✅ در مورد ارزش آماری زندگی
🖋 مهرزاد علیزاده
🔸 اواخر ماه می میلادی، وقتی خبر کشته شدن یک مرد سیاهپوست آمریکایی (یا به تعبیر دیگر یک آمریکایی آفریقاییتبار) در شهر مینیاپولیس ایالات متحده آمریکا در رسانههای مختلف دنیا خبرساز شد، من هم مثل خیلی از اطرافیانم در سایتها و خبرگزاریها چند روزی را پیگیر اتفاقاتی بودم که در فاصلهای بیشتر از 10 هزار کیلومتر آنطرفتر دنیا رخ داده بود. آن طور که در منابع آمده، پلیس سفیدپوستی، زانوی خود را برای 8 دقیقه و 46 ثانیه بر روی گردن سیاهپوستی گذاشته بود که چند دقیقه قبلتر به جرم استفاده از پول جعلی دستگیر شده بود و همین موضوع باعث مرگ جورج فلوید شد.
🔹 اعتراضهای گستردهای ابتدا در شهرهای آمریکا و پس از آن در شهرهای مختلف دنیا در واکنش به برخورد پلیس با جورج فلوید و دیگر آمریکاییهای آفریقاییتبار و بعد از آن نسبت به انواع تبعیضهای ساختاری دولتها در نقاط مختلف دنیا شکل گرفت. مجسمههای زیادی که نشانی از بردهداری یا تبعیض داشتند شکسته شدند، برخی از شرکتهای بزرگ دنیا، مانند تویتتر، در حمایت از این اعتراضات رنگ لوگوی خود را تغییر دادند و برخی سیاستمداران در تقلای تصویب قوانینی افتادند که جلوی این دسته تبعیضهای ساختاری را گرفته یا حداقل از تعداد آنها بکاهد. برای من که مدت کوتاهی است علاقهمند به خواندن و شنیدن نقدهای سرمایهداری شدهام، خیلی دور از ذهن نبود که سعی کنم ارتباطی بین این دو موضوع یعنی نژادپرستی (یا به صورت کلیتر تبعیضهای ساختاری) و سرمایهداری پیدا کنم، ولو در حد یک جستوجوی ساده در گوگل: racism + capitalism.
🔸 حالا که بیش از یک ماه از این اتفاق میگذرد، تب و تاب روزهای اول این رخداد خاموش شده و رسانهها هم بخش قابل توجهی از تمرکز خود را به سمت ویروس کرونا بازگرداندهاند، مواجهه اتفاقی با مفهومی در جریان خواندن مقالهای در حوزه تحصیلیام (مهندسی سیستمهای انرژی)، ذهنم را یک بار دیگر به سمت اواخر ماه می امسال برد. زمانی که میلیونها نفر در آمریکا و دیگر کشورهای جهان در بستر یک پاندمی که این روزها همهی مردم جهان را درگیر خود کرده است، به اعتراض خیابانی علیه تبعیضهای ساختاریای پرداختند که احتمالا همهی ما به شکلی درگیر آن هستیم. مفهوم Value of Statistical Life (VSL) یا آنطور که به فارسی ترجمه شده «ارزش آماری زندگی»، یک شاخص اقتصادی است که سود حاصل از جلوگیری از مرگ یک انسان را به صورت کمی در میآورد.
🔹 این مفهوم اولین بار در مقالهای از یک اقتصاددان آمریکایی به نام Thomas Schelling در سال 1968 به ادبیات آکادمیک دنیا معرفی شد. هر چند نویسنده مقاله اصلی (آقای Thomas Schelling) و نویسندگان مقاله مورد مطالعه من بر این موضوع تاکیید داشتند که این پارامتر نشان دهندهی "ارزش جان انسانها" نیست، اما مواجهه من با این مفهوم جایی شوکه برانگیزتر شد که متوجه تاثیر اساسی ملیت افراد در محاسبه این کمیت شدم. برای مثال، آنطور که در مقاله مورد مطالعه با استناد به نتایج مطالعات قبلی (دیگر محققان) در این زمینه آورده شده است، مقدار این کمیت (یعنی VSL) برای یک فرد آمریکایی در سال 2018 با در نظرگیری نرخ تورم و یک حقوق متوسط برابر 11.53 میلیون دلار آمریکا است. در حالیکه برای یک فرد چینی در همین سال، این مقدار چیزی برابر 1.12 میلیون دلار آمریکا است. تفاوتی بیش از 10 برابر.
🔸 گذشته از هدف اصلی آقای Thomas Schelling از ارائه چنین مفهومی، برای من که تا سالها عرصه علم را بستری خیرخواه برای تمام انسانها تصور میکردم، مواجهه با این موضوع و خیالپردازی در مورد اینکه اگر در شرایط کمبود منابع چه در پاندمی حاضر، چه در دیگر اتفاقات جاری و آتی دنیا، قرار باشد به من به شکل یک "عدد" نگاه شود (آن هم در شرایطی که احتمالا VSL متوسط یک ایرانی و آنطور که در منابع قدیمیتر دیدهام، چیزی خیلی کمتر از 1 میلیون دلار است) رویاروییای بسیار وحشتناک بوده است. حالا چند ساعتی است که حس میکنم کسی زانویش رو روی گردنم فشار میدهد.
———————————
🆔: @philsharif
🖋 مهرزاد علیزاده
🔸 اواخر ماه می میلادی، وقتی خبر کشته شدن یک مرد سیاهپوست آمریکایی (یا به تعبیر دیگر یک آمریکایی آفریقاییتبار) در شهر مینیاپولیس ایالات متحده آمریکا در رسانههای مختلف دنیا خبرساز شد، من هم مثل خیلی از اطرافیانم در سایتها و خبرگزاریها چند روزی را پیگیر اتفاقاتی بودم که در فاصلهای بیشتر از 10 هزار کیلومتر آنطرفتر دنیا رخ داده بود. آن طور که در منابع آمده، پلیس سفیدپوستی، زانوی خود را برای 8 دقیقه و 46 ثانیه بر روی گردن سیاهپوستی گذاشته بود که چند دقیقه قبلتر به جرم استفاده از پول جعلی دستگیر شده بود و همین موضوع باعث مرگ جورج فلوید شد.
🔹 اعتراضهای گستردهای ابتدا در شهرهای آمریکا و پس از آن در شهرهای مختلف دنیا در واکنش به برخورد پلیس با جورج فلوید و دیگر آمریکاییهای آفریقاییتبار و بعد از آن نسبت به انواع تبعیضهای ساختاری دولتها در نقاط مختلف دنیا شکل گرفت. مجسمههای زیادی که نشانی از بردهداری یا تبعیض داشتند شکسته شدند، برخی از شرکتهای بزرگ دنیا، مانند تویتتر، در حمایت از این اعتراضات رنگ لوگوی خود را تغییر دادند و برخی سیاستمداران در تقلای تصویب قوانینی افتادند که جلوی این دسته تبعیضهای ساختاری را گرفته یا حداقل از تعداد آنها بکاهد. برای من که مدت کوتاهی است علاقهمند به خواندن و شنیدن نقدهای سرمایهداری شدهام، خیلی دور از ذهن نبود که سعی کنم ارتباطی بین این دو موضوع یعنی نژادپرستی (یا به صورت کلیتر تبعیضهای ساختاری) و سرمایهداری پیدا کنم، ولو در حد یک جستوجوی ساده در گوگل: racism + capitalism.
🔸 حالا که بیش از یک ماه از این اتفاق میگذرد، تب و تاب روزهای اول این رخداد خاموش شده و رسانهها هم بخش قابل توجهی از تمرکز خود را به سمت ویروس کرونا بازگرداندهاند، مواجهه اتفاقی با مفهومی در جریان خواندن مقالهای در حوزه تحصیلیام (مهندسی سیستمهای انرژی)، ذهنم را یک بار دیگر به سمت اواخر ماه می امسال برد. زمانی که میلیونها نفر در آمریکا و دیگر کشورهای جهان در بستر یک پاندمی که این روزها همهی مردم جهان را درگیر خود کرده است، به اعتراض خیابانی علیه تبعیضهای ساختاریای پرداختند که احتمالا همهی ما به شکلی درگیر آن هستیم. مفهوم Value of Statistical Life (VSL) یا آنطور که به فارسی ترجمه شده «ارزش آماری زندگی»، یک شاخص اقتصادی است که سود حاصل از جلوگیری از مرگ یک انسان را به صورت کمی در میآورد.
🔹 این مفهوم اولین بار در مقالهای از یک اقتصاددان آمریکایی به نام Thomas Schelling در سال 1968 به ادبیات آکادمیک دنیا معرفی شد. هر چند نویسنده مقاله اصلی (آقای Thomas Schelling) و نویسندگان مقاله مورد مطالعه من بر این موضوع تاکیید داشتند که این پارامتر نشان دهندهی "ارزش جان انسانها" نیست، اما مواجهه من با این مفهوم جایی شوکه برانگیزتر شد که متوجه تاثیر اساسی ملیت افراد در محاسبه این کمیت شدم. برای مثال، آنطور که در مقاله مورد مطالعه با استناد به نتایج مطالعات قبلی (دیگر محققان) در این زمینه آورده شده است، مقدار این کمیت (یعنی VSL) برای یک فرد آمریکایی در سال 2018 با در نظرگیری نرخ تورم و یک حقوق متوسط برابر 11.53 میلیون دلار آمریکا است. در حالیکه برای یک فرد چینی در همین سال، این مقدار چیزی برابر 1.12 میلیون دلار آمریکا است. تفاوتی بیش از 10 برابر.
