Forwarded from اتچ بات
(https://attach.fahares.com/7m6rPEZI6st74M5IblS0mA==) «شاقول اندیشه»
(آموزش کاربردی منطق کلاسیک بر پایهی داستانهای کوتاه)
نویسنده: سید محمد حسینینژاد
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1397
392 صفحه، 35000 تومان
کدام تصمیمهای ما در زندگی میتوانند عنوان تصمیم منطقی را از آن خود کنند؟ اصلا تصمیم منطقی در شرایط مختلف چیست؟ آیا تعبیرهای مختلفی از انتخابهای منطقی و غیرمنطقی وجود دارد؟ آیا گزارههایی که عموما طرز تفکر ما را میسازند از ساختاری برخوردارند که با بررسی آن بتوان به معنادار بودن یا به بیمعنایی آن پی برد؟ و آیا راهکاری با شیوهای علمی برای بررسی همهی این سوالها وجود دارد؟
جواب همهی این سوالها را میتوان در علم منطق پیدا کرد. علمی که هم در زندگی روزمره میتواند مورد استفاده قرار بگیرد و هم در ریاضیات، فلسفه، مدیریت، کامپیوتر، توپولوژی و... کاربرد دارد و تقریبا در تمامی کنشهای فکری ما میتواند به مثابه ابزاری کاربردی برای سنجش مورد استفاده قرار بگیرد...
ادامه مطلب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇👇
https://www.alef.ir/news/3970601004.html
@qoqnoospub
(آموزش کاربردی منطق کلاسیک بر پایهی داستانهای کوتاه)
نویسنده: سید محمد حسینینژاد
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1397
392 صفحه، 35000 تومان
کدام تصمیمهای ما در زندگی میتوانند عنوان تصمیم منطقی را از آن خود کنند؟ اصلا تصمیم منطقی در شرایط مختلف چیست؟ آیا تعبیرهای مختلفی از انتخابهای منطقی و غیرمنطقی وجود دارد؟ آیا گزارههایی که عموما طرز تفکر ما را میسازند از ساختاری برخوردارند که با بررسی آن بتوان به معنادار بودن یا به بیمعنایی آن پی برد؟ و آیا راهکاری با شیوهای علمی برای بررسی همهی این سوالها وجود دارد؟
جواب همهی این سوالها را میتوان در علم منطق پیدا کرد. علمی که هم در زندگی روزمره میتواند مورد استفاده قرار بگیرد و هم در ریاضیات، فلسفه، مدیریت، کامپیوتر، توپولوژی و... کاربرد دارد و تقریبا در تمامی کنشهای فکری ما میتواند به مثابه ابزاری کاربردی برای سنجش مورد استفاده قرار بگیرد...
ادامه مطلب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇👇
https://www.alef.ir/news/3970601004.html
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#در_اين_تيمارخانه كتاب جديد جواد مجابي منتظر مجوز است
مطالعه تاریخ یک امر ضروری است نه یک امر تفننی
جواد مجابی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره آثار جدیدی که در دست چاپ دارد، گفت: مشغول غلطگیری کتاب «در این تیمارخانه» هستم که در انتظار مجوز به سر میبرد. این رمان دوازدهمین رمانی است که من نوشتهام.
سراینده «ترانههای مجوسان» درباره موضوع و درونمایه و همچنین سبک نگارش رمان تازه خود گفت: رمان «در این تیمارخانه» تکنیک جدیدی را مطرح میکند؛ تکنیک کلاژ در رمان. در رمانهای ایرانی گاهی تکههایی از متنهای قدیمی یا متنهای ترجمهشده در متن اصلی آورده میشود ولی در این کتاب دائما رفتوآمدی میان زمان حال و تاریخ گذشته و فضای تخیلی آینده وجود دارد. در این رمان مرتب تکههایی از متنهای ادبی، تاریخی و عرفانی ما آورده میشود که متناسب با متن اصلی رمان هستند. این رمان در تاریخ شناور است. مرتبا به گذشته و آینده پرتاب میشود و این مساله را مطرح میکند که زمان امری نسبی است و ادبیات در نوعی بیزمانی زاده میشود.
