پاکدینی ـ احمد کسروی
7.77K subscribers
8.61K photos
485 videos
2.28K files
1.76K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
✴️ پاکدینی چه می‌گوید؟

🖌 احمد کسروی

📝 8ـ چاره‌ی این کار چیست؟


دوباره می‌گویم : از هر باره که بیندیشید مانعی در برابر نیست. با اینحال ما کار را ساده و آسان نمی‌شماریم ، و برای آنکه خواست ما نیک دانسته شود باید در اینجا چند نکته را بازنماییم :

1) برای رسیدن باین نتیجه‌ها نخست باید حقایق زندگی روشن گردد و هر کسی بجهان با چشم بینایی نگرد. باید معنی آدمیگری ، و جایگاه آدمی درمیان آفریدگان ، و بایاهای او در زندگانی دانسته گردد. باید بدآموزیهای پست گمراه‌کننده که صوفیان و خراباتیان و بنیادگزاران کیشها ، و پس از همه فیلسوفان مادی ، در جهان پراکنده‌اند از میان رود. باید روانها نیرومند گردد و مردمان (یا بهتر گویم : انبوه آنان) این بخواهند که با راهنماییهای خرد زیند.

2) باید آواز ما بهمه جا رسیده جنبشی بهمین نام در جهان پدید و بنیادی بهمین عنوان گزارده شود : باید پاکدینی در جهان روان گردد و قانونها دیگر شود و حاکمان کشورها نه سیاستگران و هوسبازان و نامجویان و طماعان ، بلکه خردمندانِ پاکدل و نیکخواهان جهان باشند. باید هر توده در هر کشوری که می‌زیند ، آرمانشان آباد بودن کشور ، آسوده زیستن خانواده‌ها ، پیش افتادن در نیکوکاری و نیکونامی باشد.

باید صفحه‌های نوینی در تاریخ باز شود و نامهای بسیاری از کسانی که در این راه مقدس خواهند کوشید در آنها نوشته گردد. باید این تلاش خداخواهانه که ما از ایران آغاز کرده‌ایم بهمدستی نیکمردان از سراسر جهان ، پایان یابد.

بااینهمه نمی‌گوییم همگی مردمان پیروی از خرد خواهند کرد. فراوانند آن کسانی که جلو هوسهای خود را نگرفته ، از طمع و خودخواهی و خودسری و سودجویی و ستمگری باز نخواهند ایستاد. چیزی که هست از اینان نیز قانونها جلو توانند گرفت.

در جهان خردمندان و پاکدلان ، که خود با نیکی زیند و جهان را با نیکی راه برند کم نیستند ، و اگرهم کمتر از دیگران باشند ، تواناتر و نیرومندتر از آنانند. باید همیشه رشته‌ی کارها در دست اینان باشد که از کمخردان و ناپاکان جلو گیرند.

3) امروز جهان بچنین جنبشی ، هم نیازمند است و هم تشنه‌وار آن را می‌خواهد. شما چشم باز کرده ، باروپا و آسیا نگرید : این جنگها برای چیست؟! این خونها چرا ریخته می‌شود؟ آیا پایان اینها چه خواهد بود؟! ... آیا با آن بدآموزیهای مادیگری جنگ از میان خواهد برخاست؟! گرفتیم که جنگ از میان رفت ، با آن دشواریهای زندگانی که ماشینها پدید آورده و با دیگر دشواریها چه باید کرد؟ چاره‌ی همه‌ی این گرفتاریها نتواند بود جز با آنکه یک آیین بخردانه‌ای که تنها برای آسایش جهانیان و آبادی جهان گزارده شده ، بی‌آنکه ملاحظه‌ی توده و دسته‌ای درمیان باشد. و همه‌ی این سیاستها و آرمانهایی که هر توده‌ای تنها بسود خود پدید آورده‌اند ، از میان برخیزد. با اینهاست که ما امیدمندیم بآن نتیجه‌ها رسیم.

از آنسوی امروز چه در اروپا و چه در آسیا و چه در دیگر جاها ،‌ همه‌ی مردم از این گرفتاریهای جهان به تنگ آمده‌اند و هر کسی در آرزوی یک شاهراه رستگاریست که بروی جهان باز شود. همان اروپا و آمریکا بیشتر از دیگر جاها تشنه‌اند. هر کسی را که فهم و خرد درستی هست پیش خود این درمی‌یابد که آدمی بهر این زندگانی جانورانه آفریده نشده. این درمی‌یابد که باید یک راه بهتر و سزاوار‌تری بروی جهانیان باز گردد.

آمریکا و اروپا امروز در کار خود درمانده‌اند. پس از آن پیشرفت بیمانندی که در زمینه‌ی دانشها رخ داده ، و باآنهمه پیروزیها که بهره‌ی دانشمندان غرب گردیده ، اکنون نتیجه‌ای که در دست است یکی سختی روزافزون زندگانی ، و دیگری این جنگهای ویرانکُن می‌باشد ، و هر کسی این درمی‌یابد که آن پیشرفت و فیروزی بهر این نتیجه‌های ناشایسته نباید باشد ، و هر کس آرزومند گشاده شدن این معما می‌باشد.

