پاکدینی ـ احمد کسروی
7.74K subscribers
8.57K photos
477 videos
2.28K files
1.75K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 از گفتارهای پیمان : گزافه‌بافی یا دروغگویی (یک از یک)


یکی از شگفتیهای برخی اروپاییان که هر روز بآن برمی‌خوریم گزافه‌گوییهای ایشان است. اروپایی اگر از پهلوی دیهی گذشت بی‌آنکه زحمتی بخود راه دهد و شماری بکند شماره‌ی مردم آنجا را می‌داند بهتر از آنکه کدخدای دیه می‌داند. به هر کشوری که سفر کرد و با اتومبیل از این سر درآمد و از آن در رفت به یک ناگاه آیین زندگی و اخلاق بومیان و چگونگی تجار آنجا را «اتد» کرده چون بشهر خود بازگشت سفرنامه‌ی مفصلی می‌نگارد.

اروپایی بی‌آنکه زبان یک کشوری را بداند بدانجا درآید و در اندک‌زمانی تا داستان حرمخانه‌های آنجا را بدست می‌آورد و در سفرنامه‌ی خود شرح می‌دهد. اروپایی هر چیزی را می‌شمارد و با ارقام هندسی شمارش آن را نشان می‌دهد.

گزافه‌گویی در سرشت بسیاری از آدمیان است و در این باره شرقیان پای کم از غربیان ندارند. ما هم نمی‌خواهیم پرده بر روی عیبهای خود کشیده عیبهای دیگران را بازگوییم. ما در این تهران هر روز گوشمان صد گزافه‌گویی می‌شنود. بلکه اگر راستی را خواسته باشیم گزافه‌گویی یکی از شاهکارهای شعرای ماست که نُه کرسی آسمان را زیر پای قزل ارسلان می‌گزارده‌اند و میان یار را به باریکی مو می‌رسانیده‌اند و از گودی چانه‌ی دلبر چاهی درآورده یوسف دل را در بن آن بند می‌کرده‌اند. شاید هم نتیجه‌ی این شاهکارهای شاعرانه است که زشتی گزافه از میان مردم برخاسته و هر کسی از بزرگ و خُرد بدان عادت کرده‌اند که اگر نوکری دو دقیقه در بیرون دیر کرد آقا آن را سه ساعت حساب می‌کند. یا اگر چیزی اندکی بهتر از چیز دیگر بود «صد مرتبه» بهترش می‌شمارند ، یا اگر یکی پندی بدیگری داد و او نشنید «هزار مرتبه گفتم نشنیدی» می‌گویند.

ما از این گزافه‌های شرقیان هم آگاهیم. چیزی که هست شرقیان گزافه‌گوییشان از راه بی‌پروایی است و نتیجه‌ای بر آن مترتب نمی‌سازند. ولی غربیان گزافه را بصورت علمی درآورده نتیجه بر آن مترتب می‌سازند و هرگز نمی‌خواهند که کسانی آن را گزافه پندارند.

مثلاً هرگاه گروه انبوهی در میدانی گرد آمده باشند و دو تن یکی اروپایی و دیگری ایرانی ، بر آنان بگذرند ایرانی گزافه‌گو خواهد گفت : «به ! ده‌هزار جمعیت برای چه اینجا جمع شده‌اند؟!». ولی اروپاییِ گزافه‌باف در دفتر خود یادداشت خواهد کرد : «از روی حسابی که کردم چهارهزاروششصدوسی‌پنج یا سی‌وشش نفر بودند و گویا در امر بسیار مهمی شور داشتند»!.

بیشتر از شمارشها و سرشماریها که در کتابها و روزنامه‌ها از زبان غربیان نقل می‌کنند گزافه بلکه بی‌پایه و دروغ است. ولی شرقیان چون فریفته‌ی اروپا و اروپایی هستند و آنان را با دیده‌ی دیگر می‌بینند ، پی بدروغگوییشان نمی‌برند و گزافه‌ها و دروغهای آنان را راست پنداشته و زبان بزبان و کتاب بکتاب نقل می‌نمایند گاهی نیز کار را برسوایی می‌رسانند.

