چرا دایرهالمعارف فلسفی استنفورد؟
مصطفي ملكيان|دایرهالمعارف فلسفی استنفورد که توسط انتشارات دانشگاه استنفورد در امریکا منتشر میشود، هفت ویژگی دارد که من مجموع این هفت ویژگی را در هیچ دایرهالمعارف فلسفی دیگری به زبانهای انگلیسی و آلمانی ندیدهام و از این حیث در این دو زبان، بهترین دایرهالمعارف فلسفی است. 1- تفصیلی بودن: در دو زبان انگلیسی و آلمانی هیچ دایرهالمعارف فلسفی به این مفصل نداریم. اگر کل این دایرهالمعارف به فارسی ترجمه شود، کتابی حدودا شصت هزار صفحهای میشود، یعنی 120 جلد 500 صفحهای. این ویژگی بسیار مهم است، زیرا هرچه دایرهالمعارف مختصرتر میشود، میزان فشردگی مطالب بیشتر شده و در نتیجه میزان در دسترس بودن و آسانیاب بودن آن کمتر میشود. 2- جامع بودن: هیچ مبحث و مطلب فلسفی سراغ ندارم که این دایرهالمعارف به آن نپرداخته باشد. 3- روزآمد بودن: ما دایرهالمعارفی از این جدیدتر نداریم و کاملا بهروز و کارآمد است، ضمن آنکه دايما در حال بهروزتر شدن است، یعنی دايما در مقالات تجدیدنظر میشود. در برخی مقالات تاکنون 7بار تجدیدنظر شده و در مطالب آن اصلاحات و حذف و اضافه صورت گرفته است. این امر باعث نو شدن مطالب دایرهالمعارف میشود. وقفهای هم در این نو شدن نیست و همچنان روند فعال است. 4- تکثر و تنوع نظرات: این دایرهالمعارف در باب هر موضوع یا مساله یا مشکل فلسفی نظرات متضاد را هم بیان میکند. گاهی در باب یک موضوع یا مساله یا مشکل فلسفی سه مدخل آمده که نظرات نویسندگان این سه مدخل با یکدیگر متضاد است و گاهی متخالف با هم است. این ویژگی برای اهل فلسفهای که نمیخواهد در تنگنای یک نظر باقی بماند، آموزنده و مفید است. 5- فقدان تنگنظری: از دو جهت در این دایرهالمعارف تنگنظری نمیبینیم. اولا فقط فلسفه غرب نیست و فلسفههای دیگر در سایر نقاط جهان هم مثل فلسفه در جهان اسلام، هند، چین، ژاپن، آفریقا، کره و... هم مورد توجه این دایرهالمعارف است. ثانیا در باب فلسفه غرب هم صرفا به فلسفه در کشورهای آنگلوساکسون و آنگلوآمریکن اکتفا نشده و به همان میزان که به این فلسفهها که بیشتر گرایش تحلیلی دارند، پرداخته، به فلسفههای بر اروپا یا فلسفههای قارهای (continetial philosophy) هم پرداخته است. درحالی که مثلا دایرهالمعارف فلسفی پل ادوارزد یا دایرهالمعارف فلسفی راتلج خیلی کم به فلسفههای در اروپا میپردازند، حتی کشورهای اروپایی که امروزه چندان فلسفههای قوی عرضه نکردهاند، مثل اسپانیا، پرتغال و یونان امروز. 6- عمق مطالب: این دایرهالمعارف در باب هر موضوعی معمولا عمیقتر از سایر دایرهالمعارفها بحث کرده است. 7- دشوار بودن: از این نظر بهتر است دانشجویان سالهای اول فلسفه در زبان انگلیسی با دایرهالمعارفهای پل ادوارزد و راتلج کار کنند، اما برای دانشجویان دورههای بالاتر استنفورد به تمام معنا سنگ تمام گذاشته و هر چیزی را با نهایت عمق بیان کرده است. از جهت این هفت ویژگی هیچ دایرهالمعارف فلسفی در زبانهای انگلیسی و آلمانی نمیشناسم که به اندازه دایرهالمعارف فلسفی استنفورد برای کسانی که به شعب مختلف فلسفی علاقهمند هستند، سودمند باشد.
روزنامه اعتماد ۲۳ خرداد ۱۴۰۳
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/218219/
@qoqnoospub
مصطفي ملكيان|دایرهالمعارف فلسفی استنفورد که توسط انتشارات دانشگاه استنفورد در امریکا منتشر میشود، هفت ویژگی دارد که من مجموع این هفت ویژگی را در هیچ دایرهالمعارف فلسفی دیگری به زبانهای انگلیسی و آلمانی ندیدهام و از این حیث در این دو زبان، بهترین دایرهالمعارف فلسفی است. 1- تفصیلی بودن: در دو زبان انگلیسی و آلمانی هیچ دایرهالمعارف فلسفی به این مفصل نداریم. اگر کل این دایرهالمعارف به فارسی ترجمه شود، کتابی حدودا شصت هزار صفحهای میشود، یعنی 120 جلد 500 صفحهای. این ویژگی بسیار مهم است، زیرا هرچه دایرهالمعارف مختصرتر میشود، میزان فشردگی مطالب بیشتر شده و در نتیجه میزان در دسترس بودن و آسانیاب بودن آن کمتر میشود. 2- جامع بودن: هیچ مبحث و مطلب فلسفی سراغ ندارم که این دایرهالمعارف به آن نپرداخته باشد. 3- روزآمد بودن: ما دایرهالمعارفی از این جدیدتر نداریم و کاملا بهروز و کارآمد است، ضمن آنکه دايما در حال بهروزتر شدن است، یعنی دايما در مقالات تجدیدنظر میشود. در برخی مقالات تاکنون 7بار تجدیدنظر شده و در مطالب آن اصلاحات و حذف و اضافه صورت گرفته است. این امر باعث نو شدن مطالب دایرهالمعارف میشود. وقفهای هم در این نو شدن نیست و همچنان روند فعال است. 4- تکثر و تنوع نظرات: این دایرهالمعارف در باب هر موضوع یا مساله یا مشکل فلسفی نظرات متضاد را هم بیان میکند. گاهی در باب یک موضوع یا مساله یا مشکل فلسفی سه مدخل آمده که نظرات نویسندگان این سه مدخل با یکدیگر متضاد است