انتشارات ققنوس
#گروه_انتشاراتي_ققنوس گفتن اين كه آزادي من مطلق است؛ به اين معني است كه هيچ چيزي بيرون از من وجود ندارد كه بتواند مرا به عملي خاص و نه عملي ديگر، وادارد.. #فلسفه_فرانسه_در_قرن_بیستم @qoqnoospub
#گروه_انتشاراتي_ققنوس
از همان صدر مشروطه هم که در نظر آوریم، #اندیشه های_فرانسوی در ایران طرفداران بیشتری داشته است، خواه در ردای نویسندگانی چون #ولتر و #روسو و #دالامبر و #دیدرو و خواه در قامت نویسندگانی چون #شاتوبریان و #بالزاک. زبان #روشنفکری و نخستین زبان بیگانه یی نیز که عمدتا آموخته می شد، زبان فرانسوی بود. اندیشه ها و #فلسفه های_ فرانسوی همواره برای ایرانیان جذاب بوده اند و طرفدار داشته اند و این علاقه تا به امروز نیز ادامه داشته است، چنان که طرفداران #فلسفه های_غربی گرایش زیادی به آثار فیلسوفانی چون #میشل_فوکو، #ژیل_دلوز، #ژاک_دریدا، #فرانسوا_لیوتار، #آلن_بدیو و... دارند و معمولا واپسین اظهارنظرها و آثار این فیلسوفان مورد توجه #فلسفه_دوستان ایرانی است. #فلسفه در #فرانسه بر سنتی دیرپا و قدرتمند استوار است. عموما #رنه_دکارت در آغاز قرن هفدهم را #پدر_فلسفه جدید می خوانند، فیلسوفی که در همه آنچه می دانست شک کرد و معرفت را بر محوریت فرد اندیشنده یا کوگیتو استوار کرد. البته #اریک_متیوز نویسنده کتاب #فلسفه_فرانسه_در_قرن_بیستم در مقدمه کتابش که به همت #محسن_حکیمی ترجمه و به تازگی توسط نشر #ققنوس بازنشر شده معتقد است که از #دکارت دو سنت متمایز و در عین حال به هم پیوسته منشعب شده است: نخست تفکری #خردگرا و #گالیله یی و دیگری اندیشه یی #انسان_محور و #آگوستینی. او این دوگانه را اساس #بحران_دکارتی می خواند و معتقد است که فلسفه در #قرن_بیستم در مرز این گسست گام برمی دارد. او شرح خود را بر فلسفه در این قرن با شرح آثار #هانری_برگسن آغاز می کند و با کلامی که یادآور سخن مشهور وایتهد است، می نویسد: «بیشتر فلسفه قرن بیستم فرانسه را می توان پانوشت هایی بر فلسفه #برگسن دانست». او معتقد است که برگسن با وجود اظهارنظرهای متناقضی که درباره اش صورت می گیرد، از بسیاری جهات دستور کار نوع فلسفه فرانسوی در قرن بیستم را نوشت: پافشاری بر اهمیت #جسمانیت و #انضمامی بودن، رد مفهوم #عقلانیت الگو گرفته از ریاضیات و علوم طبیعی، به رسمیت شناسی زمان و شدن. بعد از برگسن کتاب به شرح اندیشه های دو فیلسوف دینی می پردازد: #امانوئل_مونیه و #گابریل_مارسل. اندیشمندانی که در فرانسه #کاتولیک به طریقی فلسفی به #الهیات می اندیشیدند. دو فصل بعدی به ترتیب دو #فیلسوف #اگزیستانسیالیستی یعنی #ژان_پل_سارتر و $#موریس_مرلوپونتی معرفی می شوند. #لویي_آلتوسر، #الکساندر_کوژو و #سارتر به عنوان سه #مارکسیست فرانسوی در فصل بعدی معرفی می شوند. فصل های بعدی متفکرانی دو موج #ساختارگرایی ( #لاکان و #فوکو ) و #پساساختارگرایی ( #لویناس، #دریدا و #لیوتار ) معرفی می شوند. فصل نهم کتاب نیز به #فمینیست های متاخر فرانسوی چون #لوس_ایریگاری، #ژولیا_کریستوا و #میشل_لودوف می پردازد. در پایان کتاب نیز نویسنده ضمن تاکید بر زنده بودن فلسفه در فرانسه نشان می دهد که حضور چهره هایی چون #هیلاری_پوتنام نشانگر آن است که در فرانسه نیز #فلسفه_تحلیلی جریان دارد و مرز بندی قاره یی- تحلیلی را نمی توان با شدت و حدت پی گرفت.
