آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
91%
آری
4%
نه
4%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 پاکدینی چه میگوید؟
🔹 1ـ ما چه میگوییم؟..
💐
🔹 1ـ ما چه میگوییم؟..
💐
آیا سخنان کلیپ بالا را آگاهکننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
92%
آری
8%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشهی آن»
🖌 احمد کسروی
🔸 23ـ کلمات بنده و چاکر از کی به ایران وارد شده؟! (یک از دو)
از تبریز
اگر درست در مطلب باریک شویم خواهیم دید کلمههای بنده و چاکر عیناً ترجمهی تحتاللفظی عبد و غلام عربی و جانشین همان کلمات است و این دو لفظ بردگی و بندگی که از مرز کشور ما گذشته و از صفات کدامین قوم بوده و کی بما سرایت کرده سخنانیست که نظر دقت مورخین و نویسندگان را بیش از هر چیز جلب مینماید.
اما در اینکه رواج دهندهی اینگونه کلمات شعرا ، ادباء ما بوده هیچ شک و شبهه نیست و اگر آقایان عصبانی نشوند دلایل و علل آنها را شرح خواهم داد. (در اینجا مقصود نگارنده شعرا و ادبا و کسان دیگری که سخنهای سودمند گفتهاند نیست و خدا نکرده قصد توهین و تحقیر هم به هیچ یک از آقایان ندارم که فردا جامه چاک کرده و بگویند : بمفاخر ما توهین شده!).
باری برگردیم بکلمات : بنده ، چاکر ، کنیز ، جاننثار ، خانزاد ، کمترین ، کمینه ، غلام و امثال و نظایر آن که در سخنان روزمره و در نامههای عادی ما معمول است و توجهی هم به غلامرضا و غلامحسین و غلامعلی و عباسقلی و جعفرقلی و شاهقلی و نجفقلی و آقاقلی و حضرتقلی و خانقلیها نماییم.
آیا اینها ترجمهی تحتاللفظی عبدالرضا و عبدالحسین و عبدالعباس و عبدالجعفر و غیره نیست؟ آیا معنای آقاقلی و حضرتقلی و خانقلی و بیکقلی غیر از اینست که صاحبان آنها بنده و بندگان آقا و حضرت و خان و بیک و میرزا و غیره هستند.
خدایا این داغ بردگی را ، که به پیشانی ما زده؟ مگر لباس بندگی از روز نخست بقامت ایرانی دوخته شده! و ما باید تا عمر داریم در زیر این الفاظ بیمعنا و موهون جان بسپاریم و کی ما بخود خواهیم آمد و باین کلمات فاتح خواهیم شد.
وقتی که گفته شد این کلمات را قبلاً ادبای ما از عربی ترجمه و با یک رنگ و روغنی بجامعه تحمیل و معمول نمودهاند سخن درست و حقیقی است. تودهای که قرنها در زیر بار استبداد زندگی کند چاپلوسی یکی از اخلاق رایجه درمیان ایشان باشد. ولی از انصاف نباید گذشت که در این باره مسئولیت بیشتر بگردن شعراست زیرا آنان که ستایشگری را پیشهی خود ساختهاند در این راه تندتر از دیگران گامها برداشتهاند.
من خود بسیاری از شعرا را میشناسم که برای خوشایند درباریان وقت نه اینکه خودشان را بنده خواندهاند بلکه عبید (بندهی کوچک) گفته و برخی بقدری در مداهنه تند رفتهاند که آدم خجالت میکشد سخنان آنان را بقلم بیاورد. مثلاً حاجیلطفعلیخان آذر در آتشکدهی خود مینویسد از درباریان شاهعباس یک نفر شاعری که خیلی هم شیرین زبان بوده تخلص خود را برای خوشایند شاه «سگ» گذاشته بود و این شعر هم از اوست :
سحر آمدم به کویت بشکار رفته بودی
تو که «سگ» نبرده بودی به چه کار رفته بودی؟
شما را بخدا ای خوانندگان گرامی ، آیا اینگونه شعرا احساسات و غرور ملی را خفه نمینمایند ، آیا اشعار آنها سراسر تملق و چاپلوسی نیست؟ واقعاً بسوزد مداهنهای که عزت نفس ایرانی را بباد فنا داده. شما ای خوانندگان هیچ دیدهاید دهاتیهای صاف و بیسواد در سخنگویی بگویند : چاکر جاننثار یا فدوی خاکزاد یا تصدقت شوم و قربانت برم.
پس معلوم شد که مروّج این کلمات منحوسه کیها هستند. و اگر واقعاً در موقع تکلم معنای حقیقی این کلمات را در نظر بگیریم که زهی بدبختی است چه آدم بمانند خود ، چگونه بنده و ذلیل میشود و اگر این کلمات تعارفات است و معنای حقیقی از آنها ملحوظ نیست این چه سفاهت و تعصب جاهلانه است مگر نمیشود بجای بنده «من» گفت؟
روزی یک نفر بدوست خودش «قربانت شوم» خطاب نمود. در همراهی نگارنده شخص خارجیای بود و زبان فارسی را هیچ نمیدانست از من پرسید او چه میگوید : همینکه من به وی ترجمه نمودم خیلی تعجب نمود و گفت مگر در ایران سر آدم را مثل گوسفند بریده و زیر پای دوستان خود قربان مینمایند؟!