آن جنبشهای اندیشه‌ای که از صد سال باز در اروپا و آمریکا بنام سوسیالیزم و کمونیزم و فاشیزم و اگزیستانسیالیزم و مانند اینها پیدا شده خود دلیلست که دسته‌های بزرگی گرفتاری جهان را فهمیده‌اند و در جستجوی چاره می‌باشند ، و چون چاره‌هایی که پیش می‌آورند کمیهایی می‌دارد و نارساست نتیجه‌ی بزرگی بدست نمی‌آید ،‌ و چون یک چاره‌ی درست و رسایی باشد انبوه مردمان با تشنگی خواهند پذیرفت.


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشه‌ی آن»

🖌 احمد کسروی

🔸 21ـ چرا حقایق را نمی‌پذیرند؟.. (یک از دو)


یکی از آشنایان چنین می‌گوید : «بسیاری از مردم این سخنان شما را نمی‌پذیرند. بارها شده که در مجلسی گفتگوی نوشته‌های پرچم بمیان آمده و کسانی بهیاهو پرداخته چنین گفته‌اند : «ما اینها را نمی‌پذیریم»».

می‌گویم : پذیرفتن و نپذیرفتن حقایق اختیاری نیست. هر آدمی ‌باید حقایق را بپذیرد. یکی از فرقهای بزرگ آدمیان با چهارپایان همینست که خدا بآدمیان نیرویی بنام «خرد» برای شناختن حقایق و پذیرفتن آنها داده ولی بچهارپایان چنین نیرویی نداده. پس کسانی که با حقایق نبرد می‌کنند باید گفت : چهارپایانی بصورت آدمی می‌باشند باید گفت : از آدمیگری بهره‌ای ندارند.

از آنسوی اینها چاره‌ی دردهاست و اگر نپذیرند در این خواری و بدبختی خواهند ماند. باید گفت : شما می‌توانید اینها را نپذیرید ، ولی از این بدبختی رهایی نخواهید داشت. می‌توانید نپذیرید ولی لگدمال گردیده از میان خواهید رفت. اینجهان پیاپی می‌گردد و مردمان ناشایست را از میان می‌برد و شما نیز یکی از آنان خواهید بود.

تو گویی جهان ناز آنان خواهد کشید که بدینسان در برابر حقایق نازفروشی و بی‌نیازی می‌نمایند. این بدان می‌ماند که کسی به یک بیماری پستی گرفتار باشد و چون یک پزشکی چاره و درمانی نشان داد سر برآورده بگوید : «من اینها را نمی‌پذیرم». بسیار خوب نپذیر ، ولی با این بیماری پست جان خواهی سپرد و چیزی از جهان کم نخواهد شد.

این پاسخیست که بآن کسان باید داد ، و اگر راستی را بخواهیم امروز ایرانیان بدو دسته‌اند : یکی آنان که فهم و خرد و دیگر نیروهای خدادادی را از دست داده‌اند و درونهاشان تیره گردیده. دیگری آنان که فهمها و خردهاشان بحال درستی می‌باشد. این دو دسته در برابر حقایق از هم جدا خواهند گردید. این کوششهای ما و این سخنانی که می‌گوییم یک آزمایشی ، یک محکی برای آنان خواهد بود.

این ناگزیریست که یک دسته ‌اینها را نپذیرند. زیرا وسیله‌ی پذیرفتنِ اینها را ندارند. کسی که کر گردیده نخواهد شنید. کسی که کور شده نخواهد دید.کسی که فهم و خردش بیکاره شده حقایق را نخواهد پذیرفت. ولی از اینسوی مردان بافهم و خرد نه تنها اینها را خواهند پذیرفت در راهش بکوشش و جانفشانی خواهند برخاست.

این چیزیست که ما با دیده می‌بینیم : یک دسته آن دشمنیها را با ما می‌کنند ، و یک دسته ‌این کوشش و همراهی را. آیا این تفاوت از کجاست؟.. یک رشته سخنانی چرا گروهی را بدشمنی برانگیخته و گروهی را بهمراهی و پشتیبانی وامی‌دارد؟.. آیا جز از آنست که این دو دسته از هم جدایند و اگرهم در بیرون یکسان می‌نمایند از درون یکسان نیستند؟!..

یک نکته‌ی دیگری که باید گفت اینست که بسیاری از مردم ماهیت گفته‌های ما را درنیافته‌اند. برخی از ایشان خود نمی‌خوانند و از زبانها چیزهایی می‌شنوند. برخی دیگر راهی را رفته‌اند که مخالف گفته‌های ماست (مثلاً فلسفه خوانده‌اند یا در ادبیات کار کرده‌اند) و آن پرده‌ای در برابر چشمهای آنان می‌گردد و از درک حقایق مانع می‌شود.

یکی از یاران که خود مرد دانشمندی و اندازه‌ی حقشناسی او اینست که چند روز پیش با من می‌گفت : «سرهنگ جلالی که در انجام وظیفه و غیرت آن آسیب را دیده باید قدردانی ازو کرد بهتر است ما بدیدن او برویم». مردی باین حقشناسی خود می‌گوید : زمانی که در خراسان بودم چون سخنان شما را می‌شنیدم سخت دشمنی می‌نمودم که اگر در آنجا بودید بسراغتان آمده بمجادله می‌پرداختم. ولی سپس بتهران آمدم و خودم نوشته‌هاتان را خواندم ، تکانی خورده با خود گفتم : «آیا با این حقایقست که من دشمنی می‌نمایم» ، و بسراغتان آمدم که همراهی و پشتیبانی خود را آگاهی دهم.

