ققنوس منتشر کرد
#گوشه_نشین
تنها رمان #اوژن_یونسکو
http://qoqnoos.ir/%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86
@qoqnoospub
#گوشه_نشین
تنها رمان #اوژن_یونسکو
http://qoqnoos.ir/%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
ققنوس منتشر کرد #گوشه_نشین تنها رمان #اوژن_یونسکو http://qoqnoos.ir/%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86 @qoqnoospub
#گوشه_نشین مثل بقیه مردم نیست، بهقول خودش قدرشناس است. اما خودش که میگوید: "با وجود این من هم مثل همه آدمها هستم، مثل همه آدمهای عصر خودم: شکاک، سرخورده، خستهکننده، خسته، و موجودی زنده بدون انگیزه".
این بهترین تعریف از قهرمان تنها رمان #اوژن_یونسکو است.
حالا تصور کنید برای چنین آدمی که شغلش "بیشتر بد بود تا خوب ولی به آن عادت کرده" ناگهان از آسمان ارثیهای بیفتد پایین. یکهو این کارمند خستهکنندهء خسته میخواهد برنامه بریزد تا از پول بادآوردهاش و درنتیجه از زندگیاش لذت ببرد...
آیا لذتی که کارمندِ #گوشه_نشین از آن حرف میزند، از جنس لذت همان #کرگدن_ها یی است که با نشستنِ بیهدف اما بانظم روی #صندلی_ها به آن میرسند؟!
#اوژن_یونسکو ی #گوشه_نشین همان یونسکوی #کرگدن_ها ست اما این بار در مقام رماننویس: همانقدر توانا و همانقدر جذاب.
@qoqnoospub
این بهترین تعریف از قهرمان تنها رمان #اوژن_یونسکو است.
حالا تصور کنید برای چنین آدمی که شغلش "بیشتر بد بود تا خوب ولی به آن عادت کرده" ناگهان از آسمان ارثیهای بیفتد پایین. یکهو این کارمند خستهکنندهء خسته میخواهد برنامه بریزد تا از پول بادآوردهاش و درنتیجه از زندگیاش لذت ببرد...
آیا لذتی که کارمندِ #گوشه_نشین از آن حرف میزند، از جنس لذت همان #کرگدن_ها یی است که با نشستنِ بیهدف اما بانظم روی #صندلی_ها به آن میرسند؟!
#اوژن_یونسکو ی #گوشه_نشین همان یونسکوی #کرگدن_ها ست اما این بار در مقام رماننویس: همانقدر توانا و همانقدر جذاب.
@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پري_از_بال_ققنوس
عشق است که باعث ظهور کوهها میشود، عشق آهن را خرد میکند، غُل و زنجیرها را درهم میشکند، هیچ چیز نمیتواند در برابر عشق مقاومت کند، ما این را خوب میدانیم. بیارزشیِ خود ماست که باعث میشود ول کنیم، و دست بکشیم.
عشق واقعی نمیداند ترک کردن چیست، چیزی به نام مشکل را نمیشناسد، هرگز کنار نمیکشد، دست کشیدن مال افراد حقیر است، همانطور که شکست مال آدمهای حقیر است.
#گوشه_نشین
#اوژن_یونسکو
#ققنوس
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/402905
@qoqnoospub
#پري_از_بال_ققنوس
عشق است که باعث ظهور کوهها میشود، عشق آهن را خرد میکند، غُل و زنجیرها را درهم میشکند، هیچ چیز نمیتواند در برابر عشق مقاومت کند، ما این را خوب میدانیم. بیارزشیِ خود ماست که باعث میشود ول کنیم، و دست بکشیم.
عشق واقعی نمیداند ترک کردن چیست، چیزی به نام مشکل را نمیشناسد، هرگز کنار نمیکشد، دست کشیدن مال افراد حقیر است، همانطور که شکست مال آدمهای حقیر است.
#گوشه_نشین
#اوژن_یونسکو
#ققنوس
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/402905
@qoqnoospub
گروه انتشاراتی ققنوس
گوشه نشین
اوژن یونسكو , 152 , 1 , 978-600-278-348-6 , گوشه نشین : گوشهنشین تنها رمانِ اوژن یونسکو نمایشنامهنویس بزرگ فرانسه است که برای اولینبار در ایران ترجمه و منتشر میشود. تعدادی از نمایشنامههای یونسکو قبلاً به فارسی ترجمه شده و در ایران با نمایشنامههایش شناخته…
انتشارات ققنوس
@qoqnoospublication
زمانیکه در تابستان سال ۱۹۵۸ کنت تینان، منتقد تئاتر معروف مجلهی آبزرور لندن، در حملهای تند و صریح به اوژن یونسکو و نمایشنامههایش تاخته و هشدار داده بود که سردی و پوچی آثار یونسکو ممکن است اعتقاد و ایمان ما به اومانیسم و انسان را کمرنگ کند، نمایشنامهنویس رومانیایی-فرانسوی پاسخ داده بود: «من به منجیها علاقهای ندارم… اینکه پیامی را به دنیا برسانیم وظیفهی رهبران مذهبی، سیاستمداران و اخلاقگرایان است… وظیفهی نمایشنامهنویس این نیست… از آن رو که نمایشنامهی ایدئولوژیک نمیتواند چیزی بیش از عامهفهمکردن ایدئولوژیها باشد.»
یونسکو در تئاتر و در واقع «ضدتئاتر» خود در اساس امکان و حصول ارتباط زبانی را به چالش میکشد و تلاش دارد تا این امکانناپذیری ارتباط را در حد اعلای خود در صحنهی نمایش به تصویر کشد. او بدبین بود و بر آن بود که در نظر گرفتن هر معنایی برای زندگی در چنگال تاریک و ژرف مرگ دود می شود و به هوا میرود، با این حال بر این عقیده نبود که راه چاره در امتناع و کنارهگیری از جهان است.
یونسکو را که اغلب در کنار بکت، آرتور آداموف، ژان ژنه و غیره در ردیف نمایشنامهنویسان تئاتر ابسورد مینشانند (هر چند بکت خود قویاً این دستهبندی را رد میکرد) هم از یک سو از رئالیسم کسانی چون چخوف، برشت، تنسی ویلیامز و سارتر رویگردان بود و هم از روایتگری مدرن نویسندگان و نمایشنامهنویسانی چون ماکس فریش، گونتر گراس و هارولد پینتر. او به دنبال ویرانکردن و بازخواست خود زبان رفته بود و همین نقطهی افتراق او با بسیاری از نویسندگان هر دو جناح چپ و راست در سیاست بود. او به توتالیتاریسمی موسّعتر از توتالیتاریسم در سیاست میاندیشند… به وضعیتی که دیگر به اندوه و رنج عمیقمان در زندگی، و استیصال مفرطمان در مواجهه با بیمعنایی زندگی و قطعیت مرگ نیاندیشیم…. طبیعیشدن همه چیز… در غلتیدن به روال عادی امور و امحای خطی که حقیقت و دروغ را جدا میسازد… یونسکو در آثارش با طنزی برنده و گیرا بر همین تهیشدن هراسناک زندگی که فراتر هر از نظام سیاسی و نگرش ایدئولوژیک است، حمله میکند.
در جایی به شکلی درخشان گفته بود: «باید بدانم ریشهدارترین ترس من از کجاست؟ آنوقت است که مصمم میشوم مسئله و ترس تکتک انسانها را پیدا کنم و این همان راه درست ورود به درون ظلمت خودِ من است، به درون ظلمت خودمان که میخواهم روشنی روز را بدان ببخشم… اثر هنری بیان واقعیتی بیانناپذیر است که هنرمند تلاش میکند آن را به بیان درآورد… تناقض آن و حقیقتش در همین است…»
#اوژن_یونسکو
@qoqnoospub
یونسکو در تئاتر و در واقع «ضدتئاتر» خود در اساس امکان و حصول ارتباط زبانی را به چالش میکشد و تلاش دارد تا این امکانناپذیری ارتباط را در حد اعلای خود در صحنهی نمایش به تصویر کشد. او بدبین بود و بر آن بود که در نظر گرفتن هر معنایی برای زندگی در چنگال تاریک و ژرف مرگ دود می شود و به هوا میرود، با این حال بر این عقیده نبود که راه چاره در امتناع و کنارهگیری از جهان است.
یونسکو را که اغلب در کنار بکت، آرتور آداموف، ژان ژنه و غیره در ردیف نمایشنامهنویسان تئاتر ابسورد مینشانند (هر چند بکت خود قویاً این دستهبندی را رد میکرد) هم از یک سو از رئالیسم کسانی چون چخوف، برشت، تنسی ویلیامز و سارتر رویگردان بود و هم از روایتگری مدرن نویسندگان و نمایشنامهنویسانی چون ماکس فریش، گونتر گراس و هارولد پینتر. او به دنبال ویرانکردن و بازخواست خود زبان رفته بود و همین نقطهی افتراق او با بسیاری از نویسندگان هر دو جناح چپ و راست در سیاست بود. او به توتالیتاریسمی موسّعتر از توتالیتاریسم در سیاست میاندیشند… به وضعیتی که دیگر به اندوه و رنج عمیقمان در زندگی، و استیصال مفرطمان در مواجهه با بیمعنایی زندگی و قطعیت مرگ نیاندیشیم…. طبیعیشدن همه چیز… در غلتیدن به روال عادی امور و امحای خطی که حقیقت و دروغ را جدا میسازد… یونسکو در آثارش با طنزی برنده و گیرا بر همین تهیشدن هراسناک زندگی که فراتر هر از نظام سیاسی و نگرش ایدئولوژیک است، حمله میکند.
در جایی به شکلی درخشان گفته بود: «باید بدانم ریشهدارترین ترس من از کجاست؟ آنوقت است که مصمم میشوم مسئله و ترس تکتک انسانها را پیدا کنم و این همان راه درست ورود به درون ظلمت خودِ من است، به درون ظلمت خودمان که میخواهم روشنی روز را بدان ببخشم… اثر هنری بیان واقعیتی بیانناپذیر است که هنرمند تلاش میکند آن را به بیان درآورد… تناقض آن و حقیقتش در همین است…»
#اوژن_یونسکو
@qoqnoospub