میافتد و نمک بزخمشان پاشیده میشود؟!.. گویا شما میخواهید یک تودهی بیستملیونی در نتیجهی این بدآموزیها و مانند آنها لگدمال گردند و نابود شوند ، تنها برای آنکه یکمشت هواداران آن شاعران تاب شنیدن بدگویی از آنها را ندارند؟!..
آیا این سخن بخردانه است؟!..
پس چرا شما دلتان بآن بچههای بیگناه که امروز گرسنگی میکشند نمیسوزد؟!.. پس چرا بآن زنان ناآگاه که با دلهای پردرد زندگی بسر میبرند رحم نمیآورید؟!. پس چرا بآن روستاییان که دستهی رنجبر و کوشندهی این کشورند و همیشه با بدبختی و تیرهروزی روبرو میباشند دریغ نمیگویید؟!..
میدانم خواهید گفت : آنها چه ربطی باین موضوع دارد؟!.. میگویم : بسیار ربط دارد!!. اگر میخواهید ربطش را بدانید یک شب و دو شب چند ساعتی با خود نشسته بیندیشید که مایهی بدبختی این توده چیست؟!. آیا خدا این مردم را برای بدبختی آفریده؟!.. آیا ساختمان تنی یا مغزی ایرانیان با اروپاییان و دیگران تفاوت دارد؟!.. آیا زمینهای ایران بارده نیست؟!.. آیا در ایران باران و آب باندازهی کفایت نیست؟!.. بالاخره چه علتی درمیان است که ایرانیان با داشتن یک سرزمینی باین باردهی (که حساب کردهایم باید دستکم بدوازده برابر مردم کنونی ایران نان بدهد) گرسنه و بینان میباشند؟!..
چه علتی درمیانست که ایرانیان از هر حادثه شکستخورده و سرافکنده بیرون میآیند؟!.. یک شب و دو شبی اینها را بیندیشید که اگر علتش را پیدا کردید و جز از آنست که ما میگوییم بما نیز آگاهی دهید.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 خردهگیری [دربارهی اتحاد] و پاسخ آن (پنج از هفت)
افسوسآورتر از همه آن جملههاییست که مینویسید : «از این راه دل هموطنان خود را که جریحهدار و طاقت نمک پاشیدن بعوض مرهم را ندارد شاد و خرّم فرمایید» من نمیدانم در برابر آن چه بنویسم. معنای این سخن آنست که ما با نکوهشی که از شاعران میکنیم نمک بزخم دلهای ایرانیان میپاشیم. دریغ و صد دریغ! ما در کجاییم و هممیهنان ما در کجایند؟!.
خوب آقای حقیقی یک دسته از شاعرانی که صدها شعر در جبریگری سروده و با صد اصرار بمردم میگویند : «کوشش نتیجه ندارد» ، «اختیار در دست شما نیست» ، «باده بخورید و همیشه مست باشید» ، «این جهان هیچ و پوچست نکوشید» ، این زهرهای کشنده را در لفافهی شعرهای شیوای خود در دلها جا میدهند و خونها را از جوشش میاندازند و عزمها را میکشند آیا ما ایراد نگیریم چرا که کسانی هوادار آنهایند؟!. نگوییم این دسته شاعران خود مردان پستنهاد بودهاند که به این بدآموزیها زبان گشادهاند ، چرا که بکسانی گران میافتد و نمک بزخمشان پاشیده میشود؟!.. گویا شما میخواهید یک تودهی بیستملیونی در نتیجهی این بدآموزیها و مانند آنها لگدمال گردند و نابود شوند ، تنها برای آنکه یکمشت هواداران آن شاعران تاب شنیدن بدگویی از آنها را ندارند؟!..
آیا این سخن بخردانه است؟!..
پس چرا شما دلتان بآن بچههای بیگناه که امروز گرسنگی میکشند نمیسوزد؟!.. پس چرا بآن زنان ناآگاه که با دلهای پردرد زندگی بسر میبرند رحم نمیآورید؟!. پس چرا بآن روستاییان که دستهی رنجبر و کوشندهی این کشورند و همیشه با بدبختی و تیرهروزی روبرو میباشند دریغ نمیگویید؟!..
