پخش ققنوس
2.01K subscribers
30.7K photos
215 videos
52 files
14.3K links
معرفی کتاب پخش ققنوس
Download Telegram
او اصلا نمی‌فهمید چرا برای سفر کردن با هواپیما، همراه داشتن چنگال ممنوع بود در حالی که با خودنویس هم می‌شد آدم کشت؛ یا چرا همراه داشتن چاقو ممنوع بود در حالی که به مسافران پروازهای تجاری چاقو _ آن هم فلزی‌اش _ می‌دادند تا آن‌ها بتوانند غذایشان را باوقار بخورند. همچنین متوجه لزوم رعایت این‌همه تدابیر امنیتی نمی‌شد در حالی که کشتن کسی با انگشت‌های دست بسیار کار راحتی بود. اگر چنین منطقی را می‌پذیرفتیم آیا نباید پیش از سوار شدن به هواپیما دست‌هایمان، این سلاح‌های خطرناک، را قطع می‌کردیم؟ یا نباید ما را مثل حیوانات در انبار هواپیما و کاملا دور از کابین خلبان که آن‌قدر چشم طمع دنبالش بود، سوار می‌کردند؟
قسمتی از متن کتاب

#سفر_شگفت‌انگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_الله‌دادی
#ققنوس

@qoqnoosp
ده سال که داشت، دقیقا قبل از آن‌که نخستین نشانه پیشرفت در روستایشان ظاهر شود، روزی جهانگردی انگلیسی فندکی را به او نشان داده و گفته بود:« اون نوع از تکنولوژی رو که به اندازه کافی پیشرفت کرده باشه، نمی‌شه از جادو تشخیص داد.» کودک در نگاه اول متوجه منظور او نشده بود. بنابراین مرد برایش توضیح داده بود:« یعنی چیزهایی که از نظر من پیش‌پاافتاده هستن ممکنه از نظر تو جادویی به نظر بیان. همه‌چی به میزان پیشرفت تکنولوژی جامعه‌ای بستگی داره که توش بزرگ شده‌ی.» چند جرقه کوچک روی شست مرد خارجی نشسته و بعد شعله‌ای آبی، گرم و درخشان جان گرفته بود. مرد پیش از رفتن، در ازای لطف عجیبی که در حقش شده بود _ و ماکم‌وبیش آن را توضیح خواهیم داد _ این شی‌ء جادویی را که هنوز در آن روستای کوچک گمشده در حاشیه بیابان تارتار ناشناخته بود، به او هدیه داده بود. آژاتاشاترو با این شیء نخستین تردستی‌هایش را تدارک دیده و این آرزو در دلش شکل گرفته بود که روزی شعبده‌باز شود.

#سفر_شگفت‌انگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_الله‌دادی
#ققنوس

@qoqnoosp
نگاهی به چپ و راست انداخت. هيچ‌چيز منتظرش نبود؛ هيچ‌چيز غير از آن چمدان چرمی قهوه‌ای كه اندازهء يخچال بود و در چند متری او روی تسمهء گردانی در مسير ديگری حركت می‌كرد. بدون هيچ فكری خودش را روی آن انداخت. بخت با او يار بود كه چمدان هيچ قفل آويزی نداشت. چفت‌وبست آن را باز كرد و به پشت سرش نگاهی انداخت. ماشين كوچك قرمز و زردی به سمتش می‌آمد. به نظر می‌رسيد راننده و مسافر آن، كه البته چهره اش را به‌خوبی تشخيص نمی‌داد، او را نديده‌اند. درون چمدان گنجه‌ای پر از لباس بود. آژاتاشاترو لباس‌هايی را كه به چوب لباسی‌ها آويزان بود بغل و پشت تسمهء گردان روی هم تلنبار كرد... مرتاض خودش را توی چمدان جا كرد و در چمدان را از تو بست. او در زندگی‌اش درون چنين چمدان بزرگی جا نشده بود و برای اولين بار مجبور نبود مثل وقتی كه می‌خواست وارد جعبه جادويی‌اش شود، شانه‌هايش را جمع كند. نفس بلندی كشيد. دست كم هيچ‌كس توی اين‌يكی شمشيرهای خميدهء بلند و تيز فرو نمی‌كرد. البته اگر آن مرد فرانسوی او را نمی‌يافت...

