شگفتتر آنست که همان مهربابا در آموزشگاه انگلیسی درس خوانده و از دانشهای اروپا بهره یافته و کسی نمیگوید : ای مرد گمراه آن دانشها کجا و این سخنان تو کجا؟!. آن دانشها که نشان میدهد در جهان هیچ کاری بیانگیزه نتواند بود ، نشان میدهد که یک کاری که امروز رخ داده نتیجهی هزارها کاریست که رخ داده و گذشته ، نشان میدهد که یک مردمی تا نکوشند به نتیجهای نخواهند رسید ، نشان میدهد که یک تودهای تا شایسته نگردند از زندگیِ آزاد و سرفرازانه بهره نخواهند داشت ، آن دانشها کجا و این گزافههای شاخدار تو کجاست؟!. پس مردم باید از یکسو بروند و آن دانشها را بخوانند و از یکسو نیز این گزافههای شما را یاد گرفته به دل سپارند؟!.
🔹 پانوشت :
1ـ آسیب دیگری که نویسنده در جاهای دیگر به آن به گشادی پرداخته اینست که سیاستگرانشان پژوهشکدههای زبان و بررسیهای شرقی راه میاندازند و شرقشناسانی میپرورند و اینها کتابهای بدآموزی از جمله ازآنِ صوفیان را با باریکبینیهایی تفسیر کرده بچاپ میرسانند. زیرا میدانند شرقی فریبخوار چون آن را نوشتهی یک غربی بیابد ، کتاب پربهاییش پنداشته همان را گرفته بزبان خود ترجمه خواهد کرد و به این کار خود هم خواهد بالید. غافل از آنکه آن تخم آغشته به زهر را در کشتزارهای کشورش کاشته هممیهنانش را بدست خود زهرآلود میگرداند. غربیان از این راه بنابودی شرقیان میکوشند زیرا این کوششها برای نابودی تودههای شرقی از یک ملیون سپاهی بیشتر بکار میآید. اخیراً این کوششها را به آنجا رسانیدهاند که کتاب صوفیگری کسروی را که ایرادهای بنیادبرانداز بصوفیگری است ترجمه و نقد کرده کوشیدهاند بر زیانکاریهای صوفیان پرده کشند. این ترجمه بکار بررسیهای خودشان میآید. ولی چنانکه گفتیم سود دیگرش آنست که ایرانی فریب خورده پندارد چون یک اروپایی آن را نوشته ، بیگمان کتاب انتقادی پرارجیست ، برداشته به فارسی برگرداند که تجلیلی از صوفیگری باشد. یا اینکه همان دستاویزی در دست دهانبینان و سستروانان باشد که بگویند فرنگیها پاسخ کتاب «صوفیگری» کسروی را دادهاند و بدینسان خود را از رنج خواندن کتاب و پی بردن به حقایق آن برهانند.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🔹 پانوشت :
1ـ آسیب دیگری که نویسنده در جاهای دیگر به آن به گشادی پرداخته اینست که سیاستگرانشان پژوهشکدههای زبان و بررسیهای شرقی راه میاندازند و شرقشناسانی میپرورند و اینها کتابهای بدآموزی از جمله ازآنِ صوفیان را با باریکبینیهایی تفسیر کرده بچاپ میرسانند. زیرا میدانند شرقی فریبخوار چون آن را نوشتهی یک غربی بیابد ، کتاب پربهاییش پنداشته همان را گرفته بزبان خود ترجمه خواهد کرد و به این کار خود هم خواهد بالید. غافل از آنکه آن تخم آغشته به زهر را در کشتزارهای کشورش کاشته هممیهنانش را بدست خود زهرآلود میگرداند. غربیان از این راه بنابودی شرقیان میکوشند زیرا این کوششها برای نابودی تودههای شرقی از یک ملیون سپاهی بیشتر بکار میآید. اخیراً این کوششها را به آنجا رسانیدهاند که کتاب صوفیگری کسروی را که ایرادهای بنیادبرانداز بصوفیگری است ترجمه و نقد کرده کوشیدهاند بر زیانکاریهای صوفیان پرده کشند. این ترجمه بکار بررسیهای خودشان میآید. ولی چنانکه گفتیم سود دیگرش آنست که ایرانی فریب خورده پندارد چون یک اروپایی آن را نوشته ، بیگمان کتاب انتقادی پرارجیست ، برداشته به فارسی برگرداند که تجلیلی از صوفیگری باشد. یا اینکه همان دستاویزی در دست دهانبینان و سستروانان باشد که بگویند فرنگیها پاسخ کتاب «صوفیگری» کسروی را دادهاند و بدینسان خود را از رنج خواندن کتاب و پی بردن به حقایق آن برهانند.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