ادامه مطلب در لينك زير
👇👇👇👇
yon.ir/yMjA6
@qoqnoospub
مطالعه تاریخ یک امر ضروری است نه یک امر تفننی
جواد مجابی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره آثار جدیدی که در دست چاپ دارد، گفت: مشغول غلطگیری کتاب «در این تیمارخانه» هستم که در انتظار مجوز به سر میبرد. این رمان دوازدهمین رمانی است که من نوشتهام.
سراینده «ترانههای مجوسان» درباره موضوع و درونمایه و همچنین سبک نگارش رمان تازه خود گفت: رمان «در این تیمارخانه» تکنیک جدیدی را مطرح میکند؛ تکنیک کلاژ در رمان. در رمانهای ایرانی گاهی تکههایی از متنهای قدیمی یا متنهای ترجمهشده در متن اصلی آورده میشود ولی در این کتاب دائما رفتوآمدی میان زمان حال و تاریخ گذشته و فضای تخیلی آینده وجود دارد. در این رمان مرتب تکههایی از متنهای ادبی، تاریخی و عرفانی ما آورده میشود که متناسب با متن اصلی رمان هستند. این رمان در تاریخ شناور است. مرتبا به گذشته و آینده پرتاب میشود و این مساله را مطرح میکند که زمان امری نسبی است و ادبیات در نوعی بیزمانی زاده میشود.
ادامه مطلب در لينك زير
👇👇👇👇
yon.ir/yMjA6
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
هیچکاک:فیلمسازی به طرز لذت بخشی ساده است.کاری که می کنی این است که یک تکه از زمان را بر می داری و به آن رنگ و قالب اضافه می کنی.
@rozaneoja
@qoqnoospub
@rozaneoja
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
ققنوس منتشر كرد #سوژه_لاكاني @qoqnoospub
تفسیر اندیشههای لاکان کاریست بی انتها، لذا هر اثری در این باب میکوشد تفسیری منسجمتر از هزارتوی مفهوم پردازیها و اندیشههای لاکانی به دست دهد.
بروس فینک در این کتاب میکوشد با شرح مفاهیم محوری اندیشه لاکان از قبیل سوژه، دیگری، ابژه a ، بیگانگی و جداسازی، ساختار زبان مانند ناخودآگاه، استعاره پدری، ژوئیسانس، فالوس، ساختار مردانه، ساختار زنانه و بسیاری از دیگری مفاهیم از یک سو پژوهشگران را در بازخوانی سمینارهای لاکان یاری دهد و از سوی دیگر روان درمانگران را در کار درمان یاری رساند.
کتاب از مبادی اندیشههای لاکانی آغاز میکند و خواننده را دست در دست تا بازاندیشیهای متاخر لاکان بر روی مفاهیم دست ساخت خویش پیش میبرد.
@qoqnoospub
بروس فینک در این کتاب میکوشد با شرح مفاهیم محوری اندیشه لاکان از قبیل سوژه، دیگری، ابژه a ، بیگانگی و جداسازی، ساختار زبان مانند ناخودآگاه، استعاره پدری، ژوئیسانس، فالوس، ساختار مردانه، ساختار زنانه و بسیاری از دیگری مفاهیم از یک سو پژوهشگران را در بازخوانی سمینارهای لاکان یاری دهد و از سوی دیگر روان درمانگران را در کار درمان یاری رساند.
کتاب از مبادی اندیشههای لاکانی آغاز میکند و خواننده را دست در دست تا بازاندیشیهای متاخر لاکان بر روی مفاهیم دست ساخت خویش پیش میبرد.
@qoqnoospub
من به پایان خوش معتقد بودم، او به پایانهای پر مصیبت؛ من فکر میکردم عاشق او هستم، او آنقدر مسن و بدبین بود که میفهمید نیستم. عقیده دیگری که داشتم، من را به سوی این باور سوق داده بود، اعتقادم به عشق حقیقی. چطور میتوانستم بدون عشق به زندگی با این مرد ادامه بدهم؟ مسلما فقط عشق حقیقی میتوانست انتخاب بدم را توجیه کند.
