پاکدینی ـ احمد کسروی
7.75K subscribers
8.57K photos
477 videos
2.28K files
1.75K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 برانگیختگی چیست؟.. (دو از سه)


باید با آنان گفتگو کنیم که در پشت سر اینجهان سَتَرسَنده‌ی [محسوس] مادّی که دانشها تنها آن را شناخته جهان دیگری هست ، با آنان گفتگو کنیم که جز دانشها و آموزاکهای آنها یک رشته آمیغهایی در جهانست که باید بجهانیان آموخته شود ـ باید همه‌ی این جستارها را پیش از همه و بیش از همه با دانشمندان بپایان رسانیم.

ما اگر یک سخنی بگوییم که دانشمندان توانند ایراد گرفت و نپذیرفت ، پیداست که همه‌ی رنجهای ما بیهوده خواهد گردید ، و این یکی از جاهاییست که دست آفریدگار در کار ما نمایانست : ما که از دانشها جز آگاهی بسیار اندکی نمی‌داریم و می‌باید گفت : از دور نامش را می‌شنویم ، باید سخنی بآخشیج آنها نگوییم ، و اگر در یک زمینه گفته‌ای را از دانشمندان نپذیرفتیم با دلیلهای استوار ـ دلیلهایی همسنگ دانشها ـ پاسخ دهیم و لغزش آنان را بازنماییم.

از سخن خود دور نیفتیم : ما چون پیمان را آغاز کردیم و در نوشته‌های خود نام «خدا» می‌بردیم این بیاد می‌داشتیم که پایه‌ی دانشهای امروزی بمادّیگری و خداناشناسیست ، بیاد می‌داشتیم که انبوه دانشمندان هستی را جز این جهان مادّی نمی‌شناسند و بآفریدگار باوری نمی‌دارند ، از اینرو ناچار می‌بودیم که بمادّیگری پاسخهای استوار دهیم و دلیلهای روشن بهستی خدا یاد کنیم. اگر خوانندگان بیاد می‌دارند ما در پیمان از سال دوم آن باین زمینه پرداخته گفتارهای بسیاری نوشتیم. درباره‌ی «خرد» و «روان» نیز همین رفتار را کردیم.

درباره‌ی برانگیخته نیز همین حالست. ما چون نام «برانگیخته» برده می‌گوییم : «کسانی توانند بود که خدا آنان را برانگیزد و آمیغها (یا حقایق) را بآنان روشن گرداند» ، باید دلیلهای استوار باین سخن داشته بتوانیم بدانشمندان و دیگران که آن را نمی‌پذیرند پاسخ دهیم.

ما نیز دلیلها داشته‌ایم. اگر کسانی کتاب «بنیاد» را بخوانند خواهند دید در این زمینه سخنان استواری نوشته شده. چیزی که هست بایستی زمینه را آماده و راه را هموار گردانیم تا باین سخنان رسیم. بایستی جدایی ـ بلکه دشمنی ـ را که میانه‌ی دین و دانشها می‌بود از میان برداشته این دو را بهم رسانیم ، هستی آفریدگار و دست داشتن او را در اینجهان روشن گردانیم ، از خرد و روان ، و از نیکی‌پذیری آدمی ، و از داستان پیشرفت (یا تمدن) و از راه آن سخن رانیم و اینها را همه روشن گردانیم تا بزمینه‌ی برانگیختگی رسیم.

از آنسوی اینها نه چیزی بوده که همگی بفهمند ، و ما اگر از نخست باین سخن پرداختیمی جز این نتیجه ندادی که از کار خود بازمانیم ، و از آنسوی دستاویز بدست ملایان و دیگر دشمنان خود دهیم.

گذشته از آنکه این پافشاری که کسانی در این زمینه می‌نمایند و پیاپی می‌پرسند نابجاست. یک مردمی که در توی گمراهیها دست و پا می‌زنند و درمیان بیست‌ملیون توده چهارده کیش ـ چهارده کیش بیپا ـ می‌دارند ، مردمی که در نادانی فرورفته‌اند و از عنوانهای زندگانی تنها نامها را می‌دانند و شما اگر بپرسید : دین چیست؟.. یا تمدن چیست؟.. یا اخلاق چیست؟.. یا خرد چیست؟.. بهیچ یکی از این پرسشها و از مانندهای آنها پاسخ راستی نتوانید شنید ، مردمی که معنی بازرگانی را نمی‌دانند ، معنی کشاورزی را نمی‌دانند ، معنی داد و ستد و پیشه را نمی‌دانند ، معنی فرهنگ را نمی‌دانند ، مردمی که با داشتن یک زمین پهناور باردهی کارشان بمردن از گرسنگی کشیده ـ چنین مردمی بیش از هر چیزی باید در جستجوی چاره بدردهای خود باشند. از چنین مردمی بسیار نابجاست که درپی راه بردن برازهای سپهر و دانستن معنی برانگیختگی و مانند آن افتند ـ بویژه با این کوششهایی که ما بکار می‌بریم و پیاپی نادانیها و گمراهیهای توده را به رخشان می‌کشیم.

