پاکدینی ـ احمد کسروی
7.77K subscribers
8.61K photos
485 videos
2.28K files
1.76K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
📖 کتاب «کار و پیشه و پول (بزبان عادی)

🖌 احمد کسروی

📝 گفتار سوم : کار و کسب برای راه افتادن کارهای اجتماع است. (سه از سه)


بسخن خود برگردیم. مردمی که می‌خواهند از روی عقل زندگی کنند و کشور خود را آباد کنند و با خوشی و آسایش و سربلندی زندگی به سر ببرند باید این حقایق را بدانند و بفهمند و اجرا کنند. باید کار و کسب را برای گردش کارهای اجتماع بدانند نه برای روزی خوردن و پول جمع کردن.

نمی‌خواهیم بگوییم کسی که بکاری یا کسبی مشغول شده از آن روزی نخورد. چنین چیزی منظور ما نیست. منظور ما آنست که هر کس کاری یا کسبی را به نیت کمک به تهیه‌ی مایحتاج و مشارکت در گردش کارهای اجتماع پیش بگیرد و در کوششهای خود آن نتیجه را دنبال کند. ولی معلوم است که باید او نیز سهمی ببرد. باید در آن میان زندگانی او و خانواده‌اش نیز تأمین بشود. باید هر کس باندازه‌ی کوششهای خود مزد دریافت بکند و از خوشیها برخوردار بشود.

چیزی که باید در پایان گفتار اضافه کنیم آنست که بسیاری اینها را خوانده یا شنیده اینطور خواهند گفت : مگر ما اینها را نمی‌دانستیم. می‌باید گفت : در ایران معنی «دانستن» را هم نمی‌دانند. اینها خیال میکنند که هرچه به گوششان خورده یا گوشه‌ای از آن را شنیده‌اند ، یا اسمش را یاد گرفته‌اند می‌دانند. اینست خیال می‌کنند که دانای همه‌چیز هستند.

ولی «دانستن» اینها نیست. دانستن آنست که کسی چیزی را خیلی خوب بفهمد و راست بودن آن را بشناسد و باور کند و هرچه به ضد آنست از دل بیرون بکند. کسی که چیزی را می‌داند باید به آن عمل کند.

کسانی نیز خواهند گفت : «اینها پیش نمی‌رود». باید پرسید : چرا؟!.. به چه علت؟!.. شما از کجا می‌دانید؟!.. کدام چیزهاست که پیش می‌رود و کدامهاست که پیش نمی‌رود؟!.. شما از چه راهی می‌توانید آنها را بشناسید؟!..

یکی از نادانیهایی که بسیاری از این مردم گرفتارش هستند آنست که همیشه می‌نشینند و از بدی حال و زندگانی گله و ناله می‌کنند. ولی چون راه چاره را نشان دادی ، بی‌آنکه خوب گوش کنند و بفهمند ، اینطوری پاسخ می‌دهند : «نمی‌شود! این پیش نمی‌رود».

‌باید گفت : در جایی که نخواهد شد و چاره‌ای نخواهد بود دیگر نالیدن برای چیست؟!.. گله کردن چه معنی دارد؟!.. این خودش نادانیست که مردمی به چاره نکوشند و تنها بناله و گله بپردازند.


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «معنی دمکراسی»

🔸 نشر معنی مشروطه درمیان توده و آماده گردانیدن مردم برای آن (سه از سه)

🖌 احمد کسروی


اما شایسته و آماده گردانیدن مردم برای حکومت مشروطه ، چنانکه گفتیم در حکومت مشروطه هر یکی از توده یک بایایی در برابر کشور دارد هر کسی باید بآبادی و استقلال کشور دل بندد و برای هر گونه کوشش و جانفشانی آماده باشد. امروز در ایران چنان آمادگی‌ای نیست. انبوهی از مردم این کشور ارزشی برای استقلال نمی‌گزارند و بایایی برای خود در برابر توده و کشور نمی‌شناسند. آنان چنان می‌دانند که هر کسی تنها باید بکوشد و نان و دیگر دربایستهای زندگانی خود و خاندانش را بدست آورد و وظیفه‌ای جز این برای خود سراغ ندارد بلکه بسیاری از آنان «میهن‌پرستی» و مانند اینها را ریشخند می‌کنند. بلکه برخی از ایشان نادانی‌های بالاتر از آن نشان می‌دهند.

