انتشارات ققنوس
به مناسبت زادروز کولاکوفسکی #لشک_کولاکوفسکی @qoqnoospublication
کولاکوفسکی فیلسوف، مورخ اندیشه، روشنفکر، و بزرگترین فیلسوف معاصر لهستانی، است و او را یکی از اثرگذارترین افراد در لهستان معاصر دانستهاند.
پس از گسستن از حزب کومونیست مجبور شد به پاریس و سپس آمریکا و انگلستان برود و تا پایان عمر در دانشگاههای آنجا به تدریس پرداخت.
تجربۀ زندگی کولاکوفسکی در حکومت کمونیستی شوروی در او این عقیده را پدید آورده بود که حکومتهای توتالیتر خود به خود نافی ایدۀ حقیقت مطلق هستند، تا بتوانند مرز میان دروغ و حقیقت را از میان بردارند و دروغ را به جای حقیقت بنشانند.
همین باشد که باعث شده است کولاکوفسکی برخلاف رسم روزگار خویش مدافع تفکر مابعدالطبیعی و ضرورت و گریزناپذیری آن باشد.
نزد او، پرسشهای انتزاعی مابعدالطبیعی، و در رأس آنها مسئلۀ امر مطلق، از دل ملموسترین دغدغۀ بشری، یعنی معنای زندگی، سر بر میآورد، و بدون امر مطلق، هیچ آریگویی نیچهای به زندگی معنا نخواهد داشت.
فلسفۀ تحلیلی نخستین و خصوصاً فلسفۀ ویتگنشتاین را به دور خود چرخیدن و فلسفهستیزی توصیف میککرده است؛ فلسفههای پسامدرن را مد زمانه و زودگذر مینامیده است؛ پراگماتیسم را ضدفلسفه و خیانت به ایدۀ راستین فلسفه قلمداد میکرده؛ پدیدارشناسی هوسرلی را کوششی عبث به دنبال آغازی مطلق در معرفتشناسی، هرچند کوششی لازم، میدانسته؛ آریگویی نیچهای به زندگی را بیمبنا و ناموجّه تلقی میکرده؛ نزد او میان شبکۀ مفهومی الهیات ایجابی و تجربۀ زیسته در دنیای معاصر شکافی پُرناشدنی وجود داشت و لذا کوششهای فلسفی نوتوماسی را جدی نمیانگاشت.
#لشک_کولاکوفسکی #علیرضا_عطارزاده #انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
پس از گسستن از حزب کومونیست مجبور شد به پاریس و سپس آمریکا و انگلستان برود و تا پایان عمر در دانشگاههای آنجا به تدریس پرداخت.
تجربۀ زندگی کولاکوفسکی در حکومت کمونیستی شوروی در او این عقیده را پدید آورده بود که حکومتهای توتالیتر خود به خود نافی ایدۀ حقیقت مطلق هستند، تا بتوانند مرز میان دروغ و حقیقت را از میان بردارند و دروغ را به جای حقیقت بنشانند.
همین باشد که باعث شده است کولاکوفسکی برخلاف رسم روزگار خویش مدافع تفکر مابعدالطبیعی و ضرورت و گریزناپذیری آن باشد.
نزد او، پرسشهای انتزاعی مابعدالطبیعی، و در رأس آنها مسئلۀ امر مطلق، از دل ملموسترین دغدغۀ بشری، یعنی معنای زندگی، سر بر میآورد، و بدون امر مطلق، هیچ آریگویی نیچهای به زندگی معنا نخواهد داشت.
فلسفۀ تحلیلی نخستین و خصوصاً فلسفۀ ویتگنشتاین را به دور خود چرخیدن و فلسفهستیزی توصیف میککرده است؛ فلسفههای پسامدرن را مد زمانه و زودگذر مینامیده است؛ پراگماتیسم را ضدفلسفه و خیانت به ایدۀ راستین فلسفه قلمداد میکرده؛ پدیدارشناسی هوسرلی را کوششی عبث به دنبال آغازی مطلق در معرفتشناسی، هرچند کوششی لازم، میدانسته؛ آریگویی نیچهای به زندگی را بیمبنا و ناموجّه تلقی میکرده؛ نزد او میان شبکۀ مفهومی الهیات ایجابی و تجربۀ زیسته در دنیای معاصر شکافی پُرناشدنی وجود داشت و لذا کوششهای فلسفی نوتوماسی را جدی نمیانگاشت.
#لشک_کولاکوفسکی #علیرضا_عطارزاده #انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub