روان‌ایده
3.08K subscribers
523 photos
109 videos
44 files
137 links
مدیریت کانال:
۱)کاوه حمیدیان (دکترای روانشناسی سلامت /روانشناس بالینی)
@Dr_KavehHamidian

۲)نیلوفر فرجی (کارشناس ارشد روانشناسی
عمومی)

3) سارا سخنور (مشاور خانواده و ازدواج)
@Sokhan_familycounseling
Download Telegram
🔷سلام به مخاطبان عزیز کانال روان‌ایده!🔷

تو این مدت که نبودیم خیلی دلمون براتون تنگ شده بود و ممنون از اینکه به یاد ما بودین❤️. امیدواریم ما رو به خاطر غیبت طولانیمون ببخشید. تلاشمون این هست که از این به بعد بتونیم مثل قبل مطالب مفیدی رو با شما عزیزان به اشتراک بذاریم. اولین متنی که براتون در نظر گرفتیم "شرح مجموعه گل" هست که توسط همکار خوبمون آقای نوایی (جامعه‌شناس-روان‌شناس-پژوهشگر علوم اجتماعی و روانی) نوشته شده. امیدواریم از این متن لذت ببرید!

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیاد های شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

پیش‌گفتار
بسیاری از مضامین مطرح شده در رشته نوشتارهای پیش‌رو در متن‌های بسیاری آمده است، اما هدف من از نوشتن، افزودن یکی بر بسیار نیست. در واقع هدف، ارائه مجموعه‌ای بوده که ترکیب و برهمکنش آن، تصویری از رشد (شکوفایی) و توانمندی متوازن و سازگار انسان را نشان دهد.
در طول تاریخ و در جهان امروز انسان‌ها دچار درجاتی از کم‌رشدی و یا بدرشدی ناشی از تاثیر نظام‌ها و نهادهای اجتماعی ستم‌گر بوده‌اند (اندرون هفت‌دریا تخته بندم کرده است. باز می‌گوید که چابک باش و دامن تر نکن- سعدی). دست‌یابی به جامعه‌ای عادلانه، آرزو و آرمان دیرینه انسان‌ها بوده و تلاش‌های نظری و عملی بسیار در این زمینه صورت گرفته است. اما هنوز فاصله بسیاری تا شرایط قابل قبول، پیش روی ما قرار دارد. "زیست انسانی"در چنین شرایطی در گرو دستیابی انسان‌ها به درجاتی از شکوفایی و توانمندی است.
در انتخاب بنیادهای اصلی مجموعه اشاره شده، نظریه رشد ایگوی"اریک اریکسون " مبنای کار قرار گرفته، نظریه‌ای که بیش‌ترین تأیید تجربی را در پژوهش‌های متعدد به دنبال داشته است. اریکسون در دوره‌ای از زندگی‌اش، لقب "بزرگ‌ترین روانکاو زنده دنیا" را داشته و اینک نیز با سپری شدن بیش از سه دهه از درگذشتش، هنوز در مهم‌ترین کتاب مرجع روان‌پزشکی و روان‌شناسی دنیا (کاپلان) پس از فروید، به عنوان نفر دوم جای خوش کرده است.
لازم به یادآوری است که در متن پیش‌رو، افزون بر نظرات اریکسون، از اندیشه‌های دیگر دانشمندان بهره گرفته شده و همچنین به دلیل ماهیت تألیفی متن، ناگزیر پاره‌ای دیدگاه‌های نویسنده نیز، در نوشته انعکاس یافته است. در واقع سعی شده مجموعه‌ای منسجم از دیدگاه‌های مرتبط با شکوفایی انسان‌ها فراهم شود و به همین مناسبت، عنوان مطلب برگرفته از سروده حافظ است:
شرح مجموعه گل، مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیاد های شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین امید (hope)
واژه امید، یکی از رایج‌ترین واژه‌ها در گفتگوهای روزمره است. شاید به لحاظ تاریخی نیز، چنین باشد. به همین نسبت در باره چیستی، چگونگی... امید دیدگاه‌های گوناگون مطرح شده است. اما آن چه در این نوشته می‌آید، ناگزیر منعکس‌کننده تمام دیدگاه‌ها نیست.
امید به مثابه یک "نیروی بنیادین" یا به عبارت رایج، یک فضیلت انسانی، به معنی توان تحمل لحظات غیرقابل‌اجتناب ناکامی و محرومیت است. همچنین نگاه به آینده نیز در امید موج می‌زند و بیش‌ترین سهم را دارد. امید به آینده نیروی حافظ زندگی است و ظرفیتی است برای تصور توانایی ساختن گذرگاه‌هایی به سوی هدف‌های مطلوب و تدارک منابع عظیم انگیزه برای حرکت در این گذرگاه‌ها. به لحاظ تجربی در امید، مؤلفه‌های عاطفه(هیجان) و شناخت (اندیشه ) به صورتی متناسب " هم‌جوشی" دارند. در واقع در مغز انسان این دو جنبه جدا از هم نیستند و بر این اساس به درستی گفته می‌شود که "هیجان همراه اصلی تصمیم‌گیری منطقی است". علاوه بر نقش سازنده هیجان‌های مثبت در فضیلت امید، امید واقعی با ژرف‌اندیشی، هیجان‌های بازدارنده از قبیل ترس را نیز تعدیل می‌کند. بنابراین، امید عامل سنجشی است که ما را با ثبات نگه می‌دارد و باعث می‌شود با شجاعت دست به انتخاب بزنیم و در عین حال خطرها و پرتگاه‌ها را تشخیص دهیم...