🔸 گذشته از هدف اصلی آقای Thomas Schelling از ارائه چنین مفهومی، برای من که تا سالها عرصه علم را بستری خیرخواه برای تمام انسانها تصور میکردم، مواجهه با این موضوع و خیالپردازی در مورد اینکه اگر در شرایط کمبود منابع چه در پاندمی حاضر، چه در دیگر اتفاقات جاری و آتی دنیا، قرار باشد به من به شکل یک "عدد" نگاه شود (آن هم در شرایطی که احتمالا VSL متوسط یک ایرانی و آنطور که در منابع قدیمیتر دیدهام، چیزی خیلی کمتر از 1 میلیون دلار است) رویاروییای بسیار وحشتناک بوده است. حالا چند ساعتی است که حس میکنم کسی زانویش رو روی گردنم فشار میدهد.
———————————
🆔: @philsharif
Forwarded from Frontiers
🔴 گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و معاونت پژوهشی دانشگاه صدا و سیما برگزار میکند:
#کارگاه_علوم_نوین_رسانه
🏢 پردیس بین المللی دانشگاه صنعتی شریف, جزیره کیش
📆 3 تا 6 بهمن ماه 1399
🆔 @mediaworkshop99
#کارگاه_علوم_نوین_رسانه
🏢 پردیس بین المللی دانشگاه صنعتی شریف, جزیره کیش
📆 3 تا 6 بهمن ماه 1399
🆔 @mediaworkshop99
#مقاله #چکیده
✅ چکیدهی مقالهی آقای محسن مقری(دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) با عنوان “Deriving actuality from possibility” که در مجلهی معتبر Philosophia پذیرفته شده است.
🔰 Many believe that the world exists without a cause or reason. Most of them reject an explanation for the whole concrete world because they accept the traditional idea that concrete existence comes only from things that concretely exist. But I provide reasons for thinking that the world might be actual as a result of a feature that is not concrete but abstract. I begin by outlining ideas that some followers of the Platonic Theory of Forms have developed about whether actuality of something can be explained by its possibility. Next, I show that many who think they reject all paths for explaining actuality by abstract facts about possibilities in fact follow such paths. The question of why there exists anything concrete might be answered not by saying that the world exists reasonlessly, but by following some such paths: Having a certain nature for something concrete can turn its possibility into its actuality. Still, we might in the end be forced to accept that the world exists without any reason.
——————
🆔: @philsharif
✅ چکیدهی مقالهی آقای محسن مقری(دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) با عنوان “Deriving actuality from possibility” که در مجلهی معتبر Philosophia پذیرفته شده است.
🔰 Many believe that the world exists without a cause or reason. Most of them reject an explanation for the whole concrete world because they accept the traditional idea that concrete existence comes only from things that concretely exist. But I provide reasons for thinking that the world might be actual as a result of a feature that is not concrete but abstract. I begin by outlining ideas that some followers of the Platonic Theory of Forms have developed about whether actuality of something can be explained by its possibility. Next, I show that many who think they reject all paths for explaining actuality by abstract facts about possibilities in fact follow such paths. The question of why there exists anything concrete might be answered not by saying that the world exists reasonlessly, but by following some such paths: Having a certain nature for something concrete can turn its possibility into its actuality. Still, we might in the end be forced to accept that the world exists without any reason.
——————
🆔: @philsharif
#اطلاعیه
🔴 پذیرش دانشجوی ارشد رشته فلسفه علم در پردیس بین المللی دانشگاه صنعتی شریف در جزیره کیش
🔴 پذیرش براساس سوابق تحصیلی و آزمون اختصاصی
🗓 نیمسال تحصیلی 1400_1399
🔴🔴 معافیت از پرداخت شهریه تحصیلی برای سه نفر از پذیرفته شدگانی که در مقطع کارشناسی از یک دانشگاه دولتی, رتبه اول تا سوم را کسب کرده اند.
🔖 اطلاعات تکمیلی را از فرم زیر دریافت کنید:
📎 yun.ir/zj8n6c
⁉️ در صورت هرگونه ابهام و سوال, با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
☎️ 021 66165041_42
————————
🆔: @philsharif
✅: @jorateandishidan
🔴 پذیرش دانشجوی ارشد رشته فلسفه علم در پردیس بین المللی دانشگاه صنعتی شریف در جزیره کیش
🔴 پذیرش براساس سوابق تحصیلی و آزمون اختصاصی
🗓 نیمسال تحصیلی 1400_1399
🔴🔴 معافیت از پرداخت شهریه تحصیلی برای سه نفر از پذیرفته شدگانی که در مقطع کارشناسی از یک دانشگاه دولتی, رتبه اول تا سوم را کسب کرده اند.
🔖 اطلاعات تکمیلی را از فرم زیر دریافت کنید:
📎 yun.ir/zj8n6c
⁉️ در صورت هرگونه ابهام و سوال, با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
☎️ 021 66165041_42
————————
🆔: @philsharif
✅: @jorateandishidan
#کتاب
🖋 نخستین موضوعی که هابرماس پس از نوشتن رسالۀ [دکتری] خود بدان پرداخت جایگاه بحث عمومی بود و انتخاب این موضوع تصادفی نبود...
هابرماس تحلیل جامعهشناسانۀ خود از پیدایش حوزۀ عمومی (عمدتاً در جامعۀ انگلستان) را با بررسی مفهوم حوزۀ عمومی در سنت فلسفۀ سیاسی تکمیل میکند. در این سنت از نظر او ایدئالیسم آلمانی از بیشترین اهمیت برخوردار است. همین سنت یکی از منابع اصلی نظریۀ اولیۀ او و موضوع اصلی رسالهاش دربارۀ فردریش شلینگ [= فیلسوف ایدئالیست آلمانی] است. هابرماس در فصلهای میانی کتاب نظریههای ایمانوئل کانت و گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در خصوص مسائل مربوط به حوزۀ عمومی را بررسی میکند. کانت حوزۀ عمومی را در کانون طرح روشنگری خود قرار میدهد. وی همانند بیشتر اندیشمندان قرن هجدهم بحث در مسائل عمومی را کار فلاسفه تلقی میکند که به عامۀ مردم دخلی ندارد. اما برداشت او از فلسفه برخلاف برداشت امروزی این است که فلسفه صرفاً مشغلهای دانشگاهی نیست که تأثیرات عملی برای زندگی همۀ مردم نداشته باشد. بنابراین مباحثه برای تصمیمگیری دربارۀ بسیاری از مسائل میباید به عهدۀ عامۀ مردم گذاشته شود، هر چند منظور او "عامۀ خردورز" است.
🖋 کانت استدلال میکند که "کاربرد عقل و خرد هر فرد در امور عمومی میباید همواره آزاد باشد و تنها چنین کاربردی میتواند به گسترش روشنگری در میان مردم بینجامد. اما کاربرد خصوصی عقل ممکن است اغلب بسیار محدود باشد، بدون آنکه مانعی بر سر راه ترقی روشنگری ایجاد کند". کانت پیدایش انجمنهای سرّی مانند انجمن فراماسونها را نتیجۀ محدودیت مباحثۀ عمومی میدانست. وی حتی ایجاد ارتباط میان همنوعان به ویژه در رابطه با مسائل مربوط به کل بشریت را تمایل طبیعی انسان تلقی میکرد. البته کانت افراد فقیر و بیچیز و بندگان را جزء شهروندان دولت به شمار نمیآورد. وی همانند بسیاری از اندیشمندان عصر روشنگری تصور میکرد که جامعۀ مدنی به طور طبیعی و بدون اِعمال زور به نهاد لازم برای تضمین کارکرد درست و عادلانۀ دولت تبدیل خواهد شد. به سخن دیگر کانت معتقد به این نظر خوشبینانۀ عصر روشنگری بود که رذایل خصوصی به فضایل عمومی تبدیل میشوند و «بورژوا»ی حوزۀ خصوصی به «شهروند»ی تبدیل میشود که از چشمانداز انسانیت به طور کلی میاندیشد.
📚 از کتاب «هابرماس: نقد در حوزۀ عمومی»، نوشتۀ رابرت هولاب، ترجمۀ حسین بشیریه 📚
————————
🆔: @philosophycafe
✅: @philsharif
🖋 نخستین موضوعی که هابرماس پس از نوشتن رسالۀ [دکتری] خود بدان پرداخت جایگاه بحث عمومی بود و انتخاب این موضوع تصادفی نبود...
هابرماس تحلیل جامعهشناسانۀ خود از پیدایش حوزۀ عمومی (عمدتاً در جامعۀ انگلستان) را با بررسی مفهوم حوزۀ عمومی در سنت فلسفۀ سیاسی تکمیل میکند. در این سنت از نظر او ایدئالیسم آلمانی از بیشترین اهمیت برخوردار است. همین سنت یکی از منابع اصلی نظریۀ اولیۀ او و موضوع اصلی رسالهاش دربارۀ فردریش شلینگ [= فیلسوف ایدئالیست آلمانی] است. هابرماس در فصلهای میانی کتاب نظریههای ایمانوئل کانت و گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در خصوص مسائل مربوط به حوزۀ عمومی را بررسی میکند. کانت حوزۀ عمومی را در کانون طرح روشنگری خود قرار میدهد. وی همانند بیشتر اندیشمندان قرن هجدهم بحث در مسائل عمومی را کار فلاسفه تلقی میکند که به عامۀ مردم دخلی ندارد. اما برداشت او از فلسفه برخلاف برداشت امروزی این است که فلسفه صرفاً مشغلهای دانشگاهی نیست که تأثیرات عملی برای زندگی همۀ مردم نداشته باشد. بنابراین مباحثه برای تصمیمگیری دربارۀ بسیاری از مسائل میباید به عهدۀ عامۀ مردم گذاشته شود، هر چند منظور او "عامۀ خردورز" است.
