پاکدینی ـ احمد کسروی
8.18K subscribers
8.13K photos
457 videos
2.28K files
1.72K links
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini

بوست
https://t.me/boost/pakdini

پیام بما
@PakdiniHambastegibot

farhixt@gmail.com
Download Telegram
✴️ نوروز سال 1404 ✴️

🖌 نویساد تلگرام

(بخش دوم)

سه چهار سال پیش همه‌گیری بیماری کوید19 در ایران بدانجا انجامید که روزانه 100 تن از هم‌میهنانمان را ـ کمابیش ـ بزیر خاک می‌برد. آن روز کارکنان بیمارستانها کوشش بسیار کرده جانسپاریها نمودند تا ریشه‌ی آن خشکید. آن کوششها فراموش نخواهد شد. امروز کشورمان را بیمهای دیگری است. امروز دسته‌ی دیگری باید پا بمیان گزارند و کوششهای پرارج دیگری را از راهش کنند. چنانکه نبرد با بیماری کوید راه درست خود را داشت ، کوشش برای نیکی و رستگاری این کشور نیز راه خود را دارد. راهی که اگر جز آن پیموده شود توده را جز زیان و تباهی بهره‌ای نخواهد بود.

باید دانست توده‌ی ایرانی با همه‌ی احساسات پرشور و آمادگی برای از خود گذشتگی که گاهی ازو پدیدار شده است ، دچار آلودگیهای هراس‌آورتر از کوید و سرطان می‌باشد و اینکه توده‌ی ما از بیشتر پیشامدها آسیب می‌بیند از همین درماندگی و زبونی اوست. این آلودگیها و گمراهیها هزار سال است آتش بجان کشور زده و توده‌ی نیرومند ایران را کمابیش از سده‌ی پنجم هجری رو به سستی و پستی برده است.

چون دلیلهای بسیار از تاریخ و پیشامدهای روزانه ، ما را به این باور رسانیده که درد اصلی کشور ، آشنا نبودن مردم به حقایق زندگی ، آلودگی به گمراهیها و در نتیجه پراکندگی و از هم پاشیدگی توده است ، اینست با آنکه رویدادهای سیاسی را بی‌اهمیت نمی‌شماریم و گاه به آنها می‌پردازیم ، بیش از آنکه سرگرم آنها شویم به رواج حقایق زندگی و نبرد با گمراهیهای توده می‌کوشیم.

هستند کوشندگانی که با ما همباور نیستند. آنها برآنند که بدبختیهای ما تنها از «سوء مدیریت» و حکومت است و در مردم کمی و کوتاهی نمی‌بینند. دسته‌ی دیگر دلیلهای ما را که می‌گوییم : این مردم با این حالی که دارند خود در بدبختیها سهیم هستند ، خود در سوء مدیریتها و حکومتهای فاسد دخالت دارند ، می‌پذیرند ولی از همراهی با ما سر بازمی‌زنند و چنین بهانه می‌آورند : «اینها بماند برای بعد».

ولی مگر ما از روی هوس و پندار به این باورها رسیده‌ایم که آنها را اکنون کنار گزارده به زمانی دیگر بازگزاریم؟!..ما به سخنان خود از تاریخ جهان ،‌ تاریخ هزارساله‌ی دگرگونی اندیشه‌ها در ایران ، داستان دلگداز مغول ، کوششهای نادرشاه ، کوششهای بزرگان کشور پیش از مشروطه و سپس داستان جنبش مشروطه و خیزشهای پس از آن ، بلکه از پیشامدهایی مانند شهریور 1320 و پس از آن دلیلها آورده نشان داده‌ایم که سرچشمه‌ی گرفتاریهای کنونی ایران در آنست که مردم از «حقایق زندگی» بیگانه افتاده‌اند و بیشترشان آنها را نمی‌دانند. بارها گفته‌ و دلیلها آورده‌ایم که با این پراکندگیها (تفرقه) در کیش و اندیشه ، پیش از هر جنبش دیگری باید به چاره‌ی این گرفتاری کوشید و برای چاره نیز مردم باید «حقایق زندگی» را یاد گیرند و به آنها کار بندند تا نزدیکی اندیشه‌ها و رفتارها رخ دهد و یک نیرویی فراهم آید. این توده با این حالی که او راست ،‌ نیرویی ندارد که کار پرارجی تواند.