و گاهی متخالف با هم است. این ویژگی برای اهل فلسفهای که نمیخواهد در تنگنای یک نظر باقی بماند، آموزنده و مفید است. 5- فقدان تنگنظری: از دو جهت در این دایرهالمعارف تنگنظری نمیبینیم. اولا فقط فلسفه غرب نیست و فلسفههای دیگر در سایر نقاط جهان هم مثل فلسفه در جهان اسلام، هند، چین، ژاپن، آفریقا، کره و... هم مورد توجه این دایرهالمعارف است. ثانیا در باب فلسفه غرب هم صرفا به فلسفه در کشورهای آنگلوساکسون و آنگلوآمریکن اکتفا نشده و به همان میزان که به این فلسفهها که بیشتر گرایش تحلیلی دارند، پرداخته، به فلسفههای بر اروپا یا فلسفههای قارهای (continetial philosophy) هم پرداخته است. درحالی که مثلا دایرهالمعارف فلسفی پل ادوارزد یا دایرهالمعارف فلسفی راتلج خیلی کم به فلسفههای در اروپا میپردازند، حتی کشورهای اروپایی که امروزه چندان فلسفههای قوی عرضه نکردهاند، مثل اسپانیا، پرتغال و یونان امروز. 6- عمق مطالب: این دایرهالمعارف در باب هر موضوعی معمولا عمیقتر از سایر دایرهالمعارفها بحث کرده است. 7- دشوار بودن: از این نظر بهتر است دانشجویان سالهای اول فلسفه در زبان انگلیسی با دایرهالمعارفهای پل ادوارزد و راتلج کار کنند، اما برای دانشجویان دورههای بالاتر استنفورد به تمام معنا سنگ تمام گذاشته و هر چیزی را با نهایت عمق بیان کرده است. از جهت این هفت ویژگی هیچ دایرهالمعارف فلسفی در زبانهای انگلیسی و آلمانی نمیشناسم که به اندازه دایرهالمعارف فلسفی استنفورد برای کسانی که به شعب مختلف فلسفی علاقهمند هستند، سودمند باشد.
روزنامه اعتماد ۲۳ خرداد ۱۴۰۳
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/218219/
@qoqnoospub
روزنامه اعتماد
چرا دایرهالمعارف فلسفی استنفورد؟
مصطفي ملكيان|دایرهالمعارف فلسفی استنفورد که توسط انتشارات دانشگاه استنفورد در امریکا منتشر میشود، هفت ویژگی دارد که من مجموع این هفت ویژگی را در هیچ دایرهالمعارف فلسفی دیگری به زبانهای انگلیسی و آلمانی ندیدهام و از این حیث در این دو زبان، بهترین دایرهالمعارف…
پدرم
اورهان پاموک
ترجمهی بهاره فریسآبادی
انتشارات ققنوس
چاپ اول/ ۱۳۹۷
وقتی #اورهان_پاموک، در بیست و چند سالگی، اولین رمانش را مینویسد و به پدرش میدهد، با شوروشوق و تمجید فراوان او مواجه میشود و نیز با این پیشبینی که او روزگاری جایزهی نوبل ادبیات را خواهد برد! شاید همین رفتار است که جملهی پایانی خطابهی پاموک هنگام دریافت جایزهی نوبل ادبیات را عمق میبخشد: «بسیار دلم میخواست که امروز پدرم هم در میان ما بود.»
پدرم اولین کتاب از سری پانورامای انتشارات ققنوس است، مجموعهای که میکوشد با متنهای کوتاه از نویسندگان برجسته ــ خواه پارهای از آثار آنها و خواه گزیدهای یا داستان کوتاهی ــ خوانندگان را با جهان آثار بزرگ ادبی آشنا کند.
کتاب شامل سه متن است: روایتی از مرگ پدر پاموک و مواجههی نویسنده با این اتفاق، داستان کوتاه خودزندگینامهواری با نام «از پشت پنجره»، و متنی با نام «چمدان پدرم» که درواقع سخنرانی پاموک در مراسم دریافت جایزهی نوبل است. در هر سه متن عنصر اصلیِ حاضر و غایب «پدر» است، همان پدر ثروتمند، جذاب و زیبایی که «نوعی خوشبینی همیشگی، اعتمادبهنفسی بینظیر و سادگی برآمده از خوبی» او را از بقیهی پدرها متمایز میکند و غیبتهای مداومش هم خدشهای به شخصیتش وارد نمیسازد.
پاموک جز بهنیکی از پدرش سخن نمیراند و آنچه از زندگی خانوادگیشان بازمینماید صادقانه و بدون سوگیری است: آقای گوندوز پاموک شاید همسر ایدئالی نباشد (این را میتوان از آنچه در «از پشت پنجره» از احساسات مادر خانواده روایت میشود دریافت)، اما قطعاً پدر بینظیری است که جز با محبت و همدلی با فرزندانش تا نکرده، و همین رویکرد است که راه پیشرفت را برای اورهان باز میکند.
کتاب کوبنده میآغازد ــ «آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است.» ــ و با هیجان و انتظار خاتمه مییابد: نوشتههای داخل چمدان پدر پاموک چیست و چه کیفیتی دارد. در این ضمن، نگاه پاموک به ادبیات و نوشتن هم برای خواننده روشن میشود.
اگر چیزی از پاموک نخواندهاید، این کتاب جمعوجور میتواند مدخل خوبی به جهان فکری و داستانی این نویسنده باشد؛ اگر هم آثار دیگر او را خواندهاید، پدرم شناخت بهتر و نزدیکتری از نامدارترین نویسندهی ترکیه در اختیارتان میگذارد. ترجمهی کتاب نیز قابل قبول و روان است.
این یادداشت را با بخش تفکربرانگیزی از کتاب پدرم به پایان میبرم:
«اجتماعات انسانی، قبایل و ملتها مادامی که به ادبیات ارج مینهادند و شنوندگان خوبی برای نویسندگان خود محسوب میشدند هوشیارتر، غنیتر و مترقی بودند و، همانطور که بر همهی ما روشن است، کتابسوزیها و خفیف و خرد شمردن نویسندگان همواره خبررسان روزهای تاریک و جهل ملتها بوده.»
