جانوران بت نمی پرستند، قلدر نمی تراشند و به کثافت کاری های خودشان نمی بالند، برای همین تاریخ ندارند!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
💙 Join us : @philosophibisansoor
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
💙 Join us : @philosophibisansoor
ما در اثر سالها تجربه یٔ تلخ ، دریافتیم که #مردم_دنیا خوشباور و احمق و توسری خورند و عقلشان به چشمشان میباشد و همچنین دنیا خر تو خر است.
اگر ما از #حماقت مردم استفاده میکنیم گناه از ما نیست
چشمشان کور شود و دنده شان نرم ،
اگر شعور دارند بزنند و پدرمان را دربیاورند
اما حالا که ریگی به کفش دارند و #قلدر پرستند ، پس فضولی موقوف!
بیخود صورت حق بجانب بخود نگیرند ،
زیرا حق نتق کشیدن ندارند.
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
اگر ما از #حماقت مردم استفاده میکنیم گناه از ما نیست
چشمشان کور شود و دنده شان نرم ،
اگر شعور دارند بزنند و پدرمان را دربیاورند
اما حالا که ریگی به کفش دارند و #قلدر پرستند ، پس فضولی موقوف!
بیخود صورت حق بجانب بخود نگیرند ،
زیرا حق نتق کشیدن ندارند.
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
صفحات تاریخ بشر با خون نوشته شده، هر قُلدری که وقیح تر و درنده تر باشد بیشتر کشتار و غارت بکند و پدر مردم را در بیاورد، در صفحات این تاریخ عزیز چُسانه تر است و به اصطلاح نامش جاویدان میشود و گاهی لقب "عادل" هم به دُمش می چسبانند و حتی به درجه الوهیت هم او را بالا میبرند. این از خصایص اشرف مخلوقات است!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
مجسمه ها را شکستند، آلات موسیقی را سوزانیدند و کتاب ها را در آتش انداختند و کاخ ها و قصرها و میکده و دانشکده و آتشکده ها را با خاک یکسان کردند و به جایش مسجد و تکیه و امامزاده و حسینیه ساختند.
متخصصین اذان و مناجات و آخوندهای گردن کلفت خواب و خوراک را به مردم حرام کردند و در رادیو با چسناله ی عربی و روضه مردم را دعوت به مرده پرستی و روزه و گذشت از دنیا و گریه و غسل در آب روان می کردند و از فشار قبر می ترسانیدند و به شهوت رانی ها و شکم چرانی های بهشت وعده و وعید می دادند.
شیخ پشم الدین هم کتابی در نجاسات تالیف کرد که حاوی هزار و پانصد مساله در باب آداب خلا رفتن و کونشویی بود!
خلاصه بازار دعانویس و جن گیر و محلل رونقی بسزا گرفت. متخصصین روضه و گریه تمام لذت های این دنیا را حواله به دنیای دیگر می کردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله می نمودند و خودشان مدام در عیش و نوش مشغول اندوختن مال و منال بودند و می خواندند:گریه بر هر دردی دواست!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
متخصصین اذان و مناجات و آخوندهای گردن کلفت خواب و خوراک را به مردم حرام کردند و در رادیو با چسناله ی عربی و روضه مردم را دعوت به مرده پرستی و روزه و گذشت از دنیا و گریه و غسل در آب روان می کردند و از فشار قبر می ترسانیدند و به شهوت رانی ها و شکم چرانی های بهشت وعده و وعید می دادند.
شیخ پشم الدین هم کتابی در نجاسات تالیف کرد که حاوی هزار و پانصد مساله در باب آداب خلا رفتن و کونشویی بود!
خلاصه بازار دعانویس و جن گیر و محلل رونقی بسزا گرفت. متخصصین روضه و گریه تمام لذت های این دنیا را حواله به دنیای دیگر می کردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله می نمودند و خودشان مدام در عیش و نوش مشغول اندوختن مال و منال بودند و می خواندند:گریه بر هر دردی دواست!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
از شما چه پنهان، در آن عهد و زمانه،
با وجودیکه بانکهای جفت و طاق وجود نداشت، خزانه دولت پر و پیمان بود و زهره شیر می خواست داشته باشد کسی که بتواند به جواهرات سلطنتی چپ نگاه بکند. بدون عایدی سرشار نفت که در تاریخ ایران سابقه نداشته و معلوم نیست کدام دولت فخیمه سگ
خور میکند دولت افلاس نامه صادر نکرده بود. اگرچه مشتری آهن پاره و اسلحه قراضه نبود، اما اسم خودش را ملت پست عقب
افتاده نگذاشته بود و از خارجی وام و اجاره نمیخواست. بدون سرتیپ ها و امیر لشگرهای شکم گنده مرزپنا گریزپا، کسی جرأت
نمیکرد به سرحداتش دست درازی بکند، بدون متخصصین تبلیغ وطن پرستی که در اثر مرض فشار پول در خارجه معلق بزنند، مردم به مرز و بوم خودشان بیشتر علاقه داشتند. بدون سوز و بریز رادیو
های خاج پرست که: آهای مردم دین از دست رفت!
