پاکدینی ـ احمد کسروی
7.75K subscribers
8.57K photos
477 videos
2.28K files
1.75K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
گفتیم شاه اسماعیل هنگامی که بر ایران چیره شد و مردم را به شیعیگری واداشت و آنان را به دشنام دادن به اصحاب پیامبر برانگیخت ، این کارْ مسلمانان را در سایر سرزمین‌ها خشمگین کرد. بدین سبب سلطان سلیم برخاست و با شیعیان دشمنی ورزید و چهل‌هزار نفر از آنان را در سرزمین خود کشت. سپس سپاهی آماده کرد و به ایران حمله نمود و شاه را شکست داد. از اینرو دشمنی میان دو کیش ریشه‌دار شد و بیش از سیصد سال ادامه یافت و جنگ‌های بسیاری درگرفت. علمای مکه و مدینه به ارتداد ایرانیان از اسلام فتوا داده بودند ، و کشتن مردان و زنان [ایرانی] را جایز شمردند. از اینرو عثمانیان ده‌ها هزار از زنان ایران را به اسارت می‌گرفتند و آنان را در بازارهای استانبول و صوفیه و بلگراد می‌فروختند. اگر کسی بخواهد درباره‌ی ضررهای ناشی از این بدعت شوم تحقیق کند ، نیازمند تألیف کتابی بزرگ در چندین جلد خواهد بود.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 جای شگفت نیست (یک از یک)


یکی می‌گوید : من نوشته‌های شما را می‌خوانم و همه را درست می‌یابم ، و از خواندن و دانستن آنها خرسند می‌گردم. تو گفتیی گمشده‌ی خود را یافته‌ام. من در شگفتم چگونه کسانی اینها را نمی‌پذیرند؟! .. چگونه ایستادگی می‌نمایند؟!..

بارها با آنان روبرو شده پرسیده‌ام : ایرادتان چیست؟!.. دیده‌ام ایرادی نمی‌دارند ، و با اینحال نمی‌پذیرند ، و بدتر آنکه کسانی دشمنی نیز می‌کنند و از بدزبانی بازنمی‌ایستند.

می‌گویم : جای شگفت نیست. شما اگر اینها را بچهارپایان بخوانید پیداست که نخواهند فهمید ، و نخواهند پذیرفت. چرا که افزار فهمیدن و پذیرفتن را نمی‌دارند.

آن کسان نیز چنینند و فهمها و خردهاشان از کار افتاده. آنان را با چهارپایان بیش از این جدایی نیست که چهارپایان فهم و خرد را نداشته‌اند ، و اینان داشته‌اند و از دست داده‌اند. اینان بدبختتر از گاوان و خرانند. آنان گاو و خر آفریده شده‌اند و جای نکوهشی نیست. ولی اینان آدمی بوده‌اند و خودشان را به پایه‌ی گاوان و خران رسانیده‌اند.

(پرچم نیمه‌ماهه ـ سال یکم ـ شماره‌ی نهم ـ نیمه‌ی یکم مرداد ماه 1322)

———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
✴️ ما بیش از اینها از خوانندگانمان چشم داریم ✴️

🔶 کوشاد تلگرام

1ـ برای کسانی که با زندگی و کوششهای احمد کسروی آشنایند این بس آشکار است که او به آن کوششهای جانکاه و بیم‌آور بویژه آن سیزده‌‌ سال پایانی برای مال و آوازه و جایگاه برنخاست. او را آرمان بس بزرگتری بود که توانست در راه رسیدن به آن ، به آنهمه دشواریها و آزارها تاب آورد و کالای گرامی جان در آن راه بگزارد. او در هر گامی از کوشش جز درپی آن آرمان ارجمند نبود : آرمان نیرومند گردانیدن توده‌ی ایرانی.

2ـ هنگامه‌ی مشروطه و پیشامدهای آن جنبش ـ که خود بچشم دیده و یکی از دست اندرکاران بود ـ تجربیات گرانمایه‌ای برایش بشمار می‌آید. از یکسو فداکاریهای بیمانند مجاهدان آذربایجان ، بختیاریان ، کوچندگان شورشی قفقازی ، ارمنی و گرجی و دیگر مشروطه‌خواهان را می‌دید و از سوی دیگر ، گواه کشاکشهای خونریزانه میان سنی و شیعی ، شیخی و متشرع ، مشروطه‌خواه و مشروعه‌خواه ، بهائی و ازلی ، و نیز خامی و سستی مردم در برابر پستیها و خیانتهای سران کشور بود. گواه ناتوانی ایران در برابر دخالتهای همسایگان نیرومند آن روزگار ـ روس و انگلیس و عثمانی ـ بود.