آسیبهای فراوان و ویرانگریِ این حکومت که روی قاجاریان را سفید کرده همیشه بدیده داشته گفته‌ایم که باید از هر فرصتی بهره برد و از خودکامگی و دیگر زیانهای او کاست. گفته‌ایم که برای جلوگیری از خودکامگیها ، توده نیازمند نیروست. نیروی توده را روشن گردانیده گفته‌ایم نیروی آن برآیند نیروهای یکایک مردم است. در جایی که مردمی با حقایق زندگی آشنا نیستند ناگزیر راهنماشان در زندگی هوسها ، نادانیها و خودخواهیها می‌باشد و چون هوسها و خودخواهیهای یک فرد در تضاد با ازآنِ دیگرانست ، اینست کوششهاشان بضد همدیگر بوده بجای آنکه نیروهاشان روی هم بیاید و نیروی بزرگی فراهم شود همدیگر را خنثا می‌کند. در چنین حالی چگونه می‌توان چشم داشت که از آنها نیروی چشمگیری فراهم شود؟!
👇
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📖 کتاب «در پیرامون خرد»

🖌 احمد کسروی

🔸 از یادداشت چاپ یکم این دفتر (یک از یک)


چنانکه خوانندگان می‌دانند گفتگو از «خرد» یکی از جُستارهای (مبحث) بسیار ارجداریست که از یکسو با دانشها ، و از سوی دیگر با زندگانی مردمان بهمبستگی می‌دارد. از اینسو در پاکدینی هم شناختن خرد و پیروی از راهنماییهای آن یک ستونی بشمار است ، بلکه خود «شاه‌ستون» می‌باشد.

...

چنانکه خوانندگان خواهند دید در این گفتار از یکسو معنی خرد روشن گردیده و بخرده‌هایی که خردناشناسان می‌گیرند پاسخها داده شده ، و از یکسو نمونه‌هایی از داوریهای خرد و نتیجه‌هایی که از آن بدست آید یاد گردیده. رویهم‌رفته از هر باره بآسانی جُستار و بروشنی زمینه کوشیده شده است.

ما آرزومندیم کسان بسیاری این دفتر را بخوانند و از یک گمشده‌ی بسیار گرانمایه‌ای که آن را توانند یافت آگاه گردند و درپی یافتنش باشند ...


🌸
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»

🖌 احمد کسروی

🔸 نشخوار سخن (یک از یک)


خردمند سخن بهنگام نیاز گوید و باندازه‌ی نیاز گوید

از فرقهایی که میان آدمیان و چهارپایان است یکی آنکه آدمی تا گرسنه نشود چیزی نمی‌خورد وانگاه همینکه سیر شد دست از خوردن بازمی‌دارد. ولی چهارپا اندازه‌ای برای خوردن و چریدن نشناخته همیشه دهانش کار می‌کند.

یک گاو را اگر در چراگاهی سر دهند از بام تا شام سر از چریدن برندارد و تا فرسوده و درمانده نشود دمی نیاساید. بلکه برخی چهارپایان بهنگام خوابیدن و آسودن هم دهان خود را بیکار نگزارده به نشخوار می‌پردازند.

بعبارت دیگر آدمی برای زیستن می‌خورد ولی چهارپا برای خوردن می‌زید. خوردن نزد او یک مقصود جداگانه‌ایست.

همین فرق را ما در آدمیان درمیان خردمند و بیخرد در زمینه‌ی سخنرانی می‌یابیم. بدینسان که خردمند سخن جز بهنگام نیاز نگوید و بیش از اندازه‌ی نیاز نگوید. ولی بیخرد هرگز دربند نیاز و بی‌نیازی نبوده و هیچگاه اندازه برای سخنگویی نمی‌شناسد. بعبارت دیگر او خودِ سخنگویی را یک مقصد جداگانه می‌داند و «سخنوری» یا «نویسندگی» را هنری می‌شمارد.

اینگونه سخنها را چه در شعر و چه در نثر «نشخوار سخن» باید نامید و بدا حال مردمی که این نشخوارکنندگان درمیان ایشان فراوان باشند.