دیگری که نیز مرد دانشوریست و بکتابهای اروپایی بسیار پرداخته پارسال همین هنگام یکی از دشمنان ما بود و چنین عقیده داشت که باید تا بتواند بجلوگیری از پیمان و دیگر نوشته‌های ما کوشد و چون در یک اداره‌ای بود ، این دشمنی او بما سخت می‌افتاد. همین مرد چند روز پیش با من می‌گوید : «هیچ تردیدی نیست که راه رهایی شرق این کوششهای شماست و باید بپذیریم که درد غرب دیگر است ، و درد شرق دیگر ، چاره‌ی دردهای شرق همین است که شما آغاز کرده‌اید».

از اینگونه چندانست که بشمردن نیاید. اینها خود دلیلست که چنانکه یک دسته نمی‌توانند حقایق را پذیرفت بلکه تاب شنیدن آنها را ندارند یک دسته‌ی دیگری بعکس ایشان نمی‌توانند از حقایق رو گردانند و بی‌اختیار آنها را پذیرفته در راهش بکوشش و جانفشانی می‌پردازند.

——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
✴️ پاکدینی چه می‌گوید؟

🖌 احمد کسروی

📝 9ـ جهانیان تشنه‌ی این کوششهایند


پس از پایان جنگ جهانی دوم ، دستیار وزیر خارجه‌ی آمریکا [کردل هال (Cordell Hull)] گفتاری رانده و چنین گفته : «پس از جنگ باید همه‌ی دینها یکی باشد». این نمونه‌ی دیگریست که چه احساساتی در دلها پیدا شده و چه آرزوهایی درمیانست.

آری باید همه‌ی دینها یکی باشد. ولی چگونه و از چه راه؟!.. وزیر خارجه‌ی آمریکا چه راهی برای این اندیشیده؟!. آیا مردم همگی بیدین گردند؟!. آیا همگی مسیحی شوند؟!. آیا همگی مسلمان باشند؟!. کدام یکی از اینها تواند بود؟!. آنگاه از چه راهی این آرزو را پیش برند؟!. آیا با خواهش بگردن مردم گزارند؟!. یا قانونی نهاده با زور روان گردانند؟!. اینها پرسشهاییست که بهیچ یکی پاسخی درمیان نیست.

ولی ما زمینه برای این آرزوی بزرگ پدید آورده و راهش را نیز گشاده‌ایم. آنچه مردمان را به یک راه تواند آورد جز حقایق نتواند بود. یک دینی که همگی جهانیان آن را بپذیرند جز «پاکدینی» نیست. این دینی که از آغاز تا انجامش حقایقست ، و چه از راه دانشها و چه از روی سود و زیان زندگانی و چه از دیگر باره‌ها کمترین ایرادی بآن گرفته نمی‌شود ، این نیرو را خواهد داشت که همگی خردمندان پاکدل را ـ چه از اروپا و چه از آمریکا و چه از آسیا ، چه از دانشمندان و چه از دیگران ـ بخود کشد و همگی را در یک شاهراه گرد آورد ، و تنها کسانی در بیرون مانند که خردهاشان از کار افتاده و یا درونهاشان ناپاک می‌باشد.

از سخن خود دور نیفتیم : از اینگونه گفته‌ها که درمیانست پیداست که چه در اروپا و چه در دیگر جاها انبوه مردمان تشنه‌ی کوششهایی می‌باشند که از این گرفتاریها رهاشان گرداند ، و این پیشنهادی که ما درباره‌ی شناختن خرد و پیروی از راهنماییهای آن می‌کنیم و زمینه‌ی آماده‌ای که بنام پاکدینی به همگیشان نشان می‌دهیم ، هرآینه با تندی پیش خواهد رفت و گمان دیگری در این باره بیجاست.


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشه‌ی آن»

🖌 احمد کسروی

🔸 21ـ چرا حقایق را نمی‌پذیرند؟.. (دو از دو)


امروز کاری که ما داریم آنست که هر کسی در سهم خود این حقایق را بیندیشد و بپذیرد و در دل خود جا دهد و سپس بکوشد و از دیگران هر کس را که شایسته می‌شناسد با اینها آشنا گرداند. چنانکه بارها گفته‌ایم این حقایق بسیار مهم است و بزودی نتیجه‌ی اینها درمیان توده پدیدار خواهند گردید. امروز کار ما اینست.

شاید کسانی در پیش خود چنین اندیشند : «گرفتم که من این حقایق را پذیرفتم و بنشر آنها کوشیدم. از من تنها چه برآید؟!.. با چنین کوششی کار یک توده بکجا رسد؟!..». می‌گویم : شما تنها نیستید و هزار کسان همچون شما با این حقایق روبرو می‌باشند که چون هر یکی از آنان بدانسان که گفتیم بکوشند در اندک‌زمانی این چند هزار ، چند صدهزار خواهد گردید و یک نیروی بزرگی پدید خواهد آمد.