بر اساس نظریه رشد اریکسون، زمان حساس (اوج) شکل‌گیری امید دوران نوزادی/شیرخوارگی است. دورانی که مسأله رشدی اعتماد در مقابل بی‌اعتمادی پیش می‌آید. اگر مادر (مراقب اصلی نوزاد) "به طور مناسب" به نیازهای جسمانی او پاسخ دهد و محبت، عشق و امنیت کافی تأمین کند، کودک یاد می‌گیرد که از افراد و موقعیت‌ها در محیط زندگیش انتظار "ثبات" و "تداوم" داشته باشد. همچنین کودک می‌آموزد که لحظات غیرقابل‌اجتناب ناکامی و محرومیت را تحمل نماید. در چنین حالتی احساس "اعتماد به میزان بیش‌تر در مقابل بی‌اعتمادی به میزان کم‌تر" شکل می‌گیرد و مسأله رشد، به نفع شکل‌گیری اعتماد بنیادین حل و فصل می‌شود و فضیلت امید بر پایه اعتماد به بار می‌نشیند. نکته قابل‌توجه این است که در تمام مراحل رشد، در مقابل میزان بیش‌تر جنبه‌های مثبت، میزان کمی از جنبه‌های منفی نیز لازم است. به طور مثال در بحث پیش‌رو شکل‌گیری میزان کمی از بی‌اعتمادی، مانع ایجاد اعتماد مطلق می‌شود که مایه ساده‌لوحی و اعتماد نسنجیده است.
یادآوری این نکته لازم که هرچند این مرحله، دوره حساس شکل‌گیری امید هست، اما درصورتی که به هنگام کودکی شرایط لازم برای شکل‌گیری امید فراهم نشود، در دوره‌های بعدی زندگی هم موقعیت‌ها و عواملی را برای ساختن امید می‌توان یافت. آموزگاران، خویشاوندان، گروه‌های مرجع و در مراحل بعدی دوستان، در صورتی دارای دو ویژگی اساسی: "شایستگی " و "مهربانی" باشند، از منابع اصلی امید‌آفرینی به شمار می‌روند! به عبارت دیگر امید یکی از اساسی‌ترین پاداش‌های روابط بین‌فردی است، البته با لحاظ ویژگی‌های یاد شده. یکی دیگر از منابع تأمین امید تجربه داشتن اهداف مطلوب و تلاش برای دستیابی به اهداف است و به طور کلی، تدارک تجربه لحظات و موقعیت‌های خوشایند، به روش‌ها و شکل‌های گوناگون.
در پایان باید به یاد داشته باشیم که امید هم مانند هر دستاورد دیگر انسانی، در معرض نوسان و فراز و فرود است، امیدوارترین افراد نیز، لحظات ناامیدی را تجربه می‌کنند. بنابراین امید موهبتی است که نیازمند "تأمین، نگه‌داری، تداوم و ارتقاء" در تمام مراحل زندگی است.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادی اراده/خواستن(will)
واژه اراده نیز همچون امید، در گفتگوهای روزمره بسیار رایج و همچنین تا حدودی مبهم است. انجمن روان‌شناسی آمریکا، اراده را به عنوان ظرفیت یا استعدادی تعریف کرده است که انسان را قادر می‌سازد، علی رغم تأثیرات بیرونی/محیطی، دست به "انتخاب" بزند و "رفتارهای" خود را در جهت آن تعیین و سازمان‌دهی نماید. بنابراین، نیروی بنیادین خواستن، در قالب توانایی انتخاب و رفتارهای متناسب با آن، تعریف، مشاهده و تجربه می‌شود. علاوه براین، خواست‌ها باید مشخص و پایدار باشند. نکته مهم دیگر این که نیروی اراده، هم شامل توانایی انجام دادن آنچه که می‌خواهیم و هم انجام ندادن (رها کردن) آنچه که نمی‌خواهیم، می‌شود.
