مارسل تو این کتاب از دو نوع رویکرد به زندگی میگه : «بودن» و «داشتن». در حالت «داشتن» یا مغرور میشی یا مأیوس. یا آنچه می خواهی و خواهی داشت که این معمولاً با غرور همراه است یا نخواهی داشت که این بیشتر، با یأس همراه است. اما شاید جز در برخورد با اشیا، نتوان رویکرد «داشتن» رو به کار گرفت. زندگی عموماً بر پایه ی «بودن» است. رابطه با خود، دیگران، طبیعت و خدا نمی تونه جز بر پایه ی «بودن» باشد. در حالت «بودن»، دیگری یک شیء نیست، یک تو است. در حالت «بودن»، ما با هم در هستی مشارکت می کنیم. تصرف و سلطه گری در میان نیست. در حالت «بودن»، چنین نیست که یا بتوانم غلبه کنم و مغرور شوم، یا نتوانم غلبه کنم و مأیوس شوم. اینجا ساحت غرور یا یأس نیست، بلکه ساحت همراهی و مشارکت فروتنانه و البته امید است. گام به گام پیش می روی، ذره به ذره می فهمی، و پرده های تاریکی رو کنار میزنی . مثل ارتباط و پیوند ما با همسرمان که بر اساس فرمول های کلیشه ای و قالبی نیست. ما هر بار که با همسرمان صحبت می کنیم، از او نمی خواهیم که فرم نظرسنجی برای ما پر کند! ما «با هم» وارد گفت و گو می شویم. گفت و گویی که منظره های تازه و چشم اندازهای بدیع در پی دارد و به هیچ وجه، کلیشه ای، قالبی، مکانیکی و کاملاً از قبل تعیین شده نیست. باید گفت امید و فروتنی نتیجه رویکرد « بودن» است و فضیلت هایی چون امید و فروتنی برای مارسل اموری تزیینی نیستند ، این فضایل در بنیاد و تار و پود زندگی تافته اند. زندگی بدون آنها وزن وجودی ندارد؛ خالی است و بی معنا. این فضائل اند که زندگی را سرشار و پُر معنا می کنند و به آن وزن وجودی می بخشند.
برگرفته از كتاب #گابريل_مارسل
#مجموعه_دانشنامه_استنفورد
#ققنوس
@qoqnoospub
برگرفته از كتاب #گابريل_مارسل
#مجموعه_دانشنامه_استنفورد
#ققنوس
@qoqnoospub