#بانوی_پیشگو
#مارگارت_اتوود
@qoqnoospub
#بانوی_پیشگو
#مارگارت_اتوود
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
ققنوس #جهان_ادراك مرلو پونتي را تجديد چاپ كرد @qoqnoospub
۱. معروف است که در دههٔ ۱۹۳۰ وقتی آرون از آلمان به فرانسه بازگشت در توصیف فلسفهٔ جدیدی که تحت عنوان «پدیدارشناسی» در آنجا گل کرده بود به سارتر جوان گفت با پدیدارشناسی میتوانی دربارهٔ همین لیوان پیش رویت فلسفهورزی کنی. و سارتر مسحور امکانهایی شد که پدیدارشناسیِ هوسرل نوید میداد.
۲. مرلو-پونتی تقریبا در همین دوران مجذوب اندیشهٔ هوسرل شد و در ادامه به هایدگر پرداخت. او کوشید اندیشهٔ این فیلسوفان آلمانی را با دغدغههای اندیشمندان فرانسوی همچون گابریل مارسل٬ امیل مونیه و هانری برگسون گره بزند. دغدغهٔ همگی این فیلسوفان دغدغهٔ اساس و بنیاد امور بود٬ چه در معرفتشناسی و چه در هستیشناسی و چه در اخلاق و سیاست. سئوال مهم این بود که این بنیان تا چه حد شناختنی است.
۳. مرلو-پونتی در این مسیر و ملهم از یافتههای روانشناسی گشتالت به این نتیجه رسید که ادراک حسی بنیانی است که مغفول مانده است. در واقع بدون شناخت ادراک نحوهٔ مواجههٔ ما با جهان ناشناخته باقی میماند و ناشناخته ماندن این رابطه به معنی تحریف معرفت و تحریف هستی است. او در این مسیر دو دیدگاه رایج٬ یعنی عقلگرایی و تجربهگرایی٬ را نقد کرد تا طریق سومی بگشاید.
۴. شاخصهٔ طریق مرلو-پونتی این است که او چیزی را حذف نمیکند٬ بلکه تمامی مباحث را حفظ میکند و ضمن توصیف پدیدارشناسانهٔ آنها٬ خاستگاه و دلایل پیدایش هر یک را مشخص میکند. از این منظر٬ دیدگاه مرلو-پونتی٬ به عکس دیدگاههای بسیاری از فیلسوفان قبلی٬ طردکننده و حذفکننده نیست بلکه در عین نقدکنندگی همدلانه است. دیدگاه مرلو-پونتی برآمده از روش پدیدارشناسانه است که در پی حذف و تحریف پدیدارها نیست٬ بلکه در پی فهم دلیل رخنمایی پدیدارهاست.
۵. در این مسیر نقطهٔ عزیمت پدیدارشناسی او جهان ادراک است. فلسفهٔ مرلو-پونتی دعوت به همدلی با جهان حسی است و چکیدهاش کتابی با همین عنوان: «جهان ادراک».
@qoqnoospub
۲. مرلو-پونتی تقریبا در همین دوران مجذوب اندیشهٔ هوسرل شد و در ادامه به هایدگر پرداخت. او کوشید اندیشهٔ این فیلسوفان آلمانی را با دغدغههای اندیشمندان فرانسوی همچون گابریل مارسل٬ امیل مونیه و هانری برگسون گره بزند. دغدغهٔ همگی این فیلسوفان دغدغهٔ اساس و بنیاد امور بود٬ چه در معرفتشناسی و چه در هستیشناسی و چه در اخلاق و سیاست. سئوال مهم این بود که این بنیان تا چه حد شناختنی است.
۳. مرلو-پونتی در این مسیر و ملهم از یافتههای روانشناسی گشتالت به این نتیجه رسید که ادراک حسی بنیانی است که مغفول مانده است. در واقع بدون شناخت ادراک نحوهٔ مواجههٔ ما با جهان ناشناخته باقی میماند و ناشناخته ماندن این رابطه به معنی تحریف معرفت و تحریف هستی است. او در این مسیر دو دیدگاه رایج٬ یعنی عقلگرایی و تجربهگرایی٬ را نقد کرد تا طریق سومی بگشاید.