🌸
✴️ نوروز سال 1404 ✴️

🖌 نویساد تلگرام

(بخش سوم)

کسانی پایه‌ی دلیلهاشان یک چیز بیشتر نیست و آن روایتی یا مَثَلی است که می‌گوید : «اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلوکِهِم». معنی آنکه مردم در زندگی از پیشوایانشان پیروی می‌کنند. با این سخن می‌خواهند بگویند که هرچه در مردم کمی و کوتاهی دیده می‌شود سرچشمه‌اش حکومت است. باید گفت : این سخن تا آنجا که بستگی مردم و حکومت را به هم نشان می‌دهد درست است. چگونگی آنکه رفتار یک حکومتِ خودکامه بر رفتار و خویهای مردم تأثیر بد می‌گزارد. بوارونه یک حکومت نیکرفتار و آزادیخواه مردم را به آزادیخواهی و پرهیز از خودخواهیها وامی‌دارد. از آنسو چنانکه نمی‌توان منکر نیروی بالقوه‌ی مردم شد ، همچنان نمی‌توان نقش حکومت را در تغییر سرنوشت یک مردمی بیکبار نادیده انگاشت.

به این اندازه سخنی نیست. لیکن این نه به آن معنیست که مردمی که گرفتار خودکامگی شدند چون پیروی از حکومت کنند ، هیچگاه نمی‌توانند از این دامگاه برهند. مگر تاریخ جهان گواه برافتادن لویی‌ها و شارلها و تزارها و سلطان عبدالحمیدها و محمدعلی‌میرزاها بدست مردمشان نبوده؟! پس پیروی مردم از حکومت همیشگی نیست و درباره‌ی هر مردمی راست درنمی‌آید. راستی‌را مردمی که به پایه‌ی مطلوبی از آگاهی و همدستی رسند ، چنان رفتار می‌کنند که حکومت ناچار از پیروی از ایشان خواهد شد نه ایشان از حکومت. نمونه‌های این در سده‌ی گذشته در جهان فراوان رخ داده که ما نیز چند تا از آنها را در بالا یاد کردیم. یک نمونه‌ی دیگر مردم هندوستانند که انگلیسها را ناچار به پیروی از خواست خود کردند.

از بازگوینده‌ی آن سخن توان پرسید : «اگر این روایت برای هر گفتگویی در پیرامون حکومت و مردم حجت است ، پس شما چگونه امیدمند به کوششهاتان هستید؟!» ، «مگر نه آنست که هرچه شما بکوشید ، باز مردم حکومت را راهنمای زندگی خود خواهند گرفت؟!».

از اینجا می‌باید نتیجه‌ی درست را گرفت و آن اینکه مردمی که نمی‌توانند حکومت را به پیروی از خواست خود وادارند نیرویی ندارند چنانکه ایرانیان با حال کنونی نیرویی ندارند و این همانست که ما با «پراکنده» خواندن توده نشان داده‌ایم. ولی هنگامی که با حقایق زندگی آشنا شوند اندیشه‌‌های یکسانی داشته به آسانی می‌توانند باهم همدست شوند و کارهای بزرگی را به نتیجه برسانند.

این هم دانستنیست که سرچشمه‌ی پراکندگی از اندیشه‌هاست. اندیشه‌ها و آرمانهای پراکنده نمی‌گزارد این مردم یگانه (متحد) شوند و همدست گردند و کاری پیش برند. گاهی هم که بر سر خواستهای محدودی (همچون برانداختن شاه در سال 57) همدست می‌شوند ، چون راهی برای کوششهاشان ندارند زبون فریبکاران و زورمندان می‌گردند و بار دیگر پشیمانیها آغاز می‌شود.

کسانی با یک خامی بی‌اندازه‌ای می‌گویند : «مردم دیگر آگاه شده دچار آن اشتباهات نمی‌شوند». ایشان گمان ‌دارند چون بخشی از مردم ملایان را شناخته و اندیشه و رفتارهاشان را با گوشت و پوست و استخوان دریافته‌اند ، دیگر فریب نخواهند خورد. تو گویی فریب همیشه یک رخت بتن دارد و زود شناخته می‎شود. این گذشته از آنست که هنوز انبوهی از مردم دینشان را در گرو پیروی از دستاربندان دینفروش می‌دانند.

