#اندیشه_بزرگان
چنان که خود #سقراط می گوید دانستنِ نیکی، انجام دادنِ کنشِ نیک است. آیا شما موافقید که دانستن نیکی، انجام دادنِ آن است. اکثر متجددان موافق نیستند... ما امروزی ها از این رو نمی توانیم با سقراط موافق باشیم که ما درباره ی نیروهای غیر عقلانیِ فراوانی که در #شخصیت انسان هست که با #خرد می ستیزند، چیزهای زیادی می دانیم - غرایز، عواطف، شهوات، انگیزه ها و کشش ها - که به نظر می رسد #خرد همواره در برابر آن ها مقام دوم را دارد. شاعر رومی اُوید بود که این را دقیقا بیان می کرد: "ما مسیر بهتر را می شناسیم و با آن موافقت داریم، اما راه بدتر را دنبال می کنیم." همچنان که برای #فروید و برای روان پزشکان، ضمیر #ناخودآگاه به مثابه ی "دیگ جوشان" تمایلاتِ نیرومندی است که خرد در مقابل آن اگر عاجز نباشد، بسیار ضعیف است.
#از_سقراط_تا_سارتر
ت. ز. لاوین
ص۴۱ و ۴۲
📖 @philosophibisansoor
چنان که خود #سقراط می گوید دانستنِ نیکی، انجام دادنِ کنشِ نیک است. آیا شما موافقید که دانستن نیکی، انجام دادنِ آن است. اکثر متجددان موافق نیستند... ما امروزی ها از این رو نمی توانیم با سقراط موافق باشیم که ما درباره ی نیروهای غیر عقلانیِ فراوانی که در #شخصیت انسان هست که با #خرد می ستیزند، چیزهای زیادی می دانیم - غرایز، عواطف، شهوات، انگیزه ها و کشش ها - که به نظر می رسد #خرد همواره در برابر آن ها مقام دوم را دارد. شاعر رومی اُوید بود که این را دقیقا بیان می کرد: "ما مسیر بهتر را می شناسیم و با آن موافقت داریم، اما راه بدتر را دنبال می کنیم." همچنان که برای #فروید و برای روان پزشکان، ضمیر #ناخودآگاه به مثابه ی "دیگ جوشان" تمایلاتِ نیرومندی است که خرد در مقابل آن اگر عاجز نباشد، بسیار ضعیف است.
#از_سقراط_تا_سارتر
ت. ز. لاوین
ص۴۱ و ۴۲
📖 @philosophibisansoor
🔹 اهمیت شوپنهاور
این که چرا فلسفه ی #شوپنهاور حائز اهمیت است دلایل غیر معمولی دارد. #اخلاق وی بر خلاف اخلاق #کانت که مبتنی بر #عقل است، بر شفقت و دلسوزی بنا دارد. از میان فلاسفه ی مغرب زمین او یگانه فیلسوفی است که آیین #بودایی را حقیقتا به حساب می آورد و در عین حال اهمیت کاملی برای #علم قائل می شود. جدا از حوزه ی فلسفه، اندیشه ی وی در #روانشناسی و #هنر های زیبا نیز تاثیر بسزایی داشته است. شوپنهاور گذشته از این که نخستین و بیشترین تاثیر فلسفی را بر #نیچه و #ویتگنشتاین داشته، به همان میزان بر #فروید و #یونگ، و در پدید آمدن آثار هنرمندان خلاق از #واگنر تا #تولستوی تاثیر گذار بوده است.
#فلسفه_ی_شوپنهاور
#برایان_مگی
کانال فلسفه بدون سانسور
📖 @philosophibisansoor
🔹 اهمیت شوپنهاور
این که چرا فلسفه ی #شوپنهاور حائز اهمیت است دلایل غیر معمولی دارد. #اخلاق وی بر خلاف اخلاق #کانت که مبتنی بر #عقل است، بر شفقت و دلسوزی بنا دارد. از میان فلاسفه ی مغرب زمین او یگانه فیلسوفی است که آیین #بودایی را حقیقتا به حساب می آورد و در عین حال اهمیت کاملی برای #علم قائل می شود. جدا از حوزه ی فلسفه، اندیشه ی وی در #روانشناسی و #هنر های زیبا نیز تاثیر بسزایی داشته است. شوپنهاور گذشته از این که نخستین و بیشترین تاثیر فلسفی را بر #نیچه و #ویتگنشتاین داشته، به همان میزان بر #فروید و #یونگ، و در پدید آمدن آثار هنرمندان خلاق از #واگنر تا #تولستوی تاثیر گذار بوده است.
