آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
68%
آری
26%
نه
5%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📘 بخوانند و داوری کنند (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔍 تاریخچهی شیعیگری ، ایرادها و زیانهای آن ، پاسخ ملایان به این ایرادها
🔸 یادداشت ویراینده :
🔹تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔸 یادداشت نویسنده
🔹 تکهی 1 از 1
🔸 گفتار یکم : شیعیگری چگونه پیدا شده؟...
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔸 گفتار دوم : خردههایی که به شیعیگری توان گرفت
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔹 تکهی 11
🔹 تکهی 12
🔹 تکهی 13
🔹 تکهی 14
🔹 تکهی 15
🔹 تکهی 16
🔸 گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔹 تکهی 11
🔹 تکهی 12
🔹 تکهی 13
🔹 تکهی 14
🔹 تکهی 15
🔹 تکهی 16
🔹 تکهی 17
🔹 تکهی 18
🔹 تکهی 19
🔹 تکهی 20
🔹 تکهی 21
🔸 گفتار چهارم : زورگوییهایی که ملایان میکنند
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔹 تکهی 11
🔹 تکهی 12
🔸 یادداشت کوشاد تلگرام
🔸 یادداشتهای تو و پشت جلد کتاب
💐
🖌 احمد کسروی
🔍 تاریخچهی شیعیگری ، ایرادها و زیانهای آن ، پاسخ ملایان به این ایرادها
🔸 یادداشت ویراینده :
🔹تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔸 یادداشت نویسنده
🔹 تکهی 1 از 1
🔸 گفتار یکم : شیعیگری چگونه پیدا شده؟...
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔸 گفتار دوم : خردههایی که به شیعیگری توان گرفت
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔹 تکهی 11
🔹 تکهی 12
🔹 تکهی 13
🔹 تکهی 14
🔹 تکهی 15
🔹 تکهی 16
🔸 گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔹 تکهی 11
🔹 تکهی 12
🔹 تکهی 13
🔹 تکهی 14
🔹 تکهی 15
🔹 تکهی 16
🔹 تکهی 17
🔹 تکهی 18
🔹 تکهی 19
🔹 تکهی 20
🔹 تکهی 21
🔸 گفتار چهارم : زورگوییهایی که ملایان میکنند
🔹 تکهی 1
🔹 تکهی 2
🔹 تکهی 3
🔹 تکهی 4
🔹 تکهی 5
🔹 تکهی 6
🔹 تکهی 7
🔹 تکهی 8
🔹 تکهی 9
🔹 تکهی 10
🔹 تکهی 11
🔹 تکهی 12
🔸 یادداشت کوشاد تلگرام
🔸 یادداشتهای تو و پشت جلد کتاب
💐
📖 کتاب «در پیرامون خرد»
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار ششم : نتیجهای که میخواهیم (سه از چهار)
یک مثل دیگر : امروز در جهان دینهای بسیاری از مسیحیگری و مسلمانی و زردشتیگری و دین جهود و دینهای هندویان و چینیان و ژاپنیان رواج دارد که از هر یکی از آنها نیز شاخهها جدا گردیده. تنها در ایران چهارده گونه کیش هست.
اینها هیچیکی باهم سازگار نیست. از سوی دیگر دانشها که در اروپا پدید آمده به بنیاد همهی اینها لرزه انداخته. فلسفهی مادی که رواج بسیار گرفته و همپای دانشها و بهمه جا رسیده ، بیکبار با اینها ناسازگار است و با همهی آنها دشمنی نشان میدهد.
اینها امروز گرفتاری بزرگی برای جهان است. همین دینها و کیشها در حال آنکه در جلو دانشها شکست خورده و سست گردیده ، بیکبار از اثر نیفتاده. اگر هیچ نباشد این اندازه اثر دارد که انبوهی از مردمان را گیج گرداند و از دریافت راستیها بازدارد. این اندازه اثر دارد که دستههای بزرگی از کشیشها و حاخامها و ملاها و موبدها و لاماها آنها را دستاویز فریب سادهدلان گیرند و دستگاههای مفتخواری برپا گردانند. شنیدنیست که تودهی روس پس از آن شورش بنام کمونیستی هنوز گرفتار این چیزهاست و در بیست و شش سال نتوانسته چارهای باین دردها کند.
به هر حال در این باره هم خرد راه روشنی نشان میدهد. اگر کار با خرد باشد نخست باید دید دین چیست؟.. چه معنایی از این واژه خواسته میشود؟ آیا آمیغهایی یا راهنماییهای سودمندی در زیر این نام خوابیده است یا نه؟ اگر نخوابیده بیکبار باید آن را از میان برداشت ، و اگر خوابیده است باید دید چیست؟ باید نیکخواهان جهان دست بهم دهند و دین را در معنی راستش بهمه بفهمانند و این کیشهای سست و بیپا را از میان بردارند.
اینها مثلهاییست که چگونه خرد در هر زمینهای بسود آدمیان راهنماست. مثلهاییست که چگونه در هر باره آمیغها را روشن تواند گردانید. اینست میگوییم : هر کسی باید به خرد ارج گزارد و در کارهای خود آن را راهنما گرداند. این بایای ورجاوندی هر کس راست.
اگر آدمی را در زندگانی بایاهایی هست این نخستین آنهاست. به خرد ارج گزاردن و آن را در کارها راهنما گردانیدن ، بارزش آدمیان بسیار تواند افزود. یک آدمی که به خرد ارج میگزارد و پیروی از راهنماییهای آن میکند جز آن آدمیست که رشتهی اختیارش در دست هوسها و رشکها و کینهها و خشمهاست و از جانوران جز در شکل و پیکر جدایی نمیدارد.
از سوی دیگر باید در سراسر جهان برای زندگانی آیین خردمندانه باشد (که بهترین نمونهی آن پاکدینیست). باید قانونها همه از روی خرد باشد و نتیجهای از آنها جز آبادی جهان و آسایش جهانیان خواسته نشود. باید هر کاری از کارهای زندگانی از کشاورزی و بازرگانی و افزارسازی و زناشویی و سررشتهداری و مانند اینها بمعنی راست خود شناخته شده ، در معنی راست خود بکار بسته شود.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار ششم : نتیجهای که میخواهیم (سه از چهار)
یک مثل دیگر : امروز در جهان دینهای بسیاری از مسیحیگری و مسلمانی و زردشتیگری و دین جهود و دینهای هندویان و چینیان و ژاپنیان رواج دارد که از هر یکی از آنها نیز شاخهها جدا گردیده. تنها در ایران چهارده گونه کیش هست.
اینها هیچیکی باهم سازگار نیست. از سوی دیگر دانشها که در اروپا پدید آمده به بنیاد همهی اینها لرزه انداخته. فلسفهی مادی که رواج بسیار گرفته و همپای دانشها و بهمه جا رسیده ، بیکبار با اینها ناسازگار است و با همهی آنها دشمنی نشان میدهد.
اینها امروز گرفتاری بزرگی برای جهان است. همین دینها و کیشها در حال آنکه در جلو دانشها شکست خورده و سست گردیده ، بیکبار از اثر نیفتاده. اگر هیچ نباشد این اندازه اثر دارد که انبوهی از مردمان را گیج گرداند و از دریافت راستیها بازدارد. این اندازه اثر دارد که دستههای بزرگی از کشیشها و حاخامها و ملاها و موبدها و لاماها آنها را دستاویز فریب سادهدلان گیرند و دستگاههای مفتخواری برپا گردانند. شنیدنیست که تودهی روس پس از آن شورش بنام کمونیستی هنوز گرفتار این چیزهاست و در بیست و شش سال نتوانسته چارهای باین دردها کند.
به هر حال در این باره هم خرد راه روشنی نشان میدهد. اگر کار با خرد باشد نخست باید دید دین چیست؟.. چه معنایی از این واژه خواسته میشود؟ آیا آمیغهایی یا راهنماییهای سودمندی در زیر این نام خوابیده است یا نه؟ اگر نخوابیده بیکبار باید آن را از میان برداشت ، و اگر خوابیده است باید دید چیست؟ باید نیکخواهان جهان دست بهم دهند و دین را در معنی راستش بهمه بفهمانند و این کیشهای سست و بیپا را از میان بردارند.
اینها مثلهاییست که چگونه خرد در هر زمینهای بسود آدمیان راهنماست. مثلهاییست که چگونه در هر باره آمیغها را روشن تواند گردانید. اینست میگوییم : هر کسی باید به خرد ارج گزارد و در کارهای خود آن را راهنما گرداند. این بایای ورجاوندی هر کس راست.
اگر آدمی را در زندگانی بایاهایی هست این نخستین آنهاست. به خرد ارج گزاردن و آن را در کارها راهنما گردانیدن ، بارزش آدمیان بسیار تواند افزود. یک آدمی که به خرد ارج میگزارد و پیروی از راهنماییهای آن میکند جز آن آدمیست که رشتهی اختیارش در دست هوسها و رشکها و کینهها و خشمهاست و از جانوران جز در شکل و پیکر جدایی نمیدارد.