🔶 جنبش کتابسوزان ـ 11
🖌 نویساد تلگرام
🔸 سودمند و زیانمند را به یک چشم نباید نگریست
چنانکه گفته شد یکی از نتیجههای جنبش کتابسوزان جدایی گزاشتن میان نیک و بد است. داوری کردن دربارهی کتاب سودمند و زیانمند است. این خود گمراهیست که بیشتر مردم چون نام کتاب میآید ، بیهیچ اندیشیدنی دلباختگی مینمایند. مثلاً کسانی گمان دارند که «هر کتابی به یک بار خواندنش میارزد». .. آیا خرد چنین چیزی را میپذیرد؟ آیا روانشناسی تربیتی این را میپذیرد؟ هندیان خوراکهای تند دوست دارند و ایرانیان گزافه را. مگر آدمی چند سال عمر میکند که به هر کتابی با چنین دیدهای بنگرد؟!
همچنین اینان بیآنکه دربند سود و زیان کتاب باشند آن را «خوراک روح» و «یار خاموش مهربان» مینامند. از چنان دلباختگی ، «کتاب ، یار مهربان» یکی از موضوعهای انشای پررواج در مدرسههاست. آموزگاران چنان میپندارند که این یک «کوشش فرهنگی» است. زیرا به باور ایشان همینکه شاگردان به کتابخوانی رو آورند یک خدمت فرهنگی بزرگی انجام دادهاند.
شاگردان نیز میپندارند ایشان باید از کتاب و کتابخوانی هرچه میتوانند ستایش بیشتر کنند. پس شاگرد مینویسد : «ما باید از کتابهای علمی و اخلاقی و رمانها و دیوان شعرا تا میتوانیم بخوانیم» ، آموزگار هم بهبه و آفرین سر میدهد. این باور که هر کتابی ارزشمندست ، بیآنکه تفاوتی میان نیک و بد آن گزارده شود به دل شاگردان راه مییابد. مدرسه بپایان میرسد و بمیان توده درمیآیند و همین سخنان را آنجا هم به همین سان میشنوند و آن باور در دلهاشان استوارتر میگردد. چندی نمیگذرد که همانها را به فرزندان خود ، و اگر آموزگار شدند به شاگردان یاد میدهند. عمرشان بسر میرسد ولی هیچگاه از فریبی که خوردهاند آگاه نمیگردند. آری ، یک فریب بزرگ.
جملههای زیر را از شبکههای اجتماعی گرد آوردهایم. ببینید چگونه کتاب را سراسر نیک دانسته و فرقی میان سودمند و زیانمند آن نمیگزارند :
«مَبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم به مراتب پایینتر از هزینههایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد» ، «وقتی یک کتاب هدیه میدهیم سالها قابل استفاده است و دهها نفر میخوانند و همیشه بعنوان یک سرمایهی آگاهیبخش در کنار ماست» ، «فقر یعنی اینکه کتابخانهات کوچکتر از یخچالت باشد» ، «خوشبختی یعنی اینکه از همین امشـب تنها پنج درصـد از هزینهی غذایمـان را بگذاریم کنار و کتاب بخریم. کسانی که کتاب میخـوانند کمتر بدیگران فحش میدهند. بیشتر با دیگران همدلی پیدا میکنند. دیگران را کمتر به بیشعوری متهم میکنند و در نهایت ، هم خود آرامش بیشتری دارند و هم دیگران در کنار آنان خوشبختترند»
آیا این سخنان دربارهی هر کتابی راست است؟! چنانکه میبینید همه به ستایش کتاب برخاسته آن را سراسر نیکی میدانند. جز اندکشماری از برجستگان توده که به آسیب برخی کتابها پرداختهاند ، مانند شادروان بانو توران میرهادی [1] ، کمتر کسانی را مییابید که به این نکته پروا کرده یا کنند.