#فلسفه_ی_شوپنهاور
#برایان_مگی
کانال فلسفه بدون سانسور
📖 @philosophibisansoor
آنهایی که از احساسات خود بیخبرند در معرض این خطر قرار دارند که تبدیل به بازیچهی دست آن احساسات شوند.
#فروید
#روانشناسی
📖 @Philosophibisansoor
آنهایی که از احساسات خود بیخبرند در معرض این خطر قرار دارند که تبدیل به بازیچهی دست آن احساسات شوند.
#فروید
#روانشناسی
📖 @Philosophibisansoor
هر مرتبهی #عشق هرچند هم که متعالی به نظر برسد، یکسره از غریزهی جنسی برمیخیزد. در واقع عشق مطلقا همان غریزهی جنسی است منتها در شکلی سرکشتر، ویژه و شاید اگر دقیقش را بخواهیم، آشکارتر.
#جهان_و_تاملات_فیلسوف
#شوپنهاور #فروید
کانال فلسفه
📖 @philosophibisansoor
هر مرتبهی #عشق هرچند هم که متعالی به نظر برسد، یکسره از غریزهی جنسی برمیخیزد. در واقع عشق مطلقا همان غریزهی جنسی است منتها در شکلی سرکشتر، ویژه و شاید اگر دقیقش را بخواهیم، آشکارتر.
#جهان_و_تاملات_فیلسوف
#شوپنهاور #فروید
کانال فلسفه
📖 @philosophibisansoor
■ دیدگاه #زیگموند_فروید درباره ی شخصیت
#فروید شخصیّت را مرکب از سه دستگاه (سیستم) یا سه سطح میداند:
● 1 نهاد که تابع اصل لذّت است.
● 2 من که با واقعیّت سر و کار دارد.
● 3 من برتر که جنبهٔ اجتماعی شخصیّت را میرساند.
این سه سطح ظاهراً از هم جدا هستند ولی با هم کار میکنند و رفتار آدمی تقریباً همیشه نتیجهٔ عمل این سه است.
■ 1. نهاد نیرویی است که از غرائز و از هر کیفیّت روانی دیگر که به ارث برده شده تشکیل یافته است و هر کس هنگام زادن آن را با خود به دنیا میآورد و تمام عمر را بگفتهٔ فروید با آن بسر میبرد. نهاد به فعالیّت میپردازد تا با رفع نیازمندیها حالت خستگی و ناشی از زندگی را از بین ببرد. این عمل نهاد یعنی سعی در کاستن یا از بین بردن تنیدگی و جلب راحتی و خوشی را فروید اصل لذّت میخواند و نهاد را تابع آن میداند. نهاد هیچ اصل و قاعدهٔ دیگری نمیشناسد. از موازین اخلاقی و قیود اجتماعی بکلی بیخبر است. از این رو در کمال آزادی و در صورت لزوم با کمال شدّت و خشونت در جستجوی بر آوردن خواهشهای خود و کسب لذّت و خوشی است.
با این همه بر خلاف عقیدهٔ رایج، نهاد همیشه منبع فساد و بدی نیست و با آنچه به نفس اماره تعبیر میشود فرق دارد. این نیروی نهاد است که آدمی را برای رفع احتیاجات اولیهٔ زندگی به فعالیّت وا میدارد، و ضمناً چون تابع اصل لذّت است با مصرف کردن انرژی حیاتی از ناراحتیها میکاهد و تعادل حیاتی را برقرار میسازد. نهاد البته خواهشهای نامقبول و بیجا و احیاناً زیان بخشی هم دارد ولی او تنها عامل فعال نیست تا آدمی را بیبند و بار بگذارد که هر چه میخواهد بکند، بلکه همیشه با دو سطح دیگر شخصیّت هستند آمیخته و در کار است. فقط در کودکان خردسال که هنوز از اصل واقعیّت خبر ندارند و بعضی بیماران روان پریشی است که یکه تاز میدان است.