از سوی دیگر باید در سراسر جهان برای زندگانی آیین خردمندانه باشد (که بهترین نمونهی آن پاکدینیست). باید قانونها همه از روی خرد باشد و نتیجهای از آنها جز آبادی جهان و آسایش جهانیان خواسته نشود. باید هر کاری از کارهای زندگانی از کشاورزی و بازرگانی و افزارسازی و زناشویی و سررشتهداری و مانند اینها بمعنی راست خود شناخته شده ، در معنی راست خود بکار بسته شود.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
83%
آری
17%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»
🖌 صدیقی
🔸 بدآموزیهای خیام (یک از سه)
خیام چو آوازه در ایام افکند
سر در خم می تودهی انعام افکند
دانا بنگر که دانش و دین و خرد
در راه شراب و کوزه و جام افکند
نامهی بتشکن «پیمان» از آغاز پیدایش خود بتهایی را شکسته و رخنه در بنیاد بتپرستی افکنده است. آری دارندهی این نامهی گرانمایه فرزند بتشکن است و چنین کار از دست چنان والاتباری برآید. «چنان کنند بزرگان چو کرد باید کار». اینک بتازگی هم برای شکستن بتی بنام «خیام» که در این زمان پرستندگانی دارد میان بسته و بنکوهش آن بت بیجان بیباکانه زبان گشاده است.
خیام آن شاعر بدآموز و آن رند خراباتی است که با گفتههای بدآموزانهی خود مردم را سوی لجنزار بیدینی و لاابالیگری کشانیده و با اندیشههای ناپاکش روی مردمی را سیاه کرده است. دستگاه آفرینش با آنهمه شگفتکاریها که خردمندان را بحیرت انداخته و بناچار از ته دل گفتهاند : «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا» [سورهی آل عمران ، آیهی 191 : پروردگارا اینها را به بیهودگی نیافریدهای.] در نظر این مرد سیاهدل بازیچهای بیش نیست. و از اینروست که میگوید :
ما لعبتگانیم و فلک لعبتباز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
بازیچهکنان بدیم بر نطع وجود
رفتیم بصندوق عدم یک یک باز
چیزی که در چشم وی ارج و بهایی دارد همانا تردامنی و بادهگساری است :
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعهی می مملکت چین ارزد
جز بادهی لعل چیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد /
یک جرعهی می ملک جهان میارزد
خشت سر خم هزار جان میارزد
آن کهنه که لب بدو ز می پاک کنند
حقا که هزار طیلسان میارزد /
این ترانه را که نمونهای از کج اندیشیهای اوست درست بخوانید :
تا بتوانی خدمت رندان میکن
بنیاد نماز و روزه ویران میکن
بشنو سخن راست ز خیام عمر
می میخور و ره میزن و احسان میکن
کسی نمیگوید : ای مرد کجاندیش! راهزنی و هوسرانی و بنیاد آیین را ویران کردن با نیکوکاری و احسان چه سازشی دارد؟! تو گویی این مرد لاابالی خود را ناگزیر دیده که برخلاف دستورهای بزرگان دین سخنرانی کند و از اینرو این ترانه را هم در برابر حدیث معروف «لاتزن و لاتتصدق» سروده است!
این فیلسوف کجاندیش دین را که پایهی آرامش جهان و مایهی آسایش جهانیان است در راه هوسرانی خود پشت پا زده بیشرمانه میگوید :
می خوردن و مست بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دینْ دین منست
فیلسوفی چرا این نداند که آسایش جهانیان گرانمایهترین چیزهاست و نبایستی برای کامگزاری خود تیشه بریشهی آن بزند.
خیام نه تنها دین و یا مایهی آسایش جهانیان را در راه هوسرانی خود زیر پا گذاشته و عمری در ستایش می و معشوق بسر برده بلکه دانش و خرد را نیز در این راه نهاده و تردامنی و بادهگساری را بدانشاندوزی و خردپژوهی برتری داده است :
از درس علوم جمله بگریزی به
و اندر سر زلف دلبر آویزی به
زان پیش که روزگار خونت ریزد
تو خون قنینه در قدح ریزی به /
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صدساله چه دهروزه شویم
خوش دار تو کاس می از آن پیش که ما
در کارگه کوزهگران کوزه شویم
🌸
🖌 صدیقی
🔸 بدآموزیهای خیام (یک از سه)
خیام چو آوازه در ایام افکند
سر در خم می تودهی انعام افکند
دانا بنگر که دانش و دین و خرد
در راه شراب و کوزه و جام افکند
نامهی بتشکن «پیمان» از آغاز پیدایش خود بتهایی را شکسته و رخنه در بنیاد بتپرستی افکنده است. آری دارندهی این نامهی گرانمایه فرزند بتشکن است و چنین کار از دست چنان والاتباری برآید. «چنان کنند بزرگان چو کرد باید کار». اینک بتازگی هم برای شکستن بتی بنام «خیام» که در این زمان پرستندگانی دارد میان بسته و بنکوهش آن بت بیجان بیباکانه زبان گشاده است.
خیام آن شاعر بدآموز و آن رند خراباتی است که با گفتههای بدآموزانهی خود مردم را سوی لجنزار بیدینی و لاابالیگری کشانیده و با اندیشههای ناپاکش روی مردمی را سیاه کرده است. دستگاه آفرینش با آنهمه شگفتکاریها که خردمندان را بحیرت انداخته و بناچار از ته دل گفتهاند : «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا» [سورهی آل عمران ، آیهی 191 : پروردگارا اینها را به بیهودگی نیافریدهای.] در نظر این مرد سیاهدل بازیچهای بیش نیست. و از اینروست که میگوید :
ما لعبتگانیم و فلک لعبتباز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
بازیچهکنان بدیم بر نطع وجود
رفتیم بصندوق عدم یک یک باز
چیزی که در چشم وی ارج و بهایی دارد همانا تردامنی و بادهگساری است :
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعهی می مملکت چین ارزد
جز بادهی لعل چیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد /
یک جرعهی می ملک جهان میارزد
خشت سر خم هزار جان میارزد
آن کهنه که لب بدو ز می پاک کنند
حقا که هزار طیلسان میارزد /
این ترانه را که نمونهای از کج اندیشیهای اوست درست بخوانید :
تا بتوانی خدمت رندان میکن
بنیاد نماز و روزه ویران میکن
بشنو سخن راست ز خیام عمر
می میخور و ره میزن و احسان میکن
کسی نمیگوید : ای مرد کجاندیش! راهزنی و هوسرانی و بنیاد آیین را ویران کردن با نیکوکاری و احسان چه سازشی دارد؟! تو گویی این مرد لاابالی خود را ناگزیر دیده که برخلاف دستورهای بزرگان دین سخنرانی کند و از اینرو این ترانه را هم در برابر حدیث معروف «لاتزن و لاتتصدق» سروده است!
این فیلسوف کجاندیش دین را که پایهی آرامش جهان و مایهی آسایش جهانیان است در راه هوسرانی خود پشت پا زده بیشرمانه میگوید :
می خوردن و مست بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دینْ دین منست
فیلسوفی چرا این نداند که آسایش جهانیان گرانمایهترین چیزهاست و نبایستی برای کامگزاری خود تیشه بریشهی آن بزند.
خیام نه تنها دین و یا مایهی آسایش جهانیان را در راه هوسرانی خود زیر پا گذاشته و عمری در ستایش می و معشوق بسر برده بلکه دانش و خرد را نیز در این راه نهاده و تردامنی و بادهگساری را بدانشاندوزی و خردپژوهی برتری داده است :
از درس علوم جمله بگریزی به
و اندر سر زلف دلبر آویزی به
زان پیش که روزگار خونت ریزد
تو خون قنینه در قدح ریزی به /
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صدساله چه دهروزه شویم
خوش دار تو کاس می از آن پیش که ما
در کارگه کوزهگران کوزه شویم
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
67%
آری
31%
نه
2%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «در پیرامون خرد»
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار ششم : نتیجهای که میخواهیم (چهار از چهار)
امروز یکی از گرفتاریها همینست که این کارها بمعنی راستش شناخته نشده و در معنی راستش بکار نمیرود. من اگر بخواهم در اینجا ، در این زمینه سخن رانم رشته از دست خواهد رفت. برای نمونه تنها داستانی را که ده و چند سال پیش در زمینهی افزارسازی رخ داده در اینجا یاد میکنم :
چنانکه میدانیم انبوه اروپاییان و آمریکاییان در این باورند که باید کارخانهداران و سرمایهداران ایشان ماشینهای بزرگ و بیشمار راه اندازند و بآرزوی پولاندوزی پیاپی بریسند و ببافند و بسازند و بیرون ریزند ، و مردمان کشورهای پسماندهی شرقی ، از هند و ایران و چین و عربستان ، پیاپی رشتهها و ساختهها و بافتههای ایشان را بخرند و پول بآنان برسانند. اینست دولتهای اروپا و آمریکا هر یکی بایای خود میشمارد که به یکی از کشورهای شرقی دست یابد و بازاری برای کالاهای کارخانههای خودشان باز کند ، بهانهای که برای دستاندازی بکشورهای شرقی میدارند همینست که باید گفت : با زور آدمکشی بازرگانی میکنند.
پس از جنگ جهانگیر گذشته که سربازان از میدانهای جنگ بشهرهای خود بازگشتند و در کارخانه بکار پرداختند و ماشینها بیشتر و تندتر از پیش بکار افتاد ، و در اندکزمانی چند برابر نیاز مردمان کالاها بیرون ریخته شد ، ناچار ایستادگی در بازارها پدید آمد و کالاها رویهم انباشته شده در انبارها بازماند. از این پیشامد که نتیجهی ناچاری فزونی ماشینها میبود ، دشواریها در کشورهای آمریکا و اروپا پدید آمد. کارخانهداران چاره ندیدند جز آنکه از کار بکاهند و بسیاری از کارگران را بیرون ریزند ، از اینجا گرفتاری و بیکاری پدید آمد که در هر کشوری شمارهی بیکاران به ملیونها رسید و آنها دستهها بستند و نمایشها دادند.
