جنگ برنده ندارد
📝 یادداشتی بر رمان «خونخواهی»؛ نوشته الهام فلاح؛ نشر ققنوس
@qoqnoospub
🖊 بهاره حجتی
✅ «خونخواهی» رمانی واقعگرا به قلم «الهام فلاح» است که توسط نشر ققنوس در اسفند ٩٨ منتشر و روانه بازار کتاب شد. روایتی تازه از عشق و جنگ. جنگی که گلولهها و خمپارههایش از خط مقدم جبهه خیز برمیدارد؛ سنگرها و خاکریزها را میدَرد؛ بیابان و نخلستان و جاده و کوهستان را پشتسرمیگذارد و میرسد به شهر و آدمهایی که خودشان را در هزارتو و پستوی خانهها پنهان کردهاند؛ قلبشان را نشانه میرود و هزارتکه میکند.
✅ «خونخواهی» روایتی از زندگی دو برادر است. برادران دوقلویی که حتی در خالِ لالۀ گوش هم مثل هماند؛ آن قدر شبیه یکدیگرند که کسی جز مادر نمیتواند این دو را از هم بازشناسد. احمد و محمد که در خانوادهای سنتی و مذهبی ریشه دوانده و پسرهای خلفِ حاج آقا شفاعتی، پیشنماز ِمسجدند؛ در جایی از زندگی از هم جدا میشوند و با انتخابهای متفاوتی که در زندگی میکنند از هم دور و دورتر میشوند. و اینجاست که کهنالگوی هابیل و قابیل که قدیمیترین اسطورۀ برادرکُشی است با روایتی جدید در بستر جنگ، معاصرسازی و در داستان برجسته میشود و به آن عمق میدهد.
✅ یکی از درخشانترین فصلهای رمان، خردهروایت زن ِعراقی داستان است؛ زنی بهنام انیسا. انیسا بر خلاف میل و رضایت خاندان و ایل و تبارش، همسر مردی دورگه شده است؛ مردی که هم ایرانی است هم عراقی. پرشهای ذهنی و تکگویی درونی انیسا، بسیار تکاندهنده و دردآور است. آنجا که انیسای باردار از دجله میگوید و از ماهیهای آن؛ از فرزند توی شکمش که هنوز نیامده؛ مانده وسط جنگی که نیاکانش را به جان هم انداخته؛ از دهان ماهی و یونس پیامبر میگوید؛ از جفت گمشدهاش که نمیداند کجا تکهتکه و کجا رهایش کردهاند...
📝 لینک متن کامل مطلب در مجله ادبی هنری کافه داستان:
https://b2n.ir/288537
📌كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag
📝 یادداشتی بر رمان «خونخواهی»؛ نوشته الهام فلاح؛ نشر ققنوس
@qoqnoospub
🖊 بهاره حجتی
✅ «خونخواهی» رمانی واقعگرا به قلم «الهام فلاح» است که توسط نشر ققنوس در اسفند ٩٨ منتشر و روانه بازار کتاب شد. روایتی تازه از عشق و جنگ. جنگی که گلولهها و خمپارههایش از خط مقدم جبهه خیز برمیدارد؛ سنگرها و خاکریزها را میدَرد؛ بیابان و نخلستان و جاده و کوهستان را پشتسرمیگذارد و میرسد به شهر و آدمهایی که خودشان را در هزارتو و پستوی خانهها پنهان کردهاند؛ قلبشان را نشانه میرود و هزارتکه میکند.
✅ «خونخواهی» روایتی از زندگی دو برادر است. برادران دوقلویی که حتی در خالِ لالۀ گوش هم مثل هماند؛ آن قدر شبیه یکدیگرند که کسی جز مادر نمیتواند این دو را از هم بازشناسد. احمد و محمد که در خانوادهای سنتی و مذهبی ریشه دوانده و پسرهای خلفِ حاج آقا شفاعتی، پیشنماز ِمسجدند؛ در جایی از زندگی از هم جدا میشوند و با انتخابهای متفاوتی که در زندگی میکنند از هم دور و دورتر میشوند. و اینجاست که کهنالگوی هابیل و قابیل که قدیمیترین اسطورۀ برادرکُشی است با روایتی جدید در بستر جنگ، معاصرسازی و در داستان برجسته میشود و به آن عمق میدهد.
✅ یکی از درخشانترین فصلهای رمان، خردهروایت زن ِعراقی داستان است؛ زنی بهنام انیسا. انیسا بر خلاف میل و رضایت خاندان و ایل و تبارش، همسر مردی دورگه شده است؛ مردی که هم ایرانی است هم عراقی. پرشهای ذهنی و تکگویی درونی انیسا، بسیار تکاندهنده و دردآور است. آنجا که انیسای باردار از دجله میگوید و از ماهیهای آن؛ از فرزند توی شکمش که هنوز نیامده؛ مانده وسط جنگی که نیاکانش را به جان هم انداخته؛ از دهان ماهی و یونس پیامبر میگوید؛ از جفت گمشدهاش که نمیداند کجا تکهتکه و کجا رهایش کردهاند...
📝 لینک متن کامل مطلب در مجله ادبی هنری کافه داستان:
https://b2n.ir/288537
📌كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag
کافه داستان
یادداشت؛ رمان؛ خونخواهی؛ الهام فلاح؛ نشر ققنوس؛ بهاره حجتی؛ کافه داستان
آن خدای جبار منتقم قهار را توی خانههای پدریشان توی کوچهپسکوچههای ایران جا گذاشته بودند. اینها اگر ناس نبودند، چه بودند؟ مخلوق نبودند؟ بنده نبودند؟...
جواد مجابی و چند کتاب آماده چاپ / آثاری که در صف انتشارند
جواد مجابی کتاب "تاریخ ایران" را یکی از بهترین کتابهای که این اواخر خوانده دانست و مطالعه آن را پیشنهاد داد.
جواد مجابی و چند کتاب آماده چاپ / آثاری که در صف انتشارند
@QOQNOOSPUB
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جواد مجابی شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و هنرهای تجسمی، با این توضیح که قبل از شیوع ویروس کرونا و تعطیل شدن چاپخانهها قرار بود چند کتابش نشر یابد به هنرآنلاین گفت: این که در انتشار کتابها تاخیر افتاده مسئلهای نیست و امیدوارم سلامت به مردم بازگردد و تندرست و ایمن باشند.
او با بیان اینکه سه کتاب در انتشارات فرهنگ معاصر در دست چاپ دارد، ادامه داد: "شناختنامه شاملو"، "شناختنامه ساعدی" و "شناختنامه جواد مجابی" عناوین این کتابها هستند که قبلا توسط نشر قطره منتشر شدند و با تغییراتی به بازار کتاب میآیند.
شاعر مجموعه "سالهای شاعرانه" همچنین از نگارش کتاب سه جلدی "خاطرات نسل آخر" خبر داد و افزود: این کتاب بسیار مفصل که از سوی نشر ثالث منتشر میشود، شامل خاطراتم با اهالی هنر تقریبا همه شاعران، نویسندگان و هنرمندان معروف این مملکت است که در طول نیم قرن با آنها دوستی و آشنایی داشتم.
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/514587
جواد مجابی کتاب "تاریخ ایران" را یکی از بهترین کتابهای که این اواخر خوانده دانست و مطالعه آن را پیشنهاد داد.
جواد مجابی و چند کتاب آماده چاپ / آثاری که در صف انتشارند
@QOQNOOSPUB
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جواد مجابی شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و هنرهای تجسمی، با این توضیح که قبل از شیوع ویروس کرونا و تعطیل شدن چاپخانهها قرار بود چند کتابش نشر یابد به هنرآنلاین گفت: این که در انتشار کتابها تاخیر افتاده مسئلهای نیست و امیدوارم سلامت به مردم بازگردد و تندرست و ایمن باشند.
او با بیان اینکه سه کتاب در انتشارات فرهنگ معاصر در دست چاپ دارد، ادامه داد: "شناختنامه شاملو"، "شناختنامه ساعدی" و "شناختنامه جواد مجابی" عناوین این کتابها هستند که قبلا توسط نشر قطره منتشر شدند و با تغییراتی به بازار کتاب میآیند.
شاعر مجموعه "سالهای شاعرانه" همچنین از نگارش کتاب سه جلدی "خاطرات نسل آخر" خبر داد و افزود: این کتاب بسیار مفصل که از سوی نشر ثالث منتشر میشود، شامل خاطراتم با اهالی هنر تقریبا همه شاعران، نویسندگان و هنرمندان معروف این مملکت است که در طول نیم قرن با آنها دوستی و آشنایی داشتم.
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/514587
خبرگزاری هنر ایران
جواد مجابی و چند کتاب آماده چاپ / آثاری که در صف انتشارند
جواد مجابی کتاب "تاریخ ایران" را یکی از بهترین کتابهای که این اواخر خوانده دانست و مطالعه آن را پیشنهاد داد.
من ایمان دارم برکات بینظیر خداوند در زندگیام جاریاند. من انفجاری از خوبیهای خداوند را خواهم دید که بهناگاه زیاد و زیادتر خواهند شد. من عظمت بیحد و حصر خداوند را تجربه خواهم کرد و همین تجربه مرا به جایگاهی بالاتر از آنچه آرزویش را داشتم ارتقا میدهد.
برکات انفجاری سر راه من قرار خواهد گرفت این باور من است.
📚#آرامش_در_پرتو_ایمان
✍️#جوئل_اوستین
📝#شبنم_سمیعیان
@qoqnoospub
برکات انفجاری سر راه من قرار خواهد گرفت این باور من است.
📚#آرامش_در_پرتو_ایمان
✍️#جوئل_اوستین
📝#شبنم_سمیعیان
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این روزها، بیشتر از هر زمان دیگری نام پرستار به گوشمان رسیده و حس قدردانی و محبت نسبت به آنها در وجود تمام ما موج میزند.🙏🏻💕
امروز، روز پرستار است و ما به پاس تمام زحمات و فداکاریهای این عزیزان که منادیان انسانیت و کرامت هستند، بر خود واجب دانستیم که این روز را به جامعهی پرستاران تبریک بگوییم.💐
پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است که شأن و منزلت واقعی پرستاران در یک روز از سال خلاصه نمیشود، بلکه آنها با تبلور حس انساندوستی در هرلحظه پرچمدار این رسالت خطیر انسانی هستند.
با ورود ویروس کرونا به ایران، شاهد تلاشهای صادقانه پرستاران هستیم🙏🏻
با مراقبت از خودمان و رعایت نکات بهداشتی باری را از دوش این عزیزان برداریم👌
📚کتاب #تاریخ_پرستاری به قلم #الیزابت_کریگ و ترجمه #فاطمه_شاداب در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است که به این مناسبت میتوانید آن را مطالعه کرده و یا به دوستان پرستار خود هدیه دهید.
@qoqnoospub
امروز، روز پرستار است و ما به پاس تمام زحمات و فداکاریهای این عزیزان که منادیان انسانیت و کرامت هستند، بر خود واجب دانستیم که این روز را به جامعهی پرستاران تبریک بگوییم.💐
پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است که شأن و منزلت واقعی پرستاران در یک روز از سال خلاصه نمیشود، بلکه آنها با تبلور حس انساندوستی در هرلحظه پرچمدار این رسالت خطیر انسانی هستند.