این رفتار برخی از ایرانیان که در برابر ما ایستاده پیاپی داستان برانگیختگی را به رخ ما می‌کشند و پیاپی دنبال می‌کنند نمونه‌ایست که چگونه این مردم از آلودگیها و گرفتاریهای خود ناآگاهند ، و چگونه درمیان آن آلودگیها و گرفتاریها خود را پاکیزه و آسوده می‌شمارند و بجستارهای بسیار دوری می‌پردازند. ما می‌کوشیم که آنان را هوشیار آلودگیهاشان گردانیم و بچاره‌جویی واداریم ، و آنان فشار می‌آورند که ما را نیز از راه برده بدلخواه خود سرگرم جستارهای دوری گردانند.

ما بایشان معنی دین را روشن می‌گردانیم ، معنی تمدن را می‌فهمانیم ، معنی داد و ستد و بازرگانی و کار و پیشه را بازمی‌نماییم ، راه زندگی را نشان می‌دهیم ، صدها آمیغ را روشن می‌کنیم ، از یکایک گمراهیها سخن رانده بکندن ریشه‌ی آنها می‌کوشیم ـ آنان همه‌ی اینها را کنار گزارده تنها سخن از پیغمبری یا برانگیختگی بمیان می‌آورند.

👇
تاکنون بارها دیده‌ام یک تن یا دو تن به نزد من آمده چنین گفته‌اند : «شما دعوای پیغمبری می‌کنید». می‌گویم : من در کجا چنین نامی بروی خود نهاده‌ام؟!. اگر این کوششهایی را که در راه نیکی جهان بکار می‌برم می‌گویید ، و آنهاست که نامش را پیغمبری می‌گزارید ، آن کار است نه دعوا. پس من بخودِ پیغمبری برخاسته‌ام ، کار آن را انجام داده‌ام ، نه آنکه بدعوایش پردازم.

سپس می‌گویم : شما یک پیغمبر را با چه دلیل می‌شناسید؟!.. من یا هر کسی دیگر ، اگر بچنان دعوایی برخاست شما با چه نشانی آن را شناسید؟!.. می‌بینم درماندند و پاسخی نتوانستند ، و یا همان گفته‌های پوچ ملایان را درباره‌ی نتوانستنی (معجزه) بمیان آوردند. می‌گویم : شما که تا این اندازه تهی‌دستید ، شما که با یک پرسش و دو پرسش درمانده سر به پایین می‌افکنید چرا مرز خود را نمی‌شناسید؟!.. آخر شما را چه کار باین داستانست؟!.. چرا در اندیشه‌ی زندگانی خود نیستید؟!..

گمراهی اینان یکی نیست ، دو تا نیست ، ده تا نیست. بدبختان در هر زمینه از آمیغها بی‌بهره‌اند. بگمان اینان کسی که بخواست خدا برخاسته می‌خواهد شاهراهی بروی مردم باز کند باید بیاید و درمیان مردم دعوای پیغمبری آشکار گرداند ، و مردم برای آزمایش هر یکی یک نتوانستنی بخواهد : یکی بگوید از سنگ شتری دربیار ، دیگری بگوید از کوه آبی روان گردان ، سومی بهبود پسرش را خواهد ، چهارمی از نابوده (غیب) آگاهی طلبد ـ و او چون از این آزمایشها سرفراز بیرون آمد دعوایش راستست و مردم باید به او «ایمان» آورند و او را فرستاده‌ی خدا شناخته به هر گفته‌اش گردن گزارند.