که گویا آخوند باسواد و ملای با عقیده بیشتر پیدامیشد. بی آنکه شب شش بگیرند
و اسم میهنشان را عوض بکنند، انگار که شهرت و آبروی این آب و خاک در نظر خارجیها خیلی بیشتر از حالا بود. برای تعلیمات عمومی
پستان به تنور نمی چسباندند، اما هم مردم با سواد بیشتر از حالا
پیدا میشد و هم خیلی بیشتر کتاب حسابی چاپ میکردند. ظاهرن چوب تکفیر برای تریاک بلند نمیکردند، اما وافوری خیلی کمتر از حالا بود. باری هنوز جزیره بحرین را به ارباب واگذار نکرده بودند. هنوز
بخشش کوه آرارات فتح الفتوح بشمار نمیرفت، هنوز شاه بابا حق کشتیرانی در دجله و فرات را از دست نداده بود و یک تکه خاکش را
هم به افغانها حاتم بخشی نکرده بود و برای تمدید قرارداد نفت جنوب هم مردم را دور کوچه نرقصانیده بود، اما اسم خودش را هم كبير و نابغه عظیم الشان نگذاشته بود. خلاصه آنکه حساب و کتابی
در کار بود، هنوز همه چیز مبتذل نشده بود، مردم به خاک سیاه ننشسته بودند و از صبح تا شام هم مجبور نبودند که افتخار غرغره
بکنند و به رجاله بازیهای رجال محترمشان هي تفاخر و تخرخر بنمایند و از شما چه پنهان، مثل این بود که آبادی و آزادی و انسانیت
هم یک رده بیشتر از حالا پیدا میشد
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
(منظور #رضاخان)
@philosophibisansoor
با وجودیکه بانکهای جفت و طاق وجود نداشت، خزانه دولت پر و پیمان بود و زهره شیر می خواست داشته باشد کسی که بتواند به جواهرات سلطنتی چپ نگاه بکند. بدون عایدی سرشار نفت که در تاریخ ایران سابقه نداشته و معلوم نیست کدام دولت فخیمه سگ
خور میکند دولت افلاس نامه صادر نکرده بود. اگرچه مشتری آهن پاره و اسلحه قراضه نبود، اما اسم خودش را ملت پست عقب
افتاده نگذاشته بود و از خارجی وام و اجاره نمیخواست. بدون سرتیپ ها و امیر لشگرهای شکم گنده مرزپنا گریزپا، کسی جرأت
نمیکرد به سرحداتش دست درازی بکند، بدون متخصصین تبلیغ وطن پرستی که در اثر مرض فشار پول در خارجه معلق بزنند، مردم به مرز و بوم خودشان بیشتر علاقه داشتند. بدون سوز و بریز رادیو
های خاج پرست که: آهای مردم دین از دست رفت!
که گویا آخوند باسواد و ملای با عقیده بیشتر پیدامیشد. بی آنکه شب شش بگیرند
و اسم میهنشان را عوض بکنند، انگار که شهرت و آبروی این آب و خاک در نظر خارجیها خیلی بیشتر از حالا بود. برای تعلیمات عمومی
پستان به تنور نمی چسباندند، اما هم مردم با سواد بیشتر از حالا
پیدا میشد و هم خیلی بیشتر کتاب حسابی چاپ میکردند. ظاهرن چوب تکفیر برای تریاک بلند نمیکردند، اما وافوری خیلی کمتر از حالا بود. باری هنوز جزیره بحرین را به ارباب واگذار نکرده بودند. هنوز
بخشش کوه آرارات فتح الفتوح بشمار نمیرفت، هنوز شاه بابا حق کشتیرانی در دجله و فرات را از دست نداده بود و یک تکه خاکش را
هم به افغانها حاتم بخشی نکرده بود و برای تمدید قرارداد نفت جنوب هم مردم را دور کوچه نرقصانیده بود، اما اسم خودش را هم كبير و نابغه عظیم الشان نگذاشته بود. خلاصه آنکه حساب و کتابی
در کار بود، هنوز همه چیز مبتذل نشده بود، مردم به خاک سیاه ننشسته بودند و از صبح تا شام هم مجبور نبودند که افتخار غرغره
بکنند و به رجاله بازیهای رجال محترمشان هي تفاخر و تخرخر بنمایند و از شما چه پنهان، مثل این بود که آبادی و آزادی و انسانیت
هم یک رده بیشتر از حالا پیدا میشد
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
(منظور #رضاخان)
@philosophibisansoor
فقط میلیونرها حق رفتن به خانهی خدا و به جا آوردن صِلِه رَحِم با قادر متعال را دارند تا با این وسیله آنها را به لی لی کردن دور حجرالاسود و انداختن هفت ریگ وادار کند و به ریش حنابستهی آنها بخندد و نیز آنها را مجبور کند که روز عید قربان در خانهی خدا به خونبهای هر شش شپش که بکشند یک گوسفند قربانی کنند و تمام پول و آبروی نداشته ی خود را از دست بدهند!
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor
#صادق_هدایت
#توپ_مرواری
@philosophibisansoor