■ 2. من اصل واقعیّت، دلخوشی خیالی به خودی خود تنیدگی را از بین نمیبرد و ایجاد آسایش و خوشی نمیکند. در آدم گرسنه تصور غذا شاید تا حدودی از تنیدگی بکاهد ولی نمیتواند گرسنگی را رفع کند. کار من این است که نخست میان وجود ذهنی چیزی (مثلاً تصویر غذا) و وجود خارجی آن با اینکه آنها را همانند و این همان میداند، فرق بگذارد و معلوم بدارد که آیا آنچه به تصور آمده وجود خارجی هم دارد یا ندارد و آیا قابل وصول هست یا نیست و آیا مقتضی است برای رسیدن به آن بیدرنگ اقدام شود یا بهتر است اقدام به تأخیر بیافتد، یا اینکه بهتر است خوشی و لذّتی که منظور است جای خود را به لذّت و خوشی مناسبتری بدهد... از این رو فروید در مقابل اصل لذّت که حاکم بر نهاد است قائل به اصل دیگری است بنام "اصل واقعیّت" و من را ملزم به رعایت آن میداند.
■ 3. من برتر، من توجهی به اصول و موازین اخلاقی ندارد، همینکه این توجه پیدا شود سطح دیگر یا مرتبهٔ عالیتر شخصیّت، که فروید آن را من برتر میخواند به ظهور میپیوندد. من برتر نمودار درونی ارزشهای دیرین و کمال مطلوبهای اجتماع است آنچنانکه والدین و مربیان آنها را به کودکان شناسانده و با سیستم کیفر و پاداش ذهنی او کردهاند. باری من برتر حربه اخلاقی شخصیّت است و درست در مقابل نهاد قرار دارد و آن در واقع با آنچه "وجدان اخلاقی" خوانده میشود و با آنچه کانت از آن به عقل عملی تعبیر کرده است فرقی ندارد. حاصل اینکه "من برتر" به سوی کمال میگراید نه به سوی لذّت! توجه معطوف به تشخیص درست از نادرست و مطابقت یا مخالفت عمل با اصول و موازین اخلاقی که در اجتماع مورد قبول هستند
join us : | کانال فلسفه بی سانسور
@philosophibisansoor
■ دیدگاه #زیگموند_فروید درباره ی شخصیت
#فروید شخصیّت را مرکب از سه دستگاه (سیستم) یا سه سطح میداند:
● 1 نهاد که تابع اصل لذّت است.
● 2 من که با واقعیّت سر و کار دارد.
● 3 من برتر که جنبهٔ اجتماعی شخصیّت را میرساند.
این سه سطح ظاهراً از هم جدا هستند ولی با هم کار میکنند و رفتار آدمی تقریباً همیشه نتیجهٔ عمل این سه است.
■ 1. نهاد نیرویی است که از غرائز و از هر کیفیّت روانی دیگر که به ارث برده شده تشکیل یافته است و هر کس هنگام زادن آن را با خود به دنیا میآورد و تمام عمر را بگفتهٔ فروید با آن بسر میبرد. نهاد به فعالیّت میپردازد تا با رفع نیازمندیها حالت خستگی و ناشی از زندگی را از بین ببرد. این عمل نهاد یعنی سعی در کاستن یا از بین بردن تنیدگی و جلب راحتی و خوشی را فروید اصل لذّت میخواند و نهاد را تابع آن میداند. نهاد هیچ اصل و قاعدهٔ دیگری نمیشناسد. از موازین اخلاقی و قیود اجتماعی بکلی بیخبر است. از این رو در کمال آزادی و در صورت لزوم با کمال شدّت و خشونت در جستجوی بر آوردن خواهشهای خود و کسب لذّت و خوشی است.
