انتشارات ققنوس
4.4K subscribers
1.53K photos
546 videos
108 files
1.12K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
انتشارات ققنوس
سلمان امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت. @qoqnoospub
#پدرکشتگی
#مینا_ساداتی :
#سلمان_امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت واقعی، خشن و انتقادی مواجه می‌کند.
مینا ساداتی
#داستان_ایرانی #ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. .. @qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم
از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. حالا معلوم نیست چقدر باید اینجا منتظر خانوم باشم. ممکنه مثلن تو راه یه پسری رو ببینه بعد خوشش بیاد بعد انقدر ادا دربیاره که پسره خودشم نفهمه چش شده ولی بیاد به ثریا شماره بده، خودشم بعدن هرچی فکر کنه نفهمه چرا رفته به ثریا شماره داده. بعد ثریا اگه خیلی خوشش اومده باشه یادش میره با من قرار داره برمیگرده میره خونه به پسره زنگ میزنه. ثریا همچین آدمیه. صداشم پشت تلفن یجوریه که...نمیدونم چجوری ولی پسرا بهش گفتن صداش یجوریه که آدمو مست میکنه. یعنی پسرارو. من که اصلن سر درد میگیرم اگه زیاد حرف بزنم با ثریا. چه تفلنی چه....یکی محکم میخوره بهم. نزدیکه بیوفتم تو جوب برمیگردم. ثریاس. ثریا محکم بغلم میکنه های های گریه میکنه.
#پیاده_روهای_پارک_لاله_سکوی_دوم
#رویا_هدایتی
#هیلا
#داستان #داستان_ایرانی #گروه_انتشاراتی_ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#پدرو_پارامو #خوان_رولفو ترجمه #احمد_گلشیری @qoqnoospub
از گروه #داستان_ایرانی
مرتضی احمدی نجات:
پدرو پارامو/خوان رولفو/ترجمه احمد گلشیری/نشر آفرینگان
زمان داستان در اوایل قرن بیستم است.در طلوع انقلاب های مکرر مکزیک.پیدایش و سقوط پدروپارامو به طور دقیق بر عوامل تاریخی متکی است.
خوان رولفو می گوید:مکان داستان مکان داستان در استان خالیسکو یکی از استانهای مکزیک است اما در حقیقت نماد واقعی سرزمین مکزیک نیز هست.
پدروپارامو نمونه مالک متوسطی است که در خالیسکو می زیست،از در آمد زمین گذران عمر می کرد و خود بر انها نظارت مستقیم داشت و احتمالا دوش به دوش کارگرانش کار می کرد.با این همه در درنده خویی دست کمی از مالکان نداشت. از گذشته های دور،زمینی را به نام مدیا لونا(نیمه ماه) از پدرش به ارث برده است.پدرو پارامو بعد از مرگش پدرش قدرت را در دست می گیرد و با برخورداری از قدرت مطلق زمینداران را یا می خرد و یا مورد تعقیب قرار می دهد و یا از میدان به در می کند،جعل اسناد می کند و هر جا لازم باشد زور و خشونت را به کار می گیرد.
اما دیری نمی پاید که زوال قدرتش با مرگ پسرش آغاز می شود.میگل،پسر شریری که در هفده سالگی دست به آدم کشی می زند و به دلیل نفوذ پدرش از زندان رهایی یافته است در سپیده دم یکی از شب های ولگردی اش در سر راه خانه از اسب می افتد و جان می دهد و همین امر پایان کار پدروپاراموست.جایی که می گوید"دارم تاوان پس می دهم"
سرانجام آنچه پدروپارمو را از پای در می آورد خیال است.خیالی که به صورت عشقی ناممکن نسبت به سوسونا سان خان تبلور پیدا می کند و به زور زن پدروپارامو می شود و تشنج های شبانه زن را از پا در می اورد و پدروپارامو دستور می دهد سه روز ناقوس کلیسا زا بنوازند.او روزها در جاده ای که سوسونا را برای خاکسپاری برده اند خسته و سرخورده مرگ را انتظار می کشد و سرانجام توسط چاقویی که یکی از روستاییان در قلبش فرو می کند مرگ را در آغوش می کشد.
@qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از
#آینه_تال
#داستان_ایرانی
بوی به خصوصی از خانه آینه حس می کنم، بویی شبیه بوی کاغذ سوخته...
@qoqnoospub