در آن زمان این پیشامد را «بحران» نام نهادند و در همه جا بچارهجوییها پرداختند ، و یک داستان بسیار شگفت این بود که در آمریکا کسانی از «دانشمندان اقتصاد!» برخاستند و چنین پیشنهاد کردند که برای رهایی از «بحران» ، پس از آن در کارخانهها هرچه میبافند و میسازند و بیرون میریزند ، سست و بیدوام بافند و سازند که زود تباه گردد و خریداران ناچار شده زودتر ببازار بازگردند و کالا بخرند ، تا بدینسان ماشینها نخوابد ، و این پیشنهاد پذیرفته شد و از همان هنگام بود که بیشتری از کالاهای اروپا سست و بیدوام ساخته گردید.
شگفتتر آنکه نویسندگان مصر در روزنامهها و مهنامههای خود این پیشنهاد دانشمندان آمریکا را با یک آب و تاب بیش از اندازه نوشتند و ستایشها سرودند ، و در یکی از مهنامههای بنام آنجا (الهلال یا المُقتَطَف) چنین آغاز سخن شده بود : «گذشتگان چنین میپنداشتند که فیروزی در کار افزارسازی در آنست که افزارساز آنچه میسازد بادوامتر و دیرپاتر باشد ولی امروز «دانش» غلط بودن آن اندیشه را نشان داده ، چنین دستور میدهد که باید آنچه ساخته میشود بیدوامتر باشد که زود تباه گردد».
در همان زمانها ما در نوشتههای خود در این زمینه سخنانی نوشتیم که کوتاهشدهاش این بود : «باید از آن دانشمندان پرسید : آیا ماشینها برای مردمانند یا مردمان برای ماشینها؟!» آیا داستان آنست که باید ماشینها پیاپی کار کنند و صندوقهای ماشینداران را پر از پول گردانند و مردمان ناچارند که هرچه آنها میسازند و بیرون میریزند بخرند و در بازار باز نگزارند ، یا این است که ماشینها برای بسیج نیازمندیهای مردمانست و باید باندازهی نیاز آنان بسازند و بیش از آن نسازند؟! آنگاه آن پیشنهادی که شما بکارخانهداران میکنید اگر گِلکاری (بنایی) یا پزشکی نیز در پیشهی خود آن را بکار بندد و گلکار خانهای که میسازد ، بنیادش را استوار نگرداند تا زود برافتد و پیشهی او از رواج نیفتد ، و پزشک دردی را که با دارویی در ده روز درمان تواند کرد نکند و بیمار را یک ماه و دو ماه به در خانهی خود بیاورد و ببرد تا در خانهاش تهی نباشد ، آیا شما چه ایرادی بآن گلکار یا پزشک خواهید داشت؟!.. آیا نه همان پیشنهاد شما را بکار بسته است؟!..
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار ششم : نتیجهای که میخواهیم (چهار از چهار)
امروز یکی از گرفتاریها همینست که این کارها بمعنی راستش شناخته نشده و در معنی راستش بکار نمیرود. من اگر بخواهم در اینجا ، در این زمینه سخن رانم رشته از دست خواهد رفت. برای نمونه تنها داستانی را که ده و چند سال پیش در زمینهی افزارسازی رخ داده در اینجا یاد میکنم :
چنانکه میدانیم انبوه اروپاییان و آمریکاییان در این باورند که باید کارخانهداران و سرمایهداران ایشان ماشینهای بزرگ و بیشمار راه اندازند و بآرزوی پولاندوزی پیاپی بریسند و ببافند و بسازند و بیرون ریزند ، و مردمان کشورهای پسماندهی شرقی ، از هند و ایران و چین و عربستان ، پیاپی رشتهها و ساختهها و بافتههای ایشان را بخرند و پول بآنان برسانند. اینست دولتهای اروپا و آمریکا هر یکی بایای خود میشمارد که به یکی از کشورهای شرقی دست یابد و بازاری برای کالاهای کارخانههای خودشان باز کند ، بهانهای که برای دستاندازی بکشورهای شرقی میدارند همینست که باید گفت : با زور آدمکشی بازرگانی میکنند.
پس از جنگ جهانگیر گذشته که سربازان از میدانهای جنگ بشهرهای خود بازگشتند و در کارخانه بکار پرداختند و ماشینها بیشتر و تندتر از پیش بکار افتاد ، و در اندکزمانی چند برابر نیاز مردمان کالاها بیرون ریخته شد ، ناچار ایستادگی در بازارها پدید آمد و کالاها رویهم انباشته شده در انبارها بازماند. از این پیشامد که نتیجهی ناچاری فزونی ماشینها میبود ، دشواریها در کشورهای آمریکا و اروپا پدید آمد. کارخانهداران چاره ندیدند جز آنکه از کار بکاهند و بسیاری از کارگران را بیرون ریزند ، از اینجا گرفتاری و بیکاری پدید آمد که در هر کشوری شمارهی بیکاران به ملیونها رسید و آنها دستهها بستند و نمایشها دادند.
در آن زمان این پیشامد را «بحران» نام نهادند و در همه جا بچارهجوییها پرداختند ، و یک داستان بسیار شگفت این بود که در آمریکا کسانی از «دانشمندان اقتصاد!» برخاستند و چنین پیشنهاد کردند که برای رهایی از «بحران» ، پس از آن در کارخانهها هرچه میبافند و میسازند و بیرون میریزند ، سست و بیدوام بافند و سازند که زود تباه گردد و خریداران ناچار شده زودتر ببازار بازگردند و کالا بخرند ، تا بدینسان ماشینها نخوابد ، و این پیشنهاد پذیرفته شد و از همان هنگام بود که بیشتری از کالاهای اروپا سست و بیدوام ساخته گردید.
شگفتتر آنکه نویسندگان مصر در روزنامهها و مهنامههای خود این پیشنهاد دانشمندان آمریکا را با یک آب و تاب بیش از اندازه نوشتند و ستایشها سرودند ، و در یکی از مهنامههای بنام آنجا (الهلال یا المُقتَطَف) چنین آغاز سخن شده بود : «گذشتگان چنین میپنداشتند که فیروزی در کار افزارسازی در آنست که افزارساز آنچه میسازد بادوامتر و دیرپاتر باشد ولی امروز «دانش» غلط بودن آن اندیشه را نشان داده ، چنین دستور میدهد که باید آنچه ساخته میشود بیدوامتر باشد که زود تباه گردد».
در همان زمانها ما در نوشتههای خود در این زمینه سخنانی نوشتیم که کوتاهشدهاش این بود : «باید از آن دانشمندان پرسید : آیا ماشینها برای مردمانند یا مردمان برای ماشینها؟!» آیا داستان آنست که باید ماشینها پیاپی کار کنند و صندوقهای ماشینداران را پر از پول گردانند و مردمان ناچارند که هرچه آنها میسازند و بیرون میریزند بخرند و در بازار باز نگزارند ، یا این است که ماشینها برای بسیج نیازمندیهای مردمانست و باید باندازهی نیاز آنان بسازند و بیش از آن نسازند؟! آنگاه آن پیشنهادی که شما بکارخانهداران میکنید اگر گِلکاری (بنایی) یا پزشکی نیز در پیشهی خود آن را بکار بندد و گلکار خانهای که میسازد ، بنیادش را استوار نگرداند تا زود برافتد و پیشهی او از رواج نیفتد ، و پزشک دردی را که با دارویی در ده روز درمان تواند کرد نکند و بیمار را یک ماه و دو ماه به در خانهی خود بیاورد و ببرد تا در خانهاش تهی نباشد ، آیا شما چه ایرادی بآن گلکار یا پزشک خواهید داشت؟!.. آیا نه همان پیشنهاد شما را بکار بسته است؟!..
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
74%
آری
23%
نه
3%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»
🖌 صدیقی
🔸 بدآموزیهای خیام (دو از سه)
کسی که دانش و خرد در نزد وی بدینسان بیارج و بها باشد چه سزاست که بنام دانشمند و خردمند شناخته گردد؟. پیداست ارج هر دانشمندی باندازهی هنرپروری و دانشپژوهی اوست و از اینجاست که در کام دانشوران ارجمند لذتی بالاتر از این لذت دانشآموزی نباشد چنانکه دانشمند پاکدلی گوید :
لذات دنیوی همه هیچست نزد من
در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
مرا شگفتی فزاید که این مرد پستنهاد با آنهمه کوتاهخردی خود ، خویشتن را در جهان دیگری پنداشته و بدستگاه آفرینش که همچون چشم و خط و خال و ابرو هر چیزش بجای خویش نیکوست ـ با دیدهی ریشخند مینگرد و آرزو دارد که بر فلک دست یافته و آن را زیر و رو کند و از نو فلک دیگری بدلخواه خود بسازد و در این زمینهها چرندهایی میبافد که بسرسام بیشتر میماند تا بسخن خردمندانه.