#سفر_شگفت‌انگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیرافتاده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_الله‌دادی
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
@qoqnoosp
«مهم‌ترین چیز اونیه که شما باور می‌کنین. حالا حقیقت داشته باشه یا نه. باور گاهی قوی‌تر از واقعیته. از طرفی باید زندگی رو همون‌جوری که هست پذیرفت. با زیبایی‌ها و بزرگ‌ترین ایرادش.»
« بزرگ‌ترین ایرادش؟»
« مرگ. چون مرگ بخشی از زندگیه. ما تمایل داریم فراموشش کنیم.»
از متن کتاب
#دخترکی_که_ابری_به_بزرگی_برج_ایفل_را_بلعیده_بود
#رومن_پوئرتولاس
#ابوالفضل_الله‌دادی
#ققنوس

@qoqnoosp
«سفر شگفت‌انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» این بار نامزد دریافت #جایزه_کتاب_سال شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، نامزدهای سی و ششمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در موضوعات تاریخ و نقد ادبی، متون قدیم و ادبیات زبان‌های دیگر  معرفی شدند.

در موضوع «تاریخ و نقد ادبی (ترجمه)» با راه‌یابی کتاب‌های  «نظریه‌ای در باب اقتباس، تألیف لیندا هاچن، ترجمه مهسا خداکرمی، تهران: مرکز»، «بوطیقا و سیاست در شاهنامه، تألیف محمود امیدسالار، ترجمه فرهاد اصلانی، معصومه پورتقی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و سخن»، «نظریه‌های مطالعات کلاسیک، تألیف لوئیس ا. هیچکاک، ترجمه عبدالله کریم‌زاده، حسین صبوری، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات» و «نقد ادبی مدرن و نظریه، تألیف حبیب ریفی، ترجمه سهراب طاوسی، تهران: نگاه معاصر» مرحله دوم ارزیابی خود را به پایان رساند.

در موضوع «متون قدیم» ۳ کتاب «کلیات خلاق المعانی، تألیف  کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، تصحیح سیدمهدی طباطبایی، تهران: خاموش»، «نزهه القلوب، تألیف حمدالله بن ابوبکر بن حمداالله مستوفی قزوینی، تصحیح میرهاشم محدث، تهران: سفیر اردهال» و «سفینه تِرمد، تألیف محمد بن یغمور، تصحیح امید سروری، با همکاری سیدباقر ابطحی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و سخن» به عنوان نامزد جایزه کتاب سال شناخته شدند.

همچنین در موضوع «ادبیات زبان‌های دیگر» ۵ کتاب «زلیخا  چشم‌هایش را باز می‌کند، تألیف گوزل یاخینا، ترجمه زینب یونسی، تهران: نیلوفر»، «#سفر_شگفت_انگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیر_افتاده_بود، تألیف #رومن_پوئرتولاس، ترجمه #ابوالفضل_الله_دادی، تهران: #انتشارات_ققنوس»، «قطار به سوی پاکستان، تألیف خوشوانت سینگ، ترجمه نوذر نیازی، تهران: مروارید»، «آدم‌فروش، تالیف پل بیتی، ترجمه سیدسعید کلاتی، تهران: ستاک» و «خاطرات تاریکی مبهم‌های کوتاه تاریک تلخ، تالیف مارسل بئالو، ترجمه مسعود قارداش‌پور، تهران: مشکی» جواز ورود به مرحله دوم جایزه کتاب سال را کسب کردند.
.
https://www.mehrnews.com/news/4528906/نامزدهای-تاریخ-و-نقد-ادبی-کتاب-سال-معرفی-شدندـ
پخش ققنوس
#تازه_های_پخش_ققنوس #همه_تابستان_بدون_فيسبوك #رومن_پوئرتولاس ترجمهٔ #ابوالفضل_الله_دادی #انتشارات_ققنوس رقعی / شومیز / ۴۴۷ صفحه / ۴۲۰۰۰ تومان #رمان #رمان_خارجی #پخش_ققنوس @qoqnoosp yon.ir/Qg7Qx
خانم‌ها، آقایان! این شما و این یکی از بامزه‌ترین و جذاب‌ترین کارآگاه‌های تاریخ ادبیات، ستوان آگاتا کریسپی!
🕵🕵🕵