🖋 کانت استدلال میکند که "کاربرد عقل و خرد هر فرد در امور عمومی میباید همواره آزاد باشد و تنها چنین کاربردی میتواند به گسترش روشنگری در میان مردم بینجامد. اما کاربرد خصوصی عقل ممکن است اغلب بسیار محدود باشد، بدون آنکه مانعی بر سر راه ترقی روشنگری ایجاد کند". کانت پیدایش انجمنهای سرّی مانند انجمن فراماسونها را نتیجۀ محدودیت مباحثۀ عمومی میدانست. وی حتی ایجاد ارتباط میان همنوعان به ویژه در رابطه با مسائل مربوط به کل بشریت را تمایل طبیعی انسان تلقی میکرد. البته کانت افراد فقیر و بیچیز و بندگان را جزء شهروندان دولت به شمار نمیآورد. وی همانند بسیاری از اندیشمندان عصر روشنگری تصور میکرد که جامعۀ مدنی به طور طبیعی و بدون اِعمال زور به نهاد لازم برای تضمین کارکرد درست و عادلانۀ دولت تبدیل خواهد شد. به سخن دیگر کانت معتقد به این نظر خوشبینانۀ عصر روشنگری بود که رذایل خصوصی به فضایل عمومی تبدیل میشوند و «بورژوا»ی حوزۀ خصوصی به «شهروند»ی تبدیل میشود که از چشمانداز انسانیت به طور کلی میاندیشد.
📚 از کتاب «هابرماس: نقد در حوزۀ عمومی»، نوشتۀ رابرت هولاب، ترجمۀ حسین بشیریه 📚
————————
🆔: @philosophycafe
✅: @philsharif
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
☘️ نام خداوند را به باطل بر زبان میاور
در پاسخ به سلسله سخنرانیهایِ «خدا و شرّ» #محسن_کدیور
✍️ #سعیده_میرصدری
🔅چندی پیش دکتر محسن کدیور سخنرانیای در باب «خدا و شرّ» در سه بخش و در طول چندین هفته ارائه کردند. هرچند که سخنرانی دقیق و مفصل ایشان در باب گفتمان شرّ در غرب را بسیار ارزشمند میدانم – چرا که مخاطبان علاقمند فارسیزبان را از مباحث مطرح در این حوزه به زبانی ساده و در عین حال حکیمانه و تخصصی آشنا میکند – اما برای منی که سالهاست در سطح فردی و آکادمیک با مسئلۀ شرور دست به گریبانم، و روشنفکری دینی را به دلیل ارائۀ تفسیر انسانی از دین – که در آن، نگاه منِ انسان، نیازهایم، دغدغههایم، پرسشهایم، حقوقم و غیره جدّی گرفته میشود – همواره تحسین میکردهام، لحن بیتوجّه به انسانِ دکتر کدیور در باب مسئلۀ شرور و ارائۀ پاسخهای کاملاً سنّتی به این مسئله برایم بسیار شوکآور و تا حدّی مأیوسکننده آمد.
🔅علّت این شوک و یأس من آن بود که میدیدم روشنفکری دینی، که همواره در تفسیر دین و فقه در کنار انسانها ایستاده و به مسائل نه از نگاه شارعِ خلوتنشین و بیتوجّه به انسان، و درگیر با مفاهیم خشک و بیروح و انتزاعی، بلکه از زاویۀ دیدِ منِ انسان گوشت و پوست و استخواندار که دین را نه فقط برای رستگاری اخروی و آنجایی بلکه برای تحمّلپذیر کردن زندگی دنیوی و اینجاییام نیاز دارم، میبیند، زمانی که پرسش از وجودیترین دغدغۀ الاهیاتی و فلسفی، یعنی مسئلۀ شر پیش میآید، نه در کنارِ منِ انسان که در جایگاهِ محتسبِ متنعّم و مستغنی ایستاده، دست به توجیه شرّ میزند.
🔅و جهان را سراسر خیر دیده و انسان را – به دلیلِ گناهانش، نخوتش، جهلش و غیره – محکوم میکند. از این رو بر خود لازم دیدم که این نوشتار را به رشته قلم درآورم تا گلایه و درخواستی باشد از ایشان و از سایر روشنفکرانِ دینی که مسئلۀ شرّ را چون سایر مسائل مطرح در نواندیشی دینی جدّی بگیرند، و بیش و پیش از دفاع از خدایِ فلسفیِ خود – با غیرت و حدّتی که به قیمت نادیده گرفتن «رنج انسانی» تمام میشود – قدری با انسان همدلانهتر و مهربانانهتر رفتار کنند – چنان که پیشتر در خوانششان از فقه سنّتی بوده است...
🌐 مطالعه کامل این نوشتار
🌾 @Sedanet
در پاسخ به سلسله سخنرانیهایِ «خدا و شرّ» #محسن_کدیور
✍️ #سعیده_میرصدری
🔅چندی پیش دکتر محسن کدیور سخنرانیای در باب «خدا و شرّ» در سه بخش و در طول چندین هفته ارائه کردند. هرچند که سخنرانی دقیق و مفصل ایشان در باب گفتمان شرّ در غرب را بسیار ارزشمند میدانم – چرا که مخاطبان علاقمند فارسیزبان را از مباحث مطرح در این حوزه به زبانی ساده و در عین حال حکیمانه و تخصصی آشنا میکند – اما برای منی که سالهاست در سطح فردی و آکادمیک با مسئلۀ شرور دست به گریبانم، و روشنفکری دینی را به دلیل ارائۀ تفسیر انسانی از دین – که در آن، نگاه منِ انسان، نیازهایم، دغدغههایم، پرسشهایم، حقوقم و غیره جدّی گرفته میشود – همواره تحسین میکردهام، لحن بیتوجّه به انسانِ دکتر کدیور در باب مسئلۀ شرور و ارائۀ پاسخهای کاملاً سنّتی به این مسئله برایم بسیار شوکآور و تا حدّی مأیوسکننده آمد.
🔅علّت این شوک و یأس من آن بود که میدیدم روشنفکری دینی، که همواره در تفسیر دین و فقه در کنار انسانها ایستاده و به مسائل نه از نگاه شارعِ خلوتنشین و بیتوجّه به انسان، و درگیر با مفاهیم خشک و بیروح و انتزاعی، بلکه از زاویۀ دیدِ منِ انسان گوشت و پوست و استخواندار که دین را نه فقط برای رستگاری اخروی و آنجایی بلکه برای تحمّلپذیر کردن زندگی دنیوی و اینجاییام نیاز دارم، میبیند، زمانی که پرسش از وجودیترین دغدغۀ الاهیاتی و فلسفی، یعنی مسئلۀ شر پیش میآید، نه در کنارِ منِ انسان که در جایگاهِ محتسبِ متنعّم و مستغنی ایستاده، دست به توجیه شرّ میزند.
🔅و جهان را سراسر خیر دیده و انسان را – به دلیلِ گناهانش، نخوتش، جهلش و غیره – محکوم میکند. از این رو بر خود لازم دیدم که این نوشتار را به رشته قلم درآورم تا گلایه و درخواستی باشد از ایشان و از سایر روشنفکرانِ دینی که مسئلۀ شرّ را چون سایر مسائل مطرح در نواندیشی دینی جدّی بگیرند، و بیش و پیش از دفاع از خدایِ فلسفیِ خود – با غیرت و حدّتی که به قیمت نادیده گرفتن «رنج انسانی» تمام میشود – قدری با انسان همدلانهتر و مهربانانهتر رفتار کنند – چنان که پیشتر در خوانششان از فقه سنّتی بوده است...
🌐 مطالعه کامل این نوشتار
🌾 @Sedanet
صدانت
یادداشتی از سعیده میرصدری با عنوان «نام خداوند را به باطل بر زبان میاور» در پاسخ به سلسله سخنرانیهایِ «خدا و شرّ» محسن کدیور •…
چندی پیش دکتر محسن کدیور سخنرانیای در باب «خدا و شرّ» در سه بخش و در طول چندین هفته ارائه کردند. هرچند که سخنرانی دقیق و مفصل ایشان در باب گفتمان شرّ در...
Forwarded from . (سید مسعود حسینی)
در پی فضیلت
السدیر مکاینتایر
با این کتاب از مدتها قبل آشنا بودم، اما اخیرا نزد دوستی به این ترجمه فارسی برخوردم، که از قضا ترجمهی نسبتا خوبی هم هست.