این یک نمونه‌ایست که این توده هنوز برای زندگانی دمکراسی آماده نگردیده. چرا که تاکنون کسانی در این راه نکوشیده‌اند. در جایی که معنی درست مشروطه روشن نگردیده و انبوه مردم از آن ناآگاهند ناچاریست که شایستگی و آمادگی نیز نباشد. شایستگی و آمادگی پس از دانستن و فهمیدن معنی مشروطه باید بود.

اینست می‌گوییم : باید کوشید و معنی درست مشروطه را بهمگی فهماند و تا می‌توان مردم را آماده‌ی آن گردانید. کسانی می‌گویند : ایرانیان از طبیعت خود شاینده‌ی زندگانی مشروطه نمی‌باشند. ولی این سخن بسیار بیجا است. مگر ایرانیان طبیعتی جز طبیعت مردمان دیگر دارند ، طبیعت در همه جا یکی است. آنچه یک توده را شایسته و ناشایسته می‌گرداند آن آموزاکهاست که یاد می‌گیرند. اگر آنها نیک و راست بود توده را شایسته می‌گرداند و اگر پوچ و فریب بود مایه‌ی ناشایستی می‌شود.

اینکه در ایران کسانی تا باین اندازه پست گردیده‌اند که به میهن‌پرستی ریشخند می‌کنند و یا به استقلال ارزش نمی‌نهند همین در سایه‌ی آن آموزاکهای غلط و پستیست که از راه کیش و یا از راه شعرهای بیهوده‌ی شاعران و یا از گفتارهای روزنامه‌ها در مغز او جای گرفته است. اینست ما باید چنانکه از یکسو معنی درست مشروطه و ستودگیهای آن را روشن می‌گردانیم و سود استقلال و آزادی را بازمی‌نماییم ، از یکسو نیز با آن پندارهای پست و غلطی که در مغزها جا داده شده نبرد کنیم و مغزها را از آنها تهی سازیم.

(آبان 1321)


——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
Forwarded from گفت‌وشنود

موضوع «حرام دانستن آب لوله‌کشی» و «دوش حمام» از نمونه‌های واقعیِ واکنش متعصبانه‌ روحانیت در برابر مظاهر مدرنیته در اواخر دوره‌ قاجار و اوایل پهلوی است. این ماجرا بیش از هر چیز نشان‌دهنده‌ شکاف عمیق میان نگاه سنتی فقهی و تغییرات تکنولوژیک زمانه بود.

در آغاز قرن چهاردهم هجری، وقتی نخستین لوله‌کشی آب در شهرهایی مانند تهران، تبریز و مشهد اجرا شد، شماری از روحانیان سنتی با آن مخالفت کردند. استدلالشان ساده اما ریشه‌دار در ذهنیت فقهی زمان بود: «آب لوله‌کشی از مسیر لوله‌های آهنی می‌گذرد و نجس می‌شود» یا «چون فشار پمپ مانع از جریان طبیعی آب است، دیگر آبِ کر محسوب نمی‌شود و وضو و غسل با آن باطل است».

نقل است که برخی از مراجع محلی حتی فتوا دادند که «غسل زیر دوش جایز نیست، زیرا بدن زیر جریان طبیعی آب قرار نمی‌گیرد، بلکه پاشیده می‌شود».

در روزنامه‌های دوران رضاشاه و خاطرات معاصران آمده است که بعضی از مردم، از ترس تکفیر یا انگ «کافر شدن»، تا مدتی از حمام‌های دارای دوش یا آب لوله‌کشی استفاده نمی‌کردند.

روحانیان متنفذ در منابر هشدار می‌دادند که «این آب‌ها به موتور و بخار بسته است، نه به رحمت خدا». اما کم‌کم با گسترش شهرها و فشار افکار عمومی، فتاوا تغییر یافت و همان روحانیان که روزی آن را «حرام» می‌دانستند، ناچار شدند تعبیر خود را «احتیاط در طهارت» بنامند تا از تکفیر خود مردم در امان بمانند.

