مراقب کلمهی «صرفاً» باشید؛ مانند این جملات: «تو صرفاً همین را گفتی» یا «سیاست جدید او در زمینه ی آموزشی صرفاً تلاشی است برای به دست آوردن رای دانشجویان». چرا کلمه ی صرفاً در این جملات گنجانده شده است؟ همه میدانند وقتی من حرفی میزنم منظورم همان حرفی است که زدهام. اگر بگویم من «صرفاً» همین را میگویم چه چیزی به آن اضافه کرده ام؟ منظور ظاهراً اینست که آنچه می گویم حقیقت ندارد، یا این سیاستی که در زمینه ی آموزش به کار گرفته شده است، گذشته از جلب توجه دانشجویان، سیاست خوبی نیست. _ مراقب باشید!
#مغلطه (راهنمای درست اندیشیدن)
#جمی_وایت
ترجمه ی #مریم_مقدسی
#نشر_ققنوس
@qoqnoospub
#مغلطه (راهنمای درست اندیشیدن)
#جمی_وایت
ترجمه ی #مریم_مقدسی
#نشر_ققنوس
@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پری_از_بال_ققنوس
دوئل نماد ناتوانی بنیادین در پذیرش این موضوع است که جایگاهمان تنها به خودمان مربوط است و ما آن را تعیین میکنیم و براساس قضاوتهای متغیر مخاطبانمان آن را تغییر نمیدهیم. برای کسی که دوئل میکند آنچه دیگران درباره او میاندیشند تنها عامل تعیینکننده نظر او درباره خودش است. اگر او در نظر اطرافیان فردی شرور یا غیرمحترم، ترسو یا شکستخورده، احمق یا ضعیف باشد، دیگر از نظر خودش نیز فرد مقبولی نخواهد بود. تصور او از خودش چنان به دیدگاه دیگران درباره او وابسته است که مرگ با یک گلوله یا به ضرب شمشیر را به باقی ماندن عقاید نامطلوبی که در موردش در ذهن دیگران وجود دارد ترجیح میدهد.
حفظ جایگاه اجتماعی و بهخصوص «شرافت» در همه جوامع به دغدغه اصلی مردان بالغ تبدیل شده است. در جوامع روستایی یونان باستان شرافت را تیمه میخواندند، در جوامع مسلمان به آن شرف، و در میان هندوها به آن عزت میگفتند _ و در همه موارد حفظ شرافت فقط از راه خشونت ممکن بود. در جوامع سنتی اسپانیا مردی شرافتمند بود که به لحاظ فیزیکی شجاع، به لحاظ جنسی توانا، و قبل از ازدواج در نظر زنان جذاب، و بعد از ازدواج وفادار و از لحاظ مالی و امرارمعاش خانواده توانمند، و در برابر همسرش مقتدر باشد تا بتواند او را از فریبکاری سایر مردان حفظ کند. بیشرافتی نهفقط از قانونشکنی، بلکه از ناتوانی در نشان دادن واکنشی خشونتبار در مقابل هرگونه آسیبی سرچشمه میگرفت که از سوی دیگران متوجه فرد میشد. اگر کسی در بازار مسخره میشد یا در خیابان نگاهی توهینآمیز به او انداخته میشد، هرچیزی غیر از دعوت به مبارزه، اثباتکننده صحت نظر طرف مقابل درباره او بود.
از کتاب #اضطراب_جایگاه_اجتماعی
#آلن_دوباتن
#مریم_مقدسی
@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
دوئل نماد ناتوانی بنیادین در پذیرش این موضوع است که جایگاهمان تنها به خودمان مربوط است و ما آن را تعیین میکنیم و براساس قضاوتهای متغیر مخاطبانمان آن را تغییر نمیدهیم. برای کسی که دوئل میکند آنچه دیگران درباره او میاندیشند تنها عامل تعیینکننده نظر او درباره خودش است. اگر او در نظر اطرافیان فردی شرور یا غیرمحترم، ترسو یا شکستخورده، احمق یا ضعیف باشد، دیگر از نظر خودش نیز فرد مقبولی نخواهد بود. تصور او از خودش چنان به دیدگاه دیگران درباره او وابسته است که مرگ با یک گلوله یا به ضرب شمشیر را به باقی ماندن عقاید نامطلوبی که در موردش در ذهن دیگران وجود دارد ترجیح میدهد.
حفظ جایگاه اجتماعی و بهخصوص «شرافت» در همه جوامع به دغدغه اصلی مردان بالغ تبدیل شده است. در جوامع روستایی یونان باستان شرافت را تیمه میخواندند، در جوامع مسلمان به آن شرف، و در میان هندوها به آن عزت میگفتند _ و در همه موارد حفظ شرافت فقط از راه خشونت ممکن بود. در جوامع سنتی اسپانیا مردی شرافتمند بود که به لحاظ فیزیکی شجاع، به لحاظ جنسی توانا، و قبل از ازدواج در نظر زنان جذاب، و بعد از ازدواج وفادار و از لحاظ مالی و امرارمعاش خانواده توانمند، و در برابر همسرش مقتدر باشد تا بتواند او را از فریبکاری سایر مردان حفظ کند. بیشرافتی نهفقط از قانونشکنی، بلکه از ناتوانی در نشان دادن واکنشی خشونتبار در مقابل هرگونه آسیبی سرچشمه میگرفت که از سوی دیگران متوجه فرد میشد. اگر کسی در بازار مسخره میشد یا در خیابان نگاهی توهینآمیز به او انداخته میشد، هرچیزی غیر از دعوت به مبارزه، اثباتکننده صحت نظر طرف مقابل درباره او بود.
از کتاب #اضطراب_جایگاه_اجتماعی
#آلن_دوباتن
#مریم_مقدسی
@qoqnoospub