۴. شاخصهٔ طریق مرلو-پونتی این است که او چیزی را حذف نمیکند٬ بلکه تمامی مباحث را حفظ میکند و ضمن توصیف پدیدارشناسانهٔ آنها٬ خاستگاه و دلایل پیدایش هر یک را مشخص میکند. از این منظر٬ دیدگاه مرلو-پونتی٬ به عکس دیدگاههای بسیاری از فیلسوفان قبلی٬ طردکننده و حذفکننده نیست بلکه در عین نقدکنندگی همدلانه است. دیدگاه مرلو-پونتی برآمده از روش پدیدارشناسانه است که در پی حذف و تحریف پدیدارها نیست٬ بلکه در پی فهم دلیل رخنمایی پدیدارهاست.
۵. در این مسیر نقطهٔ عزیمت پدیدارشناسی او جهان ادراک است. فلسفهٔ مرلو-پونتی دعوت به همدلی با جهان حسی است و چکیدهاش کتابی با همین عنوان: «جهان ادراک».
@qoqnoospub
تبارشناسی نسلی با خوانش رمان
نقد روزنامه آرمان بر رمان #انگار_خودم_نيستم
#ياسمن_خليلي_فرد
ابراهیم عمران*
کارکرد رمان ایرانی چیست؟ و آیا اصولا این نگره جایگاهی در نقد و تفسیر کتاب دارد یا خیر؟ آیا با خوانش رمان که تا حدود زیادی در بستر خیال و رویا نوشته میشود، میتوان دورهای خاص از رفتارهای افراد را شناخت و بر همان اساس، دست به تحلیل محتوایی زد؟ و پرسش دیگر آنکه اصولا رمان، تصویرساز خوبی برای شناخت از زمان و مکان خاصی است و یا نه؟ و بر اساس قیاس با سینما، میتوان به ماندگاری رمانی رأی داد؟پرسشهایی اینچنین از این رو مطرح میشود تا نقبی رفتارشناسانه به رمان «انگار خودم نیستم» یاسمن خلیلیفرد زده شود، نه نقد درونمتنی و کیفیتی که خود جستاری دیگر میطلبد که به حتم خردهگیران ادبیانی ایران، این مهم را انجام خواهند داد. کتاب شخصیتهایی دارد که در کار و تدریس هستند و بهنوعی آوانگارد و امروزی و دغدغههایشان کماکان بر مداری میچرخد که برای دیگر این همنسلان شاید، کمی ناآشنا و غیرملموس باشد. این کاراکترهای «هفتتیر به بالا»(اصطلاحی برگرفته از زندهیاد باستانی پاریزی)، انگار به واقع «خودشان هستند» و ابایی ندارند از آنکه آنی باشند که نشان میدهند و نوع رفتارشان بر مداری میچرخد که دغدغه آن به حتم آن چیزی نیست که دیگران(عموم دور و برشان) دارند. نکته جالب توجه این شخصیتها بیهدفی و نوعی ابطالشدن آمال و آرزوهای تحصیلکردههای دهه شصت است که بهنوعی از بافت فرهنگی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، متاثر هستند. هرچند نویسنده با زیرکی از بار این نگاه فرار میکند و کتابش به هیچعنوان داعیه نگاه و کلام سیاسی ندارد ولی با کمی دقت در نوع رفتارهای شخصی کاراکترها با هم، آنچه رعایت نمیشود هنجارهای امروزین جامعه است که در لابهلای سطور پنهان میشود. طریقه ارتباط این چند شخصیت با یکدیگر که همگی از زندگی مشترک بسامانی برخوردار نیستند و یا دل در گرو دیگرانی دارند که کتاب با تردستی در آن دام نمیافتد، موید آن است که چهارصدوخردهای صفحه سعی دارد، نشان از زندگیای دهد که سروسامان مشخصی ندارد و برههای از آن در داخل میگذرد و زمانی از آن نیز در خارج. آنچه مسلم است کتاب روایتی سرراست از قشری تقریبا مرفه با آداب خاص رفتاری خود است که نویسنده بهدرستی حتی جزئیترین این رفتارها را هم به خواننده نشان میدهد.این کتاب شخصیتی محوری ندارد و میتوان گفت مخاطب میتواند دل در گرو هر یک از این نامها ببندد. کامروز و لعیا، مسعود و نازنین، علیرضا و کتی، شانار، کوروش، ارغوان، رایان، فرحجان و نامهای فرعی دیگر که میتواند برای خواننده جذاب باشد و سیر تحول رفتاری آنان و فرجامشان. هرچند در فصولی این لعیا و کامروز هستند که سیبل ماجرا میشوند و کردارهای دیگر شخصیتها حول کنش و واکنش آنان قرار میگیرد اما با نوعی تدوین سینمایی که نویسنده به کار میبرد، از این گرانیگاهبودن این دو کاراکتر خارج میشوند. و مخاطب همان اندازهای که سرنوشت پایانی کامروز و لعیا برایش مهم است، فرجام کار دیگر شخصیتها نیز دارای اهمیت است. طرفه آنکه نویسنده تا آنجا که توانسته شخصیتی را بیچفت و بست حسابی نه معرفی کرده و نه رها که این توانایی را در سطور مختلف نشان داده که کاراکتری برایش باری به هر جهت نبوده و صرفا برای پرکردن صفحه وارد داستان نشده است. اگر بخواهیم برگردیم به پرسش اولیه این نوشته، باید گفت این رمان اگر در دهههای بعد هم خوانده شود به حتم خواننده درمییابد که برای چه برههای از تاریخ این سرزمین است و درباره چه قشری. قشری که جاهطلبانه معرفی شده است توسط نویسنده و جهانبینی و نوع نگرش افرادی از طبقه بهخصوص را نشانه رفته است. برخلاف رمانهایی که بسان برخی فیلمهای سینمایی که درباره فقر و نداری است و به قلم هر فردی که نوشته شود، موتیفهای شناختهشده مشترکی، لاجرم خواهد داشت، این رمان چون مربوط به قشر متوسط به بالای شهری است و کمتر نمونه مشخصی داشته در خلق چنین فضاهایی، میتوان آن را نوعی مانیفست این قشر دانست که هم درگیر فضای خاص دهه شصت بودند و هم دهه مدرن نود را تجربه کردند. «انگار خودم نیستم» درواقع غیرمستقیم این پیام را میدهد که همه این کاراکترهای کتاب خودشان هستند، هرچند توانایی گفتن آنچه میخواهند را ندارند. خواندن این کتاب و شناخت روحیه خاص این افراد برای آنانی که میخواهند دهه نود و مطالبات قشری خاص و ترجیحا تحصیلکرده را بشناسند مفید و بلکه واجب است که چطور بیشتر تحصیلکردههای آن دهه، سی سال بعد با همه ثروت و دارابودن، بهنوعی سرخورده و خانواده از دستداده و سرگردان و پریشان احوال هستند.رمان بیهیچ ادعایی این سرگشتگی را به نمایش میگذارد که مانند فیلمی اجتماعی، در سطرسطر آن پیامهای زیادی مستتر است.
@qoqnoospub
@yon.ir/QeRc6
نقد روزنامه آرمان بر رمان #انگار_خودم_نيستم
#ياسمن_خليلي_فرد
ابراهیم عمران*
کارکرد رمان ایرانی چیست؟ و آیا اصولا این نگره جایگاهی در نقد و تفسیر کتاب دارد یا خیر؟ آیا با خوانش رمان که تا حدود زیادی در بستر خیال و رویا نوشته میشود، میتوان دورهای خاص از رفتارهای افراد را شناخت و بر همان اساس، دست به تحلیل محتوایی زد؟ و پرسش دیگر آنکه اصولا رمان، تصویرساز خوبی برای شناخت از زمان و مکان خاصی است و یا نه؟ و بر اساس قیاس با سینما، میتوان به ماندگاری رمانی رأی داد؟پرسشهایی اینچنین از این رو مطرح میشود تا نقبی رفتارشناسانه به رمان «انگار خودم نیستم» یاسمن خلیلیفرد زده شود، نه نقد درونمتنی و کیفیتی که خود جستاری دیگر میطلبد که به حتم خردهگیران ادبیانی ایران، این مهم را انجام خواهند داد. کتاب شخصیتهایی دارد که در کار و تدریس هستند و بهنوعی آوانگارد و امروزی و دغدغههایشان کماکان بر مداری میچرخد که برای دیگر این همنسلان شاید، کمی ناآشنا و غیرملموس باشد. این کاراکترهای «هفتتیر به بالا»(اصطلاحی برگرفته از زندهیاد باستانی پاریزی)، انگار به واقع «خودشان هستند» و ابایی ندارند از آنکه آنی باشند که نشان میدهند و نوع رفتارشان بر مداری میچرخد که دغدغه آن به حتم آن چیزی نیست که دیگران(عموم دور و