«آگاتا کریسپی» کارآگاه ادارهٔ پلیس بر اثر خطایی که مرتکب شده به منطقه‌ای تبعید می‌شود که همه‌چیزش عجیب است: جایی به نام نیویورک امّا نه آن نیویورکِ مشهور، ۱۹۸ فلکه دارد و فقط یک چراغ‌قرمز، تنها پروندهٔ همیشگی ادارهٔ پلیس گم‌شدنِ گربهٔ ایرانی یکی از اهالی است و مهم‌تر از همه تلفن‌ همراه در این منطقه خط نمی‌دهد و اهالی به شبکه‌های اجتماعی دسترسی ندارند. به همین دلیل مأمورانِ پلیس هرکدام برای سرگرم‌کردن خود به کاری روی می‌آورند: عده‌ای بافتنی می‌بافند، برخی دارت پرتاب می‌کنند، آبجو سر می‌کشند و آروغ می‌زنند، رئیس اداره به ماهیگیری می‌رود و آگاتا که شیفتهٔ ادبیات است باشگاه کتابخوانی‌اش را می‌گرداند. در چنین روزهای یکنواخت و بی‌هیاهویی است که چند قتل به فاصلهٔ کوتاهی اتّفاق می‌افتد. کارآگاه قصهٔ ما معتقد است جنایت‌های بزرگ را می‌توان به لطف ادبیات حل کرد «زیرا ادبیات خودِ زندگی است و جنایت‌ها هم بخشی از زندگی هستند». این‌گونه است که او با اسلحهٔ ادبیات نبردی سخت را برای یافتن قاتل آغاز می‌کند. با این حال داستان اصلاً آن چیزی نیست که ما تصوّر می‌کنیم...

چهارمین رمانِ «رومن پوئرتُلاس» بیش از آن‌که داستانی جنایی باشد ادای دِینی است به تاریخِ ادبیات جهان و شاهکارهای بزرگی که نویسنده‌های محبوبمان برای ما نوشته‌اند. او در این کتاب و با خلقِ شخصیتِ دوست‌داشتنیِ آگاتا کریسپی می‌کوشد رمان‌های بزرگی را که احتمالاً همهٔ ما آن‌ها را خوانده‌ایم از زاویهٔ دیگری به تصویر بکشد و البتّه در این راه از شوخی با نویسندگان بزرگ نیز ابایی ندارد. پوئرتُلاس حتا قاتل را هم یکی از همین نویسنده‌ها معرفی می‌کند: «جیمز جویس». امّا آیا واقعاً جویسِ کبیر قاتلِ سریالی «همهٔ تابستان بدون فیسبوک» است؟
#تازه_های_پخش_ققنوس
#همه_تابستان_بدون_فيسبوك #رومن_پوئرتولاس ترجمهٔ #ابوالفضل_الله_دادی
#انتشارات_ققنوس رقعی / شومیز / ۴۴۷ صفحه / ۴۲۰۰۰ تومان
#رمان #رمان_خارجی #رمان_فرانسوی #داستان #ادبيات_فرانسه #پرفروش_ترين_رمان_های_فرانسه #رمان_كارآگاهی #رمان_مهيج #رمان_طنز #طنز #كتاب #كتاب_خوب #پيشنهاد_كتاب #معرفی_كتاب
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
‍ (https://attach.fahares.com/Afc4kwzvp9/1sufBVy7vug==)
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،‌ #انتشارات_ققنوس رمان «همه تابستان بدون فیسبوک» نوشته #رومن_پوئرتولاس را با ترجمه #ابوالفضل_الله_دادی روانه بازار نشر کرد.