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
کازاده بکام دل رسیدی آسان /
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب که راست؟ /
ای بیخبران جسم مجسم هیچست
وین طارم نُه سپهر ارقم هیچست
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابستهی یک دمیم و آنهم هیچست /
چون نیست ز هرچه هست جز باد بدست
چون نیست ز هرچه نیست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
نیست را هست پنداشتن و هست را نیست انگاشتن چه معنی دارد؟! آیا این سخن خردپسند است؟ چه خوش سروده آنکه سروده :
چیزی که هست هست نه کم میشود نه بیش
و آن خود که نیست نیست چو سیمرغ و کیمیاست
کوتاه سخن ـ خیام هیچ گونه دلبستگی بآیین و دانش و خرد نداشته و هنری جز تردامنی و بادهگساری از خود پدیدار نساخته است و اینک در این ترانه خویشتن را چنانکه هست میستاید و باید گفت داد حقگویی را دربارهی خود داده است :
نه لایق مسجدم نه درخورد کنشت
ایزد داند گل مرا از چه سرشت
چون کافر درویشم و چون قحبه زشت
نه دین و نه دنیا و نه امید بهشت
نشاید فریفتهی آن شد که کسانی در غرب بهواداری خیام برخاسته و او را از دل و جان میستایند. این خود نشان کجاندیشی و آوند [1] پستنهادی غربیان است که هر کجا کجاندیش یا بدآموزی را سراغ میگیرند بر وی گراییده و بلندآوازهاش میکنند و از هر راهی که باشد بروایی اندیشههای او میکوشند!
آیا براستی ترانههای خیام و شعرهای «ابوالعلاء مَعَرّی» آنهمه ارج و بها دارد که شرقشناسان میگویند؟! و یا شایستهی اینهمه ستایش است که غربیان مینمایند؟! غربیان هرچه میگویند بگویند بفرمودهی عیسا (ع) درخت را از میوهاش باید شناخت و بفرمودهی آقای کسروی نیک و بد هر چیز را در ترازوی سود و زیان جهان باید سنجید. روایی ترانههای خیام و شعرهای ابوالعلای مَعَرّی در شرق بجز ناروایی آیین مردمی و نکوکرداری چه باری داده است؟ میخوارگی و تردامنی که در آیین شرقیان از نکوهیدهترین زشتکاریها بشمار بوده در نتیجهی بدآموزیهای این رند لاابالی رواج آنها در شرق هرچه افزونتر گردیده است و کسی چه داند که غربیان آزمند و مالاندوز از روایی دادن ترانههای این شاعر بادهپرست آن نتیجه را نخواستهاند که کارخانههای شرابکش خود را بکار اندازند و از این راه کیسهی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسهشان را از باده پر سازند؟
🔹 پانوشت :
1ـ نویسنده این واژه را به معنی «دلیل» گرفته.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
🖌 صدیقی
🔸 بدآموزیهای خیام (دو از سه)
کسی که دانش و خرد در نزد وی بدینسان بیارج و بها باشد چه سزاست که بنام دانشمند و خردمند شناخته گردد؟. پیداست ارج هر دانشمندی باندازهی هنرپروری و دانشپژوهی اوست و از اینجاست که در کام دانشوران ارجمند لذتی بالاتر از این لذت دانشآموزی نباشد چنانکه دانشمند پاکدلی گوید :
لذات دنیوی همه هیچست نزد من
در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
مرا شگفتی فزاید که این مرد پستنهاد با آنهمه کوتاهخردی خود ، خویشتن را در جهان دیگری پنداشته و بدستگاه آفرینش که همچون چشم و خط و خال و ابرو هر چیزش بجای خویش نیکوست ـ با دیدهی ریشخند مینگرد و آرزو دارد که بر فلک دست یافته و آن را زیر و رو کند و از نو فلک دیگری بدلخواه خود بسازد و در این زمینهها چرندهایی میبافد که بسرسام بیشتر میماند تا بسخن خردمندانه.
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
کازاده بکام دل رسیدی آسان /
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب که راست؟ /
ای بیخبران جسم مجسم هیچست
وین طارم نُه سپهر ارقم هیچست
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابستهی یک دمیم و آنهم هیچست /
چون نیست ز هرچه هست جز باد بدست
چون نیست ز هرچه نیست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
نیست را هست پنداشتن و هست را نیست انگاشتن چه معنی دارد؟! آیا این سخن خردپسند است؟ چه خوش سروده آنکه سروده :
چیزی که هست هست نه کم میشود نه بیش
و آن خود که نیست نیست چو سیمرغ و کیمیاست
کوتاه سخن ـ خیام هیچ گونه دلبستگی بآیین و دانش و خرد نداشته و هنری جز تردامنی و بادهگساری از خود پدیدار نساخته است و اینک در این ترانه خویشتن را چنانکه هست میستاید و باید گفت داد حقگویی را دربارهی خود داده است :
نه لایق مسجدم نه درخورد کنشت
ایزد داند گل مرا از چه سرشت
چون کافر درویشم و چون قحبه زشت
نه دین و نه دنیا و نه امید بهشت
نشاید فریفتهی آن شد که کسانی در غرب بهواداری خیام برخاسته و او را از دل و جان میستایند. این خود نشان کجاندیشی و آوند [1] پستنهادی غربیان است که هر کجا کجاندیش یا بدآموزی را سراغ میگیرند بر وی گراییده و بلندآوازهاش میکنند و از هر راهی که باشد بروایی اندیشههای او میکوشند!
آیا براستی ترانههای خیام و شعرهای «ابوالعلاء مَعَرّی» آنهمه ارج و بها دارد که شرقشناسان میگویند؟! و یا شایستهی اینهمه ستایش است که غربیان مینمایند؟! غربیان هرچه میگویند بگویند بفرمودهی عیسا (ع) درخت را از میوهاش باید شناخت و بفرمودهی آقای کسروی نیک و بد هر چیز را در ترازوی سود و زیان جهان باید سنجید. روایی ترانههای خیام و شعرهای ابوالعلای مَعَرّی در شرق بجز ناروایی آیین مردمی و نکوکرداری چه باری داده است؟ میخوارگی و تردامنی که در آیین شرقیان از نکوهیدهترین زشتکاریها بشمار بوده در نتیجهی بدآموزیهای این رند لاابالی رواج آنها در شرق هرچه افزونتر گردیده است و کسی چه داند که غربیان آزمند و مالاندوز از روایی دادن ترانههای این شاعر بادهپرست آن نتیجه را نخواستهاند که کارخانههای شرابکش خود را بکار اندازند و از این راه کیسهی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسهشان را از باده پر سازند؟
🔹 پانوشت :
1ـ نویسنده این واژه را به معنی «دلیل» گرفته.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
69%
آری
31%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «در پیرامون خرد»
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار هفتم : روزهای بسیار بهتری که جهان را تواند بود (یک از دو)
چنانکه در آغاز سخن گفتهایم ، آدمیان اگر خرد را بشناسند و پیروی از آن کنند ، زندگانی براه دیگری افتاده ، بیشتری از رنجها از میان خواهد رفت. از راهنما گردانیدن خرد چند نتیجهی بسیار گرانمایهی بزرگی بدست تواند آمد که من اینک فهرستوار در اینجا یاد میکنم :
1) این باورها و اندیشههای پریشان و پراکنده که در مغزها جا گرفته ، و این کیشهای گوناگون که درمیان مردمانست نابود گردیده جهان از آنها پاک خواهد شد. چنانکه گفتهایم این کیشهای گوناگون و راههای پراکنده همه از آنجاست که خرد را راهنما نمیگردانند. آنان که میگویند : «اختلاف در بشر طبیعیست» ، یا میگویند : «طرز تفکر هر کسی جداست» نمیفهمند. اینها جملههاییست که نافهمیده گفته شده و نافهمیده بزبانها افتاده. این گویندگان گوهر آدمی را نمیشناسند.
2) باین جنگها و خونریزیهای دولتها میدان نخواهد ماند. چه ما این نیز گفتهایم که برای زیست تودهها و رفتار آنها با یکدیگر هم ، راه بخردانهی روشنی هست : جدایی میانهی تودهها بیش از جدایی میانهی خاندانها نیست. تودهها توانند با یکدیگر چنان زیند که خاندانها میزیند. دولتها توانند همچون یکهها ، دوسخنیها و کشاکشهای خود را با دست دادگاه و داوری به پایان رسانند و هیچگاه نیازی بجنگ نیست. از دیدهی خرد باید جنگ را با بدیها کرد.
3) زندگی بسیار آسان گردیده آدمیان توانند از آسایش و خوشی نیک بهرهمند شوند. سختی زندگانی امروز ، بیش از همه ، از آنست که معنی راست زندگانی فهمیده نشده و یک آیین بخردانهای درمیان نیست. امروز هیاهو در جهان پیچیده : «زندگانی نبرد است» ، و همین مایهی سختی روزافزون زندگانی گردیده ، و ما چنانکه بارها بازنمودهایم این هیاهو غلطست و خرد و فهم از آن بیزار میباشد. آدمیان را به نبرد نیازی نیست و زندگانی نیز نبرد نمیباشد.
4) جهان آباد ، و روی زمین سبز و خرم ، و خوراک و نوشاک و پوشاک و دیگر نیازمندیهای زندگی بسیار فراوان تواند بود. با این پیشرفت دانشها ، و با این افزارهای نوینی که بدست آمده ، اگر بآیین بخردانه زیسته شود ، هرآینه جهان رنگ دیگری بخود تواند گرفت.
سالیان دراز است که در جهان جنبشهایی پدیدار است در راه اینکه زندگانی آدمیان بهتر گردد و این رنجها و گرفتاریها که امروز در جهانست کم باشد و آدمیان که باین جهان میآیند و هر یکی پنجاه سال و شصت سال زیسته درمیگذرند از خوشیهای زندگی نیک برخوردار گردند. این جنبشها از اروپا و آمریکا برخاسته بآسیا نیز رسیده در همه جا تکان و هیاهو برپاست. در اروپا و آمریکا انجمنهای بزرگ «بین المللی» برپا میگردد و کوششهای فراوان میرود.
یکی از آرزوهای بزرگ آنست که جلو جنگ گرفته شود و این گرفتاری بزرگ که رفته رفته باندازهی گزند و آسیبش افزوده و امروز بیم ویرانی جهان میرود از میان برخیزد.
این جنبشها و کوششها همه نیکست ولی آنچه ما میدانیم برای نیکی جهان بهترین راه همانست که به خردهای مردم تکان دهیم. مردم را بیدار گردانیده آنان را بشناختن خرد و پیروی از آن واداریم. این راه نه تنها بهتر است چنانکه گفتم یگانه راه میباشد. دوباره میگوییم یگانه چیزی که خدا بآدمیان داده و شناسندهی نیک و بد و راست و کج میباشد ، خردهای ایشانست.
امروز در جهان نبردهای بسیاری میرود. تودهها باهم در نبردند ، شرقیان با غربیان در نبردند ، بیچیزان با چیزداران در نبردند ، دانشها با نادانیها در نبردند ، اینهمه نبردها میرود و یکی از آنها نبرد خردها با بیخردیهاست.
این نبرد از پیش درمیان بوده ولی با کندی بسیار ، و اکنون ما آن را بسیار تند گردانیدهایم و پیش میبریم. روشنتر گویم : ما درفشدار این نبرد خردها با بیخردیها میباشیم و نیکی جهان را جز از این راه نمیدانیم.
میدانم کسانی خواهند گفت : این گفتهها همه راست ، ولی آیا شدنیست که مردمان در زندگانی خرد را راهنما گردانند؟! آیا این کار شدنیست؟!..
راستی هم جای دشوار گفتگو اینجاست. اینجاست که بگفتهی عامیان آب بیشتر برمیدارد. بسیاری از خوانندگان ناشدنی خواهند شمرد که مردمان در سراسر زندگانی خرد را راهنما گردانند ، ولی ما آن را ناشدنی نمیشناسیم و هیچ جلوگیری در میان نمیبینیم. چرا نتواند بود که آدمیان از خردهای خود پیروی نمایند؟ باز میپرسیم : چرا نتواند بود؟..
👇
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار هفتم : روزهای بسیار بهتری که جهان را تواند بود (یک از دو)
چنانکه در آغاز سخن گفتهایم ، آدمیان اگر خرد را بشناسند و پیروی از آن کنند ، زندگانی براه دیگری افتاده ، بیشتری از رنجها از میان خواهد رفت. از راهنما گردانیدن خرد چند نتیجهی بسیار گرانمایهی بزرگی بدست تواند آمد که من اینک فهرستوار در اینجا یاد میکنم :
1) این باورها و اندیشههای پریشان و پراکنده که در مغزها جا گرفته ، و این کیشهای گوناگون که درمیان مردمانست نابود گردیده جهان از آنها پاک خواهد شد. چنانکه گفتهایم این کیشهای گوناگون و راههای پراکنده همه از آنجاست که خرد را راهنما نمیگردانند. آنان که میگویند : «اختلاف در بشر طبیعیست» ، یا میگویند : «طرز تفکر هر کسی جداست» نمیفهمند. اینها جملههاییست که نافهمیده گفته شده و نافهمیده بزبانها افتاده. این گویندگان گوهر آدمی را نمیشناسند.
2) باین جنگها و خونریزیهای دولتها میدان نخواهد ماند. چه ما این نیز گفتهایم که برای زیست تودهها و رفتار آنها با یکدیگر هم ، راه بخردانهی روشنی هست : جدایی میانهی تودهها بیش از جدایی میانهی خاندانها نیست. تودهها توانند با یکدیگر چنان زیند که خاندانها میزیند. دولتها توانند همچون یکهها ، دوسخنیها و کشاکشهای خود را با دست دادگاه و داوری به پایان رسانند و هیچگاه نیازی بجنگ نیست. از دیدهی خرد باید جنگ را با بدیها کرد.
3) زندگی بسیار آسان گردیده آدمیان توانند از آسایش و خوشی نیک بهرهمند شوند. سختی زندگانی امروز ، بیش از همه ، از آنست که معنی راست زندگانی فهمیده نشده و یک آیین بخردانهای درمیان نیست. امروز هیاهو در جهان پیچیده : «زندگانی نبرد است» ، و همین مایهی سختی روزافزون زندگانی گردیده ، و ما چنانکه بارها بازنمودهایم این هیاهو غلطست و خرد و فهم از آن بیزار میباشد. آدمیان را به نبرد نیازی نیست و زندگانی نیز نبرد نمیباشد.
4) جهان آباد ، و روی زمین سبز و خرم ، و خوراک و نوشاک و پوشاک و دیگر نیازمندیهای زندگی بسیار فراوان تواند بود. با این پیشرفت دانشها ، و با این افزارهای نوینی که بدست آمده ، اگر بآیین بخردانه زیسته شود ، هرآینه جهان رنگ دیگری بخود تواند گرفت.
سالیان دراز است که در جهان جنبشهایی پدیدار است در راه اینکه زندگانی آدمیان بهتر گردد و این رنجها و گرفتاریها که امروز در جهانست کم باشد و آدمیان که باین جهان میآیند و هر یکی پنجاه سال و شصت سال زیسته درمیگذرند از خوشیهای زندگی نیک برخوردار گردند. این جنبشها از اروپا و آمریکا برخاسته بآسیا نیز رسیده در همه جا تکان و هیاهو برپاست. در اروپا و آمریکا انجمنهای بزرگ «بین المللی» برپا میگردد و کوششهای فراوان میرود.
یکی از آرزوهای بزرگ آنست که جلو جنگ گرفته شود و این گرفتاری بزرگ که رفته رفته باندازهی گزند و آسیبش افزوده و امروز بیم ویرانی جهان میرود از میان برخیزد.
این جنبشها و کوششها همه نیکست ولی آنچه ما میدانیم برای نیکی جهان بهترین راه همانست که به خردهای مردم تکان دهیم. مردم را بیدار گردانیده آنان را بشناختن خرد و پیروی از آن واداریم. این راه نه تنها بهتر است چنانکه گفتم یگانه راه میباشد. دوباره میگوییم یگانه چیزی که خدا بآدمیان داده و شناسندهی نیک و بد و راست و کج میباشد ، خردهای ایشانست.
امروز در جهان نبردهای بسیاری میرود. تودهها باهم در نبردند ، شرقیان با غربیان در نبردند ، بیچیزان با چیزداران در نبردند ، دانشها با نادانیها در نبردند ، اینهمه نبردها میرود و یکی از آنها نبرد خردها با بیخردیهاست.
این نبرد از پیش درمیان بوده ولی با کندی بسیار ، و اکنون ما آن را بسیار تند گردانیدهایم و پیش میبریم. روشنتر گویم : ما درفشدار این نبرد خردها با بیخردیها میباشیم و نیکی جهان را جز از این راه نمیدانیم.
میدانم کسانی خواهند گفت : این گفتهها همه راست ، ولی آیا شدنیست که مردمان در زندگانی خرد را راهنما گردانند؟! آیا این کار شدنیست؟!..
راستی هم جای دشوار گفتگو اینجاست. اینجاست که بگفتهی عامیان آب بیشتر برمیدارد. بسیاری از خوانندگان ناشدنی خواهند شمرد که مردمان در سراسر زندگانی خرد را راهنما گردانند ، ولی ما آن را ناشدنی نمیشناسیم و هیچ جلوگیری در میان نمیبینیم. چرا نتواند بود که آدمیان از خردهای خود پیروی نمایند؟ باز میپرسیم : چرا نتواند بود؟..
👇
شما از راه دانش بیایید ، آیا چه جلوگیری درمیانست؟ ما این روشن گردانیدهایم که آدمی دارای دو گوهر میباشد. گوهر جان با هوسها و آز و خودخواهی و دیگر بدیها ، گوهر روان با خرد و فهم و نیکخواهی و اندوهخواری و آبادیدوستی و آمیغپژوهی و دیگر نیکیها. پس چه شده که آن گوهر کارگر باشد و این گوهر نباشد؟!. چه شده که آدمی ناچار باشد تنها از سرشت جانی خود پیروی نماید؟!.. ما خود گفتیم که اگر آدمی بسر خود باشد (فرهنگی نبیند) سرشت جانی او چیرگی خواهد کرد. ولی سخن در آنست که مردمان بسر خود نباشند. سخن در آنست که یک فرهنگ ورجاوند همگانی درمیان باشد.