میدانم خواهید گفت : آنها چه ربطی باین موضوع دارد؟!.. میگویم : بسیار ربط دارد!!. اگر میخواهید ربطش را بدانید یک شب و دو شب چند ساعتی با خود نشسته بیندیشید که مایهی بدبختی این توده چیست؟!. آیا خدا این مردم را برای بدبختی آفریده؟!.. آیا ساختمان تنی یا مغزی ایرانیان با اروپاییان و دیگران تفاوت دارد؟!.. آیا زمینهای ایران بارده نیست؟!.. آیا در ایران باران و آب باندازهی کفایت نیست؟!.. بالاخره چه علتی درمیان است که ایرانیان با داشتن یک سرزمینی باین باردهی (که حساب کردهایم باید دستکم بدوازده برابر مردم کنونی ایران نان بدهد) گرسنه و بینان میباشند؟!..
چه علتی درمیانست که ایرانیان از هر حادثه شکستخورده و سرافکنده بیرون میآیند؟!.. یک شب و دو شبی اینها را بیندیشید که اگر علتش را پیدا کردید و جز از آنست که ما میگوییم بما نیز آگاهی دهید.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
🔸 آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ 👈 اینجا
🔸۱ـ پوزش 👈 تکهی یک ، تکهی دو ، تکهی سه ، تکهی چهار
🔸۲ـ متمم 👈 اینجا
📝 بخش یکم ، گفتار یکم : پیدایش شیعیگری
🔸1ـ خلفای سهگانه
🔸2ـ خلیفه علی
🔸3ـ حسن بن علی
🔸4ـ چگونه شیعیگری پدید آمد؟
🔸5ـ نخستین چیزی که شیعیگری بدان آلوده شد
🔸6ـ جعفر بن محمد
🔸7ـ شیعیگری و خلافت
🔸8ـ ترک قیام توسط این دسته
🔸9ـ گزافههایی که گفتند
🔸10ـ دروغهایی که ساختند
🔸11ـ علویان از این بدعتها و باورها پاک بودند
🔸12ـ زیدیه و اسماعیلیه
🔸13ـ جانشینان جعفر
🔸14ـ امام غایب
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری
🔸 1ـ مهدیگری چگونه پدیدار شد؟
🔸 2ـ برخی از مهدیهایی که قیام کردند
🔸 3ـ تمسک رافضیان به مهدیگری
🔸4ـ آمیزش شیعیگری و مهدیگری
🔸 5ـ چرا سیمری به کسی وصیت نکرد؟
📝 بخش یکم ، گفتار سوم : شیعیگری و مهدیگری پس از آمیزش بهم
🔸 1ـ فقهای شیعه و آنچه ادعا میکنند
🔸 2ـ کتابهایی که تألیف کردند
🔸 3ـ چگونه شیعیگری رواج یافت و منتشر شد؟
🔸 4ـ چگونه شیعیگری در ایران رواج یافت؟
🔸 5ـ سید محمد مشعشع
🔸 6ـ شیخ احمد احسائی
🔸 7ـ حاج کریمخان
🔸 8ـ سید علیمحمد
💐
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
🔸 آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ 👈 اینجا
🔸۱ـ پوزش 👈 تکهی یک ، تکهی دو ، تکهی سه ، تکهی چهار
🔸۲ـ متمم 👈 اینجا
📝 بخش یکم ، گفتار یکم : پیدایش شیعیگری
🔸1ـ خلفای سهگانه
🔸2ـ خلیفه علی
🔸3ـ حسن بن علی
🔸4ـ چگونه شیعیگری پدید آمد؟
🔸5ـ نخستین چیزی که شیعیگری بدان آلوده شد
🔸6ـ جعفر بن محمد
🔸7ـ شیعیگری و خلافت
🔸8ـ ترک قیام توسط این دسته
🔸9ـ گزافههایی که گفتند
🔸10ـ دروغهایی که ساختند
🔸11ـ علویان از این بدعتها و باورها پاک بودند
🔸12ـ زیدیه و اسماعیلیه
🔸13ـ جانشینان جعفر
🔸14ـ امام غایب
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری
🔸 1ـ مهدیگری چگونه پدیدار شد؟
🔸 2ـ برخی از مهدیهایی که قیام کردند
🔸 3ـ تمسک رافضیان به مهدیگری
🔸4ـ آمیزش شیعیگری و مهدیگری