ما میپرسیم : «چگونه است که با هر کسی دوستی نمیکنیم؟!. چگونه است که درِ هر سرگرمی و کوششی را بفرزند خود نمیگشاییم؟!. چگونه است که هر خوراکی را نمیخوریم؟! به هر کاری برنمیخیزیم؟!. چرا در این گونه زمینهها نیک از بد و سودمند از زیانمند جدا میگردانیم ولی کتابها را همه سودمند میدانیم؟!.».
آیا گمان دارید این باور اتفاقی رواج یافته؟!. درست است که این خود نشان کوتاهی خردها در روزگار ماست ولی دستهایی نیز در کار بوده که فریبی بمیان آورند و کتاب را از هر گونهاش نیک و مقدس وانمایند.
به این فریب کسانی دامن زدهاند که سودشان را در زیان مردم و انتشار کتابهای زیانمند دیدهاند. ایشان از جدا گردانیدن کتاب نیک از بد و بداوری سپاردن و ارزشگزاری بر آنها گریزانند. آنها هیچگاه نخواستهاند خرد داور سود و زیان کتابها گردد ، مبادا که پرده از روی فریبکاریهاشان کنار رود.
پیشگامان اینان همدستان شرقشناسان و بدخواهان این توده و کشور بودهاند. سپس شاگردانشان از آنان پیروی کرده به «تصحیح» ، « نقد» ، «حاشیهنویسی» یا چاپ کتابهایی پرداختهاند که برای توده زهر کشنده بوده و آنان این را میدانستهاند. اما کسانی که از ایشان پیروی کردهاند ، برخی به زیان کار خود آگاه نبوده و برخی نیز برای نام درآوردن یا سودجویی به اینگونه زیانکاریها دست یازیدهاند. سپس کسانی هم به یک رشتهی دیگری از کتابهای زیانمند از نوشتن یا ترجمهی رمانها ، پدید آوردن دفتر شعر از بافندگیهای خود یا شاعرانِ درگذشته ، برخاسته و بکتابهای زیانمند بیش از پیش افزودهاند.
👇
🖌 نویساد تلگرام
🔸 سودمند و زیانمند را به یک چشم نباید نگریست
چنانکه گفته شد یکی از نتیجههای جنبش کتابسوزان جدایی گزاشتن میان نیک و بد است. داوری کردن دربارهی کتاب سودمند و زیانمند است. این خود گمراهیست که بیشتر مردم چون نام کتاب میآید ، بیهیچ اندیشیدنی دلباختگی مینمایند. مثلاً کسانی گمان دارند که «هر کتابی به یک بار خواندنش میارزد». .. آیا خرد چنین چیزی را میپذیرد؟ آیا روانشناسی تربیتی این را میپذیرد؟ هندیان خوراکهای تند دوست دارند و ایرانیان گزافه را. مگر آدمی چند سال عمر میکند که به هر کتابی با چنین دیدهای بنگرد؟!
همچنین اینان بیآنکه دربند سود و زیان کتاب باشند آن را «خوراک روح» و «یار خاموش مهربان» مینامند. از چنان دلباختگی ، «کتاب ، یار مهربان» یکی از موضوعهای انشای پررواج در مدرسههاست. آموزگاران چنان میپندارند که این یک «کوشش فرهنگی» است. زیرا به باور ایشان همینکه شاگردان به کتابخوانی رو آورند یک خدمت فرهنگی بزرگی انجام دادهاند.
شاگردان نیز میپندارند ایشان باید از کتاب و کتابخوانی هرچه میتوانند ستایش بیشتر کنند. پس شاگرد مینویسد : «ما باید از کتابهای علمی و اخلاقی و رمانها و دیوان شعرا تا میتوانیم بخوانیم» ، آموزگار هم بهبه و آفرین سر میدهد. این باور که هر کتابی ارزشمندست ، بیآنکه تفاوتی میان نیک و بد آن گزارده شود به دل شاگردان راه مییابد. مدرسه بپایان میرسد و بمیان توده درمیآیند و همین سخنان را آنجا هم به همین سان میشنوند و آن باور در دلهاشان استوارتر میگردد. چندی نمیگذرد که همانها را به فرزندان خود ، و اگر آموزگار شدند به شاگردان یاد میدهند. عمرشان بسر میرسد ولی هیچگاه از فریبی که خوردهاند آگاه نمیگردند. آری ، یک فریب بزرگ.