این خود ننگی بر گروهی است که بمردمانی چندان بگروند که دروغهای آنان را نیز بپذیرند و آن دروغها را زبان بزبان نقل نمایند و انتشار دهند. شمارشی که در پایین می‌نگاریم در یکی از روزنامه‌های تهران چاپ شده و یکی از روزنامه‌های ولایات هم از آنجا نقل کرده :

«مطابق احصاییه که کامیل فلاماریون منجم معروف فرانسوی بدست آورده تعداد اشخاصی که در نتیجه‌ی تهاجمات و جنگها در مدت سی قرن تا جنگ بین‌المللی بقتل رسیده‌اند در حدود یکهزارودویست‌میلیون نفر است. در هر قرن چهل‌ملیون که چون آن را بساعت و دقایق قسمت بکنیم در هر یک دقیقه یک نفر بقتل رسیده است».

فلاماریون را می‌شناسیم که منجم معروفی بود و ما یقین نداریم که این شمارش ازو باشد. ولی اگر ازوست باید گفت مرد بسیار دروغبافی بوده و از اینجا اعتبار کتابهای او نیز از میان خواهد رفت.

در سی قرن گزارش جهان ، صدها بلکه هزارها جنگ و کشتار رویداده که فلاماریون نام آنها را نیز نشنیده چه رسد بشماره‌ی کشتگان آنها. اگر مدرک این شمارش کتابهای تاریخ است مگر فلاماریون همه‌ی تاریخها را خوانده است؟!. یا مگر همه‌ی جنگهای سی قرن جهان را در کتابها نوشته‌اند؟! گیرم که کسی داستان جنگی را در کتابی خواند شماره‌ی کشتگان آن را از کجا خواهد دانست؟!.

اگر فلاماریون سی قرن عمر می‌کرد و در این عمر دراز خود در یکایک جنگها حضور می‌یافت و هر کشتاری را با دیده می‌دید باز نمی‌توانست شماره‌ی کشتگان را بداند. دانستن بجای خود که نمی‌توانست تخمینی درخور پذیرفتن بکند.

جنگ بزرگ 1914 در زمان ما روی داده و در این جنگ همه‌ی سپاهیان از روی دفتر روانه‌ی میدان می‌شدند. با اینهمه تاکنون کسی نتوانسته شماره‌ی درست کشتگان آن را بداند و تخمینهایی که کرده‌اند از تفاوت بی‌اندازه‌ای که باهم دارند پیداست که هیچ یک از روی مبنایی نیست.

👇
شورش مشروطه‌ی ایران را ما همه دیده‌ایم و در زمان ما روی داده با اینحال کسی نتوانسته درباره‌ی نابود شدگان آن تخمینی نماید. پس فلاماریون از کجا توانسته از اینجا تا سی قرن پیش جلو رفته و شماره‌ی کشتگان همه‌ی جنگها و هجومها را بدست بیاورد؟! این سخن را هر کس می‌شنید بایستی بیدرنگ دروغ بودن آن را دریافته و بر کودنی گوینده‌ی آن بخندد. نه اینکه آن را و از زبانی بزبانی و از روزنامه‌ای بروزنامه‌ای نقل نمایند.

پرچم هفتگی ـ شماره‌ی سوم ـ 12 فروردین ماه 1323

———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «در پیرامون ادبیات»

🖌 احمد کسروی

📝 نشست سوم : زیان بس بزرگی که از شعرها برخاسته (شش از پانزده)


[ دنباله‌ی 1ـ خیام : ]

گاهی هم می‌بینیم چون کسانی نمی‌توانند بسخنان ما پاسخ دهند از درماندگی چنین می‌گویند : «این رباعیها همه‌اش از خیام نیست. اینها را باو بسته‌اند ...». می‌گویم : شما که خود خیام را ندیده بودید و نمی‌شناختید ، او را از روی همین سخنانش شناخته‌اید. همین رباعیهای اوست که آوازه پیدا کرده و شما نیز شنیده او را شناخته‌اید و جا برایش در دلهاتان باز کرده‌اید. پس چه شد که از رباعیهایش جدا می‌گردانید؟!.. اگر این رباعیها بکنار گزارده شود شما از خیام دیگر چه می‌شناسید که او را بزرگ و فیلسوف دانید؟! به هر حال گفتگوی ما در پیرامون این رباعیهاست. گوینده‌ی آنها خیام یا هر که بوده است باشد.