کسانی می‌گویند : این راه دور است و ما بزودی به نتیجه نخواهیم رسید. می‌گویم : یک راهی هرچه دور باشد با رفتن نزدیک گردد. از این گذشته ، یگانه راه همینست و بس. شما اگر می‌خواهید از این درماندگی و بیچارگی بیرون آیید و همچون دیگران سرفراز و آزاد زندگی کنید چاره جز این ندارید که این اندیشه‌های پراکنده را دور رانید و گمراهیهای گوناگونی را که درمیانست رفع کنید ، و چنین کاری جز با شناختن حقایق و پذیرفتن آنها نخواهد بود.

شما همین را بیندیشید که آیا راه دیگری دارید یا نه؟.. سخنانی را که ما درباره‌ی اندیشه‌های پراکنده و زیانهای آنها نوشتیم دوباره بخوانید و بسنجید که آیا جای یک ایرادی هست یا نه؟..

این بتازگی رخ داده که یکی از آشنایان بنزد من آمده چنین می‌گوید : «شما اندیشه‌های پراکنده و گمراه را علت بدبختی ایرانیان می‌شمارید. بعقیده‌ی من اساس اخلاقست. اگر اخلاق توده را تصفیه کنیم بهمه‌ی دردها چاره خواهد شد». گفتم : تفاوت در آنجاست که شما نافهمیده سخن می‌گویید و ما فهمیده. من از شما می‌پرسم : اخلاق را چگونه تصفیه خواهید کرد؟!.. آیا راه آن چیست؟!.. شما این نمی‌دانید که راه تصفیه‌ی اخلاق نیز درست گردانیدن اندیشه‌هاست. این اندیشه‌های پست و پراکنده ، این سخنان بیپا و بیخردانه که کتابها و مغزها را پر کرده یکی از نتیجه‌های آنها پستی خویهاست. ما بیهوده نمی‌گوییم : سرچشمه‌ی بدیها اینهاست.

اخلاق نیک و بد هر دو در نهاد آدمی نهاده شده و اینست آدمی نیکخو و بدخو هر دو تواند بود. باینمعنی که اگر کسی دارای اندیشه‌های عالی بود و بحقایق زندگانی آشنا گردید ناگزیر اخلاق پست او ناتوان می‌گردد و از آنسوی خویهای نیکش نیرو گیرد ، و برعکس اگر کسی دچار اندیشه‌های پست و بدآموزیهای بیمغز گردید ناچار خویهای پستش نیرو یابد و خویهای ستوده‌اش سست و ناتوان می‌گردد. این چیزیست که با دلیل علمی نشان توان داد ولی در اینجا فرصت چنان کاری نیست. اینکه ما تاکنون از اخلاق گفتگو نکرده‌ایم برای همینست که نخواسته‌ایم آهن سرد بکوبیم. برای آنست که دانسته‌ایم تا اندیشه‌ها اینست که می‌بینیم امیدی به نیکی خویها نتوان بست.

بسخن بیش از این ادامه ندهیم. ما باید در این راه خود پافشاری نماییم و از اینکه کسانی گفته‌های ما را نمی پذیرند نومید نگردیم. چنانکه گفتیم : مردم در برابر این حقایق بدو دسته خواهند گردید و پاکان از ناپاکان جدا خواهند گردید و این خود یک نتیجه‌ای می‌باشد. ما باید اینها را نشر دهیم و بگوشها برسانیم. اگر کسانی نپذیرفتند کسان دیگری خواهند پذیرفت.

(پرچم روزانه شماره‌های 108 و 109)

——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
✴️ روزبه پیمان سال 1404 ✴️

🖌 کوشاد تلگرام

(بخش 1 از 3)

امروز روزبه (=عید) یکم آذرماه یا روزبه پیمانست. پیمان مهنامه‌ایست که کسروی در سال 1312 بنیاد گزارد و از روز یکم آذر آن سال تا نه سال (هفت دوره‌ی یک‌ساله) انتشار یافت. نخست ، درباره‌ی روزبه ما را سخنانی است.