در معرفی این کتاب آمده است: «آگاتا بسیار چاق است و عاشق دونات شکلاتی. هرجا باشد، بعداً می‌شود از تکه‌های شکلاتی که روی زمین ریخته ردش را زد. سر ماشین اداره هم که زیر پایش است، چنین بلایی آورده؛ هرجا سر و کله‌ دونات‌های شکلاتی عظیمی که روی سقف ماشین کار کرده‌اند پیدا شود، یعنی آگاتا دارد می‌آید... این‌ها شاید برای یک آدم عادی مشکلی درست نکند، اما کارآگاه پلیسی که راحت بشود تعقیبش کرد قطعاً درکارش به مشکل می‌خورد. شاید همین مشکلاتی که به نظر او پیش‌پا‌افتاده است، باعث شده او را از اداره پلیس نیویورک به نیویورکِ جدید تبعید کنند؛ شهری که فقط یک خیابان است و هیچ جرمی در آن اتفاق نمی‌افتد، در این شهر حتی نمی‌شود به اینترنت هم دسترسی داشت. به همین دلیل کارآگاه آگاتا باشگاه کتابخوانی راه می‌اندازد و سعی می‌کند از کارمندان کتاب‌نخوان اداره پلیس عشق‌کتاب بسازد. یکی از همین روزهای ساکتِ کسالت‌بارِ بی‌اینترنتِ گرمِ تابستان، حین بحث درباره اهمیت ادبیات کلاسیک با کارمندی که پشت میز پذیرش اداره پلیس مشغول مانیکور کردن ناخن‌هاش بود، بالاخره قتلی اتفاق می‌افتد...»
#همه_تابستان_بدون_فیسبوک
‍ (https://attach.fahares.com/JKe+yTMwE47Pp6tY3gL2uw==)
در روزنامه آرمان
گفت‌وگو با لوییز اردریک:
مردم کتاب‌های نویسندگان بومی را بخوانند

📖از لوییز اردریک در ادبیات معاصر آمریکا به‌عنوان یکی از قطب‌های اصلی ادبیات بومی آمریکا یاد می‌شود؛ نویسنده‌ای که تونی موریسون، فیلیپ راث و آن تایلر در ستایش او حرف زده‌اند و از او به‌عنوان نویسنده‌ای بزرگ یاد کرده‌اند. اردریک از سال 1983 تا امروز جوایز بسیاری در شعر و داستان دریافت کرده: جایزه پولیتزر برای شعر، جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا برای «داروی عشق» و «لارز» نشرنون، جایزه گوگنهایم برای تعالی هنر، جایزه اُ هنری، جایزه کتاب ملی آمریکا، جایزه قلم سال بلو برای اعتلای داستان آمریکایی، و جایزه کتابخانه کنگره آمریکا برای داستان آمریکایی. از اردریک سه اثر به فارسی منتشر شده: «لارز»، «داروی عشق» در #نشر_نون و «بلای کبوترها» در #انتشارات_ققنوس.
در آثار اردریک خواننده با دنیایی روبه‌رو است که در هیچ دنیای داستانی دیگری قابل لمس نیست، دنیایی پر از صفات و خصایل خیر و شر انسانی که بقای انسانیت را رقم زده‌اند.

داستان‌های ایرلندی و فرانسوی
1- «ترینیتی» نوشته لئون اوریس2- #ناپلئون_به_جنگ_داعش_می‌رود‌» نوشته #رومن_پوئرتولاس #انتشار
زندگی هیچ وزنی ندارد. حتی روی زمینِ ما که تسلیم جاذبه است. مدتی زندگی می‌کنیم تا این‌که بیماری سراغمان می‌آید و ما را با خودش به‌سوی سقفی از ستاره‌ها بالا می‌برد،
ستاره‌هایی از جنس پلاستیک‌های فسفری، ساخت چین.
#دخترکی_که_ابری_به_بزرگی_برج_ایفل_را_بلعیده_بود
نوشته‌ی: #رومن_پوئرتولاس
ترجمه‌ی: #ابوالفضل_الله_دادی
#انتشارات_ققنوس
#پخش_ققنوس