کافکا معتقد است که سرنوشت انسان ، بازیچه لغت الوهیت می باشد. این کلید ریشخند ماورا طبیعی اوست و نیشخندهایش بیشتر متوجه مذهب می شود.
ماکس برود نقل می کند که وقتی کافکا قسمتی از رمان"دادخواست" خود را برای چند نفر از دوستانش می خوانده است آن ها به قدری می خندند که اشک از چشمشان سرازیر می شود و خود کافکا چنان به خنده می افتد که نمی تواند باقی داستان را بخواند.
شرح کمدی دنیوی که انسان در جستجوی واجب الوجود از راهی که می رود سرش به سنگ می خورد و احساسات عالیش به زمین کشیده می شود و با تمام ریزه کاری های اتفاقی وصف زندگی ماست، مخصوص کافکا می باشد.
ادبیات بذای کافکا تفنن نبوده، او کاملن به ماموریت و ارزش و اهمیت کار خودش هوشیار است.
#صادق_هدایت
#پیام_کافکا
@philosophibisansoor
ماکس برود نقل می کند که وقتی کافکا قسمتی از رمان"دادخواست" خود را برای چند نفر از دوستانش می خوانده است آن ها به قدری می خندند که اشک از چشمشان سرازیر می شود و خود کافکا چنان به خنده می افتد که نمی تواند باقی داستان را بخواند.
شرح کمدی دنیوی که انسان در جستجوی واجب الوجود از راهی که می رود سرش به سنگ می خورد و احساسات عالیش به زمین کشیده می شود و با تمام ریزه کاری های اتفاقی وصف زندگی ماست، مخصوص کافکا می باشد.
ادبیات بذای کافکا تفنن نبوده، او کاملن به ماموریت و ارزش و اهمیت کار خودش هوشیار است.
#صادق_هدایت
#پیام_کافکا
@philosophibisansoor
#کافکا از دنیایی با ما سخن میگوید که تاریک و درهم پیچیده مینماید، بطوریکه در وهلهی اول نمیتوانیم با مقیاسهای خودمان آنرا بسنجیم. در آن از چه گفتگو میشود، از لایتناهی؟ #خدا؟ جن و پری؟! نه، این حرفها در کار نیست. موضوعهای بسیار ساه و پیش پا افتادۀ زندگی روزانهی خودمان است، با آدمهای معمولی، با کارمندان اداره روبرو میشویم که همان وسواسها و گرفتاریهای خودمان را دارند، به زبان ما حرف میزنند و همه چیز جریان طبیعی خود را سیر میکند. ولیکن، ناگهان احساس دلهره آوری یخه مان را میگیرد! همهی چیزهایی که برای ما جدی و منطقی و عادی بود، یکباره معنی خود را گم میکنند، عقربک ساعت جور دیگر بکار میافتد، مسافتها با اندازهگیری ما جور در نمیآید، هوا رقیق میشود و نفسمان پس میزند. آیا برای اینکه منطقی نیست؟ برعکس همه چیز دلیل و برهان دارد، یک جور دلیل وارونه؛ منطق افسار گسیختهای که نمیشود جلویش را گرفت. اما برای اینست که میبینیم همهی این آدمهای معمولی سر بزیر که در کار خود دقیق بودند و با ما همدردی داشتند و مثل ما فکر میکردند، همه کارگزار و پشتیبان #پوچ میباشند.
#صادق_هدایت
#پیام_کافکا
@philosophibisansoor
#صادق_هدایت
#پیام_کافکا
@philosophibisansoor
آدمیزاد یکه و تنها و بی پشت و پناه است و در سرزمین ناسازگار گمنامی زیست میکند که زاد و بوم او نیست. با هیچ کس نمیتواند پیوند و دلبستگی داشته باشد، خودش هم میداند، چون از نگاه و وجناتش پیداست.
گمنامی هستیم در دنیائی که دام های بیشمار در پیش ما گسترده اند و فقط برخوردمان با پوچ است.
این گناه وجود ماست. همینکه بدنیا آمدیم در معرض داوری قرار میگیریم و سرتاسر زندگی ما مانند یک رشته ی کابوس است که در دندانه های چرخ دادگستری میگذرد. بالاخره مشمول مجازات اشد میگردیم و در نیم روز خفه ای، کسیکه به نام قانون ما را بازداشت کرده بود، گزلیکی به قلبمان فرو میبرد و سگ کُش میشویم.
#پیام_کافکا
#صادق_هدایت
@philosophibisansoor
گمنامی هستیم در دنیائی که دام های بیشمار در پیش ما گسترده اند و فقط برخوردمان با پوچ است.
این گناه وجود ماست. همینکه بدنیا آمدیم در معرض داوری قرار میگیریم و سرتاسر زندگی ما مانند یک رشته ی کابوس است که در دندانه های چرخ دادگستری میگذرد. بالاخره مشمول مجازات اشد میگردیم و در نیم روز خفه ای، کسیکه به نام قانون ما را بازداشت کرده بود، گزلیکی به قلبمان فرو میبرد و سگ کُش میشویم.
#پیام_کافکا
#صادق_هدایت
@philosophibisansoor