پاکدینی ـ احمد کسروی
7.78K subscribers
8.07K photos
451 videos
2.28K files
1.69K links
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini

پیام بما
@PakdiniHambastegibot

farhixt@gmail.com
Download Telegram
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمی‌خیزد (2 از 21)


این را در جاهای دیگری نیز نوشته‌ام : در سال ١٣٣۶[ق] ⁽¹⁾ که جنگ جهانگیر درمیان می‌بود و گرانی نیز پیش آمد و می‌توان گفت بیش از «سه‌یک» مردم را نابود گردانید ، در آن سال من در تبریز می‌بودم و آشکاره می‌دیدم که بیشتر توانگران دست بینوایان نمی‌گرفتند ، خویشان و همسایگانشان که از گرسنگی می‌مردند پروا نمی‌داشتند ، مردگان که از بی‌کفنی بروی زمین می‌ماندند بروی خود نمی‌آوردند. بسیاری از آنان گندم یا خواروبار که می‌داشتند نهان کرده به بهای بسیار گرانی فروخته پول می‌اندوختند. در آن میان تنها کاری که رواج می‌داشت بزمهای روضه‌خوانی برپا کردن می‌بود. سپس نیز که بهار رسید و راه عراق که از سالها بسته می‌بود باز گردید آنان با یک شادمانی بتکان آمدند و بآهنگ زیارت به بسیج پرداختند و کاروانهای انبوه پدید آورده راه افتادند.

بدتر از آن ، دو سال پیش رخ داد. در سال١٣٢٠ (خورشیدی) که روس و انگلیس سپاه به ایران آوردند و رضاشاه برافتاده سختگیریهایی که او درباره‌ی رفتن به عراق می‌داشت از میان رفت ، شیعیان ایران همه چیز را فراموش کرده ، در چنان هنگامی که سپاه بیگانه بکشور آمده و سرزمین ایران بمیدان جنگ نزدیکتر شده (بلکه خود میدان جنگ گردیده) و بیمها درمیان می‌بود ، با صد خرسندی و شادمانی ، از هرسو رو به تهران آوردند و بیست‌ویک‌هزار تن ، پاوندی ١۴٠ ریال ارز خریده روانه‌ی کربلا و نجف شدند.

همین امسال آزمایش دیگری در کار است : سالها در ایران گندم و جو کم‌بها می‌بود و کشاورزان سختی می‌کشیدند و زیان می‌بردند. پارسال بشُوَند جنگ و در سایه‌ی کمی غلّه بهای آن بسیار بالا رفت و امسال با همه‌ی فراوانی بالاست. اکنون کشاورزان که غلّه را به بیست برابر بهای سالهای پیش می‌فروشند ، بجای آنکه ارج این پیشامد را بدانند و از پولهایی که بدست آورده‌اند کشتزارهای خود را بیشتر و بهتر گردانند ، باغها پدید آورند ، چشمه‌هاشان پاک گردانیده بآب بیفزایند ، برای زنان و فرزندان خود رخت خرند ، بچشمهای «تراخمی» بچگان خود پرداخته بنزد پزشک برند ، همه‌ی اینها را فراموش کرده تنها زیارت را بیاد می‌آورند. از هر دیهی گروهی کاروان بسته و ملای خودشان را همراه برداشته شادان و «صلوات»کشان راه می‌افتند.

همچنین بازاریان که در سایه‌ی بالا رفتن نرخها ، در این دو سال پولهایی اندوخته‌اند ، و بازرگانان که در سایه‌ی انبارداری و گرانفروشی ، به توانگری افزوده‌اند ، یگانه آرزوشان رفتن بکربلا و نجف (و یا بمکه) می‌باشد. بسیاری از آنان از دادن مالیات بدولت سر پیچیده با نیرنگ و رشوه گریبان خود را رها گردانیده براه می‌افتند.