به عقیده اریکسون دوره اصلی شکل‌گیری اراده اوایل کودکی است، سال‌های دوم و سوم زندگی. در این دوره توانایی‌های جسمی و ذهنی کودک به سرعت پرورش می‌یابد. آن‌ها یاد می‌گیرند روابط موثرتری برقرار کنند، راه بروند، بکشند، هل بدهند، اشیا را نگه دارند، رها کنند و از داشتن این مهارت‌ها احساس غرور نمایند. همچنین یکی از مهم‌ترین مسائل این دوره آموزش آداب توالت به کودکان است، به معنی قرار گرفتن یک نیاز بنیادین زیستی، در قالب‌های فرهنگی قابل قبول جامعه. نکته اصلی در این مرحله، این است که جامعه (درقالب والدین) به کودک تا چه اندازه و با چه روشی اجازه می‌دهد که خود را "ابراز" کند و آن‌چه را که قادر به انجام آن هست، انجام دهد. اگر رفتار والدین مهرآمیز، حمایت‌کننده و همراه با کنترل به‌جا، به اندازه و منعطف باشد، در کودک احساس خودمختاری (آزادی عمل) پرورش می‌یابد و نیروی بنیادین اراده بر مبنای آن شکل می‌گیرد، اما اگر رفتار والدین بیش از اندازه محدود‌کننده و همراه با ناشکیبایی و خشم باشد، به کودک احساس تردید و شرمساری دست می‌دهد که زمینه‌ای می‌شود برای شکل‌گیری و استمرار رفتارهای وسواسی در دوره‌های بعدی زندگی. بنابراین مسأله رشد در این دوره تعارض بین آزادی عمل با تردید و شرمساری است. این دوره در صورت پرورش ترکیب مناسبی از آزادی عمل بیش‌تر در مقابل تردید و شرمساری کم‌تر، با موفقیت پشت سر گذاشته می‌شود. لازم به یادآوری است که پرورش آزادی عمل مطلق، خطر پرورش ویژگی لجاجت و کله‌شقی وقیحانه را در پی دارد.
با سپری شدن این دوره از کودکی، در دوره‌های بعدی رشد، فضیلت اراده دستخوش تحول می‌شود، به این معنی که حس خودمختاری و خواستن در جهت گرایش به عدالت اجتماعی و محافظت از آن و همچنین نوع دوستی، همدلی، همراهی و... تعدیل می‌شود و ایگو نیز در این فرایند، سازگاری و شکوفایی بیش تری می‌یابد. در این جا بهتر است باز گشتی داشته باشیم به یک عامل مهم پویایی در تحول اراده. در پاراگراف اول اشاره شد که نیروی خواستن هم شامل انتخاب‌ و رفتار متناسب"انجام دادن" و هم "انجام ندادن" است و به تعبیر اریکسون گرفتن و نگه داشتن ( holding up) و رها کردن (let go). او معتقد است در بین توانایی‌هایی که کودک در این دوره کسب می‌کند، این مورد از بقیه مهم‌تر است. به این دلیل که این رفتارها نمونه‌های نخستین واکنش نشان دادن به تعارض‌های بعدی در رفتارها و نگرش‌های انسان است. نگه داشتن می‌تواند به صورت محبت آمیز یا خصمانه انجام گیرد، رها کردن هم می‌تواند به صورت خشم ویرانگر و یا با آرامش و جرأتمندی صورت پذیرد. حرکت و پویایی سالم در مسیر زندگی مستلزم توانمندی در نگه داشتن/انجام دادن همراه با مهر و علاقه‌مندی و همچنین رها کردن همراه با آرامش، حرمت و جرأتمندی است.
نکته پایانی این‌که نیروی اراده به صورت مستمر نیاز به تقویت، تعدیل و جهت‌دهی دارد. انسان می‌تواند از طریق ژرف‌اندیشی در شرایط فردی و اجتماعی (اعم از قلمرو خانواده، کار، روابط دوستانه...)، تقویت همدلی، انتخاب اهداف مفید و قابل دستیابی، تقویت روش‌های همکاری با دیگران؛ آزادی عمل همراه با تعهد را گسترش و در این فرایند نیروی اراده خود را ارتقا دهد.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین هدفمندی (purposivism )
برخلاف تصور رایج "خواستن، توانستن است" یا "انسان به هر آن چه فکر کند، می‌رسد"، در عمل، انسان‌ها به بسیاری از خواسته‌ها و آرزوهای خود نمی‌رسند. این سخن به معنای نفی خواستن/اراده نیست، برعکس نیروی بنیادین اراده، آن‌چنان که در بخش قبلی توضیح داده شد، یکی از بنیادهای اصلی شکوفایی و توانمندی انسان هست. اما ترکیب و برهمکنش مناسب همه نیروهای بنیادین یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین انسان برای رسیدن به خواسته‌هایش باید هدفمند باشد. به این معنی که بداند: کجا هست؟ به کجا می‌خواهد برود؟ و از چه راهی؟ به این ترتیب خواسته‌ها باید در قالب اهداف تعریف شود، بر اساس واقعیت‌ها، زمان، مکان، سنجیدن روش‌های رسیدن به هدف (نقشه راه) و توانایی انتخاب راه مناسب (استراتژی). در مرحله عمل شروع به موقع، سخت‌کوشی، تداوم و استمرار تا نیل به نتیجه ضرورت دارد. در مواردی، سختی کار و یا مشکلات برنامه‌ریزی باعث می‌شود که شخص به فکر تغییر هدف بیفتد، با این تصور که اهداف دیگر جذاب‌تر و قابل‌دسترس‌تر هستند، چنین تصوری در بسیاری از موارد نادرست است، به این دلیل که شخص دشواری‌های کار خود را تجربه کرده، اما درک و اطلاع درست و دقیقی از مشکلات کارهای دیگر ندارد. در این حالت مسأله "از این شاخه به آن شاخه پریدن"، پیش می‌آید. البته این حرف به معنی نفی بازنگری و پویایی نیست، بلکه تأکیدی است بر این گفته اریکسون که تشخیص و توانایی زمان مناسب برای نگه داشتن یا رها کردن چیزی، بسیار مهم و سرنوشت ساز است.