مطالب کتاب به قدری با دغدغههای فعلیام (نیستانگاری ایرانی) تناسب دارند که شگفتزده شدم. موضوع این است که نویسنده اعتقاد دارد هرگونه بحث فلسفی راجع به اخلاق در روزگار ما معیوب و نارساست، و جلوهی این واقعیت را در ناتمامبودن مباحثات اخلاقی میبینیم. تز او این است که پیش از عصر مدرن هنوز سخن گفتن از اخلاق و فضیلت وجههی فلسفی متقنی داشت، بالاخص نزد ارسطو و طی قرون وسطی، اما عصر روشنگری کوشید رویهی دیگری در پیش بگیرد و معیار عقلانی واحدی برای اخلاق ارائه دهد، اما حاصل عملاً انبوهی از نظریههای اخلاقی متعارض از کار درآمد (فایدهباوری، تکلیفگرایی، شهودگرایی، عاطفهگرایی...)، تا اینکه نیچه پایهی لقِ همهی نظریات اخلاقی مدرن را کشف کرد و بهدرستی به آن تاخت، اما چون خودش درگیر یک نظریه مدرن (عاطفهگرایی) باقی ماند، و چون اخلاق ارسطو را درست درک نکرد، از ارائه راه حل ایجابی ناتوان ماند. مکاینتایر در پی احیای صورتی از ارسطوگرایی در اخلاق است...
@MorgenHimmel
السدیر مکاینتایر
با این کتاب از مدتها قبل آشنا بودم، اما اخیرا نزد دوستی به این ترجمه فارسی برخوردم، که از قضا ترجمهی نسبتا خوبی هم هست.
مطالب کتاب به قدری با دغدغههای فعلیام (نیستانگاری ایرانی) تناسب دارند که شگفتزده شدم. موضوع این است که نویسنده اعتقاد دارد هرگونه بحث فلسفی راجع به اخلاق در روزگار ما معیوب و نارساست، و جلوهی این واقعیت را در ناتمامبودن مباحثات اخلاقی میبینیم. تز او این است که پیش از عصر مدرن هنوز سخن گفتن از اخلاق و فضیلت وجههی فلسفی متقنی داشت، بالاخص نزد ارسطو و طی قرون وسطی، اما عصر روشنگری کوشید رویهی دیگری در پیش بگیرد و معیار عقلانی واحدی برای اخلاق ارائه دهد، اما حاصل عملاً انبوهی از نظریههای اخلاقی متعارض از کار درآمد (فایدهباوری، تکلیفگرایی، شهودگرایی، عاطفهگرایی...)، تا اینکه نیچه پایهی لقِ همهی نظریات اخلاقی مدرن را کشف کرد و بهدرستی به آن تاخت، اما چون خودش درگیر یک نظریه مدرن (عاطفهگرایی) باقی ماند، و چون اخلاق ارسطو را درست درک نکرد، از ارائه راه حل ایجابی ناتوان ماند. مکاینتایر در پی احیای صورتی از ارسطوگرایی در اخلاق است...
@MorgenHimmel
Forwarded from Frontiers
🔴 اینستاگرام و توییتر, نظریه ها را از صحنه علوم انسانی حذف خواهند کرد.
🔸🔸 حدود ۱۰ سال پیش، مجلۀ وایرد، مقالهای جنجالبرانگیز چاپ کرد که میگفت با ظهور کلاندادهها، «نظریه» از صحنۀ علوم انسانی حذف خواهد شد. طی این ده سال، اهمیت کلاندادهها روز به روز بیشتر شده است، اما نظریهها هم مبارزهای جانانه علیهِ برنامهنویسانی به راه انداختهاند که تلاش داشتهاند تا علوم اجتماعی سنتی را از میدان بهدر کنند. افق آینده به کدام سمت خواهد رفت؟ آیا جامعهشناسی رایانشی مسائلی را که دو قرن است جامعهشناسان با آنها درگیرند حل خواهد کرد؟
ادامه مطلب در Instant view
#کارگاه_علوم_نوین_رسانه
#دانشگاه_صنعتی_شریف
#دانشگاه_صدا_و_سیما
#اینستاگرام #توییتر #نظریه
#علوم_انسانی #جامعه_شناسی
#رایانش
🆔 @mediaworkshop99
-----------------------
yun.ir/lq8bif
🔸🔸 حدود ۱۰ سال پیش، مجلۀ وایرد، مقالهای جنجالبرانگیز چاپ کرد که میگفت با ظهور کلاندادهها، «نظریه» از صحنۀ علوم انسانی حذف خواهد شد. طی این ده سال، اهمیت کلاندادهها روز به روز بیشتر شده است، اما نظریهها هم مبارزهای جانانه علیهِ برنامهنویسانی به راه انداختهاند که تلاش داشتهاند تا علوم اجتماعی سنتی را از میدان بهدر کنند. افق آینده به کدام سمت خواهد رفت؟ آیا جامعهشناسی رایانشی مسائلی را که دو قرن است جامعهشناسان با آنها درگیرند حل خواهد کرد؟
ادامه مطلب در Instant view
#کارگاه_علوم_نوین_رسانه
#دانشگاه_صنعتی_شریف
#دانشگاه_صدا_و_سیما
#اینستاگرام #توییتر #نظریه
#علوم_انسانی #جامعه_شناسی
#رایانش
🆔 @mediaworkshop99
-----------------------
yun.ir/lq8bif
Telegraph
اینستاگرام و توییتر "نظریه" ها را از صحنه علوم انسانی حذف خواهند کرد
هایدی لدفورد، ایلیزاویتِا سیواک بعد از ۱۰ سال تدریس در رشتۀ جامعهشناسی، در طول یک پروژۀ تحقیقاتی، به این نتیجه رسید که باید دوباره درس بخواند. سیواک درحالِحاضر در دانشکدۀ عالی اقتصادِ دانشگاه تحقیقات ملی مسکو روی خانوادهها و دوران کودکی مطالعه میکند.…
🎓 مدرسه بینالمللی فلسفه و علوم شناختی: رویکردهای 4E(بدنمندانه)
🗓 ۱۹ و ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
📌 به صورت آنلاین(سامانهی کلاس مجازی دانشگاه)
✅ سخنرانی توسط اساتید برجسته داخلی و خارجی
🔖 ارائه گواهینامه از طرف گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
🖊 ثبت نام و اطلاعات بیشتر درباره اساتید و برنامه مدرسه:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
🗓 ۱۹ و ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
📌 به صورت آنلاین(سامانهی کلاس مجازی دانشگاه)
✅ سخنرانی توسط اساتید برجسته داخلی و خارجی
🔖 ارائه گواهینامه از طرف گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
🖊 ثبت نام و اطلاعات بیشتر درباره اساتید و برنامه مدرسه:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
انجمن علمی فلسفه علم شریف
🎓 مدرسه بینالمللی فلسفه و علوم شناختی: رویکردهای 4E(بدنمندانه) 🗓 ۱۹ و ۲۰ شهریور ۱۳۹۹ 📌 به صورت آنلاین(سامانهی کلاس مجازی دانشگاه) ✅ سخنرانی توسط اساتید برجسته داخلی و خارجی 🔖 ارائه گواهینامه از طرف گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف 🖊 ثبت نام و اطلاعات…
#توضیحات #مدرسه_علوم_شناختی
✅ پس از رویکردهای شناخت گرایانه- نمادین (Cognitivism-Symbolic) و رویکردهای اتصال گرایانه (Connectionism) حالا شاهد ظهور سومین انقلاب شناختی هستیم. این انقلاب شناختی به ما نشان می دهد که ذهن (و قوای شناختی) صرفاً ریشه در شبکه عصبی مغز ندارد. ذهن، پدیده ای است توزیع شده بین مغز، بدن و جهان؛ و شناخت آن بدون در نظر گرفتن این سه مولفه و دینامیسم حاکم بر آنها ناممکن است.
🔹 انقلاب شناختی سوم را تحت عنوان4E Cognition می شناسند. این عنوان بیان می کند که ذهن، بدنمند (Embodied)، مبتنی بر حرکت (Enactive)، گسترش یافته در جهان (Extended) و بستریده در محیط-جامعه-فرهنگ (Embedded) است. این رویداد بینالمللی تلاشی است در جهت معرفی آخرین دستاوردِ شناخته شده ترین چهره های رویکردهای4E در جهان.
🔸 کارل فریستون، تاثیرگذارترین نوروساینتیست ۲۵ سال اخیر جهان و یکی از بزرگترین دانشمندان علوم شناختی نیمه دوم قرن بیستم محسوب می شود که امروزه "اصل انرژی آزاد" (Free Energy Principle) او یکی از بنیادی ترین اصول تبیین سازوکارهای شناختی است.
🔹 شان گالاگر در کنار دان زاهاوی، تاثیر گذار ترین چهره های نو- پدیدارشناسی در دهه اخیر هستند که آثارشان در کنار آثار هیوبرت دریفوس بیشترین تاثیر را در جلب توجه فیلسوفان به رویکردهای پدیدارشناسانه در فلسفه ذهن، علوم شناختی و هوش مصنوعی داشته است.
🔸 آلوا نویی یکی دیگر از فیلسوفان برجسته است که با الهام از پدیدارشناسی موریس مرلوپونتی و یافته های تجربی، تاثیر بسزایی در گسترش رویکرد های بدنمندانه و مبتنی بر حرکت در علوم شناختی و فلسفه ذهن داشته است.
🔹 برگزاری یک رویداد مقدماتی، پیش از رویداد اصلی، شرکتکنندگان مدرسه را با دیدگاه ها و نظریاتِ کلیدی این اندیشمندان آشنا خواهد کرد تا زمینه را برای استفاده هرچه بیشتر از سخنرانیهای اصلی آماده کند. برنامهی این رویداد مقدماتی در روزهای آتی ارائه خواهد شد.