اینست پندارهای بیخردانه‌ی آنان ، اینست آنچه از ملایان یاد گرفته‌اند. بدبختان باری تاریخ نمی‌خوانند که ببینند پیغمبر اسلام یا دیگری چه رفتار کرده و چگونه بکار پرداخته است.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»

📗 ترجمه‌ی کتاب «التشیع و الشیعه»

🖌 احمد کسروی

📝 بخش دوم ، گفتار سوم : رفتارهای زشتی که از شیعیگری برخاسته ، (7 تکه)

🔸4ـ پرستش گنبدها


از دیگر کارهای زشتشان پرستش گنبدهاست که میانشان رواج دارد. آنان بر قبر هر یک از امامانشان ، در خراسان یا در عراق یا در حجاز ، گنبدی از طلا یا نقره برافراشته‌اند و بناهایی ساخته و خادمانی گماشته‌اند. و زائران از راههای دور قصد آن می‌کنند. در برابرِ در با تواضع می‌ایستند و با التماس اجازه‌ی ورود می‌خواهند ، سپس داخل می‌شوند و قبر را می‌بوسند و دور آن طواف می‌کنند و می‌گریند و زاری می‌کنند و حاجت‌هایشان را می‌خواهند. آیا این جز عبادت است؟!.

آری ، آنان دفاع می‌کنند و پاسخ می‌دهند و می‌گویند : «ما امامان را خدا نمی‌دانیم و آنان را زیارت نمی‌کنیم تا بپرستیمشان. بلکه آنان را بندگان نزدیک خدا می‌دانیم و آنان را زیارت می‌کنیم تا در حاجت‌هایمان شفیع قرارشان دهیم».

اما دلیلشان مردود است. زیرا خدا نیازی به شفاعت خواستن نزدش ندارد. خدای تبارک و تعالی مانند یکی از پادشاهان زمین نیست تا کسی نزدش شفاعت کند. آنگاه این پاسخ عین پاسخ مشرکان است. قرآن برای ما حکایت می‌کند که هنگامی که پیامبر مشرکان قریش را سرزنش می‌کرد و به آنان می‌گفت : «آیا آنچه را می‌تراشید می‌پرستید؟» پاسخ می‌دادند : «اینان شفیعان ما نزد خدایند».

از جمله مواردی که لجاجت شیعه را نشان می‌دهد این است که از ظهور وهابیان بیش از صدوپنجاه سال گذشته و در آن مدت مباحثات و مجادلات بسیاری میان آنان و طوایف دیگر مسلمانان جریان داشته و رسالاتی منتشر شده و کتاب‌هایی چاپ گشته و آشکار شده که زیارت گنبدها و توسل به مردگان و نذر کردن برای قبور و مانند این‌ها چیزی جز شرک نیست و هیچ فرقی میان این‌ها و پرستش بت‌هایی که میان مشرکان عرب رایج بود و اسلام برای مجادله با آن و ریشه‌کن کردنش قیام کرد ، و آیات بسیاری از قرآن این را بیان می‌کند وجود ندارد. وهابیت بر دیگر طوایف مسلمان تأثیر گذاشت مگر بر رافضیان یا شیعه‌ی امامیه. زیرا اینان به [دلیلهای وهابیان] اعتنایی نکردند و به کتابهای منتشر و دلایل ذکر شده کمترین توجهی ننمودند ، از آنان به وهابیان جز نفرین و دشنام ـ همچون دیگران ـ نرسید. آری ، وهابیان به کربلا یورش بردند و هزاران نفر از مردم را در آنجا کشتند و قبور را ویران کردند. اما اینْ شیعیان را از عقایدشان بازنداشت و از تعداد زائران نکاست.

باید دانست که زیارت (مانند برپایی عزاداری بر حسین) در زمان‌های متأخر رواج یافته و شایع شده است. اما اساس آن را خود امامان بنا نهاده‌اند. در کتابها ، حدیثهایی از آنان هست که به زیارت با شدت تمام تشویق می‌کند و برای زائران ثواب‌های عظیمی وعده می‌دهد. از آن حدیثها است : «مَنْ‏ زَارَ الْحُسَيْنَ فی کَربلا كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِه». [1] شیعیان درباره‌ی زیارت همان اعتقادی را دارند که درباره‌ی گریه بر حسین دارند. یعنی آن را موجب آمرزش گناهان و ورود به بهشت می‌شمارند و می‌پندارند که ملائکه از زوار استقبال می‌کنند و بال‌هایشان را زیر قدم‌هایشان می‌گسترانند.

این از شدیدترین و زیانمندترین گمراهی‌هاست. زیرا مردم را از توجه به خدای تعالی بازمی‌دارد ، و میان آنان و میان شناخت سنت خدا در هستی سد می‌شود و آنان را به موضوعاتی که اساسی ندارد ، مطمئن می‌سازد. شما می‌بینید که هیچ همّ و غمی برای هیچ‌یک از شیعیانِ مخلص ، جز کسب مال و سفر برای زیارت نیست. می‌بینید که آنان به آبادانی سرزمین‌ها و برقراری امنیت و مبارزه با بیماری‌ها و یاری به فقرا اعتنایی نمی‌کنند ، بلکه به سلامت فرزندان و زنانشان نیز اعتنایی ندارند و جز زیارتی که خیر دنیا و آخرتشان را در آن می‌دانند ، آرزو نمی‌کنند.


