مجسمه ها را شکستند، آلات موسیقی را سوزانیدند و کتاب ها را در آتش انداختند و کاخ ها و قصرها و میکده و دانشکده و آتشکده ها را با خاک یکسان کردند و به جایش مسجد و تکیه و امامزاده و حسینیه ساختند.
متخصصین اذان و مناجات و آخوندهای گردن کلفت خواب و خوراک را به مردم حرام کردند و در رادیو با چسناله ی عربی و روضه مردم را دعوت به مرده پرستی و روزه و گذشت از دنیا و گریه و غسل در آب روان می کردند و از فشار قبر می ترسانیدند و به شهوت رانی ها و شکم چرانی های بهشت وعده و وعید می دادند.
شیخ پشم الدین هم کتابی در نجاسات تالیف کرد که حاوی هزار و پانصد مساله در باب آداب خلا رفتن و کونشویی بود!
خلاصه بازار دعانویس و جن گیر و محلل رونقی بسزا گرفت. متخصصین روضه و گریه تمام لذت های این دنیا را حواله به دنیای دیگر می کردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله می نمودند و خودشان مدام در عیش و نوش مشغول اندوختن مال و منال بودند و می خواندند:گریه بر هر دردی دواست!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
متخصصین اذان و مناجات و آخوندهای گردن کلفت خواب و خوراک را به مردم حرام کردند و در رادیو با چسناله ی عربی و روضه مردم را دعوت به مرده پرستی و روزه و گذشت از دنیا و گریه و غسل در آب روان می کردند و از فشار قبر می ترسانیدند و به شهوت رانی ها و شکم چرانی های بهشت وعده و وعید می دادند.
شیخ پشم الدین هم کتابی در نجاسات تالیف کرد که حاوی هزار و پانصد مساله در باب آداب خلا رفتن و کونشویی بود!
خلاصه بازار دعانویس و جن گیر و محلل رونقی بسزا گرفت. متخصصین روضه و گریه تمام لذت های این دنیا را حواله به دنیای دیگر می کردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله می نمودند و خودشان مدام در عیش و نوش مشغول اندوختن مال و منال بودند و می خواندند:گریه بر هر دردی دواست!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
ای مرگ! تو از غم و اندوه زندگانی کاسته بار سنگین آن را از دوش بر می داری ، سیه روز تیره بخت سرگردان را سر و سامان می دهی ، تو نوشداروی ماتم زدگی و نا امیدی می باشی ، دیده سرشکبار را خشک میگردانی ؛ تو مانند مادر مهربانی هستی که بچه خود را پس از یک روز توفانی در آغوش کشیده ، نوازش کرده می خواباند ، تو زندگانی تلخ ، زندگانی درنده نیستی که آدمیان را بسوی گمراهی کشانیده و در گرداب سهمناک پرتاب میکند ؛ تو هستی که به دون پروری ، فرومایگی ، خودپسندی ، چشمتنگی و آز آدمیزاد خندیده پرده به روی کارهای ناشایسته او می گسترانی.
کیست که شراب شرنگ آگین تو را نچشد؟ انسان چهره تو را ترسناک کرده و از تو گریزان است ، فرشته تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته!
چرا از تو بیم و هراس دارد؟
چرا به تو نارو و بُهتان می زند؟
تو پرتو درخشانی اما تاریکیت می پندارند ، تو سروش فرخنده شادمانی هستی اما در آستانه تو شیون می کشند ، تو فرستاده سوگواری نیستی ، تو درمان دل های پژمرده می باشی ، تو دریچه امید به روی نا امیدان باز می کنی ، تو از این کاروان خسته و درمانده زندگان مهمان نوازی کرده آن ها را از رنج راه و خستگی می رهانی ، تو سزاوار ستایش هستی ، تو زندگانی جاودانی داری
#صادق_هدایت
#مرگ
@philosophibisansoor
کیست که شراب شرنگ آگین تو را نچشد؟ انسان چهره تو را ترسناک کرده و از تو گریزان است ، فرشته تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته!
چرا از تو بیم و هراس دارد؟
چرا به تو نارو و بُهتان می زند؟
تو پرتو درخشانی اما تاریکیت می پندارند ، تو سروش فرخنده شادمانی هستی اما در آستانه تو شیون می کشند ، تو فرستاده سوگواری نیستی ، تو درمان دل های پژمرده می باشی ، تو دریچه امید به روی نا امیدان باز می کنی ، تو از این کاروان خسته و درمانده زندگان مهمان نوازی کرده آن ها را از رنج راه و خستگی می رهانی ، تو سزاوار ستایش هستی ، تو زندگانی جاودانی داری
#صادق_هدایت
#مرگ
@philosophibisansoor