@qoqnoospub
از همان صدر مشروطه هم که در نظر آوریم، #اندیشه های_فرانسوی در ایران طرفداران بیشتری داشته است، خواه در ردای نویسندگانی چون #ولتر و #روسو و #دالامبر و #دیدرو و خواه در قامت نویسندگانی چون #شاتوبریان و #بالزاک. زبان #روشنفکری و نخستین زبان بیگانه یی نیز که عمدتا آموخته می شد، زبان فرانسوی بود. اندیشه ها و #فلسفه های_ فرانسوی همواره برای ایرانیان جذاب بوده اند و طرفدار داشته اند و این علاقه تا به امروز نیز ادامه داشته است، چنان که طرفداران #فلسفه های_غربی گرایش زیادی به آثار فیلسوفانی چون #میشل_فوکو، #ژیل_دلوز، #ژاک_دریدا، #فرانسوا_لیوتار، #آلن_بدیو و... دارند و معمولا واپسین اظهارنظرها و آثار این فیلسوفان مورد توجه #فلسفه_دوستان ایرانی است. #فلسفه در #فرانسه بر سنتی دیرپا و قدرتمند استوار است. عموما #رنه_دکارت در آغاز قرن هفدهم را #پدر_فلسفه جدید می خوانند، فیلسوفی که در همه آنچه می دانست شک کرد و معرفت را بر محوریت فرد اندیشنده یا کوگیتو استوار کرد. البته #اریک_متیوز نویسنده کتاب #فلسفه_فرانسه_در_قرن_بیستم در مقدمه کتابش که به همت #محسن_حکیمی ترجمه و به تازگی توسط نشر #ققنوس بازنشر شده معتقد است که از #دکارت دو سنت متمایز و در عین حال به هم پیوسته منشعب شده است: نخست تفکری #خردگرا و #گالیله یی و دیگری اندیشه یی #انسان_محور و #آگوستینی. او این دوگانه را اساس #بحران_دکارتی می خواند و معتقد است که فلسفه در #قرن_بیستم در مرز این گسست گام برمی دارد. او شرح خود را بر فلسفه در این قرن با شرح آثار #هانری_برگسن آغاز می کند و با کلامی که یادآور سخن مشهور وایتهد است، می نویسد: «بیشتر فلسفه قرن بیستم فرانسه را می توان پانوشت هایی بر فلسفه #برگسن دانست». او معتقد است که برگسن با وجود اظهارنظرهای متناقضی که درباره اش صورت می گیرد، از بسیاری جهات دستور کار نوع فلسفه فرانسوی در قرن بیستم را نوشت: پافشاری بر اهمیت #جسمانیت و #انضمامی بودن، رد مفهوم #عقلانیت الگو گرفته از ریاضیات و علوم طبیعی، به رسمیت شناسی زمان و شدن. بعد از برگسن کتاب به شرح اندیشه های دو فیلسوف دینی می پردازد: #امانوئل_مونیه و #گابریل_مارسل. اندیشمندانی که در فرانسه #کاتولیک به طریقی فلسفی به #الهیات می اندیشیدند. دو فصل بعدی به ترتیب دو #فیلسوف #اگزیستانسیالیستی یعنی #ژان_پل_سارتر و $#موریس_مرلوپونتی معرفی می شوند. #لویي_آلتوسر، #الکساندر_کوژو و #سارتر به عنوان سه #مارکسیست فرانسوی در فصل بعدی معرفی می شوند. فصل های بعدی متفکرانی دو موج #ساختارگرایی ( #لاکان و #فوکو ) و #پساساختارگرایی ( #لویناس، #دریدا و #لیوتار ) معرفی می شوند. فصل نهم کتاب نیز به #فمینیست های متاخر فرانسوی چون #لوس_ایریگاری، #ژولیا_کریستوا و #میشل_لودوف می پردازد. در پایان کتاب نیز نویسنده ضمن تاکید بر زنده بودن فلسفه در فرانسه نشان می دهد که حضور چهره هایی چون #هیلاری_پوتنام نشانگر آن است که در فرانسه نیز #فلسفه_تحلیلی جریان دارد و مرز بندی قاره یی- تحلیلی را نمی توان با شدت و حدت پی گرفت.