از پاموک در کانال ویراستار:
ــ استانبول
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۲)
حسین جاوید
@Virastaar
@qoqnoospub
اورهان پاموک
ترجمهی بهاره فریسآبادی
انتشارات ققنوس
چاپ اول/ ۱۳۹۷
وقتی #اورهان_پاموک، در بیست و چند سالگی، اولین رمانش را مینویسد و به پدرش میدهد، با شوروشوق و تمجید فراوان او مواجه میشود و نیز با این پیشبینی که او روزگاری جایزهی نوبل ادبیات را خواهد برد! شاید همین رفتار است که جملهی پایانی خطابهی پاموک هنگام دریافت جایزهی نوبل ادبیات را عمق میبخشد: «بسیار دلم میخواست که امروز پدرم هم در میان ما بود.»
پدرم اولین کتاب از سری پانورامای انتشارات ققنوس است، مجموعهای که میکوشد با متنهای کوتاه از نویسندگان برجسته ــ خواه پارهای از آثار آنها و خواه گزیدهای یا داستان کوتاهی ــ خوانندگان را با جهان آثار بزرگ ادبی آشنا کند.
کتاب شامل سه متن است: روایتی از مرگ پدر پاموک و مواجههی نویسنده با این اتفاق، داستان کوتاه خودزندگینامهواری با نام «از پشت پنجره»، و متنی با نام «چمدان پدرم» که درواقع سخنرانی پاموک در مراسم دریافت جایزهی نوبل است. در هر سه متن عنصر اصلیِ حاضر و غایب «پدر» است، همان پدر ثروتمند، جذاب و زیبایی که «نوعی خوشبینی همیشگی، اعتمادبهنفسی بینظیر و سادگی برآمده از خوبی» او را از بقیهی پدرها متمایز میکند و غیبتهای مداومش هم خدشهای به شخصیتش وارد نمیسازد.
پاموک جز بهنیکی از پدرش سخن نمیراند و آنچه از زندگی خانوادگیشان بازمینماید صادقانه و بدون سوگیری است: آقای گوندوز پاموک شاید همسر ایدئالی نباشد (این را میتوان از آنچه در «از پشت پنجره» از احساسات مادر خانواده روایت میشود دریافت)، اما قطعاً پدر بینظیری است که جز با محبت و همدلی با فرزندانش تا نکرده، و همین رویکرد است که راه پیشرفت را برای اورهان باز میکند.
کتاب کوبنده میآغازد ــ «آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است.» ــ و با هیجان و انتظار خاتمه مییابد: نوشتههای داخل چمدان پدر پاموک چیست و چه کیفیتی دارد. در این ضمن، نگاه پاموک به ادبیات و نوشتن هم برای خواننده روشن میشود.
اگر چیزی از پاموک نخواندهاید، این کتاب جمعوجور میتواند مدخل خوبی به جهان فکری و داستانی این نویسنده باشد؛ اگر هم آثار دیگر او را خواندهاید، پدرم شناخت بهتر و نزدیکتری از نامدارترین نویسندهی ترکیه در اختیارتان میگذارد. ترجمهی کتاب نیز قابل قبول و روان است.
این یادداشت را با بخش تفکربرانگیزی از کتاب پدرم به پایان میبرم:
«اجتماعات انسانی، قبایل و ملتها مادامی که به ادبیات ارج مینهادند و شنوندگان خوبی برای نویسندگان خود محسوب میشدند هوشیارتر، غنیتر و مترقی بودند و، همانطور که بر همهی ما روشن است، کتابسوزیها و خفیف و خرد شمردن نویسندگان همواره خبررسان روزهای تاریک و جهل ملتها بوده.»
از پاموک در کانال ویراستار:
ــ استانبول
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۲)
حسین جاوید
@Virastaar
@qoqnoospub
Telegram
ویراستار
استانبول
(خاطرات و شهر)
اورهان پاموک
ترجمهی شهلا طهماسبی
انتشارات نیلوفر
چاپ اول/ ۱۳۹۱
«من هنگام توصیف خود استانبول را توصیف کردهام و هنگام توصیف استانبول خود را توصیف کردهام.» (ص ۳۸۲)
این جملهی پاموک را شاید بتوان خلاصهی این کتاب مستطاب دانست،…
(خاطرات و شهر)
اورهان پاموک
ترجمهی شهلا طهماسبی
انتشارات نیلوفر
چاپ اول/ ۱۳۹۱
«من هنگام توصیف خود استانبول را توصیف کردهام و هنگام توصیف استانبول خود را توصیف کردهام.» (ص ۳۸۲)
این جملهی پاموک را شاید بتوان خلاصهی این کتاب مستطاب دانست،…
کارن هورنای یکی از پیشگامان روانکاوی در کتاب روانشناسی زنان برخی از تعاریف فروید دربارۀ رشد روانی-جنسی را زیر سؤال میبرد و در مقابل غلبۀ نگاه مردانه در روانکاوی میایستد. این کتاب شامل سیر تکامل نظریات هورنای در باب روانشناسی زنان و اختلاف آرای او با فروید است. او در این کتاب با تکیه بر مشاهدات بالینی، به مسائلی چون سردمزاجی، آرمان تک همسری، تضادهای مادری، بی اعتمادی میان دو جنس، آزارخواهی زنان و نیاز رنجورانه به عشق میپردازد.
#روانشناسی_زنان
@qoqnoospub
#روانشناسی_زنان
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نکته جزئی رمانی تاریخی و مستند است. داستان زنی فلسطینی است که در تابستان هزار و نهصد و چهل و نه مورد تجاوز گروهی از سربازان اسرائیلی قرار میگیرد و جسدش در بیابان دفن میشود. اسناد این جنایت، چهل سال بعد توسط ارتش اسرائیل منتشر میشود. اما همین اسناد جنگی یک نکتهٔ جزئی دارد که باعث میشود، سرنوشت زنی دیگر هم تغییر کند.
این رمان برگرفته از یک اتفاق واقعی است. عدنیه شبلی معتقد است واقعیت را به نفع داستان تغییر داده. آنچه در این کتاب در اختیار خواننده قرار گرفته بسیار فراتر از اتفاق واقعی است. اثری ضد جنگ و در ستایش زندگی.
.
این کتاب نامزد جایزهٔ بینالمللی بوکر، جایزهٔ کتاب ملی و برندهٔ جایزهٔ بنیاد ادبی لیتپروم
در کشور آلمان شده است.