این روایت، مانند داستان مخالفت با راه‌آهن، تلگراف، یا مدرسه‌های جدید، بازتاب همان ترسی است که همواره میان روحانیت سنتی و مفهوم «پیشرفت» فاصله انداخته است: ترس از دست رفتن اقتدار.
و اگر به روزگار کنونی بنگریم، هنوز همان روحیه در مخالفت با فناوری‌های نو، اینترنت آزاد، هنر مدرن یا آموزش علمی مستقل ادامه دارد — فقط ابزارها تغییر کرده‌اند، نه ترس‌ها.

#فتوا #روحانیت_شیعه #فقه #حرام #دگماتیسم #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
📖 کتاب «کار و پیشه و پول (بزبان عادی)

🖌 احمد کسروی

📝 گفتار چهارم : پول وسیله‌ی معاوضه است ، ثروت نیست. (یک از شش)


یک سری از سخنان ما درباره‌ی پولست و اینک یک به یک به آنها می‌پردازیم :

اول : پول ثروت نیست و آن ارزشی را که مردم برایش خیال می‌کنند ندارد (1) . پول «وسیله‌ی معاوضه» است. همان طور که گفتیم مردم در قدیم در خرید و فروش ، کالا را با کالا عوض می‌کرده‌اند (چنانکه نمونه‌ی این کار هنوز در روستاها و در میان ایلها که پول کم می‌باشد باقی مانده).

ولی چون معاوضه‌ی کالا با کالا مشکلاتی به وجود می‌آورده ـ مثلاً کشاورزی که گندم خود را بار کرده و برای فروش به شهر آورده ، می‌خواسته قدری از آن را بدهد و پالانی برای چهارپای خود بخرد ، و از آنسو پالاندوز به گندم نیاز نداشته و انگور می‌خواسته ، که می‌بایست یا پالاندوز گندم را بگیرد و سپس آن را با انگور عوض کند و یا کشاورز به اجبار گندمش را نزد باغبانی ببرد و ازو انگور بخرد و برای این بیاورد. این یک مثل است و این طور مشکلات خیلی به وجود می‌آمده.

از اینجا نیاز یادشان داده که چیزی را ـ از فلز و مانند آن ـ انتخاب کنند و وسیله‌ی خرید و فروش بگیرند و پول از اینجا به وجود آمده ، و چون طلا و نقره خوش‌نماتر از فلزهای دیگر می‌بوده و به علت کم بودن ، ارزشی در نزد مردم ‌داشته اینها را بهتر از مواد دیگر دانسته‌اند.

به هر حال پول وسیله‌ی معاوضه است. بهتر بگوییم : پول برای نگهداری حساب (2) می‌باشد. مثلاً فرض کنیم کشاورزی هزار کیلو گندم بار کرده بشهر می‌آورد و آن را بخانواده‌ها یا به یک دکاندار می‌فروشد و سه هزار ریال پول می‌گیرد. این معنایش آنست که کشاورز باندازه‌ی سه‌هزار ریال از تولیدات خود را به ملت واگذار کرده (باندازه‌ی سه‌هزار ریال به ملت کمک کرده). اینست سزاوار است که به همان اندازه از تولیدات و تدارکات و کارهای دیگران برخوردار بشود : کفش بخرد ، پارچه بگیرد ، درشکه سوار شود ، موسیقی گوش دهد ، به نزد پزشک برود. اینست معنی راست پول که برای نگهداری حساب و نشان دادن اندازه‌ی ارزش کارها[خدمات] و کالاهای این و آن است ، وگرنه خود ارزش دیگری (جز ارزش فلزیش) ندارد. (3)

دلیلش آنکه ما حالا بجای طلا و نقره و فلزهای دیگر اسکناس یا یک تکه کاغذ استفاده می‌کنیم که یقیناً خود آن دارای ارزشی نمی‌باشد و کار خود را با آن راه می‌اندازیم. اگرچه می‌گویند : ارزش اسکناس از پشتوانه‌های بانک است. ولی این گفته راست نیست و ما درباره‌ی آن سخن خواهیم راند. اسکناس برای نگهداری حسابست و ارزشش همان می‌باشد و به پشتوانه نیاز نمی‌دارد.