گفتم نه ، آن هم از آن کلماتی است که معنی ندارد ولی معمول است.
خلاصه این موضوع رشتهی درازی دارد و همانطور که وقتی در پیمان نوشته میشد : «من از خان و میرزا بیزارم» کنون وقت [آن] است که در پرچم نوشته شود من از بنده و چاکر و امثال آن بیزارم تا یواشیواش مردم به بندگی خاتمه داده و در کلمات و مکاتبات عوض بنده «من» و عوض جنابعالی «شما» گفته و بنویسند و اولیاء امور هم پیشنهادی بمجلس نموده و مانند القاب و عنوانها [که در زمان رضاشاه لغو شد] اینگونه کلمات بیمعنی را لغو نمایند.
از تبریز : ح ـ د
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 23ـ کلمات بنده و چاکر از کی به ایران وارد شده؟! (یک از دو)
از تبریز
اگر درست در مطلب باریک شویم خواهیم دید کلمههای بنده و چاکر عیناً ترجمهی تحتاللفظی عبد و غلام عربی و جانشین همان کلمات است و این دو لفظ بردگی و بندگی که از مرز کشور ما گذشته و از صفات کدامین قوم بوده و کی بما سرایت کرده سخنانیست که نظر دقت مورخین و نویسندگان را بیش از هر چیز جلب مینماید.
اما در اینکه رواج دهندهی اینگونه کلمات شعرا ، ادباء ما بوده هیچ شک و شبهه نیست و اگر آقایان عصبانی نشوند دلایل و علل آنها را شرح خواهم داد. (در اینجا مقصود نگارنده شعرا و ادبا و کسان دیگری که سخنهای سودمند گفتهاند نیست و خدا نکرده قصد توهین و تحقیر هم به هیچ یک از آقایان ندارم که فردا جامه چاک کرده و بگویند : بمفاخر ما توهین شده!).
باری برگردیم بکلمات : بنده ، چاکر ، کنیز ، جاننثار ، خانزاد ، کمترین ، کمینه ، غلام و امثال و نظایر آن که در سخنان روزمره و در نامههای عادی ما معمول است و توجهی هم به غلامرضا و غلامحسین و غلامعلی و عباسقلی و جعفرقلی و شاهقلی و نجفقلی و آقاقلی و حضرتقلی و خانقلیها نماییم.
آیا اینها ترجمهی تحتاللفظی عبدالرضا و عبدالحسین و عبدالعباس و عبدالجعفر و غیره نیست؟ آیا معنای آقاقلی و حضرتقلی و خانقلی و بیکقلی غیر از اینست که صاحبان آنها بنده و بندگان آقا و حضرت و خان و بیک و میرزا و غیره هستند.
خدایا این داغ بردگی را ، که به پیشانی ما زده؟ مگر لباس بندگی از روز نخست بقامت ایرانی دوخته شده! و ما باید تا عمر داریم در زیر این الفاظ بیمعنا و موهون جان بسپاریم و کی ما بخود خواهیم آمد و باین کلمات فاتح خواهیم شد.
وقتی که گفته شد این کلمات را قبلاً ادبای ما از عربی ترجمه و با یک رنگ و روغنی بجامعه تحمیل و معمول نمودهاند سخن درست و حقیقی است. تودهای که قرنها در زیر بار استبداد زندگی کند چاپلوسی یکی از اخلاق رایجه درمیان ایشان باشد. ولی از انصاف نباید گذشت که در این باره مسئولیت بیشتر بگردن شعراست زیرا آنان که ستایشگری را پیشهی خود ساختهاند در این راه تندتر از دیگران گامها برداشتهاند.
من خود بسیاری از شعرا را میشناسم که برای خوشایند درباریان وقت نه اینکه خودشان را بنده خواندهاند بلکه عبید (بندهی کوچک) گفته و برخی بقدری در مداهنه تند رفتهاند که آدم خجالت میکشد سخنان آنان را بقلم بیاورد. مثلاً حاجیلطفعلیخان آذر در آتشکدهی خود مینویسد از درباریان شاهعباس یک نفر شاعری که خیلی هم شیرین زبان بوده تخلص خود را برای خوشایند شاه «سگ» گذاشته بود و این شعر هم از اوست :
سحر آمدم به کویت بشکار رفته بودی
تو که «سگ» نبرده بودی به چه کار رفته بودی؟
شما را بخدا ای خوانندگان گرامی ، آیا اینگونه شعرا احساسات و غرور ملی را خفه نمینمایند ، آیا اشعار آنها سراسر تملق و چاپلوسی نیست؟ واقعاً بسوزد مداهنهای که عزت نفس ایرانی را بباد فنا داده. شما ای خوانندگان هیچ دیدهاید دهاتیهای صاف و بیسواد در سخنگویی بگویند : چاکر جاننثار یا فدوی خاکزاد یا تصدقت شوم و قربانت برم.