اکنون خیابانهای تهران پُر از روستاییان خراسان و مازندران و دیگر جاهاست که بآهنگ کربلا باینجا آمده‌اند ، و با آن رختهای پاره و چرک‌آلود دسته‌دسته در خیابانها می‌گردند. کار بجایی رسیده که دولت عراق که سالانه سود بزرگی از آمدن و رفتن این دسته‌ها بَرَد ، از دادن «ویزا» خودداری می‌کند. اینست بسیاری از ایشان بی‌گذرنامه براه می‌افتند و در مرز گرفتار می‌شوند و کسانی نیز «گذرنامه» می‌سازند که اکنون یک دسته‌شان در شهربانی در زیر بازپرس‌اند.

اینست آرمان شیعیان. آنچه در آنان نتوان یافت به نیکی کشاورزی یا بازرگانی یا چیزهای دیگر کوشیدن ، و یا دلبستگی بتوده و کشور داشتنست. از اینجاست که می‌گوییم : شیعیگری از هر باره بوارونه‌ی دینست.

یکی از آمیغهای ارجداری که دین یاد می‌دهد آنست که در جهان ، بیرون از «آیین سپهر⁽²⁾» کاری نتواند بود. نتواند بود که کسی در اینجهان باشد و هیچ‌کس او را نبیند. نتواند بود که کسی هزار سال زنده بماند. نتواند بود که آفتاب از فرودگاه خود برآید. نتواند بود که مردگان بجهان بازگردند ... ولی دیدیم که شیعیگری پُر از اینگونه کارهای بیرون از آیینست.

دیگری از آمیغهای ارجدار آنست که به هر کاری باید از راهش کوشید : بیمار را باید بنزد پزشک بُرد و درمان خواست ، به توانگری باید از راه کوشش رسید ، ارجمندی درمیان مردم را باید با نیکوکاری یافت ... ولی شیعیگری همه بآخشیج این می‌گوید. یک شیعی هر «مرادی» دارد از گنبدها تواند گرفت. از امامزاده داوود ، از شاه‌عبدالعظیم ، از معصومه‌ی قم ، تواند گرفت. چه رسد بگنبدهای امامان که والاتر و تواناتر می‌باشند.


🔹 پانوشتها :

1ـ 1917 م. ، جنگ جهانی یکم. ـ و

2ـ طبیعت ، این جهان و دستگاه آن. ـ و


————————————

📣 (خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

یک نظرپرسی هم در زیر آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید).


🌸
📖 دفتر « در پیرامون شعر و صوفیگری »

🖌 احمد کسروی

🔸 در پیرامون شعر و صوفیگری ـ 1 (چهار از نه)


دیگری از دوستان دانشمند⁽¹⁾ چنین می‌نگارد : «در شماره‌ی 17 شعر را بسی ناچیز و بی‌مغز انگاشتید. آن دمی که اوج حقیقت‌طلبت را می‌بینم خرّم می‌گردم از اینکه جز پیرامون حقیقت نیستید و از دیگر سوی یکسر مجاز را از میان بردن کار خردمند نیست که گفته‌اند المَجَاز قَنْطَرَة الحَقِیقَة⁽²⁾ . وانگهی اگر در یک جا شعر را قدحی است در دیگر جا شایان مدح و ستایش است ...»

می‌گوییم : شعر سخن است ـ سخن آراسته و سنجیده. سخن را بیکبار نمی‌توان گفت بی‌مغز یا مغزدار است. سخن اگر معنی دارد بامغز وگرنه بی‌مغز می‌باشد. درباره‌ی شعر نیز همان جمله را باید گفت.

ولی اگر کسانی چنین پندارند که شعر از آنجا که سخن سنجیده و آراسته است بخودی خود دارای ارجی می‌باشد اگرچه معنای سودمندی نداشته باشد چنین پنداری بیجاست و گمان نداریم که مقصود دوست دانشمند ما این باشد.

اما عبارت «المَجَاز قَنْطَرَة الحَقِیقَة» ، این عبارت ازآنِ صوفیان است که معنای دیگری از آن مقصود می‌دارند. ولی گویا مقصود دوست دانشمند ما اینست که بر شعرایی که در موضوعهای ناسودمند شعر می‌سرایند باید بخشود تا کم‌کم پیش رفته و بموضوعهای سودمندی برسند.