120 سال از پیشامدهای مشروطه می‌گذرد و تاکنون دهها دولت با صدها وزیر و مدیر کل بر سر کار آمده و بیشتر آنها توانسته‌اند با نویدها و سخنان پرآب و تابی مردم را بفریبند. اکنون هم اگر معیار فریب نخوردن یک توده را در آگاه بودن از تاریخ ایران و جهان و حقایق زندگی و معنای راست دمکراسی و کوششهای حزبی و از همه مهمتر بکار بستن اندیشه‌ها و دانسته‌های سودمند بدانیم ، همینها خود نشان از آن دارد که این توده چون هنوز از ساده‌ترین آنها مثلاً معنی درست دمکراسی آگاه نیستند ، اینست به آسانی فریب می‌خورند. یکی از کوششها در ایران باید همین باشد که مردم از این حال بیرون آیند.

اشتباه دوم اینان آنست که گمان دارند تنها گرفتاری ، فریب خوردنست. هیچ نمی‌اندیشند که یک توده باید راه زندگانی‌اش نیز یکی باشد. توده‌ای که دهها راه برای زندگی دارد همیشه زبونی و بدبختی خواهند کشید.
👇
در این کشور نیک و بد شناخته نیست و پایه‌ای هم برای آن دانسته نمی‌باشد. هر کسی نیک آن را می‌داند که می‌خواهد و هرچه جز آنست بد می‌داند. این بدترین حالی است که یک توده دارد. آیا این دلیل پراکنده بودن مردم نیست؟! آیا این یک توده‌ای را زبون و بیچاره نمی‌کند؟! چنین مردمی چگونه توانند سر چیزهایی که بسود کشورشان است آرمان و اندیشه یکی کرده دست بهم دهند و بکار بزرگی برخیزند؟! اینکه چیزی را نخواهند و بر سر کنار گزاردنش باهم اندیشه یکی کنند (همچون سال 57) ، این جدا از آنست که آرمان مشترکی داشته بخواهند کشور را همپایه و همسر دیگر کشورهای بنام جهان گردانند. سخن از هخامنشیان و ساسانیان و شاهنامه راندن و به آنها سرفرازی کردن را هر کسی می‌تواند ، آیا با این اندیشه‌های پراکنده و زیانمند که در مغزها خوابیده این مردم می‌توانند در راه بزرگ گردانیدن کشور بکوشش برخیزند؟!

شما امروز می‌بینید کوشندگانی به میدان افتاده هر کدام می‌کوشد با براه انداختن هایهوی بزرگتری مردم را بسوی خود کشد ، بی‌آنکه در اندیشه‌های آنان تغییری دهند. اینان از فردای کوششهای خود هیچ بیم نمی‌دارند و تنها آن می‌خواهند که حکومت را از هر راهی شده بدست آورند. در حالی که این یک 57 دومی پدید خواهد آورد و گمان بیشتر آنست که با وضعی که کشور دارد به یک فروپاشی خواهد انجامید.

از اینجا ما یکی از بایاهای کوشش سیاسی را به تربیت مردم پرداختن و آنها را برای یک زندگانی آبرومند از روی منطق و خردمندی و از راه دمکراسی آماده نمودن می‌شماریم. فسوسا کوشندگان سیاسی به این کمتر پروا می‌کنند و درپی هوسهای خود سرگردانند؟!

یک توده‌ای با اندیشه‌های هزارساله‌ی پوسیده‌ و زیانمند نتواند با توده‌های زنده و پیشرفته‌ی جهان همگام گردد. اینکه ما در این اندیشه‌ها پافشاریم ، از آنروست که می‌خواهیم ایران را «چراغ آسیا» گردانیم. این بسیار جدایی دارد با اندیشه‌ی کسانی که می‌خواهند با تکیه بر همین مردم خرافیِ پندارپرست حکومتی برپا گردانند و آنها را همچون گله‌های گوسفند پشت سر اندازند. اینست با متعصبان و دلیل‌نافهمانِ کیشها همیشه مماشات کرده آنها را در رفتارهای کیشی آزاد می‌گزارند و یا ناچارند دستگاه شاعرپرستی و ادبیات‌بافی و صوفیگری را ببینند ولی جلو زیانهایش را نگیرند. بلکه برای چنان آزادیهایی فلسفه نیز ببافند.
📖 کتاب «در پیرامون خرد»

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار یکم : چرا خرد را خوار می‌دارند؟.. (یک از دو)


