«فلسفهٔ سیاسی هابز » اثر لئو اشتراوس با ترجمهٔ یاشار جیرانی منتشر شد
پیشتر انتشارات ققنوس کتاب «تعقیب و آزار و هنر نوشتن» از همین نویسنده را منتشر کرد که این کتاب بهتازگی تجدیدچاپ شده است
#فلسفه_سیاسی_هابز
#تعقیب_و_آزار_و_هنر_نوشتن
@qoqnoospublication
پیشتر انتشارات ققنوس کتاب «تعقیب و آزار و هنر نوشتن» از همین نویسنده را منتشر کرد که این کتاب بهتازگی تجدیدچاپ شده است
#فلسفه_سیاسی_هابز
#تعقیب_و_آزار_و_هنر_نوشتن
@qoqnoospublication
انتشارات ققنوس
«فلسفهٔ سیاسی هابز » اثر لئو اشتراوس با ترجمهٔ یاشار جیرانی منتشر شد پیشتر انتشارات ققنوس کتاب «تعقیب و آزار و هنر نوشتن» از همین نویسنده را منتشر کرد که این کتاب بهتازگی تجدیدچاپ شده است #فلسفه_سیاسی_هابز #تعقیب_و_آزار_و_هنر_نوشتن @qoqnoospublication
کتاب «فلسفۀ سیاسی هابز: مبنا و تکوین آن» نوشتهٔ لئو اشتراوس فیلسوف سیاسی نامدار آلمانی-آمریکایی اثری است درخشان در تحلیل و واکاوی بنیادهای معرفتی فلسفهٔ توماس هابز یکی از بنیانگذاران اندیشهٔ سیاسی مدرن.
اشتراوس در این کتاب با نشان میدهد که اگرچه در فلسفهٔ هابز به نسبت دیگر نمایندگان آموزه «قانون طبیعی» به مثابه مهمترین داعیهداران تفکرسیاسی مدرن، «اهمیت عملی» کمتری بر «حقوق انسان» در نظر گرفته شده، اماپیششرطهای فکری این نگاه بیش و نیرومندتر از همه در تفکر سیاسی هابز یافت میشود.
(امری که خود اشتراوس بعدها فلسفهٔ ماکیاولی را لایق آن دانست. او درپیشگفتار ویراست منتشر شده در آمریکای همین کتاب بر این نکته تأکید میکند).
اشتراوس به سیاقی مستدل نشان میدهد که هابز حرکت فکری خود را، از مفهوم«حق طبیعی» یعنی درک تماماً «سوبژکتیوی» آغاز میکند که به هیچ قانون یا اصل و بنیاد پیشینی مبتنی نیست و خود به شکلی خودبنیاد خاستگاه نظم سیاسی است.
این امر دو پیامد معرفتشناختی برای فلسفهٔ سیاسی هابز دارد.
نخست این که هابز با آغاز از مفهوم «حق»، نظرگاه ایدئالیستی در فلسفهٔ سیاسی پیشامدرن که مبتنی بر فضیلت و یا همان سنت است را رد میکند و دوم این که با بنیادنهادن ساحت اخلاق و سیاست بر مفهوم «حق» و نه تمایلات طبیعی ناب، در برابر نظرگاه طبیعتگرایانه میایستد.
اشترواس در پی آن میرود تا نشان دهد که علیرغم این امر که هابز کوشید تا فلسفهٔ سیاسی خود را بر مبنای علم طبیعی مدرن بنیاد نهد اما از آن روی که بر خلاف متافیزیک سنتی «انسانمحورانه» نیست، فلسفهٔ سیاسی هابز با خلا معرفتی شگرفی مواجه شد.
هدف اساسی اشتراوس در کتاب حاضر نشاندادن این امر است که اگر به دنبال آنیم تا اهمیت اصلِ «حق» هابز را به درستی درک کنیم نخست باید نشان دهیم که مبنای واقعی فلسفهٔ سیاسی هابز علم مدرن نیست.
#فلسفه_سیاسی_هابز
@qoqnoospub
اشتراوس در این کتاب با نشان میدهد که اگرچه در فلسفهٔ هابز به نسبت دیگر نمایندگان آموزه «قانون طبیعی» به مثابه مهمترین داعیهداران تفکرسیاسی مدرن، «اهمیت عملی» کمتری بر «حقوق انسان» در نظر گرفته شده، اماپیششرطهای فکری این نگاه بیش و نیرومندتر از همه در تفکر سیاسی هابز یافت میشود.
(امری که خود اشتراوس بعدها فلسفهٔ ماکیاولی را لایق آن دانست. او درپیشگفتار ویراست منتشر شده در آمریکای همین کتاب بر این نکته تأکید میکند).
اشتراوس به سیاقی مستدل نشان میدهد که هابز حرکت فکری خود را، از مفهوم«حق طبیعی» یعنی درک تماماً «سوبژکتیوی» آغاز میکند که به هیچ قانون یا اصل و بنیاد پیشینی مبتنی نیست و خود به شکلی خودبنیاد خاستگاه نظم سیاسی است.
این امر دو پیامد معرفتشناختی برای فلسفهٔ سیاسی هابز دارد.
نخست این که هابز با آغاز از مفهوم «حق»، نظرگاه ایدئالیستی در فلسفهٔ سیاسی پیشامدرن که مبتنی بر فضیلت و یا همان سنت است را رد میکند و دوم این که با بنیادنهادن ساحت اخلاق و سیاست بر مفهوم «حق» و نه تمایلات طبیعی ناب، در برابر نظرگاه طبیعتگرایانه میایستد.
اشترواس در پی آن میرود تا نشان دهد که علیرغم این امر که هابز کوشید تا فلسفهٔ سیاسی خود را بر مبنای علم طبیعی مدرن بنیاد نهد اما از آن روی که بر خلاف متافیزیک سنتی «انسانمحورانه» نیست، فلسفهٔ سیاسی هابز با خلا معرفتی شگرفی مواجه شد.
هدف اساسی اشتراوس در کتاب حاضر نشاندادن این امر است که اگر به دنبال آنیم تا اهمیت اصلِ «حق» هابز را به درستی درک کنیم نخست باید نشان دهیم که مبنای واقعی فلسفهٔ سیاسی هابز علم مدرن نیست.
#فلسفه_سیاسی_هابز
@qoqnoospub