ما بر این مقصود دوست خودمان چندان ایراد نداریم. چیزی که هست شاعری که از آغاز جوانی لب به بیهوده‌گویی گشاده کمتر روی می‌دهد که در پیری دست از آن برداشته بکارهای سودمند بپردازد. وآنگاه این شعرا تنها باین بسنده نمی‌کنند که شعرهای ناسودمند بگویند بلکه شعرهای سراپا زیان و سراسر آسیب می‌سرایند.

ما اینک در تهران شاعری را می‌شناسیم که یک عمر با غزلسرایی و یاوه‌بافی بسر داده که نه پی کار و پیشه‌ای رفته تا نزد زن و فرزند خود سرفراز باشد و نه بپاکدامنی برخاسته که پیش خدا ارجمندی پیدا کند ، عمری با تردامنی و تنگدستی و پستی و فرومایگی بسر داده و یگانه هنرش قافیه‌بافی بوده کنون هم در شصت سالگی که دم گور ایستاده چنین شعر می‌سراید :

که گفت در رمضان می نمی‌توان خوردن
مگر سزاست که بر خویش عیش را محرم کرد

در این یک بیت شاعرِ روسیاه بر دین و آدمیگری و شرم و خرد پشت پا زده و پستی و نادانی خود را فاش گردانیده تنها برای آنکه یک «محسنه‌ی بدیعی» را بکار برده و روان رشید وطواط را شاد گرداند!

آری ای پیر روسیاه! آن کسی که گفته در رمضان می نخورید تو او را نمی‌شناسی! تو و همکاران تو آزادید که در رمضان هم عیش را بر خود محرم نساخته می بخورید و با شاهدان خوش باشید و بالاتر از همه از این قافیه‌های ننگین ببافید!

لیکن ای پیر چرکین خاک بر سر! یک عمر در اینجهان با این یاوه‌بافیها بسر دادی و یگانه حاصل عمرت آن دیوان غزل است که پس از خودت نفرین‌نامه‌ی خوبی بیادگار خواهد ماند! در آنجهان نیز سزای این ناپاکیهای خود را خواهی دید!

من دلم نه بر تو بلکه بر آن جوانان پاکدلی می‌سوزد که فریب تو و مانندگان ترا خورده راهی را که شما پیموده‌اید خواهند گرفت. و اینست که آسوده ننشسته باین جوش و خروش برمی‌خیزم.


🔹 پانوشتها :

1ـ آقای آقا سید علی‌اکبر برقعی از قم. (مهنامه‌ی پیمان)

2ـ معنی : «مجاز پل حقیقت است.» برای آگاهی درست (کامل) بنگرید بکتاب «صوفیگری».


🌸
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارشی از دادخواهی بی‌خشونت و خاموش روز 25 بهمن که حکومت ملایان با به میدان آوردن لشکری از پلیس از فراهم آمدن دادخواهان جلوگیری کرد.
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمی‌خیزد (3 از 21)


دوم : یک گمراهی بزرگی در شیعیگری آنست که پنداشته‌اند خدا جهان را بپاس هستی «چهارده معصوم» آفریده. این خود گزافه‌ی بی‌پاییست. خدا جهان را بپاس هستی کسی نیافریده. خدا بالاتر از آنست که با آفریدگان خود مهر ورزد. بزرگتر از اینست که همچون پادشاهان هوسمند «گرامی داشتگانی» برگزیند. چنین گفته‌ای از هر کسی سر زده بیدین و دروغگو می‌بوده و نزد خدا روسیاه خواهد بود.

بنیادگزار اسلام یک تن همچون دیگران می‌بود. خدایش برگزید و براهنماییش برانگیخت. برتری‌ای‌ که پیدا کرد از این راه بود و برتری دیگری نمی‌داشت. این درباره‌ی آن پاکمرد است که برانگیخته‌ی خدا می‌بود ، چه رسد به نوادگانش که هیچ‌کاره می‌بودند.

به هر حال این باور با همه‌ی بیپاییش پایه‌ای در کیش شیعی بوده است و از آن ، دو زیان بسیار بزرگی برخاسته : یکی آنکه شیعیان «کسان‌پرست» بوده‌اند. دیگری اینکه جز بزمان امامانشان و بداستانهای ایشان ارج ننهاده بزمان خود بیگانه شده‌اند.