گرانمایه‌ترین چیزی که خدا بآدمیان داده «خرد» است. خرد شناسنده‌ی نیک و بد و راست و کج و سود و زیانست. آدمی برگزیده‌‌ی آفریدگان است ، میوه‌ی آفرینش است. این را ما با دلیل روشن گردانیده‌ایم و باید پذیرفت. ولی این برگزیدگی بیش از هر چیز دیگر نتیجه‌ی آنست که آدمی دارای خرد است. آدمیان اگر خرد را بشناسند و پیروی از آن کنند ، جا برای کشاکشها و دشمنیها که درمیانست نخواهد ماند و زندگانی براه دیگری افتاده ، بیشتری از رنجها از میان خواهد رفت.

در این دویست و سیصد سال در زمینه‌ی دانشها پیشرفتهای بیمانند رخ داده و افزارهای بسیار شگفت‌آور پدید آورده شده که بیکبار زندگانی را زیر و رو گردانیده. ما امروز در تهران نشسته آواز از لندن می‌شنویم ، مانند مرغان در هوا پریده در چند ساعت از اینجا تا مصر می‌رویم ، نیروی برق را زیر دست داشته در کارهای خود سود از آن می‌جوییم. اینهمه دیگرگونیها که از راه پیشرفت دانشها پدید آمده اگر آدمیان خرد را بشناسند و آن را در زندگانی راهنمای خود گردانند ، دیگرگونیهای بیشتر از این پدید خواهد آمد و زندگانی بیکبار رنگ دیگری خواهد یافت.

لیکن جای افسوس است که آدمیان خرد را نمی‌شناسند و از آن سودجویی نمی‌توانند ، در نتیجه‌ی همین نشناختن و سود نجستن ، صد کشاکش و دشمنی درمیان خود می‌دارند ، و شاهراه زندگانی را گم کرده از خوشیهای جهان جز بهره‌ی کمی نمی‌یابند ، و همیشه دچار رنج و آسیب می‌باشند. این زیانکشی بسیار بزرگی از آدمیان است.

داستان آدمیان از این باره داستان کسانیست که در شب تاریکی در یک زمین ناهمواری راه می‌پیمایند ، و چراغی را که با خود می‌دارند ، چون نمی‌دانند که چیست و چه سودی از آن تواند بود ، روشن نمی‌گردانند و از آن بهره‌مندی نمی‌خواهند. در همان تاریکی راه افتاده ، خود را به رنج و سختی می‌اندازند.

درمیان ایرانیان ، نه تنها خرد را نمی‌شناسند و پروای آن نمی‌دارند ، چون نامش درمیانست از دیرباز دسته‌هایی با آن دشمنی نموده‌اند. کتابهای فارسی پر از نکوهش خرد است و صوفیان و خراباتیان و باطنیان و همچنین بسیاری از کیشها ، با آن دشمنی نشان داده‌اند.

در کتابهای صوفیان اینگونه جمله‌ها فراوانست : «چون عقل راه بجایی نمی‌برد ، پای در راه سیر و سلوک نهاد و طالب کشف و شهود گردید». یا «چون به ناخن خرد گره از کار نمی‌گشود دست در دامن عشق زد» ، یا «چون عشق در دل رخت انداخت ، عقل خانه پرداخت»

مولوی می‌گوید :

عشق آمد عقل او آواره شد
صبح آمد شمع او بیچاره شد

نیز می‌گوید :

پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی‌تمکین بود

دیگری گفته :

عشق آمد و کرد عقل غارت
ای دل تو بجان بر این بشارت

خراباتیان که دسته‌ای در ایران می‌بوده‌اند و شعرهای بسیاری از خود بیادگار گزارده‌اند نیز همین راه را پیموده و از خرد نکوهشهایی کرده‌اند.

حافظ می‌گوید :

قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که در بحر می‌کشد رقمی

نیز می‌گوید :

ما را به منع عقل مترسان و می بیار
کاین شحنه در ولایت ما هیچ‌کاره نیست

باطنیان که دسته‌ی بزرگی در ایران می‌بوده‌اند و اکنون بازماندگانی از آنان (پیروان آقاخان محلاتی) در برخی جاها هستند ، نیز همین عنوان را داشته‌اند. حسن صباح پیشوای آنان را درباره‌ی خرد و کاستن از ارج آن سخنانی بوده.