پس معلوم شد که مروّج این کلمات منحوسه کیها هستند. و اگر واقعاً در موقع تکلم معنای حقیقی این کلمات را در نظر بگیریم که زهی بدبختی است چه آدم بمانند خود ، چگونه بنده و ذلیل میشود و اگر این کلمات تعارفات است و معنای حقیقی از آنها ملحوظ نیست این چه سفاهت و تعصب جاهلانه است مگر نمیشود بجای بنده «من» گفت؟
روزی یک نفر بدوست خودش «قربانت شوم» خطاب نمود. در همراهی نگارنده شخص خارجیای بود و زبان فارسی را هیچ نمیدانست از من پرسید او چه میگوید : همینکه من به وی ترجمه نمودم خیلی تعجب نمود و گفت مگر در ایران سر آدم را مثل گوسفند بریده و زیر پای دوستان خود قربان مینمایند؟!
گفتم نه ، آن هم از آن کلماتی است که معنی ندارد ولی معمول است.
خلاصه این موضوع رشتهی درازی دارد و همانطور که وقتی در پیمان نوشته میشد : «من از خان و میرزا بیزارم» کنون وقت [آن] است که در پرچم نوشته شود من از بنده و چاکر و امثال آن بیزارم تا یواشیواش مردم به بندگی خاتمه داده و در کلمات و مکاتبات عوض بنده «من» و عوض جنابعالی «شما» گفته و بنویسند و اولیاء امور هم پیشنهادی بمجلس نموده و مانند القاب و عنوانها [که در زمان رضاشاه لغو شد] اینگونه کلمات بیمعنی را لغو نمایند.
از تبریز : ح ـ د
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
95%
آری
5%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 پاکدینی چه میگوید؟
🔹2ـ این را میتوان با زبان دیگری گفت.
💐
🔹2ـ این را میتوان با زبان دیگری گفت.
💐
آیا سخنان کلیپ بالا را آگاهکننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشهی آن»
🖌 احمد کسروی
🔸 23ـ کلمات بنده و چاکر از کی به ایران وارد شده؟! (دو از دو)
پرچم : بنویسنده سپاس میگزاریم : اینگونه کلمات بسیار است و هر یکی یادگار دورههای زبونی و بدبختی میباشد. مثلاً همان «قربانت شوم» یادگار زمانهای بتپرستی است که مردم میپنداشتهاند خدایانشان حسودند و بدارایی و خوشبختی مردم حسد میبرند و بآنان بلا میفرستند اینبود برای جلوگیری قربانیهایی برای خدایان میگزاردند : گوسفند سر میبریدند ، عطریات میسوزانیدند ، چیزهای گرانبها در معبد آن خدایان میآویختند. این داستان قربانی از آن زمان بازمانده و خود یادگار یک عقیدهی بسیار پست و شومی میباشد و شما آن را ببینید که درمیان ایرانیان اینهمه رواج دارد : «قربانت بروم» ، «تصدقت شوم» ، «بلا گردانت باشم» ، «فدایت گردم».
عبارت «بچشم» یا «بروی چشم» یا «بروی سر» یادگار زمانهاییست که چون در جنگ اسیر میگرفتهاند و آنها را نزد پادشاه یا سرکرده میآوردهاند پای خود را بروی سر یا چشم آنها میگزارده. چنان عادت پست و شومی یادگارش از میان ایرانیان نرفته است و پیاپی بر سر زبان دارند : «قدم بروی چشم گزاردید» «بروی چشمم جا دارید». مانند اینها را بسیار توان پیدا کرد.