«ما بارها روزبه را معني كرديم. روزبه يا عيد آنست كه در كشوري پيشامد بزرگ تاريخي بسود آن كشور رخ‌ دهد و مردم براي ارج ‌شناختن از آن پيشامد و از پديد آورندگانش و تازه گردانيدن ياد آنان ، روز رخ‌دادنش را روزبه گردانند كه همه ساله در آن روز جشنی گيرند. چنين روزبه سودهايي تواند داشت. گذشته ‌از آنكه خود بيداري و هوشياري توده را رساند هزارها كسان را وادارد كه ‌از جانفشاني در راه كشور و پديد آوردن مانندهاي آن پيشامد بازنايستند.
مثلاً در فرانسه شورشي رخ داده كه يكي از پيشامدهاي بزرگ تاريخي بوده. اينست هر سال مردم فرانسه روزي را بنام آن پيشامد جشن مي‌گيرند و ياد پيشگامان شورش را تازه مي‌گردانند. ...
افسوس كه در ايـران ، اين نيـز معني خود را از دست داده. در اين كشور يكـي از بديها عيدهاييست كه گرفتـه مي‌شود. من مي‌پرسم : هجدهم ذيحجه چه عيديست؟.. مي‌گويند : در آن روز پيغمبر اسلام علي را بخلافت برگزيده. مي‌گويم : نخست اين داستان دروغست. چنين چيزي نبوده. دوم بتاريخ ايران چه همبستگي داشته؟!. امروز چه سودي از آن توان برداشت؟!. خلافت كه ميوه‌اش را عربها و تركها خورده و سپس هم پوسيده شده و از ريشه برافتاده ‌ايرانيان بنام آغاز آن جشن مي‌گيرند. آيا اين نمونه‌ی ناداني يك توده نيست؟!.
روز پانزدهم شعبان را جشن مي‌گيرند و مي‌گويند : «روز ولادت امام زمانست». ما بارها پرسيديم و باز هم مي‌پرسيم : آيا اين داستان امام‌زمان راستست؟. آيا چنان كسي هست و بدانسان كه مي‌گويند خواهد آمد؟. اگر چنان چيزي هست و خواهد آمد و خرد و دانش آن را براست مي‌دارد همه‌مان بپذيريم و چشم براه آمدنش باشيم. اگر چنان چيزي هست و خواهد آمد و جهان را با يك نيروي «فوق العاده» بنيكي خواهد آورد ما ديگر نكوشيم و رنج بيهوده بخود ندهيم. بارها اين را پرسيديم و پاسخي نشنيديم.
آنچـه ما مي‌دانيـم اين از ريشه دروغ است. چنان كسي نه بوده‌است و نه خواهد آمد. چنان چيـزي را نه دانشها مي‌پذيرد و نه خرد براست مي‌دارد و نه تاريخ از آن آگاهست.
چنين افسانه‌ی بيپايي را دستاويز كرده‌اند و جشن مي‌گيرند. آيا چنين توده‌اي را بهره‌مند از فهم و خرد توان پنداشت؟!. آيا از چنين عيدي مردم چـه سودي توانند برد؟!. آيا جز آنست كه هـر ساله ياد اين «خرافه» تازه شود؟!. جز آنست كه مردم نادان ببودن چنان امامي باور بيشتر كنند و بآمدنش اميد بيشتر بندند و به همان باور و اميد بدبختي‌هاي خود را فراموش كنند و درپي چاره نباشند؟!.
يك دليل روشن بآنكه ‌اين عيدها بزيان توده مي‌باشد آنست كه ما ديديم در اين سه سال وزيران كه بيگمان دشمن اين توده‌اند و ببدبختي آن مي‌كوشند همين عيدها را كه كمتر شده بود بحال نخست بازگردانيدند. [1]
شنيدنيست كه بيشتر اين عيدها را ناصرالدين‌شاه گزارده. همان پانزده شعبان تا سال 1274 نمي‌بوده. در آنسال ناصرالدين‌شاه عيـدش گردانيـده دستور جشن و چراغان داده. يك پادشاه نافهـم و فريبكار براي فريب مـردم و خاموش نگه داشتن آنان باين نمايشها پرداخته و اكنون ما بايد پيروي از كارهاي سراپا زيان او نماييم.
ما اينها را روزبه (يا عيد) نمي‌شناسيم. بايد اينها از ميان رود. ما روزبه را بمعني راستش گرفته‌ايم». (دفتر یکم آذر 1323)
👇
دومین سخن ما در پیرامون مهنامه است. کسانی در شگفت شده می‌پرسند : «بیرون آمدن یک مهنامه مگر چیست که سالروز آن روزبه (عید) باشد؟». ایشان مجله دفترچه‌هایی را می‌دانند که هفتگی یا ماهانه بیرون ‌آید و روی جلدش تصویری از یک «ستاره‌ی سینما» یا سیاستمدار یا دورنمایی از طبیعت ، درونش خبرهای سیاسی کم‌ژرفا و کوتاه ، خبرهایی همچون صفحه‌ی حوادث با تفصیل بسیار ، یک دو رمانی و شعرهایی از این شاعر بیهوده‌گو و آن غزلسرای یاوه‌باف ،‌ سخنانی از این فیلسوف غربی و آن حکیم شرقی ، چند جوک و چیستان و مسئله و جدول و سودوکویی ، چند پیکره (عکس) از ورزشکاران و سینماگران و برجستگان توده و شرح زندگی ایشان و «حاشیه‌»هایش ، شوخی‌نگاره‌ای (کاریکاتور) و یک مشت ترجمه از رسانه‌های بیگانه باشد. کوتاهسخن : مجله در دید ایشان یک انبانی است که درونش هرچه خواننده‌ را بخود کشد و تیراژ مجله را بالا برد ریخته گردد. اینکه این نوشته‌ها باهم سازگارند یا بوارونه ، یکی دیگری را نقض می‌کند و مایه‌ی گیجسری خواننده و پراکنده‌اندیشی می‌گردد و آیا یک راه روشنی را می‌پیماید و خواستش رسیدن به آرمانی است و دردی را از دردهای مردم درمان می‌کند ، اینها نه چیزهاییست که دارنده‌ و خواننده‌ی مجله به آنها بیندیشند. گو اینکه دارنده گمان دارد «فرهنگ‌سازی» می‌کند و از کوشیدن به چنین «رسالتی» بخود می‌بالد. خواننده نیز از اینکه «دانستنیهایی» را خوانده و دریافته خشنود است.