جملههای زیر را از شبکههای اجتماعی گرد آوردهایم. ببینید چگونه کتاب را سراسر نیک دانسته و فرقی میان سودمند و زیانمند آن نمیگزارند :
«مَبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم به مراتب پایینتر از هزینههایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد» ، «وقتی یک کتاب هدیه میدهیم سالها قابل استفاده است و دهها نفر میخوانند و همیشه بعنوان یک سرمایهی آگاهیبخش در کنار ماست» ، «فقر یعنی اینکه کتابخانهات کوچکتر از یخچالت باشد» ، «خوشبختی یعنی اینکه از همین امشـب تنها پنج درصـد از هزینهی غذایمـان را بگذاریم کنار و کتاب بخریم. کسانی که کتاب میخـوانند کمتر بدیگران فحش میدهند. بیشتر با دیگران همدلی پیدا میکنند. دیگران را کمتر به بیشعوری متهم میکنند و در نهایت ، هم خود آرامش بیشتری دارند و هم دیگران در کنار آنان خوشبختترند»
آیا این سخنان دربارهی هر کتابی راست است؟! چنانکه میبینید همه به ستایش کتاب برخاسته آن را سراسر نیکی میدانند. جز اندکشماری از برجستگان توده که به آسیب برخی کتابها پرداختهاند ، مانند شادروان بانو توران میرهادی [1] ، کمتر کسانی را مییابید که به این نکته پروا کرده یا کنند.
ما میپرسیم : «چگونه است که با هر کسی دوستی نمیکنیم؟!. چگونه است که درِ هر سرگرمی و کوششی را بفرزند خود نمیگشاییم؟!. چگونه است که هر خوراکی را نمیخوریم؟! به هر کاری برنمیخیزیم؟!. چرا در این گونه زمینهها نیک از بد و سودمند از زیانمند جدا میگردانیم ولی کتابها را همه سودمند میدانیم؟!.».
آیا گمان دارید این باور اتفاقی رواج یافته؟!. درست است که این خود نشان کوتاهی خردها در روزگار ماست ولی دستهایی نیز در کار بوده که فریبی بمیان آورند و کتاب را از هر گونهاش نیک و مقدس وانمایند.
به این فریب کسانی دامن زدهاند که سودشان را در زیان مردم و انتشار کتابهای زیانمند دیدهاند. ایشان از جدا گردانیدن کتاب نیک از بد و بداوری سپاردن و ارزشگزاری بر آنها گریزانند. آنها هیچگاه نخواستهاند خرد داور سود و زیان کتابها گردد ، مبادا که پرده از روی فریبکاریهاشان کنار رود.
پیشگامان اینان همدستان شرقشناسان و بدخواهان این توده و کشور بودهاند. سپس شاگردانشان از آنان پیروی کرده به «تصحیح» ، « نقد» ، «حاشیهنویسی» یا چاپ کتابهایی پرداختهاند که برای توده زهر کشنده بوده و آنان این را میدانستهاند. اما کسانی که از ایشان پیروی کردهاند ، برخی به زیان کار خود آگاه نبوده و برخی نیز برای نام درآوردن یا سودجویی به اینگونه زیانکاریها دست یازیدهاند. سپس کسانی هم به یک رشتهی دیگری از کتابهای زیانمند از نوشتن یا ترجمهی رمانها ، پدید آوردن دفتر شعر از بافندگیهای خود یا شاعرانِ درگذشته ، برخاسته و بکتابهای زیانمند بیش از پیش افزودهاند.
👇
بدینسان ، کتاب و کتابخوانی (از هر گونه) و کتابخانه در چشمشان بزرگ گردیده. این را از گزارشهای تلویزیونی نیز توان دریافت. از هر کسی که گزارش فراهم میگردانند و خواستشان بزرگ گردانیدن و ستایش ازوست ، تلویزیون و خود او هر دو میخواهند که جلو قفسهی کتابهایش بنشیند و دوربین یک دم چشم از آن قفسهها برندارد تا «درخشش دانشش» چشم تماشاگران را خیره سازد.
ما میپرسیم : آیا گام نخست در کتابخوانی شناختن کتابی نیست که برای خواندن برمیگزینیم و اینکه چه سودی از آن برمیخیزد؟!.