برشان) دارند. نکته جالب توجه این شخصیتها بیهدفی و نوعی ابطالشدن آمال و آرزوهای تحصیلکردههای دهه شصت است که بهنوعی از بافت فرهنگی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، متاثر هستند. هرچند نویسنده با زیرکی از بار این نگاه فرار میکند و کتابش به هیچعنوان داعیه نگاه و کلام سیاسی ندارد ولی با کمی دقت در نوع رفتارهای شخصی کاراکترها با هم، آنچه رعایت نمیشود هنجارهای امروزین جامعه است که در لابهلای سطور پنهان میشود. طریقه ارتباط این چند شخصیت با یکدیگر که همگی از زندگی مشترک بسامانی برخوردار نیستند و یا دل در گرو دیگرانی دارند که کتاب با تردستی در آن دام نمیافتد، موید آن است که چهارصدوخردهای صفحه سعی دارد، نشان از زندگیای دهد که سروسامان مشخصی ندارد و برههای از آن در داخل میگذرد و زمانی از آن نیز در خارج. آنچه مسلم است کتاب روایتی سرراست از قشری تقریبا مرفه با آداب خاص رفتاری خود است که نویسنده بهدرستی حتی جزئیترین این رفتارها را هم به خواننده نشان میدهد.این کتاب شخصیتی محوری ندارد و میتوان گفت مخاطب میتواند دل در گرو هر یک از این نامها ببندد. کامروز و لعیا، مسعود و نازنین، علیرضا و کتی، شانار، کوروش، ارغوان، رایان، فرحجان و نامهای فرعی دیگر که میتواند برای خواننده جذاب باشد و سیر تحول رفتاری آنان و فرجامشان. هرچند در فصولی این لعیا و کامروز هستند که سیبل ماجرا میشوند و کردارهای دیگر شخصیتها حول کنش و واکنش آنان قرار میگیرد اما با نوعی تدوین سینمایی که نویسنده به کار میبرد، از این گرانیگاهبودن این دو کاراکتر خارج میشوند. و مخاطب همان اندازهای که سرنوشت پایانی کامروز و لعیا برایش مهم است، فرجام کار دیگر شخصیتها نیز دارای اهمیت است. طرفه آنکه نویسنده تا آنجا که توانسته شخصیتی را بیچفت و بست حسابی نه معرفی کرده و نه رها که این توانایی را در سطور مختلف نشان داده که کاراکتری برایش باری به هر جهت نبوده و صرفا برای پرکردن صفحه وارد داستان نشده است. اگر بخواهیم برگردیم به پرسش اولیه این نوشته، باید گفت این رمان اگر در دهههای بعد هم خوانده شود به حتم خواننده درمییابد که برای چه برههای از تاریخ این سرزمین است و درباره چه قشری. قشری که جاهطلبانه معرفی شده است توسط نویسنده و جهانبینی و نوع نگرش افرادی از طبقه بهخصوص را نشانه رفته است. برخلاف رمانهایی که بسان برخی فیلمهای سینمایی که درباره فقر و نداری است و به قلم هر فردی که نوشته شود، موتیفهای شناختهشده مشترکی، لاجرم خواهد داشت، این رمان چون مربوط به قشر متوسط به بالای شهری است و کمتر نمونه مشخصی داشته در خلق چنین فضاهایی، میتوان آن را نوعی مانیفست این قشر دانست که هم درگیر فضای خاص دهه شصت بودند و هم دهه مدرن نود را تجربه کردند. «انگار خودم نیستم» درواقع غیرمستقیم این پیام را میدهد که همه این کاراکترهای کتاب خودشان هستند، هرچند توانایی گفتن آنچه میخواهند را ندارند. خواندن این کتاب و شناخت روحیه خاص این افراد برای آنانی که میخواهند دهه نود و مطالبات قشری خاص و ترجیحا تحصیلکرده را بشناسند مفید و بلکه واجب است که چطور بیشتر تحصیلکردههای آن دهه، سی سال بعد با همه ثروت و دارابودن، بهنوعی سرخورده و خانواده از دستداده و سرگردان و پریشان احوال هستند.رمان بیهیچ ادعایی این سرگشتگی را به نمایش میگذارد که مانند فیلمی اجتماعی، در سطرسطر آن پیامهای زیادی مستتر است.