آنچه کسان‌پرستیست ، یک شیعی باید دلش پر از مهر امامان خود باشد و بهیچ چیزی ارج نگزارد. اگر شما نیک سنجید اینان به پیغمبر نیز آن ارج را نمی‌گزارند.

پیغمبر در چهل سالگی به پیغمبری رسیده آن هم بایستی پیاپی جبرائیل بیاید و برود و دستورها بیاورد. ولی امامان از کودکی امام می‌بوده‌اند و بی‌آنکه نیازمند جبرائیل باشند همه چیز را می‌دانسته‌اند. در یاوری بخدا و گردانیدن جهان نیز آن توانایی و کوشایی که از امامان و از «حضرت عباس» نمایانست از پیغمبر نمایان نمی‌باشد.

در اندیشه‌ی یک شیعی گلهای باغ آفرش دوازده امام بوده‌اند و دیگران در برابر آنان دارای ارجی یا ارزشی نمی‌باشند و نخواهند بود. یک کسی هرچند که نکوکار باشد و در راه خدا بکوششها پردازد و جانفشانیها کند بپایه‌ی امامان نتواند رسید در جای خود ، که بپایه‌ی سلمان و اباذر و مقداد نتواند رسید. نیکی را آنان دریافته‌اند و جایی برای دیگران بازنمانده.

نیکان در جای خود ، که بَدان نیز چنینند. یک شیعی ، ستمکاری جز یزید و ابن‌زیاد و شمر نشناسد. چنگیز که آنهمه خونها ریخته ، تیمور که آن کشتارها را کرده ، صمدخان ⁽¹⁾ که آن بدنهادیها را نموده ، هیچ یکی به پایگاه یزید یا شمر یا ابن‌زیاد نرسیده است و نتوانستی رسید. جایگاه ستمگری را یزید و ابن‌زیاد گرفته‌اند و جا برای دیگران باز نمانده است. پس از هزاروسیصد سال هنوز به یزید «لعن» می‌خوانند ، ولی چنگیز و تیمور که آنهمه خونها ریخته‌اند نامی از آنان درمیان نمی‌باشد.


🔹 پانوشت :

1ـ صمدخان و بدنهادیها و سیاهکاریهای او را از کتاب «تاریخ هجده ساله‌ی آذربایجان» می‌توان شناخت. ـ و


————————————

📣 (خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

یک نظرپرسی هم در زیر آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید).


🌸
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمی‌خیزد (4 از 21)


یک شیعی باید از هر چیزی ستایشی برای امامان خود ، و یا نکوهشی برای دشمنان ایشان پدید آورد و هیچ فرصتی را در این باره از دست ندهد. این بایای شیعیگری اوست. مثلاً ابوبکر چون خلیفه شده و بمنبر رفته و پاکدلانه بمردم چنین گفته : «وَلَّیتُکُمْ وَلَسْتُ بِخَیرٍ مِنْکُمْ» ، (من سررشته‌دارتان گردیدم در حالی که بهتر از شما نمی‌باشم) ، شیعی باید فرصت از دست ندهد و بآن گفته‌ی ابوبکر «وَ عَلِی فِیکُم» ⁽¹⁾ بیفزاید تا دانسته گردد که ابوبکر با همه‌ی دشمنی که با علی می‌داشت به بزرگتری و برتری او می‌خَستُوید ⁽²⁾ و این بپاس جایگاه او بوده که گفته : «من بهتر از شما نمی‌باشم».

یک جمله‌ای در کتابهاست : خدا به پیغمبر اسلام گفته : «لَو لاَک لَمَا خَلَقتُ الأَفْلاَک» ، (اگر تو نبودی این چرخها را نیافریدمی) این جمله غلطست و همانا ⁽³⁾ آن را یکی از ایرانیان عربی‌دان ساخته است. در عربی بایستی گفت : «لولا انت ...». «لولاک» غلطست و جز بنام «سجع‌سازی» با افلاک آورده نشده. چنین جمله‌ی دروغ و غلطی ، شیعه آن را نیز بحال خود نگزارده و بآن نیز افزوده : «ولولاَ عَلِی لَمَا خَلَقْتُک» ، (و اگر علی نبودی تُرا هم نیافریدمی).