پاکدینی در این گام پافشار است و آن را بجا و بایا میداند. چنین گامی به رشد و شایندگی یک توده میافزاید. ببینید پاکدینی از ما میخواهد : «هر کاری که میکنید سود توده را بدیده گیرید». این گفته همه چیز را دربر میگیرد. یکی از آنها کتاب خواندن و نوشتن است. آیا با چنین معیاری کتابخوانی و کتابنویسی را بسنجیم بهتر است یا آنکه در هر حال آن را سودمند بدانیم؟!..
[1] : شادروان توران میرهادی در زمینهی کتاب کودکان به کتابهای زیانمند پروای ویژه داشته. او از بنیادگزاران و کارگردان اصلی «فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان» میباشد که جلدهای بسیاری از آن چاپ شده و بیرون آمده. روانش شاد.
(این نوشتار دنباله دارد)
ما میپرسیم : آیا گام نخست در کتابخوانی شناختن کتابی نیست که برای خواندن برمیگزینیم و اینکه چه سودی از آن برمیخیزد؟!.
پاکدینی در این گام پافشار است و آن را بجا و بایا میداند. چنین گامی به رشد و شایندگی یک توده میافزاید. ببینید پاکدینی از ما میخواهد : «هر کاری که میکنید سود توده را بدیده گیرید». این گفته همه چیز را دربر میگیرد. یکی از آنها کتاب خواندن و نوشتن است. آیا با چنین معیاری کتابخوانی و کتابنویسی را بسنجیم بهتر است یا آنکه در هر حال آن را سودمند بدانیم؟!..
[1] : شادروان توران میرهادی در زمینهی کتاب کودکان به کتابهای زیانمند پروای ویژه داشته. او از بنیادگزاران و کارگردان اصلی «فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان» میباشد که جلدهای بسیاری از آن چاپ شده و بیرون آمده. روانش شاد.
(این نوشتار دنباله دارد)
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
88%
آری
13%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشهی آن»
🖌 احمد کسروی
🔸 44ـ باز در پیرامون صوفیگری (چهار از چهار)
نویسندهی آن کتاب نه تنها جنگ جهانگیر گذشته ، بلکه همهی حوادث را بنام «فقیران» میشمارد. زیرا مینویسد : «همینطور بلوای (شورش) هندوستان و تشکیلات عثمانی و شورش حالیهی هندوستان هم که شروع شده و روز بروز خواهد افزود و سلطنت افغانستان و شورش حالیهی آن ، تمام از معجزات و کارهای همین فقیرانست».
سپس بدروغ بزرگتری پرداخته در شماردن «معجزات» مهربابا از جمله چنین مینویسد : «یکی از بزرگترین معجزاتی که بر فرداً فرد واضح و آشکار و ظاهر و مبرهن است و تمام عالم از وقوع آن در تفکر و حیرتند ولی هیچ کس از اصل آن مخبر نیست وضع حالیه و ترقی امروزی مملکت ایران و انقراض سلطنت قاجاریه و تشکیل پادشاهی پهلوی و نصب اعلیحضرت رضاشاه به تخت سلطنت ایرانست و این اولین خدمتی بود که شت مهربابا بعد از وصل الهی در این عالم انجام داد و از برای اجرای آن هم سفری تا سرحد ایران (بندر بوشهر) رفته و مراجعت کرد. در سال 1924 بعد از مسافرت کاملی که از هندوستان نموده و مراجعت نمودند با چند نفر از اتباع و پیروان خود بخیال گردش و سیاحت ایران عزیمت نمودند. بعد از رسیدن به بوشهر و اقامت چند روزی در آنجا ادامه در مسافرت را موقوف نموده و باز مراجعت نمودند. از این مسافرت و مراجعت سبب و جهتی ظاهراً مفهوم نمیشد. فقط استنباط میشد که مقصود مسافرت و سیاحت نیست بلکه از روی اشارهای که معلوم شد فقط اجرای مأموریت بزرگی و تغییر و تبدیلات کاملی بود که از روی ابهام میگفت دانه کاشته شد و نشانه و اثر آن هم بزودی معلوم و واضح شد یعنی از همان تاریخ اوضاع ایران بهم خورده و تغییرات کاملی در اوضاع سیاسی و اقتصادی و قوانین مملکتی روی داده روز بروز وضعیت رو به بهبودی گذارد تا بحال امروز رسید».