در مردمی که خردها سست گردید یکی از بیماریها و ناتوانیها آن باشد که سخنی را چون نخست شنیدند بی‌هیچ دلیل پذیرند و در دلهای خود جا دهند. سپس اگر کسی خواست آن را از دلها بیرون کند اگرچه با دلیلهای بسیار باشد با دشواریها روبرو گردد.

در این باره نیز همانست. ستایش خیام را از اینجا و از آنجا شنیده بی‌‌هیچ دلیلی پذیرفته‌اند و در دلهای خود جا برایش باز کرده‌اند و اکنون که ما می‌خواهیم آن را از دلهاشان بیرون کنیم با همه‌ی دلیلهای که می‌داریم با چنین دشواریها روبرو می‌گردیم.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📣 @PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 ما از همه‌ی پاکدلان داوری می‌خواهیم ـ2ـ (یک از چهار)


همه‌ی نیکخواهان جهان از داستان ما آگاه باشند

چنانکه گفتیم سرچشمه‌ی وحشیگریهای تبریز و مراغه بیش از دیگران ، ملایان آنجا بوده‌اند. کینه‌ی آنها نیز از پرسشهاییست که ما در روزنامه یا در کتابهای خود کرده‌ایم.

ما پرسیده‌ایم : چگونه حکومت حق شماست؟!.. به چه دلیل؟!.. شما چه حکومتی توانید کرد؟!..

گفته‌ایم : چرا مایه‌ی بدبختی بیست‌ملیون مردم می‌شوید؟!.. چرا یک کشوری را ویران می‌گردانید؟!..

این چه سخنیست که می‌گویید : مالیات دادن بدولت حرامست ، بسربازی رفتن حرامست؟!. چنین سخنی در آفریقا نیز نباید بود[bud].

از سالهاست که اندیشه‌ها بالا رفته و انبوه جهانیان زیر درفش سررشته‌داری توده (حکومت دمکراسی) می‌زیند. در چنین هنگام جهان شما در ایران یکمشت مردم عامی را ، بنام دین فریب می‌دهید و با دولت بدشمنی و بدخواهی وامی‌دارید و به نافرمانی بقانون برمی‌انگیزید ـ این چه اندیشه‌ی شومیست که در مغزهای شما جا گرفته؟!..

این چه نادانیست که شما بگویید پاسبانی که شبها در سرما و گرما بیدار مانده و به نگهبانی خاندانها می‌پردازد ، ماهانه‌ای که از دولت می‌گیرد حرامست ولی فلان مفتخوار که بهیچ کار نمی‌پردازد پولی که بنام «وجوهات» از مردم می‌گیرد حلال می‌باشد؟!..

پس از همه‌ی اینها حکومت اگر حق شماست و توانید آن را راه برید ، بپا خیزید و رشته را بدست گیرید و حکومت کنید. این چه کاریست که حکومت را حق خود می‌دانید و هیچگاه نیز نمی‌خواهید آن را بدست گیرید و تنها بگرفتن «وجوهات» بس می‌کنید؟!. این چه مردم‌آزاریست که دولت را [آسوده] نمی‌گزارید و خود نیز جلو نمی‌آیید؟!.. [1]

نتیجه‌ی این مردم‌آزاری شماست که انبوهی از مردم خیانت بدولت و دزدی از مال آن را حلال می‌شمارند و نافرمانی بقانون را ثواب می‌پندارند. نتیجه‌ی آنست که با غدغن دولت شش‌هزار تن از راه قاچاق به مکه می‌روند و با پیشانی گشاده بازگردیده آن کار خود را ننگ نمی‌شمارند. نتیجه‌ی آنست که ده‌هزارها مردم بآهنگ زیارت ، بی‌گذرنامه رو بمرز می‌آورند و در آنجا با دادن رشوت بگماشتگان قاچاقی از مرز می‌گذرند و این سیاهکاریها [را] بد نمی‌شمارند.

کسانی که کتاب «شیعیگری» را خوانده‌اند می‌دانند که ما چه ایرادهای سختی در این زمینه و در دیگر زمینه‌ها بایشان گرفته و به هر یکی پاسخ خواسته‌ایم. می‌دانند که چگونه میدان را بآنان تنگ گردانیده‌ایم.