با این همه بر خلاف عقیدهٔ رایج، نهاد همیشه منبع فساد و بدی نیست و با آنچه به نفس اماره تعبیر میشود فرق دارد. این نیروی نهاد است که آدمی را برای رفع احتیاجات اولیهٔ زندگی به فعالیّت وا میدارد، و ضمناً چون تابع اصل لذّت است با مصرف کردن انرژی حیاتی از ناراحتیها میکاهد و تعادل حیاتی را برقرار میسازد. نهاد البته خواهشهای نامقبول و بیجا و احیاناً زیان بخشی هم دارد ولی او تنها عامل فعال نیست تا آدمی را بیبند و بار بگذارد که هر چه میخواهد بکند، بلکه همیشه با دو سطح دیگر شخصیّت هستند آمیخته و در کار است. فقط در کودکان خردسال که هنوز از اصل واقعیّت خبر ندارند و بعضی بیماران روان پریشی است که یکه تاز میدان است.
■ 2. من اصل واقعیّت، دلخوشی خیالی به خودی خود تنیدگی را از بین نمیبرد و ایجاد آسایش و خوشی نمیکند. در آدم گرسنه تصور غذا شاید تا حدودی از تنیدگی بکاهد ولی نمیتواند گرسنگی را رفع کند. کار من این است که نخست میان وجود ذهنی چیزی (مثلاً تصویر غذا) و وجود خارجی آن با اینکه آنها را همانند و این همان میداند، فرق بگذارد و معلوم بدارد که آیا آنچه به تصور آمده وجود خارجی هم دارد یا ندارد و آیا قابل وصول هست یا نیست و آیا مقتضی است برای رسیدن به آن بیدرنگ اقدام شود یا بهتر است اقدام به تأخیر بیافتد، یا اینکه بهتر است خوشی و لذّتی که منظور است جای خود را به لذّت و خوشی مناسبتری بدهد... از این رو فروید در مقابل اصل لذّت که حاکم بر نهاد است قائل به اصل دیگری است بنام "اصل واقعیّت" و من را ملزم به رعایت آن میداند.
■ 3. من برتر، من توجهی به اصول و موازین اخلاقی ندارد، همینکه این توجه پیدا شود سطح دیگر یا مرتبهٔ عالیتر شخصیّت، که فروید آن را من برتر میخواند به ظهور میپیوندد. من برتر نمودار درونی ارزشهای دیرین و کمال مطلوبهای اجتماع است آنچنانکه والدین و مربیان آنها را به کودکان شناسانده و با سیستم کیفر و پاداش ذهنی او کردهاند. باری من برتر حربه اخلاقی شخصیّت است و درست در مقابل نهاد قرار دارد و آن در واقع با آنچه "وجدان اخلاقی" خوانده میشود و با آنچه کانت از آن به عقل عملی تعبیر کرده است فرقی ندارد. حاصل اینکه "من برتر" به سوی کمال میگراید نه به سوی لذّت! توجه معطوف به تشخیص درست از نادرست و مطابقت یا مخالفت عمل با اصول و موازین اخلاقی که در اجتماع مورد قبول هستند
join us : | کانال فلسفه بی سانسور
@philosophibisansoor
Forwarded from Deleted Account
لذت فروید.pdf
544.6 KB
✍️📚📖
◾️#تاثیر_شوپنهاور_بر_فروید :
#مگی: دو تصور مهم عموماً به حسابِ #فروید گذاشته می شود که #شوپنهاور پیش از تولد او، هر دو را به طور كامل بیان کرده بود. اول، مفهوم "ضمیر ناخودآگاه "است. هم خود این مفهوم و هم استدلال مفصل مربوط به آن را فرويد تکرار کرده است. استدلال این است که اغلب انگیزه های ما مغفول یا بیرون از دایره خودآگاهی ما هستند؛ دلیل بیرون بودنشان از دایره خودآگاهی این است که سرکوب می شوند؛ دلیل سرکوب شدنشان این است که نمی خواهیم با آنها رو برو بشویم؛ دلیل اینکه نمی خواهیم با آنها روبرو بشویم این است که با نظری که می خواهیم نسبت به خودمان داشته باشیم منافات دارند بنابراین، بخش بزرگی از انرژی های برانگیخته ی ما یا مصروف سر کوفته نگه داشتن این قبيل انگیزه ها می شود یا در این راه به مصرف می رسد که تا