هدفمندی نیروی بنیادین، یا فضیلتی است که دوره حساس شکل‌گیری آن سن بازی کودکان است، حدود ۳ تا ۵ سالگی. فروید عقیده داشت که عقده ادیپ، به معنی گرایش جنسی کودک به والد غیرهمجنس خود و رقابت با والد همجنس در این زمینه، مسأله اساسی این دوره است. اریکسون معتقد بود که علاوه بر عقده ادیپ، عوامل مهم دیگری نیز در این دوره نقش‌آفرینی می‌کنند، توانایی‌های ذهنی و حرکتی کودک افزایش می‌یابد، آن‌ها می‌توانند در مقایسه با دوره‌های قبل کارهای بیش‌تری را انجام دهند، همراه با این توانمندی‌ها، میل و گرایش شدیدی به ابتکار عمل پیدا می‌کنند. این ابتکار عمل به صورت خیال‌پردازی نیز تجلی می‌یابد و علاوه بر عقده ادیپ، به تصوراتی درباره بالغ بودن، قدرتمند بودن و... نیز گسترش پیدا می‌کند. پشت سر گذاشتن موفقیت‌آمیز این مرحله، مثل مراحل دیگر، مستلزم ترکیب میزان بیش‌تر ابتکار عمل با میزان کم‌تر احساس گناه است. در این جا عامل تعیین‌کننده این است که والدین به این فعالیت‌های خودانگیخته و خیال‌پردازی‌های کودک چگونه پاسخ دهند؟ اگر والدین جلوی ابتکار عمل را بگیرند و رفتارهای نامناسب نشان دهند، "احساس گناه" در کودکان شکل می‌گیرد و پرورش می‌یابد. غلبه احساس گناه بر ابتکار عمل در این دوره، بر "توانایی خود‌گردانی" کودک در دوره‌های بعدی زندگی اثر منفی می‌گذارد. اما اگر والدین این دوره را با محبت و همدلی هدایت کنند، در این صورت کودک آگاه می‌شود که چه رفتاری درست و قابل‌پذیرش هست و چه رفتاری مجاز نیست. به این ترتیب ابتکار عمل در کودک تقویت می‌شود و او را به سوی هدف‌های واقع‌بینانه هدایت می‌کند، همچنین این فرایند زمینه‌ای می‌شود برای رشد و گسترش احساس مسئولیت و اصول اخلاقی در دوره بزرگ‌سالی.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین شایستگی (competence)
همه دوست دارند با محیط پیرامونشان تعامل سازنده و ثمربخشی داشته باشند و این گرایش، به تمام جنبه‌های زندگی انسان گسترش می‌یابد: مدرسه، محل کار، روابط، تفریح، ورزش و... بنابراین ما نیاز به شایستگی داریم.
شایستگی یعنی اطمینان از این که فرد می‌تواند با بهره بردن از توانایی‌های خود، کارها را به خوبی انجام دهد و همچنین از پس حل مسایل و مشکلات برآید.
به عقیده اریکسون، دوره دبستان، زمان حساس برای تشکیل نیروی بنیادین شایستگی است. در این دوره دنیای کودکان از چارچوب خانواده فراتر می‌رود و به همسالان، معلمان و همچنین دیگر الگوهای بزرگ‌‌سال گسترش می‌یابد. در دوره دبستان میل به دانستن در کودکان نیرومندتر می‌شود. آنان همراه با رشد طبیعی سخت تلاش می‌کنند که بخوانند، بنویسند و دیگر مهارت‌های لازم را یاد بگیرند. در واقع، این دوره زمان رشد اجتماعی است. به سخن دقیق‌تر، کودکان لذت تولید و آفرینش را کشف می‌کنند و با یادگیری مهارت‌های جدید، ویژگی "سخت‌کوشی" را در خود پرورش می‌دهند. سخت‌کوشی به معنای کوشا بودن، میل به مشغول بودن (تمرکز بر کار)، تمام کردن کار و همچنین مستلزم انجام کار در کنار و با کمک دیگران است، بنابراین نخستین حس تقسیم کار، قواعد همکاری و دسترسی به فرصت‌های گوناگون نیز پدید می‌آید. تبعا علاوه بر کوشش‌های کودک، نگرش و رفتار والدین و معلمان در شکل‌گیری و تقویت سخت‌کوشی نقش اساسی دارد. اگر کودکان سرزنش، مسخره و طرد شوند، نقطه مقابل سخت‌کوشی و شایستگی ناشی از آن، یعنی احساس حقارت و بی‌کفایتی پدید می‌آید. در مقابل، تحسین، تشویق، فراهم کردن فضای مناسب و همراهی، تلاش مداوم را تقویت می‌کند. شکل‌گیری شایستگی به احساس و تجربه سخت‌کوشی بیش‌تر در مقابل احساس و تجربه حقارت کم‌تر بستگی دارد. اگر کودک این فرآیند را با موفقیت بگذراند، به نیروی بنیادین شایستگی دست می‌یابد، چیزی که بنا به گفته اریکسون "شالوده مشارکت یاری‌بخش در زندگی ثمربخش" است.
به اعتقاد اریکسون احساس شایستگی به لحاظ اجتماعی تعیین‌کننده‌ترین نیروی بنیادی (فضیلت) به شمار می‌رود. بنابراین تأمین، حفظ و ارتقای شایستگی در تمام مراحل زندگی ضرورت دارد و یکی از مهم‌ترین روش‌ها در این زمینه، نظریه و تجربه "چالش بهینه" است. چالش‌های بهینه، چالش‌های متناسب با رشد هستند. چالش‌های فراتر از مهارت‌ها و شایستگی‌های فرد، موجب نگرانی و اضطراب می‌شود و چالش های کم‌تر، ملال‌انگیز است. چالش بهینه فرد را در حالت "تجربه روانی" به معنی جاری یا سیال بودن قرار می‌دهد. پژوهش‌های تجربی نشان داده است که تجربه روانی، بسیار لذت‌بخش و خاستگاه خرسندی است. بر این اساس به نظر می‌رسد تجربه روانی به نوبه خود انگیزش درونی فراوانی را برای ارتقای شایستگی فراهم می‌کند. بنابراین ارزیابی درست از توانمندی‌های فردی از جمله استقلال، ابتکار عمل، سخت‌کوشی، شایستگی و همچنین شناخت شرایط محیطی، به انتخاب چالش‌های بهینه و پیامدهای مثبت ناشی از آن کمک می‌کند.
در پایان باید خاطر نشان کرد که شایستگی نیز مانند دیگر نیروهای بنیادین، امکان دارد دستخوش "بد رشدی" شود. بد رشدی مرتبط با شایستگی "خبرگی محدود" است. به طور مثال جراحی که تمام نیروی خود را صرف رسیدن به پایگاه رفیع اجتماعی تحت عنوان"جراح عالیقدر" می‌کند، از سایر جنبه‌های زندگی و همچنین نیروهای بنیادی دیگر، باز می‌ماند.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین وفاداری (fidelity )
وفاداری واژه‌ای رایج و مفهومی قابل درک و ملموس است. اما به عنوان یک فضیلت انسانی و از نگاه بحث پیش‌رو، وفاداری بر "هویت منسجم ایگو (خود- فرد)" استوار است و صمیمیت، صداقت و وظیفه‌شناسی ما نسبت به ديگران اعم از خانواده، دوستان، همکلاسان، همکاران، جامعه و همچنین هویت خودمان را دربر می‌گیرد.
وفاداری در تعامل و ترکیب با دیگر نیروهای بنیادین حاصل از مراحل پیشین رشد، شامل: امیدواری، اراده، هدفمندی و شایستگی، منبع مهم تامین، ارتقا و استمرار مقولاتی چون حمایت اجتماعی، آرامش و امنیت روانی، دلبستگی ایمن، روابط صمیمانه و پایدار، همبستگی سازنده و مستمر و... است.
همان‌گونه که گفته شد، وفاداری حاصل شکل‌گیری هویت منسجم است. هر چند که شکل‌گیری هویت ایگو نه در دوره نوجوانی آغاز می‌شود و نه با پایان آن خاتمه می‌یابد. اما به عقیده اریکسون بحران هویت در این دوره به اوج می‌رسد.
من کیستم؟ به کجا تعلق دارم؟ به کجا می‌روم؟ پرسش‌هایی است که برای نوجوان مطرح می‌شود. این پرسش ها در خلا شکل نمی‌گیرد و حاصل برهمکنش و ترکیب دستاوردهای نوجوان در مراحل پیشین رشد و همچنین محیط پیرامون است که در این زمینه سه عامل از دیگر عوامل بر جسته تر به نظر می‌رسد، موفقیت نوجوان در مراحل پیشین رشد، گروه همسالان و دنیای مجازی/ رسانه:
۱-بر اساس شواهد علمی/پژوهشی، دستاوردهای موفقیت نوجوان در مراحل پیشین رشد، یعنی اعتماد، استقلال، ابتکار عمل و سخت‌کوشی با سطح بالای انسجام هویت همراه است و به موازات آن، ویژگی‌هایی مانند ثابت قدمی، تعهد به هدف های واقع بینانه، توانایی کنار آمدن با درخواست های محیطی گوناگون، عملکرد بهتر در انجام تکالیف دشوار، برقراری روابط رمانتیک صمیمانه، عزت نفس و سازگاری مثبت را به ارمغان می‌آورد.