🔸 5ـ چرا سیمری به کسی وصیت نکرد؟
📝 بخش یکم ، گفتار سوم : شیعیگری و مهدیگری پس از آمیزش بهم
🔸 1ـ فقهای شیعه و آنچه ادعا میکنند
🔸 2ـ کتابهایی که تألیف کردند
🔸 3ـ چگونه شیعیگری رواج یافت و منتشر شد؟
🔸 4ـ چگونه شیعیگری در ایران رواج یافت؟
🔸 5ـ سید محمد مشعشع
🔸 6ـ شیخ احمد احسائی
🔸 7ـ حاج کریمخان
🔸 8ـ سید علیمحمد
💐
Telegram
پاکدینی ـ احمد کسروی
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان» (ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»)
🖌 احمد کسروی
🔸آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ (یک از یک)
بسیاری گمان میکنند که مردم بر اختلاف باورها و آراء سرشته شدهاند و پایان دادن به اختلاف میانشان ممکن نیست. اما این از گمانهای…
🖌 احمد کسروی
🔸آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ (یک از یک)
بسیاری گمان میکنند که مردم بر اختلاف باورها و آراء سرشته شدهاند و پایان دادن به اختلاف میانشان ممکن نیست. اما این از گمانهای…
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش دوم ، گفتار یکم : بیپایی شیعیگری ، (8 تکه)
🔸1ـ2) آنچه بطلان دلایلشان را روشن میکند
آنچه بطلان این دلایلشان را روشن و آن را تأکید مینماید ، اتفاقی است که پس از پیامبر رخ داد ، یعنی گرد آمدن مهاجران و انصار که سران اسلام بودند و بیعت ایشان با ابوبکر. اگر پیامبر به ولایت علی سخن آشکار (نص) گفته بود ، اصحابش با او مخالفت نمیکردند و ابوبکر را بر علی مقدم نمیداشتند.
اما اینکه گفتهاند پس از مرگ پیامبر مسلمانان جز سه یا چهار نفر از آنان ، دیگران همگی مرتد شدهاند ، نمونهای از گستاخی آنان بدروغ و تهمت است.
کسی میتواند بگوید : «چگونه مرتد شدند در حالی که آنان یاران پیامبر بودند ، هنگامی که دیگران او را تکذیب کردند ، به او ایمان آوردند و از او دفاع کردند و در راهش آزارها تحمل نمودند ، آنگاه در جنگهایش او را با جانهاشان یاری کردند و از او روگردان نشدند؟!.. آنگاه چه سودی برایشان در خلافت ابوبکر بود که برای آن از دینشان مرتد شوند؟! کدام یک از این دو احتمالش بیشتر است : دروغ یک یا دو مرد با اغراض فاسد یا ارتداد چند صد نفر از مخلصترین مسلمانان؟!.. اگر پاسخی دارید بما پاسخ دهید».
آنگاه من نامهی علی به معاویه را یاد کردم ، میبینید که او تصریح کرده و گفته است : «شورا ازآنِ مهاجران و انصار است ، پس اگر بر مردی اتفاق کردند و او را امام گرفتند ، خشنودی خدا نیز در آن خواهد بود». این کجا و آنچه شما ادعا میکنید کجا ، ای گزافهگویان؟!
همچنین نامهی حسن به معاویه را یاد کردم ، او اگرچه ادعا کرده بود که خود و اهل بیتش به «سلطنت محمد» سزاوارترند ، اما ادعای سخن آشکار (نص) بر پدرش از جانب پیامبر را نکرد. نتیجه آنکه اگر حدیث غدیر خم اساسی داشت ، حسن از آن چشمپوشی نمیکرد.
همچنین پاسخ زیدبنعلی به رافضیان و ذکر خیر ابوبکر و عمر و اظهار رضایت از آن دو را یاد کردم ، و زید از سران علویان بود.