شما فرض کنید که امروز همه‌ی پولهای ایران را ، از اسکناسها و یک ریالیها و پنج ریالیهای نقره‌ای ، از دست ما بگیرند و پشتوانه‌های بانکی را نیز بار کرده ببرند ، چیزی از ما کم نخواهد شد (مگر چند تُن فلز و سنگ قشنگ و کاغذ) و ما به گرسنگی نخواهیم افتاد. تنها حساب زندگانی بهم خواهد خورد که باید از سر گرفته شود ، آن وقت خرید و فروش مشکل خواهد شد که باید کالاها را با کالاها معاوضه کنیم.


👇
🔹 پانوشتها (از ویراینده) :

1ـ کسانی از این حرف تعجب میکنند. می‌پرسند : اگر پول ثروت نیست پس ثروت چیست؟ پاسخ به این پرسش در گفتار بعدی آمده است. دوم ، چون می‌بینند بیشتر کارها با پول انجام میگیرد تعجب میکنند که نوشته شده پول «آن ارزشی که مردم خیال میکنند ندارد». آری ، هر چیزی که در رابطه‌ی اقتصادی قرار گیرد بناچار برای تصاحبش باید پول پرداخت. امروز بدون پول زندگی نمی‌توان کرد. ولی اینها هیچیک به این معنی نیست که پول «بخودی خود» دارای ارزش است.

2ـ در داد و ستد کالا با کالا یک فروش و یک خرید «همزمان» انجام میگیرد ولی در داد و ستد با پول میان فروش و خرید می‌تواند فاصله بیفتد و هر وقت فروشنده که پول فروش را گرفته خواست و نیاز داشت ، خرید کند. این خاصیت پول ، آزادی بسیاری به انسان در کار و تولید و تجارت داده است. در کتابهای دانشگاهی و تخصصی این خاصیت پول را «انبار ارزش» نامگزاری کرده‌اند که از مثال بالا (کشاورزی که گندمهایش را میفروشد) این حُسن پول آشکار می‌شود ولی نویسنده برای آن ، اصطلاح جدایی بکار نبرده و زیر همان عنوان «نگهداری حساب» یاد کرده که انبار ارزش و هم «واحد شمارش» (خاصیت دیگری که در آن کتابها برای پول نام برده‌اند) معنی میدهد. همچنین از خاصیت دیگر پول بعنوان «استانداردی برای پرداختهای آتی» یاد کرده‌اند.

لازم به یادآوریست که هدف از نوشتن این کتاب «تدریس» اقتصاد نیست و اینست اصطلاحات معمول در این رشته بکار نرفته است. بلکه همچون دیگر کتابهای نویسنده برای براه آوردن افکار جامعه و زدودن غلط‌فهمیها و ایجاد زمینه برای از میان بردن گمراهیهاست. چنانکه در سراسر این کتاب بخوبی آشکار است.

استنباط مردم از پول در آن زمان غلط بوده چنانکه از نوشته‌های کتاب فهمیده می‌شود و هنوز هم به همان حال غلط باقی مانده. نویسنده با ساده‌ترین مثالها و آسانترین و کوتاهترین توضیحها کوشش میکند معنی درست کار و پیشه و پول را شرح دهد. خوانندگان در سراسر صفحات کتاب نکاتی را می‌یابند که همین برداشتها و باورهای غلط باعث بیراه گردیدن امور زندگانی شده است.

3ـ پیشتر گفته شد که پول وسیله‌ی معاوضه است. دو کاربرد دیگر پول در این جمله گفته شده : یکی نگاهداشتن حساب (با این پول چه اندازه می‌توان از کالا و خدمات جامعه استفاده کرد ، شما چه اندازه کار کردید ، او چه اندازه بدهکار است ...) و دیگری نشان دادن ارزش کالا و خدمات.


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «معنی دمکراسی»

🔸 مشروطه[=دمکراسی] و جلوگیرهای آن (یک از دو)

🖌 احمد کسروی


مشروطه (یا چنانکه ما نام نهاد‌ه‌ایم : سررشته‌داری توده) بهترین شکل حکومتهاست و این یک فیروزی تاریخی برای ایران بود که مردان نیکی همچون بهبهانی و طباطبایی برخاستند و دربار خودکامه‌ی قاجاری را برانداختند و ایران را دارای مشروطه گردانیدند. مشروطه را همه‌ی توده‌های بزرگ پذیرفته بودند ایران هم بایستی پذیرد.