آری ، چنین مجله‌ای نه درخور جشن و بزرگداشت است. ولی مگر مهنامه‌ی پیمان چه بود؟!..

سالهای دهه‌ی 1300 و 1310 ، سالهای تاخت و تاز دو دستگاه اندیشه‌ای در ایران است : یکم ، آنهایی که همه‌ی بدبختی ایرانیان را از عقب ماندگی از «قافله‌ی تمدن» شمارده و معدن تمدن را نیز زندگانی بشیوه‌ی اروپایی تبلیغ می‌کردند : «ایرانی باید از جان و روان ، ‌از بیرون و درون اروپایی گردد». دوم ، آن اندیشه که دین یک چیز بیهوده و خرافیست و خود سرچشمه‌ی عقب ماندگی ایرانیان و بلکه همه‌ی شرقیانست. مبلغان این اندیشه نیز نسخه‌ی خود را داشتند : به فراموشی سپردن هرچه از دین و زیر این نام می‌باشد.

ایرانیان که تا آن روزها پابند کیش خود بودند بیکبار با سیل خروشان این دو دستگاه اندیشه‌ای روبرو شدند.

از آنسو چون مُبلغان زندگانی اروپایی هرگز سخن از گرفتاری آنجا نرانده بودند و مردم آنچه از آنجا می‌شنیدند ـ همچون ستایش از بهشت ـ جز نیکبختی و بهی و آسودگی و خرسندی نمی‌بود ، اینبود خود را سخت باختند و یارایی ایستادگی در برابر آن سیل در خود نیافتند. از دیگر سو ، چون با رواج داروینیگری اجتماعی و مادیگری رخنه بر بنیاد دینها افتاده و دینداری همرده‌ی کهنه‌پرستی بشمار می‌آمد ، دینداران یارای سخن راندن از دین نبودند بلکه بسیاری برای رهیدن از نیش زبانها از دینداری بیزاری می‌نمودند.

در همان روزها کار مخالفان دین چندان بالا گرفته بود که به ریشخند پیامبر بزرگ اسلام نیز پرداخته بلکه شعرها در بیدینی می‌سرودند. همچون این :
جار زد آن جارچی مسخره کالدنیا مزرعـه‌ی الآخره

[1] : پس از مشروطه و نیز در سایه‌ی حکومت رضاشاه از شمار عیدهای بیمعنی کاسته شده بود. پس از شهریور 1320 که او برافتاد یک مشت وزیران خائن کوشیدند هرچه نیکی در این مدت پدید آمده بود را بازگردانند و اگر توانند به دوره‌ی ناصرالدین شاه رسانند. برای آگاهی بیشتر کتابهای دادگاه ، افسران ما و انکیزیسیون در ایران دیده شود. در این 47 سال همان سیاست بکار بسته شد. امروز ما بچشم می‌بینیم که اندیشه‌ی یک امامی که روزی خواهد آمد و همه‌ی نابسامانیها را از میان خواهد برداشت چه تأثیر زیانمندی روی رفتار مردم گزاشته است.
✴️ پاکدینی چه می‌گوید؟

🖌 کوشاد تلگرام

📝 10ـ کوششهای کسروی چه‌ها بود

🔸 بخش آخر

در زمانی که کسروی بکوشش آغاز کرد سخن از دین راندن بیباکی بشمار می‌رفت. زیرا بیشتر برجستگان توده از دین روگردانی می‌نمودند. ولی او به شایستگی به دفاع از دین برخاست و با کسانی که آن را خوار می‌شماردند ، از پیروان فلسفه‌ی مادی و دیگران ، گفتگوها کرد و تنها با افزار دلیل سنگهای راه را از میان برداشت و پاکدینی را شناسانید. با این تفاوت که او راهی را پیمود که دیگران نپیموده‌اند. او دین را به معنایی تفسیر کرد که برای پیشوایان و پیروان دینها بیگانه می‌نمود :

«دین عبارت است از شناخت جهان تا حدی که ممکن است و شناخت حقایق زندگی و پیروی از عقل در همه‌ی امور».

از کارهای او این بود که بر هستی خدای پاک و بزرگ با دلایل دانشیِ استوار استدلال کرد. کوتاهِ سخنانش این است که ما در این جهان نظم و حکمتی می‌بینیم که خردْ ما را بازمی‌دارد از اینکه آن را به خود جهان نسبت دهیم و نمی‌توانیم جهان را مستقل و بدون چیزی بیرون آن بپنداریم.


او در معنای روان و خرد و استدلال بر هستی خدا و رد بر پیروان فلسفه‌ی مادی ، گفتارهای بسیار و دفترهای پرشماری دارد.