اما دربارهی برانداختن آنها بجای آنکه از دولت یا از مجلس درخواستی بشود خود ما با یک تکانی میتوانیم اینها را از میان ببریم. ما از سالها اینها را کنار گزاردهایم و اگر پافشاری کنیم دیگران هم کنار خواهند گزاشت. بهتر است در این زمینه هم گفتارهایی فرستاده شود که ما در پرچم بچاپ رسانیم. (1)
(پرچم روزانه شمارهی 115)
🔹 پانوشت :
1ـ ما نیز جا دارد اینجا از یک عادت ناپسندی که پس از سال 57 رواج گرفته سخن بمیان آوریم. این عادت که امروز برخیها ، دیگران را حج رفته و نرفته با عنوان «حاج آقا» و «حاج خانم» میخوانند. ما باید رفتارهای خود را براهنمایی خرد درست گردانیم و درپی چنین عنوانهایی نباشیم. امروز با حالی که کشور و توده دارد و نباید ارز را نابجا صرف کرد ، پول را بیهوده به کیسهی بیگانگان ریختن از زیانمندترین کارهاست. بویژه کیسهی کشوری که با ما دشمنانه رفتار میکند. کشوری که رفتار زشت و خواریآوری با ما داشته و از آنسو خود بر سر گنج نفت و درآمدهای هنگفت حج نشسته ، حج رفتن چراغی را که به خانه رواست به مسجد بردنست. اینست بکار بردن این عنوانها نیز زشت است و آنان نیز که از دیگران خواهان شنیدن اینهایند انتظارشان بسیار پوچست.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 23ـ کلمات بنده و چاکر از کی به ایران وارد شده؟! (دو از دو)
پرچم : بنویسنده سپاس میگزاریم : اینگونه کلمات بسیار است و هر یکی یادگار دورههای زبونی و بدبختی میباشد. مثلاً همان «قربانت شوم» یادگار زمانهای بتپرستی است که مردم میپنداشتهاند خدایانشان حسودند و بدارایی و خوشبختی مردم حسد میبرند و بآنان بلا میفرستند اینبود برای جلوگیری قربانیهایی برای خدایان میگزاردند : گوسفند سر میبریدند ، عطریات میسوزانیدند ، چیزهای گرانبها در معبد آن خدایان میآویختند. این داستان قربانی از آن زمان بازمانده و خود یادگار یک عقیدهی بسیار پست و شومی میباشد و شما آن را ببینید که درمیان ایرانیان اینهمه رواج دارد : «قربانت بروم» ، «تصدقت شوم» ، «بلا گردانت باشم» ، «فدایت گردم».
عبارت «بچشم» یا «بروی چشم» یا «بروی سر» یادگار زمانهاییست که چون در جنگ اسیر میگرفتهاند و آنها را نزد پادشاه یا سرکرده میآوردهاند پای خود را بروی سر یا چشم آنها میگزارده. چنان عادت پست و شومی یادگارش از میان ایرانیان نرفته است و پیاپی بر سر زبان دارند : «قدم بروی چشم گزاردید» «بروی چشمم جا دارید». مانند اینها را بسیار توان پیدا کرد.
اما دربارهی برانداختن آنها بجای آنکه از دولت یا از مجلس درخواستی بشود خود ما با یک تکانی میتوانیم اینها را از میان ببریم. ما از سالها اینها را کنار گزاردهایم و اگر پافشاری کنیم دیگران هم کنار خواهند گزاشت. بهتر است در این زمینه هم گفتارهایی فرستاده شود که ما در پرچم بچاپ رسانیم. (1)
(پرچم روزانه شمارهی 115)
🔹 پانوشت :
1ـ ما نیز جا دارد اینجا از یک عادت ناپسندی که پس از سال 57 رواج گرفته سخن بمیان آوریم. این عادت که امروز برخیها ، دیگران را حج رفته و نرفته با عنوان «حاج آقا» و «حاج خانم» میخوانند. ما باید رفتارهای خود را براهنمایی خرد درست گردانیم و درپی چنین عنوانهایی نباشیم. امروز با حالی که کشور و توده دارد و نباید ارز را نابجا صرف کرد ، پول را بیهوده به کیسهی بیگانگان ریختن از زیانمندترین کارهاست. بویژه کیسهی کشوری که با ما دشمنانه رفتار میکند. کشوری که رفتار زشت و خواریآوری با ما داشته و از آنسو خود بر سر گنج نفت و درآمدهای هنگفت حج نشسته ، حج رفتن چراغی را که به خانه رواست به مسجد بردنست. اینست بکار بردن این عنوانها نیز زشت است و آنان نیز که از دیگران خواهان شنیدن اینهایند انتظارشان بسیار پوچست.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 پاکدینی چه میگوید؟
🔹3ـ اینها چارهی گرفتاریهاست.
💐
🔹3ـ اینها چارهی گرفتاریهاست.
💐
آیا سخنان کلیپ بالا را آگاهکننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشهی آن»
🖌 احمد کسروی
🔸 24ـ چرا خردها از کار افتاده (یک از دو)
روزنامهی کوشش کتابی از فرانسه زیر عنوان «سه سال در ایران» ترجمه میکند که نویسندهی آن کنت گوبینو در آغاز پادشاهی ناصرالدینشاه بعنوان سفارت فرانسه بایران آمده سه سال در اینجا مانده ، و چون مرد دانشمندی بوده کتابهایی دربارهی ایران نوشته که یکی از آنها همینست. کنت گوبینو دربارهی ایران چنین مینویسد :
«اصول استدلال و روش تنقید اروپایی بهیچوجه در ایران مورد توجه نیست و هواخواه ندارد.