ولی جای افسوس است که مردم ایران ارج مشروطه را نمی‌دانند و خود را آماده‌ی آن نگردانیده‌اند. این مردم هنوز معنی مشروطه را ندانسته‌اند تا ارج آن شناسند. بماند آنکه روستاییان که دسته‌ی انبوه مردمند از مشروطه تنها نامش را شنیده‌اند ، بماند آنکه بازاریان از مشروطه جز کینه‌ی آن را در دل نمی‌دارند ، جوانان درسخوانده از معنی مشروطه ناآگاهند.

وزارت فرهنگ در پروگرام خود یک درسی از مشروطه و معنی آن نگنجانیده و این را بایای خود ندانسته که در کشور مشروطه جوانان را از معنی آن آگاه گرداند و آنان را برای چنان زندگانی بپروراند.

در ایران از روز نخست ، خامی این بود که نخواستند مردم را از معنی مشروطه آگاه گردانند و آنان را برای زندگانی با سررشته‌داری توده آماده گردانند. بچنین کاری نیاز ندیدند. خود پیشگامان ، مشروطه را تنها این می‌دانستند که قانونهایی باشد و مجلسی برای شور و قانونگزاری برپا گردد.

در حالی که مشروطه بسیار والاتر از اینست. مشروطه آنست که مردمی که در یک کشوری می‌زیند آنجا را خانه‌ی خود دانند و آبادیش را خواهند و در راه آزادیش آماده‌ی جنگ و جانفشانی باشند. آنگاه بیست‌ملیون توده (یا بیشتر یا کمتر) در زندگانی همدست باشند که هر یکی پروای آسایش و خوشی دیگران کند.

یک مردمی که می‌شورند و از دولت خودکامه مشروطه می‌خواهند تو گویی چنین می‌گویند : «ما می‌خواهیم با آزادی زندگی کنیم و خودمان دست بهم داده این کشور را راه بریم ، خودمان سپاه آماده گردانیم ، خودمان اداره‌ها بنیاد گزاریم ، خودمان زمینها را آباد سازیم ...». بدین عنوانست که سررشته را از دست دربار می‌گیرند و دستگاه فرمانروایی پادشاهان را برمی‌اندازند. از اینرو هر کسی باید دربند کشور و آزادی و آبادی آن باشد ، و کوشش و جانفشانی را در آن راه بایای خود شمارد.

از آنسوی مردمی که بیست‌ملیون یا بیشتر توده‌ای پدید آورده در یکجا می‌زیند تو گویی پیمانی باهم بسته‌اند که در زندگانی همدست و همدرد باشند و در پیشامدها پشتیبانی به یکدیگر کنند. اگر از سوی شمال دشمنی رخ نمود جنوبیان خود را کنار نکشند و برای جلوگیری به یاوری شتابند. اگر شهرستانی در شرق گزند از آتش یا از لرزش زمین دید غربیان بی‌پروایی ننمایند و از دستگیریها بازنایستند. یک جمله بگویم : بیست‌ملیون مردم همچون یک خاندان باهم زیند.

اینهاست معنی مشروطه. مشروطه تنها بودن قانونها و برپا شدن مجلس شورا نیست. از اینجاست که مردمی که مشروطه می‌خواهند باید خود را آماده‌ی آن گردانند. مردمی که با مشروطه توانند زیست جز آنهایند که در زیر یوغ استبداد زیسته‌اند.

در زیر یوغ استبداد کسی را درباره‌ی کشور بایایی بگردن نیست. یک پادشاه خودکام به همگی فرمان می‌راند و رشته‌ی کارهای کشور نیز در دست اوست. ولی در مشروطه راهبردن کشور بگردن خود توده است و هر کسی باید خود را پاسخده[=مسئول] آن شناسد و باندازه‌ی خود از کوشش و جانفشانی بازنایستد.

لیکن در ایران در جنبش مشروطه‌خواهی اینها دانسته نشد و اینست ما می‌بینیم پس از چهل سال هنوز ده درصد مردم معنی مشروطه را نمی‌دانند و آن شایندگی[=لیاقت] و آمادگی که می‌بایست نمی‌دارند.