————————
🖊 ثبت نام و اطلاعات بیشتر درباره اساتید و برنامه مدرسه:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
✅ پس از رویکردهای شناخت گرایانه- نمادین (Cognitivism-Symbolic) و رویکردهای اتصال گرایانه (Connectionism) حالا شاهد ظهور سومین انقلاب شناختی هستیم. این انقلاب شناختی به ما نشان می دهد که ذهن (و قوای شناختی) صرفاً ریشه در شبکه عصبی مغز ندارد. ذهن، پدیده ای است توزیع شده بین مغز، بدن و جهان؛ و شناخت آن بدون در نظر گرفتن این سه مولفه و دینامیسم حاکم بر آنها ناممکن است.
🔹 انقلاب شناختی سوم را تحت عنوان4E Cognition می شناسند. این عنوان بیان می کند که ذهن، بدنمند (Embodied)، مبتنی بر حرکت (Enactive)، گسترش یافته در جهان (Extended) و بستریده در محیط-جامعه-فرهنگ (Embedded) است. این رویداد بینالمللی تلاشی است در جهت معرفی آخرین دستاوردِ شناخته شده ترین چهره های رویکردهای4E در جهان.
🔸 کارل فریستون، تاثیرگذارترین نوروساینتیست ۲۵ سال اخیر جهان و یکی از بزرگترین دانشمندان علوم شناختی نیمه دوم قرن بیستم محسوب می شود که امروزه "اصل انرژی آزاد" (Free Energy Principle) او یکی از بنیادی ترین اصول تبیین سازوکارهای شناختی است.
🔹 شان گالاگر در کنار دان زاهاوی، تاثیر گذار ترین چهره های نو- پدیدارشناسی در دهه اخیر هستند که آثارشان در کنار آثار هیوبرت دریفوس بیشترین تاثیر را در جلب توجه فیلسوفان به رویکردهای پدیدارشناسانه در فلسفه ذهن، علوم شناختی و هوش مصنوعی داشته است.
🔸 آلوا نویی یکی دیگر از فیلسوفان برجسته است که با الهام از پدیدارشناسی موریس مرلوپونتی و یافته های تجربی، تاثیر بسزایی در گسترش رویکرد های بدنمندانه و مبتنی بر حرکت در علوم شناختی و فلسفه ذهن داشته است.
🔹 برگزاری یک رویداد مقدماتی، پیش از رویداد اصلی، شرکتکنندگان مدرسه را با دیدگاه ها و نظریاتِ کلیدی این اندیشمندان آشنا خواهد کرد تا زمینه را برای استفاده هرچه بیشتر از سخنرانیهای اصلی آماده کند. برنامهی این رویداد مقدماتی در روزهای آتی ارائه خواهد شد.
————————
🖊 ثبت نام و اطلاعات بیشتر درباره اساتید و برنامه مدرسه:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
Forwarded from Philosophy Cafe ♨️ (علی سلطان زاده)
🗯 بعضی افراد تصوری که از علوم انسانی و عرصۀ اندیشه دارن، شبیه به بازار اندروید و آیفونه: هر چی جدیدتر باشه، پیشرفتهتر و بهتره! به همین دلیل به جای اینکه آثار اصلی متفکرای جریانساز رو بخونن، به مقالات 2019 و 2020 رجوع میکنن؛ با این تصور که این جدیدترها بهترن. نتیجۀ چنین سبک مطالعهای، سطحی دیدن متفکرای گذشته و آشنایی با اونها در حد چند کلیدواژهست. یکی از متفکرایی که دچار این سوءتعبیر و سوءفهم شده، تامس کوهن (فیلسوف علم، اهل آمریکا)ست. عمدتاً کوهن توی مقالات و سخنرانیها و مناظرهها در حد چند واژۀ کلی و مبهم توضیح داده میشه: "نسبیگرایی"، "پارادایم"، "اعوجاج" و مفاهیمی از این دست. و افراد تصور میکنن دونستن این چند واژه به این معنیه که اونا دقیقاً میدونن اندیشههای کوهن چی بوده.
🗯 کتاب اصلی کوهن، «ساختار انقلابهای علمی» نام داره. کوهن توی این کتاب میخواد این موضوع رو توضیح بده که برای فهم سازوکار علم طبیعی، راهی نداریم جز اینکه به تاریخ علم رجوع کنیم. اولین جملۀ بخش یک این کتاب اینه: "اگر تاریخ را چیزی فراتر از مخزنی از وقایع و ماجراها بدانیم، تحول تعیینکنندهای در تلقیمان از علم که امروزه محصور در آن هستیم، ایجاد خواهد شد". منظور کوهن اینه که عدم آشنایی ما (هم آدمهای عادی و هم حتی بسیاری از فیلسوفان علم) با تاریخ علم، تصوراتی از علم برای ما ایجاد کرده که این تصورات، تصویر ناقص و اشتباهی از علم رو به صورت پیشفرض در اندیشههای ما به وجود آورده. اما مگه ما با تاریخ علم آشنا نیستیم؟ مگه بسیاری از مستندها و کتابهای علمی که نوشته میشن، توضیحاتی در مورد تاریخ علم هم توی اونها نیومده؟ پس چرا کوهن ما رو ناآشنا با تاریخ علم تصور میکنه؟
🗯 چند خط پایینتر کوهن مینویسه "هدف این کتابها [= کتابهای علمی] لاجرم ترغیبی و آموزشی است، به طوری که تلقی حاصل از آنها دربارۀ علم، به همان میزان احتمال دارد با جریان واقعی علم همخوانی داشته باشد که تلقی برگرفته از کتابچۀ راهنمای جهانگردی یا متن آموزشی زبان در خصوص فرهنگ ملی یک کشور میتواند با فرهنگ آن کشور سازگاری داشته باشد". تصور کنیم یه گردشگر از خارج از ایران، یه دفترچۀ راهنمای گردشگری در مورد شهر تهران رو میخونه. اون توی این دفترچه، با چه چیزهایی از تهران آشنا میشه؟ آیا این گردشگر از طریق این دفترچۀ راهنما باخبر میشه که چه میزان مواد مخدر هر هفته توی تهران رد و بدل و مصرف میشه؟ آیا باخبر میشه چند زن در طول ماه گذشته تو تهران، مجبور شدن در آغوش کسی بخوابن که علاقهای بهش نداشتن؟ آیا از میزان آلودگی هوا در تهران چیزی نوشته شده توی این دفترچهها؟ میزان بازداشتها چطور؟ میزان آشنایی ما با تاریخ واقعی علم، شبیه به میزان آشنایی همون گردشگر با «تهرانِ واقعی»ه.
🗯 مثلاً تامس کوهن جملهای از داروین تو کتاب «منشأ انواع» رو نقل میکنه: "اگرچه من کاملاً به صدق آرایی که در این کتاب ارائه شده اعتقاد دارم ...، لیکن به هیچ وجه انتظار ندارم طبیعتشناسان مجرّبی را متقاعد کنم که ذهنشان با کثیری از شواهدی پر شده که ظرف سالهای طولانی از ««منظری کاملاً مخالف منظر من»» به آنها نگریستهاند" (گیومهها از منه). پس یعنی شواهد در دسترس داروین، همۀ دانشمندا رو قانع نمیکرده که نظریۀ تکامل داروین، تبیین درستی ارائه میده؟ پس داروین رو چطور قانع کرده؟ آیا در علم هم میتوان از منظرهای متفاوتی به طبیعت نگاه کرد و در نتیجه دو یا چند نظریه به درستی تببین و پیشبینی کنن؟ پس چرا همیشه یه نظریه به عنوان نظریۀ رسمی از طرف جامعۀ علمی معرفی میشه؟ کوهن از زندگینامۀ خودنوشت ماکس پلانک (فیزیکدان، اهل آلمان) نقل میکنه که متذکر میشه "یک حقیقت علمی جدید با متقاعد کردن مخالفانش و وادار کردن آنها به دیدن نور پیروز نمیشود، بلکه ««بدین علّت پیروز میشود»» که مخالفانش نهایتاً میمیرند و نسل جدیدی رشد میکند که با آن آشناست" (گیومهها از منه).
📢 به همین خاطره که ریچارد رورتی (فیلسوف، اهل آمریکا) تو کتاب «فلسفه و آینۀ طبیعت» مینویسه "ساختار انقلابهای علمی وامدار نقادیهای ویتگنشتاین نسبت به معرفتشناسی مرسوم است... . عبرتآموزیهای کوهن از تاریخ علم حکایت میکند که مناقشات در فیزیک [و بقیۀ علوم طبیعی] بیشتر به محاورات متعارف شبیه است تا به آنچه نهضت روشنگری بیان میکرده است". خود کوهن هدف کتابش رو اینطور معرفی میکنه "این کتاب [= ساختار انقلابهای علمی] میکوشد نشان دهد که این نوع کتابها [=کتابهای رایج علمی] ما را به طور بنیانی گمراه کردهاند. هدف این کتاب ارائۀ تلقیای کاملاً متفاوت از علم است".
