انتشارات ققنوس
4.4K subscribers
1.53K photos
548 videos
108 files
1.12K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

#پري_از_بال_ققنوس

پرستار آمد توی اتاق. لبخندی به احمد زد و گفت: خونی که تو داری کیمیاست. مجبور بودیم و الا اون مجروح توی اتاق عمل رو از دست می‌‌دادیم. سرمت تموم شد می‌‌تونی بری. داداشتم که پیدا کردی.
احمد گفت: به مرحمت شما.
پرستار داشت از اتاق بیرون می‌‌رفت که احمد پرسید: داداشم هم ببرم؟
جوری پرسید انگار بخواهد شفاعت جفتش را بکند که بیشتر از این یک لنگه پا کنج کلاس نایستد برای تنبیه. پرستار گفت: ببرش. مرخصه.
احمد رو چرخاند سمت محمد. چقدر لاغر شده بود. چقدر پوستش را آفتاب کز داده بود. ریشش بلند بود و دیگر آنطور مثل وقت رفتنش تنک و جسته گریخته نبود. گفت: مبارکه آقا مهندس. برگردیم خونه که مامان و آقا برات بد نقشه‌‌هایی کشیدن.
محمد گفت: خیر باشه.
احمد گفت: خیره. میخوان رسمی‌‌ش کنن. تو و بتی رو.
تمام راهی که با اتوبوس آمده بود تا برسد به محمد تمرین کرده بود که چطور بگوید، محکم و طوری که عین خیالم هم نیست که بتول را تو بردی. که حتما حتما خبر خواستگاری و شیرینی‌‌خوران را بچسباند به خبر قبولی دانشگاه. که از دهان خودش بشنود و خاطرش آنقدری جمع شود که آن کتک‌‌کاری زیرزمین روز عقدکنان زهرا از خاطرش برود.

#خونخواهي
#الهام_فلاح
#ققنوس

@qoqnoospub

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/n85456