ببینید چه دروغهای رسوایی را برشتهی نوشتن کشیده. رضاشاه در ایران در نتیجهی هوشیاری و توانایی خود و کوشش پیرامونیانش بپادشاهی رسیده و کارهایی انجام داده ، فلان درویش در هندوستان میگوید آن را من بپادشاهی رسانیدم. این دروغ یک معنی بیشتر ندارد و آن اینکه شما بدانید صوفیگری یک گمراهی سراپا زیانست. یک گمراهیست که گرفتارانش باین اندازه تیرهدل میگردند و بچنین دروغی گستاخ میشوند. میگویند : درخت را از میوهاش باید شناخت. شما میوهی صوفیگری را که این دروغبافیها و گزافگوییها است ببینید و به بدی درخت آن پی برید.
در ایران چنین عقیدهای فراوانست که اگر فلان درویش توجهی کند ، یا بَهمان سید دعا خواند ، اثری خواهد داشت و کارها بهتر خواهد بود ، ولی اینها همه نادانیست ، همه نافهمیست. کارهای این جهان همه از روی افزار است و هیچ چیزی بیانگیزه[=بیعلت] نتواند بود. فلان مردی که بیمار است آن بیماری انگیزهای از درون او دارد و تا انگیزه را با درمان دور نگردانند بهبودی نخواهد یافت ، و دعای سید ، و هوی درویش ، و نذر و قربانی و مانند اینها کمترین اثری نخواهد داشت. این آیینیست که خدا نهاده و هیچگاه بهم نخواهد خورد.
دلیل استوار این ، حال خود ایرانیان است که باآنکه هزاران سید و ملا و درویش و دعانویس و جادوگر و روضهخوان دارند ، و چند قطب در اینجا و آنجا گردن افراشتهاند ، و ستون چهارم در کرمانست [1] ، مولیالوری [2] و مظهر خدا یکی از عَکا و دیگری از لندن [3] چشمشان باین سرزمین باز است ، با این حال در پستترین و بدترین حالی زندگی میکنند و این نمونهی بدبختی ایشان است که در سالی که از آسمان باریده و از زمین روییده دچار گرسنگی شدهاند و در توی فلاکت دست و پا میزنند. آدمی از شنیدن اینها بیاد آن مثل میافتد : از شتر پرسیدند از کجا میآیی گفت از گرمابه. گفتند : از پاهای گِلآلودت پیداست.
(پرچم روزانه شمارههای 233 ، 234 ، 235 و 236)
🔹 پانوشتها :
1ـ اشاره به پیشوایان کریمخانیان میباشد که خود را رکن رابع مینامیدند.
2ـ پاینامی است که بهائیان به عبدالبهاء دادهاند. او سالها در عَکّا راهبر بهائیان بود ولی پس از درگذشتش در حیفا بخاک سپارده شد.
3ـ اشاره به شوقیافندی جانشین عبدالبهاء است که از جوانی به انگلستان رفت. هنگام نوشته شدن این گفتار در لندن بوده و در همانجا درگذشت.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 44ـ باز در پیرامون صوفیگری (چهار از چهار)
نویسندهی آن کتاب نه تنها جنگ جهانگیر گذشته ، بلکه همهی حوادث را بنام «فقیران» میشمارد. زیرا مینویسد : «همینطور بلوای (شورش) هندوستان و تشکیلات عثمانی و شورش حالیهی هندوستان هم که شروع شده و روز بروز خواهد افزود و سلطنت افغانستان و شورش حالیهی آن ، تمام از معجزات و کارهای همین فقیرانست».