این انگیزه ها پاک و تصفیه نشده اند و به طور کاذب قیافه ای در خور آفتابی شدن در محضر ضمیر خودآگاه ما پیدا نکرده اند، از ظاهر شدنشان جلوگیری کنیم. این استدلال هسته مرکزی فرویدیسم است ولی شوپنهاور مدتها پیش از فرويد موفق به ارائه ی آن شده بود و خود فرويد هم شخصاً به این موضوع اقرار کرده است، منتها مدعی شده که مستقلاً به آن رسیده است. به دومین تصور پر باری که احتمالا بجز تصوری که ذکر کردیم بیش از هر چیز دیگر مایه شهرت فروید شده و فضل تقدم در آن آشکارا نه به او ، بلکه به شوپنهاور تعلق می گیرد، حضور مطلق "انگیزه ی جنسی" در همه شئون است. در عصری که اگر هر متفکرِ جدی چنین چیزی می گفت باعث شگفتی و انزجار مردم می شد، شوپنهاور استدلال کرد که انگیزه ی جنسی تقریبا در همه چیز دخیل است. دلیل این امر، به گفته او، این واقعیت است که آنچه افراد انسانی را بوجود می آورد انگیزه ی جنسی است و معنای واقعیت مذکور این است که فعالیت جنسی در بیشتر ما به مراتب از هر فعالیت دیگری مهمتر است.، چون نه فقط موجب بقای بشر در دنیا می شود، بلکه تعیین می کند که در آینده دقیقاً چه کسانی در دنیا خواهند بود، زیرا هر فرد انسانی یکتاست و محصول احتمالی فقط یک پدر و یک مادر خاص است. در این جهان، ما موجوداتی هستیم که دو قطب وجودمان یکی انعقاد نطفه است و دیگری مرگ. آنچه فلاسفه و سایر نویسندگان از هر قبیل درباره ی مرگ نوشته اند از حد و حساب بیرون است، ولی این اشخاص هیچ چیز_ یا تقریباً هیچ چیز در خصوص بسته شدن نطفه ننوشته اند، در حالی که انعقاد نطفه چون وسیله ی هست شدن ما به عنوان افراد انسانی است، لااقل به اندازه ی مرگ اهمیت دارد و همان قدر آمیخته به اسرار است.
بنابراین، شوپنهاور استدلال می کند که علاقه و توجه مخصوصی که آدمیان خصلتاً نسبت به فعالیت جنسی نشان می دهند، به هیچ وجه نامتناسب با قدر و اهمیت مسأله نیست.
📕(( براین مگی / #فلاسفه_ی_بزرگ : گفتگو با کاپلستن : شوپنهاور/ ترجمه : عزت الله فولادوند))
♨️JOIN: کانال فلسفه
🆔 @philosophibisansoor
https://bit.ly/2R4q9kL
◾️#تاثیر_شوپنهاور_بر_فروید :
#مگی: دو تصور مهم عموماً به حسابِ #فروید گذاشته می شود که #شوپنهاور پیش از تولد او، هر دو را به طور كامل بیان کرده بود. اول، مفهوم "ضمیر ناخودآگاه "است. هم خود این مفهوم و هم استدلال مفصل مربوط به آن را فرويد تکرار کرده است. استدلال این است که اغلب انگیزه های ما مغفول یا بیرون از دایره خودآگاهی ما هستند؛ دلیل بیرون بودنشان از دایره خودآگاهی این است که سرکوب می شوند؛ دلیل سرکوب شدنشان این است که نمی خواهیم با آنها رو برو بشویم؛ دلیل اینکه نمی خواهیم با آنها روبرو بشویم این است که با نظری که می خواهیم نسبت به خودمان داشته باشیم منافات دارند بنابراین، بخش بزرگی از انرژی های برانگیخته ی ما یا مصروف سر کوفته نگه داشتن این قبيل انگیزه ها می شود یا در این راه به مصرف می رسد که تا این انگیزه ها پاک و تصفیه نشده اند و به طور کاذب قیافه ای در خور آفتابی شدن در محضر ضمیر خودآگاه ما پیدا نکرده اند، از ظاهر شدنشان جلوگیری کنیم. این استدلال هسته مرکزی فرویدیسم است ولی شوپنهاور مدتها پیش از فرويد موفق به ارائه ی آن شده بود و خود فرويد هم شخصاً به این موضوع اقرار کرده است، منتها مدعی شده که مستقلاً به آن رسیده است. به دومین تصور