اما آنچه دربارهی خودداری علی از بیعت با ابوبکر و کنارهگیری او در خانهاش و قیام دوازده مرد از اصحاب در مسجد و اعتراضشان بر ابوبکر یاد کردهاند ، از دروغهای آشکار و رسواکننده است. زیرا شما میبینید که علی به معاویه نامه نوشته و او را برای خودداریش از بیعت سرزنش کرده و او را عاصی شمرده و با این گفته به او اعتراض نموده است : «همانا مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند ، بر همان [اساس] که با آنان بیعت کرده بودند ، با من بیعت نمودند. پس نه حاضر را [حقی] بود که [دیگری را] برگزیند و نه غایب را [حقی] که رد کند». اگر علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرده بود ، آیا مانند معاویه نافرمان نبود؟! آیا بر ابوبکر نبود که با او بجنگد همانگونه که علی با معاویه جنگید؟!..
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
📊 در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش دوم ، گفتار یکم : بیپایی شیعیگری ، (8 تکه)
🔸1ـ2) آنچه بطلان دلایلشان را روشن میکند
آنچه بطلان این دلایلشان را روشن و آن را تأکید مینماید ، اتفاقی است که پس از پیامبر رخ داد ، یعنی گرد آمدن مهاجران و انصار که سران اسلام بودند و بیعت ایشان با ابوبکر. اگر پیامبر به ولایت علی سخن آشکار (نص) گفته بود ، اصحابش با او مخالفت نمیکردند و ابوبکر را بر علی مقدم نمیداشتند.
اما اینکه گفتهاند پس از مرگ پیامبر مسلمانان جز سه یا چهار نفر از آنان ، دیگران همگی مرتد شدهاند ، نمونهای از گستاخی آنان بدروغ و تهمت است.
کسی میتواند بگوید : «چگونه مرتد شدند در حالی که آنان یاران پیامبر بودند ، هنگامی که دیگران او را تکذیب کردند ، به او ایمان آوردند و از او دفاع کردند و در راهش آزارها تحمل نمودند ، آنگاه در جنگهایش او را با جانهاشان یاری کردند و از او روگردان نشدند؟!.. آنگاه چه سودی برایشان در خلافت ابوبکر بود که برای آن از دینشان مرتد شوند؟! کدام یک از این دو احتمالش بیشتر است : دروغ یک یا دو مرد با اغراض فاسد یا ارتداد چند صد نفر از مخلصترین مسلمانان؟!.. اگر پاسخی دارید بما پاسخ دهید».
آنگاه من نامهی علی به معاویه را یاد کردم ، میبینید که او تصریح کرده و گفته است : «شورا ازآنِ مهاجران و انصار است ، پس اگر بر مردی اتفاق کردند و او را امام گرفتند ، خشنودی خدا نیز در آن خواهد بود». این کجا و آنچه شما ادعا میکنید کجا ، ای گزافهگویان؟!
همچنین نامهی حسن به معاویه را یاد کردم ، او اگرچه ادعا کرده بود که خود و اهل بیتش به «سلطنت محمد» سزاوارترند ، اما ادعای سخن آشکار (نص) بر پدرش از جانب پیامبر را نکرد. نتیجه آنکه اگر حدیث غدیر خم اساسی داشت ، حسن از آن چشمپوشی نمیکرد.
همچنین پاسخ زیدبنعلی به رافضیان و ذکر خیر ابوبکر و عمر و اظهار رضایت از آن دو را یاد کردم ، و زید از سران علویان بود.
اما آنچه دربارهی خودداری علی از بیعت با ابوبکر و کنارهگیری او در خانهاش و قیام دوازده مرد از اصحاب در مسجد و اعتراضشان بر ابوبکر یاد کردهاند ، از دروغهای آشکار و رسواکننده است. زیرا شما میبینید که علی به معاویه نامه نوشته و او را برای خودداریش از بیعت سرزنش کرده و او را عاصی شمرده و با این گفته به او اعتراض نموده است : «همانا مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند ، بر همان [اساس] که با آنان بیعت کرده بودند ، با من بیعت نمودند. پس نه حاضر را [حقی] بود که [دیگری را] برگزیند و نه غایب را [حقی] که رد کند». اگر علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرده بود ، آیا مانند معاویه نافرمان نبود؟! آیا بر ابوبکر نبود که با او بجنگد همانگونه که علی با معاویه جنگید؟!..