وحشیگری از همینجا برخاسته. چون بآن پرسشها و این ایرادها پاسخی نمی‌دارند و درمانده‌اند ، و از اینسو نمی‌خواهند دست از دستگاه مردم‌فریبی خود بردارند ، اینست قرآن و اسلام را دستاویز گردانیده مردم عامی را بوحشیگری برمی‌انگیزند.

داستان ایشان داستان آن زنیست که خوراک پختن ندانستی و هر روز خوراکهای بد پختی ، و هر زمان که شوهرش ایراد گرفته چنین گفتی : «چرا خوراک پختن یاد نمی‌گیری؟!.. چرا هر روز این خوراکهای بسیار بد را می‌پزی؟!.» زن دغلکار چون پاسخی نداشتی چنین بهانه گرفتی : «تو برای من پیراهن نمی‌خری ، شش ماهست پا برهنه‌ام یک جفت کفش نگرفته‌ای ...» از اینگونه بهانه‌ها گرفته فریادها زده همسایگان را بسر خود گرد آوردی. هر چند مرد داد زدی : «ای زن ، دعوا بر سر کفش و پیراهن نیست ، من می‌گویم ، چرا خوراک را بد می‌پزی» سودی ندادی و زن دغلکار رشته‌ی بهانه را از دست نهشتی.

اینان نیز همان کار را می‌کنند. خود را به پرسشهایی که ما کرده‌ایم و ایرادهایی که گرفته‌ایم آشنا نگردانیده بهانه‌هایی را که پیدا کرده‌اند رها نمی‌کنند.


🔹 پانوشت :

1ـ اگر امروز این روشن است که کشور را با قانونهای شریعت و با خمس و زکات نتوان راه برد در آن روز بسیاری می‌پنداشتند که می‌توان. پیداست یکی از خواستها از پیش کشیدن این سخنان ، ملایان را که در آن زمان لگام‌گسیخته میدانداری می‌کردند بر سر جاشان نشاندن و جلو ارتجاع ایستادن است.

با اینهمه کسانی از گمان و پندار خود جمله‌های دیگری از زبان کسروی آورده‌اند که همگی دروغ می‌باشد. یکی از آن دروغها اینست که کسروی نوشته : مردم ایران یک حکومت بملایان بدهکارند!. ببینید تفاوت از کجا تا کجاست؟! دریابید نیرومندی نیروی پندار را !

تنها این یکی نیست. کسانی هم درباره‌ی «مردمی که تاریخ خود را نمی‌دانند» (ایرانیان) از زبان او چیزها ساخته‌اند. همینست «خاطراتی» که از زبان شادروان دکتر هشترودی این گوشه و آن گوشه گفته‌اند یا گفتگوی خصوصی محمدرضاشاه و کسروی را جمله بجمله آورده‌اند.


———————————-
———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «در پیرامون ادبیات»

🖌  احمد کسروی

📝 نشست یکم : معنی «ادبیات» و تاریخچه‌ی آن واژه


👈  تکه‌ی یک

👈  تکه‌ی دو

👈  تکه‌ی سه

👈  تکه‌ی چهار

👈  تکه‌ی پنج

👈  تکه‌ی شش

👈  تکه‌ی هفت

👈  تکه‌ی هشت


📝 نشست دوم : شعر سخنست و سخن باید از روی نیاز باشد


👈 تکه‌ی یک

👈 تکه‌ی دو

👈 تکه‌ی سه

👈 تکه‌ی چهار

👈 تکه‌ی پنج

👈 تکه‌ی شش

👈 تکه‌ی هفت

👈 تکه‌ی هشت

👈 تکه‌ی نه

👈 تکه‌ی ده

💐
📖 کتاب «در پیرامون ادبیات»

🖌 احمد کسروی

📝 نشست سوم : زیان بس بزرگی که از شعرها برخاسته (هفت از پانزده)


2ـ سعدی :

سعدی با خیام جداییها داشته. خیام بدآموزی می‌بوده که از شعر سودجویی کرده. ولی سعدی شاعری می‌بوده که بهوس بدآموزی نیز افتاده.