همچنین کیشها هر کدام را که بگیرید از خرد و داوری آن گریزانند. اینان ـ این دسته‌ها و کیشها ـ خرد را بمعنی درستش نمی‌شناخته‌اند ، و از یک معنی نادرستی (ناقصی) که می‌شناخته‌اند نیز گریزان می‌بوده‌اند. زیرا که جز گمراه کننده و فریبنده نمی‌بوده‌اند و داوری خرد را بزیان خود می‌شناخته‌اند. داستان اینان داستان دزدانست که از روشنایی مهتاب گریزان باشند و آن را دشمن دارند.

جدایی هست میان آنکه کسانی در جستجوی راستیها باشند یا آنکه جز فریب مردم را نخواهند. آنان فریب مردم را خواسته‌اند ، و نه شگفت است که با خرد دشمنی نموده‌اند ، داستان آنان داستان دکانداران کمفروش تهرانست که در این ده سال و بیشتر ، هنوز هم سنگهای دولتی (کیلو) را نپذیرفته‌اند ، و هر یکی برای خود سنگهایی از آهن و سنگ و آجر می‌دارند یا داستان چیت‌فروش کوچه‌گردی که نیم‌ذرعی همراه نیاوردی و به زنان چنین گفتی : «نیم‌ذرعی چه می‌خواهد؟!.. این نیم‌ذرعیها درست هم نیست. من با وجب بهتر ذرع می‌کنم. هر چهار وجب من یک ذرعست.»


🌸
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
راجع بشعر و شعرا حیرت دارم چرا باید نگارشات پر از مغز و حقیقت در اشخاص ایجاد رنجش کند؟ شکی نیست شعر از جهت اینکه دارای سجع و قافیه و وزن و محسنات بدیعی است مؤثرتر است در نفس و برای فراگرفتن در خاطر و بسهولت حفظ کردن آسانتر است و از این جهت مزیت و رجحان بر نثر دارد. پس هر شعری که در نصایح و اخلاق و علوم و برای تهذیب اخلاق مردم سروده باشند درخور تحسین و گوینده‌ی آن مستوجب احترام است و هر شعری که بخلاف آن سروده باشد که مضیع اخلاق و عادت مردم یا در مدح مذموم یا ذم اشخاص قابل مدح یا در توصیف باده و ساده و ازین قبیل باشد باز نظر بعلت فوق بمراتب بدتر از نثر و بگوینده‌ی آن جز بیهوده‌گو و یاوه‌سرا نامی نمی‌شود نهاد.

آذر ـ چالشتُر ـ وحدت


🌸
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📖 کتاب «در پیرامون خرد»

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار یکم : چرا خرد را خوار می‌دارند؟.. (دو از دو)


ما اگر بخواهیم در اینجا از گمراهی و فریبکاری این دشمنان خرد سخن رانیم ، از زمینه‌ی خود دور خواهیم افتاد. کسانی که می‌خواهند بدانند اینها دچار چه نادانیهای پست بوده‌اند ، کتابهایی را که ما درباره‌ی یکایک این گمراهیها و نادانیها نوشته‌ایم بخوانند. (1)

بخوانند تا بدانند بهر چیست که آنان از خرد می‌گریزند. بخوانند تا بدانند داستان آنان در گریختن از خرد و داوری آن داستان دزدانست در گریختن از ماه و تابش آن.

به هر حال نکوهشهایی که اینان از خرد کرده‌اند و شاعران بی‌شمار ایران نافهمیده پیروی از آنان نموده‌اند ، نتیجه‌ این را داده که ایرانیان خرد را کوچک می‌شمارند که نه تنها بهره از آن نمی‌جویند ، خوارش نیز می‌دارند. یکی از کشاکشهای ما در این چند سال همین بوده که آیا با خرد آمیغها [=حقایق] را توان دریافت؟!. بارها کسانی بنزد من آمده چنین گفته‌اند : «مگر ما می‌توانیم با عقلهای خود حقایق را بفهمیم؟!» یا «ما با این عقلهای خود حقایق را درک خواهیم کرد؟!..» یا «مگر دین را هم می‌شود با عقل دریافت؟!..».