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
@philosophycafe
🗯 کتاب اصلی کوهن، «ساختار انقلابهای علمی» نام داره. کوهن توی این کتاب میخواد این موضوع رو توضیح بده که برای فهم سازوکار علم طبیعی، راهی نداریم جز اینکه به تاریخ علم رجوع کنیم. اولین جملۀ بخش یک این کتاب اینه: "اگر تاریخ را چیزی فراتر از مخزنی از وقایع و ماجراها بدانیم، تحول تعیینکنندهای در تلقیمان از علم که امروزه محصور در آن هستیم، ایجاد خواهد شد". منظور کوهن اینه که عدم آشنایی ما (هم آدمهای عادی و هم حتی بسیاری از فیلسوفان علم) با تاریخ علم، تصوراتی از علم برای ما ایجاد کرده که این تصورات، تصویر ناقص و اشتباهی از علم رو به صورت پیشفرض در اندیشههای ما به وجود آورده. اما مگه ما با تاریخ علم آشنا نیستیم؟ مگه بسیاری از مستندها و کتابهای علمی که نوشته میشن، توضیحاتی در مورد تاریخ علم هم توی اونها نیومده؟ پس چرا کوهن ما رو ناآشنا با تاریخ علم تصور میکنه؟
🗯 چند خط پایینتر کوهن مینویسه "هدف این کتابها [= کتابهای علمی] لاجرم ترغیبی و آموزشی است، به طوری که تلقی حاصل از آنها دربارۀ علم، به همان میزان احتمال دارد با جریان واقعی علم همخوانی داشته باشد که تلقی برگرفته از کتابچۀ راهنمای جهانگردی یا متن آموزشی زبان در خصوص فرهنگ ملی یک کشور میتواند با فرهنگ آن کشور سازگاری داشته باشد". تصور کنیم یه گردشگر از خارج از ایران، یه دفترچۀ راهنمای گردشگری در مورد شهر تهران رو میخونه. اون توی این دفترچه، با چه چیزهایی از تهران آشنا میشه؟ آیا این گردشگر از طریق این دفترچۀ راهنما باخبر میشه که چه میزان مواد مخدر هر هفته توی تهران رد و بدل و مصرف میشه؟ آیا باخبر میشه چند زن در طول ماه گذشته تو تهران، مجبور شدن در آغوش کسی بخوابن که علاقهای بهش نداشتن؟ آیا از میزان آلودگی هوا در تهران چیزی نوشته شده توی این دفترچهها؟ میزان بازداشتها چطور؟ میزان آشنایی ما با تاریخ واقعی علم، شبیه به میزان آشنایی همون گردشگر با «تهرانِ واقعی»ه.
🗯 مثلاً تامس کوهن جملهای از داروین تو کتاب «منشأ انواع» رو نقل میکنه: "اگرچه من کاملاً به صدق آرایی که در این کتاب ارائه شده اعتقاد دارم ...، لیکن به هیچ وجه انتظار ندارم طبیعتشناسان مجرّبی را متقاعد کنم که ذهنشان با کثیری از شواهدی پر شده که ظرف سالهای طولانی از ««منظری کاملاً مخالف منظر من»» به آنها نگریستهاند" (گیومهها از منه). پس یعنی شواهد در دسترس داروین، همۀ دانشمندا رو قانع نمیکرده که نظریۀ تکامل داروین، تبیین درستی ارائه میده؟ پس داروین رو چطور قانع کرده؟ آیا در علم هم میتوان از منظرهای متفاوتی به طبیعت نگاه کرد و در نتیجه دو یا چند نظریه به درستی تببین و پیشبینی کنن؟ پس چرا همیشه یه نظریه به عنوان نظریۀ رسمی از طرف جامعۀ علمی معرفی میشه؟ کوهن از زندگینامۀ خودنوشت ماکس پلانک (فیزیکدان، اهل آلمان) نقل میکنه که متذکر میشه "یک حقیقت علمی جدید با متقاعد کردن مخالفانش و وادار کردن آنها به دیدن نور پیروز نمیشود، بلکه ««بدین علّت پیروز میشود»» که مخالفانش نهایتاً میمیرند و نسل جدیدی رشد میکند که با آن آشناست" (گیومهها از منه).
📢 به همین خاطره که ریچارد رورتی (فیلسوف، اهل آمریکا) تو کتاب «فلسفه و آینۀ طبیعت» مینویسه "ساختار انقلابهای علمی وامدار نقادیهای ویتگنشتاین نسبت به معرفتشناسی مرسوم است... . عبرتآموزیهای کوهن از تاریخ علم حکایت میکند که مناقشات در فیزیک [و بقیۀ علوم طبیعی] بیشتر به محاورات متعارف شبیه است تا به آنچه نهضت روشنگری بیان میکرده است". خود کوهن هدف کتابش رو اینطور معرفی میکنه "این کتاب [= ساختار انقلابهای علمی] میکوشد نشان دهد که این نوع کتابها [=کتابهای رایج علمی] ما را به طور بنیانی گمراه کردهاند. هدف این کتاب ارائۀ تلقیای کاملاً متفاوت از علم است".
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
@philosophycafe
👍1
نهمین مدرسۀ تابستانی فلسفۀ تحلیلی
مباحثی در فلسفۀ منطق و فلسفۀ ریاضیات
15-18 شهریور 1399
برگزاری به صورت مجازی
جهت کسب اطلاعات بیشتر به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
t.me/analyticphilosophy_IPM/153
——————
🆔: @philsharif
مباحثی در فلسفۀ منطق و فلسفۀ ریاضیات
15-18 شهریور 1399
برگزاری به صورت مجازی
جهت کسب اطلاعات بیشتر به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
t.me/analyticphilosophy_IPM/153
——————
🆔: @philsharif
#معرفی_مقاله
🔰 پیشینه درآمیختگی روش های معرفتی دینی و دانش تجربی در تفسیر عرش (تجربه ای از تولید علم دینی در قرون میانه اسلامی)
🖋 رسول جعفریان
🌐 t.me/jafarian1964/12439
——————
🆔: @philsharif
🔰 پیشینه درآمیختگی روش های معرفتی دینی و دانش تجربی در تفسیر عرش (تجربه ای از تولید علم دینی در قرون میانه اسلامی)
🖋 رسول جعفریان
🌐 t.me/jafarian1964/12439
——————
🆔: @philsharif
Telegram
رسول جعفریان
پیشینه درآمیختگی روش های معرفتی دینی و دانش تجربی در تفسیر عرش (تجربه ای از تولید علم دینی در قرون میانه اسلامی)
به طور مداوم از طرف شماری از فیلسوفان و حتی عالمان علوم تجربی و به ویژه فیزیک، ادعا می شود که علم، همواره درگیر متافیزیک بوده و هست و چاره ای…
به طور مداوم از طرف شماری از فیلسوفان و حتی عالمان علوم تجربی و به ویژه فیزیک، ادعا می شود که علم، همواره درگیر متافیزیک بوده و هست و چاره ای…
#اطلاعیه #مدرسه_علوم_شناختی
✅ به استحضار کلیه علاقه مندان شرکت در مدرسه بین المللی فلسفه و علوم شناختی: رویکردهای4E میرساند که برای حصول آشنایی ابتدایی با نظریات اصلی و ایده های بنیادین سخنران های مدرسه، یک رویداد مقدماتی یک روزه تدارک دیده شده است. در این رویداد، در مورد نظریات هریک از آنها یک سخنرانی مقدماتی ارائه خواهد شد. به این ترتیب، امکان استفاده هر چه بیشتر از سخنرانی های اصلی فراهم خواهد شد.
🖊 ثبت نام و اطلاعات بیشتر درباره اساتید و برنامه مدرسه:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
✅ به استحضار کلیه علاقه مندان شرکت در مدرسه بین المللی فلسفه و علوم شناختی: رویکردهای4E میرساند که برای حصول آشنایی ابتدایی با نظریات اصلی و ایده های بنیادین سخنران های مدرسه، یک رویداد مقدماتی یک روزه تدارک دیده شده است. در این رویداد، در مورد نظریات هریک از آنها یک سخنرانی مقدماتی ارائه خواهد شد. به این ترتیب، امکان استفاده هر چه بیشتر از سخنرانی های اصلی فراهم خواهد شد.
🖊 ثبت نام و اطلاعات بیشتر درباره اساتید و برنامه مدرسه:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
🔵 مجموعه وبینارهای جنبه های اخلاقی، حقوقی و اجتماعی فناوری های نوظهور
🔵 نشست چهارم: مراقبت با فناوری، موردکاوی نی نی سایت
🔵 با ارائه جناب آقای مهدی خلیلی،
دانشجوی دکترای فلسفه علم و فناوری، دانشگاه صنعتی شریف
🕕 زمان برگزاری: چهارشنبه ۱۵ مردادماه ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰.
———————
🆔: @techmean
✅: @philsharif
🔵 نشست چهارم: مراقبت با فناوری، موردکاوی نی نی سایت
🔵 با ارائه جناب آقای مهدی خلیلی،
دانشجوی دکترای فلسفه علم و فناوری، دانشگاه صنعتی شریف
🕕 زمان برگزاری: چهارشنبه ۱۵ مردادماه ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰.
———————
🆔: @techmean
✅: @philsharif
#مدرسه_علوم_شناختی #معرفی_اساتید
✅ پروفسور شان گالاگر
🔹 استاد فلسفهی دانشگاه ممفیس ایالات متحده
🔸 سومین فیلسوف علوم شناختیِ پر ارجاع به گزارش گوگل اسکالر
🔹 نویسندهی کتاب "چگونه بدن، ذهن را شکل میدهد؟"
❇️ پروفسور شان گالاگر یکی از اساتید مدرسهی بینالمللی فلسفه و علوم شناختی: رویکردهای 4E(بدنمندانه) خواهد بود.