با ورود ویروس کرونا به ایران، شاهد تلاشهای صادقانه پرستاران هستیم🙏🏻
با مراقبت از خودمان و رعایت نکات بهداشتی باری را از دوش این عزیزان برداریم👌
📚کتاب #تاریخ_پرستاری به قلم #الیزابت_کریگ و ترجمه #فاطمه_شاداب در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است که به این مناسبت میتوانید آن را مطالعه کرده و یا به دوستان پرستار خود هدیه دهید.
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥💥
ققنوس به زودي منتشر مي كند
مردی با ارثیهٔ عجیب که شبها با سایهها زندگی میکرد.
خورشید که بالا آمد دیگر خواب به چشمانش نیامد. شب قبل، مثل همهٔ شبهای پس از شانزدهسالگی، با قمهٔ دستهمسی توی خرپشته کمین کرده بود تا قاتلهای پدربزرگ و بدخواهان خانوادهٔ عنصری را مثل همیشه غافلگیر کند. آنها مثل سایه دنبال آخرین پسر این خانواده بودند؛ یعنی او: ناصر عنصری، سیوچهار ساله، متولد اسفند. اما او از پسِ همهشان طی این سالها برآمده بود. آنها تمامی نداشتند. مثل مور و ملخ هر شب میآمدند. و هر شب نفله میشدند.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
ققنوس به زودي منتشر مي كند
مردی با ارثیهٔ عجیب که شبها با سایهها زندگی میکرد.
خورشید که بالا آمد دیگر خواب به چشمانش نیامد. شب قبل، مثل همهٔ شبهای پس از شانزدهسالگی، با قمهٔ دستهمسی توی خرپشته کمین کرده بود تا قاتلهای پدربزرگ و بدخواهان خانوادهٔ عنصری را مثل همیشه غافلگیر کند. آنها مثل سایه دنبال آخرین پسر این خانواده بودند؛ یعنی او: ناصر عنصری، سیوچهار ساله، متولد اسفند. اما او از پسِ همهشان طی این سالها برآمده بود. آنها تمامی نداشتند. مثل مور و ملخ هر شب میآمدند. و هر شب نفله میشدند.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
نویسنده کتاب «جهان و زبان در اندیشه ویتگنشتاین»:
تقسیم فلسفه به قارهای و تحلیلی فقط در آموزش کارآمد است
@qoqnoospub
طالب جابری میگوید: آیا نباید بدانیم هوسرل چه گفت و هایدگر چه شنید؟ مگر از مراودات ویتگنشتاین با فرگه آگاهی نداریم؟ آیا عجیب است که کسی فارغ از تقسیمبندیهای تحلیلی و قارهای و منطقی و زبانی، که فقط در مراحل اولیه آشنایی با فلسفه به درد میخورند، این پیوندها را دنبال کند؟
تقسیم فلسفه به قارهای و تحلیلی فقط در آموزش کارآمد است
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احمد ابوالفتحی: «طالب جابری» پژوهشگری تازهنفس در حوزه فلسفه است که به مرزبندیهای معمول در این حوزه اعتقادی ندارد. این گفتوگو با تصویری که او از نحوه ورودش به عالم فلسفه ارائه میدهد آغاز میشود و در همین تصویر میتوانیم چرایی این عدم اعتقاد به صورتبندیها را بفهمیم. او پیش از آنکه فلسفهآموز شود، فلسفهاندیش بوده است. میشود گفت از سرچشمه آغاز کرده و دلیل تاکیدش بر حرکت به سوی سرچشمهها هم شاید از همین وضعیت نشات بگیرد. گفتوگو با جابری که به بهانه انتشار کتاب «جهان و زبان در اندیشه ویتگنشتاین» صورت گرفته با پرسش درباره دلیل تاکید او درباره اهمیت حرکت به سوی آغاز شروع شده و سپس به چرایی توجه همزمان او به هایدگر، ویتگنشتاین و فرگه پرداخته است.
شما در پیشگفتار کتاب ویتگنشتاین از لزوم حرکت به سمت آغاز و سرچشمه گفتهاید و گذر از مرداب و باتلاق. از اساس خود شما فلسفیاندیشی را از کی و کجا آغاز کردید و تا چه حد توانستهاید پروژه حرکت به سمت آغاز را به پیش ببرید؟
چیزی که مرا به سوی فلسفه کشاند با تمام قدرت و ضربه ناگهانیاش، در نهایت حقیقتی بسیار ساده یا به قول هایدگر بسیار بدیهی و پیشافتاده است. اینکه: چیزی هست. تجربه همین حقیقت ساده بود که بنده را به فلسفه علاقهمند کرد. البته «علاقهمند» شاید چندان عبارت مناسبی نباشد، زیرا صرف علاقه خالی هرچقدر هم زیاد هرگز باعث نمیشد رشته مهندسی نفت را ادامه ندهم و سر از کلاسهای فلسفه درآورم. بهتر است بگویم فلسفه برایم «ضروری» شد. برایم عجیب بود که تجربه «چیزی هست» یا در بیان هایدگری «آلثیا» یا «گشایش هستی»، و در بیان ویتگنشتاینی «جهان هست»، در بازیهای زبانی روزمره هیچ جایی نداشت. در دانشگاه مهندسی که بنده در آن تحصیل میکردم میشد درباره مسائل علمی با دیگر دانشجویان بحث کرد، جای بحث سیاسی هم خالی نبود، اگر مسئله دینی هم پیش میآمد حتما چند نفر موافق و مخالف پیدا میشد که با آنها گفتگو کنی. اما من نتوانستم برای این تجربه همسخنی بیایم. این شد که به جستجو پرداختم برای یافتن فیلسوفانی که بتوانم حداقل در کتابهایشان درباره تجربه خود با آنها گفتگو کنم. شاید برایتان جالب باشد که آشنایی من با فلسفه چنان اندک بود که حتی نمیدانستم مثلا ارسطو قرنها پیش پرسش از چیستی وجود را مطرح کرده بود! این البته نقص نظام آموزشی است که گمان میکند فلسفه فقط باید در رشته انسانی در دبیرستان تدریس شود در حالی که دانشآموزان ریاضی و تجربی هم با مسائلی روبهرو خواهند شد که باعث میشود به فلسفه نیازشان بیفتد. خلاصه چنین بود که وارد دنیای اسرارآمیز و هیجانانگیز اندیشههای فلسفی شدم. خیلی اتفاقی در کتابخانه کوچک شهر کوچک دهلران به کتاب «هستی و زمان» هایدگر برخوردم و آن را صرفا به این دلیل به امانت گرفتم که کلمه «هستی» در عنوانش بود! ابدا هایدگر را نمیشناختم! و در همان قفسه کتاب دیگری که شرح کوتاهی از تفکر هایدگر بود از دکتر محمود خاتمی. به گمانم از همان موقع.....
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/549980
تقسیم فلسفه به قارهای و تحلیلی فقط در آموزش کارآمد است
@qoqnoospub
طالب جابری میگوید: آیا نباید بدانیم هوسرل چه گفت و هایدگر چه شنید؟ مگر از مراودات ویتگنشتاین با فرگه آگاهی نداریم؟ آیا عجیب است که کسی فارغ از تقسیمبندیهای تحلیلی و قارهای و منطقی و زبانی، که فقط در مراحل اولیه آشنایی با فلسفه به درد میخورند، این پیوندها را دنبال کند؟
تقسیم فلسفه به قارهای و تحلیلی فقط در آموزش کارآمد است
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احمد ابوالفتحی: «طالب جابری» پژوهشگری تازهنفس در حوزه فلسفه است که به مرزبندیهای معمول در این حوزه اعتقادی ندارد. این گفتوگو با تصویری که او از نحوه ورودش به عالم فلسفه ارائه میدهد آغاز میشود و در همین تصویر میتوانیم چرایی این عدم اعتقاد به صورتبندیها را بفهمیم. او پیش از آنکه فلسفهآموز شود، فلسفهاندیش بوده است. میشود گفت از سرچشمه آغاز کرده و دلیل تاکیدش بر حرکت به سوی سرچشمهها هم شاید از همین وضعیت نشات بگیرد. گفتوگو با جابری که به بهانه انتشار کتاب «جهان و زبان در اندیشه ویتگنشتاین» صورت گرفته با پرسش درباره دلیل تاکید او درباره اهمیت حرکت به سوی آغاز شروع شده و سپس به چرایی توجه همزمان او به هایدگر، ویتگنشتاین و فرگه پرداخته است.
شما در پیشگفتار کتاب ویتگنشتاین از لزوم حرکت به سمت آغاز و سرچشمه گفتهاید و گذر از مرداب و باتلاق. از اساس خود شما فلسفیاندیشی را از کی و کجا آغاز کردید و تا چه حد توانستهاید پروژه حرکت به سمت آغاز را به پیش ببرید؟
چیزی که مرا به سوی فلسفه کشاند با تمام قدرت و ضربه ناگهانیاش، در نهایت حقیقتی بسیار ساده یا به قول هایدگر بسیار بدیهی و پیشافتاده است. اینکه: چیزی هست. تجربه همین حقیقت ساده بود که بنده را به فلسفه علاقهمند کرد. البته «علاقهمند» شاید چندان عبارت مناسبی نباشد، زیرا صرف علاقه خالی هرچقدر هم زیاد هرگز باعث نمیشد رشته مهندسی نفت را ادامه ندهم و سر از کلاسهای فلسفه درآورم. بهتر است بگویم فلسفه برایم «ضروری» شد. برایم عجیب بود که تجربه «چیزی هست» یا در بیان هایدگری «آلثیا» یا «گشایش هستی»، و در بیان ویتگنشتاینی «جهان هست»، در بازیهای زبانی روزمره هیچ جایی نداشت. در دانشگاه مهندسی که بنده در آن تحصیل میکردم میشد درباره مسائل علمی با دیگر دانشجویان بحث کرد، جای بحث سیاسی هم خالی نبود، اگر مسئله دینی هم پیش میآمد حتما چند نفر موافق و مخالف پیدا میشد که با آنها گفتگو کنی. اما من نتوانستم برای این تجربه همسخنی بیایم. این شد که به جستجو پرداختم برای یافتن فیلسوفانی که بتوانم حداقل در کتابهایشان درباره تجربه خود با آنها گفتگو کنم. شاید برایتان جالب باشد که آشنایی من با فلسفه چنان اندک بود که حتی نمیدانستم مثلا ارسطو قرنها پیش پرسش از چیستی وجود را مطرح کرده بود! این البته نقص نظام آموزشی است که گمان میکند فلسفه فقط باید در رشته انسانی در دبیرستان تدریس شود در حالی که دانشآموزان ریاضی و تجربی هم با مسائلی روبهرو خواهند شد که باعث میشود به فلسفه نیازشان بیفتد. خلاصه چنین بود که وارد دنیای اسرارآمیز و هیجانانگیز اندیشههای فلسفی شدم. خیلی اتفاقی در کتابخانه کوچک شهر کوچک دهلران به کتاب «هستی و زمان» هایدگر برخوردم و آن را صرفا به این دلیل به امانت گرفتم که کلمه «هستی» در عنوانش بود! ابدا هایدگر را نمیشناختم! و در همان قفسه کتاب دیگری که شرح کوتاهی از تفکر هایدگر بود از دکتر محمود خاتمی. به گمانم از همان موقع.....
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/549980
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
تقسیم فلسفه به قارهای و تحلیلی فقط در آموزش کارآمد است | ایبنا
آیا نباید بدانیم هوسرل چه گفت و هایدگر چه شنید؟ مگر از مراودات ویتگنشتاین با فرگه آگاهی نداریم؟
📚ژانر مطالعه در توالت )
نویسنده مقاله: گیتی صفرزاده
نام کتاب: خواندن در توالت
نویسنده کتاب: هنری میلر https://b2n.ir/046080
مترجم کتاب: محمدرضا شکاری
ناشر: ققنوس
@qoqnoospub
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۷۱
عجیب نیست هنری میلر نویسنده آمریکایی که به شکستن ساختارها هم در زندگی شخصی و هم در نوشتن شهره بود مطلبی بنویسد به اسم خواندن در توالت. اما چیزی که هنر میلر را در این نوشته نمایان میکند بیان مجموعهای از مسائل انسان دوران مدرن و نگاهی ویژه به کتاب است، چه برای خواندن و چه نوشتن.
#وینش
#معرفی_و_نقد
#خواندن_در_توالت
#هنری_میلر
#محمدرضا_شکاری
#گیتی_صفرزاده
#ققنوس
در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/594338
نویسنده مقاله: گیتی صفرزاده
نام کتاب: خواندن در توالت
نویسنده کتاب: هنری میلر https://b2n.ir/046080
مترجم کتاب: محمدرضا شکاری
ناشر: ققنوس
@qoqnoospub
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۷۱
عجیب نیست هنری میلر نویسنده آمریکایی که به شکستن ساختارها هم در زندگی شخصی و هم در نوشتن شهره بود مطلبی بنویسد به اسم خواندن در توالت. اما چیزی که هنر میلر را در این نوشته نمایان میکند بیان مجموعهای از مسائل انسان دوران مدرن و نگاهی ویژه به کتاب است، چه برای خواندن و چه نوشتن.
#وینش
#معرفی_و_نقد
#خواندن_در_توالت
#هنری_میلر
#محمدرضا_شکاری
#گیتی_صفرزاده
#ققنوس
در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/594338
وینش | سایت معرفی و نقد کتاب
خواندن و نوشتن با توصیه های میلری - وینش | سایت معرفی و نقد کتاب
همین که عنوان کتابی خواندن در توالت باشد برای ترغیب حس کنجکاوی آدم کافی است، گیریم که این حسِ کنجکاوی با چین دادن به بینی همراه باشد!
💥💥💥💥💥💥
ققنوس به زودي منتشر مي كند:
ذهنِ بنفش
دیگر کامل دستش آمده بود در شرکتِ بنفشه چه میگذرد و آنها چه میکنند. توی دلش خالی شده بود، احساس میکرد توی شکمش هیچ عضوی ندارد و خالی خالی است. مثل پَر سبک شده بود، پَری که حتی نیمچهبادی بیجان هم میتوانست آن را توی آسمان وِیلان و سِیلان کند. احساس عجیبی بود و البته سردرنمیآورد چرا و چطور برادران یعقوبی به ایدهٔ شرکت بنفشه رسیدهاند. حتم پشتش داستانی بود.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
ققنوس به زودي منتشر مي كند:
ذهنِ بنفش
دیگر کامل دستش آمده بود در شرکتِ بنفشه چه میگذرد و آنها چه میکنند. توی دلش خالی شده بود، احساس میکرد توی شکمش هیچ عضوی ندارد و خالی خالی است. مثل پَر سبک شده بود، پَری که حتی نیمچهبادی بیجان هم میتوانست آن را توی آسمان وِیلان و سِیلان کند. احساس عجیبی بود و البته سردرنمیآورد چرا و چطور برادران یعقوبی به ایدهٔ شرکت بنفشه رسیدهاند. حتم پشتش داستانی بود.
#شب_به_خرس
#عماد_رضايي_نيك
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
Taghe Soraya ~ UpMusic
Mohsen Chavoshi ~ UpMusic
من جلد تو هستم
بر بام تو هستم
تو شمس منی
من خورشید پرستم
ای قبله مشرق ثنا گوی تو هستم
ای نای گلویت همچون نی داوود
حکم آنچه تو گویی من لال تو هستم
#طاق_ثريا
#محس_چاوشي
@qoqnoospub
بر بام تو هستم
تو شمس منی
من خورشید پرستم
ای قبله مشرق ثنا گوی تو هستم
ای نای گلویت همچون نی داوود
حکم آنچه تو گویی من لال تو هستم
#طاق_ثريا
#محس_چاوشي
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥
خيانت يا شجاعت؟
شايد هر دو
لازمه هيچكدام فكر كردن قبلي نيست
در يك لحظه و در يك چشم به هم زدن اتفاق ميافتد
شايد دليلش آن باشد كه بارها و بارها در سكوت و تاريكي تمرينش كردهايم
چنان سكوت و تاريكي كه خود از آن بيخبريم
اما با اطمينان مثل اين كه رقصي را به خاطر بياوريم قدم برميداريم
#آدمكش_كور
#مارگارت_اتوود
@qoqnoospub
خيانت يا شجاعت؟
شايد هر دو
لازمه هيچكدام فكر كردن قبلي نيست
در يك لحظه و در يك چشم به هم زدن اتفاق ميافتد
شايد دليلش آن باشد كه بارها و بارها در سكوت و تاريكي تمرينش كردهايم
چنان سكوت و تاريكي كه خود از آن بيخبريم
اما با اطمينان مثل اين كه رقصي را به خاطر بياوريم قدم برميداريم
#آدمكش_كور
#مارگارت_اتوود
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدمها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشقکش است...
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدمها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشقکش است...
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
Photo
کتاب “ وچشمهایش کهربایی بود” جزو آثار متفاوت
سال ۱۳۹۷ به انتخاب شانزدهمین دورهی جایزه ادبی واو🎖
.
و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... .
@qoqnoospub
سال ۱۳۹۷ به انتخاب شانزدهمین دورهی جایزه ادبی واو🎖
.
و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... .
@qoqnoospub
Forwarded from کتاب ستارا
افسانههای مشهور چین
مجموعه ۱۰ جلدی «افسانههای مشهور چین» با بازنویسی #دوآن_لیکسین بهتازگی در #انتشارات_آفرینگان منتشرشده است. اینکتابها بهصورت دوزبانه فارسی و چینی منتشر شدهاند.
افسانههای مندرج در اینکتابها، حقیقت ندارند اما قصههایی با ماجراها و قهرمانان عجیب دارند که دست به کارهای عجیب میزنند. اینافسانهها، قصههایی هستند که مادربزرگها برای بچهها و نوهها تعریف میکردهاند.
کتاب اول:«ققنوس زیبایی که جان پرندگان را نجات میدهد»
کتاب دوم:«زن زیبایی که به ماه پرواز میکند»
کتاب سوم:«دخترک غمگینی که از دریا انتقام میگیرد»
کتاب چهارم:«اسب سفیدی که به ساز تبدیل میشود»
کتاب پنجم:«ابرمردی که آسمان و زمین را از هم جدا میکند»
کتاب ششم:«دخترک تنهایی که به مجسمهها زندگی میبخشد»
کتاب هفتم:«پریزادهای که با جوان گاوچران ازدواج میکند»
کتاب هشتم:«پادشاهی که خواص دارویی گیاهان را کشف میکند»
کتاب نهم: «جوان فداکاری که سیل را شکست میدهد»
کتاب دهم:«فناناپذیرهایی که با اژدها پادشاهها میجنگند»
#دوآن_لیکسین
#سمیه_نوروزی
#کتاب_ستارا
https://www.instagram.com/p/CAcyFZqJLS0/?igshid=3vtgvapn6c2p
مجموعه ۱۰ جلدی «افسانههای مشهور چین» با بازنویسی #دوآن_لیکسین بهتازگی در #انتشارات_آفرینگان منتشرشده است. اینکتابها بهصورت دوزبانه فارسی و چینی منتشر شدهاند.
افسانههای مندرج در اینکتابها، حقیقت ندارند اما قصههایی با ماجراها و قهرمانان عجیب دارند که دست به کارهای عجیب میزنند. اینافسانهها، قصههایی هستند که مادربزرگها برای بچهها و نوهها تعریف میکردهاند.
کتاب اول:«ققنوس زیبایی که جان پرندگان را نجات میدهد»
کتاب دوم:«زن زیبایی که به ماه پرواز میکند»
کتاب سوم:«دخترک غمگینی که از دریا انتقام میگیرد»
کتاب چهارم:«اسب سفیدی که به ساز تبدیل میشود»
کتاب پنجم:«ابرمردی که آسمان و زمین را از هم جدا میکند»
کتاب ششم:«دخترک تنهایی که به مجسمهها زندگی میبخشد»
کتاب هفتم:«پریزادهای که با جوان گاوچران ازدواج میکند»
کتاب هشتم:«پادشاهی که خواص دارویی گیاهان را کشف میکند»
کتاب نهم: «جوان فداکاری که سیل را شکست میدهد»
کتاب دهم:«فناناپذیرهایی که با اژدها پادشاهها میجنگند»
#دوآن_لیکسین
#سمیه_نوروزی
#کتاب_ستارا
https://www.instagram.com/p/CAcyFZqJLS0/?igshid=3vtgvapn6c2p
گفتوگوي زهره حسینزادگان مدیر روابط عمومی گروه انتشاراتی ققنوس با تورج رهنما:
@qoqnoospub
تجربه و آگاهی ما برای نوشتن رمان مدرن کافی نیست
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) تازهترین کتاب تورج رهنما با عنوان «حق با شاخ نبات است» به تازگی از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است. کتابی شامل داستانهای کوتاه و مینیمال با موضوعات عمدتا تاریخی و اجتماعی که زبان طنزآمیزی دارد. رهنما که این روزها در ۸۳ سالگی خود به سر میبرد این کتاب را آخرین اثر داستانی خود و به نوعی وصیتنامه ادبی خود معرفی کرده است. رهنما دانش آموخته رشته ادبیات آلمانی، روانشناسی و تعلیم و تربیت و دارای مدرک دکتری از دانشگاه زالتسبورگ وین است. او جدای از تحقیق و تدریس زبان و ادبیات آلمانی، بخش مهمی از زندگی خود را صرف ترجمه و معرفی ادبیات آلمان در ایران و نیز ترجمه برخی از آثار ایرانی به زبان آلمانی کرده است و به همین مناسبت نیز در فروردین ماه سال ۱۳۸۱ موفق به دریافت نشان گوته به عنوان عالیترین نشان فرهنگی کشور آلمان شد. به مناسبت انتشار تازهترین اثر داستانی رهنما گپی کوتاه با او داشتیم که در ادامه میخوانید:
آقای رهنما شما وارد هشتمین دهه از زندگی خود شدهاید. در این میان کاری بوده که بیشتر از همه دوست داشته باشید انجامش بدهید و موفق به اجرای آن نشده باشید؟
نه! هیچ کاری! و این را هم بگویم که کار امروز کاملا مورد رضایت من است. منتهی باید بگویم که روزی که من نتوانم بنویسم، روز مرگ من است.
مسألهای بوده که در این سالها شما را آزرده خاطر کرده باشد؟
بله. سانسور کتاب
فکر کنم که روح این موضوع و اعتراض به آن را میشود به نوعی در کتاب تازهتان هم دید. به نظرم «حق با شاخ نبات است» اثری اعتراضی و در عین حال طنز است کتابی آکنده از حرفهای ناگفته که با بیان مینیمال به آنها اشاره شده است.
به باور من مجموعه «حق با شاخنبات است» کتاب تاریخی نیست. من آن را مجموعهای از داستانهای واقعی و تخیلی میدانم و البته گاهی هم این داستانها طنزآمیز میشود...