سعدی مسلمان می‌بوده. ولی بصوفیگری نیز سری زده و از اندیشه‌های صوفیانه آگاهی یافته. همچنان از جبریگری و دیگر بدآموزیها بهره داشته و با پستیهای زمان خود آلوده می‌بوده.

سعدی همچون دیگران شعر را خواستی می‌دانسته. اینبوده که بآن پرداخته و یاوه‌گویی را پیشه‌ی خود گردانیده ، و چون سالها زیسته و خود مردی زباندار و گویا می‌بوده میدان بزرگی برای خود باز کرده. چیزی که بدتر بوده آنست که بهوس پند‌آموزی نیز افتاده و درمیان یاوه‌بافیهای خود به هر زمینه‌ای ـ از آیین زندگانی ، سیاست کشورداری ، خیمها ، خداشناسی ، خانه‌داری ، فرهنگ نورسان ـ درآمده و چند رشته بدآموزیها از خود بیادگار گزارده. گاهی سخنان خوشنما داشته. ولی بیشتر گفته‌هایش بدآموزیست.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📣 @PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 ما از همه‌ی پاکدلان داوری می‌خواهیم ـ2ـ (دو از چهار)


شنیده‌ایم از کسانی که بدولت تلگراف کرده‌اند گروهی از حاجیهای انباردار[=محتکر]ند. اینان آن تیره‌درونانند که در این کشور می‌زیند و از دولت و از مجلس و از قانون و از اداره‌ها بهره‌مند می‌گردند و از داد و ستد ملیونها ریال سود می‌برند ، و در همان حال پامی‌فشارند که تا توانند بدولت مالیات ندهند و برای این کارست که دو دفتر نگاه می‌دارند. اینان پیروان ویژه‌ی آن ملایانند و این درس را از ایشان یاد گرفته‌اند.

به هر حال چون در غوغایی که برانگیخته شده یکی از بهانه‌ها قرآن و دیگری اسلام بوده من از هر کدام جداگانه سخن خواهم راند. در اینجا از قرآن سخن می‌رانم و اسلام را بشماره‌ی دیگر می‌گزارم.

چنانکه گفتم ملایان تبریز تاکنون سه بار بدستاویز قرآن آشوب و وحشیگری برپا گردانیده‌اند ، و راستی آنست که بهره‌مندی آنان از قرآن جز این وحشیگریها نیست. آنان این درس را از معاویه گرفته‌اند و نسبتشان بقرآن همان نسبتی است که معاویه را بوده. بیدینان تیره‌درون قرآن را جز افزاری برای سیاست خود نمی‌دانند.

این رفتار پست ایشان بمن حق می‌داد که بتاریخ بازگشته بی‌احترامیها را که این گروه تاکنون با قرآن نموده‌اند یکایک بازنمایم و پرده از روی رسواییهاشان بردارم. ولی افسوس که در روزنامه فرصت چنان کاری نیست و من ناچارم بکوتاهی سخن کوشیده تنها بچند تکه بس کنم [1] :

1ـ این گروه باورهاشان بآخشیج قرآنست

نخست چیزی که باید بنویسم آنست که این گروه از بس بقرآن بیپروا و همیشه با آن بیگانه بوده‌اند بیشتر باورهاشان بآخشیج قرآنست. اینان آن گروهند که قرآن را «ظنی‌الدلاله» [2] دانسته حدیثهای ساخته و دروغ را بآیه‌های آن برتری داده‌اند.

ببینید : در قرآن پیغمبر اسلام آشکاره از غیب‌دانی بیزاری می‌نماید. این آیه در دو جا آمده : «گنجینه‌های خدا در نزد من نیست و من غیب نمی‌دانم». [3]

آیه‌هایی باین آشکاری ، در کتابهای خود صد داستان غیب‌دانی و غیب‌گویی از پیغمبر نوشته‌اند در جای خود ، که از بازماندگان پیغمبر داستانهای غیبگویی آورده‌اند. بلکه از درویشان و صوفیان غیبگوییهای بسیار شمارده‌اند.

همه‌ی اینها بکنار : بنیاد کیششان به غیبگویی پیغمبر می‌باشد. بگفته‌ی ایشان پیغمبر دوازده امام را آگاهی داده و نامهاشان یکایک شمارده است.