یا اگر خواستید از راه تاریخ و آزمایشهای تاریخی بیایید ، باز میپرسیم چه جلوگیری درمیانست؟ تاریخ نیک نشان میدهد که آدمیان از روزی که بروی زمین پیدا شدهاند ، همیشه رو بسوی بهتری داشتهاند و هر زمان گام دیگری در راه پیشرفت برداشتهاند. اکنون این نیز گامی در راه پیشرفت باشد. میگویند : چرا چنین کاری تاکنون نبوده است؟ میگویم بسیاری چیزهاست که تاکنون نبوده است و پس از این خواهد بود.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
یا اگر خواستید از راه تاریخ و آزمایشهای تاریخی بیایید ، باز میپرسیم چه جلوگیری درمیانست؟ تاریخ نیک نشان میدهد که آدمیان از روزی که بروی زمین پیدا شدهاند ، همیشه رو بسوی بهتری داشتهاند و هر زمان گام دیگری در راه پیشرفت برداشتهاند. اکنون این نیز گامی در راه پیشرفت باشد. میگویند : چرا چنین کاری تاکنون نبوده است؟ میگویم بسیاری چیزهاست که تاکنون نبوده است و پس از این خواهد بود.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
81%
آری
15%
نه
4%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»
🖌 صدیقی و احمد کسروی
🔸 بدآموزیهای خیام (سه از سه)
چنانکه گفتیم و دلیلهایی بر گفتههای خود آوردیم : خیام هیچ گونه دلبستگی بآیین و دستورهای آسمانی نداشته است. با اینحال برای اینکه پرده بروی نابکاریهای خود بکشد گاهی دست بر دامن دینداری زده آمرزش و لطف خداوندی را دستاویز همه گونه بدکرداری میسازد و در این باره چندان راه افراط را میپیماید که قهر و غضب و بازخواست خداوندگاری را بیکبارگی فراموش کرده و اعتدال بیم و امید را ـ که بزرگان دین صلاح تودهی انبوه را در آن دیدهاند ـ بهم میزند :
پیری دیدم بخواب مستی خفته
وز گرد شعور خانهی شک رفته
می خورده و مست خفته و آشفته
«اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ» [1] گفته /
ماییم بلطف حق تولا کرده
وز طاعت و معصیت تبرا کرده
آنجا که عنایت تو باشد باشد
ناکرده چو کرده ، کرده چون ناکرده
از خوانندهی گرامی انصاف میطلبم : چنین کاری شدنی است که ناکرده چو کرده و کرده چون ناکرده باشد؟ آیا این سخن خردمندانه است؟ آری کسی که هست را نیست و نیست را هست پندارد باید کرده را نیز ناکرده و ناکرده را کرده بداند. دریغ از کسانی که فریب این یاوهسراییها را خورده دامن پارسایی خود را آلوده میکنند. دریغ! صد دریغ!. خواجه نصیر طوسی را در پاسخ همین ترانهی خیام ترانهای هست که اینک در پایین میآوریم :
ای نیک نکرده و بدیها کرده
وآنگاه بلطف حق تولا کرده
بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود
ناکرده چون کرده ، کرده چون ناکرده
خیام برای نابکاریهای خود عذر دیگری میتراشد. این عذر بدتر از گناه وی همانا مسئلهی
«جبر» است که با آب و تاب هرچه تمامتر به رخ مردم کشیده و از این راه نیز تودهی انبوهی را گمراه میسازد. پیداست موضوع جبر و تفویض از مسئلههای غامض علمی بشمار بوده و دانشمندان و بزرگان دین در پیرامون آن سخنهایی رانده و رهنماییهایی کردهاند که من نمیخواهم وارد بحث در این زمینه شوم. چیزی که هست انسان در کارهای خود اختیاری دارد و این اختیار برای انسان محسوس میباشد چنانکه شاعری گوید :
اختیاری هست ما را در جهان
حس را منکر نباید شد عیان
اینکه گویی آن کنم یا این کنم
آن دلیل اختیار است ای صنم
این مرد کوتاهخرد با اینکه خدا را در ضمن ترانهای بعبارت «خیر محض» ستاید و گوید : «از خیر محض جز نکویی ناید» در ترانههای دیگر همهی نیک و بد را بخدا نسبت داده و انسان را در کارهای خود بیکبارگی مجبور میپندارد :
صیاد ازل که دانه در دام نهاد
صیدی بگرفت آدمش نام نهاد
هر نیک و بدی که میشود در عالم
خود میکند و بهانه بر عام نهاد
گاهی نیز تقدیر و علم ازلی را دستاویز نابکاری خود ساخته بیشرمانه میگوید :
از آب و گلم سرشتهای من چه کنم
وین پشم و قصب تو رشتهای من چه کنم
هر نیک و بدی که از من آید بوجود
تو بر سر من نوشتهای من چه کنم /
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من بنزد او سهل بود
می خوردن من حق از ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
در پاسخ همین ترانهی خیام نیز خواجه نصیر طوسی ترانهای دارد :
آنکس که گنه بنزد او سهل بود
این نکته یقین بداند ار اهل بود
علم ازلی علت عصیان کردن
نزدیک خرد ز غایت جهل بود
دربارهی اندیشههای ناپاکدلانهی خیام گفتنیهای بسیار دارم. کنون را باین گفتار بسنده کرده مقاله را با ترانههایی که در نکوهش بادهخواری سرودهام بپایان میرسانم و از دارندهی گرانمایهی «پیمان» چشم آن دارم که دامنهی این زمینه را رها نکرده و در پیرامون آن نظریات خودشان را بنگارند.
می چیست که هوشمند با زر خردش؟
وانگاه بزور تلخکامی خوردش؟
میخواره اگر بهوش باشد بیند :
از دست زرش رفته و از سر خردش! /
خود نام شراب کاشف استی ز شرش
یک لحظه نشاط چیست با دردسرش
گفتی که : شراب سود بخشد به تنم
از منفعتش فزونتر آید ضررش /
می گرچه ز محنت جهان میکاهد
افزونتر از آن ز نور جان میکاهد
گویند که می بتن فزاید ـ آری
بر کالبد افزوده روان میکاهد
تبریز ـ صدیقی
👇
🖌 صدیقی و احمد کسروی
🔸 بدآموزیهای خیام (سه از سه)
چنانکه گفتیم و دلیلهایی بر گفتههای خود آوردیم : خیام هیچ گونه دلبستگی بآیین و دستورهای آسمانی نداشته است. با اینحال برای اینکه پرده بروی نابکاریهای خود بکشد گاهی دست بر دامن دینداری زده آمرزش و لطف خداوندی را دستاویز همه گونه بدکرداری میسازد و در این باره چندان راه افراط را میپیماید که قهر و غضب و بازخواست خداوندگاری را بیکبارگی فراموش کرده و اعتدال بیم و امید را ـ که بزرگان دین صلاح تودهی انبوه را در آن دیدهاند ـ بهم میزند :
پیری دیدم بخواب مستی خفته
وز گرد شعور خانهی شک رفته
می خورده و مست خفته و آشفته
«اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ» [1] گفته /
ماییم بلطف حق تولا کرده
وز طاعت و معصیت تبرا کرده
آنجا که عنایت تو باشد باشد
ناکرده چو کرده ، کرده چون ناکرده
از خوانندهی گرامی انصاف میطلبم : چنین کاری شدنی است که ناکرده چو کرده و کرده چون ناکرده باشد؟ آیا این سخن خردمندانه است؟ آری کسی که هست را نیست و نیست را هست پندارد باید کرده را نیز ناکرده و ناکرده را کرده بداند. دریغ از کسانی که فریب این یاوهسراییها را خورده دامن پارسایی خود را آلوده میکنند. دریغ! صد دریغ!. خواجه نصیر طوسی را در پاسخ همین ترانهی خیام ترانهای هست که اینک در پایین میآوریم :
ای نیک نکرده و بدیها کرده
وآنگاه بلطف حق تولا کرده
بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود
ناکرده چون کرده ، کرده چون ناکرده
خیام برای نابکاریهای خود عذر دیگری میتراشد. این عذر بدتر از گناه وی همانا مسئلهی
«جبر» است که با آب و تاب هرچه تمامتر به رخ مردم کشیده و از این راه نیز تودهی انبوهی را گمراه میسازد. پیداست موضوع جبر و تفویض از مسئلههای غامض علمی بشمار بوده و دانشمندان و بزرگان دین در پیرامون آن سخنهایی رانده و رهنماییهایی کردهاند که من نمیخواهم وارد بحث در این زمینه شوم. چیزی که هست انسان در کارهای خود اختیاری دارد و این اختیار برای انسان محسوس میباشد چنانکه شاعری گوید :
اختیاری هست ما را در جهان
حس را منکر نباید شد عیان
اینکه گویی آن کنم یا این کنم
آن دلیل اختیار است ای صنم
این مرد کوتاهخرد با اینکه خدا را در ضمن ترانهای بعبارت «خیر محض» ستاید و گوید : «از خیر محض جز نکویی ناید» در ترانههای دیگر همهی نیک و بد را بخدا نسبت داده و انسان را در کارهای خود بیکبارگی مجبور میپندارد :
صیاد ازل که دانه در دام نهاد
صیدی بگرفت آدمش نام نهاد
هر نیک و بدی که میشود در عالم
خود میکند و بهانه بر عام نهاد
گاهی نیز تقدیر و علم ازلی را دستاویز نابکاری خود ساخته بیشرمانه میگوید :
از آب و گلم سرشتهای من چه کنم
وین پشم و قصب تو رشتهای من چه کنم
هر نیک و بدی که از من آید بوجود
تو بر سر من نوشتهای من چه کنم /
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من بنزد او سهل بود
می خوردن من حق از ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
در پاسخ همین ترانهی خیام نیز خواجه نصیر طوسی ترانهای دارد :
آنکس که گنه بنزد او سهل بود
این نکته یقین بداند ار اهل بود
علم ازلی علت عصیان کردن
نزدیک خرد ز غایت جهل بود
دربارهی اندیشههای ناپاکدلانهی خیام گفتنیهای بسیار دارم. کنون را باین گفتار بسنده کرده مقاله را با ترانههایی که در نکوهش بادهخواری سرودهام بپایان میرسانم و از دارندهی گرانمایهی «پیمان» چشم آن دارم که دامنهی این زمینه را رها نکرده و در پیرامون آن نظریات خودشان را بنگارند.