#نکته_جزئی
@qoqnoospub
این رمان برگرفته از یک اتفاق واقعی است. عدنیه شبلی معتقد است واقعیت را به نفع داستان تغییر داده. آنچه در این کتاب در اختیار خواننده قرار گرفته بسیار فراتر از اتفاق واقعی است. اثری ضد جنگ و در ستایش زندگی.
.
این کتاب نامزد جایزهٔ بینالمللی بوکر، جایزهٔ کتاب ملی و برندهٔ جایزهٔ بنیاد ادبی لیتپروم
در کشور آلمان شده است.
#نکته_جزئی
@qoqnoospub
Forwarded from Afarinegan Publisher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کتاب دنیای شگفت انگیز فلسفه ✨✍🏼📚
▪️کشف کنید چطور فلسفه میتواند به شما بیاموزد که از ذهنتان به شیوه های کاملا جدید و هیجان انگیز استفاده کنید.
این کتاب نشان میدهد تمام چیزی که شما نیاز دارید ذهنی جستجوگر است.
در این کتاب با فیلسوفان مشهور آشنا میشویم،کسانی که تفکر ما را در مورد خودمان و شیوه زندگی مان شکل دادند.
نویسنده سارا تاملی
مترجم پریسا صیادی و سرور صیادی
تعداد صفحات ۱۴۰ صفحه
#آفرینگان #انتشارات_آفرینگان #گروه_انتشاراتی_ققنوس #کودک #نوجوان
@afarineganp
@qoqnoospub
@qoqnoosp
▪️کشف کنید چطور فلسفه میتواند به شما بیاموزد که از ذهنتان به شیوه های کاملا جدید و هیجان انگیز استفاده کنید.
این کتاب نشان میدهد تمام چیزی که شما نیاز دارید ذهنی جستجوگر است.
در این کتاب با فیلسوفان مشهور آشنا میشویم،کسانی که تفکر ما را در مورد خودمان و شیوه زندگی مان شکل دادند.
نویسنده سارا تاملی
مترجم پریسا صیادی و سرور صیادی
تعداد صفحات ۱۴۰ صفحه
#آفرینگان #انتشارات_آفرینگان #گروه_انتشاراتی_ققنوس #کودک #نوجوان
@afarineganp
@qoqnoospub
@qoqnoosp
انتشارات ققنوس
تجدیدچاپ شد @qoqnoospub
«آموزش، دین و گفتمانِ اصلاح فرهنگی در دوران قاجار» اثری به غایت پژوهشگرانه و روشنگرانه در حوزهٔ تاریخ «مدرنسازی» ایران است که بازهٔ زمانی صد سالهٔ مابین دوران برنامهٔ اصلاحی عباس میرزا از ۱۱۷۹ تاطلیعهٔ انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ را در برمیگیرد.
این کتاب که کانون مطالعهٔ خود را فرآیند اصلاح آموزشی در ایران قرار داده تلاش کرده تا اصلاحات در ساختار آموزشی ایران در نخستین دورهٔ مدرنیزاسیون اجتماعیفرهنگی را درساحت گستردهتر پروژهٔ مدرنسازی در کشوری غیرغربی و بیرونی نسبت بهخاستگاههای فلسفیسیاسی مدرنیته، واکاوی کند.
همانگونه که در پیشگفتار کتاب آمده این اثر تنها منبع برای مطالعهی تاریخ پیدایشمدارس جدید در ایران است که نویسنده در آن کوشش کرده تا نظرگاه موافقان ومخالفان اصلاحات در نظام آموزشی ایران را در بطن تاریخ فراختر مواجهٔ ایرانیان با مدرنیته و چالشها و مخاطرات آن مورد بررسی قرار دهد. اساساً تضاد و تباین مدافعان سنت و مروجان تفکر جدید شاید هیچ کجا به اندازهٔ اصلاحات در ساختارآموزش ایران، برجسته و چالشبرانگیز نبوده و همین امر اثر حاضر را به منبعی کلیدی نه در فقط در زمینهٔ تاریخ ایران مدرن بلکه در گسترهٔ موسعتر تاریخ اندیشه و روشنفکری ایران بدل میکند.
کتاب در هشت بخش تدوین شده و همانگونه که انتظار میرفته نویسنده بحث خود را از نخستین درک و دریافتها از عقبماندگی تاریخی ایران در دوران عباسمیرزا آغاز کرده است. کتاب سپس سیری در سفرنامههای اولیهٔ عصر قاجار و نخستین نشانههای پی بردن به کاستیهای مدیریت کشور کرده و بعد با مروری ژرف در تاریخ تأسیس دارالفنون و نیز مدارس میسیونری، تاریخ مدرنیزاسیون آموزشی در ایران راواکاوی کرده است.
کتاب در نهایت با پیوند برقرار کردن میان مباحث مربوط به تغییر مرزهای هویت و نیز مشروعیت سیاسی در ایران و نسبتش با امر آموزش، و سپس بررسی نسبت ورود«امر نو» از یک سو، و جهان صلبانگارههای مذهبی و سنتی از سوی دیگر، بحث خود در تاریخ اصلاحات آموزشی نوین در ایران را پایان داده است.
کتاب برای تمامی علاقهمندان به تاریخ ظهور ایران مدرن و نیز پژوهشگران حوزهٔ اندیشه و تاریخ اجتماعی ایرانِ جدید منبعی بینظیر و یگانه است.
#آموزش_دین_گفتمان_اصلاح_فرهنگی_در_دوران_قاجار
@qoqnoospub
آنچه ما را پاكيزه ميكند
نگاهي به كتاب فلسفه تراژدی نوشته جوليان يانگ
علي سهرابی
روزنامه اعتماد ۴ تیرماه۱۴۰۳
كتاب «فلسفه تراژدي» نوشته جوليان يانگ گزارشي است از نظرورزي فيلسوفان در باب تراژدي در طول دو هزار و پانصد سال گذشته، گزارشي كه از افلاطون و ارسطو در يونان باستان آغاز ميشود و با كامو و ژيژك در زمان حاضر به پايان ميرسد. اين كتاب شامل 16 فصل است و يانگ در هر فصل به بررسي نظريات يكي از فلاسفه تراژدي ميپردازد (به استثناي فصل آخر كه نتيجهگيري مباحث كل كتاب است). در عين حال، يانگ در اين كتاب رويكردي منفعلانه ندارد، بلكه در انتهاي هر فصل از موضع خويش به نقد آراي فيلسوف موردنظر ميپردازد.
