دلیل آورده میگفت : دمکراسی که در میان حکومت پادشاهان پیش رفت ، نیرویش از کجا بود؟! اسلام که در میان بتپرستان پیش رفت نیرویش از کجا بود؟!
او از همان آغاز دست از جان شسته به این کوششها درآمد. خود بهتر از هر کس میدانست که آن میدان کوششها ، میدان مرگ و زندگی نیز هست.
اینها را میآوریم و بازمینماییم تا نشان دهیم که در چنان کوششهایی بجان ترسیدن و حقایق را پنهان داشتن جز پیمانشکنی با خدا و خیانت به توده و کشور برای او نبود.
چنانکه بازنمودیم و بهتر از نوشتار ما خود کسروی با دلیلهای بسیار نشان داده ، جنبش کتابسوزان راهیست که باید ایرانیان و شرقیان از آن بگذرند تا رستگار شوند. با بودن آن کتابها هرچه جز این کنند و هرچه بریسند پنبه خواهد شد ـ چنانکه تاریخ نیز همین نشان میدهد.
شما اگر نیک بیندیشید و بسنجید کتابسوزان همسنگ بتشکستن است. خود آن کتابها چیزی جز بت نیست. زمانی بتها از چوب و سنگ بوده. این زمان بتها پنداری و در مغزهاست. در اندیشههای بدآموزست. تا آن کتابها هست ، ایرانیان از بتپرستی نرهیدهاند و نخواهند رست. آری ، کسانی «گارد» میگیرند :
میگوییم : بهتر آنست که کسانی از برجستگان توده همدستانه مردم را آگاه گردانند و به سخن دیگر همدستی کنند نه آنکه ساز نومیدی کوک کنند. در اینجا از خود پاکدینان نام نمیبریم زیرا آنان این جنبش را سودمند و شایسته شناختهاند که پاکدین شدهاند. یکی از آن برجستگان توده ، شادروان دکتر جلالی مقدم است که در این زمینه نوشتاری آراسته به دلیل نوشت و به هواداری برخاست و ما نوشتهی ایشان را نیز خواهیم آورد.
در جملههای پایانی ، خوانندهی ما ایراد دیگری میگیرد بدینسان که امروز که مردم کمتر کتاب کاغذی میخوانند و کتابهای اینترنتی یا پی دی اف رواج یافته ، این جنبش ناتوان از رسیدن به خواستهایش است.
چون به این ایراد دیگرانی هم برخاستهاند و ما در بخش یازدهم نوشتار «جنبش کتابسوزان» به آن پرداختهایم (پس فردا در کانال) به آن در اینجا نمیپردازیم.
در پایان بار دیگر از اینکه خواننده S.K به این نوشتار برخاستهاند ، سپاس میگزاریم. ما خواهانیم که همهی خوانندگانِ ما آنچه ایراد به نوشتههامان دارند بنویسند. بیگمان باشند ما خود خواهانیم که خوانندگان به اینگونه جستارها (البته با آوردن دلیل) درآیند و در آن بارهها گفتگو کنیم. خواستشان روشنی حقایق باشد نه بکار بردن غرض.
.
او از همان آغاز دست از جان شسته به این کوششها درآمد. خود بهتر از هر کس میدانست که آن میدان کوششها ، میدان مرگ و زندگی نیز هست.
«بسخن دامنه نمیدهم : ما ریشهي بدبختیهای این توده را بدست آوردیم و یک چیستان تاریخی را باز نمودیم. سرچشمهي بدبختی این کیشها ، این کتابهاست ، این درسهاست ، این روزنامههاست ، این دستگاه فرهنگ نام است.
آری ما این را بدست آورده بآن شدیم که با همهي این چیزها نبرد کنیم و همهي بدآموزیها را براندازیم. چه آنهایی که بنام دین یا کیش رواج یافته ، چه آنهایی که بنام عرفان یا ادبیات پراکنده شده ، چه آنهایی که بنام اندیشههای نوین اروپایی بمیان آمده ـ همه را ریشهکن کنیم.