——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «کار و پیشه و پول (بزبان عادی)

🖌 احمد کسروی

📝 گفتار چهارم : پول وسیله‌ی معاوضه است ، ثروت نیست. (دو از شش)


دوم : طلا و نقره ارزشی را که مردمان به آنها می‌دهند ندارند. طلا و نقره از فلزهاست و می‌توان همچون دیگر فلزها بکار برد و وسائلی برای زندگانی ساخت. مثلاً از طلا یا نقره می‌توان پیاله یا کاسه یا لگن یا هر چیز دیگری ساخت. می‌توان گردنبند و انگشتر و بازوبند برای زنها درست کرد. این سود آنها و ارزشی که از این راه پیدا می‌کنند جای بحث نیست. بحث از قیمتی است که امروز به آنها می‌دهند و بسیار بی‌اندازه است.

باید بدانیم که ارزش هر چیزی از روی نیازیست که مردم در زندگی بآن ‌دارند. مثلاً ما در زندگی به جو و گندم و دیگر خوراکیها نیازمندیم و به آن اهمیت میدهیم و همچنین دیگر چیزهایی که نیاز ‌داریم.

اینست درباره‌ی طلا و نقره می‌پرسیم : چه نیازی به آنها هست که به برنز و مس و آهن نیست؟!.. چرا قیمت آنها صدها برابر اینهاست؟!.. بله همه‌ی فلزها یکسان نیستند و شاید طلا و نقره از روی درخشانی یا از جهت دیگری برتری به برنز و مس و آهن داشته باشند. ولی این برتری تا چه اندازه است؟!..

قیمت امروزی طلا و نقره از روی اساس و پایه‌ای نیست. این قیمت جز نتیجه‌ی رقابت ثروتمندان نبوده. فرض کنید در یک زمانِ قدیم چند نفر پولدار با هم نشسته بوده‌اند و یکی از آنها انگشتر زرینی در انگشت ‌داشته و به دیگران نشان داده. دیگران گفته‌اند ما هم ‌داریم و انگشترهای برنزی یا مسی خود را نشان داده‌اند. ولی آن کس بخود بالیده و چنین گفته : «این کجا و آنها کجا؟!.. این از طلاست ، طلا بسیار کمیابست و دست هر کس به آن نمی‌رسد». همین به خود بالیدن او و گفتن اینکه طلا بسیار کمیابست آن دیگران را واداشته که از سر چشم و همچشمی و از هر راهی که باشد و به هر قیمتی که بدست بیاید انگشتر طلایی بخرند و در انگشت کنند و آنها هم در مجالس به خود ببالند. قیمت فعلی طلا و نقره از همانجاست. امروز هم طلا و نقره بیش از همه در راه خودنماییها بکار می‌رود و به درد پولداران می‌خورد. مثلاً فلان کس قندان و جا استکانی‌اش از نقره است. دیگر آشنایان و رقیبهای او نیز کوشش می‌کنند که قندان و جا استکانی نقره‌ای داشته باشند و از اینجا نقره ارزش بیش از اندازه پیدا می‌کند. ولی اگر کسانی چشم و همچشمی را بکنار گزارند و بگویند : «چه فرقی بین طلا و ورشو یا برنز است؟!.» و قندان و جا استکانی ورشوی و برنزی استفاده کنند ، معلومست که نقره از آن ارزش بی‌اندازه‌ی خود خواهد افتاد.

میدانم کسانی خواهند گفت : هر چیزی که کم باشد ناچار گرانتر می‌شود. طلا و نقره نیز چون کمست باید گرانتر باشد. طلا و نقره را به پای برنز و ورشو و مس و آهن نتوان برد. می‌گویم : نخست باید بدانیم که گرانی چیز دیگری و ارزش چیز دیگر است. چنانکه گفتیم ما ارزش هر چیزی را از نیازی که به آن می‌باشد اندازه می‌گیریم نه از گرانی یا ارزانی. مثلاً آب در ایران بسیار فراوان است و با پول فروخته نمی‌شود ولی چون در زندگانی نیاز شدیدی به آن هست ما به آن ارزش بسیار می‌گذاریم. دوم در گرانی نیز یک چیزی وقتی از کمیابی گران می‌شود که جانشینی برای آن نباشد و اگر جانشینی داشت علتی برای گرانی نیست.

