تا حدودی حس میکرد توی جالباسی نبوده اما آن بیرون، بار فاشگوییها، پشیمانیها و زندگیای که گاهی چنان سخت و ناعادلانه میشد او را له میکرد. در مدتی که آنها او را از زندان آهنیاش خلاص کردند، فهمید تا آن لحظه کاملا کور بوده و دنیای دیگری وجود دارد بسیار سیاهتر و مکارتر از دنیایی که او در آن متولد شده بود.
زندگی برای او همچون رود گنگ طولانی و آرام نبود. او تعریف مردم این طرف دنیا را از کودک بسیار شاد یا کودک نمونه هرگز تجربه نکرده بود. اول مرگ مادرش بود و بعد بیقیدی پدرش، سپس تجاوزهای جنسی و خشونتهای مکرری که در جوامعی که قانون شخص قویتر حکم میکند بر سر کودکی با صورت و اندامی زیبا میآید بدون اینکه بخواهد. او بدون گذراندن دوره کودکی پرت شده بود به نوجوانیای با زشتیها و سختیهای بیشتر. اما به هر حال سقفی بالای سرش بود و از طرفی مردم دوستش داشتند و پسرعمهها و همسایهاش، که او را مثل پسر خودش دوست داشت، به او آموزش میدادند. نمیدانست آیا باید به قسمت ایمان بیاورد یا نه. در حقیقت، این آدمها شاید بیشتر از آنکه دوستش داشتند او را میترساندند. به همین دلیل هیچوقت میل به رفتن و ترک کشورش را احساس نکرده بود. گاهی گرسنه میماند، بله، و تاوان آن را جسمش _ در این مورد سبیلش _ میداد زیرا همیشه توانسته بود دستهایش را از قطع شدن نجات دهد. اما به هر حال مرتاض زندگی را در رنج میدید، نه؟ خب پس از چه چیز باید شکایت میکرد؟
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_اللهدادی
#ققنوس
@qoqnoosp
زندگی برای او همچون رود گنگ طولانی و آرام نبود. او تعریف مردم این طرف دنیا را از کودک بسیار شاد یا کودک نمونه هرگز تجربه نکرده بود. اول مرگ مادرش بود و بعد بیقیدی پدرش، سپس تجاوزهای جنسی و خشونتهای مکرری که در جوامعی که قانون شخص قویتر حکم میکند بر سر کودکی با صورت و اندامی زیبا میآید بدون اینکه بخواهد. او بدون گذراندن دوره کودکی پرت شده بود به نوجوانیای با زشتیها و سختیهای بیشتر. اما به هر حال سقفی بالای سرش بود و از طرفی مردم دوستش داشتند و پسرعمهها و همسایهاش، که او را مثل پسر خودش دوست داشت، به او آموزش میدادند. نمیدانست آیا باید به قسمت ایمان بیاورد یا نه. در حقیقت، این آدمها شاید بیشتر از آنکه دوستش داشتند او را میترساندند. به همین دلیل هیچوقت میل به رفتن و ترک کشورش را احساس نکرده بود. گاهی گرسنه میماند، بله، و تاوان آن را جسمش _ در این مورد سبیلش _ میداد زیرا همیشه توانسته بود دستهایش را از قطع شدن نجات دهد. اما به هر حال مرتاض زندگی را در رنج میدید، نه؟ خب پس از چه چیز باید شکایت میکرد؟
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_اللهدادی
#ققنوس
@qoqnoosp
او اصلا نمیفهمید چرا برای سفر کردن با هواپیما، همراه داشتن چنگال ممنوع بود در حالی که با خودنویس هم میشد آدم کشت؛ یا چرا همراه داشتن چاقو ممنوع بود در حالی که به مسافران پروازهای تجاری چاقو _ آن هم فلزیاش _ میدادند تا آنها بتوانند غذایشان را باوقار بخورند. همچنین متوجه لزوم رعایت اینهمه تدابیر امنیتی نمیشد در حالی که کشتن کسی با انگشتهای دست بسیار کار راحتی بود. اگر چنین منطقی را میپذیرفتیم آیا نباید پیش از سوار شدن به هواپیما دستهایمان، این سلاحهای خطرناک، را قطع میکردیم؟ یا نباید ما را مثل حیوانات در انبار هواپیما و کاملا دور از کابین خلبان که آنقدر چشم طمع دنبالش بود، سوار میکردند؟
قسمتی از متن کتاب
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_اللهدادی
#ققنوس
@qoqnoosp
قسمتی از متن کتاب
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_اللهدادی
#ققنوس
@qoqnoosp
ده سال که داشت، دقیقا قبل از آنکه نخستین نشانه پیشرفت در روستایشان ظاهر شود، روزی جهانگردی انگلیسی فندکی را به او نشان داده و گفته بود:« اون نوع از تکنولوژی رو که به اندازه کافی پیشرفت کرده باشه، نمیشه از جادو تشخیص داد.» کودک در نگاه اول متوجه منظور او نشده بود. بنابراین مرد برایش توضیح داده بود:« یعنی چیزهایی که از نظر من پیشپاافتاده هستن ممکنه از نظر تو جادویی به نظر بیان. همهچی به میزان پیشرفت تکنولوژی جامعهای بستگی داره که توش بزرگ شدهی.» چند جرقه کوچک روی شست مرد خارجی نشسته و بعد شعلهای آبی، گرم و درخشان جان گرفته بود. مرد پیش از رفتن، در ازای لطف عجیبی که در حقش شده بود _ و ماکموبیش آن را توضیح خواهیم داد _ این شیء جادویی را که هنوز در آن روستای کوچک گمشده در حاشیه بیابان تارتار ناشناخته بود، به او هدیه داده بود. آژاتاشاترو با این شیء نخستین تردستیهایش را تدارک دیده و این آرزو در دلش شکل گرفته بود که روزی شعبدهباز شود.
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_اللهدادی
#ققنوس
@qoqnoosp
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_اللهدادی
#ققنوس
@qoqnoosp
#سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
در فروشگاه #بوکلند تهران
تشکر از فروشگاه #بوکلند
@qoqnoosp
در فروشگاه #بوکلند تهران
تشکر از فروشگاه #بوکلند
@qoqnoosp