۲- از سوی دیگر، در دوران نوجوانی افراد از فضای خانواده فاصله بیش‌تری می‌گیرند و گرایش بیش‌تری به گروه همسالان پیدا می‌کنند. در این فضا حفظ تعلق گروهی به عنوان یک نیاز روان‌شناختی اساسی و در عین حال محافظت از حوزه شخصی و عاملیت فردی، تکلیف متعارض و دشواری است. لذا ایجاد توازن در این جا، مستلزم تقویت مهارت‌های زندگی، به خصوص مهارت در روابط بین‌فردی است که از مهم‌ترین موارد آن، توانایی گفتن "نه" در زمانی است که لازم باشد.
۳- دنیای مجازی، برخلاف نامی که بر این پدیده نهاده شده است، از مهم‌ترین و بی‌سابقه‌ترین واقعیات زندگی در دنیای معاصر هست. مسحور کنندگی فراوان آن، هم امکانات بی‌پایانی را برای پرورش تخیل، خلاقیت، نقش آزمایی و... در اختیار نوجوانان قرار می‌دهد و هم جنبه‌های بالقوه منفی بسیار دارد. این پدیده به همراه نوآوری های دیگر، چهره جامعه کنونی را به کلی دگرگون ساخته، آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس معاصر به درستی می‌گوید که زندگی در دنیای معاصر نیازمند هوشیاری بیشتری است. به نظر می‌رسد پذیرش این پدیده به عنوان یک واقعبت، به همراه تمهید سازگاری مثبت با آن، گزینه مناسب‌تری باشد.
در نهایت، همانند دیگر نیروهای بنیادین، در مورد
فضیلت وفاداری نیز مسأله "بد رشدی" مطرح هست: "تعصب" که در این جا به صورت سرسپردگی بی چون و چرا و جزمی به گروه‌های گوناگون اجتماعی، نظام‌های فکری و عقیدتی، مشاهیر دنیای مجازی و... تعریف می‌شود.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید 2-اراده 3-هدفمندی 4-شایستگی 5-وفاداری 6-عشق 7-دلسوزی/مراقبت 8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین عشق (love)

از صدای سخن عشق ندیدیم خوش‌تر، یادگاری که در این گنبد دوار بماند.
بیت بالا ادای احترامی است خاضعانه به عشق و همچنین به مثابه پروانه‌ای برای نوشتن درباره عشق، آن هم فقط در چند سطر.
به عقیده اریکسون "عشق مهم‌ترین امتیاز انسان" است. زمان حساس و اوج شکل‌گیری عشق، دوران جوانی است. در این دوره مسأله اصلی رشد برای انسان، بحران صمیمیت در مقابل انزوا ( تک‌افتادگی) است. صمیمیت بر اساس دستاوردهای پیشین رشد، به ویژه "هویت منسجم" شکل می‌گیرد. اگر جوان بتواند به ترکیب مناسبی از صمیمیت بیش‌تر با انزوای کم‌تر (تأکید بر میرانی از انزوا، به معنی داشتن تاب و توان تحمل تنهایی است در شرایط ناگزیر و نیز در زمان‌هایی که انسان نیاز به تنهایی دارد) دست یابد، این مرحله رشد را با موفقیت پشت سر می‌گذارد و صمیمیت پخته حاصل می‌شود.
صمیمیت پخته، به معنای توانایی فرد در به اشتراک گذاشتن و آمیختن هویت خود با هویت فرد دیگر است، بدون نگرانی درباره از دست دادن یا مخدوش شدن هویت فردی. به عبارت دیگر صمیمیت پخته به معنی توانایی و گرایش به سهیم شدن در اعتماد متقابل است و همچنین به معنی ایثار، سازش، اهمیت دادن و متعهد بودن در روابط بین‌فردی.
جلوه‌های صمیمیت به صورت میل بیش‌تر به لمس کردن ( به شیوه متعارف، خوشایند، سنجیده... و نه به شکل آزار دهنده، کلیشه ای و...)، ایجاد روابط عمیق‌تر و معنادارتر، لذت بردن از گوش دادن، خودافشایی، کاربرد بیش‌تر زبان بدن: تماس چشمی، لبخند زدن، گشاده‌رویی و... دیده می‌شود.
هرچند انسان با استعداد عاشق شدن پا به عرصه هستی می‌گذارد، اما عشق پخته (رشدیافته) در فرایند همراهی، برهمکنش و ادغام با صمیمیت پخته حاصل می‌شود. عشق رشدیافته به عنوان مهم‌ترین امتیاز انسان با ویژگی‌هایی چون: ایثار دوجانبه در هویتی مشترک، بدون ترس از مخدوش شدن هویت، حفظ استقلال و آزادی فردی، احساس تعهد، عطش جنسی، هم صحبتی، وفاداری، همکاری، رفاقت و در صورت لزوم رقابت توصیف می‌شود. افزون بر این به عقیده فروید، بدیهی‌ترین منبع معنی، عشق هست، حال و هوایی که به دو نفر امکان می‌دهد به هم نزدیک شوند، یعنی متمدنانه‌ترین شکل ابراز امیال جنسی و بنابراین، امن‌ترین و ارضا کننده‌ترین آن. تأمل وسواسی درباره معنی در زندگی فقط در ذهن کسی می‌تواند شکل بگیرد که در عشق ورزیدن و کار کردن بسیار ناپخته باشد.