سپس بدروغ بزرگتری پرداخته در شماردن «معجزات» مهربابا از جمله چنین مینویسد : «یکی از بزرگترین معجزاتی که بر فرداً فرد واضح و آشکار و ظاهر و مبرهن است و تمام عالم از وقوع آن در تفکر و حیرتند ولی هیچ کس از اصل آن مخبر نیست وضع حالیه و ترقی امروزی مملکت ایران و انقراض سلطنت قاجاریه و تشکیل پادشاهی پهلوی و نصب اعلیحضرت رضاشاه به تخت سلطنت ایرانست و این اولین خدمتی بود که شت مهربابا بعد از وصل الهی در این عالم انجام داد و از برای اجرای آن هم سفری تا سرحد ایران (بندر بوشهر) رفته و مراجعت کرد. در سال 1924 بعد از مسافرت کاملی که از هندوستان نموده و مراجعت نمودند با چند نفر از اتباع و پیروان خود بخیال گردش و سیاحت ایران عزیمت نمودند. بعد از رسیدن به بوشهر و اقامت چند روزی در آنجا ادامه در مسافرت را موقوف نموده و باز مراجعت نمودند. از این مسافرت و مراجعت سبب و جهتی ظاهراً مفهوم نمیشد. فقط استنباط میشد که مقصود مسافرت و سیاحت نیست بلکه از روی اشارهای که معلوم شد فقط اجرای مأموریت بزرگی و تغییر و تبدیلات کاملی بود که از روی ابهام میگفت دانه کاشته شد و نشانه و اثر آن هم بزودی معلوم و واضح شد یعنی از همان تاریخ اوضاع ایران بهم خورده و تغییرات کاملی در اوضاع سیاسی و اقتصادی و قوانین مملکتی روی داده روز بروز وضعیت رو به بهبودی گذارد تا بحال امروز رسید».
ببینید چه دروغهای رسوایی را برشتهی نوشتن کشیده. رضاشاه در ایران در نتیجهی هوشیاری و توانایی خود و کوشش پیرامونیانش بپادشاهی رسیده و کارهایی انجام داده ، فلان درویش در هندوستان میگوید آن را من بپادشاهی رسانیدم. این دروغ یک معنی بیشتر ندارد و آن اینکه شما بدانید صوفیگری یک گمراهی سراپا زیانست. یک گمراهیست که گرفتارانش باین اندازه تیرهدل میگردند و بچنین دروغی گستاخ میشوند. میگویند : درخت را از میوهاش باید شناخت. شما میوهی صوفیگری را که این دروغبافیها و گزافگوییها است ببینید و به بدی درخت آن پی برید.
در ایران چنین عقیدهای فراوانست که اگر فلان درویش توجهی کند ، یا بَهمان سید دعا خواند ، اثری خواهد داشت و کارها بهتر خواهد بود ، ولی اینها همه نادانیست ، همه نافهمیست. کارهای این جهان همه از روی افزار است و هیچ چیزی بیانگیزه[=بیعلت] نتواند بود. فلان مردی که بیمار است آن بیماری انگیزهای از درون او دارد و تا انگیزه را با درمان دور نگردانند بهبودی نخواهد یافت ، و دعای سید ، و هوی درویش ، و نذر و قربانی و مانند اینها کمترین اثری نخواهد داشت. این آیینیست که خدا نهاده و هیچگاه بهم نخواهد خورد.
دلیل استوار این ، حال خود ایرانیان است که باآنکه هزاران سید و ملا و درویش و دعانویس و جادوگر و روضهخوان دارند ، و چند قطب در اینجا و آنجا گردن افراشتهاند ، و ستون چهارم در کرمانست [1] ، مولیالوری [2] و مظهر خدا یکی از عَکا و دیگری از لندن [3] چشمشان باین سرزمین باز است ، با این حال در پستترین و بدترین حالی زندگی میکنند و این نمونهی بدبختی ایشان است که در سالی که از آسمان باریده و از زمین روییده دچار گرسنگی شدهاند و در توی فلاکت دست و پا میزنند. آدمی از شنیدن اینها بیاد آن مثل میافتد : از شتر پرسیدند از کجا میآیی گفت از گرمابه. گفتند : از پاهای گِلآلودت پیداست.
(پرچم روزانه شمارههای 233 ، 234 ، 235 و 236)
🔹 پانوشتها :
1ـ اشاره به پیشوایان کریمخانیان میباشد که خود را رکن رابع مینامیدند.
2ـ پاینامی است که بهائیان به عبدالبهاء دادهاند. او سالها در عَکّا راهبر بهائیان بود ولی پس از درگذشتش در حیفا بخاک سپارده شد.
3ـ اشاره به شوقیافندی جانشین عبدالبهاء است که از جوانی به انگلستان رفت. هنگام نوشته شدن این گفتار در لندن بوده و در همانجا درگذشت.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.