Forwarded from داستان ایرانی
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#چی_خوندم_توی_این_هفته
نمی دانم تاحالا چندتا از داستانهای محمدرضا گودرزی رو خوندید؟ از داستان های کوتاه مجموعه اگه تو بمیری نشر افق بگیر تا داستان بلند نعش کش و تا مجموعه داستان تازه منتشر شده اش # بگذار_برسانمت با #نشر_هیلا #چاپ_اول_1395
در آثار داستانی محمدرضا گودرزی نوعی فانتزی خاص وجود دارد که رگه هایی از طنز خاصی از موقعیت ها بوجود می آورد که دلنشین است و خودمانی. نثر همه آثارش تا کنون نثر روان و سلیسی است که تلاش دارد از هرگونه پیچیدگی زبانی به دور باشد. آدمهای قصه هایش آدمها معمول جامعه اند ولی در موقعیت ایجاد شده رفتار معمول ندارند و این تضاد بازهم بر شوخ طبعی داستانهای گودرزی می افزاید. دغدقه مدرن ، نثر روان و گسستگی روایت همراه با سایر ویژگیهای فرم داستانی مدرن گودرزی را در جرگه داستان نویسان مدرن قرار می دهد - مطابق نظریه ژانر، نظریه مورد علاقه ایشان در نقد- و این اثر هم از همین گونه است. اغلب داستانها از 4 یا 5 صفحه تجاوز نمی کند و برشی کوتاه از زندگیها را به نمایش می گذارد. هرچند در چند داستان این مجموعه شخصیتی به داستان دیگر سریده اند و نقش گرفته اند.
نکته جالب اغلب کتابهای محمدرضا گودرزی اینست که خود نویسنده و فرایند خلق اثر داستانی و دغدقه ها و دلمشغولی نویسندگی همیشه حضوری تاثیر گذار دارند. کتاب خواندن شخصیت ها یا بهتر است بگویم شخصیت های متفاوت کتابخوان موجود در آثارشان- بخصوص همین کتاب بگذار برسانمت- نوعی آرمانخواهی هنرمندانه است و -متاسفانه باید بگویم- آرزوی انسانی جامعه روشنفکری ایران.
میخواستم کتاب را معرفی کنم ولی رفتم به صحرای کربلا.
#بگذار_برسانمت در 114 صفحه کتابی است که امروز در مسیر رفت و برگشت و در وقتهای اضافه و زمانهای انتظارم خواندم و روز شادی را برایم رقم زد. ناگفته نماند که من گرایش ناخواسته ای به طنز زیبای آثار گودرزی دارم و برایم لذتش را دو چندان کرد.
بنظرم بعد ایرج پزشکزاد طنازترین داستان نویس معاصر گودرزیست.
دعوت به خوانش #بگذار_برسانمت و بقیه آثار محمد رضا گودرزی، دعوت به خوانش طنازانه زندگیست در کمال جدی گری.
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#کی_چی_خونده
#چی_خوندم_توی_این_هفته
نمی دانم تاحالا چندتا از داستانهای محمدرضا گودرزی رو خوندید؟ از داستان های کوتاه مجموعه اگه تو بمیری نشر افق بگیر تا داستان بلند نعش کش و تا مجموعه داستان تازه منتشر شده اش # بگذار_برسانمت با #نشر_هیلا #چاپ_اول_1395
در آثار داستانی محمدرضا گودرزی نوعی فانتزی خاص وجود دارد که رگه هایی از طنز خاصی از موقعیت ها بوجود می آورد که دلنشین است و خودمانی. نثر همه آثارش تا کنون نثر روان و سلیسی است که تلاش دارد از هرگونه پیچیدگی زبانی به دور باشد. آدمهای قصه هایش آدمها معمول جامعه اند ولی در موقعیت ایجاد شده رفتار معمول ندارند و این تضاد بازهم بر شوخ طبعی داستانهای گودرزی می افزاید. دغدقه مدرن ، نثر روان و گسستگی روایت همراه با سایر ویژگیهای فرم داستانی مدرن گودرزی را در جرگه داستان نویسان مدرن قرار می دهد - مطابق نظریه ژانر، نظریه مورد علاقه ایشان در نقد- و این اثر هم از همین گونه است. اغلب داستانها از 4 یا 5 صفحه تجاوز نمی کند و برشی کوتاه از زندگیها را به نمایش می گذارد. هرچند در چند داستان این مجموعه شخصیتی به داستان دیگر سریده اند و نقش گرفته اند.