————————
🖊 ثبت نام در:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
✅ پروفسور شان گالاگر
🔹 استاد فلسفهی دانشگاه ممفیس ایالات متحده
🔸 سومین فیلسوف علوم شناختیِ پر ارجاع به گزارش گوگل اسکالر
🔹 نویسندهی کتاب "چگونه بدن، ذهن را شکل میدهد؟"
❇️ پروفسور شان گالاگر یکی از اساتید مدرسهی بینالمللی فلسفه و علوم شناختی: رویکردهای 4E(بدنمندانه) خواهد بود.
————————
🖊 ثبت نام در:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
👍1
Forwarded from Philosophy Cafe ♨️ (علی سلطان زاده)
🖋 من اینگونه تصور میکنم که یک مخالف فرضی، استدلالهای من [در این کتاب] را با شک و تردید دنبال میکند و اینجا میخواهم اجازه دهم که او حرفهایش را بیان کند.
این مخالف به من میگوید: "تو [= فروید] بارها این جمله را تکرار کردهای که «تمدن، این عقاید دینی را خلق کرده است» و یا «تمدن، عقاید دینی را در دسترس افرادش قرار میدهد». این جملات برای من عجیب به نظر میرسد. من نمیتوانم توضیح دهم که چرا؛ ولی برای من پذیرش این حرف که تمدن، مقررات عادلانۀ توزیع محصولات تولیدشده و یا حقوق مربوط به زنان و کودکان را وضع کرده، راحت است؛ اما پذیرش اینکه تمدن، دین را به وجود آورده، برای من آسان نیست".
🖋 من فکر میکنم موجه هستم که همۀ این موارد ذکرشده را یکسان بررسی کنم. من سعی کردهام [در این کتاب] نشان دهم که عقاید دینی از همان نیازهایی برخاستهاند که بقیۀ دستاوردهای تمدن از آن نیازها نشئت گرفتهاند: [نیاز به] ضرورت دفاع از خود در برابر نیروی خُردکنندۀ طبیعت که بر انسان برتری دارد. همچنین غرض دومی هم به این نیاز اضافه شد: ترغیب برای اصلاح کمبودهای تمدن که تحمل آن برای افراد دردآور است. علاوه بر این، کاملاً بهجاست که گفته شود تمدن این عقاید را به فرد میدهد، زیرا فرد این عقاید را «از پیش موجود» درمییابد؛ آنها به گونهای حاضر و آماده به فرد ارائه میشوند و فرد به تنهایی نقشی در به وجود آمدن آنها نداشته است. آنچه این فرد میپذیرد میراث قرنها و اعصار متوالی است و او آنها را همانگونه مییابد که جدول ضرب، هندسه و اموری شبیه به اینها را مییابد. در حقیقت اینجا تفاوتی وجود دارد و من فعلاً به آن تفاوت نمیپردازم. آن حس تعجب و شگفتیای که تو [= مخالف فروید] اظهار کردی، شاید بخشی از آن به این واقعیت مربوط باشد که این عقاید دینی معمولاً به عنوان وحی الهی در نظر گرفته میشوند. اما چنین دیدگاهی، خود، بخشی از مجموعۀ عقاید دینی است؛ و به طور کلی رشد تاریخیِ شناختهشدۀ این عقاید و تفاوتهای بین عقاید تمدنها و دورههای تاریخی مختلف را نادیده میگیرد.
📚 از کتاب «آیندۀ یک پندار»، نوشتۀ زیگموند فروید 📚
@philosophycafe
این مخالف به من میگوید: "تو [= فروید] بارها این جمله را تکرار کردهای که «تمدن، این عقاید دینی را خلق کرده است» و یا «تمدن، عقاید دینی را در دسترس افرادش قرار میدهد». این جملات برای من عجیب به نظر میرسد. من نمیتوانم توضیح دهم که چرا؛ ولی برای من پذیرش این حرف که تمدن، مقررات عادلانۀ توزیع محصولات تولیدشده و یا حقوق مربوط به زنان و کودکان را وضع کرده، راحت است؛ اما پذیرش اینکه تمدن، دین را به وجود آورده، برای من آسان نیست".
🖋 من فکر میکنم موجه هستم که همۀ این موارد ذکرشده را یکسان بررسی کنم. من سعی کردهام [در این کتاب] نشان دهم که عقاید دینی از همان نیازهایی برخاستهاند که بقیۀ دستاوردهای تمدن از آن نیازها نشئت گرفتهاند: [نیاز به] ضرورت دفاع از خود در برابر نیروی خُردکنندۀ طبیعت که بر انسان برتری دارد. همچنین غرض دومی هم به این نیاز اضافه شد: ترغیب برای اصلاح کمبودهای تمدن که تحمل آن برای افراد دردآور است. علاوه بر این، کاملاً بهجاست که گفته شود تمدن این عقاید را به فرد میدهد، زیرا فرد این عقاید را «از پیش موجود» درمییابد؛ آنها به گونهای حاضر و آماده به فرد ارائه میشوند و فرد به تنهایی نقشی در به وجود آمدن آنها نداشته است. آنچه این فرد میپذیرد میراث قرنها و اعصار متوالی است و او آنها را همانگونه مییابد که جدول ضرب، هندسه و اموری شبیه به اینها را مییابد. در حقیقت اینجا تفاوتی وجود دارد و من فعلاً به آن تفاوت نمیپردازم. آن حس تعجب و شگفتیای که تو [= مخالف فروید] اظهار کردی، شاید بخشی از آن به این واقعیت مربوط باشد که این عقاید دینی معمولاً به عنوان وحی الهی در نظر گرفته میشوند. اما چنین دیدگاهی، خود، بخشی از مجموعۀ عقاید دینی است؛ و به طور کلی رشد تاریخیِ شناختهشدۀ این عقاید و تفاوتهای بین عقاید تمدنها و دورههای تاریخی مختلف را نادیده میگیرد.
📚 از کتاب «آیندۀ یک پندار»، نوشتۀ زیگموند فروید 📚
@philosophycafe
#مدرسه_علوم_شناختی #ویدئو
🔴 ویدئوی اولین پیشارائهی مدرسهی علوم شناختی و فلسفه: رویکردهای 4E
✅ از پدیدارشناسی بدن تا رویکردهای 4E در علوم شناختی: مروری بر پارادایم بدنمندی در فلسفهی ادراک
👤 ارائهکننده: ابوطالب صفدری(دانشجوی دکتری فلسفه علم و فناوری دانشگاه صنعتی شریف)
📅 تاریخ برگزاری: 6 بهمن 1398
📽 مشاهدهی ویدئو در:
📎 https://aparat.com/v/IqcJE
————————
🖊 ثبت نام در مدرسه در:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
🔴 ویدئوی اولین پیشارائهی مدرسهی علوم شناختی و فلسفه: رویکردهای 4E
✅ از پدیدارشناسی بدن تا رویکردهای 4E در علوم شناختی: مروری بر پارادایم بدنمندی در فلسفهی ادراک
👤 ارائهکننده: ابوطالب صفدری(دانشجوی دکتری فلسفه علم و فناوری دانشگاه صنعتی شریف)
📅 تاریخ برگزاری: 6 بهمن 1398
📽 مشاهدهی ویدئو در:
📎 https://aparat.com/v/IqcJE
————————
🖊 ثبت نام در مدرسه در:
🌐 b2n.ir/4eCog
🔺 جهت ارتباط با دبیر علمی مدرسه(ابوطالب صفدری) به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @AbootalebSaf
🔺 جهت اطلاع از تخفیفات دانشجویی به آیدی دبیر اجرایی مدرسه(بهزاد خداقلیزاده) به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @Behzadface
————————
❇️: @philsharif
👍1
Forwarded from Philosophy Cafe ♨️ (علی سلطان زاده)
🗯 زیگموند فروید کتابی داره به اسم «آیندۀ یک پندار». این کتاب تو سال 1927 میلادی منتشر شده و تقریباً جزو آخرین کتابهاییه که فروید نوشته. «آیندۀ یک پندار» تو ایران در سال 1342 شمسی و با ترجمۀ هاشم رضی منتشر شد. من ترجمۀ رضی رو با ترجمۀ انگلیسی اثر تطبیق دادم؛ ترجمۀ خوبی نیست. در بهترین حالت، میشه ترجمۀ رضی رو یه تفسیر از کتاب فروید دونست و نه ترجمۀ کتاب؛ تفسیری که از نگاه من، چیزهایی توش به فروید نسبت داده شده که اشتباهه.
منظور فروید از واژۀ «پندار» که تو عنوان کتاب اومده، دینه. این کتاب رو میشه جزو نوشتههای اجتماعی فروید حساب کرد که نسبت بین تمدن، دین و انسان رو میخواد توضیح بده. من قبل از اینکه سراغ توضیح بیشتری در مورد این کتاب برم، ناچارم یه مقدمۀ کوتاهی رو بگم.