براي بررسي بحث كلي كتاب ميتوان دو پرسش كانوني فلسفه تراژدي را پيش چشم داشت: تراژدي چيست؟ و چرا بهرغم تاثير اندوهبارش، ما همچنان بدان علاقهمنديم و برايمان ارزشمند است؟ پرسش نخست، پرسشي است معطوف به چيستي و سرشت تراژدي و پرسش دوم به «تاثير تراژيك» اشاره دارد.در ارتباط با پرسش دوم ميتوان گفت كه تراژدي واجد خصلتي متناقضنماست؛ از يكسو، تباهي و نابودي افرادي را به نمايش ميگذارد كه چه بسا از بهترينِ ما هستند و از سوي ديگر، علاقه ما به اين وقايعِ اندوهبار نشانگر وجود چيزي سودمند و مثبت در تراژدي است. در واقع، همين امر سودمند و مثبت است كه پايه نظريه كاتارسيس ارسطو قرار ميگيرد (يانگ، 17). شلينگ براي اشاره به اين امر سودمند و مثبت اصطلاح «تاثير تراژيك» را ابداع كرد. بهزعم شلينگ، «تراژدي يوناني نه تنها اصلا ما را «از پاي درنميآورد»، بلكه در ما «احساس التيام ايجاد ميكند و به قول ارسطو ما را پاكيزه ميكند.»» (يانگ، 143) در واقع، در مواجهه ما با تراژدي عواطف منفيمان برانگيخته و بدين طريق پالوده ميشوند. يكي از دغدغههاي اصلي يانگ در اين كتاب، پيگيري همين مفهوم «تاثير تراژيك» نزد فيلسوفان مختلف است.
پاسخ دمدستي به پرسش نخست شايد چنين چيزي باشد: تراژدي داستاني است بسيار غمناك يا به قول شوپنهاور «نمايش يك بدبختي بزرگ.» (يانگ، 417) اما اين پاسخ بيش از اندازه ساده است و نميتواند ظرايف مساله را نشان دهد. شايد تعريفي كه كامو از تراژدي در مقابل ملودرام و درام به دست ميدهد رضايتبخشتر باشد: «در درام و ملودرام يك نيرو مشروع است و نيروي ديگر نامشروع، درحالي كه در تراژدي نيروهايي كه در تقابل با يكديگر قرار ميگيرند «به يكسان مشروع هستند و به يكسان موجه».» سخن كامو با بهياد آوردن نمايشنامه آنتيگونه قابل فهمتر ميشود. «آنتيگونه حق دارد اما كرئون ناحق نيست.» (يانگ، 377) به اين ترتيب در نظر كامو «تراژدي ايدئال بيش از هر چيز تنش است... تعارضي است ميان دو نيرو كه هر كدام نقاب دوگانه خير و شر را بر چهره دارند.» (يانگ، 378) دو نمايشنامهاي كه معمولا فلاسفه به عنوان الگوي تراژدي انتخاب ميكنند، اديپ شهريار و آنتيگونه است.
در تراژدي اديپ ما شاهد تعارضي ميان آزادي بشر و تقدير هستيم، تعارضي ميان تقدير محتوم و موجودي كه خودش را آزاد ميداند. اديپ پس از اطلاع از تقدير شوم خويش، ميكوشد به منزله موجودي آزاد در برابر تقدير خويش بايستد، اما او با كنشهايش دقيقا همين تقدير را محقق ميسازد، تقديري شوم كه درنهايت به نابودي او ميانجامد. در نمايشنامه آنتيگونه شاهد تعارضي ميان نظم الهي و نظم بشري هستيم. آنتيگونه كه نماينده نظم نخست است، به منزله فيگوري انقلابي خيرهسرانه بر تعهدش به مردگان، تكاليف خانوادگياش و به خاك سپردن جنازه برادرش پولونيكوس كه در برابر نظم حاكم قيام كرده پاي ميفشرد.در مقابل كرئون، نماينده نظم بشري، به عنوان حاكم بر مجازات و اجراي بيچونوچراي قوانين تاكيد ميورزد. به اين ترتيب، تنش ميان اين دو نظم درنهايت به تباهي هر دو ميانجامد.
اما موضوع مسالهساز براي فلاسفه، نه چيستي تراژدي، بلكه اين بوده است كه والاترين ارزش و رسالت تراژدي چيست يا به تعبيري «تراژدي بايد چگونه چيزي باشد تا بتواند بيشترين اهميت ممكن را در اقتصاد كلي زندگي بشر داشته باشد.» به عبارتي، دغدغه فلاسفه نه دغدغهاي توصيفي، بلكه دغدغهاي ارزشگذارانه بوده است. (يانگ، 419)
بنا بر شرح يانگ، نحوه مواجهه فلاسفه تراژدي با اين پرسش برمبناي يك روششناسي دومرحلهاي است. آنان در مرحله نخست به بررسي اين مساله ميپردازند كه «مهمترين كاربرد تراژدي چيست؟» چه چيزي مقوم تاثير تراژيك است؟ بهطور مثال، هگل ارزش حداكثري تراژدي را در دوراهي اخلاقي ميبيند، براي شلينگ اين امر در نشان دادن سازگاري آزادي و ضرورت نهفته است و نيچه تراژدي را فراهمآورنده فراغتي متافيزيكي براي رنج و تناهي انسان ميداند (يانگ، 419).
ادامه در لینک زیر
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/218715/
@qoqnoospub
نگاهي به كتاب فلسفه تراژدی نوشته جوليان يانگ
علي سهرابی
روزنامه اعتماد ۴ تیرماه۱۴۰۳
كتاب «فلسفه تراژدي» نوشته جوليان يانگ گزارشي است از نظرورزي فيلسوفان در باب تراژدي در طول دو هزار و پانصد سال گذشته، گزارشي كه از افلاطون و ارسطو در يونان باستان آغاز ميشود و با كامو و ژيژك در زمان حاضر به پايان ميرسد. اين كتاب شامل 16 فصل است و يانگ در هر فصل به بررسي نظريات يكي از فلاسفه تراژدي ميپردازد (به استثناي فصل آخر كه نتيجهگيري مباحث كل كتاب است). در عين حال، يانگ در اين كتاب رويكردي منفعلانه ندارد، بلكه در انتهاي هر فصل از موضع خويش به نقد آراي فيلسوف موردنظر ميپردازد.