نکته جالب اغلب کتابهای محمدرضا گودرزی اینست که خود نویسنده و فرایند خلق اثر داستانی و دغدقه ها و دلمشغولی نویسندگی همیشه حضوری تاثیر گذار دارند. کتاب خواندن شخصیت ها یا بهتر است بگویم شخصیت های متفاوت کتابخوان موجود در آثارشان- بخصوص همین کتاب بگذار برسانمت- نوعی آرمانخواهی هنرمندانه است و -متاسفانه باید بگویم- آرزوی انسانی جامعه روشنفکری ایران.
میخواستم کتاب را معرفی کنم ولی رفتم به صحرای کربلا.
#بگذار_برسانمت در 114 صفحه کتابی است که امروز در مسیر رفت و برگشت و در وقتهای اضافه و زمانهای انتظارم خواندم و روز شادی را برایم رقم زد. ناگفته نماند که من گرایش ناخواسته ای به طنز زیبای آثار گودرزی دارم و برایم لذتش را دو چندان کرد.
بنظرم بعد ایرج پزشکزاد طنازترین داستان نویس معاصر گودرزیست.
دعوت به خوانش #بگذار_برسانمت و بقیه آثار محمد رضا گودرزی، دعوت به خوانش طنازانه زندگیست در کمال جدی گری.
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#کی_چی_خونده
انتشارات ققنوس
پدرکشتگی اثری واقعگراست از زندگی در حال فروپاشی یک مترجم. اثری خواندنی و تجربه ای متفاوت با نثری روان. پدر کشتگی اثر سلمان امین با نشر ققنوس در سال 1396 به زیور طبع آراسته شده است.#ققنوس @qoqnoospub
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان:
پدرکشتگی سلمان امین نشر ققنوس چاپ اول 1396
این اثر زندگی فروپاشیده یک مرد است که بعد از دو ازدواج ناموفق خودش و خانواده هایش قربانی یک سرنوشت شوم از پیش تعیین شده هستند. مترجمی که هیچ از تخصصش نشانی در اثر نمی بینیم و تنها زندگی شخصی و خصوصیش توسط راوی نویسنده روایت می شود.
اثری داری نثری روان و شسته و قصه ای به نسبت جذاب است. بعد" قلعه مرغی، روزگار هرمی" اثر دیگر سلمان امین که با همین تکنیک نوشته شده به این نتیجه رسیدم که سلمان امین توانایی خوبی در پروراندن قصه های مردم طبقه متوسط و پائین جامعه دارد. شاخص نبودن شخصیت ها، پرداخت انسان های معمولی جامعه و کنش های درونی و فردی در یک اثر بسیار سخت است، چون امکان افتادن به ورطه داستان بدون کنش اجتماعی را افزون می کند.
پدر کشتگی برخلاف قلعه مرغی، کنش اجتماعی ندارد و جامعه شکل نمی گیرد تا اثر به رمان تبدیل بشود و یک داستان بلند است.
دخالت های نویسنده در روایت، شیرینی روایت را کاهش می دهد و برخلاف قلعه مرغی به جذابیت اثر نمی افزاید.
شخصیت ها چون بیشتر از موقعیت اجتماعی و دانش عمومی شان می فهمند و در روایت دخالت دارند، مثل عارف شیشه ای پارک چیتگر و مثل مترجم آشنا به همه علوم (از جمله روانشناسی) چهره غیر قابل باوری را در ذهن متبادر می کنند. از آنطرف دکتر روانشناس که باید روانپزشک باشد ولی گاهی برخوردهای روانکاوانه می کند و گاهی روانپزشک گونه، نشان از کمی پژوهش قبل نگارش اثر و اکتفا به دانسته های نویسنده است.
برخورد غیرمنطقی با اسطوره پسرکشی( رستم و سهراب) و عقده ادیپ در بخش های پایانی اثر، ساختار دلالتمند پلات اثر را دچار خدشه کرده است.
