فلسفه بدون سانسور
1.42K subscribers
162 photos
119 videos
124 files
30 links
هر آنچه که یک ذهن اندیشمند نیاز دارد

کتاب

کلیپ فلسفی

مطالب ناب فلسفی و علمی




جهان با نگرش درونت تغییر خواهد کرد
Download Telegram
در راه يك چیز دیدم ، شاید یکجور بزمجه بود یا چلپاسه يا سوسمار ، یا سمندر و یا مارمورك ، نمیدانم . متاسفانه تاریخ طبیعی من تعریفی ندارد همین قدر فهمیدم که از جنس سوسمار بود ولی سرش گرد و قیافه بولدک انگلیسی را داشت . با دم باريك ، شکم پهن کبود و روی دست و پا و گردنش راه راه زرد و قهوه ای دیده میشد . با چشمهای کوچکش مثل کوه سنجاق بمن نگاه میکرد و سرش را بجانب من کج میگرفت ، بخيالم رسید او را بگیرم ولی زود منصرف شدم، چون مقصودم فقط دیدنش بود و او هم که مضایقه نکرد . وانگهی از نگاه های این جانور بیابانی که بمن کاری نکرده بود خجالت کشیدم . اما دلسوزی من بیمورد بود چون بمحض اینکه تکان خوردم مثل باد از جایش پرید . او مثل مارمورك نمی لغزید بلکه خیلی تند روی پاهایش میدوید و سرش را بالا گرفته بود..
این فکر برایم آمد که شاید هجوم عرب به ایران بطمع همين سوسمار ها بوده است .

#صادق_هدایت
#اصفهان_نصف_جهان

@philosophibisansoor
ما چقدر به سادگی نیاکان خود خندیدیم،
روزی می‌ آید که آیندگان به خرافات ما خواهند خندید...


📙فواید گیاهخواری
🖊#صادق_هدایت
| @PhilosophiBiSansoor |
از شما چه پنهان، در آن عهد و زمانه،
با وجودیکه بانکهای جفت و طاق وجود نداشت، خزانه دولت پر و پیمان بود و زهره شیر می خواست داشته باشد کسی که بتواند به جواهرات سلطنتی چپ نگاه بکند. بدون عایدی سرشار نفت که در تاریخ ایران سابقه نداشته و معلوم نیست کدام دولت فخیمه سگ
خور میکند دولت افلاس نامه صادر نکرده بود. اگرچه مشتری آهن پاره و اسلحه قراضه نبود، اما اسم خودش را ملت پست عقب
افتاده نگذاشته بود و از خارجی وام و اجاره نمیخواست. بدون سرتیپ ها و امیر لشگرهای شکم گنده مرزپنا گریزپا، کسی جرأت
نمیکرد به سرحداتش دست درازی بکند، بدون متخصصین تبلیغ وطن پرستی که در اثر مرض فشار پول در خارجه معلق بزنند، مردم به مرز و بوم خودشان بیشتر علاقه داشتند. بدون سوز و بریز رادیو
های خاج پرست که: آهای مردم دین از دست رفت!
که گویا آخوند باسواد و ملای با عقیده بیشتر پیدامیشد. بی آنکه شب شش بگیرند
و اسم میهنشان را عوض بکنند، انگار که شهرت و آبروی این آب و خاک در نظر خارجیها خیلی بیشتر از حالا بود. برای تعلیمات عمومی
پستان به تنور نمی چسباندند، اما هم مردم با سواد بیشتر از حالا
پیدا میشد و هم خیلی بیشتر کتاب حسابی چاپ میکردند. ظاهرن چوب تکفیر برای تریاک بلند نمیکردند، اما وافوری خیلی کمتر از حالا بود. باری هنوز جزیره بحرین را به ارباب واگذار نکرده بودند. هنوز
بخشش کوه آرارات فتح الفتوح بشمار نمیرفت، هنوز شاه بابا حق کشتیرانی در دجله و فرات را از دست نداده بود و یک تکه خاکش را
هم به افغانها حاتم بخشی نکرده بود و برای تمدید قرارداد نفت جنوب هم مردم را دور کوچه نرقصانیده بود، اما اسم خودش را هم كبير و نابغه عظیم الشان نگذاشته بود. خلاصه آنکه حساب و کتابی
در کار بود، هنوز همه چیز مبتذل نشده بود، مردم به خاک سیاه ننشسته بودند و از صبح تا شام هم مجبور نبودند که افتخار غرغره
بکنند و به رجاله بازیهای رجال محترمشان هي تفاخر و تخرخر بنمایند و از شما چه پنهان، مثل این بود که آبادی و آزادی و انسانیت
هم یک رده بیشتر از حالا پیدا میشد

#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
(منظور #رضاخان)

@philosophibisansoor
تنها چیزی که از من دلجویی می‌کرد امید نیستی پس از مرگ بود . فکر زندگی دوباره مرا می‌ترسانید و خسته می‌کرد.
من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی می‌کردم انس نگرفته بودم، آیا دنیای دیگر به چه درد من می‌خورد؟!

#صادق_هدایت
#بوف_کور

@philosophibisansoor
ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﺰﯾﺮﻩ ﯼ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻭﺟﻮدﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﻟﺮﺯﻩ ﯾﺎ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺟﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﻃﺎﻗﻢ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻧﺪ، ﺩﻭﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺘﺮﮐﺎﻧﯿﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻭ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪﯾﻢ.

#صادق_هدایت
#بوف_کور

@philosophibisansoor
اگر حوصله داشتم و رغبت می کردم که مزخرفی بنویسم آنوقت بهشان حالی می کردم و نسلشان را حسابی به گه می کشیدم. عجالتا که دست دزدها و مادر قحبه ها خوب مسخره شده ایم. این هم مثل باقی دیگرش

#صادق_هدایت
#از_میان_نامه_ها_به_شهید_نورایی


@philosophibisansoor
در نتیجه مشاهدات و تحقیقات خودش خیام به این مطلب برمی‌خورد که فهم بشر محدود است. از کجا می‌آییم و به کجا می‌رویم؟ کسی نمی‌داند، و آن‌هایی که صورت حق به جانب به خود می‌گیرند و در اطراف این قضایا بحث می‌نمایند جز یاوه‌سرائی کاری نمی‌کنند. خودشان و دیگران را گول می‌زنند. هیچکس به اسرار ازل پی نبرده و نخواهد برد و یا اصلن اسراری نیست و اگر هست در زندگی ما تاثیری ندارد، مثلن جهان چه محدث و چه قدیم باشد آیا به چه درد ما خواهد خورد؟

چون من رفتم ، جهان محدث چه قدیم
تا کی ز حدیث پنج و چار ای ساقی؟

به ما چه که وقت خودمان را سر بحث پنج حواس و چهار عنصر بگذرانیم؟ پس به امید و هراس موهوم و بحث چرند وقت خودمان را تلف نکنیم.
آنچه گفته اند و بهم بافته‌اند افسانه‌ی محض می‌باشد.

#صادق_هدایت
#ترانه‌های_خیام
@philosophibisansoor
◾️اون دنیا هم باز مال اون هاست. چون برای ثواب کردن هم پول لازمه،ما اگر یک روز کار نکنیم،باید سر بی شام زمین بگذاریم. اونها اگر یک شب تفریح نکنند،دنیا را به هم میزنند.

#فردا
#صادق_هدایت

@philosophibisansoor
#کافکا از دنیایی با ما سخن می‌گوید که تاریک و درهم پیچیده می‌نماید، بطوریکه در وهله‌ی اول نمی‌توانیم با مقیاس‌های خودمان آنرا بسنجیم. در آن از چه گفتگو می‌شود، از لایتناهی؟ #خدا؟ جن و پری؟! نه، این حرف‌ها در کار نیست. موضوع‌های بسیار ساه و پیش پا افتادۀ زندگی روزانه‌ی خودمان است، با آدم‌های معمولی، با کارمندان اداره روبرو می‌شویم که همان وسواس‌ها و گرفتاری‌های خودمان را دارند، به زبان ما حرف می‌زنند و همه چیز جریان طبیعی خود را سیر می‌کند. ولیکن، ناگهان احساس دلهره آوری یخه مان را می‌گیرد! همه‌ی چیزهایی که برای ما جدی و منطقی و عادی بود، یکباره معنی خود را گم می‌کنند، عقربک ساعت جور دیگر بکار می‌افتد، مسافت‌ها با اندازه‌گیری ما جور در نمی‌آید، هوا رقیق می‌شود و نفسمان پس می‌زند. آیا برای اینکه منطقی نیست؟ برعکس همه چیز دلیل و برهان دارد، یک جور دلیل وارونه؛ منطق افسار گسیخته‌ای که نمی‌شود جلویش را گرفت. اما برای اینست که می‌بینیم همه‌ی این آدم‌های معمولی سر بزیر که در کار خود دقیق بودند و با ما همدردی داشتند و مثل ما فکر می‌کردند، همه کارگزار و پشتیبان #پوچ می‌باشند.