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
📊 در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
97%
آری
3%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 خردهگیری [دربارهی اتحاد] و پاسخ آن (شش از هفت)
دیگر چیزها بماند. شما این را بیندیشید که برای چه در ایران جنبش مشروطه ناانجام ماند؟!. برای چه مشروطه باین صورت ننگینی افتاد؟!.. این چون یک پیشامد تاریخیست و تازه رخ داده شما تنها دربارهی این بیندیشید. تنها این بجویید که چه شده که از آن جوش و خروش بزرگی که در ایران بنام مشروطهخواهی برخاست و هزارها مرد گرامی کشته شدند نتیجهی درستی بدست نیامد. شاید شما در این باره آگاهی چندانی ندارید ولی ما داریم و علت آن را پیدا کردهایم و اینک باختصار برای شما مینویسم :
1) مشروطه یا حکومت دمکراسی با کیش ایرانیان مخالفست. زیرا مشروطه میگوید حکومت حق توده است و آنها باید نمایندگانی از میان خود برگزینند و سررشتهی کارها را بدست آنها سپارند ولی کیششان میگوید : حکومت حق ملایان است و مردم باید اختیار بدست آنها سپارند و هر کس دیگری یا هر مجلسی که بحکومت برخاست جائر است ، نخستین مانع مشروطه اینست. مردم ماندهاند دودل ، از یکسو میشنوند که باید میهن خود را دوست داشت ، بقانون وفادار بود ، بدولت و مجلس فرمانبرداری کرد ، و از یکسو کیششان میگوید میهنپرستی کفر است ، قانون اساسی برخلاف شریعت میباشد ، مالیات دادن حرامست ، بسربازی رفتن گناه است.
2) دستههایی در ایران که اگر نامهاشان ببریم دشمن خواهند گردید هر یکی برای خود آرمان و سیاست دیگری دارند که نه تنها در پیشرفت ایران هماندیشه نمیباشند سود خود را در بدبختی ایرانیان و نابودی آنها میبینند و اینها همیشه مانع کارند. مثلاً همان کردهای رضاییه همیشه منتظرند که دولت گرفتار گردد و آنها بمیان افتند و تاراج کنند و پستان بُرند و دم از استقلال زنند. مثلاً بهائیها آشکاره میگویند : «لیس الفخر لمن یحب الوطن لمن یحب العالم» و همیشه خود را از ایرانیان کنار میگیرند. دیگران را خودتان میدانید.
3) همان یادگارهای زمان مغول که شما هواداری از آنها مینمایید از هر باره با اندیشهی دمکراسی مخالفست. زیرا از یکسو بنای همهی آنها بشاهپرستی و زیردستی و زبونیست. همان گلستان سعدی ، همان بوستانش برای دورهی دمکراسی زهر است ، همان خمسهی نظامی با اندیشهی مشروطه مخالفست ، همان پندها و اندرزها که آنان سرودهاند برای این دوره بسیار زیانآور است :
پادشاهان از برای مصلحت صد خون کنند ، صلاح مملکت خویش خسروان دانند ، رخنهگر ملک سرافکنده به ، پادشه سایهی خدا باشد ، هر عیب که سلطان بپسندد هنر است ،
پیش خرد شاهی و پیغمبری
چون دو نگینند به یک انگشتری
اینها سخنان نیک آن زمانست ولی برای این زمان سراپا زیان میباشد و بودن اینها ناگزیر است که جلو پیشرفت اندیشهی دمکراسی را بگیرد. از یکسو هم مبنای مشروطه بآنست که مردم کشور را خانهی خود بدانند و در راه آبادی آن از هیچ کوششی بازنایستند و برای نگهداریش از سر و جان بگذرند. در حالی که سراپای گفتههای آن شاعران بر اینست که کوشش سودی ندارد : «بودنیها بوده است» :
بخت و دولت بکاردانی نیست
جز بتأیید آسمانی نیست
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی ، جهان و هرچه دَرو هست هیچ در هیچست
اگر روزی بدانش درفزودی
ز نادان تنگروزیتر نبودی
خوش باش ندانی ز کجا آمدهای
می خور که ندانی بکجا خواهی رفت
فلک بمردم نادان دهد زمام مراد ، صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند.