این نبرد ، بسیار بزرگ و بسیار دشوار میبود. برانداختن اینهمه بدآموزیها به دو چیز نیاز میداشت :
نخست ـ سرمایهي بزرگی از آگاهی ، که بیپایی یکایک کیشها و دستگاههای دیگر روشن گردانیده شود وآنگاه آمیغهایی[حقیقت] بجای آنها گزارده گردد.
دوم ـ از خود گذشتگی و فداکاری ، که با پیروان کیشها و دستههای دیگر به نبرد پرداخته شود.
خدا را سپاس ما هر دوی اینها را میداشتیم و میداریم. سرمایهي ما دربارهي آمیغها و شناختن گمراهیها و نادانیها بسیار بزرگست. به فداکاری و از خود گذشتگی نیز از گام نخست آماده گردیدهایم.
ما نیک میدانستیم که این کیشها و دستگاههای بدآموزی چیزهای سادهای نیست. صدهزاران کسان از آنها نان میخورند. هزاران کسان بدستاویز آنها بمردم فرمان میرانند. نیک میدانستیم که ایشان تا توانند ایستادگی خواهند نمود و صد نیرنگ بکار خواهند زد و صد رنگ پيش خواهند آورد. نیک میدانستیم که خود را بدامن سیاست خواهند انداخت و از بدخواهان این کشور یاوری و پشتیبانی خواهند طلبید. همهي اینها را نیک میدانستیم و همهي دشواریها را از پيش میشناختیم. دانسته و شناخته بکوشش و فداکاری آماده گردیدیم». (دادگاه ، ص15)
اینها را میآوریم و بازمینماییم تا نشان دهیم که در چنان کوششهایی بجان ترسیدن و حقایق را پنهان داشتن جز پیمانشکنی با خدا و خیانت به توده و کشور برای او نبود.
چنانکه بازنمودیم و بهتر از نوشتار ما خود کسروی با دلیلهای بسیار نشان داده ، جنبش کتابسوزان راهیست که باید ایرانیان و شرقیان از آن بگذرند تا رستگار شوند. با بودن آن کتابها هرچه جز این کنند و هرچه بریسند پنبه خواهد شد ـ چنانکه تاریخ نیز همین نشان میدهد.
شما اگر نیک بیندیشید و بسنجید کتابسوزان همسنگ بتشکستن است. خود آن کتابها چیزی جز بت نیست. زمانی بتها از چوب و سنگ بوده. این زمان بتها پنداری و در مغزهاست. در اندیشههای بدآموزست. تا آن کتابها هست ، ایرانیان از بتپرستی نرهیدهاند و نخواهند رست. آری ، کسانی «گارد» میگیرند :
«کسانی چون میشنوند ما کتابها را بآتش میاندازیم دهانشان باز میماند. چه کنند بیچارگان! تاکنون از زیان این کتابها آگاه نشدهاند. در نزد آنان این کتابها سرچشمهی فرهنگ و دانش است.
آنان کسانیند که درماندگی و بدبختی توده را با دیده میبینند و خود نیز در آن بدبختی گرفتارند ، و با این حال تاکنون نیندیشیدهاند که سرچشمهی آن درماندگی و بدبختی چیست؟!» (دفتر یکم دیماه 1322)
میگوییم : بهتر آنست که کسانی از برجستگان توده همدستانه مردم را آگاه گردانند و به سخن دیگر همدستی کنند نه آنکه ساز نومیدی کوک کنند. در اینجا از خود پاکدینان نام نمیبریم زیرا آنان این جنبش را سودمند و شایسته شناختهاند که پاکدین شدهاند. یکی از آن برجستگان توده ، شادروان دکتر جلالی مقدم است که در این زمینه نوشتاری آراسته به دلیل نوشت و به هواداری برخاست و ما نوشتهی ایشان را نیز خواهیم آورد.
