This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهرم، قاتل زنجیرهای، کتاب تازه انتشارات ققنوس📚
سادگی روایت در عین جذابیت، شخصیتپردازی دقیق و موشکافانه در کنار طنز سیاه، این کتاب را به اثری خواندنی و محبوب تبدیل کرده است.✅
خواهرم، قاتل زنجیرهای، اثر تحسینبرانگیز نویسندۀ جوانِ نیجریهای اویینکان بریت وِیت، داستانِ رازآلود زندگی دو خواهر به نامهای کورده و آیولاست، دو خواهر با دو دنیای کاملاً متفاوت.
کورده، خواهر بزرگتر که پرستاری وظیفهشناس و خوشقلب است، تمام تلاشش را میکند تا از رازهای سربه مهر زندگی خواهر کوچکترش آیولا محافظت کند، خواهری که زیبایی فریبندهاش همواره برای او و خانوادهاش دردسر درست میکند.
همین حالا میتوانید این کتاب را از طریق سایت گروه انتشاراتی ققنوس سفارش دهید.
https://qoqnoos.ir/Fa/
@qoqnoospub
#انتشارات_ققنوس #خواهرم_قاتل_زنجیره_ای #اویینکان_بریت_ویت #سحر_قدیمی #نشر_ققنوس #داستان_جنایی
@qoqnoospub
سادگی روایت در عین جذابیت، شخصیتپردازی دقیق و موشکافانه در کنار طنز سیاه، این کتاب را به اثری خواندنی و محبوب تبدیل کرده است.✅
خواهرم، قاتل زنجیرهای، اثر تحسینبرانگیز نویسندۀ جوانِ نیجریهای اویینکان بریت وِیت، داستانِ رازآلود زندگی دو خواهر به نامهای کورده و آیولاست، دو خواهر با دو دنیای کاملاً متفاوت.
کورده، خواهر بزرگتر که پرستاری وظیفهشناس و خوشقلب است، تمام تلاشش را میکند تا از رازهای سربه مهر زندگی خواهر کوچکترش آیولا محافظت کند، خواهری که زیبایی فریبندهاش همواره برای او و خانوادهاش دردسر درست میکند.
همین حالا میتوانید این کتاب را از طریق سایت گروه انتشاراتی ققنوس سفارش دهید.
https://qoqnoos.ir/Fa/
@qoqnoospub
#انتشارات_ققنوس #خواهرم_قاتل_زنجیره_ای #اویینکان_بریت_ویت #سحر_قدیمی #نشر_ققنوس #داستان_جنایی
@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پری_از_بال_ققنوس
جلو اشکهایی را که هر آن نزدیک بود جاری شود گرفتم و سعی کردم صدایم نلرزد و گفتم: «پس تابیتا مادرم نبود.»
زیلا گفت: «بستگی دارد مادر را چطور تعریف کنی. به نظرت مادر کسی است که تو را به دنیا آورده یا کسی که تو را بیشتر از همه دوست دارد؟»
گفتم: «نمیدانم. شاید کسی باشد که بیشتر از همه دوستم دارد.»
از کتابِ #وصیتها
#مارگارت_اتوود
#نسترن_ظهیری
#نشر_ققنوس
@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
جلو اشکهایی را که هر آن نزدیک بود جاری شود گرفتم و سعی کردم صدایم نلرزد و گفتم: «پس تابیتا مادرم نبود.»
زیلا گفت: «بستگی دارد مادر را چطور تعریف کنی. به نظرت مادر کسی است که تو را به دنیا آورده یا کسی که تو را بیشتر از همه دوست دارد؟»
گفتم: «نمیدانم. شاید کسی باشد که بیشتر از همه دوستم دارد.»
از کتابِ #وصیتها
#مارگارت_اتوود
#نسترن_ظهیری
#نشر_ققنوس
@qoqnoospub