3ـ هواداران مشروطه در آن زمان پایه و مایه‌ی پیشرفت کشورهای اروپایی را جز فرمانروایی در سایه‌ی مشروطه نمی‌دانستند. کسروی می‌دید مشروطه با چنان آتشی که در دلها افروخت و با آن تندی که پیش می‌رفت و همه چشم داشتند ایران بزودی همپای کشورهای پیشرفته‌ی اروپا گردد ، گرمیش را بسیار زود از دست داد و هنوز به روزگار تاجگزاری رضاشاه بسردی گراییده بود. این معمایی بود که هر دلسوز خردمندی را به اندیشه وامی‌داشت. پس ، آیا شگفت نمی‌نمود که این جنبش در ایران چنین خوار و ناانجام ماند؟!. او ریشه‌ی این معما و علتهای آن را پژوهید و تنها کسی بود که دریافت ، مهمترین علت ناانجام ماندن یا ترمز آن جنبش در دلهای خود ایرانیانست.

4ـ کسروی دریافت ناانجام ماندن جنبش مشروطه‌ از دشمنیهای محمدعلی‌شاه و عین‌الدوله و اتابک و مانندگانشان نبود بلکه آن جنبشِ خجسته ، بزرگترین آسیب را از بدباورهای مردم دید. باورهایی که آنان را به پیروی از ملایانی همچون شیخ‌ فضل‌الله و حاجی‌آقا محسن‌ و حاجی‌میرزا حسن مجتهد وامی‌داشت. او در میان توده اندیشه‌هایی را در کار می‌دید که کشنده‌تر از زهرست.
او دریافت که چون توده و کشور از دسته‌های پراکنده‌ی بسیاری پدید آمده که هر کدام راه و آرمان خود را دارد ، اینست نیروهای مردم روی هم نمی‌آید و فزونی نمی‌گیرد بلکه درون خود و در کشاکش با یکدیگر شکسته و خنثا می‌شود.

5ـ او جستجوی سرچشمه‌ی نیروی توده کرد و می‌خواست بداند چرا توده‌ی ایرانی چنان ناتوانست که با آنکه مشروطه را با آن فداکاریها و جانسپاریها بدست آوردند ، نتوانستند نگاهش دارند تا سرانجام به چنان حال افسوس‌آوری افتاد. کسروی دریافت که توده‌ای با پراکندگی (تفرقه) فراوان : چهارده کیش و گمراهی و چندین ایل بزرگ و کوچک که هیچ همبستگی با هم ندارند ، چندین زبان که میانشان دیوارهای بلند کشیده ، سرمایه‌ی اجتماعی ناچیزی دارد و اینست یگانگی (اتحاد) که پایه‌ی توانایی و نیرومندی است در آن بدست نمی‌آید. او نشان داد که پراکندگی و یگانگی هر دو میوه‌ی اندیشه‌هاییست که در مغزها جا گرفته : پراکندگی از اندیشه‌های پراکنده و گمراه و یگانگی از هم‌اندیشگی و اندیشه‌های سازگار پدید می‌آید.
او دریافت که نیرومندی توده و کشور تنها از راه اتحاد فراهم می‌شود. دریافت با پراکندگی‌ها و دسته‌بندیهایی که در میان ایرانیانست ، اتحادِ پایدار و سودمندی پدید نخواهد آمد.
👇
6ـ او از سه گرفتاریِ کیشها ، زبانها و ایلهای گوناگون در این کشور ، زبونی و درماندگی توده‌ی ایرانی را بیش از همه از کیشها و گمراهیهای او یافت.
چهارده کیش و گمراهی در یک کشور یعنی چهارده آرمان ، چهارده راه زندگانی ، چهارده پرچم و چهارده توده. گذشته از پراکندگی و دسته‌بندیهایی که این کیشها و گمراهیها در میان مردمان پدید می‌آورند ، آنها سرچشمه‌ی نادانیها و بیخردیهایند. کیشهایی مانند سنی ، شیعی ، صوفی ، اسماعیلی ، علی‌اللهی ، شیخی ، کریمخانی ، بهایی ، زردشتی ، مسیحی ، یهودی و گمراهیهایی مانند فلسفه‌ی یونان ، جبریگری ، خراباتیگری ، مادیگری و ادبیات زمان مغول هر کدام پر است از نادانیها و خود با زندگانی امروزی ناسازگار می‌باشد. پس از همه ، اگر کسی به دو یا چند تا از آنها (مثلاً صوفیگری و خراباتیگری) گراید و به آموزاکهای (تعلیمات) آنها پردازد ، چون آنها باهم ناسازگارند و هر کدام مردمان را به سوی دیگری می‌کشانند ، ناگزیر خردش در میانه بیکاره و درمانده می‌گردد.

7ـ او نیک می‌دانست که می‌باید شاهراهی باشد که ایرانیان ، این کاروانیان پراکنده و راه گم‌کرده ، به آن درآیند. می‌باید یک دستگاه اندیشه‌ای باشد که مردمان زیر پرچم آن گرد آیند و بدینسان متحد گردند. او راه چاره به پراکندگیها (وظیفه‌ی آن دستگاه اندیشه‌ای) را چنین شرح می‌دهد :
یکم ، باید از یکسو با کیشهای پراکنده نبردید تا گمراه بودن آنها آشکار گردد و این را پیروان آنها بفهمند.
دوم ، از سوی دیگر حقایق زندگی را به مردم یاد داد تا از روی آنها راه را از کوره‌راه بازشناسند و همه یک معیار داشته باشند.
بدینسان مردمان در یک شاهراه گرد می‌آیند و توانایی و سرمایه‌ی اجتماعی هنگفتی فراهم می‌آید.
چنانکه خوانندگانِ نوشتارهای او می‌دانند ، کتابهای کسروی نیز در همین دو زمینه است : بازنمودن حقایق زندگی و نبرد با گمراهیها.
امیدمندیم این شرح کوتاه آرمان آن یگانه‌مرد را روشن کرده است.

8ـ ما که به این کوششها برخاسته‌ایم جز ادامه‌ی راه او خواستی نداریم. جز این نمی‌خواهیم که حقایق زندگی که او به آشکار آورد ، در میان مردم انتشار یابد و رواج گیرد.
ما را نیز در این راه نه سودی بوده ، نه آوازه‌ای ، نه جایگاهی. به این کوششها نیز برای تمرین نویسندگی برنخاسته‌ایم. هر کدام از ما می‌توانسته بجای آنکه زمانهای آزاد خود را به چنین کوششهایی پردازد ، به کارهای دیگر پرداخته به فزونی درآمدِ خود بکوشد. پس اگر چنین نمی‌کند ، جز از زیان پولی که می‌برد بیگمان خواستش جز کوشیدن در راه بهروزی توده نیست.
ما تاکنون از کوششهای خود و فیروزیهایی که یافته‌ایم سخن نرانده‌ایم. ولی در اینجا ناگزیریم اشاره‎‌ای بدانها کنیم. در سالهای گذشته ما کمابیش همه‌ی کتابهای کسروی و یاران او را گردآوری و غلطگیری کرده و تا توانسته‌ایم با هوشداری (دقت) آنها را با نسخه‌های اصل سنجیده و بهترین نسخه‌ از آن نوشته‌ها را فراهم آورده‌ایم. کوشیده‌ایم پیکره‌های کسان و نقشه‌های جاها که کسروی همیشه آرزومند بوده در کتابش بیاورد ، ما که امروز دستمان بازترست بیابیم و آن کمی را از میان برداریم.
کوشیده‌ایم روزنامه‌های پرچم ، مهنامه‌ی پیمان ، پیکره‌ها و نوشتارهای یاران کهنِ باهَماد آزادگان و اسنادی که بدستمان افتاده ، همگی را در کانال کتابخانه‌‌ی خود گرد آوریم. می‌توان گفت این تنها باهَماد آزادگان بوده که هرچه نوشتار و پیکره و سند از روز نخست تاکنون داشته همه را در دسترس همگان گزارده و چیزی را پوشیده نداشته.
از این کتابها کسانی برای کارهای پژوهشی خود سود برده که برخی از ایشان آشکاره این را بما نوشته‌اند. در یوتیوب و پایگاههای دیگر نیز دیده می‌شود که از نوشتارهای کانال سود برده و کلیپها یا پادکستهایی ساخته می‌پراکنند. اینها سود کوششها و فیروزیهاییست که بدست آورده‌ایم. لیکن این اندازه سود جز اندک نیست.

9ـ ما اینها را نمی‌پراکنیم که تنها به آگاهیهای فضای مجازی افزوده گردد. میلیونها سخن و گفته و نوشته در فضای مجازی در گردش است و اینها که در این کانال پراکنده می‌شود اگر به همین سان بماند ، جز قطره‌‌ای در دریای اینترنت نخواهد بود. چنین کوششی ارج بسیاری ندارد.
تاکنون خوانندگانی که ارج این کانال را دیده‌اند بما نامه نوشته از تلاشهامان خشنودی نموده و بدلگرم گردانیدنمان کوشیده‌اند. لیکن ما از خوانندگانمان بیش از اینها چشم داریم. ما این کوششها را نمی‌کنیم که ستایش و سپاسگزاری بشنویم.

10ـ ما می‌پرسیم : شما در جستجوی چه هستید؟! ما خواستمان نه آنست که هر روز دو سه کادر نوشته بپراکنیم. نتیجه‌ی این کوششها نخست باید این باشد که دسته‌ای از خردمندان در پیرامون این اندیشه‌ها گرد آیند و دست بهم داده به از میان برداشتن گمراهیهای این توده‌ی بدبخت درمانده کوشند. کوشش ارجدار این است. وگرنه اگر ده برابر اینها در کانال بیاید ولی در پیرامونش کوششی نرود همه بیهوده خواهد بود.
👇
نظرپرسیهایی که زیر نوشتارها می‌آوریم بیش از همه برای آنست که خوانندگانی که سخنان ما را نمی‌پذیرند راه خرده‌گیری را باز دانسته ، اگر ایرادی در نوشته‌های ما دیدند آن را بازگویند. در برابر دلیلهای ما دلیل بیاورند تا جستارها روشنتر شود.
نظرپرسیها برای شماردن موافقان و مخالفان گزارده نمی‌شود. ما از خوانندگانمان بیش از هر چیز این را چشم داریم که اگر نوشتارهای ما را براست می‌دارند در این کوششها با ما همراهی کنند تا به این بدبختیها و گمراهیها چاره کنیم. بدانید ای ایرانیان بی‌آنکه به این گمراهیها چاره شود ، هر کوشش دیگری برای این توده جز آهن سرد کوفتن نیست.
ما برآنیم که سخنانمان هرچه راستتر باشد. خوانندگان به گفتگوها درآیند و اگر ایرادی دیدند دلیلشان را بنویسند که اگر راست بود بپذیریم و از آن سخنان درگذریم و بار دیگر بزبان نیاوریم. و اگر نبود ، پاسخ دهیم. بدینسان جستار روشنی بیشتر گیرد. اگر هم کسانی سخنان ما را راست یافتند و به همراهی نوشتار نوشتند یا مثال بیشتری آوردند ، این نیز به روشنی جستار یاوری خواهد کرد.
از اینرو ما در نظرپرسیها یک گزینه‌ای برای کسانی که سخنان ما را نمی‌پذیرند افزودیم که می‌گوید : علت مخالفتم را خواهم نوشت. تاکنون صد بار بیشتر این گزینه را برگزیده‌اند ولی آیا گمان می‌کنید به سخن خود کار بسته‌اند؟! فسوسا که نه. دریغ از یک ایرادی که با دلیل گرفته باشند. چند باری که چیزی نوشته‌اند گویا هیچ نمی‌دانند که برای سخن باید دلیل آورد. گویا این کسان اظهار نظر را با بازنمودن علت مخالفت اشتباه گرفته‌ و اینست بی‌آنکه دلیل بیاورند به سخنرانی برخاسته‌اند.
این نوشته‌ها که هر یک از حقایق زندگی یا گمراه بودن کیشها و دیگر پراکندگیها سخن می‌راند و به ریشه‌ی بدبختیها و درماندگیهای ایرانیان می‌پردازد نه آنست که رفتار خوراکیهای میهمانی با آنها بشود. در میهمانیها که خوراک و آشاماک تعارف می‌کنند یکی تواند بگوید : دوست دارم و می‌خواهم یا دوست ندارم و نمی‌خواهم. ولی آیا چنان رفتاری با این نوشتارها رواست؟!. شما که آدمی‌اید و خدا به شما گوهرِ خرد داده ، اگر سخنان ما را خوانده و بداوری خرد سپرده‌اید و آنها را راست یافته‌اید ، وظیفه دارید به یاری ما شتابید و اگر ناراست می‌یابید ، چون وظیفه دارید خوانندگان را آگاه کنید ، باید ایراد نوشتارهامان را بنویسید.
شما که به چنین بی‌عملی دچارید و تنها خواندن و در نظرپرسی شرکت کردن را بس می‌دانید ، پس بگویید : کیها باید به گرفتاریهای کشور چاره کنند؟! آیا چشم براهید فرشتگان آسمان یا ترامپها بداد این مردم برسند؟! آیا گمان نمی‌کنید با چنین رفتاری شما نیز در سرنوشت این کشور سهیمید؟!
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»