🔹 پانوشت :

1ـ معنی : هر کس حسین را در کربلا زیارت کند ، مانند کسی است که خدا را در عرشش زیارت کرده باشد.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot
📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
عزاداری شیعیان (شوشه)
عزاداری شیعیان (نخجوان 1897م)
(از نوشتار بالا)
.
زیارت یا عبادت؟
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 برانگیختگی چیست؟.. (سه از سه)


کوتاه سخن آنکه داستان برانگیختگی راستست و ما آن را با دلیلهای استوار بازنموده‌ایم. ولی دانسته‌های مردم در این باره بیکبار بیپا می‌باشد ، و آنچه ما تاکنون رفتار کرده‌ایم سزا بوده و جز آن نبایستی کنیم. ما هیچگاه نبایستی پیروی از دلخواه مردم نماییم. اکنون هم از آن پیغمبری که مردم فهمیده‌اند ما چنانکه بارها گفته‌ایم بیزاریم. ما از چنان چیزی آگاهی نداشته‌ایم و نمی‌داریم ، و اگر برانگیختگی را بمعنایی که ما خود روشن گردانیده‌ایم می‌گویند راستست و ما باین راه بخواست خدا برخاسته‌ایم و براهنمایی او پیش می‌رویم. این یک جنبش خداییست. این راه را بروی ما خدا باز کرده است و دلیلش نیز با خودش می‌باشد.

آری هستند کسانی که چون نام خدا را بشنوند و یا از چنین سخنی آگاه گردند رو ترش کنند و بگمان خود باور داشتن به اینچنین چیزهایی دور از شأن ایشانست.

اینان ـ این بیچارگان ـ از دور هیاهوی مادّیگری را شنیده و تنها از هیاهوی آن از جا کنده شده و راه افتاده‌اند ، و بیکبار از بودن خدایی برای جهان و از دست داشتن او در کارها سر بازمی‌زنند و بیزاری می‌جویند. ولی بدبختان در این باره نیز تهی‌دستند و سرمایه‌شان جز همان ریشخند نیست ، و اگر شما یکی را در جلو خودتان نشانیده و به پرسش و آزمایش پردازید خواهید دید هیچی نمی‌دانند و پاسخشان جز آن نیست که ولتر چنان گفته و باخنر [1] چنان نوشته. پدرانشان پیروان چشم‌بسته‌ی زراره و علقمه [2] می‌بودند و اینان پیروان ولتر و باخنر می‌باشند.

بدبختان این نمی‌دانند که همان ولتر و باخنر و دیگران خود با سرگردانی روز می‌گزاردند. [3] این نمی‌دانند که دانشمندان مادّی اروپا در حال آنکه کیشها را بیپا دانسته‌اند خود خَستُوان[=معترف] می‌باشند که مادّیگری نیز راه بجایی نبرده است و به یک زمینه‌ی روشنی نرسیده است.

کاسه‌ی گرمتر از آش این بیچارگانند. دانشمندان مادّی اروپا بآن زورگوییها و نادانیهای کشیشان و دیگران شوریده و هرچه گفته‌اند بیش از همه در برابر آن زورگوییها بوده ، نه آنکه با هر آمیغی نبرد کنند و از هر که نام خدا شنیدند بآن بخندند ـ تندترین مادّیان بچنین کاری نپرداخته‌اند. آنان هیچگاه در این زمینه نبوده‌اند که بگفته‌های استوار با دلیل نیز گوش ندهند. چنین رفتاری جز از بیدانشان سر نتواند زد.