@qoqnoospub
@yon.ir/QeRc6
روزنامه آرمان امروز
تبارشناسی نسلی با خوانش رمان
:: روزنامه آرمان امروز
:: روزنامه آرمان امروز
ابراهیم عمران*
ما ميوه كلمات خود را ميخوريم
اين جمله بدان معناست كه ما آنچه را ميگوييم، به دست ميآوريم
كلمات ما از قدرتي خلاقانه برخوردارند. هر گاه واژهاي بر زبان ميآوريم به آن جان ميبخشيم
#آرامش_در_پرتو_ايمان
#جوئل_اوستين
#ققنوس
@qoqnoospub
اين جمله بدان معناست كه ما آنچه را ميگوييم، به دست ميآوريم
كلمات ما از قدرتي خلاقانه برخوردارند. هر گاه واژهاي بر زبان ميآوريم به آن جان ميبخشيم
#آرامش_در_پرتو_ايمان
#جوئل_اوستين
#ققنوس
@qoqnoospub
نگاه ناخدا به سمت فرمینا داثا چرخید و بر پلکهایش نخستین بارقههای یخچههای زمستانی را تشخیص داد. سپس فلورنتینو آریثا را برانداز کرد، با سلطه خللناپذیرش بر خویش و عشق تهورآمیزش، و تردیدی دیر هنگام گریبانش را گرفت که باعث هراسش شد: آنچه حد و مرز نمیشناسد زندگی است نه مرگ.
ازش پرسید: خب، جنابعالی خیال میکنید تا کی میتوانیم این رفت و برگشت مرده شور برده را ادامه بدهیم؟
فلورنتینو آریثا پاسخ را از پنجاه و سه سال و هفت ماه و یازده روز پیش به اضافه شبهایشان در آستین داشت.
گفت: تمام عمر
📔
#عشق_سال_های_وبا
#گابریل_گارسیا_مارکز
#بهمن_فرزانه
#ققنوس
@qoqnoospub
ازش پرسید: خب، جنابعالی خیال میکنید تا کی میتوانیم این رفت و برگشت مرده شور برده را ادامه بدهیم؟
فلورنتینو آریثا پاسخ را از پنجاه و سه سال و هفت ماه و یازده روز پیش به اضافه شبهایشان در آستین داشت.
گفت: تمام عمر
📔
#عشق_سال_های_وبا
#گابریل_گارسیا_مارکز
#بهمن_فرزانه
#ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
این هفته از #دوشنبه_ها_با_خانواده_ققنوس با #عزیز_نسین نویسنده و طنزپرداز شهیر ترکیه @qoqnoospub 👇👇👇👇👇
روزی بر گونههای این مملکت بوسهای می زنم و بر بالینش این یادداشت را ميگذارم و ميروم
آنقدر زیبا خفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم.
عزيز نسين
از #دوشنبهها_با_خانواده_ققنوس اين هفته با #عزيز_نسين؛
محمت نصرت، معروف به عزیز نسین (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئيه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است. آثار او به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است. او بیشتر به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعه ترکیه میپردازد. بسیاری از داستانهای کوتاه او را مترجمان نامداری مانند ثمین باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کردهاند. نسل میانسال کتابخوان ایرانی از طریق این نامداران عرصه ادبیات معاصر در دوران جوانی خود طناز شهیر ترک را شناختند و اینچنین شد که عزیز نسین به بخشی از تاریخ معاصر ادبیات ما تبدیل شد. آنچه عزیز نسین را نزد نسل کتابخوان پیشین عزیز کرده بود، سانسورهای وقت و بیوقت آثار او و توقیف مجموعه «ما الاغها» با ترجمه صمد بهرنگی بود. البته سانسور و ممیزی آثار نسین در کشور خود او نيز در مقاطع زمانی مختلف نیز صورت گرفته است و جالب آنکه ترجمههای جدید آثار نسین در ایران نیز مدتها در محاق ممیزی گیر افتاده بود!