شگفت‌تر آنکه دانشهای نوین اروپا نیز خرد را باین معنی که ما می‌گوییم (که داور نیک و بد و راست و کج باشد) نمی‌شناسند ، و از بودن چنان نیرویی در آدمی ناآگاهی می‌نمایند. اینست در ایران یک دسته نیز از این راه با خرد ناآشنایی می‌نمایند و از شناختن آن سر بازمی‌زنند. داروین دانشمند بنام انگلیسی در نوشته‌های خود نام «خرد» را می‌برد. ولی آن را بمعنی اندیشه می‌گیرد که جز خواست ماست. همچنین در روانشناسی نام «خرد» ‌را می‌برند ولی آنان هم از این معنی که گفته‌ی ماست ناآگاهند.

در فلسفه‌ی مادی ، کار را دشوارتر از این گردانیده‌اند. زیرا پیروان این فلسفه سرچشمه‌ی همه‌ی فهم و دریافت آدمی را کله و مغز او می‌شمارند و چون ساختمان کله‌ها و مغزها در همه کس یکسان نیست ، آنگاه چون مغز ماده است و چیزهای بیرونی درو تواند هَنایید [اثر کرد] ، از اینجا آنان فهمها و دریافتها را یکسان نمی‌شناسند و به یک نیرویی که در همگی مردمان یکسان بفهمد و نیک و بد را بشناسد گردن نمی‌گزارند ، بلکه در خودِ نیک و بد سخن رانده می‌گویند : نیک و بدی در جهان نیست و هر کسی آنچه را با ساختمان مغزیش سازگار یافت یا بسود خود دید پسندیده ، نیک می‌شمارد و آنچه که نه چنین است ، بد می‌نامد.

در این چند سال کتابی از دکتر ارانی بنام «عرفان و اصول مادی» بچاپ رسیده که در آن چنین می‌گوید : «فقط با مغز می‌توان فکر کرد. مغز ماده و فکر یکی از خواص این ماده است. تجربه به ما نشان می‌دهد که اگر محیط مادی (نور ، درجه‌ حرارت ، رطوبت و غیره) تغییر کنند ، در ساختمان و طرز عمل موجود زنده نیز تغییرات نظیر آن به ظهور می‌رسد. مغز نیز کاملاً تابع آن قانونست.»

این دکتر که خود از پافشاران در فلسفه‌ی مادی بوده در اینجا زبان دانشی بکار برده. همین سخن را اگر بشکافیم ، همان معنیها خواهد درآمد. در جایی که سرچشمه‌ی همه‌ی دریافتها مغز مادیست و آن یک حال پایداری ندارد و چیزهای درونی و بیرونی در آن تواند هَنایید [تأثیر کردن] ، این معنایش آنست که در جهان نیک و بد پایداری نیست ، در ما نیز نیرویی برای شناختن نیک از بد و راست از کج نمی‌باشد. [2]

به هر حال این گفته‌ها از فیلسوفان مادی که با فزونیهایی از دیگران پراکنده شده و بزبانها افتاده در سالهای آخر در روزنامه‌های فارسی هم پیاپی بچاپ رسیده و ایرانیان بی‌آنکه بدانند اینها از کجاست خوانده و در دلها جا داده‌اند ، و این بهانه‌های نوینی بدست گروه انبوهی داده است. ما بارها دیده‌ایم که کسانی می‌آیند و با ما به چَخِش [=مجادله] می‌پردازند و دستاویزشان اینست : «همه‌ی مردم را نمی‌شود به یک راه آورد ، طرز تفکر هر کسی جداست ، حقیقتی در جهان نیست ، نیک و بد بسته بسود و زیان هر کسیست. این بدآموزیهای اروپایی چندان مفت و ارزان گردیده که بدست آخوندها نیز افتاده ، بارها دیده‌ایم فلان ملا می‌آید و می‌چخد و بهانه‌اش این بدآموزیهاست.»


🔹 پانوشتها :

1ـ کتابهای : شیعیگری ، بهائیگری ، صوفیگری ، حافظ چه می‌گوید؟ ، در پیرامون ادبیات ، در پاسخ حقیقتگو ، در پاسخ بدخواهان.

2ـ در کتاب «دین و جهان» بکتاب نامبرده پاسخ داده شده است. ـ و



🌸
1ـ چارلز داروین
2ـ تقی ارانی