ببینید اندازه‌ی ناآگاهیشان از قرآن تا بکجاست! بارها دیده شده که به فلان ملا چون می‌گوییم : پیغمبر از غیب‌دانی بیزاری نموده ، با یک شگفتی می‌پرسد : «در کجا؟..» و چون آیه را می‌شنود بگفته‌ی عامیان وامی‌رود که تو گویی هیچگاه باین آیه‌ها برنخورده بوده. بارها این حال از ایشان دیده شده.

در قرآن پیغمبر اسلام آشکاره از معجزه ناتوانی می‌نماید. این آیه در قرآن در هفت و هشت جا آمده : «گفتند چرا باو معجزه داده نمی‌شود». [4] در پاسخ هیچ یکی نمی‌گوید : «فلان معجزه را کردم» یا «خواهم کرد». بلکه آشکاره ناتوانی نموده می‌گوید : «من ترساننده‌ام. معجزه‌ها نزد خداست». [5] در یک جا هفت معجزه ، با نام و نشان ازو می‌طلبند و می‌گویند : «بتو نخواهیم گروید مگر هنگامی که چشمه‌ای از زمین درآوری یا خانه‌ای از زر برای خود پدید گردانی ...». [6] در پاسخ همه‌ی آنها می‌گوید : «من یک آدمی‌ای همچون شمایم جز اینکه فرستاده‌ی خدا می‌باشم» [7] در همه جا ناتوانی نشان می‌دهد و می‌بایست نشان دهد.

ولی کتابهای اینها را بخوانید که صد معجزه بنام او نوشته‌اند : خورشید را پس از فرورفتن بازگردانید ، با سوسمار سخن گفت ، از سنگ شتر درآورد ، از لای انگشتان چشمه روان گردانید ...

او که پیغمبر بزرگواری می‌بوده و نیروی خدایی می‌داشته در جای خود ، که برای بازماندگانش صد داستان معجزه ساخته و در کتابهاشان نوشته‌اند. بلکه برای هر گوری و هر گنبدی معجزه‌ها ساخته‌اند.

بدتر از همه آنکه چند سال پیش که ما در مهنامه‌ی پیمان گفتارها در این زمینه می‌نوشتیم ملایان هایهوی می‌کردند و چون ما آیه‌های قرآن را به رخشان می‌‌کشیدیم آنها را تأویل می‌کردند. بسیاری از ایشان اکنون هم نپذیرفته‌اند و باز در این باره با ما در کشاکشند.

در قرآن در چند جا آشکاره می‌گوید : در پیشگاه خدا میانجی (شفیع) نخواهد بود. [8] میانجیگری در نزد ستمگران تواند بود. در دستگاه دادگری میانجیگری چه معنی دارد؟!.. با اینحال یک پایه از کیش آنان میانجیگریست. امام حسین که کشته شده روز رستاخیز ، او و دیگر کشته شدگان با سرهای بریده و گلوهای خون‌چکان به پیشگاه خدا خواهند آمد و بگناهکاران شیعه میانجی خواهند بود. تا خدا همه‌ی آنها را نیامرزد سرهای بریده را به تنهاشان نخواهند پذیرفت.

👇
در قرآن می‌گوید : «هر کسی هر آنچه کند از نیک و بد کیفر یا پاداش خواهد یافت». [9] آنان آشکاره با آن آیه دشمنی نموده و حدیثها ساخته‌اند : «هر که علی را دوست دارد هیچ گناهی ازو زیان نخواهد داشت». [10] «هر که بگرید یا بگریاند بهشت باو بایا شود». [11] «هر که بزیارت حسین رود خدا گناهانش را بیامرزد اگرچه باندازه‌ی برگهای درختها باشد».

اینها نمونه است. از اینگونه چندان فراوانست که بشمار نیاید. اینها نیک می‌رساند که این گروه تا چه اندازه با قرآن بیگانه بوده‌اند ، تا چه اندازه با آن بی‌پروایی نموده‌اند.


🔹 پانوشتها :

1ـ برای آگاهیهای بیشتر و دانستن این رسواییها کتاب التشیع والشیعه که به فارسی هم ترجمه شده دیده شود.

2ـ خواست علما از ظنی‌الدلاله (در برابر قطعی‌الدلاله = روشن و مسلّم) آنست که سخنان قرآن ناروشنست و یک معنی از آن فهمیده نمی‌شود.