طنز عزیز نسین به شدت اجتماعی و رادیکال است. او در عمر هشتاد ساله اش بیش از صد عنوان کتاب نوشت، جامعه ترکیه روزگارش به خصوص در دهههای بعد مرگ آتاترک موضوع اصلی آثارش بود. نسین نویسنده محبوب چپ ها بود. طوری که برخی آثارش را صمد بهرنگی نیز به فارسی برگردانده. مشیِ انتقادیاش و حمله مداومش به بوروکراسی بیمار ترکیه، شیفتگی دولتمردان و طبقه متوسط به غرب، زندگی پرتناقض در استانبول و فقر فرهنگی و اقتصادی مردم تركيه در سال های نویسندگی اش درون مایه اکثر داستان های اوست.
جوايزي كه به #عزيز_نسين تعلق گرفته ۱۹۵۶، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان حمدی فیل. ۱۹۵۷، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان مراسم دیگ. ۱۹۶۶، خارپشت طلایی، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در بلغارستان.
انتشارات ققنوس از اين نويسنده مشهور ترك چهار عنوان كتاب منتشر كرده
#مگه_تو_مملكت_شما_خر_نيس
#محمود_و_نگار
#ديوانهاي_بالاي_بام
با ترجمه #ارسلان_فصيحی و به تازگی #كدام_حزب_برنده_میشود با ترجمه #داود_وفايی
@qoqnoospub
آنقدر زیبا خفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم.
عزيز نسين
از #دوشنبهها_با_خانواده_ققنوس اين هفته با #عزيز_نسين؛
محمت نصرت، معروف به عزیز نسین (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئيه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است. آثار او به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است. او بیشتر به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعه ترکیه میپردازد. بسیاری از داستانهای کوتاه او را مترجمان نامداری مانند ثمین باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کردهاند. نسل میانسال کتابخوان ایرانی از طریق این نامداران عرصه ادبیات معاصر در دوران جوانی خود طناز شهیر ترک را شناختند و اینچنین شد که عزیز نسین به بخشی از تاریخ معاصر ادبیات ما تبدیل شد. آنچه عزیز نسین را نزد نسل کتابخوان پیشین عزیز کرده بود، سانسورهای وقت و بیوقت آثار او و توقیف مجموعه «ما الاغها» با ترجمه صمد بهرنگی بود. البته سانسور و ممیزی آثار نسین در کشور خود او نيز در مقاطع زمانی مختلف نیز صورت گرفته است و جالب آنکه ترجمههای جدید آثار نسین در ایران نیز مدتها در محاق ممیزی گیر افتاده بود!
طنز عزیز نسین به شدت اجتماعی و رادیکال است. او در عمر هشتاد ساله اش بیش از صد عنوان کتاب نوشت، جامعه ترکیه روزگارش به خصوص در دهههای بعد مرگ آتاترک موضوع اصلی آثارش بود. نسین نویسنده محبوب چپ ها بود. طوری که برخی آثارش را صمد بهرنگی نیز به فارسی برگردانده. مشیِ انتقادیاش و حمله مداومش به بوروکراسی بیمار ترکیه، شیفتگی دولتمردان و طبقه متوسط به غرب، زندگی پرتناقض در استانبول و فقر فرهنگی و اقتصادی مردم تركيه در سال های نویسندگی اش درون مایه اکثر داستان های اوست.
جوايزي كه به #عزيز_نسين تعلق گرفته ۱۹۵۶، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان حمدی فیل. ۱۹۵۷، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در ایتالیا برای داستان مراسم دیگ. ۱۹۶۶، خارپشت طلایی، جایزهٔ مسابقهٔ بینالمللی طنز در بلغارستان.
انتشارات ققنوس از اين نويسنده مشهور ترك چهار عنوان كتاب منتشر كرده
#مگه_تو_مملكت_شما_خر_نيس
#محمود_و_نگار
#ديوانهاي_بالاي_بام
با ترجمه #ارسلان_فصيحی و به تازگی #كدام_حزب_برنده_میشود با ترجمه #داود_وفايی
@qoqnoospub