براي بررسي بحث كلي كتاب ميتوان دو پرسش كانوني فلسفه تراژدي را پيش چشم داشت: تراژدي چيست؟ و چرا بهرغم تاثير اندوهبارش، ما همچنان بدان علاقهمنديم و برايمان ارزشمند است؟ پرسش نخست، پرسشي است معطوف به چيستي و سرشت تراژدي و پرسش دوم به «تاثير تراژيك» اشاره دارد.در ارتباط با پرسش دوم ميتوان گفت كه تراژدي واجد خصلتي متناقضنماست؛ از يكسو، تباهي و نابودي افرادي را به نمايش ميگذارد كه چه بسا از بهترينِ ما هستند و از سوي ديگر، علاقه ما به اين وقايعِ اندوهبار نشانگر وجود چيزي سودمند و مثبت در تراژدي است. در واقع، همين امر سودمند و مثبت است كه پايه نظريه كاتارسيس ارسطو قرار ميگيرد (يانگ، 17). شلينگ براي اشاره به اين امر سودمند و مثبت اصطلاح «تاثير تراژيك» را ابداع كرد. بهزعم شلينگ، «تراژدي يوناني نه تنها اصلا ما را «از پاي درنميآورد»، بلكه در ما «احساس التيام ايجاد ميكند و به قول ارسطو ما را پاكيزه ميكند.»» (يانگ، 143) در واقع، در مواجهه ما با تراژدي عواطف منفيمان برانگيخته و بدين طريق پالوده ميشوند. يكي از دغدغههاي اصلي يانگ در اين كتاب، پيگيري همين مفهوم «تاثير تراژيك» نزد فيلسوفان مختلف است.
پاسخ دمدستي به پرسش نخست شايد چنين چيزي باشد: تراژدي داستاني است بسيار غمناك يا به قول شوپنهاور «نمايش يك بدبختي بزرگ.» (يانگ، 417) اما اين پاسخ بيش از اندازه ساده است و نميتواند ظرايف مساله را نشان دهد. شايد تعريفي كه كامو از تراژدي در مقابل ملودرام و درام به دست ميدهد رضايتبخشتر باشد: «در درام و ملودرام يك نيرو مشروع است و نيروي ديگر نامشروع، درحالي كه در تراژدي نيروهايي كه در تقابل با يكديگر قرار ميگيرند «به يكسان مشروع هستند و به يكسان موجه».» سخن كامو با بهياد آوردن نمايشنامه آنتيگونه قابل فهمتر ميشود. «آنتيگونه حق دارد اما كرئون ناحق نيست.» (يانگ، 377) به اين ترتيب در نظر كامو «تراژدي ايدئال بيش از هر چيز تنش است... تعارضي است ميان دو نيرو كه هر كدام نقاب دوگانه خير و شر را بر چهره دارند.» (يانگ، 378) دو نمايشنامهاي كه معمولا فلاسفه به عنوان الگوي تراژدي انتخاب ميكنند، اديپ شهريار و آنتيگونه است.
در تراژدي اديپ ما شاهد تعارضي ميان آزادي بشر و تقدير هستيم، تعارضي ميان تقدير محتوم و موجودي كه خودش را آزاد ميداند. اديپ پس از اطلاع از تقدير شوم خويش، ميكوشد به منزله موجودي آزاد در برابر تقدير خويش بايستد، اما او با كنشهايش دقيقا همين تقدير را محقق ميسازد، تقديري شوم كه درنهايت به نابودي او ميانجامد. در نمايشنامه آنتيگونه شاهد تعارضي ميان نظم الهي و نظم بشري هستيم. آنتيگونه كه نماينده نظم نخست است، به منزله فيگوري انقلابي خيرهسرانه بر تعهدش به مردگان، تكاليف خانوادگياش و به خاك سپردن جنازه برادرش پولونيكوس كه در برابر نظم حاكم قيام كرده پاي ميفشرد.در مقابل كرئون، نماينده نظم بشري، به عنوان حاكم بر مجازات و اجراي بيچونوچراي قوانين تاكيد ميورزد. به اين ترتيب، تنش ميان اين دو نظم درنهايت به تباهي هر دو ميانجامد.
اما موضوع مسالهساز براي فلاسفه، نه چيستي تراژدي، بلكه اين بوده است كه والاترين ارزش و رسالت تراژدي چيست يا به تعبيري «تراژدي بايد چگونه چيزي باشد تا بتواند بيشترين اهميت ممكن را در اقتصاد كلي زندگي بشر داشته باشد.» به عبارتي، دغدغه فلاسفه نه دغدغهاي توصيفي، بلكه دغدغهاي ارزشگذارانه بوده است. (يانگ، 419)
بنا بر شرح يانگ، نحوه مواجهه فلاسفه تراژدي با اين پرسش برمبناي يك روششناسي دومرحلهاي است. آنان در مرحله نخست به بررسي اين مساله ميپردازند كه «مهمترين كاربرد تراژدي چيست؟» چه چيزي مقوم تاثير تراژيك است؟ بهطور مثال، هگل ارزش حداكثري تراژدي را در دوراهي اخلاقي ميبيند، براي شلينگ اين امر در نشان دادن سازگاري آزادي و ضرورت نهفته است و نيچه تراژدي را فراهمآورنده فراغتي متافيزيكي براي رنج و تناهي انسان ميداند (يانگ، 419).
ادامه در لینک زیر
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/218715/
@qoqnoospub
روزنامه اعتماد
آنچه ما را پاكيزه ميكند
علي سهرابي
لاکان را با سیاست چه کار؟ احتمالاً این نخستین واکنشی است که عنوان کتاب پیش رو برمیانگیزد. اندیشمندان علوم اجتماعی همواره به تنزل ساحت اجتماعی به تحلیل فردی بدگماناند، از طرفی روانکاوان نیز به درهمآمیزی روانکاوی و تحلیل اجتماعی نظر مساعدی ندارند. استاوراکاکیس در لاکان و امر سیاسی با تکیه بر آرای لاکان، بالاخص سوژه و ابژهٔ لاکانی، به ارزیابی اهمیت آنها در نظریهٔ سیاسی معاصر میپردازد، سویههای تعیینکننده و نادیدهماندهٔ تأثیر متقابل ساحت فردی بر ساحت سیاسیاجتماعی را آشکار میکند، و به نظریهٔ لاکانی در بستر مباحث دامنهدار مناقشهبرانگیزی همچون ایدئولوژی سبز، دموکراسی و هژمونی تبلیغات در فرهنگ معاصر عینیت میبخشد.