#صادق_هدایت
#پیام_کافکا

@philosophibisansoor
برای روز مبادا، حاجی به مذهب هم معتقد بود. اگر چه با خودش میگفت: (کی از آن دنیا برگشته؟ اگر راست باشه!) و مثل عقاید سیاسیش به آندنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هر کس پول داشت دو دنیا را داشت، اما #مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جامعه تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت.
بهمین علت در ماه محرم توی تکیه ها و حسینیه ها و مجالس روضه خوانی در صدر مجلس جا می گرفت. نذر کیومرث را هم سقائی کرده بود که خرج زیادی نداشته باشد و در دهه عاشورا، او را با لباس سیاه که برایش کوتاه شده بود و کشکول و پیش بند سفید توی جماعت میفرستاد که به رایگان آب به لبهای تشنه بدهد. هر وقت هم گزارش به مسجد میافتاد دست وضوئی میگرفت و یک نماز محض رضای خدا میگذاشت.

#صادق_هدایت
#حاجی_آقا


@philosophibisansoor
▪️نمیدانم کی از آن دنیا برگشته که خبرش را برای ما آورده ، از توی خشت که می افتیم برای آخرتمان گریه می کنیم تا بمیریم ، اینهم زندگی شد ؟

#صادق_هدایت
#شبهای_ورامین

@philosophibisansoor
▪️کیانوش : من هیچ کس را به دلیری و پر دلی بابک سراغ ندارم میدانید او را چه جور کشتند...؟

مازیار : سرش را بریدند و تنش را تکه تکه کردند و در پوست گاو کشیدند.

کیانوش: بله ، روبروی معتصم یک دست او را که بریدند ، دست دیگرش را بخون بازویش زد و برویش مالید ، معتصم از او پرسید : ای سگ چرا اینکار را کردی ؟ جواب داد : برای اینکه چون خون از تنم بیرون برود روبروی تو چهره ام زرد نشود و مردم بگویند که ترسید.

مازیار : بابک یک نفر مرد بود ، یک نفر ایرانی پاک بود ، هیچ کس بقدر او پستی عربها را نمیدانست.

#صادق_هدایت
#مازیار

@philosophibisansoor
من تمام #کتاب_های شما را حقیر شمرده و تمام حکمت ها و برکات #دنیوی شما را ناچیز و تمام اشیائی را که در این دنیا است بیهوده و بی فایده می دانم و تمام اینها اشیائی جز وسایل گول زدن و فریفتن انسان چیزهای دیگری نیستند.

شما به #عقل و ثروت و جمال و مقام مباهات می کنید؛ ولی تمام اینها چیزهای بیهوده می باشند و وقتی دست مرگ به طرف شما دراز شد، و نیستی با قیافه ی هولناک به شما روی آورد، هیچ یک از اینها نمی توانند از شما دفاع کنند.


#شرط_بندی
#آنتوان_چخوف
ترجمه #صادق_هدایت

@philosophibisansoor
◾️همه از مرگ می‌ترسند، من از زندگی سمج خودم!
چقدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمی‌خواهد و پس می‌زند! تنها یک چیز به من دلداری می‌دهد، دو هفته پیش بود در روزنامه خواندم که در اتریش کسی سیزده بار به انواع گوناگون قصد خودکشی کرده و همه‌ی مراحل آنرا پیموده: خودش را دار زده ریسمان پاره شده، خودش را در رودخانه انداخته، او را از آب بیرون کشیده‌اند و غیره...
بلاخره برای آخرین بار خانه را که خلوت دیده با کارد آشپزخانه همه‌ی رگ و پی خودش را بریده و این دفعه‌ی سیزدهمین می‌میرد!
این به من دلداری می‌دهد!

#صادق_هدایت
#زنده_به_گور

@philosophibisansoor
همه چیز این خراب‌شده برای آدم خستگی و وحشت تولید می‌کند.
باری زندگی را به بطالت می‌گذرانیم و از هر طرف خواه چپ و یا راست مثل ریگ #فحش می‌خوریم و مثل اینست که مسئول همه‌ی گه‌کاری‌های دیگران شخص بنده هستم..

همه تقاضای وظیفه‌ی اجتماعی مرا دارند، اما کسی نمی‌پرسد آیا قدرت خرید کاغذ و قلم را دارم یا نه؟ یک تخت‌خواب و یا اتاق راحت دارم یا نه..؟


و بعد هم از خودم می‌پرسم در محیطی که خودم هیچگونه حق زندگی ندارم چه وظیفه‌ای است که از #رجاله‌های دیگر دفاع بکنم؟

این درددل‌ها هم #احمقانه شده. همه چیز در این #سرزمین گُه‌بار احمقانه می‌شود.