در حقیقت, عشق ماهیتی دامن‌گستر، نافذ و فرارونده (متعالی) دارد. به همین دلیل در ابعاد گوناگون زندگی انسان نقش عشق قابل مشاهده است. به عنوان مثال، هنر و خلاقیت هنری، به عنوان عالی‌ترین دستاورد بشری از عشق الهام می‌گیرد. آثار برجسته هنری مانند موسیقی، رقص، ترانه، شعر، ادبیات و... سرشار از مفاهیم و جلوه‌های عاشقانه هستند...

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید  2-اراده  3-هدفمندی  4-شایستگی  5-وفاداری  6-عشق  7-دلسوزی/مراقبت  8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین دلسوزی/ مراقبت (care)

از دیدگاه اریکسون، دلسوزی به صورت اهمیت‌دادن به دیگران، تعریف می‌شود. اگر چه این ویژگی در تمام مراحل زندگی انسان ها دیده می‌شود، اما دوران اوج شکل‌گیری آن میان‌سالی است. در این دوره نقش‌های اجتماعی افراد گوناگونی و برجستگی بیش‌تری پیدا می‌کند. مسأله اصلی رشد انسان در این دوره، حل و فصل بحران زایندگی (generation) در مقابل بی حاصلی/ رکود است. در صورت حل و فصل این بحران به نفع زایندگی، زمینه لازم  برای شکل گیری نهایی نیروی بنیادین دلسوزی فراهم می‌شود.
زایندگی و استمرار نسل در انسان، منحصر به فرزندآوری نیست، بلکه دربرگیرنده پرورش نسل آینده، تلاش برای بهبود ساختارها و شرایط اجتماعی، پایداری محیط زیست، پیوند و مواجهه ژرف‌اندیشانه با دستاوردهای فرهنگی نسل‌های گذشته و... نیز هست. تبعا، این همه، مستلزم سازندگی، اندیشه‌ورزی، خلاقیت، مهرورزی و صمیمیت است. چرخه زایندگی زمانی دچار اختلال می‌شود که افراد بیش از اندازه لازم در خود فرو روند (البته برای افراد خلاق نیز لازم است که گاهی غیرفعال باشند و به اصطلاح رایج با خود خلوت کنند)، راحت‌طلب باشند و در نهایت گرفتار بی‌حاصلی و پیامدهای ناشی از آن شوند. در مقابل، رشد زایندگی به فرد این امکان را می‌دهد که حس صمیمت را فراتر از روابط بین‌فردی و خانوادگی به دیگر همنوعان، به خصوص کودکان، نوجوانان و جوانان گسترش دهد و به پرورش و ارتقای سلامت آنان کمک کند. اریکسون تاکید می‌کند، افراد افزون بر یاد گرفتن، به یاد دادن هم نیاز دارند. چیزی که موجب تداوم و ارتقای رشد خودشان نیز می‌شود.
فرصت آموزش دادن فقط منحصر به نهادها و مؤسسات آموزشی نیست، در سایر نهادها و سازمان‌ها اعم از ورزشی، هنری، فنی، اقتصادی، خیریه و... برای اعضای سطوح بالاتر فرصت‌های فراوانی برای ایجاد روابط صمیمانه و مؤثر و پرورش جوانان فراهم است. لازم به یادآوری است که ایجاد ارتباط خلاق و سازنده در محیط‌های یاد شده، نیازمند پرورش همدلی نیز هست. داشتن کارنامه درخشان و فعالیت زیاد و مستمر، بدون بازنگری و ژرف‌اندیشی، فرد را مستعد خودمحوری و در نتیجه تعمیم آن چه خود دارد، به دیگرانِ متفاوت ( در این بحث به جوانان) می‌شود.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید  2-اراده  3-هدفمندی  4-شایستگی  5-وفاداری  6-عشق  7-دلسوزی/مراقبت  8-خردمندی
- سخن پایانی

نیروی بنیادین خردمندی (wisdom)

خردمندی حاصل بالیدگی انسان است. به معنای آموختن درس‌های لازم از "گذشته"، حضور مؤثر و کامل در صحنه‌های زندگی "حال حاضر"، توانایی پیش‌بینی " آینده"، اتخاذ تصمیم‌های عملی لازم برای تقویت چشم اندازهای سلامتی و خشنودی.
تبعا بخش عمده خردمندی در دوران بزرگ‌سالی شکل می‌گیرد، اما به عقیده اریکسون زمان اوج شکل‌گیری خردمندی، دوره سالخوردگی است. در این دوره فرد با بحران رشدی انسجام ایگو (خود) در مقابل یأس، مواجه می‌شود. پشت‌سرگذاشتن موفق این دوره و رسیدن به پختگی روانی، مستلزم ترکیب میزان کمی ناامیدی با میزان بیش‌تری از انسجام است و بر این اساس فضیلت خردمندی به نقطه اوج می‌رسد.