و اما اثر در پاره ای از زمان به دغدغه های اجتماعی در قالب نگاه فردی راوی می پردازد که ای کاش قوام بیشتری می یافتند مثل واگذاری قبر اموات بعد سی سال به غیر.
طنز و توجه نویسنده به فرهنگ عامه مردم تهران در این دو اثر سلمان امین از ویژگیهای بارز قلمش است و دلنشین. نویسنده کاربلد است در ایجاد موقعیت های تراژیکی که هم تلخ است و هم شیرین بواسطه نگاه طنزآلودش.
پدرکشتگی که اثری واقعگراست، اثری خوشخوان و روان است و مخاطب محور.
تک صدایی یکی دیگر از دلایل رمان نبودن اثر است.
خواندن پدرکشتگی تجربه زندگی یک انسان در مرز فروپاشیدگی روانی است و لذتبخش.
باقی بقایتان
#چی_خوندم_توی_این_هفته #ققنوس
@qoqnoospub
پدرکشتگی سلمان امین نشر ققنوس چاپ اول 1396
این اثر زندگی فروپاشیده یک مرد است که بعد از دو ازدواج ناموفق خودش و خانواده هایش قربانی یک سرنوشت شوم از پیش تعیین شده هستند. مترجمی که هیچ از تخصصش نشانی در اثر نمی بینیم و تنها زندگی شخصی و خصوصیش توسط راوی نویسنده روایت می شود.
اثری داری نثری روان و شسته و قصه ای به نسبت جذاب است. بعد" قلعه مرغی، روزگار هرمی" اثر دیگر سلمان امین که با همین تکنیک نوشته شده به این نتیجه رسیدم که سلمان امین توانایی خوبی در پروراندن قصه های مردم طبقه متوسط و پائین جامعه دارد. شاخص نبودن شخصیت ها، پرداخت انسان های معمولی جامعه و کنش های درونی و فردی در یک اثر بسیار سخت است، چون امکان افتادن به ورطه داستان بدون کنش اجتماعی را افزون می کند.
پدر کشتگی برخلاف قلعه مرغی، کنش اجتماعی ندارد و جامعه شکل نمی گیرد تا اثر به رمان تبدیل بشود و یک داستان بلند است.
دخالت های نویسنده در روایت، شیرینی روایت را کاهش می دهد و برخلاف قلعه مرغی به جذابیت اثر نمی افزاید.
شخصیت ها چون بیشتر از موقعیت اجتماعی و دانش عمومی شان می فهمند و در روایت دخالت دارند، مثل عارف شیشه ای پارک چیتگر و مثل مترجم آشنا به همه علوم (از جمله روانشناسی) چهره غیر قابل باوری را در ذهن متبادر می کنند. از آنطرف دکتر روانشناس که باید روانپزشک باشد ولی گاهی برخوردهای روانکاوانه می کند و گاهی روانپزشک گونه، نشان از کمی پژوهش قبل نگارش اثر و اکتفا به دانسته های نویسنده است.
برخورد غیرمنطقی با اسطوره پسرکشی( رستم و سهراب) و عقده ادیپ در بخش های پایانی اثر، ساختار دلالتمند پلات اثر را دچار خدشه کرده است.
و اما اثر در پاره ای از زمان به دغدغه های اجتماعی در قالب نگاه فردی راوی می پردازد که ای کاش قوام بیشتری می یافتند مثل واگذاری قبر اموات بعد سی سال به غیر.
طنز و توجه نویسنده به فرهنگ عامه مردم تهران در این دو اثر سلمان امین از ویژگیهای بارز قلمش است و دلنشین. نویسنده کاربلد است در ایجاد موقعیت های تراژیکی که هم تلخ است و هم شیرین بواسطه نگاه طنزآلودش.
پدرکشتگی که اثری واقعگراست، اثری خوشخوان و روان است و مخاطب محور.
تک صدایی یکی دیگر از دلایل رمان نبودن اثر است.
خواندن پدرکشتگی تجربه زندگی یک انسان در مرز فروپاشیدگی روانی است و لذتبخش.
باقی بقایتان
#چی_خوندم_توی_این_هفته #ققنوس
@qoqnoospub