#صادق_هدایت
#از_میان_نامه_ها_به_نورائی

@philosophibisansoor
صدها سالست که ما همه اش دله دزدی و جاسوسی و دغلی کرده ایم و حرف صدتا یک غاز زده ایم و #ملت را در فقر و فشار نگه داشته ایم و هنوز هم مشغولیم..!!
باید دید آیا تمام این خرابیها تقصیر ملت است؟ هر ملتی #مربی لازم دارد، رهنما لازم دارد.
همین ایران که زمان اشرف افغان مردم روحیۀ خود را باخته بودند و صد نفر صد نفر از جلو تیغ دشمن میگذشتند و صدا از کسی در نمیامد، چطور شد که شخصی مثل نادر پیدا شد و با همان مردم هندوستان را فتح کرد؟
مقصودم قلدر و نکره پرستی نیست، هر دوره یک چیز را اقتضا میکند نه شخصی مثل #رضا_شاه که آلت دست سیاست خارجی بود. اما عیب کار اینجاست که مربیان ملت فاسدند، سیاست خارجی با دست خودمان تو سر خودمان میزند! وقتی که رئیس مملکت دزدید، وکیل و وزیر و معاون اداره و رئیس شهربانی هم دزدیدند، آنوقت چه توقع بیجایی است که از مشدی حسن بقال داشته باشیم و تعجب بکنیم که میوه اش را میگنداند و دور میریزد، اما حاضر نیست که بقیمت ارزان بفروشد..؟


#صادق_هدایت
#حاجی_آقا

@philosophibisansoor
فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد.. نه من احتیاجی بدیدن این همه دنیاهای قی آور و اینهمه قیافه های نکبت بار نداشتم.
مگر #خدا انقدر ندیده بدیده بود که دنیاهای خودش را بچشم من بکشد؟

#صادق_هدایت
#بوف_کور

@philosophibisansoor
تو وجودت دشنام به بشریت است. تو هیچوقت در زندگی زیبایی نداشتی و ندیدی و اگر هم دیدی سرت نشده. یک چشم انداز زیبا هرگز تو را نگرفته ، یک صورت قشنگ یا موسیقی دلنواز تو را تکان نداده و کلام موزون و فکر عالی هرگز به قلبت اثر نکرده . تو تنها اسیر شکم و زیرشکمت هستی. حرص می زنی که این زندگی ننگین که داری در زمان و مکان طولانی تر بکنی. از کرم، از خوک هم پست تری ، تو پستی را با شیر مادرت مکیدی. کدام خوک جان و مال همجنس خودش را به بازیچه گرفته یا پول آن ها را اندوخته و یا خوراک و دوای آن ها را احتکار کرده؟ تو خون هزاران بی گناه را از صبح تا شام مثل زالو می مکی و کیف می کنی و اسم خودت را سیاستمدار و اعیان گذاشتی

#صادق_هدایت
#حاجی_آقا

@philosophibisansoor
آدمیزاد یکه و تنها و بی پشت و پناه است و در سرزمین ناسازگار گمنامی زیست میکند که زاد و بوم او نیست. با هیچ کس نمیتواند پیوند و دلبستگی داشته باشد، خودش هم میداند، چون از نگاه و وجناتش پیداست.
گمنامی هستیم در دنیائی که دام های بیشمار در پیش ما گسترده اند و فقط برخوردمان با پوچ است.
این گناه وجود ماست. همینکه بدنیا آمدیم در معرض داوری قرار میگیریم و سرتاسر زندگی ما مانند یک رشته ی کابوس است که در دندانه های چرخ دادگستری میگذرد. بالاخره مشمول مجازات اشد میگردیم و در نیم روز خفه ای، کسیکه به نام قانون ما را بازداشت کرده بود، گزلیکی به قلبمان فرو میبرد و سگ کُش میشویم.

#پیام_کافکا
#صادق_هدایت

@philosophibisansoor
فقط میلیونرها حق رفتن به خانه‌ی خدا و به جا آوردن صِلِه رَحِم با قادر متعال را دارند تا با این وسیله آن‌ها را به لی لی کردن دور حجرالاسود و انداختن هفت ریگ وادار کند و به ریش حنابسته‌ی آن‌ها بخندد و نیز آن‌ها را مجبور کند که روز عید قربان در خانه‌ی خدا به خون‌بهای هر شش شپش که بکشند یک گوسفند قربانی کنند و تمام پول و آبروی نداشته ی خود را از دست بدهند!

#صادق_هدایت
#توپ_مرواری

@philosophibisansoor