مثلاً تا بیست سال پیش در ایران ماهوت (1) فراوان بود و از آن لباسها دوخته می‌پوشیدند. ولی به تدریج کم شد و امروز بسیار کمیابست. با این حال اگر از جایی بدست بیاید و بخواهند بفروشند کسی آن را به عنوان کمیابی به دو برابر قیمت خودش نمی‌خرد زیرا فاستونی یا پارچه‌های دیگر جانشین آن می‌باشد و نیازی نیست.

درباره‌ی طلا و نقره نیز همین طور است و آنها جانشین دارند. دوباره می‌گویم : از طلا و نقره چه کاری برمی‌آید که از برنز و نیکل و ورشو و مس و آهن برنمی‌آید؟!.. اینکه امروز به طلا و نقره ارزش بی‌اندازه می‌گذارند از روی وهم و خیال است. چون از اول نام طلا و نقره را با بزرگی شنیده‌اند و همیشه طلا و نقره داده هرچه خواسته‌اند گرفته‌اند ، اینست از حقایق دور مانده خیال کرده‌اند که حقیقتاً طلا و نقره ثروت است ، و این طوری برداشت کرده‌اند که با طلا و نقره می‌توان هر کاری را کرد و می‌توان هر چیزی را خرید.

👇
آنچه حال طلا و نقره و خیالی بودن ارزش آنها را روشنتر می‌کند داستان «جواهر» است. جواهر یا سنگهای قشنگ درخشان در زندگانی به هیچ کاری نمی‌آیند و جز به درد خودنمایی و چشم و همچشمی نمی‌خورند و با این حال به قیمت بسیار گرانی فروخته می‌شوند. فرض کنید قیمت فلان یاقوت سرخ یا زبرجد سبز یک ملیون ریالست. یک ملیون ریال در این موقع گرانی ، قیمت صدهزار کیلو گندمست که در این سالهای سختی ، نان یک ساله‌ی صد خانواده‌ی بینوا را می‌تواند تأمین کند. و آنها را از گرسنگی و نابودی می‌تواند نجات دهد. چرا این قیمت را به آن سنگ داده‌اند؟.. نه آنست که چون شاهی یا یک مرد پولدار دیگری ، یکی از آنها را ‌داشته و از این داشتن می‌نازیده و به خود می‌بالیده و افتخار می‌کرده ، شاهان و یا پولداران دیگری هم در جستجو بوده‌اند که از هر جا که پیدا شده و به هر قیمتی که بوده خریده‌اند؟.

یک مثال دیگری داستان «عتیقه»هاست. کاسه‌های شکسته که از زیر خاک بیرون می‌آید یا زربفت پوسیده‌ای که از فلان خانواده بدست می‌افتد دارای چه سودی برای پولداران است که به قیمت بسیار زیادی می‌خرند؟!.. آیا نه آنست که در میان پولداران اروپا ، یکی از چشم و همچشمیها داشتن آنهاست و به هر قیمتی که باشد می‌خرند؟!.. بویژه اگر عتیقه‌ای بی‌مانند باشد و همتایش پیدا نشود که چون برای چشم و همچشمی و نازیدن و فخر فروشی بهترین چیز می‌باشد و فلان میلیونر می‌تواند بگوید : «این را تنها من ‌دارم»، آن را می‌تواند به هر قیمتی بفروشد.

عتیقه‌ها در تاریخ سودمند است و دارای ارزش می‌باشند. ولی نه به این اندازه که دیده می‌شود. تازه ، پولداران به این سود آنها کاری ندارند و به این نیت نمی‌خرند.

روشنتر از همه‌ی اینها داستان جمع‌آوری تمبرهای باطله‌ی پستی و جمع‌آوری «کلکسیون» است که بسیاری به آن مشغولند. آیا آن تمبرها جز هوسبازی به چه کار می‌آید و این چه کاری است که به یک تمبری که مهر باطله خورده قیمت بیشتر می‌دهند؟!.. آیا به جز اینست که چنین تمبری یکی بیشتر نیست و صاحبش می‌تواند فخر فروشد و بگوید : «من دارم و دیگران ‌ندارند»؟!..