در جملههای پایانی ، خوانندهی ما ایراد دیگری میگیرد بدینسان که امروز که مردم کمتر کتاب کاغذی میخوانند و کتابهای اینترنتی یا پی دی اف رواج یافته ، این جنبش ناتوان از رسیدن به خواستهایش است.
چون به این ایراد دیگرانی هم برخاستهاند و ما در بخش یازدهم نوشتار «جنبش کتابسوزان» به آن پرداختهایم (پس فردا در کانال) به آن در اینجا نمیپردازیم.
در پایان بار دیگر از اینکه خواننده S.K به این نوشتار برخاستهاند ، سپاس میگزاریم. ما خواهانیم که همهی خوانندگانِ ما آنچه ایراد به نوشتههامان دارند بنویسند. بیگمان باشند ما خود خواهانیم که خوانندگان به اینگونه جستارها (البته با آوردن دلیل) درآیند و در آن بارهها گفتگو کنیم. خواستشان روشنی حقایق باشد نه بکار بردن غرض.
.
✴️ ارزیابی نوشتارها و هوش مصنوعی ، نگاهی گذرا
🖌 کوشاد تلگرام
ما همیشه خواهان آنیم که ایرانیان در هر زمینهای نیک از بد جدا گردانند. یک خواست بزرگ جنبش کتابسوزان جدا گردانیدن کتاب سودمند از زیانمند است. همچنانست در دیگر زمینهها که آرزومندیم ایرانیان با دانستن حقایق زندگی بینشها و خردهاشان را توانمند گردانند.
اینکه زیر نوشتارهای کانال در نظرپرسیها ، یک گزینه بدینسان میآوریم : «نه ، علتش را برایتان مینویسم» ، انگیزهاش آنست که میدانیم ایرادهایی که خوانندگان بگیرند بروشنی جستار یاوری میکند که ما خود خواهان آنیم. تاکنون از صد تن که این گزینه را برگزیدهاند ، جز یکی دو تن به گفتهی خود کار نبستهاند. آیا این ناتوانی خرد نیست؟! آیا این مایهی افسوس نیست؟!
نکتهی دیگر اینست که بتازگی دستگاههایی در اینترنت بنام «هوش مصنوعی» روییده و بالیدهاند. چون مینگریم میبینیم این «هوشها» هنرهای شگفتی از خود مینمایند که درخور ستایش بسیار است. مثلاً با همهی اشتباهاتشان ، بسیار بهتر از ترجمهی گوگل ترجمه میکنند. یا آگاهیهایی را که برای آنها یک روز بیشتر باید در اینترنت و دیگر جاها جستجو کرد در چند ثانیه فراهم میآورند. لیکن ما در آگاهیهایی که به کشور خودمان وابسته است میبینیم از منابعی سود میبرند که برخی از آنها درخور اعتماد نیست.
پرسشهای بسیاری از آنها کرده و از پاسخهاشان چنین دریافتهایم که آلگوریتمهایی که آنها را راه میبرند ، پاسخها را با محدودیتهای ویژهای میدهند. مثلاً اگر چیزی بپرسید که پاسخش اندک برخوردی با شیعیگری دارد ، از بازنمودن حقیقت سر بازمیزنند. روی همرفته زمینههایی هست که در آنجاها یکی به میخ میکوبند یکی به نعل. یکی از آنها بنام «آمیگو» بیپرده میگوید که به جستارهای سیاسی درنمیآید.داوریهاشان رنگ غربی دارد.
برخی از آنها «للگی» پرسنده را میکنند. به این معنی که میکوشند به دل پرسنده راه روند و چیزی نگویند که او برنجد. برای ارزیابی آنها پرسنده میتواند در زمینهای که نیک آگاهست پرسشهایی بکند و از روی پاسخهایی که میدهند آنها را بیازماید.