📗 ترجمه‌ی کتاب «التشیع و الشیعه»

🖌 احمد کسروی

📝 بخش دوم ، گفتار سوم : رفتارهای زشتی که از شیعیگری برخاسته ، (7 تکه)

🔸2ـ تقیه


دیگری تقیه است ، یعنی پنهان کردن عقاید از دیگران ، بلکه انکارِ آن‌ها اگر نیاز به انکار افتد. دیدیم که امامان شیعه آراء و ادعاهای خود را از مردم و از خویشاوندان علوی خود پنهان می‌کردند و آن‌ها را جز برای اطرافیان خاص خود آشکار نمی‌نمودند و آنان را به کتمان و انکارْ سفارش می‌کردند. از سخنان نقل شده از صادق است :

«تقیه دین من و دین پدران من است ، پس هر کس آن را پیش از ظهور قائم ما ترک کند ، از ما نیست».


روایت شده است که چون منصور ، خلیفه‌ی عباسی ، از ادعای خلافت و امامت جعفربن‌محمد برای خود آگاه شد ، به حاجبش ربیع دستور داد او را به بغداد حاضر کند ، او نیز چنین کرد.

«هنگامی که منصور او را دید ، گفت : خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم. آیا در سلطنت من انحراف ایجاد می‌کنی و برایم بدی‌ها می‌خواهی؟ ابوعبدالله علیه السلام فرمود : به خدا قسم چنین نکرده‌ام و اگر به تو رسیده ، از جانب دروغگویی بوده است. اگر هم کرده بودم ، به یوسف [نیز] ستم شد و [برادرانش را] بخشید و ایوب مبتلا شد و صبر کرد و به سلیمان [ملک] داده شد و شکر گزارد ، اینان پیامبران خدایند و نسب تو به آنان بازمی‌گردد ...»


تا آخر آنچه نقل کرده‌اند.

چنانکه می‌بینید امام در برابر منصور تمام ادعاهایش را انکار کرده و انکار را با قسم به خدا تأکید نموده است. بی‌شک این از بزرگترین گناهان است. اما شیعیان آن را گناه نمی‌شمارند. اینست می‌بینی که آنان این داستان را در کتابهای خود نقل کرده‌اند.

غریب‌تر از آن ، چیزی است که در کافی در حدیثی طولانی می‌بینیم که خلاصه‌اش این است که یحیی‌بن‌عبدالله‌بن‌حسن از علویان قصد قیام علیه خلیفه را داشت ، پس موسی‌بن‌جعفر را به موافقت دعوت کرد ، اما موسی پاسخش را نداد. یحیی خشمگین شد و نامه‌ای به موسی فرستاد و در آن گفت :

«درباره‌ی دعوت از کسی که آل محمد از او [بعنوان رهبر قیام] خشنود باشند مشورت کرده‌ام و تو و پدرت پیش از تو ، آن را پنهان کرده‌اید. از قدیم چیزی را که ازآنِ شما نبود ادعا کرده‌اید و آرزوهاتان را به سوی چیزی که خدا به شما نداده بود متوجه کرده‌اید ، پس [مردم را] فریفتید و گمراه کردید و من تو را از چیزی برحذر می‌دارم که خدا تو را از آن برحذر داشته».