اینها و صد مانند اینها که فلسفهی بیغیرتی و تنبلی است دیوانهای شاعران را پر کرده است و شما میبینید که پیاپی آنها را بچاپ رسانیده بدست جوانان میدهند و بدینسان اندیشهی کوشش و میهنپرستی را در دلهای آنان سست میگردانند. [2]
🔹 پانوشتها :
1ـ معنی : دوستاری میهن سرفرازی ندارد ، دوستاری جهانست که دارد.
2ـ اکنون پس از آنکه مردم ایران «انقلابی» پرآوازه براه انداخته شاهنشاهی (نه خودکامگی) را زیر خاک کردهاند ، اگر ببینیم همین کتابها با چاپ شده و آوازش را بوق و کرنا به شرق و غرب میرسانند ، ببینیم شاعران چندین صد ساله را گرامی داشته برایشان هفتصدمین سال و هزاره میگیرند ، روزی را در سال بنامشان قرار میدهند ، بر سر خاکشان رفته جشنواره برپا میکنند ، مسابقات شعرخوانی را در برنامههای تلویزیون میگنجانند ، از چهارگوشهی جهان فلان «پرفسور» و بَهمان «استاد دانشکدهی ادبیات» را بکشور خوانده مهمان میکنند تا چند جملهای در ستایش فلان شاعر بدآموز و بَهمان فیلسوف آشفتهمغز بسراید ، اینها را که میبینیم ناگزیریم بگوییم استادان زبردستی نیک دانستهاند که چه باید کنند تا مردم به آرمانهای دمکراسی یک گام نیز نزدیک نگردند. نیک یاد گرفتهاند آن ترانههای خوابآور را و نیکو میسرایند آنها را.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 خردهگیری [دربارهی اتحاد] و پاسخ آن (شش از هفت)
دیگر چیزها بماند. شما این را بیندیشید که برای چه در ایران جنبش مشروطه ناانجام ماند؟!. برای چه مشروطه باین صورت ننگینی افتاد؟!.. این چون یک پیشامد تاریخیست و تازه رخ داده شما تنها دربارهی این بیندیشید. تنها این بجویید که چه شده که از آن جوش و خروش بزرگی که در ایران بنام مشروطهخواهی برخاست و هزارها مرد گرامی کشته شدند نتیجهی درستی بدست نیامد. شاید شما در این باره آگاهی چندانی ندارید ولی ما داریم و علت آن را پیدا کردهایم و اینک باختصار برای شما مینویسم :
1) مشروطه یا حکومت دمکراسی با کیش ایرانیان مخالفست. زیرا مشروطه میگوید حکومت حق توده است و آنها باید نمایندگانی از میان خود برگزینند و سررشتهی کارها را بدست آنها سپارند ولی کیششان میگوید : حکومت حق ملایان است و مردم باید اختیار بدست آنها سپارند و هر کس دیگری یا هر مجلسی که بحکومت برخاست جائر است ، نخستین مانع مشروطه اینست. مردم ماندهاند دودل ، از یکسو میشنوند که باید میهن خود را دوست داشت ، بقانون وفادار بود ، بدولت و مجلس فرمانبرداری کرد ، و از یکسو کیششان میگوید میهنپرستی کفر است ، قانون اساسی برخلاف شریعت میباشد ، مالیات دادن حرامست ، بسربازی رفتن گناه است.