3ـ قُل لَّا أَقُولُ لَکمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیبَ [انعام 50 و هود 31] (کسروی)

4ـ وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیهِ آیاتٌ (کسروی)

5ـ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ (کسروی)

6ـ وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَک حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ ینبُوعًا أَوْ تَکونَ لَک بیت من زخرف ... (کسروی)

7ـ سبحانک هل کنت الا بشرا رسولا [خود آیه (به همان معنی) اینست : سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا. سوره‌ی اسراء ، آیه‌ی 93] (کسروی)

8ـ وَاتَّقُوا یوْمًا لَّا تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیئًا وَلَا یقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ (کسروی)

9ـ فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ (کسروی)

10ـ حب علی حسنة لا یضر معها سیئة (کسروی)

11ـ من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنة (کسروی)


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 کتاب «در پیرامون ادبیات»

🖌 احمد کسروی

📝 نشست سوم : زیان بس بزرگی که از شعرها برخاسته (هشت از پانزده)


[ دنباله‌ی 2ـ سعدی :]

زیان گفته‌های سعدی از چند راه است :

1) نخست از راه جبریگری که در آن باره پافشاری بسیار از خود نشان می‌دهد و رسواییها بار می‌آورد :

بخت و دولت بکاردانی نیست
جز بتأیید آسمانی نیست /

گر زمین را بآسمان دوزی
ندهندت زیاده از روزی /

گر گزندت رسد ز خلق مرنج
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج

از خدا دان خلاف دشمن و دوست
که دل هر دو در تصرف اوست

گرچه تیر از کمان همی‌گذرد
از کماندار بیند اهل خرد /

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبُرد رگی تا نخواهد خدای /

اگر به هر سر مویت هنر دوصد باشد
هنر بکار نیاید چو بخت بد باشد /

جهد رزق ار کنی و گر نکنی
برساند خدای عزّ و جل

گر رَوی در دهان شیر و پلنگ
نخورندت مگر بروز اجل /

اگر ز کوه فروغلتد آسیا سنگی
نه عارفست که از راه سنگ برخیزد /

گنه نبود و عبادت نبود و بر سر خلق
نوشته بود که این مقبلست و آن مردود

اگر بیاد آوریم که سعدی در زمان مغول می‌زیسته از این شعرهای او درباره‌ی جبریگری معنی دیگری هم خواهیم فهمید. ایرانیان بدبخت که آن گزندها را از دست مغولان یافته بودند ـ ملیونها مردان کشته شده ، ملیونها دختران و زنان بدستگیری رفته ، پس از همه مغولان آمده بر سرشان می‌کوفتند و فرمان می‌راندند ـ در برابر چنین گزندی مردم بدبخت می‌بایست یا مرد باشند و از جان گذرند و از مغول کینه جویند و آنان را از کشور خود بیرون رانند ، و یا گردن بستم نهاده و با آن بدبختیها ساخته برای آرامش دلهای خود بهانه‌هایی جویند و خود را با چیزهایی سرگرم گردانند. می‌بایست یکی از این دو کار را کنند. مردم بدبخت از نداشتن راهنمایان و سران باغیرتی این دوم را پذیرفته با پیشامد ساخته‌اند و این جبریگری بهانه‌ی نیکی در دست آنان می‌بوده : «کارها با خداست» ، «خدا چنین خواسته» ، «به پیشانیمان نوشته بوده» ، «از بس گناه کردیم خدا چنگیز را از قهر خود برانگیخت» (1) . رواج صوفیگری و خراباتیگری در زمان مغول نیز از این راه بوده.

سعدی در بحبوحه‌ی این نومیدیها و بیچارگیها برخاسته ، و آن پافشاری که درباره‌ی جبریگری نشان می‌دهد از همین راه است. او اندیشه‌های پست زمان خود را گرفته و بقالب شعر ریخته و برای آیندگان ارمغان گردانیده.