موسی در نامه‌ای به او پاسخ داد و در آن گفت :

«نامه‌ات به من رسید که در آن ذکر کرده‌ای من و پدرم پیش از من ادعا کرده‌ایم ، و من چنین چیزی از خود نشنیده‌ام و به زودی ادعاهاشان [درباره‌ی من و پدرم] ثبت خواهد شد و از [راستی و ناراستی] آنها پرسیده خواهد شد ... و من پیشاپیش تو را از نافرمانی خلیفه برحذر می‌دارم و تو را به نیکی و اطاعت از او تشویق می‌کنم و اینکه پیش از آنکه چنگال‌ها تو را بگیرند و تنگنا از هر سو تو را در بر گیرد برای خودت امان بخواهی. پیش از آنکه از هر سو به دنبال [آسایش] جانت بروی و آن را نیابی تا آنکه خدا با منت و فضلش بر تو منت نهد و مهربانیِ خلیفه ـ که خدا پایدارش بدارد ـ شامل حالت شود ، و تو را امان دهد و بتو رحم کند و خویشاوندی رسول خدا را در تو حفظ نماید».


این به شما نشان می‌دهد که چگونه ادعاهای بسیار خود را پنهان می‌کردند و آن‌ها را انکار می‌نمودند و به تعصب نسبت به خلفای زمان و اخلاص در دوستی آنان تظاهر می‌کردند و علویان را از ابراز هرگونه مخالفتی با آنان برحذر می‌داشتند. واضح است که این مایه‌ی عیب و ننگ آنان است. پس این کجا و آنچه از حجت بر مردمان بودن ادعا می‌کردند کجا؟! چه حجتی دارد کسی که خلاف آراء خود را اظهار می‌کند؟!.

اما کلینی (مؤلف کافی) در آنْ عیب یا ننگی ندیده است. او داستان را نقل کرده و آن را معجزه‌ای از ابوالحسن موسی شمرده و در آخرش بر آن افزوده است :

«جعفری گفت : به من رسید که نامه‌ی موسی‌بن‌جعفر به دست هارون افتاد ، هنگامی که آن را خواند گفت : مردم مرا علیه موسی‌بن‌جعفر تحریک می‌کنند در حالی که او از آنچه بدان متهم می‌شود ، بری است».


قبح تقیه و مخالفتش با دین و عقل ، روشن‌تر از آن است که نیاز به بحث داشته باشد. زیرا آن نوعی دروغ و نفاق است و آیا دروغ و نفاق نیاز به بحث درباره‌ی زشتیشان دارد؟!.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 برانگیختگی چیست؟.. (یک از سه)


گفتار «پیغمبری چیست؟..» که در شماره‌ی 8 پرچم نوشتیم یکی از خوانندگان بافهم درباره‌ی آن چنین می‌نویسد : «گفتار پیغمبری چیست را خواندم. یقین است که ملایان به پرسشهای شما پاسخ نخواهند داد ، و حقیقت آنست که در این موضوعها چیزی نمی‌دانند. این ملاها را ما می‌شناسیم که اندازه‌ی آگاهیشان چیست. از آنسو چه‌بسا گفتار شما دستاویزی در دست بیدینان باشد و همینها را عنوان کرده تیشه باساس مسئله بزنند و این مخالف نظر شماست. از این جهت بهتر است منتظر ملایان نباشید و خودتان در اطراف موضوع توضیحات دهید. این توقع که شما دارید و می‌خواهید مردم در این زمینه بگفتگو نیایند و منتظر باشند تا پس از انجام همه‌ی مسائل ، این نیز روشن شود صورت‌پذیر نخواهد بود. مردم بقضیه‌ی نبوت علاقه‌مند هستند ، بلکه برخلاف نظر شما باساس دین و نتیجه‌ی آن چندان علاقه نداشته باین قبیل مقدمات یا تشریفات آن علاقه‌مندند. اینست شما باید زمینه را روشن گردانید و من نمی‌دانم شما چه محذوری تصور می‌کنید که این موضوع را شرح نمی‌دهید ، این هم یکی از حقایق مهمه است و چه بهتر که بتفصیل شرحش دهید».

می‌گویم : نخست باید دانست که واژه‌ی «پیغمبر» غلطست و باید آن را بکنار گزاشت. این واژه گویا نخست «پیغامور» (پیغام‌آور) می‌بوده. معنایش آنست که کسی را با خدا از میانه پرده برخیزد و با او سخن گوید و ازو پیغام بمردم بیاورد ، و ما چنانکه گفتیم این را دروغ می‌دانیم. این نشدنی است که میانه‌ی خدا با کسی پرده برخیزد ، نشدنیست که کسی با خدا سخن گوید. هرچه هست این نام معنای پذیرفتنی نمی‌دارد و باید آن را از میان برد. چنانکه واژه‌ی «پروفیت» که در زبانهای اروپاییست چون معنای ریشه‌‌ای آن پیشگوییست آن نیز غلطست و باید فراموش گردد.