من این دسته بیدینان ایران را بسیار کوچکتر از آن می‌دانم که در برابرشان بگفتاری برخیزم و اینست تاکنون برنخاسته‌ام. اینان آن درماندگانیند که از یکسو بنام آفریدگار ریشخند می‌کنند و از یکسو می‌بینی برای حافظ خراباتی معجزه می‌شمارند و او را دارای «قوه‌ی الهام» می‌ستایند. [4]

یکی نمی‌گوید : ای بیخردان اگر شما پیرو دانشمندان مادّی هستید آنان می‌گویند : «مادّه است و جنبشهای آن ، و چیزی در پشت سر آن نیست» ، و در جهان جز مادّه و نیروهای آن بچیزی باور نمی‌دارند ، پس «الهام» که درباره‌ی حافظ می‌نویسید به چه معناست؟!. آنگاه همان دانشمندان مادّی زندگی را سراسر نبرد می‌شمارند ، و اینست می‌گویند هر کسی باید از هر راهی که می‌تواند بکوشد و درپی سود خود باشد ، بکوشد تا در میدان نبرد بزمین نخورد. ولی حافظ و همراهان او دشمن کوشش بوده‌اند و در گفته‌های خود پیاپی مردم را به سستی و تنبلی و گوشه‌گیری و باده‌خواری خوانده‌اند.

پس این دو با هم چه سازش تواند داشت؟! پس آن دلهای شما انبانست که هر چیزی را در آن جا می‌توانید داد؟! ای بیچارگان که از فهم و خرد بی‌بهره شده‌اید.

اگر خوانندگان فراموش نکرده‌اند در این آخرها دیده شد که همان کسانی که در ایران دم از بیدینی و خداناشناسی می‌زنند ، در نتیجه‌ی هایهویی که در پیرامون یک ملایی برانگیخته شد اینان نیز هم‌آواز گردیدند و ستایشها از «آیت‌الله» نوشتند. [5]

بارها دیده‌ایم کسانی از ایرانیان ـ از همانان که بیدینی از خود نشان می‌دهند و آن را مایه‌ی سرفرازی خود می‌شمارند ـ چون با ما بگفتگو پرداخته و سخنان ما را شنیده‌اند چنین گفته‌اند : «پس ثابت نشده است که خدا و دین و این چیزها بی‌اساسست؟!. پس داروین و دیگر دانشمندان بی‌اساسی ادیان را ثابت نکرده‌اند؟!..» که می‌بینیم بدبختان هیچی در دل خود نمی‌دارند و تنها پشتگرمیش بآنست که داروین و دیگر دانشمندان بیپایی دینها را روشن گردانیده‌اند. در اینجاست که می‌گوییم : آنان تنها بشنیدن هایهوی از دور بس کرده‌اند. در اینجاست که شاینده‌ی خود نمی‌دانیم باینان و بگفته‌هاشان ارج گزارده پاسخ دهیم. اینان با این بیکارگی فهمها و خردهاشان بیدینیشان با دینداریشان در نزد ما یکسانست و خود بیهوده خواهد بود که ما بآنان درباره‌ی دین سخنانی رانیم و دلیلها آوریم.

(پرچم نیمه‌ماهه ـ سال یکم ـ شماره‌ی نهم ـ نیمه‌ی یکم مرداد ماه 1322)

👇
🔹 پانوشتها :

1ـ بوشنر Büchner

2ـ دو تن از راویان و محدثان قرنهای نخست اسلام.

3ـ دائرة‌المعارف فارسی (مصاحب) در زندگینامه‌ی ولتر شرح کوتاهی از این سرگردانی او آورده. در تکه‌ی آخر ، یک جا گفته‌ی شناخته شده‌ای ازو را می‌آورد : «اگر خدا نباشد باید آن را اختراع کنید» ، در جای دیگری ، از نامه‌ی بازگشت از برخی باورهایش که پیش از مرگ امضا کرده می‌نویسد و در پایان از نامه‌ای که بدوستش نوشته سخن می‌راند : «من می‌میرم در حالی که خدا را پرستش می‌کنم ...».

4ـ یک نمونه هم ما سراغ داریم. در نشستی سخن از درست درآمدن خواب برخی کسان بمیان آمد. گوینده ادامه داد : از پدر فلان کس پاره‌ای چیزها دزدیده بودند. او شبی در خواب جای کالاهای دزدیده شده را دید و بامداد خوابش را به نزدیکانش گفت. بجایی که دیده بود رفتند و با شگفتی بسیار کالاهای دزدیده شده را همانجا یافتند. هنوز کسی سخنی در پذیرفتنی بودن یا نبودن آن داستان نگفته بود که یکی از باشندگان که بآفریدگار و هرچه از دین باشد ریشخند می‌کند ، رشته‌ی سخن را بدست گرفته چنین گفت : «علتش روشنست. آن روحِ خواب دیده بوده که بیرون از جسمش به سیر پرداخته و جای کالای دزدیده شده را دانسته ...» !.

5ـ در این باره کتاب «سرنوشت ایران چه خواهد بود؟» دیده شود.

———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