شما اگر با یک نفر صوفی ایرانی صحبت کنید و بنیروی استدلال و روش علمی اروپاییان بطلان عقیدهی او را ثابت نمایید و نیز با یک نفر علیاللهی صحبت نمایید و بقوهی منطق باو بفهمانید که عقیدهاش غلط است و دلایل مخالف او را یکی بعد از دیگری رد نمایید بطوری که دیگر در جواب شما دربماند و قادر بایراد یک کلمه نباشد ... آیا بعد از این موفقیت تصور میکنید که مطیع عقیدهی شما شده و حرف شما را باور کرده است؟
من که مدتی با این ملت آمیزش کرده و بافکار درونی آنها پی برده میدانم که طرف شما ممکن است سکوت نماید و دیگر ایرادی نگیرد ولی باطناً خود را مغلوب نمیداند و فرضاً بشما حرفی نزند ولی در قلب خویش شما را یک کودک نفهم میپندارد زیرا وی عقیده و مذهب را چیزی میداند که دلیل و منطق در آن بدون تأثیر است.
ما اروپاییها معتقدیم که در ماورای عقل و دلیل چیزی نیست و همینکه قدم از سرحد عقل و استدلال بیرون گذاریم هرچه هست نیستی است.
ولی ایرانیها و بطور کلی ملل خاورزمین معتقدند دنیای حقیقی از آنجایی شروع میشود که عقل را در آن راه نیست و بهمین جهت است که حتا اختراعات و اکتشافات ما اروپاییان نیز در نظر آنها ناچیز است».
تا اینجاست نوشتهی کنت گوبینو. باید گفت راست نوشته. ایرانیان پس از صد سال امروز نیز به همان درد گرفتارند. ما هر روز این درد و درماندگی را در یک دستهی بزرگی از ایشان میبینیم. همین هیاهوی شعر و شاعری که برخی روزنامهها برانگیختهاند یک نمونهی نیکی از آن درد میباشد.
چنانکه خوانندگان میدانند ما در پرچم یک بحثی را آغاز کردیم در این زمینه که ایرانیان چرا درمانده شدهاند؟ چرا بدینسان گرفتار بدبختی هستند؟.. باین پرسش پاسخ داده گفتیم : سرچشمهی همهی این درماندگیها و بدبختیها بدآموزیهای گوناگون و اندیشههای پراکنده و گمراهست که از هزار سال باینسو در این کشور رواج داشته و اینها عزمها را سست و فهمها و خردها را ناتوان گردانیده.
این یک بحثی بود که در پیرامونش بیست گفتار بیشتر نوشتیم و دلیلهای دانشمندانهی استوار آوردیم. با اینحال میبینیم یک دسته همهی آن گفتهها را نادیده و ناشنیده انگاشته و بهیاهو میپردازند که پرچم بشعرا توهین کرده.
جای بسیار شگفت است : پس آن سخنان بکجا رفت؟!. پس آن دلیلها چه شد؟!.. چگونه است که شما همهی آنها را ناشنیده میانگارید و بچنین هیاهو میپردازید؟!..
شما اگر آن سخنان را نمیپذیرید باید بگویید من فلان جملهها را نمیپذیرم و ایرادی که دارید بگویید ، و اگر میپذیرید باید با ما همراهی کنید تا این بدآموزیها را از مغزها بیرون گردانیم. این معنی آدمیگریست ، این شرط خردمندیست. یک آدمی نمیتواند از دلیل گردن پیچد. بگفتهی کنت گوبینو در آنسوی عقل و دلیل چیزی نیست.
ما میگوییم : بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را به جبریگری و خراباتیگری دعوت کردهاند و شعرها و گفتههای آنها را میآوریم : «مِی خور که ندانی زکجا آمدهای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای» ، «ترید و ارید و مایکون الا ماارید [معنی : (از زبان خدا) تو مىخواهى ، من هم مىخواهم ، ولى جز آنچه من مىخواهم نشود. ]». میگوییم : جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت.
این سخنیست که ما میگوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را میخواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمیپذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه میفهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمیای باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همهی آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده ، این همان درماندگی خرد و فهم است که کنت گوبینو اشاره کرده است.
👇
🖌 احمد کسروی
🔸 24ـ چرا خردها از کار افتاده (یک از دو)
روزنامهی کوشش کتابی از فرانسه زیر عنوان «سه سال در ایران» ترجمه میکند که نویسندهی آن کنت گوبینو در آغاز پادشاهی ناصرالدینشاه بعنوان سفارت فرانسه بایران آمده سه سال در اینجا مانده ، و چون مرد دانشمندی بوده کتابهایی دربارهی ایران نوشته که یکی از آنها همینست. کنت گوبینو دربارهی ایران چنین مینویسد :
«اصول استدلال و روش تنقید اروپایی بهیچوجه در ایران مورد توجه نیست و هواخواه ندارد.
شما اگر با یک نفر صوفی ایرانی صحبت کنید و بنیروی استدلال و روش علمی اروپاییان بطلان عقیدهی او را ثابت نمایید و نیز با یک نفر علیاللهی صحبت نمایید و بقوهی منطق باو بفهمانید که عقیدهاش غلط است و دلایل مخالف او را یکی بعد از دیگری رد نمایید بطوری که دیگر در جواب شما دربماند و قادر بایراد یک کلمه نباشد ... آیا بعد از این موفقیت تصور میکنید که مطیع عقیدهی شما شده و حرف شما را باور کرده است؟
من که مدتی با این ملت آمیزش کرده و بافکار درونی آنها پی برده میدانم که طرف شما ممکن است سکوت نماید و دیگر ایرادی نگیرد ولی باطناً خود را مغلوب نمیداند و فرضاً بشما حرفی نزند ولی در قلب خویش شما را یک کودک نفهم میپندارد زیرا وی عقیده و مذهب را چیزی میداند که دلیل و منطق در آن بدون تأثیر است.
ما اروپاییها معتقدیم که در ماورای عقل و دلیل چیزی نیست و همینکه قدم از سرحد عقل و استدلال بیرون گذاریم هرچه هست نیستی است.
ولی ایرانیها و بطور کلی ملل خاورزمین معتقدند دنیای حقیقی از آنجایی شروع میشود که عقل را در آن راه نیست و بهمین جهت است که حتا اختراعات و اکتشافات ما اروپاییان نیز در نظر آنها ناچیز است».
تا اینجاست نوشتهی کنت گوبینو. باید گفت راست نوشته. ایرانیان پس از صد سال امروز نیز به همان درد گرفتارند. ما هر روز این درد و درماندگی را در یک دستهی بزرگی از ایشان میبینیم. همین هیاهوی شعر و شاعری که برخی روزنامهها برانگیختهاند یک نمونهی نیکی از آن درد میباشد.
چنانکه خوانندگان میدانند ما در پرچم یک بحثی را آغاز کردیم در این زمینه که ایرانیان چرا درمانده شدهاند؟ چرا بدینسان گرفتار بدبختی هستند؟.. باین پرسش پاسخ داده گفتیم : سرچشمهی همهی این درماندگیها و بدبختیها بدآموزیهای گوناگون و اندیشههای پراکنده و گمراهست که از هزار سال باینسو در این کشور رواج داشته و اینها عزمها را سست و فهمها و خردها را ناتوان گردانیده.
این یک بحثی بود که در پیرامونش بیست گفتار بیشتر نوشتیم و دلیلهای دانشمندانهی استوار آوردیم. با اینحال میبینیم یک دسته همهی آن گفتهها را نادیده و ناشنیده انگاشته و بهیاهو میپردازند که پرچم بشعرا توهین کرده.
جای بسیار شگفت است : پس آن سخنان بکجا رفت؟!. پس آن دلیلها چه شد؟!.. چگونه است که شما همهی آنها را ناشنیده میانگارید و بچنین هیاهو میپردازید؟!..
شما اگر آن سخنان را نمیپذیرید باید بگویید من فلان جملهها را نمیپذیرم و ایرادی که دارید بگویید ، و اگر میپذیرید باید با ما همراهی کنید تا این بدآموزیها را از مغزها بیرون گردانیم. این معنی آدمیگریست ، این شرط خردمندیست. یک آدمی نمیتواند از دلیل گردن پیچد. بگفتهی کنت گوبینو در آنسوی عقل و دلیل چیزی نیست.
ما میگوییم : بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را به جبریگری و خراباتیگری دعوت کردهاند و شعرها و گفتههای آنها را میآوریم : «مِی خور که ندانی زکجا آمدهای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای» ، «ترید و ارید و مایکون الا ماارید [معنی : (از زبان خدا) تو مىخواهى ، من هم مىخواهم ، ولى جز آنچه من مىخواهم نشود. ]». میگوییم : جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت.
این سخنیست که ما میگوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را میخواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمیپذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه میفهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمیای باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همهی آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده ، این همان درماندگی خرد و فهم است که کنت گوبینو اشاره کرده است.
👇
بسیار شگفت است : یکی میآید بنزد من و میگوید : شما به بزرگان توهین میکنید. میگویم : بزرگی چیست و با چه کارهایی یک آدمی بزرگ تواند گردید؟.. از پاسخ درمیماند و خاموش مینشیند. من خودم پاسخ داده میگویم : بزرگی آنست کسی یک کار سودمند و بزرگی را برای توده انجام دهد. مثلاً اگر دشمنان بکشور رو آوردهاند یک کسی از جان بگذرد و جلو بیفتد و مردم را بتکان آورد و بجلو دشمن شتابد و آنها را برگرداند ، یا اگر خشکسالی و کمیابی روی داده و فقرا دچار گرسنگی گردیدهاند یک کسی خود از داراییش بگذرد و دیگران را نیز بپول دادن وادارد و بینوایان را از مرگ و نابودی نجات دهد ، و یا اگر گمراهی و نادانی بتوده چیره گردیده ، کسی بنبرد و کوشش برخیزد و رنج و آسیب بخود هموار گرداند و توده را از گمراهی و نادانی ، برهایی رساند.
با این کارها و مانند اینهاست که کسی بزرگ تواند بود. آن کسان چه کردهاند که بزرگ شدهاند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ میشود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها ، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟!.. از اینگونه پرسشها که میکنم درمانده میگوید : اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را مینمایند؟! میگویم : شرقشناسان میخواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست. این پاسخها را که میدهم بیکبار خاموش میگردد و دیگر هیچ سخنی برای گفتن پیدا نمیکند. ولی با اینحال از نادانیهای خود برنگشته میرود و در بیرون چنین میگوید : «خیر نمیشود. صحبت فایدهای ندارد. این با مفاخر ایران دشمنست». اینست آن درماندگی که کنت گوبینو شرح میدهد.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
با این کارها و مانند اینهاست که کسی بزرگ تواند بود. آن کسان چه کردهاند که بزرگ شدهاند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ میشود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها ، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟!.. از اینگونه پرسشها که میکنم درمانده میگوید : اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را مینمایند؟! میگویم : شرقشناسان میخواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست. این پاسخها را که میدهم بیکبار خاموش میگردد و دیگر هیچ سخنی برای گفتن پیدا نمیکند. ولی با اینحال از نادانیهای خود برنگشته میرود و در بیرون چنین میگوید : «خیر نمیشود. صحبت فایدهای ندارد. این با مفاخر ایران دشمنست». اینست آن درماندگی که کنت گوبینو شرح میدهد.
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 پاکدینی چه میگوید؟
🔹4ـ یکی از موضوعهای مهم دین است.
💐
🔹4ـ یکی از موضوعهای مهم دین است.
💐
آیا سخنان کلیپ بالا را آگاهکننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشهی آن»
🖌 احمد کسروی
🔸 24ـ چرا خردها از کار افتاده (دو از دو)
گفتهی کنت گوبینو راست است. ما هم امروز کسان بسیاری را میبینیم که چون موضوعی را با ایشان بگفتگو میگزاریم و دلیلها میآوریم و بیکایک پرسشهاشان پاسخ میدهیم بیکبار درمیمانند و خاموش میگردند و پنداشته میشود قانع گردیدند و حقایق را پذیرفتند. ولیکن سپس میبینیم اندک اعتنایی بآن حقایق و دلیلها نکردهاند و باز بر سر عقیدهی بیپای خود پایدار میباشند.
اینگونه کسان بسیارند. ولی همگی نیستند. کنت گوبینو چنین فهمیده که همهی ایرانیان بلکه همهی شرقیان بچنین دردی گرفتارند. ولی این اشتباهی از آن دانشمند میباشد ، زیرا چنانکه بارها گفتهایم ایرانیان یا شرقیان ، نه در ساختمان تنی و نه در نیروهای روانی از اروپاییان کمتر نمیباشند ، و این درماندگی فهم و خرد که کنت گوبینو از کسانی دیده طبیعی آنها نبوده. روشنتر گویم : اینگونه کسان که کنت گوبینو دیده و ما نیز امروز میبینیم از طبیعت چنین نبودهاند. بلکه سپس در نتیجهی آنکه اندیشههای پراکندهی گوناگون را فراگرفته و در مغزهای خود آکندهاند ، ناگزیر فهمها و خردهاشان از کار افتاده. به هر حال این یقین است که این درماندگی در ایرانیان طبیعی نیست تا همگانی باشد.
از این گذشته ما امروز صدها کسان را ـ از میان آشنایان خود ـ میشناسیم که هر یکی خود جویای حقیقت میباشد و همچون تشنهای که درپی آب باشد درپی حقایق است. ما در این نُه سال نیک آزمودهایم که کسانی چگونه میآیند و نخست با گفتههای ما مخالفت نشان میدهند. ولی سپس چون دلیل میشنوند رام گردیده آنها را میپذیرند و این بار بهمدستی و یاوری میکوشند. ما از اینگونه کسان صدها داریم.
همین امروز که یک دسته بنام هواداری از شاعران بهیاهو پرداختهاند و چنانکه دیروز گفتیم بدلایل و مطالبی که بشرح دراز نوشتهایم کمترین اعتنایی نمیکنند در قبال آنها پیاپی نامهها میرسد از پاکدلانی که از دور و نزدیک نوشتههای ما را خواندهاند و بنام حقشناسی و گواهی چیزهایی نوشته میفرستند ، برخی از این نوشتهها را در پرچم بچاپ خواهیم رسانید و در اینجا برای آنکه سخنم بیکبار بیدلیل نباشد یکی از آنها را که مختصر است در پایان گفتار میآورم :
آقای چهرهنگار از اهواز نامهای دربارهی پرچم نوشته و در آن چنین میگوید : «این روزنامه توسط یکی از دوستان ، آقای محمدعلی جزایری بمن معرفی شد. خود آقای جزایری را که بعد از یک ماه و نیم دیدم ، بسیار درشگفت شدم. زیرا این جوان برای خواندن رمان تقریباً پانصد تومان خرج کرده و بیش از هزار کتاب فراهم کرده بود. لیکن دیدم که همهی آنها را بگوشهای گزاشته و خاک روی آنها را گرفته و شگفتتر اینکه بنام دوستی ، از رمان خواندن من هم جلو گرفت. چون انگیزهی این را پرسیدم گفتارهای پرچم و پیمان را برایم بیان کرد. نه تنها دربارهی رمان بلکه هرچه خوانده بود برای من بازگفت ، و من گرچه زاییدهی شیراز و پرورشیافتهی آنجا بودم لیکن چاره جز پذیرفتن بدی شعر و سایر چیزها ندیدم ...» اینست نمونهای از حقیقتپرستی ایرانیان. کنت گوبینو اینها را نشناخته است.
(پرچم روزانه شمارههای 126 و 127)
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 24ـ چرا خردها از کار افتاده (دو از دو)
گفتهی کنت گوبینو راست است. ما هم امروز کسان بسیاری را میبینیم که چون موضوعی را با ایشان بگفتگو میگزاریم و دلیلها میآوریم و بیکایک پرسشهاشان پاسخ میدهیم بیکبار درمیمانند و خاموش میگردند و پنداشته میشود قانع گردیدند و حقایق را پذیرفتند. ولیکن سپس میبینیم اندک اعتنایی بآن حقایق و دلیلها نکردهاند و باز بر سر عقیدهی بیپای خود پایدار میباشند.
اینگونه کسان بسیارند. ولی همگی نیستند. کنت گوبینو چنین فهمیده که همهی ایرانیان بلکه همهی شرقیان بچنین دردی گرفتارند. ولی این اشتباهی از آن دانشمند میباشد ، زیرا چنانکه بارها گفتهایم ایرانیان یا شرقیان ، نه در ساختمان تنی و نه در نیروهای روانی از اروپاییان کمتر نمیباشند ، و این درماندگی فهم و خرد که کنت گوبینو از کسانی دیده طبیعی آنها نبوده. روشنتر گویم : اینگونه کسان که کنت گوبینو دیده و ما نیز امروز میبینیم از طبیعت چنین نبودهاند. بلکه سپس در نتیجهی آنکه اندیشههای پراکندهی گوناگون را فراگرفته و در مغزهای خود آکندهاند ، ناگزیر فهمها و خردهاشان از کار افتاده. به هر حال این یقین است که این درماندگی در ایرانیان طبیعی نیست تا همگانی باشد.
از این گذشته ما امروز صدها کسان را ـ از میان آشنایان خود ـ میشناسیم که هر یکی خود جویای حقیقت میباشد و همچون تشنهای که درپی آب باشد درپی حقایق است. ما در این نُه سال نیک آزمودهایم که کسانی چگونه میآیند و نخست با گفتههای ما مخالفت نشان میدهند. ولی سپس چون دلیل میشنوند رام گردیده آنها را میپذیرند و این بار بهمدستی و یاوری میکوشند. ما از اینگونه کسان صدها داریم.
همین امروز که یک دسته بنام هواداری از شاعران بهیاهو پرداختهاند و چنانکه دیروز گفتیم بدلایل و مطالبی که بشرح دراز نوشتهایم کمترین اعتنایی نمیکنند در قبال آنها پیاپی نامهها میرسد از پاکدلانی که از دور و نزدیک نوشتههای ما را خواندهاند و بنام حقشناسی و گواهی چیزهایی نوشته میفرستند ، برخی از این نوشتهها را در پرچم بچاپ خواهیم رسانید و در اینجا برای آنکه سخنم بیکبار بیدلیل نباشد یکی از آنها را که مختصر است در پایان گفتار میآورم :
آقای چهرهنگار از اهواز نامهای دربارهی پرچم نوشته و در آن چنین میگوید : «این روزنامه توسط یکی از دوستان ، آقای محمدعلی جزایری بمن معرفی شد. خود آقای جزایری را که بعد از یک ماه و نیم دیدم ، بسیار درشگفت شدم. زیرا این جوان برای خواندن رمان تقریباً پانصد تومان خرج کرده و بیش از هزار کتاب فراهم کرده بود. لیکن دیدم که همهی آنها را بگوشهای گزاشته و خاک روی آنها را گرفته و شگفتتر اینکه بنام دوستی ، از رمان خواندن من هم جلو گرفت. چون انگیزهی این را پرسیدم گفتارهای پرچم و پیمان را برایم بیان کرد. نه تنها دربارهی رمان بلکه هرچه خوانده بود برای من بازگفت ، و من گرچه زاییدهی شیراز و پرورشیافتهی آنجا بودم لیکن چاره جز پذیرفتن بدی شعر و سایر چیزها ندیدم ...» اینست نمونهای از حقیقتپرستی ایرانیان. کنت گوبینو اینها را نشناخته است.
(پرچم روزانه شمارههای 126 و 127)
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
93%
آری
7%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.