ما بهتر می‌دانیم نام «برانگیخته» را بکار بریم و این واژه را در آن معنی راست می‌شماریم. از آنسوی چنانکه در شماره‌ی پیش گفتیم خدا در آسمان نیست و نیاز بفرستادن فرشته ندارد. اینها نیز باید فراموش گردد. رویهم‌رفته دانسته‌ها و پنداشته‌های کشیشان و ملایان و دیگران را باید بیکبار بکنار نهاد.

اما خود داستان ، ما چنانکه بارها گفته‌ایم «فرهِش» یا برگزیدن خدا کسی را و او را براهنمایی برانگیختن ، راستست و خود یکی از رازهای سپهر (طبیعت) می‌باشد. ما در این باره سخنان استوار و روشن می‌داریم که کسانی اگر می‌خواهند آگاه گردند کتاب «ورجاوندبنیاد» را که بتازگی بیرون داده شده بخوانند.

در جایی که مردم معنی یک چیزی را نمی‌دانند و هرچه در آن باره می‌دانند غلطست و ما نیز اگر بگوییم بآسانی نخواهند پذیرفت و بلکه پیاپی ایراد خواهند گرفت و پرسش خواهند کرد و سرانجام نیز بجایی نخواهد رسید ، ما بایستی بخاموشی گراییم و پروای مردم و چشم براهی آنان نداریم. اینکه می‌نویسید ملایان به پرسشهای ما پاسخی نخواهند داد ، ما نیز بهمین باور بوده‌ایم. چه باید کرد که ناگزیر بوده‌ایم آن پرسش را کنیم. راستی هم آنست که ما در برابر ملایان درمانده‌ایم. زیرا اگر خاموش می‌نشینیم و بآنان تاخت نمی‌بریم و به نادانیهاشان ایراد نمی‌گیریم بزباندرازیهای بسیار می‌پردازند و چون باین پرسشها می‌پردازیم در آن هنگامست که خود را به ناشنیدن می‌زنند و بیکبار خاموش می‌گردند. هرچه هست ما بایستی آن پرسشها را بکنیم که همه‌ی مردم بدانند آنان چیزی نمی‌دانند ، و آنچه بمردم می‌گویند با فهم و خرد ناسازگار می‌باشد ، و هم خود آنان ناچار شده بخاموشی گرایند. همین خاموشی خود نتیجه‌ای می‌باشد.

از آنسوی ما امروز در برابر خود دانشها و دانشمندان را می‌داریم ، و در هر سخنی که می‌گوییم باید آنها را فراموش نگردانیم. باین‌معنی که هر سخنی که می‌گوییم باید سازش آن را با دانشها روشن گردانیم. همگی می‌دانند که ما بدانشها ارج بسیار می‌گزاریم ، (بایستی هم بگزاریم). ما در جستجوی آمیغها (حقایق) هستیم و دانشها بسیاری از آن آمیغها را بما روشن می‌گرداند.

گذشته از اینکه همان دانشها چون از راهش باشد ، مایه‌ی پیشرفت جهانست و سودهای بسیاری بجهانیان تواند داد.

پس از همه‌ی اینها ، آینده‌ی جهان با دانشمندان و خردمندان خواهد بود. این دانشمندان و خردمندان جهانند که خواهند توانست جهان را به یک راه بهتری اندازند.

این راهی که ما آغاز کرده‌ایم از دانشها جداست. این خود دستگاهی در برابر دانشها ، بلکه والاتر از آنهاست ـ این راه خرد است ـ راه دین است ـ لیکن در همان حال باید با دانشها سازگار باشد و از آنها بهره جوید.

👇
این یکی از رازهای کار ماست که بدانشها ارج گزارده بآن می‌کوشیم که با دین (یا بهتر گویم : با راهنماییهای خرد) توأم گردد. کسانی که گفتارهای پیمان را خوانده‌اند اینها را نیک می‌دانند ، و کسانی که آنها را نخوانده‌اند کتاب «ورجاوندبنیاد» یا دفترچه‌ی «خدا با ماست» را بخوانند و این زمینه در آنها روشن گردانیده شده.

