انتشارات ققنوس
4.39K subscribers
1.53K photos
547 videos
108 files
1.12K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
«انتهای خیابان شاه بختی شرقی» در ۲۰ فصل نوشته شده است. در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

بیشتر بچه‌ها همان طور بودند که آخر بهار از هم جدا شده بودیم. بعضی‌ها قد کشیده بودند. چند تا از بچه‌ها حسابی چاق شده بودند. زنگ خورد. رفتم روی نیمکت آخر کلاس نشستم. آقای شیرزاد که آمد سر کلاس و همه بلند شدند، نیم خیز شدم و دست هایم را گذاشتم لبه میز. چشم‌های سبز آقای شیرزاد چرخید روی تک‌تک بچه‌ها. لبخند همیشگی روی لبش بود. ما هیچ وقت نفهمیدیم از روی مهربانی بود یا تمسخر. پارسال که موقع نخ کردن سوزن چرخ خیاطی محکم زد توی صورتم، خودش بیشتر از من سرخ شد. دستم را گذاشتم روی صورتم و نگاهش کردم. داد زد: «بلد نیستی یه سوزن نخ کنی اون وقت «قَیچی» گفتن منو مسخره می کنی؟» وقتی گفت «قَیچی» نتوانستم جلوی خنده‌ام را بگیرم و کلاس هم منفجر شد و آقای شیرزاد از کلاس بیرون رفت. سریه زدم پهلویم که: «با توئه زکی.» سرم را بلند کردم. آقای شیرزاد داشت به من نگاه می‌کرد. «این تویی زکی؟» زیر لب گفتم: «بله آقا.» سُر خوردم پشت میز و ندیدم آقای شیرزاد باز داشت به من نگاه می‌کرد یا رفته بود سراغ بقیه.......................... داستان این رمان از این قرار است که دختری به نام زکی با قطار به سمت زادگاهش در حرکت است. او کودکی و نوجوانی پراتفاق و حادثه‌ای را پشت سر گذاشته تا از یک دختربچه پرشر و شور تبدیل به زکی امروز شود. زکی در طول این سفر جریان فکرش را رها و زندگی‌اش را مرور می‌کند. سفر او در ذهنش همزمان می‌شود با سفرش در قطار.

در ادامه اما، قطار که به مقصد می‌رسد ذهن زکی هنوز توی راه است و نمی‌خواهد سوت پایان را بکشد. شاید وسط راه، ترمز را بکشد و پیاده شود... #انتهاي_خيابان_شاه_بختي_شرقي نوشته #نصرت_ماسوری #هيلا
«خنده را از من بگیر» اولین کار جواد ماه‌زاده، روزنامه‌نگار و منتقد و فعال ادبی‌ست که از طرف نشر هیلا به بازار آمده....... تکنیکی که نویسنده برای شخصیت پردازی در رمانش استفاده کرده بسیار عالی شده و نتیجه کار جوری درآمده که ما از همان چند صفحه اول با شخصیت‌ها آشنا می‌شویم و تا آخر داستان همراهی‌شان می‌کنیم. ماه‌زاده با تسلط زیادی که به موقعیت‌ها و مکان‌های داستانش داشته فضاسازی را جایگزین توصیفات اضافی کرده. او که مسلماً پیش از نگارش کتاب هم با شخصیت‌هایش آشنایی کامل داشته و می‌دانسته چه کار می‌خواهد بکند توانسته با نشانه‌های ریزی که در شخصیت هر کدام از کاراکترهایش آنها را به خوبی و به آسانی معرفی کند.
. صحنه اول کتاب را با هم مرور می‌کنیم:
«بابا سینه در را هل داد و مامان آمد تو.همین که من را روی پله دید، چادرش را تا چانه پایین کشید و دماغش را زیر چادر گرفت و همان جا جلوی در نشست لب باغچه. بابا هم پشت سرش تو آمد و در را پیش کرد.تکیه داد به درو از پاکت سیگارش یکی برداشت و به لب گذاشت. شانه‌های مامان زیر چادر بدجور می‌لرزید. توی دستمالش فین می‌کرد و سرش را تکان تکان می‌داد و باز شانه‌هایش شروع می‌کرد به لرزیدن. بابا سیگار به لب ایستاده بود. زل زده بود بالای سر من و همین طور که حواسش جای دیگر بود با دست‌هایش آرام توی جیب‌ها دنبال کبریت می‌گشت. زیر چانه‌اش می‌پرید. وقتی جیب پیراهنش را هم گشت و چیزی نصیبش نشد، یکهو انگار هوشیار شده باشد، نگاهش را پراند توی چشم‌هایم و من هم قبل از این‌که حرفی بزند خودم دویدم توی خانه و ازروی اجاق گاز کبریت را برداشتم. قابلمه روی گاز سر رفته بود و یک مشت نخود و سبزی هم سرریز شده بود روی اجاق...» #خنده_را_از_من_بگير #جواد_ماهزاده #هيلا #داستان_ايراني
انتشارات ققنوس
ققنوس منتشر کرد لینک دریافت از سایت http://qoqnoos.ir/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%BA-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D9 @qoqnoospub
ققنوس منتشر كرد:
از سمت غربی پل خارج می‌شویم. بهتر می‌دانم الآن بیشتر از این با او نباشم تا بتواند در تنهایی فکر کند. او به راه سمت چپ می‌رود و من به راه سمت راست. در این فکرم که باید سفری به تهران بروم، وسایلم را بیاورم و پول رهن انبار را بگیرم، لازمم خواهد شد. بعد برمی‌گردم، یعنی ذهنم برمی‌گردد و گذشته را دوره می‌کند. یاد خانم مهندس پارسی‌گو می‌افتم و یاد زنم، که حالا دیگر حتماً باید بگویم زن سابقم. با خودم می‌گویم واقعاً من بعدِ چند سال زندگی با زن سابقم و چند سال جدایی چقدر او را شناخته‌ام؟ آیا همیشه مشکل یا دست‌کم بخشی مهم از مشکل از خود من نبوده است؟ آیا همیشه می‌دانسته‌ام چه می‌خواهم؟ آیا همیشه آنچه خواسته‌ام خواسته خودم بوده یا شرایط و جو عمومی به من تحمیل کرده است؟
#تنهايي_در_انجمن_نوابغ_و_احمق‌ها
#ونداد_جليلي
#داستان #داستان_ايراني #هيلا #گروه_انتشاراتي_ققنوس
158 صفحه و 11 هزار تومان

