انتشارات ققنوس
Photo
♨️رمانهای دیستوپین یا #پادآرمانشهر که به گمانهزنی درباره جهان نازیبایِ بعد از این میپردازند، قطعا نمونهای درخشانتر از سرگذشت ندیمه، شاهکار #مارگارت_اتوود به خود ندیدهاند.
روزی که این اثر به ویترین کتابفروشیهای ما راه یافت و شیفتگان قلمِ منحصر بفرد مارگارت اتوود با ولع و حظ بسیار، تلخی و سیاهی سیال در خط به خط این رمان را به جان کشیدند، کسی باور نمیکرد گمانهزنی این نویسنده کانادایی به این زودیها به منصه ظهور برسد. حتی وقتی در همین یکی دوسال اخیر سریال اقتباسی از همین اثر را به کارگردانی #توماس_میلر بزرگ میدیدیم، بغض و تلخکامی از برای آیندهای بسیار دور که در آن زنان به این حد از استعمار، تحقیر و هتک حرمت برسند اشک میریختیم، غافل از اینکه چند صباحی دیگر، همین بیخ گوشمان زنان و دختران معصوم و بیگناه #افغانستان به سرنوشت ندیمههای داستان تلخ و تاریک اتوود بدل خواهند شد. انسانهایی که حق تحصیل و ترقی و حضور در عرصههای اجتماعی از آنان سلب شده و حکومیت تمامیتخواه طالبان خصوصیترین امور زندگی زنان باسواد و فرهیخته را در دست میگیرد. جوری که یا بمانند و بپوسند و بمیرند و یا جان را برداند و جلای وطن کنند. یک روز صبح از خواب برخیزند و به جای رسیدگی به کار و خانه و فرزندانشان تبدیل به موجوداتی شوند بیاختیار و بدون قدرت تشخیص که چیزی جز زایش ندارند. صداها فروخورده و فریادها خاموش و چشمان اشکبار پنهان به زیر سیاهی پوششها. چه کسی باور میکرد روزی با همین چشمها که رمان اتوود را خواندیم و آخرش با خودمان گفتیم، خدا را شکر، همهاش داستان بود، حالا حراجزدن دخترکی را در سرزمین افغانها با آن فرهنگ و قدمت پربار ببینیم.
📌📚به بهانه انتشار چاپ هفدهم کتاب #سرگذشت_ندیمه ، به این فکر میکنیم که شاید خواندن کتابهای گمانهزن که اتفاقا نوید فرداهای روشن و مترقی را ندادند، دیگر شبیه بازی با خیال و وهم و احتمالات نباشد، بلکه واقعیتی باشد از دردها و رنجها و جنگها و زخمهایی که نویسنده به بهای جان نگاشته.
@qoqnoospub
روزی که این اثر به ویترین کتابفروشیهای ما راه یافت و شیفتگان قلمِ منحصر بفرد مارگارت اتوود با ولع و حظ بسیار، تلخی و سیاهی سیال در خط به خط این رمان را به جان کشیدند، کسی باور نمیکرد گمانهزنی این نویسنده کانادایی به این زودیها به منصه ظهور برسد. حتی وقتی در همین یکی دوسال اخیر سریال اقتباسی از همین اثر را به کارگردانی #توماس_میلر بزرگ میدیدیم، بغض و تلخکامی از برای آیندهای بسیار دور که در آن زنان به این حد از استعمار، تحقیر و هتک حرمت برسند اشک میریختیم، غافل از اینکه چند صباحی دیگر، همین بیخ گوشمان زنان و دختران معصوم و بیگناه #افغانستان به سرنوشت ندیمههای داستان تلخ و تاریک اتوود بدل خواهند شد. انسانهایی که حق تحصیل و ترقی و حضور در عرصههای اجتماعی از آنان سلب شده و حکومیت تمامیتخواه طالبان خصوصیترین امور زندگی زنان باسواد و فرهیخته را در دست میگیرد. جوری که یا بمانند و بپوسند و بمیرند و یا جان را برداند و جلای وطن کنند. یک روز صبح از خواب برخیزند و به جای رسیدگی به کار و خانه و فرزندانشان تبدیل به موجوداتی شوند بیاختیار و بدون قدرت تشخیص که چیزی جز زایش ندارند. صداها فروخورده و فریادها خاموش و چشمان اشکبار پنهان به زیر سیاهی پوششها. چه کسی باور میکرد روزی با همین چشمها که رمان اتوود را خواندیم و آخرش با خودمان گفتیم، خدا را شکر، همهاش داستان بود، حالا حراجزدن دخترکی را در سرزمین افغانها با آن فرهنگ و قدمت پربار ببینیم.
📌📚به بهانه انتشار چاپ هفدهم کتاب #سرگذشت_ندیمه ، به این فکر میکنیم که شاید خواندن کتابهای گمانهزن که اتفاقا نوید فرداهای روشن و مترقی را ندادند، دیگر شبیه بازی با خیال و وهم و احتمالات نباشد، بلکه واقعیتی باشد از دردها و رنجها و جنگها و زخمهایی که نویسنده به بهای جان نگاشته.
@qoqnoospub