🔹 پانوشت :

1ـ ماهوت پارچه‌ای کلفت پرزدار بوده است. ـ ویراینده


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «معنی دمکراسی»

🔸 مشروطه[=دمکراسی] و جلوگیرهای آن (دو از دو)

🖌 احمد کسروی


آنگاه در ایران سنگ بزرگ دیگری در راه پیشرفت مشروطه هست ، و آن کیشهای گوناگون و صوفیگری و خراباتیگری و مانند اینهاست. می‌باید آشکاره گفت : مشروطه که بکشور دلبستگی داشتن و در راه آن جانفشانی کردنست ، با صوفیگری که بنیادش خوار داشتن جهان و بگوشه‌ای خزیدن [و] مفت خوردن است نتواند ساخت. با خراباتیگری که پایه‌اش دم غنیمت دانستن و مست بودن و بگذشته و آینده پروا ننمودنست نتواند ساخت. با شیعیگری که آغاز و انجامش دل بمردگان بستن و رشته‌ی کارها را در دست آنان دانستن و چشم براه امام ناپیدا دوختنست نتواند ساخت.

برای پیشرفت مشروطه بایستی بکوشند و اینها را از میان بردارند که این را هم تاکنون ندانسته‌اند و بکوششی در این باره برنخاسته‌اند.

اینهاست شُوَند[=سبب] آنکه مشروطه در ایران نتیجه‌ی درستی نداده. در اروپا در هر کشوری ، مشروطه مایه‌ی آبادی و فیروزی آن کشور گردیده. سی و چند ملیون مردم انگلیس که به یک نیم جهان فرمان می‌رانند این نیرومندی بیش از همه نتیجه‌ی مشروطه است. فرزندان آمریکا که از آن سوی جهان دست بکارهای اروپا و آسیا و اقیانوسیا یازیده‌اند این چیرگی را در سایه‌ی مشروطه بدست آورده‌اند. در همه جا مشروطه مایه‌ی پیشرفت بوده. ولی در ایران در این چهل سال جز افزودن بآشفتگی کشور نتیجه‌ای از آن بدست نیامده.

بسخن بیش از این دامنه نمی‌دهم. شادروانان بهبهانی و طباطبایی و دیگران کوشیدند و مشروطه را باین کشور آوردند و ما که آن را پذیرفته‌ایم و ارجمندش می‌داریم باید بکوشیم و روانش گردانیم. باید بکوشیم و زمینه‌اش آماده سازیم.

از این گفته‌ها می‌خواهیم دو نتیجه گیریم : یکی آنکه چاره‌ی دردهای ایران جز این کوششهایی که ما می‌کنیم نمی‌باشد. همان داستان مشروطه بهترین گواهست که در این توده آلودگیهایی هست و تا از آنها پاک نگردد از هیچ چیزی نتیجه‌ی درستی بدست نخواهد آمد. داستان ایران با این آلودگیها داستان استخریست با لجنهای بدبو. استخری با لجنهای بدبو اگر گلاب برویش بندند آن را نیز بدبو ‌گرداند و چاره‌ای جز آن نباشد که لجنها را بیرون ریزند و پاکش گرداند.

چنانکه می‌دانیم کسانی در این کشور حزبهای سیاسی می‌سازند. باید دید خواستشان چیست؟. اگر می‌خواهند دسته‌ای پدید آورند و با دست آنها در مجلس نماینده باشند یا در کارهای کشور سرجنبانی نمایند بخواست خود توانند رسید. ولی اگر می‌خواهند تکانی در توده پدید آورند و چاره‌ای بدردها کنند و یا نیرویی پدید آورده در برابر بیگانگان بالا افرازند این نتیجه‌ها نتواند بود و نخواهد بود.

حزب ساختن از این مردم آلوده بدان می‌ماند که کسی از بیماران مالاریایی و روماتیسمی سپاهی آراید و پیداست که از چنان سپاهی هیچ کاری نتواند برخاست.

نتیجه‌ی دوم اینکه ما در این کوششهای خود بکار بسیار بزرگی برخاسته‌ایم. کاری که خشنودی خدا در آنست و نتیجه‌های بسیار نیکی را درپی خواهد داشت.

تکه‌ای از «گفتار آقای کسروی» ، دفتر «سیزدهم مرداد 1323»



——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