نسخه چاپی این کتاب در تمامی کتاب‌فروشی‌های معتبر در دسترس است. شما می‌توانید مستقیم از سایت انتشارات ققنوس هم این کتاب را تهیه کنید.
www.qoqnoos.ir
همزمان با انتشار نسخه چاپی نسخه الکترونیک در اپلیکیشن کتابخوان ققنوس و #فیدیبو
@qoqnoospub
گوشهٔ روزنامه می نویسم: نمی دانستم وقتی ستون های خوشبخت ام در حال نابود شدن اند من باید چه کار کنم. من وقت نکردم خودم را پیدا کنم. وسایل جا ماند خانهٔ روزبه یاوری: لباس هایم، کتاب هایم، گلدان ارغوانم، تنها عروسک بچگی ام. حتی مو هایم جا ماند لای برس روز میز توالت اتاق خواب. دفتر خاطراتم باز ماند روی تختخوابی که هنوز آشفته بود و نوشتن خاطره ای نصفه ماند. من از آن روز فکر می کنم دوباره تکه ای از روحم را جایی جا گذاشته ام. گم کرده ام.

#كجا_گمم_كرده_ام
#مهسا_دهقاني_پور
#ققنوس
#هيلا
@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پري_از_بال_ققنوس

فكر كردم بايد با لگد پرتش كنم كناز. دلم نيامد. از روي زمين بلندش كردم مجبورش كردم همراهم بيايد تو اتاق. چراغ را روشن كردم و بالا گرفتم. سربند نداشت. موهاي بلندش ريخته بود توي صورت سوخته‌اش يقه پيراهنش پاره شده و از شانه آويزان بود. نتوانستم توي چشم‌هاي درشت و زيبايش نگاه كنم.
دستم را با چراغ پايين آوردم. كفش هم به پا نداشت. پاهاي خاكي‌اش از چند جا بريده و خوني بود. كنار ديوار نشاندمش و چراغ را زمين گذاشتم.
«جايي نرو تا برگردم»..

بخشي از داستان #شاه‌_پري
#زهرا_اميدي
#هيلا


اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/11546

@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁

#پري_از_بال_ققنوس

گيسيا ناخنش را فشار داد: «مشاوره و حرف عموش و تهديدهاي شما همه فقط ممكنه ظاهر ماجرا رو درست كنه. اون ديگه نمي‌خواد با من بمونه.»
ناخنش را بيشتر فشار داد: « نمي‌شه كسي رو به زور نگه داشت. قبول دارين؟»
گيسيا داشت حرف دلش را به مامان مهين مي زد و دليلش را نمي‌دانست.
گفت: «من مي‌دونم. اگه كسي مي‌خواد بره، بايد گذاشت بره، ممكنه پشيمون شه و برگرده، ولي اگه بمونه، دايم به فكر رفتنه و بالاخره يه روزي مي‌ره.»

#گيسيا
#غنچه_وزيري
#هيلا

دوشنبه اول ديماه نقد داستان #گيسيا در گفتگوي زنده با #الهام_فلاح در صفحه اينستاگرام ققنوس
@qoqnoospub

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/543528