نیز بارها در دفترها و نوشتارهایش درباره‌ی اسلام بحث کرده است و از سخنان اوست که اسلام دو تاست : اول ، آنچه پیامبر عربی هزاروسیصدوپنجاه سال پیش بنیاد نهاد و قرنها ادامه یافت. دوم ، آنچه امروز میان مسلمانان رایج است و نزد هر تیره‌ای به رنگی دیگر درآمده است.

هر دوی اینها اسلام نامیده می‌شوند ، در حالی که راستی آنست که این جز از آن است ، بلکه این با آن در تناقض است.

زیرا اسلام یکم ، دینی پاک و خدایی بود که مردم را به یگانگی خدا و ترک پرستش بتها دعوت می‌کرد و مردم را به اندیشیدن و خرد را داور گرفتن و شناخت آیین خدا در آفرینش تشویق می‌نمود ، و این اسلام (این کیشهای پراکنده) مردم را به پرستش مردگان و زیارت گنبدها و پیروی از پندارها (اوهام) برانگیخته و آنان را از داوری خرد و اندیشیدن و شناخت آیین خدا بازداشته است.

اسلامِ یکم میان عربها دوستی پدید آورد و آنان را توده‌ای متحد گردانید و به اوج شکوه و بلندی رسانید ، و این اسلام مردم را به تیره‌هایی پراکنده گردانیده و میانشان دشمنی و کینه پدید آورده و آنان را به بدترین پستی و خواری فروکشانده است.

از نظرات او در دین اینست که مردم همان‌گونه که باید به هستی خدا آگاهی داشته باشند ، باید به آیین او در آفرینش نیز آگاه بوده و در زندگی و کارهاشان از آن پیروی کنند و از هر آنچه با آیین خدا مخالف است ، روی‌گردان شوند.

این گفته‌ی خود را به ‌تفصیل شرح داده و از جمله گفته است : برخی مردم هنگامی که بیمار می‌شوند ، با دعا یا با قرآن درمان می‌جویند. اینست می‌بینی که دعا یا آیه‌ای را می‌نویسند و بر خود می‌آویزند یا دعا یا آیه‌ای را می‌خوانند و بر آنان می‌دمند و این کار را از نشانه‌های استواری ایمان می‌شمارند.

در حالی که این ، نافرمانی با خدا و خروج از فرمان اوست. زیرا خدا برای هر دردی ، دوایی قرار داده و چاره‌ی بیماریها را در درمان پزشکی نهاده و هرگز درمان بیماری با دعا نبوده و نخواهد بود و هر آنچه از حکایات در این باره روایت می‌کنند ، از جعلیات است. راستی آن است که این گمراهی ، انبوهی از مردم را که جز خدا کسی شمارشان را نداند ، به نابودی کشانده است.

مانندهای این بسیار است. اینست اگر مردم آیین خدا را در زندگی بشناسند ، از این گرفتاریها رها می‌گردند.

از گفته‌های او یکی اینست که کیشهای امروزی ، دین شمرده می‌شوند ، در حالی که حقیقت این است که آنها بیدینی و گمراهی‌اند و دین جز برای آن نیامده که مردم را از گمراهی‌هایی از اینگونه نگاه دارد.

می‌گوید : مسیحیان را برای خود مثال بزن ، آنان خود را پیروان دین می‌شمارند ، در حالی که راستی این است که آنان پیروان بیدینی و گمراهی‌اند. زیرا دین برای آن بود که حقایق را به مردم بیاموزد و آنان را از پیروی پندارها بازدارد ، از جمله : خدا را دارنده‌ی فرزندی شناختن ، یا باور به برخاستن مردی از میان مردگان و به آسمانها رفتنش ، و چشم دوختن به بازآمدنش به جهان. از اینرو ما با گمراهی‌هایی از اینگونه ، بر لزوم دین و نیاز مردم به آن استدلال می‌کنیم. آری ، ما بر لزوم دین استدلال می‌کنیم و به خوارشمارندگان آن چنین پاسخ می‌دهیم : اگر مردم دینی نداشته باشند که آنان را راه نماید و گرد هم آورد ، گمراه و پراکنده می‌شوند و هر گروهی پیرو پندارهای دیگری می‌گردد : گروهی عیسا را فرزند خدا و شریک او قرار دادند و گروهی دیگر امور جهان را به دست امامان مرده‌شان سپردند و گروهی دیگر پنداشت که خدا از اینجهان بیزار است و مردم را به ترک آن و زهد ورزیدن فراخواند.

می‌گوید : شگفت‌آور است که این گمراهی‌ها دین شمرده شوند ، در حالی که دین جز برای دور نگاه داشتن مردم از آنها و مانندهایش نیست.

👇
می‌گوید : این کیشها ، دین را نزد دانشمندان خوار کرده و مادیان را بر انکار هستی خدا و باور نداشتن به پیامبران و دشمنی با دین دلیر کرده. بر ما واجب است که با این گمراهی‌ها دشمنی کنیم و با پیروانشان نبرد نماییم.

این اندیشه‌ها او را به مخالفت با کیشها و گمراهی‌ها که در ایران بسیارست برانگیخت. اینبود نخست نوشتارهای پیاپی در مهنامه‌اش «پیمان» نوشت که هفت سال پیاپی منتشر شد تا آنکه تعطیل گشت ، و در روزنامه‌اش «پرچم» که یازده ماه منتشر شد تا آنکه بازداشت گردید. سپس به چاپ کتابها پرداخت و به هر کیش یا گمراهی یک یا دو کتاب اختصاص داد.