🔹 پانوشت :

1ـ حمدالله مستوفی در همان زمینه شعرهایی می‌دارد. در این باره در کتاب «صوفیگری» نیز سخنانی رفته. (کسروی)


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📣 @PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 دنباله‌ی دفتر «حقایق زندگی»

🖌 احمد کسروی

🔸 ما از همه‌ی پاکدلان داوری می‌خواهیم ـ2ـ (سه از چهار)


2ـ آنان با قرآن صد نافرمانی نموده‌اند

اینان چنانکه با قرآن بیگانه بوده‌اند ، با دستورهای آن صد نافرمانی نموده‌اند. قرآن کتاب بت‌شکن بوده و پیغمبر اسلام نبرد بزرگی با بت‌پرستی کرده. خواست قرآن یکی این می‌بوده که جز خدا بکسی پرستش نرود ، و کسی دست دارنده در کارهای جهان شناخته نگردد. از اینسو ما می‌دانیم که اینان چه بتهایی را می‌پرستند و چه کسانی را دست دارنده در کارهای خدا می‌شناسند. شهری یا دیهی نیست که یک یا چند بتخانه در آن نباشد.

یکی فرمانبرداری از «اولوالامر» (یا خلیفه) بوده و ما نیک می‌دانیم که اینان با خلفای اسلام چه رفتاری داشته‌اند. نافرمانبرداری بجای خود که صد زشتگویی به بهترین خلفای اسلام روا داشته‌اند.

امام علی‌بن‌ابیطالب که اینان بدروغ خود را پیروان او می‌نامند با سه خلیفه که پیش ازو می‌بودند با نیکی و خوشی زیست و هیچگاه بکشاکش و گفتگو با آنان برنخاست.

اینان از بدنهادی که دستاویزی پیدا کنند و به بزرگان اسلام زباندرازی و بیفرهنگی نمایند ، دشمنی میانه‌ی آن امام با سه خلیفه انداخته صد داستان دروغ و زشت ساخته در کتابهاشان نوشته‌اند. بلکه بیباکی را بجایی رسانیده‌اند که دست در قرآن برده به بسیاری از آیه‌ها جمله‌هایی افزوده‌اند. گذشته از آنکه دو سوره‌ی جداگانه ساخته درمیان سوره‌ها جا داده‌اند.

من ننگم می‌آید در این باره بسخن آشکاری پردازم و بی‌احترامیهایی را که این گروه با قرآن کرده و دستبردهایی که در جمله‌های قرآن یا در معنی آیه‌ها بکار برده‌اند بی‌پرده یاد کنم. بهتر می‌دانم که در پرده بگزارم و بگذرم. [1]


🔹 پانوشتها :

1ـ تا سال بعد هم کسروی از پرده‌دری بازایستاد و از «شنایع شیعه» سخنی بمیان نیاورد. لیکن در 1324 که بار دیگر ملایان بکولیگری و هوچیگریها بلکه بجنایتهای تازه‌ای برخاستند در ماهنامه‌ی دیماه آن سال این سخن را براه «تهدید» انداخته چنین نوشت :

«اگر این رفتارِ پست دنباله پیدا کند گذشته از سزایی که خواهند دید ما را ناچار خواهند گردانید که کتابی نوشته و بچاپ رسانیده و همه‌ی «شنایع» کیش آنها را که تاکنون بیرون نیفتاده و کمتر کسی آگاه گردیده بیرون ریزیم ... ما تاکنون نخواسته بودیم این پرده‌دری را بکنیم. ما بایای خود می‌دانیم که این کیش را ماننده‌ی دیگر گمراهیها از ریشه براندازیم. ولی هیچگاه نمی‌خواستیم «شنایع» آن را بی‌پرده سازیم. ولی اگر رفتار زشت این ناکسان دامنه پیدا کند بزودی چنان کتابی ، چه به عربی و چه به فارسی ، پراکنده خواهد شد».

دشمنان کسروی نیک می‌دانستند که اگر دروغسازیها و شورانیدن مردم عامی دنباله یابد ، او این تهدید را بکار خواهد بست و چون از بهره‌مندیهایی که از «نادان ماندن مردم» می‌یافتند نیز دست کشیدن نمی‌خواستند اینبود جز خاموش کردن او ، راه دیگری در برابر خود نمی‌دیدند. از اینرو هراس از بی‌پرده گردیدن شنایع این کیش را باید یکی دیگر از انگیزه‌های ترور وی دانست.


———————————-

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

📊 در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