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/788414
@qoqnoospub
تجربه و آگاهی ما برای نوشتن رمان مدرن کافی نیست
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) تازهترین کتاب تورج رهنما با عنوان «حق با شاخ نبات است» به تازگی از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است. کتابی شامل داستانهای کوتاه و مینیمال با موضوعات عمدتا تاریخی و اجتماعی که زبان طنزآمیزی دارد. رهنما که این روزها در ۸۳ سالگی خود به سر میبرد این کتاب را آخرین اثر داستانی خود و به نوعی وصیتنامه ادبی خود معرفی کرده است. رهنما دانش آموخته رشته ادبیات آلمانی، روانشناسی و تعلیم و تربیت و دارای مدرک دکتری از دانشگاه زالتسبورگ وین است. او جدای از تحقیق و تدریس زبان و ادبیات آلمانی، بخش مهمی از زندگی خود را صرف ترجمه و معرفی ادبیات آلمان در ایران و نیز ترجمه برخی از آثار ایرانی به زبان آلمانی کرده است و به همین مناسبت نیز در فروردین ماه سال ۱۳۸۱ موفق به دریافت نشان گوته به عنوان عالیترین نشان فرهنگی کشور آلمان شد. به مناسبت انتشار تازهترین اثر داستانی رهنما گپی کوتاه با او داشتیم که در ادامه میخوانید:
آقای رهنما شما وارد هشتمین دهه از زندگی خود شدهاید. در این میان کاری بوده که بیشتر از همه دوست داشته باشید انجامش بدهید و موفق به اجرای آن نشده باشید؟
نه! هیچ کاری! و این را هم بگویم که کار امروز کاملا مورد رضایت من است. منتهی باید بگویم که روزی که من نتوانم بنویسم، روز مرگ من است.
مسألهای بوده که در این سالها شما را آزرده خاطر کرده باشد؟
بله. سانسور کتاب
فکر کنم که روح این موضوع و اعتراض به آن را میشود به نوعی در کتاب تازهتان هم دید. به نظرم «حق با شاخ نبات است» اثری اعتراضی و در عین حال طنز است کتابی آکنده از حرفهای ناگفته که با بیان مینیمال به آنها اشاره شده است.
به باور من مجموعه «حق با شاخنبات است» کتاب تاریخی نیست. من آن را مجموعهای از داستانهای واقعی و تخیلی میدانم و البته گاهی هم این داستانها طنزآمیز میشود...
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/788414
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
تجربه و آگاهی ما برای نوشتن رمان مدرن کافی نیست | ایبنا
فکر میکنم که ما در زمینه رمان و بهویژه رمان مدرن تجربه و آگاهی کافی نداریم و هنوز در این مسیر رشد نکردهایم. شاید دلیل آن آشنا نبودن شماری از نویسندگان ما با زبانهای خارجی باشد.
از ادبیات، تاریخ و فلسفه به یک اندازه پرسش دارم
گفت و گوي دكتر زهره حسينزادگان با سیاوش جمادی درباره کتاب «هستی و زمان»
روزنامه اعتماد
@qoqnoospub
ادامه در لينك زير
https://b2n.ir/534029
گفت و گوي دكتر زهره حسينزادگان با سیاوش جمادی درباره کتاب «هستی و زمان»
روزنامه اعتماد
@qoqnoospub
ادامه در لينك زير
https://b2n.ir/534029
انتشارات ققنوس
از ادبیات، تاریخ و فلسفه به یک اندازه پرسش دارم گفت و گوي دكتر زهره حسينزادگان با سیاوش جمادی درباره کتاب «هستی و زمان» روزنامه اعتماد @qoqnoospub ادامه در لينك زير https://b2n.ir/534029
از ادبیات، تاریخ و فلسفه به یک اندازه پرسش دارم
گفت و گوي دكتر زهره حسينزادگان با سیاوش جمادی
درباره کتاب «هستی و زمان» به بهانه سالمرگ مارتین هایدگر
روزنامه اعتماد
@qoqnoospub
سیاوش جمادی از جمله مترجمانی است که هم در حوزه هنر و ادبیات کار کرده، هم در زمینه فلسفه و هم متونی را با درونمایه های بینامتنی-مثلا فلسفه و سیاست یا هنر و مفهوم هستی شناختی زمان- به فارسی برگردانده است.نویسنده، مترجم و اندیشمند خوش رو و مهربان ما این روزها چهارمین ماه از شصت و نهمین سال زندگی خود را می گذراند. چند سالی است ناخوشی های جسمانی کمتر مجال کار یا حضور در محافل و جمع ها را به او داده و بالطبع پذیرش دعوت به گفت وگو با جراید هم کمتر برایش میسر بوده و از این منظر، شرکت در مصاحبتی پیرامون «هستی و زمان»، کتاب مهمی که حدود یک و نیم دهه پیش به فارسی برگردانده را باید به فال نیک گرفت. جمادی، بهمن ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد اما دوران کودکی و نوجوانی اش به سبب مقتضیات خانوادگی در شهرهای دیگری گذشت. او سال های تحصیل در دبستان و دبیرستان را در جهرم و شیراز گذراند و این اقتضای کسوت نظامی پدر بود. در سال ۱۳۴۹ در رشته طبیعی دیپلم گرفت. پس از فارغ التحصیلی از مقطع دبیرستان، بلافاصله وارد دانشگاه شد، آن هم دانشگاه تهران که ورود به آن در آن سال ها دردسرهای خودش را داشت. چهار سال در مقام دانشجوی حقوق در دانشگاه تهران تحصیل کرد و در سال ۱۳۵۳ یعنی در ۲۳ سالگی، به عنوان کارشناس و دانش آموخته حقوق فارغ التحصیل شد.