2) دستههایی در ایران که اگر نامهاشان ببریم دشمن خواهند گردید هر یکی برای خود آرمان و سیاست دیگری دارند که نه تنها در پیشرفت ایران هماندیشه نمیباشند سود خود را در بدبختی ایرانیان و نابودی آنها میبینند و اینها همیشه مانع کارند. مثلاً همان کردهای رضاییه همیشه منتظرند که دولت گرفتار گردد و آنها بمیان افتند و تاراج کنند و پستان بُرند و دم از استقلال زنند. مثلاً بهائیها آشکاره میگویند : «لیس الفخر لمن یحب الوطن لمن یحب العالم» و همیشه خود را از ایرانیان کنار میگیرند. دیگران را خودتان میدانید.
3) همان یادگارهای زمان مغول که شما هواداری از آنها مینمایید از هر باره با اندیشهی دمکراسی مخالفست. زیرا از یکسو بنای همهی آنها بشاهپرستی و زیردستی و زبونیست. همان گلستان سعدی ، همان بوستانش برای دورهی دمکراسی زهر است ، همان خمسهی نظامی با اندیشهی مشروطه مخالفست ، همان پندها و اندرزها که آنان سرودهاند برای این دوره بسیار زیانآور است :
پادشاهان از برای مصلحت صد خون کنند ، صلاح مملکت خویش خسروان دانند ، رخنهگر ملک سرافکنده به ، پادشه سایهی خدا باشد ، هر عیب که سلطان بپسندد هنر است ،
پیش خرد شاهی و پیغمبری
چون دو نگینند به یک انگشتری
اینها سخنان نیک آن زمانست ولی برای این زمان سراپا زیان میباشد و بودن اینها ناگزیر است که جلو پیشرفت اندیشهی دمکراسی را بگیرد. از یکسو هم مبنای مشروطه بآنست که مردم کشور را خانهی خود بدانند و در راه آبادی آن از هیچ کوششی بازنایستند و برای نگهداریش از سر و جان بگذرند. در حالی که سراپای گفتههای آن شاعران بر اینست که کوشش سودی ندارد : «بودنیها بوده است» :
بخت و دولت بکاردانی نیست
جز بتأیید آسمانی نیست
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی ، جهان و هرچه دَرو هست هیچ در هیچست
اگر روزی بدانش درفزودی
ز نادان تنگروزیتر نبودی
خوش باش ندانی ز کجا آمدهای
می خور که ندانی بکجا خواهی رفت
فلک بمردم نادان دهد زمام مراد ، صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند.
اینها و صد مانند اینها که فلسفهی بیغیرتی و تنبلی است دیوانهای شاعران را پر کرده است و شما میبینید که پیاپی آنها را بچاپ رسانیده بدست جوانان میدهند و بدینسان اندیشهی کوشش و میهنپرستی را در دلهای آنان سست میگردانند. [2]
🔹 پانوشتها :
1ـ معنی : دوستاری میهن سرفرازی ندارد ، دوستاری جهانست که دارد.
2ـ اکنون پس از آنکه مردم ایران «انقلابی» پرآوازه براه انداخته شاهنشاهی (نه خودکامگی) را زیر خاک کردهاند ، اگر ببینیم همین کتابها با چاپ شده و آوازش را بوق و کرنا به شرق و غرب میرسانند ، ببینیم شاعران چندین صد ساله را گرامی داشته برایشان هفتصدمین سال و هزاره میگیرند ، روزی را در سال بنامشان قرار میدهند ، بر سر خاکشان رفته جشنواره برپا میکنند ، مسابقات شعرخوانی را در برنامههای تلویزیون میگنجانند ، از چهارگوشهی جهان فلان «پرفسور» و بَهمان «استاد دانشکدهی ادبیات» را بکشور خوانده مهمان میکنند تا چند جملهای در ستایش فلان شاعر بدآموز و بَهمان فیلسوف آشفتهمغز بسراید ، اینها را که میبینیم ناگزیریم بگوییم استادان زبردستی نیک دانستهاند که چه باید کنند تا مردم به آرمانهای دمکراسی یک گام نیز نزدیک نگردند. نیک یاد گرفتهاند آن ترانههای خوابآور را و نیکو میسرایند آنها را.
🌸
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
📊 در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
@PakdiniHambastegibot
📊 در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
93%
آری
7%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.