به هر حال ما باید در گفته‌های خود پروای دانشها و دانشمندان کنیم. آن دانشمندی که پشت تلسکوپ می‌نشیند و دانش خود را تا هزارها فرسنگ پیش می‌راند و حساب گردش اُرانوس و نپتون می‌کند ، ما باید پروای او کنیم و گفتگوهای خود را پیش از همه با او و مانندگانش بپایان رسانیم.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»

📗 ترجمه‌ی کتاب «التشیع و الشیعه»

🖌 احمد کسروی

📝 بخش دوم ، گفتار سوم : رفتارهای زشتی که از شیعیگری برخاسته ، (7 تکه)

🔸3ـ برپایی عزاداریهای حسینی


دیگر از زشتی‌های شیعه ، چیزی است که در میانشان رایج است ، از ذکر شهادت حسین و یارانش و گریه بر آنان و بلند کردن صدایشان به ناله و زاری و برپایی عزاداری‌ها و تشکیل دسته‌ها برای گشتن در خیابان‌ها و بازارها و کارهای زشتی از اینگونه.

بی‌شک حسین مظلوم و فریب‌خورده کشته شد. اما چه سودی دارد تکرار گریه و ناله و برپایی عزاداریها بر او پس از گذشت هزاروسیصد سال؟!.

واضح است که شیعه از ذکر مصیبت حسین و نوحه بر او فوایدی برای خود امید داشته‌اند و با آنْ قصد برانگیختن کینه‌ها علیه سنیان (دوستداران بنی‌امیه) را داشته‌اند. از کتابها چنین برمی‌آید که آنان این کار را در زمان آل‌بویه در بغداد آغاز کردند ، جایی که رقابت میان دو گروه شدید و مشاجرات دائمی بودـ سنیان عاشورا را روز سُرور خود قرار می‌دادند (زیرا نزد آنان از ایام متبرک بود) ، و شیعیان آن را روز غم و ماتم قرار می‌دادند ، اینبود در اجتماعی گرد هم می‌آمدند و نوحه‌خوان اشعاری می‌خواند ، و آنها می‌گریستند و ناله می‌کردند.

سپس هنگامی که صفویان در ایران به قدرت رسیدند و مردم را به شیعیگری واداشتند ، این بدعت را میانشان رواج دادند. عوام به آن رو آوردند و در آن میدانی وسیع برای تشکیل دسته‌ها و برپایی رقابت‌های جاهلانه و انجام اعمال پستی که می‌خواستند ، یافتند. پس این بدعت بزرگ شد و اعمال زشتی که مردم از آن بیزارند ، پدیدار گشت ، از زدن بدن با زنجیر و زخمی کردن سر با شمشیر و تشییع جنازه‌های ساختگی و قفل زدن به بدن و غیره که نیازی به شمردنشان نیست.

در ایام قاجاریان در ایران (پیش از دوران مشروطه) برپایی عزاداری و برگزاری مراسم مصیبت حسین ، سرگرمی اصلی شیعیان بود که نیمی از ساعات خود را بدان می‌گذراندند. آنچه رو آوردن مردم را به این بدعت می‌افزود ، حدیثهای بود که در فضیلت گریه می‌شنیدند. از امامان شیعه روایت شده که «مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی وَجَبَت لَهُ الجَنَّه». [1] پس نزد شیعه مسلم است که گریه بر حسین از والاترین عبادات است و هر کس بر او بگرید ، خدا گناهانش را می‌آمرزد ، هرچند به تعداد ریگ‌ها باشد.

حقیقت آن است که این بدعتی در اسلام است و حدیثهایی که روایت می‌کنند ، تهمت بر خداست. علاوه بر اینکه گریه چیزی است که موجب خمودی می‌شود و همت‌ها را کوتاه می‌کند ، و علاوه بر اینکه اعتقاد به آمرزش گناهان با گریه ، مردم را بر گناهان جرأت می‌بخشد و آنان را از پایبندی به حلال و حرام و از توجه به امر دین بازمی‌دارد.


🔹 پانوشت :

1ـ معنی : هر کس بگرید یا بگریاند یا تظاهر به گریه کند ، بهشت بر او واجب می‌شود.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
مردی از شمشیرزنان (ایام عاشورا)
مردی قفل به تن که خود را زخمی کرده (ایام عاشورا)
دو تن از قمه‌زنان (ایام عاشورا)
دو مرد از کسانی که بدن خود را قفل زده‌اند (ایام عاشورا)
(از نوشتار بالا)
.