پس از پایان دوره لیسانس، جمادی که بنا داشت ادامه تحصیل بدهد، همچون بزنگاه میان دیپلم و لیسانس که بلافاصله از محصلی در رشته طبیعی دبیرستان به کسوت دانشجوی حقوق دانشگاه تهران درآمد، این بار هم بدون آنکه فاصله ای بین دو ترم تحصیلی اش بیفتد، از دانشگاه تهران به دانشگاهی رفت که امروز با نام دانشگاه علامه طباطبایی شناخته میشود. او در آنجا دو سال دانشجوی ادبیات انگلیسی و فلسفه غرب بود و در سال ۱۳۵۵ به عنوان کارشناس ارشد این رشته فارغ التحصیل شد. میل او به کارهای بینامتنی را در همان دوره فوق لیسانس به ویژه در عنوان و موضوع پایان نامه اش می توان آشکارا دید: «نقش درونمایه ای و مضمونی زمان در «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر.»
از جمادی کتاب های مختلفی منتشر شده است و همان طور که اشاره شد محتوای کتاب هایی که به فارسی برگردانده، از فلسفه تا سینما و ادبیات و سیاست را دربر می گیرد، چنان که در حوزه ادبیات می توان به کتابی چون «یادبود ایوب در جهان کافکا» (همراه با آثاری از کافکا) یا «سیری در جهان کافکا» اشاره کرد.
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/534029
گفت و گوي دكتر زهره حسينزادگان با سیاوش جمادی
درباره کتاب «هستی و زمان» به بهانه سالمرگ مارتین هایدگر
روزنامه اعتماد
@qoqnoospub
سیاوش جمادی از جمله مترجمانی است که هم در حوزه هنر و ادبیات کار کرده، هم در زمینه فلسفه و هم متونی را با درونمایه های بینامتنی-مثلا فلسفه و سیاست یا هنر و مفهوم هستی شناختی زمان- به فارسی برگردانده است.نویسنده، مترجم و اندیشمند خوش رو و مهربان ما این روزها چهارمین ماه از شصت و نهمین سال زندگی خود را می گذراند. چند سالی است ناخوشی های جسمانی کمتر مجال کار یا حضور در محافل و جمع ها را به او داده و بالطبع پذیرش دعوت به گفت وگو با جراید هم کمتر برایش میسر بوده و از این منظر، شرکت در مصاحبتی پیرامون «هستی و زمان»، کتاب مهمی که حدود یک و نیم دهه پیش به فارسی برگردانده را باید به فال نیک گرفت. جمادی، بهمن ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد اما دوران کودکی و نوجوانی اش به سبب مقتضیات خانوادگی در شهرهای دیگری گذشت. او سال های تحصیل در دبستان و دبیرستان را در جهرم و شیراز گذراند و این اقتضای کسوت نظامی پدر بود. در سال ۱۳۴۹ در رشته طبیعی دیپلم گرفت. پس از فارغ التحصیلی از مقطع دبیرستان، بلافاصله وارد دانشگاه شد، آن هم دانشگاه تهران که ورود به آن در آن سال ها دردسرهای خودش را داشت. چهار سال در مقام دانشجوی حقوق در دانشگاه تهران تحصیل کرد و در سال ۱۳۵۳ یعنی در ۲۳ سالگی، به عنوان کارشناس و دانش آموخته حقوق فارغ التحصیل شد.
پس از پایان دوره لیسانس، جمادی که بنا داشت ادامه تحصیل بدهد، همچون بزنگاه میان دیپلم و لیسانس که بلافاصله از محصلی در رشته طبیعی دبیرستان به کسوت دانشجوی حقوق دانشگاه تهران درآمد، این بار هم بدون آنکه فاصله ای بین دو ترم تحصیلی اش بیفتد، از دانشگاه تهران به دانشگاهی رفت که امروز با نام دانشگاه علامه طباطبایی شناخته میشود. او در آنجا دو سال دانشجوی ادبیات انگلیسی و فلسفه غرب بود و در سال ۱۳۵۵ به عنوان کارشناس ارشد این رشته فارغ التحصیل شد. میل او به کارهای بینامتنی را در همان دوره فوق لیسانس به ویژه در عنوان و موضوع پایان نامه اش می توان آشکارا دید: «نقش درونمایه ای و مضمونی زمان در «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر.»
از جمادی کتاب های مختلفی منتشر شده است و همان طور که اشاره شد محتوای کتاب هایی که به فارسی برگردانده، از فلسفه تا سینما و ادبیات و سیاست را دربر می گیرد، چنان که در حوزه ادبیات می توان به کتابی چون «یادبود ایوب در جهان کافکا» (همراه با آثاری از کافکا) یا «سیری در جهان کافکا» اشاره کرد.
ادامه در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/534029
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیات داوران جایزه مهرگان ادب مجموعه داستان بوطیقای شیطان نوشته علیرضا لبش از نشر هیلا به دلیل تخیلی خلاقانه و به کارگیری امر غریب همراه با آغازهایی فرامتنی، جذاب و متناسب با اتمسفر هر داستان، استفاده از طنزی عمیق که علاوه بر انسجام ساختاری در پایانبندی، مسیر معنایی اثر را نزد مخاطب معکوس میکند، را به عنوان مجموعه داستانهای تقدیرشده جایزه مهرگان ادب انتخاب کرده و شایسته دریافت لوح تقدیر مهرگان ادب میداند.
هيأت داوران جایزه مهرگان ادب
دهم خردادماه 1399
جواد اسحاقیان هلن اولیائینیا حسین آتشپرور پروین سلاجقه
سیاوش گلشیری لیلا صادقی ابوالفضل حسینی@qoqnoospublication
هيأت داوران جایزه مهرگان ادب
دهم خردادماه 1399
جواد اسحاقیان هلن اولیائینیا حسین آتشپرور پروین سلاجقه
سیاوش گلشیری لیلا صادقی ابوالفضل حسینی@qoqnoospublication