وارد صحن می شوم . به طرف ضریح فولادی میروم. روی زمین گوشهای برای نشستن پیدا میکنم. یاد تمام شبهایی می افتم که می خواستم به زورشفای مادرم را از همین ضریح بگیرم. یاد دخیل هایی که بستم. شبهایی که اینجا صبح کردم و تمام چیزهایی که عاقبت یادم دادند گاهی نمی توانی با تقدیرت مچ بیندازی و برنده شوی. صدای مادرم دردمندانه میشکند. یه وقتایی مرگ شفاست دخترم.
#فیلمنگاری_یک_داستان_عاشقانه
#میترا_عرفانی_خانقاه
#هیلا
@qoqnoospub
#فیلمنگاری_یک_داستان_عاشقانه
#میترا_عرفانی_خانقاه
#هیلا
@qoqnoospub