استاوراکاکیس میکوشد وامگیریهای نوآورانهٔ لاکان از عرصههای متنوعی چون گفتمان فلسفی، انسانشناسی، زبانشناسی و توپولوژی را روشن سازد و آشکارا دلمشغول کندوکاو در دیدگاههای لاکان دربارهٔ زمان، تاریخ، دیگری، میل و جنسیت از منظر سیاسی میشود. این رویکرد استاوراکاکیس به لاکان نگاهی را پیش مینهد که با آن میتوان به وضعیت زیستسیاسی امروز از نو اندیشید.
@qoqnoospublication
استاوراکاکیس میکوشد وامگیریهای نوآورانهٔ لاکان از عرصههای متنوعی چون گفتمان فلسفی، انسانشناسی، زبانشناسی و توپولوژی را روشن سازد و آشکارا دلمشغول کندوکاو در دیدگاههای لاکان دربارهٔ زمان، تاریخ، دیگری، میل و جنسیت از منظر سیاسی میشود. این رویکرد استاوراکاکیس به لاکان نگاهی را پیش مینهد که با آن میتوان به وضعیت زیستسیاسی امروز از نو اندیشید.
@qoqnoospublication
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تو برای همیشه مسئولِ همه آن چیزهایی هستی که اهلیشان میکنی...
امروز بیست و نهم ژوئن زادروز آنتوان دو سنتاگزوپری خالق شازده کوچولوست.
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنتاگزوپری
#مدیا_کاشیگر
#انتشارات_آفرینگان
@qoqnoospub
@qoqnoosp
Afarinegan
امروز بیست و نهم ژوئن زادروز آنتوان دو سنتاگزوپری خالق شازده کوچولوست.
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنتاگزوپری
#مدیا_کاشیگر
#انتشارات_آفرینگان
@qoqnoospub
@qoqnoosp
Afarinegan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«فرقی نمیکند که نویسنده، مورخ یا دانشمند علوم اجتماعی باشید. مادامی که مایلید آن چه را که دیدنش مجاز است ببینید و از آن چه مجاز نیست رو برگردانید، با قدرت، شهرت و ثروت پاداش خواهید گرفت؛ مادامی که مایلید برای آن چه باید ستوده شود، سرود ستایش بخوانید و به آن چه باید مسکوت بماند بیمحلی کنید. به بیان دیگر، نسیان ما ورزشی با حمایت حکومتی است.»
این بخشی از مقالۀ یان لیانکه دربارۀ این مسئله است که چرا مردم چین قتل عام میدان تیانآنمن را فراموش کردهاند و در جمهوری خلق نسیان آمده است.
خبرنگاری چینی که پس از قتلعام تیانآنمن دیگر نمیخواست در خبرگزاریهای دولتی کار کند با تلخی گفت که قدرتهای دولتی به ابزارهای سیاسی تبدیل شدهاند. «اونها میتونن همه چیز رو کنترل کنن. اگه بخوای ادامه بدی، نمیگم باید به خودت خیانت کنی، اما باید ایدهآلهای بخصوصی رو رها کنی.»
چن گوانگ، نقاشی که در سرکوب تیانآنمن حاضر بوده و نمیتواند آن روز را فراموش کند، میگوید در چین، سیاست مثل هواست. «اگه نتونید نفس بکشید، میمیرید. اگه نفس بکشید، به این ویروسها آلوده میشید. هوا خیلی آلوده است اما کیه که بتونه نفس نکشه؟»
@qoqnoospub
این بخشی از مقالۀ یان لیانکه دربارۀ این مسئله است که چرا مردم چین قتل عام میدان تیانآنمن را فراموش کردهاند و در جمهوری خلق نسیان آمده است.
خبرنگاری چینی که پس از قتلعام تیانآنمن دیگر نمیخواست در خبرگزاریهای دولتی کار کند با تلخی گفت که قدرتهای دولتی به ابزارهای سیاسی تبدیل شدهاند. «اونها میتونن همه چیز رو کنترل کنن. اگه بخوای ادامه بدی، نمیگم باید به خودت خیانت کنی، اما باید ایدهآلهای بخصوصی رو رها کنی.»
چن گوانگ، نقاشی که در سرکوب تیانآنمن حاضر بوده و نمیتواند آن روز را فراموش کند، میگوید در چین، سیاست مثل هواست. «اگه نتونید نفس بکشید، میمیرید. اگه نفس بکشید، به این ویروسها آلوده میشید. هوا خیلی آلوده است اما کیه که بتونه نفس نکشه؟»
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرتقال حاصل پیوند فرهنگهاست. نارنگ پارسیان به نارانخوی اسپانیاییها تبدیل شد و البرتقال اعراب به پرتقال ایرانیان. کارلوس فوئنتس در درخت پرتقال به بهترین شکل پیوند و تخاصم فرهنگها را به مدد این میوهی نمادین به تصویر میکشد.