انسجام به معنی کنارآمدن با بردها و باخت‌های زندگی، به نحو شایسته و پذیرش آن است. اما سیر رشد در همین‌جا  متوقف نمی‌شود. افراد سالخورده باید کاری بیش از پذیرش و اندیشیدن به گذشته انجام دهند. آن‌ها باید فعال بمانند، حضور و مشارکت اساسی در زندگی داشته باشند، جویای چالش و تحریک از جانب محیط پیرامون باشند، خود را در قلمروهایی چون ایفای نقش پدر بزرگ/مادر بزرگ، برگشتن به ادامه تحصیل، پرورش دادن مهارت‌ها، خلق تمایلات و انگیزه‌های نو و...درگیر کنند. به این ترتیب در واقع نیروی بنیادین زایندگی و همچنین دیگر فضیلت‌های کسب شده در دوره‌های پیشین رشد، در سایه فضیلت خردمندی، همچنان به بالندگی خود ادامه می‌دهند. این در حالی است که فقدان انسجام به احساس خواری، بدبینی نسبت به دیگران و جامعه و بروز اختلالات شدید افسردگی و... منجر می‌شود.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده
🔶شرح مجموعه گل🔶
بنیادهای شکوفایی و توانمندی انسان (ایگو):
- پیش‌گفتار
1-امید  2-اراده  3-هدفمندی  4-شایستگی  5-وفاداری  6-عشق  7-دلسوزی/مراقبت  8-خردمندی
- سخن پایانی

سخن پایانی
نیروهای بنیادین (فضیلت‌های انسانی) که در بخش‌های پیشین به صورت مختصر توصیف و تبیین شدند، در واقع یک منظومه را تشکیل می‌دهند. منظومه‌ای با یک چارچوب معین و در عین حال پویا. برهمکنش (تعامل) همیشگی اجزای آن، به لحاظ ذهنی و عملی فرایندی از رشد و شکوفایی را از تولد تا پایان زندگی، پیش‌روی انسان می‌گستراند. این فرایند دربردارنده هماهنگی، هم‌افزایی، تعدیل، توازن، دوام، استمرار، انسجام، نوآوری، سازگاری و... است. همچنین پویایی این  فرایند مستلزم توانایی شناختی و به عبارت دقیق‌تر، ژرف‌اندیشی و نیز بلوغ و استواری عاطفی برای دست برداشتن و دل‌کندن از چیزهایی است که مانع حرکت هستند و همچنین نگه‌داشتن و گرفتن چیزهایی که برای  حفظ و تقویت پویایی لازم هستند. این ویژگی را اریکسون مهم‌ترین ویژگی در قلمرو اراده می‌داند. در یک جمله: چالاکی در اندیشه، عاطفه و عمل.
جنبه دیگر منظومه مورد بحث این است که براساس درک عمیق از واقعیت‌های زندگی انسان و جنبه‌های تاریک و روشن آن (اعتماد/بی اعتمادی، آزادی عمل/تردید و شرمساری و...)  ارایه شده است و در صدد تبلیغ معرفت کاذب، امید واهی و... نیست.
نکته بسیار مهم دیگر این که منظومه یاد شده، دارای مبانی استواری است که با سنجیده‌ترین دستاوردهای علمی سازمان جهانی بهداشت در زمینه رشد و سلامت متوازن انسان پیوند خورده است. برای روشن‌تر شدن این نکته، همان‌گونه که در بخش‌های پیشین دیدیم، به عقیده اریکسون نیروی بنیادین شایستگی (حاصل غلبه سخت‌کوشی بر احساس کهتری)، به لحاظ اجتماعی "تعیین کننده‌ترین فضیلت انسانی" به شمار می‌رود. همچنین او نیروی بنیادین عشق را "مهم‌ترین امتیاز انسان" می‌داند. فروید نیز، همچنان که دیدیم، دو ویژگی را منبع اصلی معنا و والایش زندگی انسان می‌داند: پختگی و مهارت در "عشق ورزیدن"و "کار کردن" که باعث می‌شود انسان از درگیری وسواسی و روان‌نژندانه درباره مسایل زندگی و همچنین مقولات هستی‌شناسانه برکنار بماند. در این راستا سازمان جهانی بهداشت هم با نگاه به انسان به عنوان موجودی "زیستی، روانی، اجتماعی" و با تأکید بر رسالت تأمین رفاه زیستی، روانی، اجتماعی برای همه انسان‌ها، شاخص سلامت انسان را "مولد بودن به لحاظ اقتصادی" و "مؤثر بودن به لحاظ اجتماعی" (توانایی برقراری ارتباط سازنده انسانی در سطح درون‌فردی، بین‌فردی، فرد و جامعه) اعلام کرده است.

جعفر_نوایی(@JafarNavaei1331)
روان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی – روانی

@ravan_ideh | روان‌ایده