کوتاه‌سخن اینکه او برای دفاع از دین و زدودن گمراهیها و وارد کردن مردم به یک دین یگانه ، یک دم نیاسوده تلاش کرد و تلاشهایش میوه داد. نتیجه آنکه هوادارانش بویژه از جوانان بسیار گردیدند و به دفاع از او و اندیشه‌هایش برخاستند.

آری ، مخالفانش بسیار بیشترند. زیرا شیعیان ، بهائیان ، صوفیان ، مادیان ، سرمایه‌داران ، متعصبان به سعدی و خیام و حافظ ، و کسانی که با جادوگری و استخاره و دعانویسی نان می‌خورند ، همگی بدخواهان او هستند که با او دشمنی و مخالفت می‌کنند. اما راستی چیرگی می‌یابد و چیزی بر آن چیرگی نمی‌یابد.

چون سخن از خرد بمیان آمد این را نیز بگوییم که یک دسته نیز بر سر خرد در برابر این سخنان ایستادگی نشان می‌دهند. چنانکه گفته شد ، خرد داور نیک و بد و راست و ناراست است. راستی را خرد همچون چشم است که ما چون هر روز چیزها را می‌بینیم از این حقیقت غافلیم که این کارها را چشم می‌کند و اگر او نبود جهان ما جز تاریکی نبود. همچنان ما هر روز در کوچه و بازار در میان خانه ، در رفتار با همسایه و آشنا و ناآشنا از خرد سودها می‌جوییم بی‌آنکه قدر این نعمت خداداده را بدانیم. در این زمینه به یک مثال که در میان نوشته‌های کسروی آمده بس می‌کنیم. مثالی که او در کتاب «در پیرامون خرد» آورده.

روزی به دیوان کشور رفتم یکی از کارکنان آنجا چنین آغاز سخن کرد :

««شما چرا از شاعران بد می‌نویسید؟!.. شما از شعر بدتان می‌آید ، ما خوشمان می‌آید ...». گفتم در جایی که من از یک چیزی بدم می‌آید و شما خوشتان ، باید بداوری خرد بازگردیم و آن داوری هرچه باشد بپذیریم. گفت : «تازه عقل هم کاری نمی‌تواند کرد. شما عقلتان آنطور می‌فهمد ، من عقلم اینطور». گفتم شما جدایی میانه‌ی هوس با خرد نمی‌گزارید. اینکه کسی بنشیند و بی‌آنکه چیزی برای گفتن در دلش باشد ، تنها برای آنکه با سخن بازی کند و قافیه جفت گرداند ، شعر سازد جز هوس نتواند بود ، و هیچ خردی آن را نخواهد پسندید. شما اگر خرد خود را بکار اندازید ، بدی آن را خواهید دریافت.

چون دیدم سخن باین استواری و روشنی را درنیافت ، بدلیل دیگری پرداخته گفتم : «این دزدها را که می‌آورند و شما رسیدگی کرده حکم زندان می‌دهید ، اگر یکی از آن دزدان بزبان آید و چنین گوید : «چرا مرا بزندان می‌فرستید؟!.. اگر شما از دزدی بدتان می‌آید ، ما خوشمان می‌آید ...» آیا باو چه پاسخی خواهید داد؟!.. اگر بگویید قانون چنین دستور داده و او بگوید : «تازه قانون نیز کاری نمی‌تواند کرد ، شما قانونتان دزدی را بد می‌شمارد و ما قانونمان دزدی از دارایی توانگران و پولداران را نیک می‌شناسد» ، در برابر این ایراد چه خواهید کرد؟!.. اگر در جهان نیک و بدی نیست و یک نیرویی برای شناختن نیک از بد درمیان نمی‌باشد ، پس چگونه شما دزدی را بد می‌شناسید؟! با چه دلیل دزدان را بزندان می‌فرستید؟! از پاسخ اینها درمانده و بخاموشی گرایید.

این داستان که ماننده‌هایش بسیار رخ داده ، نیک نشان می‌دهد که چنانکه گفتیم آنان جدایی میانه‌ی هوس و پندار و مانند اینها که از بستگان گوهر جانست با خرد نمی‌گزارند ، و دانسته‌های پراکنده‌ی خود را که از این راههاست از خرد می‌شمارند. باید بآنها گفت : این پراکنده‌اندیشیها (یا بگفته‌ی شما اختلافها) که درمیان مردمانست و شما آنها را از خرد می‌شمارید ، نه تنها از خرد نیست ، از نبودن خرد است ، از اینست که خردها را بکار نینداخته‌اید. اگر خردها را بکار اندازید ، این اندیشه‌های پراکنده بیکبار از میان خواهد رفت». (1)


پایان

🔹 پانوشت :

1ـ کوشاد تلگرام در فراهم آوردن نوشتار بالا از کتابهای انکیزیسیون در ایران و در پیرامون خرد و همچنین از پیشگفتار کتاب التشیع والشیعه بهره برده است. (آبان‌ماه 1404)


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