💥💥💥💥💥💥💥
ققنوس به زودي منتشر مي كند
مردی با ارثیهٔ عجیب که شبها با سایهها زندگی میکرد.
خورشید که بالا آمد دیگر خواب به چشمانش نیامد. شب قبل، مثل همهٔ شبهای پس از شانزدهسالگی، با قمهٔ دستهمسی توی خرپشته کمین کرده بود تا قاتلهای پدربزرگ و بدخواهان خانوادهٔ عنصری را مثل همیشه غافلگیر کند. آنها مثل سایه دنبال آخرین پسر این خانواده بودند؛ یعنی او: ناصر عنصری، سیوچهار ساله، متولد اسفند. اما او از پسِ همهشان طی این سالها برآمده بود. آنها تمامی نداشتند. مثل مور و ملخ هر شب میآمدند. و هر شب نفله میشدند.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
ققنوس به زودي منتشر مي كند
مردی با ارثیهٔ عجیب که شبها با سایهها زندگی میکرد.
خورشید که بالا آمد دیگر خواب به چشمانش نیامد. شب قبل، مثل همهٔ شبهای پس از شانزدهسالگی، با قمهٔ دستهمسی توی خرپشته کمین کرده بود تا قاتلهای پدربزرگ و بدخواهان خانوادهٔ عنصری را مثل همیشه غافلگیر کند. آنها مثل سایه دنبال آخرین پسر این خانواده بودند؛ یعنی او: ناصر عنصری، سیوچهار ساله، متولد اسفند. اما او از پسِ همهشان طی این سالها برآمده بود. آنها تمامی نداشتند. مثل مور و ملخ هر شب میآمدند. و هر شب نفله میشدند.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥
ققنوس به زودي منتشر مي كند:
ذهنِ بنفش
دیگر کامل دستش آمده بود در شرکتِ بنفشه چه میگذرد و آنها چه میکنند. توی دلش خالی شده بود، احساس میکرد توی شکمش هیچ عضوی ندارد و خالی خالی است. مثل پَر سبک شده بود، پَری که حتی نیمچهبادی بیجان هم میتوانست آن را توی آسمان وِیلان و سِیلان کند. احساس عجیبی بود و البته سردرنمیآورد چرا و چطور برادران یعقوبی به ایدهٔ شرکت بنفشه رسیدهاند. حتم پشتش داستانی بود.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
ققنوس به زودي منتشر مي كند:
ذهنِ بنفش
دیگر کامل دستش آمده بود در شرکتِ بنفشه چه میگذرد و آنها چه میکنند. توی دلش خالی شده بود، احساس میکرد توی شکمش هیچ عضوی ندارد و خالی خالی است. مثل پَر سبک شده بود، پَری که حتی نیمچهبادی بیجان هم میتوانست آن را توی آسمان وِیلان و سِیلان کند. احساس عجیبی بود و البته سردرنمیآورد چرا و چطور برادران یعقوبی به ایدهٔ شرکت بنفشه رسیدهاند. حتم پشتش داستانی بود.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub