▪️کیانوش : من هیچ کس را به دلیری و پر دلی بابک سراغ ندارم میدانید او را چه جور کشتند...؟
مازیار : سرش را بریدند و تنش را تکه تکه کردند و در پوست گاو کشیدند.
کیانوش: بله ، روبروی معتصم یک دست او را که بریدند ، دست دیگرش را بخون بازویش زد و برویش مالید ، معتصم از او پرسید : ای سگ چرا اینکار را کردی ؟ جواب داد : برای اینکه چون خون از تنم بیرون برود روبروی تو چهره ام زرد نشود و مردم بگویند که ترسید.
مازیار : بابک یک نفر مرد بود ، یک نفر ایرانی پاک بود ، هیچ کس بقدر او پستی عربها را نمیدانست.
#صادق_هدایت
#مازیار
@philosophibisansoor
مازیار : سرش را بریدند و تنش را تکه تکه کردند و در پوست گاو کشیدند.
کیانوش: بله ، روبروی معتصم یک دست او را که بریدند ، دست دیگرش را بخون بازویش زد و برویش مالید ، معتصم از او پرسید : ای سگ چرا اینکار را کردی ؟ جواب داد : برای اینکه چون خون از تنم بیرون برود روبروی تو چهره ام زرد نشود و مردم بگویند که ترسید.
مازیار : بابک یک نفر مرد بود ، یک نفر ایرانی پاک بود ، هیچ کس بقدر او پستی عربها را نمیدانست.
#صادق_هدایت
#مازیار
@philosophibisansoor