@qoqnoospub
به زعم نیچه، آزادی ارادهٔ معطوف به قدرت است. اگر تصور کنیم ارادهٔ معطوف به قدرت یعنی تحمیل ارادهام بر دیگران، نیچه را بد فهمیدهایم. این نیچهٔ عوام است. وقتی نیچه از ارادهٔ معطوف به قدرت مینویسد، معمولاً از ارادهٔ معطوف به قدرت بر خودم صحبت میکند، یعنی ارادهٔ غلبه بر ضعفها و کاستیهایم و داشتن قدرت کافی برای اراده کردن آنچه هست. نیچه نامش را "عشق به سرنوشت" گذاشته است، یعنی ارادهٔ معطوف به دوست داشتن سرنوشت خویش، ارادهٔ آرزو کردن اینکه سرنوشت هیچگاه پایان نیابد.
#لویناس_مکتب_فرانکفورت_و_روانکاوی
#به_زودی_منتشر_میشود
@qoqnoospub
#لویناس_مکتب_فرانکفورت_و_روانکاوی
#به_زودی_منتشر_میشود
@qoqnoospub
منتشر شد
آلفُرد در این کتاب با مفاهیم مهم لویناسی همچون دیگری، چهره و نامتناهی کلنجار میرود و با سیر در قلمروهای دیگری همچون روانکاوی و فلسفۀ سیاسی و اجتماعی غنای بیشتری به مباحث فلسفی و دینی لویناس میدهد.
سی. فرد آلفُرد در کتاب لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی شخصیتها و مکاتب متعددی را به صحنه میآورد. در این کتاب با آرای لویناس دربارۀ دیگری و چهرۀ او آشنا میشویم. از میان اعضای مکتب فرانکفورت آرای تئودور آدورنو مطرح میشود و آلفُرد در فصل سوم کتاب لویناس و آدورنو را رویاروی هم قرار میدهد. اما روانکاوان نیز به این بزم متفکران دعوت شدهاند و آلفُرد میکوشد فروید و دانلود وینیکات را به گفتگو با لویناس بکشاند. اما این پایان ماجرا نیست. آلفُرد اشخاص دیگری را نیز به میان صفحات کتاب پرتاب میکند. آیریس مرداک و آرنت نیز وارد گفتگو با لویناس میشوند و فصل چهارم کتاب حتی پای آیزایا برلین و مفاهیم معروف او را هم به میان میکشد.
#لویناس_مکتب_فرانکفورت_و_روانکاوی
@qoqnoospub
آلفُرد در این کتاب با مفاهیم مهم لویناسی همچون دیگری، چهره و نامتناهی کلنجار میرود و با سیر در قلمروهای دیگری همچون روانکاوی و فلسفۀ سیاسی و اجتماعی غنای بیشتری به مباحث فلسفی و دینی لویناس میدهد.
سی. فرد آلفُرد در کتاب لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی شخصیتها و مکاتب متعددی را به صحنه میآورد. در این کتاب با آرای لویناس دربارۀ دیگری و چهرۀ او آشنا میشویم. از میان اعضای مکتب فرانکفورت آرای تئودور آدورنو مطرح میشود و آلفُرد در فصل سوم کتاب لویناس و آدورنو را رویاروی هم قرار میدهد. اما روانکاوان نیز به این بزم متفکران دعوت شدهاند و آلفُرد میکوشد فروید و دانلود وینیکات را به گفتگو با لویناس بکشاند. اما این پایان ماجرا نیست. آلفُرد اشخاص دیگری را نیز به میان صفحات کتاب پرتاب میکند. آیریس مرداک و آرنت نیز وارد گفتگو با لویناس میشوند و فصل چهارم کتاب حتی پای آیزایا برلین و مفاهیم معروف او را هم به میان میکشد.
#لویناس_مکتب_فرانکفورت_و_روانکاوی
@qoqnoospub