کوتاهسخن ، داوریهاشان از ناآگاهی و یا محدودیت آلگوریتمهاشان برمیخیزد. آنها نه «خرد مصنوعی» بلکه افزار کمک آگاهی هستند.
فسوسا از نوشتههای برخی کسان چنین برمیآید که گفتههای آنها را «بیگمان» و سراسر درست میپندارند. اینها را بویژه از آنرو مینویسیم که خوانندگانی که با ما نامهنویسی میکنند ، اگر از آنها سود جستند ، این نکتهها را بدیده دارند و پروا کنند.
.
🖌 کوشاد تلگرام
ما همیشه خواهان آنیم که ایرانیان در هر زمینهای نیک از بد جدا گردانند. یک خواست بزرگ جنبش کتابسوزان جدا گردانیدن کتاب سودمند از زیانمند است. همچنانست در دیگر زمینهها که آرزومندیم ایرانیان با دانستن حقایق زندگی بینشها و خردهاشان را توانمند گردانند.
اینکه زیر نوشتارهای کانال در نظرپرسیها ، یک گزینه بدینسان میآوریم : «نه ، علتش را برایتان مینویسم» ، انگیزهاش آنست که میدانیم ایرادهایی که خوانندگان بگیرند بروشنی جستار یاوری میکند که ما خود خواهان آنیم. تاکنون از صد تن که این گزینه را برگزیدهاند ، جز یکی دو تن به گفتهی خود کار نبستهاند. آیا این ناتوانی خرد نیست؟! آیا این مایهی افسوس نیست؟!
نکتهی دیگر اینست که بتازگی دستگاههایی در اینترنت بنام «هوش مصنوعی» روییده و بالیدهاند. چون مینگریم میبینیم این «هوشها» هنرهای شگفتی از خود مینمایند که درخور ستایش بسیار است. مثلاً با همهی اشتباهاتشان ، بسیار بهتر از ترجمهی گوگل ترجمه میکنند. یا آگاهیهایی را که برای آنها یک روز بیشتر باید در اینترنت و دیگر جاها جستجو کرد در چند ثانیه فراهم میآورند. لیکن ما در آگاهیهایی که به کشور خودمان وابسته است میبینیم از منابعی سود میبرند که برخی از آنها درخور اعتماد نیست.
پرسشهای بسیاری از آنها کرده و از پاسخهاشان چنین دریافتهایم که آلگوریتمهایی که آنها را راه میبرند ، پاسخها را با محدودیتهای ویژهای میدهند. مثلاً اگر چیزی بپرسید که پاسخش اندک برخوردی با شیعیگری دارد ، از بازنمودن حقیقت سر بازمیزنند. روی همرفته زمینههایی هست که در آنجاها یکی به میخ میکوبند یکی به نعل. یکی از آنها بنام «آمیگو» بیپرده میگوید که به جستارهای سیاسی درنمیآید.داوریهاشان رنگ غربی دارد.
برخی از آنها «للگی» پرسنده را میکنند. به این معنی که میکوشند به دل پرسنده راه روند و چیزی نگویند که او برنجد. برای ارزیابی آنها پرسنده میتواند در زمینهای که نیک آگاهست پرسشهایی بکند و از روی پاسخهایی که میدهند آنها را بیازماید.
کوتاهسخن ، داوریهاشان از ناآگاهی و یا محدودیت آلگوریتمهاشان برمیخیزد. آنها نه «خرد مصنوعی» بلکه افزار کمک آگاهی هستند.
فسوسا از نوشتههای برخی کسان چنین برمیآید که گفتههای آنها را «بیگمان» و سراسر درست میپندارند. اینها را بویژه از آنرو مینویسیم که خوانندگانی که با ما نامهنویسی میکنند ، اگر از آنها سود جستند ، این نکتهها را بدیده دارند و پروا کنند.
.