پر باری که احتمالا بجز تصوری که ذکر کردیم بیش از هر چیز دیگر مایه شهرت فروید شده و فضل تقدم در آن آشکارا نه به او ، بلکه به شوپنهاور تعلق می گیرد، حضور مطلق "انگیزه ی جنسی" در همه شئون است. در عصری که اگر هر متفکرِ جدی چنین چیزی می گفت باعث شگفتی و انزجار مردم می شد، شوپنهاور استدلال کرد که انگیزه ی جنسی تقریبا در همه چیز دخیل است. دلیل این امر، به گفته او، این واقعیت است که آنچه افراد انسانی را بوجود می آورد انگیزه ی جنسی است و معنای واقعیت مذکور این است که فعالیت جنسی در بیشتر ما به مراتب از هر فعالیت دیگری مهمتر است.، چون نه فقط موجب بقای بشر در دنیا می شود، بلکه تعیین می کند که در آینده دقیقاً چه کسانی در دنیا خواهند بود، زیرا هر فرد انسانی یکتاست و محصول احتمالی فقط یک پدر و یک مادر خاص است. در این جهان، ما موجوداتی هستیم که دو قطب وجودمان یکی انعقاد نطفه است و دیگری مرگ. آنچه فلاسفه و سایر نویسندگان از هر قبیل درباره ی مرگ نوشته اند از حد و حساب بیرون است، ولی این اشخاص هیچ چیز_ یا تقریباً هیچ چیز در خصوص بسته شدن نطفه ننوشته اند، در حالی که انعقاد نطفه چون وسیله ی هست شدن ما به عنوان افراد انسانی است، لااقل به اندازه ی مرگ اهمیت دارد و همان قدر آمیخته به اسرار است.
بنابراین، شوپنهاور استدلال می کند که علاقه و توجه مخصوصی که آدمیان خصلتاً نسبت به فعالیت جنسی نشان می دهند، به هیچ وجه نامتناسب با قدر و اهمیت مسأله نیست.
📕(( براین مگی / #فلاسفه_ی_بزرگ : گفتگو با کاپلستن : شوپنهاور/ ترجمه : عزت الله فولادوند))
♨️JOIN: کانال فلسفه
🆔 @philosophibisansoor
https://bit.ly/2R4q9kL
#فروید معتقد بود درمانگری که واقع بینی و عینی نگری را کناربگذارد ،کنترلش را بر موقعیت از دست داده و دیگر در جهتی حرکت میکند که بیمار میخواهد نه در جهتی که بیمار به ان نیاز دارد.
#زیگموند_فروید هشدار داده بیماران احساسات نیرومندی به درمانگران پیدا میکنند که درمانگران باید مراقب باشند و احساساتشان را فرونشانند زیرا این احساساست نیرومند بیمار پیامد اجتناب ناپذیر موقعیت طبی و درمانی است ؛درست مانند در معرض قرار گرفتن جسم بیمار در طب و یا فاش کردن یک راز حیاتی.لذا اگر درمانگران برای بیماران راز دل را بگویند و خود را مانند هر رابطه ای درگیر ارتباط کنند ، عینی نگری و در نتیجه تاثیر درمانی را قربانی کرده اند.
#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیالیسم
join us : |
@philosophibisansoor
#فروید معتقد بود درمانگری که واقع بینی و عینی نگری را کناربگذارد ،کنترلش را بر موقعیت از دست داده و دیگر در جهتی حرکت میکند که بیمار میخواهد نه در جهتی که بیمار به ان نیاز دارد.
#زیگموند_فروید هشدار داده بیماران احساسات نیرومندی به درمانگران پیدا میکنند که درمانگران باید مراقب باشند و احساساتشان را فرونشانند زیرا این احساساست نیرومند بیمار پیامد اجتناب ناپذیر موقعیت طبی و درمانی است ؛درست مانند در معرض قرار گرفتن جسم بیمار در طب و یا فاش کردن یک راز حیاتی.لذا اگر درمانگران برای بیماران راز دل را بگویند و خود را مانند هر رابطه ای درگیر ارتباط کنند ، عینی نگری و در نتیجه تاثیر درمانی را قربانی کرده اند.
#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیالیسم
join us : |
@philosophibisansoor