می چیست که هوشمند با زر خردش؟
وانگاه بزور تلخکامی خوردش؟
میخواره اگر بهوش باشد بیند :
از دست زرش رفته و از سر خردش! /
خود نام شراب کاشف استی ز شرش
یک لحظه نشاط چیست با دردسرش
گفتی که : شراب سود بخشد به تنم
از منفعتش فزونتر آید ضررش /
می گرچه ز محنت جهان میکاهد
افزونتر از آن ز نور جان میکاهد
گویند که می بتن فزاید ـ آری
بر کالبد افزوده روان میکاهد
تبریز ـ صدیقی
👇
پیمان : مقصود از خیام در این گفتار و دیگر نگارشهای پیمان خیام رباعیگوست که امروز صدها رباعی بنام او شهرت یافته نه خیام ریاضیدان نیشابوری و این سخن برای آن میگوییم که ما یقین نداریم این رباعیها از خیام نیشابوری باشد بلکه سخت دشوار میشماریم که ازو باشد.
خیام نیشابوری در زمان ملکشاه سلجوقی میزیست و در آن زمان در ایران هنوز خردها تا این اندازه پست نبوده که کسی لب بچنین سرسامهایی باز کند. اگرهم یک تن چنین کاری میکرد ناگزیر میشد که گفتههای خود را پنهان دارد وگرنه مردم خون او را هدر میشماردند.
آنچه ما میپنداریم این رباعیها یادگار زمان مغول است که خردها بیاندازه پست گردیده و کسان بیعار و بیرگ فراوان پدید آمده بود. سرایندهی آنها نیز کسی یا کسانی از خراباتیان آسمانجل بیسر و پا بوده که با دریوزهگردی یا از راههای پست دیگر روزانه یک درهمی بدست آورده و در میخانهها والمیده مست و بیخود «ادبیات» میبافتند. به هر حال این رباعیها از هر که هست اوست که ما خیام مینامیم و نکوهش ازو دریغ نمیداریم و این گفتار که در این شماره چاپ کردیم گفتارهای دیگری را درپی خواهد داشت.
🔹 پانوشت :
1ـ سورهی شورا ، آیهی 19 : خدا نسبت به بندگانش مهربان است.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
خیام نیشابوری در زمان ملکشاه سلجوقی میزیست و در آن زمان در ایران هنوز خردها تا این اندازه پست نبوده که کسی لب بچنین سرسامهایی باز کند. اگرهم یک تن چنین کاری میکرد ناگزیر میشد که گفتههای خود را پنهان دارد وگرنه مردم خون او را هدر میشماردند.
آنچه ما میپنداریم این رباعیها یادگار زمان مغول است که خردها بیاندازه پست گردیده و کسان بیعار و بیرگ فراوان پدید آمده بود. سرایندهی آنها نیز کسی یا کسانی از خراباتیان آسمانجل بیسر و پا بوده که با دریوزهگردی یا از راههای پست دیگر روزانه یک درهمی بدست آورده و در میخانهها والمیده مست و بیخود «ادبیات» میبافتند. به هر حال این رباعیها از هر که هست اوست که ما خیام مینامیم و نکوهش ازو دریغ نمیداریم و این گفتار که در این شماره چاپ کردیم گفتارهای دیگری را درپی خواهد داشت.
🔹 پانوشت :
1ـ سورهی شورا ، آیهی 19 : خدا نسبت به بندگانش مهربان است.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
70%
آری
26%
نه
5%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «در پیرامون خرد»
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار هفتم : روزهای بسیار بهتری که جهان را تواند بود (دو از دو)
دوباره میگویم : از هر باره که بیندیشید جلوگیری در برابر نیست. با اینحال ما کار را ساده و آسان نمیشماریم ، و برای آنکه خواست ما نیک دانسته شود باید در اینجا چند نکته را بازنماییم :
1) برای رسیدن باین نتیجهها نخست باید آمیغهای زندگی روشن گردد و هر کسی بجهان با چشم بینایی نگرد. باید معنی آدمیگری ، و جایگاه آدمی درمیان آفریدگان ، و بایاهای او در زندگانی دانسته گردد. باید بدآموزیهای پست گمراهکننده که صوفیان و خراباتیان و بنیادگزاران کیشها ، و پس از همه فیلسوفان مادی ، در جهان پراکندهاند از میان رود. باید روانها نیرومند گردد و مردمان (یا بهتر گویم : انبوه آنان) این بخواهند که با راهنماییهای خرد زیند.
2) باید آواز ما بهمه جا رسیده جنبشی بهمین نام در جهان پدید و بنیادی بهمین عنوان گزارده شود : باید پاکدینی در جهان روان گردد و قانونها دیگر شود و سررشتهداران کشورها نه سیاستگران و هوسبازان و نامجویان و آزمندان ، بلکه خردمندانِ پاکدل و نیکخواهان جهان باشند. باید هر توده در هر کشوری که میزیند ، آرمانشان آباد بودن کشور ، آسوده زیستن خانوادهها ، پیش افتادن در نیکوکاری و نیکونامی باشد.
باید صفحههای نوینی در تاریخ باز شود و نامهای بسیاری از کسانی که در این راه ورجاوند خواهند کوشید در آنها نوشته گردد. باید این تلاش خداخواهانه که ما از ایران آغاز کردهایم بهمدستی نیکمردان از سراسر جهان ، پایان یابد.
بااینهمه نمیگوییم همگی مردمان پیروی از خرد خواهند کرد. فراوانند آن کسانی که جلو هوسهای خود را نگرفته ، از آز و خودخواهی و جداسری و سودجویی و ستمگری باز نخواهند ایستاد. چیزی که هست از اینان نیز قانونها جلو توانند گرفت.
در جهان خردمندان و پاکدلان ، که خود با نیکی زیند و جهان را با نیکی راه برند کم نیستند ، و اگرهم کمتر از دیگران باشند ، تواناتر و نیرومندتر از آنانند. باید همیشه رشتهی کارها در دست اینان باشد که از کمخردان و ناپاکان جلو گیرند.
3) امروز جهان بچنین جنبشی ، هم نیازمند است و هم تشنهوار آن را میخواهد. شما چشم باز کرده ، باروپا و آسیا نگرید : این جنگها برای چیست؟! این خونها چرا ریخته میشود؟ آیا پایان اینها چه خواهد بود؟! اکنون دو دستهی بزرگی از دولتها باهم میجنگند ، و دیر یا زود یکسو شکست خواهد خورد. لیکن پس از آن چه؟! آیا دولتهای فیروز با یکدیگر بکشاکش نخواهند پرداخت؟! آیا تودهای شکست خورده از پا خواهد نشست؟! آیا با آن بدآموزیهای مادیگری جنگ از میان خواهد برخاست؟! گرفتیم که جنگ از میان رفت ، با آن دشواریهای زندگانی که ماشینها پدید آورده و با دیگر دشواریها چه باید کرد؟ چارهی همهی این گرفتاریها نتواند بود جز با آنکه یک آیین بخردانهای که تنها برای آسایش جهانیان و آبادی جهان گزارده شده ، و از هیچ توده و دستهای پروایی نرفته درمیان باشد ، و همهی این سیاستها و آرمانهایی که هر تودهای تنها بسود خود پدید آوردهاند ـ از میان برخیزد. با اینهاست که ما امیدمندیم بآن نتیجهها رسیم.
از آنسوی امروز چه در اروپا و چه در آسیا و چه در دیگر جاها ، همهی مردم از این گرفتاریهای جهان به تنگ آمدهاند و هر کسی در آرزوی یک شاهراه رستگاریست که بروی جهان باز شود. همان اروپا و آمریکا بیشتر از دیگر جاها تشنهاند. هر کسی را که فهم و خرد درستی هست پیش خود این درمییابد که آدمی بهر این زندگانی جانورانه آفریده نشده. این درمییابد که باید یک راه بهتر و شایندهتری بروی جهانیان باز گردد.
آمریکا و اروپا امروز در کار خود درماندهاند. پس از آن پیشرفت بیمانندی که در زمینهی دانشها رخداده ، و باآنهمه فیروزیها که بهرهی دانشمندان غرب گردیده ، اکنون نتیجهای که در دست است یکی سختی روزافزون زندگانی ، و دیگری این جنگهای ویرانکُن میباشد ، و هر کسی این درمییابد که آن پیشرفت و فیروزی بهر این نتیجههای ناشایا نبایستی بود ، و هر کس آرزومند گشاده شدن این چیستان میباشد.
آن جنبشهای اندیشهای که از صد سال باز در اروپا و آمریکا بنام سوسیالیزم و کمونیزم و فاشیزم و مانند اینها پیدا شده خود دلیلست که دستههای بزرگی گرفتاری جهان را فهمیدهاند و در جستجوی چاره میباشند ، و چون چارههایی که پیش میآورند کمیهایی میدارد و نارساست نتیجهی بزرگی بدست نمیآید ، و چون یک چارهی درست و رسایی باشد انبوه مردمان با تشنگی خواهند پذیرفت.
یکی دو ماه پیش در روزنامهها خوانده شد که وزیر خارجهی آمریکا گفتاری رانده و چنین گفته : «پس از جنگ باید همهی دینها یکی باشد». این نمونهی دیگریست که چه سهشهایی در دلها پیدا شده و چه آرزوهایی درمیانست.
👇
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار هفتم : روزهای بسیار بهتری که جهان را تواند بود (دو از دو)
دوباره میگویم : از هر باره که بیندیشید جلوگیری در برابر نیست. با اینحال ما کار را ساده و آسان نمیشماریم ، و برای آنکه خواست ما نیک دانسته شود باید در اینجا چند نکته را بازنماییم :
1) برای رسیدن باین نتیجهها نخست باید آمیغهای زندگی روشن گردد و هر کسی بجهان با چشم بینایی نگرد. باید معنی آدمیگری ، و جایگاه آدمی درمیان آفریدگان ، و بایاهای او در زندگانی دانسته گردد. باید بدآموزیهای پست گمراهکننده که صوفیان و خراباتیان و بنیادگزاران کیشها ، و پس از همه فیلسوفان مادی ، در جهان پراکندهاند از میان رود. باید روانها نیرومند گردد و مردمان (یا بهتر گویم : انبوه آنان) این بخواهند که با راهنماییهای خرد زیند.
2) باید آواز ما بهمه جا رسیده جنبشی بهمین نام در جهان پدید و بنیادی بهمین عنوان گزارده شود : باید پاکدینی در جهان روان گردد و قانونها دیگر شود و سررشتهداران کشورها نه سیاستگران و هوسبازان و نامجویان و آزمندان ، بلکه خردمندانِ پاکدل و نیکخواهان جهان باشند. باید هر توده در هر کشوری که میزیند ، آرمانشان آباد بودن کشور ، آسوده زیستن خانوادهها ، پیش افتادن در نیکوکاری و نیکونامی باشد.
باید صفحههای نوینی در تاریخ باز شود و نامهای بسیاری از کسانی که در این راه ورجاوند خواهند کوشید در آنها نوشته گردد. باید این تلاش خداخواهانه که ما از ایران آغاز کردهایم بهمدستی نیکمردان از سراسر جهان ، پایان یابد.
بااینهمه نمیگوییم همگی مردمان پیروی از خرد خواهند کرد. فراوانند آن کسانی که جلو هوسهای خود را نگرفته ، از آز و خودخواهی و جداسری و سودجویی و ستمگری باز نخواهند ایستاد. چیزی که هست از اینان نیز قانونها جلو توانند گرفت.
در جهان خردمندان و پاکدلان ، که خود با نیکی زیند و جهان را با نیکی راه برند کم نیستند ، و اگرهم کمتر از دیگران باشند ، تواناتر و نیرومندتر از آنانند. باید همیشه رشتهی کارها در دست اینان باشد که از کمخردان و ناپاکان جلو گیرند.
3) امروز جهان بچنین جنبشی ، هم نیازمند است و هم تشنهوار آن را میخواهد. شما چشم باز کرده ، باروپا و آسیا نگرید : این جنگها برای چیست؟! این خونها چرا ریخته میشود؟ آیا پایان اینها چه خواهد بود؟! اکنون دو دستهی بزرگی از دولتها باهم میجنگند ، و دیر یا زود یکسو شکست خواهد خورد. لیکن پس از آن چه؟! آیا دولتهای فیروز با یکدیگر بکشاکش نخواهند پرداخت؟! آیا تودهای شکست خورده از پا خواهد نشست؟! آیا با آن بدآموزیهای مادیگری جنگ از میان خواهد برخاست؟! گرفتیم که جنگ از میان رفت ، با آن دشواریهای زندگانی که ماشینها پدید آورده و با دیگر دشواریها چه باید کرد؟ چارهی همهی این گرفتاریها نتواند بود جز با آنکه یک آیین بخردانهای که تنها برای آسایش جهانیان و آبادی جهان گزارده شده ، و از هیچ توده و دستهای پروایی نرفته درمیان باشد ، و همهی این سیاستها و آرمانهایی که هر تودهای تنها بسود خود پدید آوردهاند ـ از میان برخیزد. با اینهاست که ما امیدمندیم بآن نتیجهها رسیم.
از آنسوی امروز چه در اروپا و چه در آسیا و چه در دیگر جاها ، همهی مردم از این گرفتاریهای جهان به تنگ آمدهاند و هر کسی در آرزوی یک شاهراه رستگاریست که بروی جهان باز شود. همان اروپا و آمریکا بیشتر از دیگر جاها تشنهاند. هر کسی را که فهم و خرد درستی هست پیش خود این درمییابد که آدمی بهر این زندگانی جانورانه آفریده نشده. این درمییابد که باید یک راه بهتر و شایندهتری بروی جهانیان باز گردد.
آمریکا و اروپا امروز در کار خود درماندهاند. پس از آن پیشرفت بیمانندی که در زمینهی دانشها رخداده ، و باآنهمه فیروزیها که بهرهی دانشمندان غرب گردیده ، اکنون نتیجهای که در دست است یکی سختی روزافزون زندگانی ، و دیگری این جنگهای ویرانکُن میباشد ، و هر کسی این درمییابد که آن پیشرفت و فیروزی بهر این نتیجههای ناشایا نبایستی بود ، و هر کس آرزومند گشاده شدن این چیستان میباشد.
آن جنبشهای اندیشهای که از صد سال باز در اروپا و آمریکا بنام سوسیالیزم و کمونیزم و فاشیزم و مانند اینها پیدا شده خود دلیلست که دستههای بزرگی گرفتاری جهان را فهمیدهاند و در جستجوی چاره میباشند ، و چون چارههایی که پیش میآورند کمیهایی میدارد و نارساست نتیجهی بزرگی بدست نمیآید ، و چون یک چارهی درست و رسایی باشد انبوه مردمان با تشنگی خواهند پذیرفت.
یکی دو ماه پیش در روزنامهها خوانده شد که وزیر خارجهی آمریکا گفتاری رانده و چنین گفته : «پس از جنگ باید همهی دینها یکی باشد». این نمونهی دیگریست که چه سهشهایی در دلها پیدا شده و چه آرزوهایی درمیانست.
👇
آری باید همهی دینها یکی باشد. ولی چگونه و از چه راه؟!.. وزیر خارجهی آمریکا چه راهی برای این اندیشیده؟!. آیا مردم همگی بیدین گردند؟!. آیا همگی مسیحی شوند؟!. آیا همگی مسلمان باشند؟!. کدام یکی از اینها تواند بود؟!. آنگاه از چه راهی این آرزو را پیش برند؟!. آیا با خواهش بگردن مردم گزارند؟!. یا قانونی نهاده با زور روان گردانند؟!. اینها پرسشهاییست که بهیچ یکی پاسخی درمیان نیست.
ولی ما زمینه برای این آرزوی بزرگ پدید آورده و راهش را نیز گشادهایم. آنچه مردمان را به یک راه تواند آورد جز آمیغها نتواند بود. یک دینی که همگی جهانیان آن را بپذیرند جز «پاکدینی» نیست. این دینی که از آغاز تا انجامش آمیغهاست ، و چه از راه دانشها و چه از روی سود و زیان زندگانی و چه از دیگر بارهها کمترین ایرادی بآن گرفته نمیشود ، این نیرو را خواهد داشت که همگی خردمندان پاکدل را ـ چه از اروپا و چه از آمریکا و چه از آسیا ، چه از دانشمندان و چه از دیگران ـ بخود گرواند و همگی را در یک شاهراه گرد آورد ، و تنها کسانی در بیرون مانند که خردهاشان از کار افتاده و یا درونهاشان ناپاک میباشد.
از سخن خود دور نیفتیم : از اینگونه گفتهها که درمیانست پیداست که چه در اروپا و چه در دیگر جاها انبوه مردمان تشنهی کوششهایی میباشند که از این گرفتاریها رهاشان گرداند ، و این پیشنهادی که ما دربارهی شناختن خرد و پیروی از راهنماییهای آن میکنیم و زمینهی آمادهای که بنام پاکدینی به همگیشان نشان میدهیم ، هرآینه با تندی پیش خواهد رفت و گمان دیگری در این باره بیجاست.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
ولی ما زمینه برای این آرزوی بزرگ پدید آورده و راهش را نیز گشادهایم. آنچه مردمان را به یک راه تواند آورد جز آمیغها نتواند بود. یک دینی که همگی جهانیان آن را بپذیرند جز «پاکدینی» نیست. این دینی که از آغاز تا انجامش آمیغهاست ، و چه از راه دانشها و چه از روی سود و زیان زندگانی و چه از دیگر بارهها کمترین ایرادی بآن گرفته نمیشود ، این نیرو را خواهد داشت که همگی خردمندان پاکدل را ـ چه از اروپا و چه از آمریکا و چه از آسیا ، چه از دانشمندان و چه از دیگران ـ بخود گرواند و همگی را در یک شاهراه گرد آورد ، و تنها کسانی در بیرون مانند که خردهاشان از کار افتاده و یا درونهاشان ناپاک میباشد.
از سخن خود دور نیفتیم : از اینگونه گفتهها که درمیانست پیداست که چه در اروپا و چه در دیگر جاها انبوه مردمان تشنهی کوششهایی میباشند که از این گرفتاریها رهاشان گرداند ، و این پیشنهادی که ما دربارهی شناختن خرد و پیروی از راهنماییهای آن میکنیم و زمینهی آمادهای که بنام پاکدینی به همگیشان نشان میدهیم ، هرآینه با تندی پیش خواهد رفت و گمان دیگری در این باره بیجاست.
———————————-
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
92%
آری
8%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.