🗯 یکی از روایتهایی که در مورد تاریخ اندیشه وجود داره، از سه انقلاب (که در یک جهت قرار دارن) حرف میزنه: کوپرنیک، داروین و فروید. این روایت معتقده که این سه انقلاب، انسان رو گام به گام از جایگاه والایی که توی سنت و دین دارای اون بود، پایین آوردن و "واقعیتِ انسان" رو نشون دادن. کوپرنیک "نشون داد" که زمین (سکونتگاه انسان) مرکز عالَم نیست؛ داروین "نشون داد" که انسان، تافتۀ جدا بافته از دیگر جانداران نیست و از همون تباره؛ و فروید "نشون داد" انسان حتی اختیار اندیشهها و عقاید خودش رو هم نداره و اون چیزی که به انسان جهت میده، غرایز و ناخودآگاه انسانه. ادعای این روایت از تاریخ اندیشه اینه که انسان مدرن گام به گام با این انقلابها و با "کشف حقیقت" متواضع شده. من تو این یادداشت کاری به انقلابهای اول و دوم (کوپرنیک و داروین) ندارم. اما سؤال اینه که آیا فروید در تمام آثارش حرفهایی زده که با این روایت از تاریخ اندیشه سازگاره؟
🗯 فروید تو کتاب «آیندۀ یک پندار» سعی میکنه توضیح بده که چرا دین تو جوامع اولیه به وجود اومد. دین چه وظیفهای بر عهده داشت؟ «بخشی» از پاسخ فروید به این سؤال اینه که دین موجب بقا و استحکام تمدن میشد. دین به مثابۀ غل و زنجیرهای اخلاقی، انسانها رو (که با توجه به غرایز درونیشون، موجوداتی وحشی هستن) کنترل میکرد تا انسانها همدیگهرو تیکهپاره نکنن. برداشتم از این کتاب اینه که فروید سه نوع مخالفت با دین داره: اول، اینکه دین رو حاوی «باورهای به احتمال زیاد غلط» میدونه؛ دوم، دین برای ذهن و روان انسان (به یک معنا) مضره؛ سوم، اینکه انسان مدرن میتونه بدون دین هم دارای تمدن سالم و مستحکمی باشه. اون چیزی که برای من مهمه، مخالفت سوم فروید با دینه؛ سؤالم اینه: «انسان مدرن، چی داره که دیگه نیازی به دین نداره؟ با توجه به نقشی که فروید به دین داده، چی تو زندگی انسان مدرن، جای خالی دین رو پر خواهد کرد؟»
🗯 فروید در پاسخ به این سؤال، از دو چیز اسم میبره: "عقل و علم (science)". البته فروید مینویسه "ما [= فروید و بعضی از مخالفانش] تأکید داریم که عقلانیت انسان در مقایسه با زندگی غریزی او، بسیار ضعیف و بیقدرت است". ولی فروید «ضعف عقل در مقابل غریزه» رو یه ویژگی ذاتی بشریت نمیدونه؛ بلکه کل دوران چند هزارسالۀ بشریت رو مثل زندگی یه انسان در نظر میگیره که دورۀ کودکی، بلوغ، جوونی و ... داره. «ضعف عقل در مقابل غریزه» متعلق به دورۀ کودکی بشریته؛ یعنی مربوط به اعصار و تمدنهای گذشته. ولی انسان از دورۀ کودکی خودش میتونه عبور کنه و به مرحلهای برسه که اتفاقاً عقل، غریزه رو کنترل کنه. اما زمان حاکمیت عقل، کِی خواهد بود؟ عصری که ما در اون زندگی میکنیم؛ عصر مدرن.
📢 من کاری به این ندارم که تا چه حد حرفهای فروید در این کتاب، قابل دفاعه. مسئلۀ من اینه که این حرفها رو با تصویر کلیای که اون روایت از تاریخ اندیشه (سه انقلاب در یک جهت) مطرح میکنه، مقایسه کنیم. به نظر من، حرفهای فروید تو این کتاب، چندان با تصویر خطیای که اون روایت به ما ارائه میده، همخوانی نداره و گویی فروید با این کتاب به زمان پیش از داروین (عصر روشنگری) برمیگرده و معتقده نه انسان، بلکه انسان مدرن ویژگیهایی رو خواهد داشت (عقل و علم) که در عالَم و حتی در تاریخ انسان «بی»نظیره؛ و داره یه جایگاه خیلی والایی رو به انسان مدرن اعطا میکنه.
نکتۀ بعد اینکه آیا این حرفهای فروید طبق ادعای اون روایت از تاریخ اندیشه، انسان مدرن رو متواضعتر میکنه؟ قبل از فکر کردن به این سؤال، آخرین عبارت کتاب «آیندۀ یک پندار» رو ببینیم:
"علمِ ««ما»»، توهم نیست. اما این عقیده که معتقد است چیزی را که ما از علم نمیتوانیم بگیریم، از جای دیگری میتوان اخذ کرد، توهم است" (گیومهها از منه).
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
@philosophycafe
منظور فروید از واژۀ «پندار» که تو عنوان کتاب اومده، دینه. این کتاب رو میشه جزو نوشتههای اجتماعی فروید حساب کرد که نسبت بین تمدن، دین و انسان رو میخواد توضیح بده. من قبل از اینکه سراغ توضیح بیشتری در مورد این کتاب برم، ناچارم یه مقدمۀ کوتاهی رو بگم.
🗯 یکی از روایتهایی که در مورد تاریخ اندیشه وجود داره، از سه انقلاب (که در یک جهت قرار دارن) حرف میزنه: کوپرنیک، داروین و فروید. این روایت معتقده که این سه انقلاب، انسان رو گام به گام از جایگاه والایی که توی سنت و دین دارای اون بود، پایین آوردن و "واقعیتِ انسان" رو نشون دادن. کوپرنیک "نشون داد" که زمین (سکونتگاه انسان) مرکز عالَم نیست؛ داروین "نشون داد" که انسان، تافتۀ جدا بافته از دیگر جانداران نیست و از همون تباره؛ و فروید "نشون داد" انسان حتی اختیار اندیشهها و عقاید خودش رو هم نداره و اون چیزی که به انسان جهت میده، غرایز و ناخودآگاه انسانه. ادعای این روایت از تاریخ اندیشه اینه که انسان مدرن گام به گام با این انقلابها و با "کشف حقیقت" متواضع شده. من تو این یادداشت کاری به انقلابهای اول و دوم (کوپرنیک و داروین) ندارم. اما سؤال اینه که آیا فروید در تمام آثارش حرفهایی زده که با این روایت از تاریخ اندیشه سازگاره؟
🗯 فروید تو کتاب «آیندۀ یک پندار» سعی میکنه توضیح بده که چرا دین تو جوامع اولیه به وجود اومد. دین چه وظیفهای بر عهده داشت؟ «بخشی» از پاسخ فروید به این سؤال اینه که دین موجب بقا و استحکام تمدن میشد. دین به مثابۀ غل و زنجیرهای اخلاقی، انسانها رو (که با توجه به غرایز درونیشون، موجوداتی وحشی هستن) کنترل میکرد تا انسانها همدیگهرو تیکهپاره نکنن. برداشتم از این کتاب اینه که فروید سه نوع مخالفت با دین داره: اول، اینکه دین رو حاوی «باورهای به احتمال زیاد غلط» میدونه؛ دوم، دین برای ذهن و روان انسان (به یک معنا) مضره؛ سوم، اینکه انسان مدرن میتونه بدون دین هم دارای تمدن سالم و مستحکمی باشه. اون چیزی که برای من مهمه، مخالفت سوم فروید با دینه؛ سؤالم اینه: «انسان مدرن، چی داره که دیگه نیازی به دین نداره؟ با توجه به نقشی که فروید به دین داده، چی تو زندگی انسان مدرن، جای خالی دین رو پر خواهد کرد؟»
🗯 فروید در پاسخ به این سؤال، از دو چیز اسم میبره: "عقل و علم (science)". البته فروید مینویسه "ما [= فروید و بعضی از مخالفانش] تأکید داریم که عقلانیت انسان در مقایسه با زندگی غریزی او، بسیار ضعیف و بیقدرت است". ولی فروید «ضعف عقل در مقابل غریزه» رو یه ویژگی ذاتی بشریت نمیدونه؛ بلکه کل دوران چند هزارسالۀ بشریت رو مثل زندگی یه انسان در نظر میگیره که دورۀ کودکی، بلوغ، جوونی و ... داره. «ضعف عقل در مقابل غریزه» متعلق به دورۀ کودکی بشریته؛ یعنی مربوط به اعصار و تمدنهای گذشته. ولی انسان از دورۀ کودکی خودش میتونه عبور کنه و به مرحلهای برسه که اتفاقاً عقل، غریزه رو کنترل کنه. اما زمان حاکمیت عقل، کِی خواهد بود؟ عصری که ما در اون زندگی میکنیم؛ عصر مدرن.
📢 من کاری به این ندارم که تا چه حد حرفهای فروید در این کتاب، قابل دفاعه. مسئلۀ من اینه که این حرفها رو با تصویر کلیای که اون روایت از تاریخ اندیشه (سه انقلاب در یک جهت) مطرح میکنه، مقایسه کنیم. به نظر من، حرفهای فروید تو این کتاب، چندان با تصویر خطیای که اون روایت به ما ارائه میده، همخوانی نداره و گویی فروید با این کتاب به زمان پیش از داروین (عصر روشنگری) برمیگرده و معتقده نه انسان، بلکه انسان مدرن ویژگیهایی رو خواهد داشت (عقل و علم) که در عالَم و حتی در تاریخ انسان «بی»نظیره؛ و داره یه جایگاه خیلی والایی رو به انسان مدرن اعطا میکنه.
نکتۀ بعد اینکه آیا این حرفهای فروید طبق ادعای اون روایت از تاریخ اندیشه، انسان مدرن رو متواضعتر میکنه؟ قبل از فکر کردن به این سؤال، آخرین عبارت کتاب «آیندۀ یک پندار» رو ببینیم:
"علمِ ««ما»»، توهم نیست. اما این عقیده که معتقد است چیزی را که ما از علم نمیتوانیم بگیریم، از جای دیگری میتوان اخذ کرد، توهم است" (گیومهها از منه).
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
@philosophycafe