چنانکه گفتیم در این باره بآیه‌های قرآن نیز دست برده و هر کجا که زمینه‌ای دیده‌اند بآنها افزوده‌اند.

هر تکانی که در جهان پیش آید و هر داستان بزرگی که رخ دهد شیعی باید بگردد و حدیثی پیدا کند تا نشان دهد که امامان آن را از پیش آگاهی داده‌اند. این بایای شیعیگری اوست.

در سالهای اخیر که دانشهای اروپایی در ایران رواج یافت ، ملایان شیعه تنها بهره‌ای که از آن دانشها بردند این بود که بگردند و حدیثهایی پیدا کنند و آنها را به رخ جهانیان کِشند و چنین گویند : «این را فلان امام آگاهی داده».

بنوشته‌ی هبة‌الدین (وزیر فرهنگ عراق) ستاره‌شناسی نوین تازگی نمی‌دارد و همه‌ی آنها در آیه‌های قرآن فهمانیده شده و در حدیثها یادش رفته است.

بنوشته‌ی خالصی‌زاده ⁽⁴⁾ «نیروی کشش» (یا قوه‌ی جاذبه) را امامان می‌دانسته‌اند و در گفته‌هاشان بازنموده‌اند ، و بسیار دور از دادگریست که اروپاییان آن را از نیوتن انگلیسی نوشته‌اند.

در این ده سال که ما بکوشش برخاسته‌ایم ⁽⁵⁾ و سخنانی در زمینه‌ی زندگانی می‌نویسیم ، در سالهای نخست بسیاری از طلبه‌ها و دیگران می‌آمدند و چنین می‌گفتند : «اینها که در حدیثها هم هست. شما چرا حدیث ذکر نمی‌کنید که مردم هم زودتر بپذیرند». سپس چون از ما نومید شدند خودشان بکار پرداختند. بدینسان که ما هرچه نوشتیم آنان کتابها را گردیده از میان صد حدیثِ بی‌معنی یکی را ، که بیش یا کم ، مانندگی بگفته‌های ما می‌داشت پیدا کرده به رخ ما می‌کشیدند.

مثلاً ما که در زمینه‌ی خِرَد ، هم با کیشها و هم با صوفیگری و خراباتیگری ، و هم با روانشناسی نوین در چَخِش می‌بودیم و در برابر همه‌ی آنها گفته‌های خود را با دلیلهای استوار روشن می‌گردانیدیم ، آنان حدیثی را به رخ ما می‌کشیدند : «خدا چون خرد را آفرید باو گفت جلو بیا ، آمد. گفت پس برو ، رفت. گفت با تُست که کیفر خواهم داد ، با تُست که پاداش خواهم داد».


🔹 پانوشتها (از ویراینده) :

1ـ معنی : در حالی که علی درمیان شماست.

2ـ خستویدن (همچون برگزیدن) = اقرار کردن.

3ـ همانا = «چنین پیداست».

4ـ یکی از آخوندهای ایرانی‌تبار در عراق بود که انگلیسیان او را از آنجا بیرون راندند. اندکی پس از آمدنش به ایران در برابر جنبش جمهوری‌خواهی رضاشاه به مخالفت برخاست. به این کتاب نیز ایرادی نوشته که در گفتار پایانی آمده.

5ـ کسروی آغاز کوششهایش را از سال 1312می‌شمارد ـ سالی که مهنامه‌ی پیمان را بنیاد گزارد.


————————————

📣 (خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

یک نظرپرسی هم در زیر آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید).


🌸
📊 آیا ایرادهای نویسنده را به کیش شیعی خردپذیر می‌یابید؟
Anonymous Poll
89%
1️⃣ آری
9%
2️⃣ نه
2%
3️⃣ نه ، علتش را در ربات همبستگی می‌نویسم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علت آفرش خدا بنی‌آدم را ، زیارت حسین و گریه بَرو است.