#درخت_پرتقال
#کارلوس_فوئنتس
#علیاکبر_فلاحی
#فرشاد_رضایی
@qoqnoospub
#درخت_پرتقال
#کارلوس_فوئنتس
#علیاکبر_فلاحی
#فرشاد_رضایی
@qoqnoospub
Forwarded from حکمت زندگی
چهارمین جلسه از سلسلهجلساتِ
«سهشنبههای حکمت زندگی»
📙 پنل اول:
هرچه تلاش کنی نمیتوانی از خودِ واقعیات فرار کنی
بر مبنای کتاب «صبحانه با سِنِکا»
ارائهدهنده:
ستاره باقری
(دانشآموختهی روانشناسی و فلسفه)
—————————
📗 پنل دوم:
معنای زندگی از دیدگاه مونتنی
بر مبنای کتاب «معنای زندگی از دیدگاه فلاسفهی بزرگ»
ارائهدهنده:
محمدرضا جمیلی
(دکترای فلسفه، مدرس دانشگاه)
—————————
زمان:
سهشنبه، ۱۹ تیر
ساعت ۱۸ تا ۲۰
مکان:
سهراه ادبیات، مجتمع دکتر شریعتی جهاد دانشگاهی، ساختمان استاد غلامحسین یوسفی، طبقه سوم، سالن شورا
🟣 حضور برای همه آزاد و رایگان است
کاری مشترک از حکمت زندگی و سازمان دانشجویان
«سهشنبههای حکمت زندگی»
📙 پنل اول:
هرچه تلاش کنی نمیتوانی از خودِ واقعیات فرار کنی
بر مبنای کتاب «صبحانه با سِنِکا»
ارائهدهنده:
ستاره باقری
(دانشآموختهی روانشناسی و فلسفه)
—————————
📗 پنل دوم:
معنای زندگی از دیدگاه مونتنی
بر مبنای کتاب «معنای زندگی از دیدگاه فلاسفهی بزرگ»
ارائهدهنده:
محمدرضا جمیلی
(دکترای فلسفه، مدرس دانشگاه)
—————————
زمان:
سهشنبه، ۱۹ تیر
ساعت ۱۸ تا ۲۰
مکان:
سهراه ادبیات، مجتمع دکتر شریعتی جهاد دانشگاهی، ساختمان استاد غلامحسین یوسفی، طبقه سوم، سالن شورا
🟣 حضور برای همه آزاد و رایگان است
کاری مشترک از حکمت زندگی و سازمان دانشجویان
اثری دیگر از فیونا والپی نویسندۀ سرشناسی که میلیونها نسخه از آثارش در سراسر جهان به فروش رسیده و به بیش از بیست زبان هم ترجمه شدهاند. نویسنده در این داستان به ما یادآوری میکند که در روزهای شادی مثل هم ایام کریسمس آدمهایی غمگین دور و برماناند که به محبت ما نیاز دارند، به چیزی برای دور شدن از غم و غصههایشان. توصیف زیبای او از حال شخصیتهای داستان، مکانها خواننده را جذب روایت میکند.
در این داستان با زنی دلشکسته همراه میشویم که فرزندش مرده به دنیا آمده و در شرف جدایی از همسرش است. او تصمیم میگیرد برای فرار از لندن، با آنهمه خاطراتش به روستایی در جنوب فرانسه برود تا شاید بتواند در آرامش آنجا از غمهایش رها شود. اما برخلاف انتظارش این منطقۀ روستایی آرام نیست، اما او مصمم است که در این روستا بماند، به دور از همسرش، خاطراتش و کریسمس و حال و هوایش.
او که به دنبال فرار از همهکس است، به واسطۀ معاشرت با آدمهایِ درست زخمش التیام مییابد و بار دیگر زندگی به رویش لبخند میزند.توجه میشود که میتواند نگاه متفاوتی داشته باشد و به زندگی ادامه دهد.
#طرز_تهیه_امیدواری
@qoqnoospublication
در این داستان با زنی دلشکسته همراه میشویم که فرزندش مرده به دنیا آمده و در شرف جدایی از همسرش است. او تصمیم میگیرد برای فرار از لندن، با آنهمه خاطراتش به روستایی در جنوب فرانسه برود تا شاید بتواند در آرامش آنجا از غمهایش رها شود. اما برخلاف انتظارش این منطقۀ روستایی آرام نیست، اما او مصمم است که در این روستا بماند، به دور از همسرش، خاطراتش و کریسمس و حال و هوایش.
او که به دنبال فرار از همهکس است، به واسطۀ معاشرت با آدمهایِ درست زخمش التیام مییابد و بار دیگر زندگی به رویش لبخند میزند.توجه میشود که میتواند نگاه متفاوتی داشته باشد و به زندگی ادامه دهد.
#طرز_تهیه_امیدواری
@qoqnoospublication
من نتوانستم. نتوانستم تمرکز کنم. نتوانستم تصمیم بگیرم. نتوانستم قدرت پیدا کنم سرم را از روی متکا بلند کنم چه برسد به این که از جایم بلند شوم و دوباره به حرکت ادامه بدهم. من در مه افسردگی خودم، در هورمونهای پس از زایمان که داشتند بلوا میکردند، گیر افتاده بودم. اینطور شد که او با بیمیلی دستش را دراز کرد و برای نجات جانش، دست نجاتغریقی را گرفت که به سویش دراز شده بود. چون او نمیتوانست مرا نجات بدهد. او نمیتوانست ما را نجات بدهد.
@qoqnoospublication
@qoqnoospublication
اینطور جدا بودن از همه کس و همه چیز، عجیب است.
فقدان امکان ارتباط با دنیای بیرون یکدفعه سراسیمهام میکنند. ناگهان خستگی مفرط روحیهام را در هم میشکند و تردیدها بر سرم آوار میشوند.
@qoqnoospub
فقدان امکان ارتباط با دنیای بیرون یکدفعه سراسیمهام میکنند. ناگهان خستگی مفرط روحیهام را در هم میشکند و تردیدها بر سرم آوار میشوند.
@qoqnoospub
آه، خشم. خشم پایینت میکشه و قورتت میده، همه فرصتهات رو برای از سر گرفتن زندگی از بین میبره.
و
گاهی اوقات خشممون رو از چیزایی که قادر به کنترلشون نیستیم سر نزدیکانمون خالی میکنیم.
سر همون کسانی که بیشتر از دیگران دوستشون داریم. اونجاست که قدرت خشم به مخربترین حدّش میرسه.
@qoqnoospub
و
گاهی اوقات خشممون رو از چیزایی که قادر به کنترلشون نیستیم سر نزدیکانمون خالی میکنیم.
سر همون کسانی که بیشتر از دیگران دوستشون داریم. اونجاست که قدرت خشم به مخربترین حدّش میرسه.
@qoqnoospub
بنابراین با خودم میگویم دستور درمان غم اینگونه از آب در میآید: به مقدار مساوی غصه و رنج را بردارید؛ آنها را با چند واژه آرامشبخش، محبت غریبهها و چند خاطره از گذشتههای شاد مخلوط کنید؛ مدتی در دمای بالا بپزید؛ بعد بگذارید بمانند تا اینکه خوب پف کنند و سبکتر از قبل شوند.
@qoqnoospublication
@qoqnoospublication